عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
۲۱
مرداد
۹۴

  • إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ
  • انسان نسبت به پروردگار خود بسیار ناسپاس و حق ناشناس است .  
  • [[«الإِنسَانَ»: مراد انسانی است که در پرتو معارف الهی تربیت نیافته است و تعلیمات انبیاء بر دلش نتافته است, و خویشتن را تسلیم غرائز و شهوات سرکش نموده است .  «کَنُودٌ»: کفران نعمت‌کننده .  ناسپاس .  حق‌ناشناس . ]]
  • سوره‌ی عادیات : 6.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 599 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است. 
  • سید نورالله شاهرخی
۲۱
مرداد
۹۴

  • إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَ الْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ أُولَٰئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ
  • مسلّماً کافرانِ اهل کتاب, و مشرکان, جاودانه در میان آتش دوزخ خواهند ماند! آنان بدون شک بدترین انسانها هستند. 
  • [[«الَّذِینَ کَفَرُوا .  .  .  الْمُشْرِکِینَ»: مراد کافران اهل کتاب و مشرکان سراسر تاریخ بشریّت است .  «شَرُّ»: بدترین .  «الْبَرِیَّةِ»: انسانها . ]]
  • سوره‌ی البینة : 6.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 598 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است. 
  • سید نورالله شاهرخی
۱۹
مرداد
۹۴

اخبار ، یه گزارش نشون داد راجع ب یه تجارت پر سود ک راه افتاده و لاستیک ماشینایی ک مستهلک شدن و عاج تایر هم از بین رفته و صاف شده رو می‌برن با یه دسگاه‌هایی دوباره یه عاج روشون حکاکی میکنن یه جلایی چیزی هم بهشون می‌زنن و دوباره ب عنوان لاستیک نو میفروشن !!!! بعد اون بخت برگشته‌ای ک این تایر رو خریده اگه شانس بیاره ک بعد از یه هفته لاستیکه پاره میشه و میفهمه ک کلاه سرش رفته و پول یه لاستیک رو ضرر کرده اگر هم بدشانس باشه ک در حین حرکت ، لاستیکه میترکه و ماشینش ده پونزده تا مَلَّق میزنه و هر کی توشه خورد و حاکشیر میشه !

+ برخی از ما ایرانیای ب ظاهر مسلمون کجا داریم میریم ؟ اون بچه‌ای ک باباش نونِ فروشِ لاستیکِ تقلبی رو میاره سفره واسش ، بزرگ ک شد چطوری میخاد بشه ؟ اون دختری ک باباش یه همچین ...... (حذف مطلب) هست خودش ب کجا میرسه ؟ اون پسری ک باباش یه همچین موجودیه بزرگ ک بشه دس ب چ جنایاتی میزنه ؟ آدم ب کجا باید برسه ک ب قیمتِ درآوردنِ این پولِ کثیف ، واسش مهم نباشه ک سرِ زن و بچه‌های مردم ک توی اون ماشین نشستن چی میاد ؟ اینا سرِ چ سفره‌ای بزرگ شدن و چ نونی رو خوردن ک خدا اینجور بدبختشون کرده و خودشون خبر ندارن ؟

++ خداوند در قرآن می‌فرماید :

  • وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ
  • ما بسیاری از جنّیان و آدمیان را آفریده و (در جهان) پراکنده کرده‌ایم که سرانجام آنان دوزخ و اقامت در آن است .  (این بدان خاطر است که) آنان دلهائی دارند که بدانها (آیات رهنمون به کمالات را) نمی‌فهمند, و چشمهائی دارند که بدانها (نشانه‌های خداشناسی و یکتاپرستی را) نمی‌بینند, و گوشهائی دارند که بدانها (مواعظ و اندرزهای زندگی‌ساز را) نمی‌شنوند .  اینان (چون از این اعضاء چنان که باید سود نمی‌جویند و منافع و مضارّ خود را از هم تشخیص نمی‌دهند) همسان چهارپایانند و بلکه سرگشته‌ترند (چرا که چهارپایان از سنن فطرت پا فراتر نمی‌گذارند, ولی اینان راه افراط و تفریط می‌پویند) .  اینان واقعاً بی‌خبر (از صلاح دنیاو آخرت خود) هستند .  
  • [[«ذَرَأْنَا»: آفریده‌ایم و در جهان پراکنده ساخته‌ایم .  «لا یَفْقَهُونَ»: نمی‌فهمند .  درک نمی‌کنند . ]]
  • سوره‌ی اعراف :179.
+++ عجب صبری خدا دارد و ما انسان‌ها رو از روی کره‌ی زمین محو نمی‌فرماد !!!
  • سید نورالله شاهرخی
۱۹
مرداد
۹۴

  • أَلَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَرَىٰ
  • آیا او ندانسته است که خداوند (همه‌ی احوال او را می‌پاید, و همه‌ی اعمال وی را) می‌بیند؟
  • [[«أَلَمْ یَعْلَمْ .  .  .  یَرَی»: اشاره به این واقعیّت است که: عالَم هستی محضر خدا است . ]]
  • سوره‌ی علق :14.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 597 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است.  
  • سید نورالله شاهرخی
۱۹
مرداد
۹۴

این مطلب نخستین بار در جمعه هجدهم اسفند ۱۳۹۱ ساعت 19:45 با شماره پست : 22 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.

همان موضوع انشای قدیمی وبچگانه. راستی هیچ‌گاه در این زمینه انشاء نوشته‌اید؟

هرچند ممکن است به نظرتان موضوعی جدی نباشد یا جواب آن به راحتی از قبل مشخص باشد _ ثروت! _ ولی به نظرم موضوعی بسیار قابل تامل است.

برخی افراد که گاه با کمال تاسف به مدارج بالای علمی هم رسیده‌اند معتقدند اصل، ثروت است ، علم، وسیله کسب ثروت است، اگر بتوان به وسیله‌ی علم به کسب ثروت نائل شد که چه بهتر، و الا باید دور علم را خط کشید.

و گاه از همین منظر به جوان‌ترها هم توصیه می‌کنند ما عمر خود را در راه کسب علم تلف کردیم و به جایی هم نرسیدیم شما اشتباه مارا تکرار نکنید و بروید سراغ کار دیگر. فلان کس که دنبال کسب و کار رفت بهمان مقدار خانه خرید و فلان مقدار ماشین و فلان اندازه درآمد ماهیانه دارد.

و متاسفانه درمسابقه‌ای که در گرفته هر کس به هر طریقی در کسب درآمد موفق تر بود ، زرنگ‌تر و هر کس به این فکر کرد پول را از چه راهی کسب کرده و قرار است در چه راهی به مصرف برساند بی‌عرضه‌تر است.

از نظر من طبیعی است که هر کس وقت، عمر و جوانی‌اش را روی فراگیری و انجام کاری گذاشت انتظار دارد بتواند از این طریق امرار معاش هم بکند و درآمدی کسب کند که بتواند وسیله‌ی گذران زندگی‌اش باشد.

علم هم از این قضیه مستثنی نیست.کسب روزی هم از هر طریقی که باشد به شرط این که حلال باشد، در اسلام نوعی عبادت است و حتی با مجاهدت در راه خدا یکسان دانسته شده است (الکاد علی عیاله من حلال کالمجاهد فی سبیل الله – اصول کافی، چاپ اسلامیه ، ج5، ص88 ) بحثی دراین نیست.

اما علم شرافت ذاتی دارد ، هر چند به هر دلیل - از جمله شرایط عمومی اشتغال در کشور - وسیله کسب روزی قرار نگیرد. به حدی که درروایت است که معصوم فرمود :من مات  فی طلب العلم مات شهیدا (شرح لعمه ،8جلدی ، ج1، ص412) هر کس در راه کسب  علم  بمیرد، شهید است .

یا درحدیث است که ملائکه بال‌‌های خود را برای کسی که در راه علم  است می‌گشایند تا طالب علم  بر بال‌های ملائکه پا بگذارد، و از این کار خود نیز راضی هستند.(روضه المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه ، ج 13 ،ص 192)

در مورد امر دیگری حداقل من چنین احادیثی ندیده‌ام _ گرچه ممکن است وجود داشته باشد، مرا به صدور حکم شرعی متهم نکنید!_

دانایی (علم) دید انسان را به دنیا عوض می‌کند، عمق می‌بخشد، و از همین رو است که خدا در قرآن می‌فرماید :آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند مساویند؟ (سور زمر،آیه 9) و جواب از فبل کاملا معلوم است .خیر؟ دانایان با نادانان مساوی نیستند.

کسی که اگاهی کافی ندارد ،جواب مسائل را از قبل به راحتی برای خودش مسلم تلقی می‌کند. هر چند رنج دانستن گاه آدم را کلافه می‌کند و بابا طاهر از همین منظر است که می‌گوید:

      خوشا آنون که هر از بر ندونن       

                                               نه حرفی وانویسند و نه خونن1

ولی رنج دانستن بسیار لذت بخش‌تر است از آسایش ندانستن است.

راستی هیچ گاه لذت علم را چشیده‌اید؟ هیچ‌گاه شده پاسخ دادن به سوالی (مثلا مساله‌ا‌ی حقوقی) چنان آتش به جانتان بکشد که خواب از سرتان برباید وشما را وادار به مطالعه‌ی چندین کتاب و پرسش از چندین نفر بکند؟

هیچ‌گاه شده خواندن عبارتی در کتاب شرح‌ لمعه چنان از شور و شوق و غرور آکنده‌تان کند که دوست داشته باشید آن لذت را با فردی که در پارک از کنارتان می‌گذرد تقسیم کنید و او هم احتمالا شما را به جنون متهم کند؟! گاهی وقت‌ها انسان دوست دارد فریاد بزند من افتخار می‌کنم که مسلمانم و این دین من است.

(من ودوستانم شرح لمعه را برای امتحان ارشد، در یکی از پارک‌های شهر دوره کردیم و  آن روزها از شیرین‌ترین روزهای زندگی من است.)

هیچ گاه شده از خواندن چندین و چند باره‌ی یک جمله‌ی انگلیسی و نفهمیدن معنای آن آنقدر کلافه شوید که وقتی یک‌باره معنای صحیح آن مثل جرقه از ذهنتان می‌گذرد دوست داشته باشید فریاد بزنید ؟

به نظر من اصلا بحث ندارد. قطعاً و حتماً علم بهتر از ثروت است حتی اگر وسیله‌ی کسب ثروت هم نباشد.

مشتاق شنیدن نظرات شما در این باره هستم.


1. با تشکر از بازدیدکننده‌ی محترمی که متن صحیح این بیت را متذکر شدند. 

  • سید نورالله شاهرخی
۱۹
مرداد
۹۴

معتقدم که هدف معلم ، تکرارِ آموخته‌ها نیس ؛ از رهگذرِ تدریس آدم باید بتونه اول خودش و در صورت امکان ، سایرین رو چند گامِ کوچک در مسیر کمال ، ب پیش ببره ، در همین راستا معتقدم بدترین پاسخ یه معلم ، در برابر سؤال دانشجویان در خصوص فلسفه‌ی برخی مقررات اسلامی ، اینه که بگه چاره‌ای نیس ؛ کاری نمیشه کرد ؛ همینه ک هست.

 ترم قبل که درس مدنی 5 رو در خدمت بزرگواران بودم سؤالاتی در خصوص فلسفه‌ی تشریع ازدواج موقت ، و نیز تعدد ازواج مطرح شد ؛ ب همین دلیل در صدد بر اومدم با توجه ب اینکه در ترم‌های بعد هم در صورت بقاء عمر حتمن باز مدنی 5 درس خواهم داد و حتمن باز همچین سؤالاتی مطرح خواهد شد ، و حتمن با توجه ب جوّ کلاس ، و حضورِ همیشگیِ برخی از بزرگوارانِ دانشجو که ظرفیتِ استماعِ یه سری بحثا رو ندارن و کلاس رو به سمت سَبُک بازی سوق میدن در جزوه‌ای در حد امکان ، به سؤالات مطروحه در این خصوص پاسخایی مناسب ارائه بدم و حاصلِ کار رو در ادامه میتونید مشاهده بفرمائید.  حجم جزوه ، البته با توجه به تعدد سؤالاتی که در خصوص ازدواج موقت مطرح هست اندکی بالاس ولی ب هر حال اجتناب ناپذیر بوده این امر.

در این جزوه سعی شده طی دو فصلِ عمده ، از نظر عقلی و شرعی مفهوم ازدواج موقت تبیین شده و در حدّ امکان به سؤالاتی از این دست ، پاسخ داده بشه :

از نظر عقلی

·         ازدواج موقت قرار است پاسخگوی چه نیازهایی باشد ؟

·         غالباً چه اقشاری با قانون ازدواج موقت مخالفند و دلیل مخالفتشان چیست ؟

·         آیا ازدواج موقت ، نوعی تَن فروشیِ اجباریِ زن یا اجاره دادنِ خود است ؟

·         آیا ازدواج موقت ، نوعی هوسبازی مردانه است ؟

·         چرا اسلام اجازه داده است که یک مرد بی نهایت زن صیغه ای داشته باشد؟!

·         آیا ازدواج موقت ، نوعی سوء استفاده‌ی مرد از زن است ؟

·         آیا ازدواج موقت ، نوعی آزادی جنسی نیست ؟

·         آیا ازدواج موقت ، با کرامت و شخصیت زن منافات دارد ؟

·         آیا ازدواج موقت باعث تزلزلِ بنیانِ نظامِ خانواده در جامعه می‌شود ؟

·         چرا بیشترِ کسانی که ازدواج موقت می‌کنند متأهلند یا سابقه‌ی تأهل دارند ؟

·         آیا قانون ازدواج موقت ، زمینه را برای تشکیل حرمسراها در طول تاریخ ، باز نکرده است ؟

·         چرا مردانِ متأهل ، برای ازدواج موقت ، نیازی به کسب اجازه از همسر خود ندارند ؟

·         چرا در جامعه‌ی ما زنان ، غالباً با مفهوم ازدواج موقت ، مخالفت می‌کنند ؟

·         آیا موافقان ازدواج موقت حاضرند نزدیکان خودشان ، متعه‌ی دیگران شوند ؟

از نظر شرعی

·         در کجای قرآن ، ازدواج موقت ، حلال شمرده شده است ؟

·         در کجای سنت پیامبر ، ازدواج موقت حلال شمرده شده است ؟

·         در کجای سنتِ امامان ، ازدواج موقت ، حلال شمرده شده است ؟

·         آیا ازدواج موقت ، شرعاً نسخ شده است ؟

·         فضیلتِ شرعیِ ازدواج موقت ، به چه صورت است ؟

·         آیا برای خودداری از ازدواج موقت ، ثواب به انسان اعطاء می‌شود ؟

·         آیا ازدواج موقت ، زنای شرعی است ؟

·         آیا رواج ازدواج موقت ، منتهی به رواج زنا نمی‌شود ؟

·         تاریخچه‌ی ازدواج موقت در میان برادران اهل سنت ، به چه صورت بوده است ؟

·         حکم شرعی ازدواج موقت با دختر باکره چیست ؟

·         وقتی  طرفین قلباً به ارتباط  شرعی راضی اند چه لزومی برای خواندن صیغه خاص وجود دارد ؟

دانلود کنید (حجم : تقریباً یک و نیم مگابایت)

برای دیدن قسمت دوم این مطلب ، (پاسخگوئی ب سؤالات رائج در زمینه‌ی تعدد زوجات در اسلام) ، کلیک کنید

  • سید نورالله شاهرخی
۱۹
مرداد
۹۴

  • فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ
  • هرگاه (از کار مهمّی) بپرداختی, به دنبال آن (به کار مهمّ دیگری بپرداز و در آن بکوش و) رنج ببر (و فرجام کاری را آغاز کار دیگری‌کن) .  
  • [[«فَرَغْتَ»: فراغت یافتی .  تمام شدی و بیکار ماندی .  «إنصَبْ»: رنج ببر .  مؤمن باید انسان متحرّک و پویائی باشد و پس از فراغت از وظیفه‌ای, آماده کوشیدن و سختی کشیدن در وظیفه دیگری باشد .  چون: ما زنده به آنیم که آرام نگیریم . ]]
  • سوره‌ی الم نشرح :7.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 596 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است.  
  • سید نورالله شاهرخی
۱۸
مرداد
۹۴

  • فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا
  • او را دروغگو نامیدند (و بیم و تهدیدش را نادرست شمردند) و شتر را پی کردند و کشتند .  پس خدا به سبب گناهشان بر آنان خشم گرفت و ایشان را هلاک کرد و با خاک یکسانشان ساخت .  
  • [[«دَمْدَمَ عَلَیْهِمْ»: بر آنان خشم گرفت .  عذاب را بر همگان گماشت .  ایشان را خُرد و خمیر کرد .  آنان را هلاک و نابود کرد .  «سَوَّاهَا»: ایشان را با خاک یکسان ساخت .  عذاب و هلاک را به طور یکسان گریبانگیر همگان کرد و کارشان را یکسره ساخت .  «فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ .  .  .  فَسَوَّاهَا»: به سبب گناهشان عذاب را بر همگان گماشت و ایشان را یکسان نابود کرد . ]] 
  • سوره‌ی شمس:14.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 595 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است. 
  • سید نورالله شاهرخی
۱۷
مرداد
۹۴

موادی از قانون آیین دادرسی کیفری مصوب 1392 در سال 1394 عوض شده ؛ 

  • اینجا متن کامل رو ببینید ( واسه کسانی ک میخان متن کامل قانون رو داشته باشن با اصلاحات سال 1394 - حجم تقریباً دو مگابابت).
  • اینجا جدول تطبیقی موادِ اصلاح نشده و پس از اصلاح رو ببینید که به صورت ذیل هست (واسه کسانی ک کتاب کاغذی رو دارن و میخان اصلاحات رو توی کتابشون اِعمال کنن و هزینه‌ی جدیدی واسه خرید قانون جدید برِشون تحمیل نشه - حجم تقریباً 400 کیلوبایت) 

+ آزمونیا مواظب باشید ؛ اونموقع ک ما رفتیم اختبار کانون وکلا ، یکی از سؤالاتی ک معمولن افتاده زیاد داشت این بود ک از قوانین تغییر کرده سؤال می‌پرسیدن و میگفتن ما هدفمون این هست ک بفهمیم شما چقد از قوانین ب روز مطلع هستید !!!!!

  • سید نورالله شاهرخی
۱۷
مرداد
۹۴

یه سنگ بزرگی هست در فنلاند ؛ اسم محلیش میشه کُماکیوی (Kummakivi) ک به زبان فنلاندی میشه سنگ یا صخره‌ی عجیب ؛ شکل تعادل عجیبش رو می‌بینید ؛ بر اساس افسانه‌های فنلاندی ، غول‌ها این دو سنگ رو اینطور روی هم گذاشتن ؛ توجیه علمیِ صد در صدی وجود نداره در مورد اینکه چطور این دو سنگ با یه همچین نقطه‌ی اتصال کوچکی ایییییینهمه قرون متمادی روی هم قرار گرفتن ، منتها چنین حدس زده میشه ک اون سنگ بالایی با یه رودخانه‌ی یخی در عصر یخبندان حرکت کرده و اومده روی این سنگ پائینی قرار گرفته و بعد ک عصر یخبندان تموم شده و یخ‌ها آب شدن و عقب نشینی کردن این دو سنگ اینطور روی هم قرار گرفتن و قرنها باقی موندن.

اینم نقطه‌ی اتصال این دو سنگ :

 

اینم یه تصویر دیگه :

  • سید نورالله شاهرخی
۱۷
مرداد
۹۴

  • لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ
  • ما آدمی را برای رنج و محنت آفریده‌ایم (نه برای راحت و آسایش) .  
  • [[«لَقَدْ خَلَقْنَا .  .  . »: جواب قسمهای بالا است .  «فِی»: معنی مصاحبت و مرادفت دارد .  یعنی انسان همراه و همزاد با رنج و زحمت است و زندگی این جهان او برای استراحت و خوشی نیست .  سرتاسر حیات او میدان مبارزه با مشکلات است و زندگی وی غرق در درد و رنج, حرف (فی) علاوه از معنی ظرفیّت, مقارن حرف لام نیز می‌باشد .  گویند: إِنَّما أَنْتَ لِلْعَنَاءِ وَ النَّصَبِ .  یا این که: إَنَّمَا أَنْتَ فِی الْعَنَاءِ وَ النَّصَبِ (نگا: روح‌البیان, کبیر) .  «کَبَدٍ»: درد و رنج .  مشقّت و محنت .  «فِی کَبَدٍ»: حال انسان است (نگا: روح‌البیان) . ]] 
  • سوره‌ی البلد :4.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 594 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است.  
  • سید نورالله شاهرخی
۱۵
مرداد
۹۴

  • فقط در سه ماهه‌ی اول سال جاری ، بانوان و دختران ایرانی بیش از 2000 تُن !!!!! لوازم آریشی با ارزش بیش از 20 میلیون دلار !!!!! مصرف کرده‌اند !!!!
  • فقط در سه ماهه‌ی اول سال جاری ، بانوان و دختران ایرانی 27 تُن لوازم آرایش لب !!! مصرف کرده‌اند.
  • فقط در سه ماهه‌ی اول سال جاری ، بانوان و دختران ایرانی 41 تُن « لوازم ارایشی تحت عنوان فراورده‌های آرایش چشم » !!!! مصرف کرده‌اند.
  • فقط در سه ماهه‌ی اول سال جاری ، بانوان و دختران ایرانی 650 تُن ، لاک ب انگشتان دست و پای خود مالیده‌اند !!!!!! ناقابل 5 و نیم میلیون دلار !!!!!!
  • فقط در سه ماهه‌ی اول سال جاری ، بانوان و دختران ایرانی 615 تُن ، پودر و کِرِم به صورتها و پوست خود مالیده‌اند !!!!                               
  • فقط در سه ماهه‌ی اول سال جاری ، بانوان و دختران ایرانی 21 تُن ، فیکس کننده‌‌ی مو ، به موهای خود مالیده‌اند !!!!!
  • در حالی سالانه 14 میلیون !!! زن ایرانی دو میلیارد و 100 میلیون دلار سرمایه برای خرید لوازم آرایشی هزینه می‌کنند که به بنا به گفته برخی از کارشناسان بخش چشمگیری از این سرمایه به جیب شرکتهای چینی، ترکی و تایلندی میرود شرکتهایی که با روشهای ماهرانه اجناس بی کیفیت خود را به نام و بِرَند شرکتهای معتبر آمریکایی و اروپایی وارد بازار ایران میکنند و به فروش میرسانند.

منبع : این لینک و این لینک.

دلسوز نوشت : آآآآآآآییییی بانوان ایرانی که در ثبتِ این رکورد رشک برانگیز !!!! سهیم هستید دلتون واسه آخرت خودتون نمیسوزه ، ب کنار ؛ دلتون واسه آخرت مردهای چشم چرونِ کوچه و محله و بازار نمیسوزه ب کنار ؛ دلتون واسه پوست بدن خودتون ک در اثر استفاده از این اقلام تقلبی و نامرغوب از بین میره ، نمیسوزه ، ب کنار ؛ لطفن دلتون واسه جیب پدرها و همسرهای بددددبخخخختی بسوزه ک پولشون رو - پولی ک آسون و راحت هم ب دست نمیاد ! - اییییینطور آتیش میزنید میریزید توی جوبِ !!! آب !!!!!

کتاب نوشت : بعد ب بعضیاشون میگی فلان کتابو بخر میگه واااا !!! پول ؟ کو پول ؟ خو ببخشید از این قِر و فِرا کم کن بجاش کتاب بخر !!!!! هم دنیات آباد میشه هم آخرتت !!!

  • سید نورالله شاهرخی
۱۵
مرداد
۹۴

  • فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ
  • امّا انسان (آن انسانی که در پرتو ایمان عقل و خردش رشد نیافته است, و شخص خود را مقیاس همه چیز می‌پندارد) همین که پروردگارش او را بیازماید و برای این کار او را بزرگی ببخشد و بدو نعمت بدهد, خواهد گفت: پروردگارم مرا بزرگوار و گرامی و محترم و مکرم دیده است! (و این عزّت و نعمت, حق من و شایسته‌ی من است) .  
  • [[«فَأَمَّا الإِنسَانُ»: شأن خدا چنان بود که گذشت, و امّا حال انسان .  مراد انسان کافر یا سست ایمان و سست باور است (نگا: مؤمنون / 55 و 56, معارج / 19 - 22) .  «إِبْتَلاهُ»: او را آزمایش کرد (نگا: انبیاء / 35) .  «أَکْرَمَهُ»: سَروریش بخشید و بزرگیش داد .  بدو جاه و مقام و قدرت و قوّت داد .  «نَعَّمَهُ»: بدو نعمت و ثروت داد .  دارا و ثروتمندش کرد .  «أَکْرَمَنِی»: مرا گرامی و بزرگوار کرده است و شایسته احترام و اکرام دیده است .  یکی از معانی باب افعال, چیزی یا کسی را بر صفتی دیدن است (نگا: گنجینه صرف) .  یعنی چنین فردی, جاه و مقام و ثروت و نعمت را نشانه عزّت و کرامت ذاتی خود در نزد پروردگار می‌شمارد و خویشتن را در خور چنین تفضّلی می‌داند . ]] 
  • وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ
  • و امّا زمانی که پروردگارش او را بیازماید و برای این کار روزی او را تنگ و کم نماید, خواهد گفت: پروردگارم مراخوار و زبون داشته است (و با فقر و فاقه, ذلیل و حقیرم نموده است) .  
  • [[«قَدَرَ»: تنگ کرد .  کم کرد (نگا: رعد / 26, قصص / 82, اسراء / 30) .  «أَهَانَنِی»: به من اهانت کرده است .  خوار و ناچیزم داشته است . ]] 
  • سوره‌ی فجر :آیات 15 و 16.
  • این دو آیه ، آیات منتخب از صفحه‌ی 593 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۱۵
مرداد
۹۴

  • بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ الْغَاشِیَةِ
  •  آیا خبر حادثه‌ی فراگیر (روز قیامت که مردمان بی‌دین و گناهکار را در بر می‌گیرد) به تو رسیده است؟
  • [[«هَلْ أَتَاکَ؟»: استفهام, برای نشان دادن عظمت شدائد و اهوال روز قیامت است .  «الْغَاشِیَةِ»: فراگیرنده .  مراد روز قیامت است که مردمان کافر و فاجر و فاسق را زیر مصائب و شدائد خود می‌گیرد . ]] 
  • سوره‌ی الغاشیة:1.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 592 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است. 
  • سید نورالله شاهرخی
۱۴
مرداد
۹۴

بازدیدکننده‌ی محترم (ترم دومی – حالا اینکه ایشون چرا این اسم رو واسه خودشون انتخاب کردن خودش ماجرای مفصلی داره ک اگه تمایل داشتن خودشون بیان می‌کنن !) لطف کردن و تصاویری از کتابایی که دارن رو واسم ارسال کردن تا با شما به اشتراک بذارم و چ خوب کردن ک در مورد هر تصویر هم مطلبی کوتاه نوشتن ک در واقع خاطره‌نگاری‌ای هست بر این تصاویر ؛ ضمن تشکر از ایشون اعلام آمادگ می‌کنم تا تصاویر کتابای شما رو هم در صورت تمایلِ خودتون در وبلاگ قرار بدم ؛ چقد خوبه که لااقل از کتابایی که همدیگه داریم مطلع باشیم تا اگه کتاب خوبی توی کتابخونه‌‌ی یه نفر دیگه دیدیم ک ب نظرمون میتونست احتیاجاتِ علمیِ ما رو بر طرف کنه ، از وجود اون کتاب ، آگاه بشیم و بتونیم بریم اونو تهیه کنیم و احتیاجمون رو بر طرف کنیم. از این بازدیدکننده‌ی محترم ، بسیار ممنون و متشکر هستم و در پایان همین مطلب ، تقاضایی دارم از ایشون ک خوشحال میشم بتونن در صورت امکان ، اجابتش کنن. اما تصاویر :

آغاز مطلب :

انقد از نمایشگاه کتاب خریدم امسال که نمیدونم از کدومشو ن عکس بگیرم چند تا کتاب غیر درسی هم گرفتم که دیگه نتونستم بیارم خونه ، این کتابها رو چون تابستون نیاز داشتم آوردمشون...

تصویر اول

·        دوره ۵ جلدی (قواعد عمومی قراردادها) دکتر کاتوزیان ؛ این کتاب و امسال از نمایشگاه خریدم ، یادمه که از ترم ۲.۳ در آرزوی این دوره کتاب بودم که هیچ وقت موفق به خریدش نشدم که خوشبختانه امسال سعادتش حاصل شد...

·        دوره دو جلدی دکتر هاشمی ؛ اولین کتاب حقوقی که به معرفی دکتر کرمی نژاد خریدم...

·        دوره دو جلدی حقوق خانواده دکتر کاتوزیان. این کتاب رو ترم یک کارشناسی پدرم برام هدیه خریدن.

·        کتاب عناصر جنایت جنگی. این کتابو توی مراسم رونمایی از این کتاب تو دانشگاه بهمون هدیه دادن که تا الان موفق به خوندنش نشدم متاسفانه.

تصویر دوم

·        دوره ده جلدی ترجمه نموداری شرح لمعه.

این کتابو دکتر محبوبی ترم ۲ بهم معرفی کردن و بعد کم کم دوره ی این کتابو کامل خریدم...از خوندن فقه با این کتاب لذت می برم...این کتابها رو قبلا خریدم ولی چون خیلی خوب بودن گفتم عکسشو بذارم.

پ.ن: اون کتاب عتیقه هم تو عکسا کتاب داستان دوران کودکیمه که تا الان بیش از ۵۰ بار خوندمش واقعا ارامش بخش ترین کتاب هست واسم... (عیبی نداشت اسمشم میگفتید ؛ دیگه حالا ک توی عکس هست ینی خاطره‌‌ی مشترک همه‌ی ماها شده این کتاب !! در صورت تمایل البته ! حمل بر دخالت و تجسس نشه یه وخت خدای ناکرده !)

تصویر سوم

·        کتابهای دکتر آشوری و دکتر آخوندی رو داشتم

ولی چون قانون عوض شده سه جلد از دوره ۷ جلدی جدید ایشون رو مجدداً خریدم...بقیه‌ی جلدها تغییر آنچنانی نکردن.

تصویر چهارم

·        روانشناسی جنایی ؛ این کتابو چند صفحه‌شو قبلا تو کتابخونه دانشگاه خونده بودم ، کتاب خوبی بود برای پیش مطالعه خریدمش چون ترم آینده این درس رو داریم.

·        چند کتاب هم برای روش تحقیق گرفتم برای پایان نامه.

·        جرم شناسی بالینی هم برای تکمیل مطالعاتم گرفتم چون این ترم جرم شناسی داشتیم.

پایان مطلب

تقاضا نوشت : از بازدیدکننده‌ی محترم (ترم دومی) ، تقاضا دارم در صورت امکان ، لطف کنید دو صفحه ، بیشتر یا کمتر از کتاب ترجمه‌ی نموداری شرح لمعه ، بخش متاجر (قسمت خیارات ترجیحاً) رو واسم عکس بگیرید و بفرستید تا ببینم کیفیت کار در چه حدی هست ، این دو یا چند صفحه رو هم در فرصت مقتضی در وبلاگ قرار خواهم داد تا سایر بازدیدکنندگان هم از نزدیک با این کتاب آشنا بشن.

+ بازدیدکننده‌ی محترم (ناصر) هم لیستی از کتب خریداری شده‌ی خودشون از نمایشگاه کتاب رو ارسال کردن واسم ، لیست به دستم رسیده اما تصویری ک ارسال کردن آدرسش اشتباه هست و به دستم نرسیده ، در صورت تمایل ، مجددن ارسال کنن تصویر رو تا بذارم توی وبلاگ.

  • سید نورالله شاهرخی
۱۴
مرداد
۹۴

سید بن طاووس می گوید :

من وصیت کرده ام قبرم را پایین پای والدینم قرار دهند با این کار خواستم که مادامی که در قبر هستم سرم پایین پای پدر ومادرم باشد زیرا خداوند متعال می فرماید :

« واخفض لهما جناح الذل من الرحمة » یعنی پر وبال تواضع خویش را از مهربانی و لطف نزدشان (والدین ) بگستران » سوره‌ی  اسراء ؛ آیه‌ی 23 .... ؛ منبع : این لینک.

+ تا خدا سایه‌ی پدر و مادر رو بالای سرتون نگه داشته برید و تا جایی ک می‌تونید با زبان و عمل ، در برابرشون خضوع و خشوع کنید ؛ چون زندگی آخرت به کنار ، مهم‌ترین عامل سعادت و کامیابی انسان در زندگی مادی و مالی حتا ، دعای خیر پدر و مادر و مهم‌ترین عامل شقاوت ، فقر و بدبختی ، عاق و نفرین والدین هست ؛ تا زنده‌ن از خودتون راضی نگهشون دارید ک وختی فوت کردن دیگه کاری از دستتون ساخته نیست. 
  • سید نورالله شاهرخی
۱۳
مرداد
۹۴

  • إِنْ کُلُّ نَفْسٍ لَمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ
  • کسی وجود ندارد مگر این که بر او نگهبانی است (که او را می‌پاید و پندار و کردار و گفتارش را ثبت و ضبط و حفظ می‌نماید) .  
  • [[«إنْ»: حرف نفی و به معنی (مَا) است .  «إِن کُلُّ .  .  . »: مسلّماً هرکسی مراقبی دارد .  «حَافِظٌ»: مُراقب .  مُحافظ .  مراد فرشتگان آفریدگارند که به منزله سپاهیان محافظ و مراقب انسان هستند .  هم او را از چیزهائی که خدا بخواهد حفظ می‌کنند, و هم اعمال او را می‌پایند و می‌نگارند (نگا: زخرف / 80, انفطار / 10 و 11) .  «لَمَّا»: مگر این که .  به معنی (إِلاّ) است .  این آیه, جواب قسم است . ]]
  • سوره‌ی طارق ، آیه‌ی 4.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 591 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۱۳
مرداد
۹۴

  • قُتِلَ أَصْحَابُ الْأُخْدُودِ
  • نفرین بر صاحبان گودال (شکنجه) باد!
  • [[«قُتِلَ»: هلاک باد .  مرگ بر .  نفرین بر (نگا: ذاریات / 10, مدّثّر / 19 و 20, عبس / 17) .  «الأُخْدُودِ»: گودال مستطیلی شکلی در زمین; مفرد است و جمع آن أَخادید است .  نماد همه کوره‌های آدم‌سوزی و شکنجه‌گاهها و سیاه‌چالهای تاریخ است .  «أَصْحَابُ الأُخْدُودِ»: شکنجه‌گران کافر و بیرحمی‌بودند که در سرزمین یمن, گودال ژرف و درازی را کندند و در آن آتش زیادی را برافروختند و از مؤمنان مسیحی خواستند که دست از ایمان خود بردارند .  هنگامی که با مقاومت آنان روبرو شدند, ایشان را بدان گودال هولناک انداختند و در کنار آن ایستادند و از سوختن و بریان شدن مؤمنان شادی کردند و لذّت بردند .  «قُتِلَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ»: این جمله می‌تواند خبریّه و جواب قسم باشد, بدین معنی: صاحبان گودال شکنجه, به عذاب خدا و کیفر اعمال خود گرفتار شدند و نابود گشتند .  یا این که دعائی بوده و معنی آن در بالا گذشت .  در این صورت رهنمود به جواب قسم محذوف است و تقدیر چنین است: أُقْسِمُ بِهذِهِ الأُمُورِ, إِنَّ الَّذِینَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ, مُعَذِّبُونَ وَ مَلْعُونُونَ, کَمَا لُعِنَ أَصْحَابُ الأُخْدُودِ . ]] 
  • سوره‌ی بروج :4.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 590 از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۱۲
مرداد
۹۴

قسمت اول - جزوه‌ای در خصوص تست زنیِ موفق

جزوه‌ای مشتمل بر نکاتی کاربردی برای تست‌زنی در کنکور (یک فایل پی دی اف مشتمل بر 150 صفحه مطلب در خصوص کنکور و نحوه‌ی غلبه بر اضطراب و شیوه‌ی صحیح تست زنی و مطالب مفید دیگر ) از اینجا دانلود کنید (حجم : تقریباً دو مگابایت و نیم)

قسمت دوم - مطالب دیگر در این خصوص

آنچه در ذیل می‌آید ترکیبی است از چند مطلب بسیار مفید درباره‌ی شیوه‌ی صحیح تست زدن در آزمون‌ها که به نظرم خواندنش برای داوطلبان آزمون ارشد و دکتری و سایر آزمون‌ها مثل قضاوت و وکالت خالی از فایده نیست.

عناوین مطالب ارائه شده در این نوشته به قرار ذیل است:

تکنیک‌ها و شرایط تست‌زنی

16 نکته‌ی کنکوری! برای صحیح‌تر تست زدن

سه اصل مهم در تست زدن (زمان ، سرعت و دقت) را چگونه رعایت کنیم؟

چگونه تست بزنیم؟


تکنیک‌ها و شرایط تست‌زنی

 

۱) هیچ وقت قبل از مطالعه کامل درس، به تست زدن نپردازید. قبل از شروع به حل تست‌های یک مبحث درسی، آن مبحث را به طور کامل و دقیق مطالعه کنید و مطمئن شوید به درستی آن را درک کرده اید. در غیر این صورت، زدن تست کاری اشتباه و بی‌فایده است و حتی می‌تواند شما را دل‌سرد کند و علاقه و انگیزه شما را از بین ببرد.

۲) با تست های ساده شروع کنید. بلافاصله بعد از مطالعه و یادگیری یک مبحث درسی به سراغ تست‌های مشکل و پیچیده‌تر نروید. حل تست‌های ساده می‌تواند تسلط شما را در آن مبحث درسی بیشتر کند و همچنین علاقه و انگیزه بیش‌تری نسبت به ادامه‌ی کار در شما ایجاد نماید.

۳) تست‌های نکته دار: تست‌های نکته‌دار یا تست‌های مادر به تست‌هایی گفته می‌شود که حل آن‌ها برای داوطلب، منجر به یادگیری یک نکته می‌شود و در نتیجه او می‌تواند گروه زیادی از تست‌ها را حل کند. در هر فصل تعداد محدودی تست مادر یا نکته‌دار قابل ارائه می‌باشد . سعی کنید به درستی آنها را بشناسید و به طور دقیق بر آن‌ها مسلط شوید.

4) به راه‌حل‌های تشریحی مسلط شوید. قبل از این که راه حل تستی حل یک مسئله را یاد بگیرید، مطمئن شوید که به اندازه کافی به راه حل تشریحی آن مسلط شده‌اید. راه حل‌های تستی ، در خیلی از موارد منجر به حل سریع‌تر تست می‌گردند، اما در بعضی موارد در آزمون مجبور می‌شوید از راه حل تشریحی مسئله را حل کنید. مثلا در مواردی که مسئله با شرایط خاص مطرح می‌شود.

5) گزینه‌های غلط را حذف کنید. باید تست‌های استاندارد و یا آزمون‌های سال‌های گذشته را با اطلاعات کافی پاسخ دهید. در این صورت باید بتوانید در کوتاه‌ترین زمان ممکن ، دو گزینه غلط را از میان پاسخ‌ها حذف کنید و در صورتی که نسبت به دو گزینه باقی مانده به یک نسبت تردید دارید، اولین گزینه‌ای را که به هر دلیل صحیح تلقی می‌کنید ، به عنوان پاسخ انتخاب نمایید.

6) بر نگردید! تجربه نشان داده است اکثر کسانی که پس از انتخاب پاسخ تست، بر می‌گردند و دوباره گزینه‌های آن را بررسی و دست کاری می‌کنند، با اشتباه و خطا مواجه می‌شوند. در صورتی که هیچ دلیلی برای بازگشت و اصلاح تست وجود ندارد، به این کار اقدام نکنید. تا زمانی که مطمئن نیستید به پاسخ اولیه‌تان دست نزنید.

7) یک بار بخوانید، یک بار پاسخ دهید! سعی کنید از مطالعه مکرر صورت تست و گزینه‌های آن پرهیز کنید صورت تست را یک بار و به طور دقیق بخوانید و بعد گزینه‌ها را بررسی کنید. اگر پاسخ آن را نمی‌دانید ، جلوی شماره تست علامت بگذارید تا پس از اتمام همه‌ی تست ها، در صورت داشتن زمان، مجددا برای بررسیِ حلِ آن تلاش کنید.

8) گزینه‌های هم معنی ومترادف ، صحیح نیستند! فقط یکی ازگزینه‌ها پاسخ صحصیح تست می‌باشد ، پس گزینه‌هایی که از معنی و مفهوم مساوی برخوردارند ، جواب صحیح تست نمی‌باشند . پس سریعا آنها را حذف کنید و در گزینه‌های باقی مانده به دنبال پاسخ صحیح بگردید.

منبع: این لینک



16 نکته‌ی کنکوری! برای صحیح‌تر تست زدن


1) در هنگام تست زدن صورت سوال را کامل خوانده و به نکات کلیدی توجه کرد.

2)  زمانی که مشغول پاسخ دادن به یک سوال هستید ، فقط به همان سوال فکر کنید و در فکر سوال بعدی و قبلی نباشید .

3)  اگر در جلسه آزمون پاسخ سوال یا سوال‌هایی را نمی‌دانستید ، مضطرب و مایوس نشوید . مطمئن باشید که اکثر داوطلبان هم مثل شما پاسخ این سوال را نمی‌دانند وقرار نیست که شما به تمام سوالات یک درس پاسخ دهید.

4) در دستور زبان، صرف و نحو عربی و گرامر انگلیسی، صرف دانستن فرمول کارساز نیست .فهم معنای جمله راهگشای حل پرسش است.داوطلبانی که در ترجمه و فهم متن خوب کار کرده‌اند و در حیطه قواعد هم در حد معمول تلاش کرده‌اند در آزمون سراسری موفق بوده‌اند.

5)  در بخش درک مطلب در سوال‌های عربی و زبان، قبل از مطالعه متن، یک بار سوال‌های این بخش را بخوانید و به محدوده سوال و موضوع دقت کنید.

6)  یک توصیه مهم برای افزایش مهارت تست زنی در کنکور این است که در یک ماه پایانی هر روز یک نمونه از کنکور های سالهای قبل را علامت زده و بعد پاسخ های خود را مرور کنید .این کار علاوه بر تاثیر مثبت در تست زنی، در رفع اشکالات درسی، کنترل و تنظیم زمان و آشنایی با تست‌های مهم بسیار موثر خواهدبود.

7)  بهترین روش غلبه بر آزمون تستی‌ای که نمره منفی دارد استفاده از روش زیر به ترتیب ارائه شده می‌باشد:

 الف) آنچه را که میدانید بزنید.

 ب) آنچه را که به یاد می آورید بزنید.

 ج)آنچه را نمی دانید نزنید.

8) اشتباه در محاسبات عددی معمولا نتیجه شتاب و عدم تمرکز است. (مثلاً در پاسخ دادن به سؤالات مربوط به محاسبه‌ی سهم‌الارث) پس شتابتان را کنترل کنید و  تمرکزتان را افزایش دهید.

9) بهتر است زمان تست زنی در منزل را از زمان استاندار کوتاه‌تر در نظر بگیرید تا به آزمون حقیقی شباهت بیشتری پیدا کند و در روز آزمون شرایط برایتان راحت‌تر باشد.

10) بهترین منابع سؤال برای داوطلبان، تست های کنکور سراسری و آزاد سال‌های گذشته است.

11) به یاد داشته باشید هیچگاه قبل از یادگیری مناسب از تست استفاده نکنید. در ضمن اگر دسته‌ای از تست‌ها را انجام دادید و نمره کمتر از 60% گرفتید توصیه می‌شود تست زنی را متوقف کنید چون فایده‌ای ندارد.

12) برای حفظ تعادل درصد نمرات و رتبه های آزمون زمان پاسخگویی به هر درس را به همان درس اختصاص دهید، توصیه می کنیم زمان پاسخگویی هر درس را کنار نام درس یاداشت کنید . مثلا اگر آزمون ساعت30/7 آغاز می شود و حقوق مدنی 20دقیقه زمان نیاز دارد ،کنار درس بعدی (مثلا حقوق تجارت) بنویسید 50/7 . البته می‌توانید زمان پاسخ‌گویی را بر حسب اطلاعات و روحیات خود عوض کنید، این تغییر دادن زمان پاسخ‌گویی، جزئیات و ظرایفی دارد که در مطالب ذیل (ذیل عنوان زمان‌بندی قبل از آزمون) بررسی شده است.

13) اگر هر روز دروس مطالعه شده سه روز قبل خود راتست بزنید موثرتر است و چون کنکور یک آزمون جامع است سعی کنید در منزل هم در هر تمرین حداقل سه درس را با هم تست بزنید تا علاوه بر کنترل زمان در چند درس، تمرین انتقال ذهنی از یک درس به یک درس دیگر نیز فراهم آید .

14) گاهی با اندکی فکر کردن متوجه میشوید پاسخ سوال را نمی دانید در آن صورت بلافاصله کنار آن سوال علامت (- ) یا هر علامت دیگر گذاشته و از آن عبور کنید و به هیچ وجه روی سؤالی که پاسخش را نمی‌دانید متوقف نشوید.

15) گاهی به سوالی بر می خورید که بین دو گزینه که کدام صحیح است شک می‌کنید ،کنار آن علامت (×) گذاشته و عبور کنید.

16) در زمان مرور ابتدا تست‌هایی را مرور کنید که فرصت نکرده‌اید در زمان تعیین شده تمام سوالات آن درس را بخوانید بعد به مرور سوالاتی بپردازید که با علامت (×) مشخص کرده اید.(سؤالاتی که در خصوص پاسخ آن بین دو گزینه مردد بودید) در انتها به مرور سوالاتی بپردازید که با علامت (- ) مشخص کرده اید.(سؤالاتی که در نگاه اول، پاسخ آن‌ها را نمی‌دانستید)

چمله معروف در مورد تست زدن این است : همانطور که هنر تست زدن را یاد می گیرید ، هنر تست نزدن را نیز باید یاد بگیرید.

منبع: این لینک


سه اصل مهم در تست زدن (زمان ، سرعت و دقت) را چگونه رعایت کنیم؟


مقدمه:

دانشجویانی که در آزمونهای مختلف شرکت می‌کنند همیشه از عدم هماهنگی در مدت زمان آزمون و تعداد سوالات شکایت دارند؛ بعضی افراد مدت زیادی را صرف یک تست می‌نمایند و در انتهای زمان آزمون هنوز تعدادی از سوالات را نخوانده‌اند .

گروهی نیز به خاطر ترس از کمبود وقت خیلی از سوالات را سطحی خوانده و سریع جواب می‌دهند و نه تنها نمره مثبت نمی‌گیرند بلکه به دلیل نمره منفیِ بسیاری از آزمون‌ها دچار ضرر می‌شوند و جالب است که این افراد معمولاً در انتها وقت اضافه نیز می‌آورند!

 مطلب زیر به بررسی این موضوع پرداخته است :

نکاتی که در تست زدن اهمیت دارد و لازم است در آزمون تستی رعایت شود را در زیر می آوریم.

۱- بررسی اجمالی

سؤال ها را به طور اجمالی بررسی کنید . راهنمایی‌ها را به دقت بخوانید و متوجه تعداد و نوع سؤال‌ها باشید و وقت خود را بر طبق ارزش سؤال زمان‌بندی کنید.

۲- زمان

زمان یکی از عواملی است که قبل از تست زدن و پاسخگویی به آزمون‌های تستی باید مدنظر باشد . سعی کنید وقت خود را با توجه به ارزش سؤال زمان‌بندی کنید بسیار مهم است مدت زمانی که برای پاسخگویی هر سؤال در نظر می‌گیریم با مدت زمانی که برای پاسخگویی آن سؤال تعیین شده هماهنگ باشد.

خوب است برای ایجاد این هماهنگی در منزل شرایطی شبیه به آزمون سراسری به وجود بیاورید و ساعتی که زمان آن قابل تنظیم است را در نظر بگیرید و به تعدادی سؤال با زمانی مشخص پاسخ دهید.

۳- سرعت عمل

سرعت عمل عامل دیگر است که در آزمون‌های تستی اهمیت دارد . معمولاً کسانی که تمرکز بیشتر دارند و مطالب را خوب خوانده باشند در پاسخگویی حضور ذهن دارند و با سرعت عمل بیشتری پیش می‌روند . برای این که در تست زدن سرعت عمل داشته باشید ، تمرین کنید.

۴- دقت

عامل مهم دیگر در تست زدن دقت است در پاسخ به سؤال های چهارگزینه‌ای باید دقت کنیم خانه را اشتباه پر نکنیم و علاوه بر آن سؤال و جواب‌ها را با دقت بخوانیم . نکات ریزی در سؤال‌های چهار جوابی هست که ممکن است خواننده را دچاراشتباه کند که در زیر به آن‌ها اشاره می کنیم.

_ سؤال هایی که آخر آن ها با کلمه‌ی ” می شود ” و ” نمی شود ” ختم می‌شود: ممکن است داوطلبی که دقیق سؤال را نمی‌خواند این کلمات را اشتباه ببیند و درنتیجه گزینه را اشتباه انتخاب کند.

_ نکته دیگر این است که درآزمون‌های چهار گزینه‌ای معمولاً چهار گزینه شباهت زیادی به هم دارند و ممکن است داوطلب با خواندن اولین گزینه آن را صحیح بداند و ازخواندن سه گزینه دیگر خودداری کند. توجه داشته باشید که چهار گزینه را حتماً بخوانید و با مقایسه آن‌ها صحیح‌ترین را انتخاب کنید.

_ در سؤال‌های جور کردنی به تدریج که موارد را با هم جور می‌کنید آن ها را حذف کنید. در این صورت پاسخ‌ها کمتر خواهد شد و احتمال کاربرد مجدد آن‌ها کاهش خواهد یافت.

_ در موقع حدس زدن معمولاً اولین حدس شما درست است بنابراین زیاد وسواس به خرج ندهید تا جواب را عوض کنید مگر در مواقعی که مطمئن هستید.

پاسخ‌هایی که می دانید غلط است را کنار بگذارید و بدین طریق تعداد پاسخ‌ها را محدود کنید تا احتمال پیدا کردن پاسخ صحیح را بیشتر کنید.

سؤال های آسان را زودتر جواب دهید . اگر احساس می کنید سؤالی پیچیده است ، وقت خودتان را زیاد روی آن سؤال تلف نکنید ، کنار آن علامت بگذارید تا بعداً به آن پاسخ دهید.

- همه سوال‌ها را جواب ندهید سوال‌هایی که تصادفی پاسخ داده می‌شود شانس موفقیت فرد را کمتر می‌کند چون هر پاسخ منفی ، نمره منفی در پی دارد. بنابراین تا جایی که امکان دارد از پاسخ های تصادفی پرهیز کنید .

در نهایت پاسخ ها را مرور کنید اما سعی در عوض کردن پاسخ ها را نداشته باشید.

- سئوال هایی که احساس می کنید اشتباه پاسخ داده‌اید، یک بار دیگر بررسی کنید به عقب برگردید و دوباره با دقت بیشتری مطالب مربوط به آن را بخوانید تا اشکال برطرف شود .

امیدواریم با بکارگیری نکات قید شده بتوانید روش صحیح تست زدن را در خود افزایش دهید فقط نقاط ضعف خود را قوت دهید تا بتوانید خود را برای آزمون سراسری آماده سازید.

منبع: این لینک


چگونه تست بزنیم؟


یکی از بهترین روش‌های آمادگی برای تست زدن در وهله‌ی اول آن است که پس از خواندن هر مبحث تست‌های آن مبحث را در زمان مقرر بزنیم. یعنی وقتی درسی را خواندید و خود را آماده دیدید برای خود تست‌هایی را مشخص و زمانی معین کنید و در آن زمان معین تست‌ها را بزنید. مثلا اگر برای درس متون‌فقه 30 تست مشخص کرده‌اید، 45 دقیقه وقت گذاشته و آن‌ها را بزنید ممکن است در ابتدا از این 30 تست فقط چندتا را بزنید. ولی اصلا اهمیت ندارد زیرا در کنکور به جز معلومات و آگاهی که شرط لازم این آزمون است سرعت عمل شرطی کافی می‌باشد چون شما هر چقدر خوب بخوانید و خوب تسلط داشته باشید با این‌حال اگر سرعت عمل نداشته باشید موفق نخواهید بود. پس، از همان روز اول تست زدن را با زمان یاد بگیرید.

پس توجه داشته باشید که یکی از مهم‌ترین کارکردهای تست‌زدن نیز تمرین آزمون دادن است. دقیقا مثل طرح اولیه یک نقاش که نیاز به تصحیح، دقیق شدن و برطرف کردن اشتباهات در آن وجود دارد پس توقع نداشته باشید که از لحظه‌ی اول یک نقاشی بی‌عیب و نقص داشته باشید و فراموش نکنید که تک‌تک بندهای هنر آزمون دادن، نیاز به تمرین و دقت و باز هم تمرین دارد.

آزمون دادن را می‌توان در دو دسته تکنیک‌های نحوه‌ی صحیح آزمون دادن و روش‌های کاربردی مدیریت آزمون تقسیم‌بندی کرد.

اول - روش‌های صحیح آزمون

روش‌های صحیح آزمون دادن روش‌هایی هستند که مانع از مواجهه با کمبود وقت در جلسه‌ی آزمون می‌شوند و سبب می‌گردند تا از هر درسی به اندازه‌ی تسلط و تواناییمان نتیجه بگیریم. این روش‌ها عبارتند از:

1- زمان‌بندی قبل از آزمون

 همان‌طور که می‌دانید در ابتدای دفترچه سوالات آزمون‌ها برای سوالات هر درس یک زمان پیشنهاد شده است. اگرچه این زمان‌ها مطابق با استانداردها و ویژگی غالب دروس بهترین زمان‌های ممکن برای پاسخ‌گویی به سوالات هستند، اما شما می‌توانید با توجه به شناختی که از روحیات و توانایی‌های خوددارید زمان‌بندی مناسبی برای جلسه آزمون در نظر بگیرید. مثلا ممکن است زمان‌بندی شخصی در دروس آزمون به این ترتیب باشد که حقوق مدنی (15 دقیقه)، حقوق تجارت (20 دقیقه)، زبان (25 دقیقه) و فقه (25 دقیقه). حتی‌الامکان در اجرای بودجه‌بندیِ خود تلاش کنید اما توجه داشته باشید که این اصلا به این معنی نیست که شما در تمام مدت چشم به ساعت دوخته و تمرکز خود را از دست دهید. بلکه برای مطابقت با زمان از پیش تعیین شده پس از پاسخ دادن به نیمی از سوالات، به ساعت خود نگاهی بیندازید. اگر مطابق با زمان و یا جلوتر از زمان باشید که هیچ، ولی در صورت عقب بودن از برنامه اندکی به سرعت خود بیافزایید. اما به یاد داشته باشید که افزایش سرعت به معنای افزایش دلهره و عصبی شدن نیست و در صورت عدم اتمام سوالات یک درس در زمان مقرر، فورا به سراغ درس بعدی بروید و به هیچ‌وجه اجازه ندهید این مساله به پاسخ‌گویی به سوالات سایر دروس لطمه بزند.

2- روش یک ضرب دو ضرب (وزنه‌برداری)

برای جلوگیری از اتلاف وقت و استفاده‌ی بهینه از زمان، تست‌های آزمون را به سه دسته تقسیم کرده و سه نوع برخورد با آن‌ها خواهیم داشت:

الف) سوالاتی که جواب آن‌ها را بلد هستیم یا فکر می‌کنیم در کمتر از یک دقیقه آن‌ها را به جواب می‌رسانیم، که به این سوالات باید همان لحظه جواب داد.

ب) سوالاتی که بعد از حل به جواب نمی‌رسد یا این‌که از قیافه‌شان پیداست که وقت‌گیرند. این سوالات را با یک ضربدر مشخص می‌کنیم، یعنی «باشد برای بعد» پس می‌رویم سراغ سوالات بعدی.

ج) سوالاتی که مطمئن هستیم «بلد نیستیم» با دو ضربدر مشخص می‌کنیم، یعنی به این سوالات دست نخواهیم زد.

پس از این‌که تمام تست‌ها را یک‌بار تا انتها بررسی کردیم و گروه یک را پاسخ دادیم بار دوم در صورت داشتن وقت کافی به تست‌های گروه دوم می‌پردازیم، به این ترتیب شما می‌توانید به بیشترین تست‌ها در کمترین زمان ممکن پاسخ بگویید. فراموش نکنید که امتیاز تست آسان، متوسط و سختِ یک درس در کنکور، یکسان است و اگر از چنین روشی استفاده کنید می‌توانید زمانی را که صرف حل کردن  تست سخت می‌کنید، به پاسخ‌گویی به 5 تست متوسط یا شاید 10 تست آسان اختصاص دهید.

تذکر مهم: اشتباهات غیرعلمی در کنکور شایع‌تر از اشتباهات علمی داوطلبان است. اشتباهاتی نظیر:

الف) «نیست» را «است» دیدن و بالعکس؛

ب) عجله کردن در خواندن صورت‌مساله

ج) انتخاب گزینه‌ی هم‌شماره با پاسخ سوال. مثلا در سوالات فیزیک بعد از کلی محاسبه به جواب 2 می‌رسید که این جواب در گزینه‌ی 4 وجود دارد و شما به اشتباه گزینه‌ی 2 را به عنوان پاسخ صحیح انتخاب می‌کنید.

د) عدم تطبیق شماره سوال حین انتقال پاسخ به پاسخ‌نامه و...

سعی کنید از همین امروز در مورد رفع چنین مشکلاتی اقدام کنید. چرا که افزایش دقت ممکن نیست مگر با تمرین کردن. نمونه‌ی همین اشتباهات حین تست زدن در منزل نیز رخ می‌دهد. حتی اگر افزایش دقت باعث پایین آمدن سرعت پاسخ‌گویی شما شود سعی کنید از امروز تمرین دقت را در اولویت قرار دهید، چرا که افزایش سرعتی که منجر به بی‌دقتی و گرفتن نمره‌ی منفی شود، ریالی نمی‌ارزد.

دوم - روش‌های مدیریت آزمون

دسته‌ی دوم از توانایی‌ها که بایستی به تقویت و تمرین آن‌ها بپردازیم روش‌های مدیریت آزمون است. قبل از توضیح این مبحث کمی با خود بیاندیشید آیا نمونه‌ای از این موقعیت‌ها را در جلسه‌ی آزمون تجربه کرده‌اید:

1- برخوردن به چند سوال سخت پی‌درپی، خصوصا در درسی که در آن احساس تسلط و توانایی بیشتری دارید.

2- به یاد آوردن انتظارات و خواسته‌های دیگران.

3- بی‌اعتمادی نسبت به خود، توانایی‌ها و قابلیت خود.

4- نگاه کردن به خانه‌های سفید پاسخ‌برگ و آمارگیری از سوالاتی که قادر به پاسخ‌گویی نبوده‌اید.

در این حالات تمام قوایتان تحلیل می‌رود، پس بیشتر از یک راهکار به شما توصیه نمی‌کنم: چند لحظه آرامش و تمرکز، اندیشیدن به بهترین راه تسلط به خود و ادامه‌ی کار.

اجازه ندهید افکار مخرب تمرکز شما را به هم زده و در شما اضطراب ایجاد کند. خود را از قبل برای پاسخ ندادن به بعضی از سوالات آماده کنید. اگر به چند تست پشت سر هم برمی‌خورید که نمی‌توانید به آن‌ها پاسخی بگویید، مطمئن باشید این مساله کاملا اتفاقی است و هرگز به معنای عدم تسلط و توانایی شما در پاسخ دادن به سایر سوالات نیست. هر آزمون مجموعه‌ای از سوالات آسان تا سخت است و کسی موفق‌تر است که به سوالات آسان و متوسط پاسخ گوید. از طرفی به اندازه‌ی زمان و انرژی‌ای که صرف مطالعه‌ی یک درس کرده‌اید از خود توقع داشته باشید و تصور نکنید که بایستی تمام مطالب یک درس یا یک بخش را به یاد داشته باشید.

اساس تست زدن شما از زمان مطالعه‌تان در منزل پایه‌ریزی می‌شود. به دانسته‌هایتان اعتماد کنید. آزمون فقط آخرین مرحله‌ی آموختن است، یعنی پیاده کردن آن‌چه قبلا آموخته‌اید. پس در هنگام پاسخ‌گویی به سوالات تنها هدفتان تمرکز و سعی در استفاده از تمام آموخته‌هایتان باشد و اجازه ندهید افکار مخرب و منفی با انرژی‌ای که از شما می‌گیرند مانع از نتیجه‌گیری مطلوبتان شوند، تا به نتیجه‌ای که شایسته‌ی میزان مطالعات و سواد شماست دست یابید.

منبع: این لینک


  • سید نورالله شاهرخی
۱۲
مرداد
۹۴

 (دانلود کنید)

حجم : تقریباً 1 مگابایت

از ویژگی های این جزوه :

  • قوانین روابط موجر و مستأجر سال های 76 و 56 به صورت نموداری
  • مجموعه سوالات آزمون سالهای گذشته
  • مقایسه اجمالی قوانین روابط موجر و مستأجر سال های 76 و 56
  • ارائه نکات مهم و کلیدی
  • سید نورالله شاهرخی
۱۲
مرداد
۹۴

 دکتر حسین توکلی مشاور عالی سازمان سنجش آموزش کشور، افزود: آزمون کارشناسی ارشد ۹۵ در روزهای ۱۶ و ۱۷ اردیبهشت برگزار و ثبت نام برای این آزمون در روزهای ۱۶ تا ۲۲ آذرماه ۹۴ انجام می شود.
وی درباره آزمون دکتری نیمه متمرکز نیز گفت: آزمون دکتری ۹۵ (نوبت اول) در روز ۱۴ اسفندماه ۹۴ برگزار و ثبت نام برای این آزمون در روزهای ۶ تا ۱۵ دی ماه ۹۴ انجام می شود.

منبع : این لینک ؛ با تشکر از بازدیدکننده‌ی محترم (احمد) ک این خبر رو در اختیار من قرار دادن.

ارشد نوشت : ارشدیا خوشحال باشید ؛ کمِ کم ، دو ماه و نیم اضافه شد ب وختتون ؛ برید بخونیدا ؛ نشینید ب استراحت کردن !!!!!!

  • سید نورالله شاهرخی
۱۲
مرداد
۹۴

  • یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ
  • هان! ای انسان! تو پیوسته با تلاش بی‌امان و رنج فراوان به سوی پروردگار خود رهسپاری, و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد (و نتیجه‌ی رنج و تلاش خود را خواهی دید) .  
  • [[«کَادِحٌ»: تلاشگرِ رنجبر .  «کَدْحاً»: جدّ و جهد در کار همراه با رنج و تعب, به گونه‌ای که در جسم و جان اثر بگذارد .  «إِلی رَبِّکَ»: این آیه, بیانگر ذاتِ جویا و کوشای انسان و حرکت دائمی این رهرو رنجبر نالان در کاروان جهان گذران به سوی یزدان سبحان است .  «فَمُلاقِیهِ»: به پروردگار خود می‌رسی .  به نتیجه تلاش و رنج خود می‌رسی .  ضمیر (هِ) به رَبّ یا کَدْح برمی‌گردد . ]] 
  • سوره‌ی انشقاق :6.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 589 از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۱۱
مرداد
۹۴

بازدیدکننده‌ی محترم (اقلیما) بابِ بحثی رو باز کردن در این مورد که آیا این صحیح هست ک برخی از دوشیزگان ما ، آرایش‌های جیغ و غلیظ می‌کنن با این توجیه ک امکان ازدواج مناسب‌تر فراهم باشه واسشون ؟ گذشته از مسأله‌ی شرعیش ، آیا منطقی و عقلانی هست یا خیر ؟ از ایشون ک این مطلب رو بسیار مستدل و وزین نوشتن ممنونم و از نظرات و مطالب سایر بازدیدکنندگانِ محترم هم در این زمینه استقبال می‌کنم.

آغاز مطلب

چند وقت پیش توی سرویس دانشگاه بودم و داشتم برمیگشتم خونه ، صندلی عقبی من دو تا خانوم نشسته بودن، یکیشون محجبه بود و دیگری حجاب کاملی نداشت. اونی که حجابش کامل نبود داشت اون دیگری رو نصیحت میکرد که : الان آقایون برای انتخاب همسر به ظاهر خانوما توجه میکنن و اونی که ظاهر بهتری داره رو انتخاب میکنن! از نظر آقایون امثال شماها ساده و اُمُل هستن و کسی هم که ساده و اُمُل باشه نمیتونه یه زندگی رو اداره کنه!! آقایون دنبال همسری هستن که آپدیت باشه و از امور امروزی سر درآره و... . در جوابش هم اون خانوم محجبه یه چیزایی گفت که زیاد مورد پسند قرار نمیگرفت. صحبت هاش یه جورایی مظلوم نمایی بود و نشون میداد چاره ای جز این نیست در واقع با حرفاش سخنان دوستش رو ضمنا تأیید میکرد.

به ایستگاهی که همیشه از اونجا پیاده میشم رسیدیم و پیاده شدم. با اینکه از اون ایستگاه تا خونه ی ما مسیر طولانی هست و باید با تاکسی رفت ولی من کل اون مسیر رو پیاده رفتم. معمولا وقتی موضوعی ذهنم رو درگیر میکنه دوست دارم پیاده روی کنم. تمام طول راه رو به این فکر کردم که ملاک ازدواج برای آقایون واقعا میتونه ظاهر خانوما باشه!؟ خب! آره! از قضا کاملن موافقم با اون خانوم. البته طبیعی هست که همه ی آقایون اینطوری نیستن اما قابل کتمان نیست که برخی از آقایون ملاکشون برای ازدواج ظاهر خانوماست و روز به روز هم داره به تعدادشون اضافه میشه! عوامل زیادی هم توی این قضیه دخیل هستن، مثل ماهواره، تبلیغات خاصی که انجام میشه و حتا میشه گفت رسانه‌های خودمون! و خیلی از عوامل دیگه مردم رو ظاهر گرا کرده. خب! سوال اینجاست که توی این وضعیتی که به وجود اومده تکلیف چیه و چکار باید کرد؟ باید خودمون رو به شکلی دربیاریم که مورد پسند اکثریت جامعه باشه یا به قول دوست اون خانوم هرچند که واقعیت رو قبول داریم اما چاره ای نیست و اسلام دستمون رو بسته و باید بسوزیم و بسازیم؟!

نتیجه ی این ظاهر گرا بودن افراد به اینجا ختم شده که آمار طلاق به شدت رفته بالا و آقایونی که رنگ قرمز و صورتی و زرشکی رو از هم تشخیص نمیدن از خانوماشون سراغ رنگ موی سیکلمه!!!!!! رو میگرین!!!

به نظر من مشکل اصلی اینجاست که ما جوونا داریم تلاش میکنیم عیوب اخلاقی خودمون رو پشت یه ظاهر زیبا و به روز پنهان کنیم به همین خاطر هست که بعد از مدتی که ظاهرمون برای هم عادی شد میریم سراغ اخلاقیات و خُلق و خو و اونوقته که به مشکل بر میخوریم و در نهایت کارمون به جدایی کشیده میشه. به نظر من باید این پروسه رو کااااااملن برعکس کرد! ینی از قضا باید عیوب ظاهری خودمون رو پشت فضایل اخلاقی پنهان کنیم اونوقته که اگه از نظر ظاهری زیاد هم زیبا نبودیم فضایل اخلاقی ای که داریم اجازه نمیده کسی راجع به ظاهرمون قضاوت کنه! وقتی کسی به زیبایی باطن و فضایل اخلاقی آراسته شد خود به خود در چشم دیگران زیباست، بدون آرایش های آنچنانی ، بدون عمل های جراحی و بدون تزریق ژل در گونه و چونه!!!!!

پایان مطلب

نتیجه‌ی اخلاقی : دلی که به آب و رنگی بیاد به آب و رنگی هم میره !!!!!

  • سید نورالله شاهرخی
۱۱
مرداد
۹۴


استتار ، لغت انگلیسیش میشه camouflage (تلفظ : کَموفلاژ)

مثال :

camouflage allowed the tanks to continue their advance without alerting enemy scouts

استتار به‌ تانک‌ها اجازه‌ داد که‌ بدون‌ آگاه‌سازى دیدبانان‌ دشمن‌ به‌ پیشروى خود ادامه‌ بدهند.‏
  • سید نورالله شاهرخی
۱۱
مرداد
۹۴

یه خانومی رو می‌شناسم از آشنایان هست ، یکی از اعضای خونواده تعریف میکرد ک ایشون حامله شدن ، خیییییییلی خوشحال شدن ، ب نحوی ک شوهرش بخاطر همون خبر حاملگی  ، شیرینی پخش کرد بین همکارا. خونواده‌ی شوهرش هم چون مشکل داشتن توی زاد و ولد ب حددددد خییییییلی زیادی خوشحال شدن و ..... خلاصه.... 

مادر شوهرش میاد پیشش ضمن تبریک ، بهش میگه میگن دعای زنِ حامله ، درگیره در درگاه خدا ، یه دعایی هم بکن این دخترای من (ینی خواهر شوهرایِ این خانومی ک الان حامله بوده) هم باردار بشن و خدا بچه‌ای بهشون عطا کنه. این خانومه هم طاقچه بالا میذاره به مادر شوهره میگه ب من چه ! خودشون دعا کنن خدا اگه صلاح دونست بهشون میده !!!!! خلاصه یه طورایی خییییلی فخر میفروشه سرِ این حامله شدن !!!!! اینا رو خودِ اون خانومه تعریف کرده ک اومد و اینو گفت و منم اینطوری بش گفتم !!!!! 

خیییییلی تعجب کردم از این زن و این جوابی ک داده ب این بنده خدا !!!!

هیچی دیگه .... یه مدت گذشت ، همین اخیرن خبردار شدیم ک بچه‌ی این خانومه سقط شده !!!!!!!! گفتن نشسته بوه زاااااار زاااااار گریه میکرده !!!!! و هی میگفته چرا خدا این کارو با من کرد !!!

نتیجه‌ی اخلاقی : خدا فقط از عالَمِ غیب ، اطلاع داره ، منم نمیخام بگم سقط بچه ب دلیل اون حرفی بوده ک ب مادر شوهره زده ، فقط حرفم اینه ک آدم وختی از خدا نعمتی میگیره باید خیییییلی حواسش باشه ک جو گیر نشه و شروع نکنه ب شاخ و شونه کشیدن واسه مردم !!! مردم ، عیالِ خدا هستن ، خاطرشون عزیزه واسه خدا ، ب طور ناروا و از سرِ بیعدالتی اذیتشون کنی ......

نتیجه‌ی اخلاقی 2 : خداوند در قرآن می‌فرماید : 

وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنْسَانِ أَعْرَضَ وَ نَأَىٰ بِجَانِبِهِ ۖ وَ إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ کَانَ یَئُوسًا

 (از جمله‌ی اخلاق فرد بی‌ایمان, یکی این است که) هنگامی که به انسان (بی‌ایمان) نعمت می‌بخشیم (و او را از ثروت و قدرت و سلامت و امنیّت برخوردار می‌سازیم, مسرور و مغرور می‌گردد و از طاعت و عبادت و شکر نعمت) روگردان می‌شود (و در وقت رسیدن به نوا) خویشتن را (از بندگی ما) به دور می‌دارد و تکبّر می‌ورزد .  (انگار ما را نمی‌شناسد و به ما کاری و نیازی ندارد) .  و هنگامی که شرّ و بلا گریبانگیر او گردید (و تنگدستی و بیماری و ناامنی وی را فرا گرفت) بسیار مأیوس و ناامید می‌گردد (و می‌پندارد که دیگر درهای رزق و روزی بر او بسته است و هرگز روی خیر و خوشی نخواهد دید) .  

[[«أعْرَضَ»: از شکر نعمت منصرف و از طاعت و عبادت روگردان می‌شود .  «نَأَیا بِجَانِبِهِ»: خویشتن را از یاد منعم اصلی به دور می‌کند .  شانه‌های خود را بالا می‌اندازد و تکبّر می‌ورزد .  «یَئُوساً»: بسیار مأیوس و دلتنگ و ناشکیبا (نگا: هود / 9 - 11) .  مراد این است که کافران, هم در برابر خوشیها و هم در برابر سختیها خود را گم می‌کنند .  در حال نوا مست و مغرور, و در وقت بلا پست و زبون می‌گردند .  هر چند که در حالت یأس پرده‌های غفلت از روی فطرت کنار می‌روند و کافران بالإجبار به درگاه خدا روی می‌آورند و خالصانه رفع مشکلات را از قادر متعال درخواست می‌نمایند, امّا این توجّه اضطراری مایه افتخاری و دلیل بیداری حقیقی آنان نمی‌باشد .  چرا که به محض رفع مشکلات و رهائی از طوفان حوادث, خودخواهیها و سرکشیها از ایشان سرمی‌زند و تغییرجهت می‌دهند (نگا: یونس / 12 و 22 و 23, اسراء / 67, عنکبوت / 65) . ]] 

سوره‌ی إسراء :83.

  • سید نورالله شاهرخی
۱۰
مرداد
۹۴

  • کَلَّا إِنَّ کِتَابَ الْفُجَّارِ لَفِی سِجِّینٍ
  • هرگزا هرگز! مسلّماً نوشته‌ی اعمال بزهکاران و بدکاران در «سِجّین» قرار دارد .  
  • [[«کِتَابٌ»: نوشته .  یادداشت شده .  «سِجِّین»: اسم خاصّ دیوان یا دفتر کلّ بایگانی نامه‌های اعمال بدکاران و بزهکاران است .  صیغه مبالغه «سِجنّ» است که به معنی زندان است, لذا سِجّین, زندان بسیار سخت و تنگ است (نگا: فرهنگ لغات قرآن دکتر قریب) .  تعبیر از آن بدین نام شاید به خاطر این باشد که محتویات این دیوان سبب زندانی شدن صاحبانش در دوزخ است .  گویا اصل آن «سِنْجُون» و در زبان اتیوپی یا حبشی قدیم به گِل و لای گفته می‌شود .  در این صورت بیانگر فرود و پستی نیز می‌باشد (نگا: جزء عم شیخ محمّد عبده) . ]] 
  • سوره‌ی المطفّفین :7.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 588 ، از قرآن ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۱۰
مرداد
۹۴

در راستای ترویج فرهنگ خرید و مطالعه‌ی کتاب ، (درسی یا غیر درسی فرق نمیکنه) قبلاً از بازدیدکنندگان محترم درخواست کرده بودم در صورت تمایل لطف کنن و تصویری از خریدایی ک از نمایشگاه کتاب کردن رو در اختیارم قرار بدن تا در وبلاگ قرار بدم. حالا یکی از بازدیدکنندگان محترم (اقلیما) لطف کردن و تصویر ذیل رو که خریدای ایشون توی نمایشگاه کتاب امسال هست در اختیار من قرار دادن تا با شما ب اشتراک بذارم. از ایشون سپاسگزارم.

اینم اسم کتابایی هست ک ایشون خریدن از نمایشگاه :

·        مسئولیت مدنی، دکتر صفایی و دکتر رحیمی

·        ترجمه ی لا مید سیمپل

·        تندیس های بی قرار باران

·        سه جلد دادرسی مدنی پیشرفته، دکتر شمس

·        5  جلد قواعد عمومی قراردادها، دکتر کاتوزیان.

·        شفعه ، وصیت و ارث کاتوزیان.

دو سؤال از ایشون دارم ک در صورت تمایل اگه جواب بدن ممنون میشم.

اول اینکه اون کتاب تندیس‌های ... موضوعش چی هست ؟ کتاب خوبیه ؟

دوم اینکه ان کتابا سرجمع چند تومن شد ؟ سه جلد شمس و 5 جلد قواعد عمومی چقد شد پولشون ؟

+ این بُن‌های کتاب ک بهتون میدن بذل و بخشش نکنید ب اطرافیان !!! نفروشید !!! خودتون کتاب بخرید ازش !!! مدیونی داره والا !!!!

++ بقیه‌ی دوستان هم اگه تصاویری از کتابایی ک خریدن رو ارسال کنن ، چ کتابایی ک توی نمایشگاه کتاب خریدن و چه غیر اون ، با کمال میل قرار میدم توی وبلاگ. ترجیحاً ب همراه مطلبی کوتاه در خصوص معرفی اون کتاب یا کتاب‌ها.

  • سید نورالله شاهرخی
۰۹
مرداد
۹۴

  • یَا أَیُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ
  • ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته است و در حق او گولت زده است (که چنان بی‌باکانه نافرمانی می‌کنی و خود را به گناهان آلوده می‌سازی؟!) .  
  • [[«مَا غَرَّکَ»: چه چیز تو را فریفته است؟ چه چیز مغرورت ساخته است؟ این پرسش, بیانگر تهدید شدیدی, و در عین حال توأم با نوعی لطف و محبّت است .  «الْکَرِیمِ»: عظیم .  بزگوار (نگا: المراغی) . ]] 
  • سوره‌ی انفطار :6.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 587 از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۹
مرداد
۹۴

معرفی مطالب جزوه

آنچه در پی می‌آید جزوه‌ی مفیدی‌ است مرکب از دو بخش :

در بخش اول (حدوداً 120 صفحه) نکاتی از درس حقوق مدنی ب صورت نموداری و نیز ب شکل خلاصه‌نویسی از کتاب قانون مدنی در نظم دکتر کاتوزیان آورده شده است. مؤلف جزوه جناب آقای محمد خاکباز (مدرس دانشگاه و وکیل دادگستری) در خصوص این بخش از جزوه متذکر شده‌اند که :

اولاً مطالب این جزوه حاصل صد ساعت تدریس حقوق مدنی برای متقاضیان شرکت در آزمون های وکالت و کارشناسی ارشد حقوق است .

ثانیاً منبع اصلی تدریس و ارجاعاتی که به عنوان یادداشت در این جزوه از آن ها یادشده است مربوط به کتاب « قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی »  مرحوم دکتر امیرناصرکاتوزیان است .

ثالثاً نظر به این که کتاب مذکور چکیده ای از مطالب حداقل ده جلدکتب قطور ایشان نظیر دوره قواعد عمومی قراردادها( 5 جلد) وعقود معین(4جلد) و ... که بصورت یادداشت در زیر مواد قانون مدنی آمده است و این جزوه به شرح و بررسی آن یادداشت ها پرداخته است ؛ می تواند منبعی چکیده و فشرده از قواعد عمومی قراردادها و عقود معین برای یادگیری دوره مقدماتی کل حقوق مدنی به زبان ساده باشد .

رابعاً در مسائلی که نظر استاد دیگری مخالف نظر مرحوم دکتر کاتوزیان هست و در جزوه مورد اشاره قرار گرفته است مطالب ، با فونت ریزتر ذکر شده است ، این قسمت از جزوه صرفاً جهت اطلاع دانشجو ازدیدگاههای مخالف می‌باشد و معمولاً نظرات دکتر کاتوزیان بعنوان ملاک و معیار پاسخگویی به گزینه صحیح در آزمون‌های حقوقی می‌باشد .

در بخش دوم این جزوه (حدوداً 200 صفحه) سؤالاتِ بخشِ حقوق مدنی آزمونهای وکالت و ارشدِ آزاد و سراسری از سال 1387 تا 1393 مورد بررسیِ تشریحی و تحلیلی قرار گرفته است ؛ ب نحوی که در ذیل هر سؤال ، پاسخ آن سؤال با ذکر استنادات و استدلالاتِ لازم آورده شده است. در پایان این بخش نیز دو آزمون با سؤالاتِ تألیفی برای سنجش داوطلب قرار گرفته است.

دانلود جزوه

برای دانلود این جزوه در 316 صفحه‌ی پی دی اف کلیک کنید. (حجم : تقریباً دو و نیم مگابایت)

تذکرات لازم

+ همچنان‌که مورد اشاره هم قرار گرفت ، این جزوه نوشته‌‌ی من نیست و من از وجود یا عدم وجود اشکالاتِ احتمالی در متن آن ، بی اطلاع هستم.

++ بدیهی است خلاصه‌خوانی ، چکیده نویسی و نیز تست زنی وقتی می‌تواند مؤثر واقع شود ک انسان مطالب موجود در منابع اصلی را خوانده باشد ؛ در غیر اینصورت اثر مفیدی نداشته بلکه در اغلب موارد ، گمراه کننده هم هست ؛ توصیه می‌شود ب عنوان مطالعه‌ی جمع‌بندی یعنی پس از خواندنِ منابع اصلی ، این جزوه را مطالعه کنید.

+++ بزرگوارانی ک جزوه رو دقیق مطالعه می‌کنن نظر خودشون رو در مورد صحت و سقم و وزانتِ علمیِ مطالب جزوه بیان بفرمایند.

  • سید نورالله شاهرخی
۰۸
مرداد
۹۴

  • فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ
  • پس کجا می‌روید؟ (محمّد با بیان حجّت و رساندن حق و حقیقت بر شما اتمام حجّت کرده است .  پس هرجائی و راهی که بروید, گمراهی و سرگشتگی است) .  
  • [[«أَیْنَ تَذْهَبُونَ؟»: کجا می‌روید؟ یعنی جز راه قرآن, هرکجا بروید بیراهه است .  این پرسش همانند پرسش از کسی است که جاده مستقیم را رها سازد و بیراهه برود و او را ندا دهند: آهای کجا می‌روی؟]]
  •  سوره‌ی تکویر:26.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 586 از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۸
مرداد
۹۴

یه آشنایی واسه ما تعریف کرد ک ایشون خونواده‌ای رو می‌شناسه ک زیاد ، خییییییلی زیاد ب طب سنتی و این چیزا معتقد هستن ، مرغ ماشینی نمی‌خورن ، شیر و ماست پاستوریزه نمیخورن ، برنج وارداتی نمیخورن ووووو بعد مادر خونواده حامله ک شده بجای قرصای فولیک اسید (قرص آهن) ک دکترا در این قبیل موارد تجویز میکنن ، میومده فلزات معدنی نظیر برنج ، طلا ، نقره ، مس و از این قبیل چیزا مینداخته توی دیگچه‌ی سنگی !!!!! از جوشونده‌ی اون آب میخورده !!!!! بجای قرصای شیمیایی !!!!!

+ من البته قصد داوری در خصوص دیدگاه این خونواده‌ی محترم و مخصوصن این مادر بزرگوار ندارم ، بالاخره توی این موارد ، هر کسی صلاحِ کارِ خودش رو بهتر از بقیه میدونه. ولی میخام بگم اینکه برخیا استدلال میکنن ک طب سنتی یا اسلامی از طب جدید خییییلی بهتره رو قبول ندارم ، اصولن ایجاد این تقابل بین اسلام و علم جدید کار اشتباهی هست ، برخی از این بزرگواران انگار علم جدید رو یه زائده ، یه غده میدونن ک هر چه زودتر باید از شرش خلاص شد ! ب نظر من این اشتباهه ، علم مدرن هم همون اسلام هست ، انسان با همون عقلی ک خدا بش داده و بهش توصیه کرده ک از این عقل و تجربه استفاده کنه ، این داروها رو کشف کرده و ازش استفاده میکنه ، داروهای شیمیایی عوارض جانبی دارن ، درست ، اما گیاهی‌ها هم بی‌عوارض نیستن ، متخصصان اینو میگن.

کلاً جانِ کلامِ این مطلبم اینه ک ب نظرم آدم ..... بگذریم ، نتیجه‌گیریش با خودتون.

بعد التحریر : 

آمیش نوشت : یه گروهی هستن توی آمریکا ب اسم آمیش‌ها ، اینا کااااملن ب سبک زندگی سنتی خودشون وفادار هستن ، ب نحوی ک از برق هم استفاده نمیکنن و هنوز سوار گاری میشن ، مایحتاج زندگی خودشونم مستقیم از طبیعت ب دست میارن ، اینجا بیشتر بخونید راجبشون و اینجا هم تصاویری ببینید از زندگیشون. ب نظر من برخی از استدلالاتِ اونا واسه استفاده نکردن از مظاهر زندگی مدرن ، کااااملن درسته.

  • سید نورالله شاهرخی
۰۸
مرداد
۹۴

از خیابون رد می‌شدم ، یه مغازه‌ی لوکس فروشی دیدم ک ظرف این یکی دو سال اخیر پاشون ب شهر ما وا شده ، بعد از پشت ویترین یه جا دستمالی و یه سطل زباله‌ی زرد رنگ (جنسشون برنج بود لابد !) رو زده بود سییییییصصصصد هزاااار تومن !!!! سیصد هزار تومن ، نه ها !!!! سیییییصصصصد هززززااااار تومن !!! واسه یه سطل زباله و یه جا دستمالی !!!! بعد اونوخ اینجا شمال شهر تهران نیس !!! یه شهرستان دور افتاده از مرکز و محروم هست !!!!!!

+ ینی کسی حاضره واسه یه سطل زباله سیصد هزار تومن پیاده شه ؟ اونوخ ما فک می‌کنیم کسی ک از نظر حقوقی سفیه هست چطور آدمی میتونه باشه !!!!!!!

++ دوره‌ی سیزده جلدی تاریخ تمدن ویل دورانت (ک سر جمع میشه هَف هَش هزار صفحه شایدم بیشتر حتا) اونم سیصد هزار تومن !!!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمَل.

  • سید نورالله شاهرخی
۰۷
مرداد
۹۴

  • یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ
  • در آن روز که انسان فرار می‌کند از برادر خود .  
  • [[«یَفِرُّ»: می‌گریزد .  علّت گریز این است که هرکسی برای نجات خود می‌کوشد, و از آنان که گمان می‌برد, چه بسا از او درخواست کمک کنند, فرار می‌کند . ]] 
  • وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ
  • و از مادر و پدرش!
  • وَ صَاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ
  • و از همسر و فرزندانش .  
  • [[«صَاحِبَة»: زن .  همسر .  «بَنِیهِ»: پسرانش .  در اینجا مراد فرزندانی است, که در دنیا انسان جان و مال را فدای ایشان می‌کند . ]]
  • لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ
  • در آن روز هرکدام از آنان وضعی و گرفتاری بزرگی دارد که او را به خود سرگرم می‌کند و از هر چیز دیگری باز می‌دارد .  
  • [[«شَأْن»: وضع و حال .  کاروبار .  «یُغْنِیهِ»: او را بسنده است .  یعنی مجالی برای او باقی نمی‌گذارد تا امکان و فرصت این را داشته باشد به دیگران بپردازد .  او را به خود مشغول می‌کند و بی‌خبر از دیگران می‌سازد . ]] 
  • سوره‌ی عبس :آیات 34 تا 37.
  • این آیات ، آیات منتخب از صفحه‌ی 585 از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۷
مرداد
۹۴

سازمان سنجش اعلام کرد همه‌ی کسانی ک کنکور دادن مجاز ب انتخاب رشته شدن ، فقط سی و شش نفر از بین بیش از یک میلیون نفری ک کنکور دادن موفق ب اخذ فرصت انتخاب رشته نشدن !!!!!! فکرشو بکنید ینی طوری امتحان دادن ک حتا توی این وضعیت نتونستن موفق ب انتخاب رشته بشن !!!!! موفق ب انجام کار بسسسسیار سخخخختی شدن واقعن.

+ نتیجه‌ی اخلاقی : سازمان سنجش اعلام کرد الان امکانش فراهمه ک حتا همون سی و شش نفر هم انتخاب رشته کنن !!!! ب نظر من اون 36 نفر اسطوره‌ن وااااااقعن !!!! دیگه وختی حتا اونایی ک سر جلسه‌ی کنکور هم غائب بودن میتونن انتخاب رشته کنن اون 36 چرا از این حق طبیعی و بدیهیِ انسانی باید محروم بشن !!!!

  • سید نورالله شاهرخی
۰۷
مرداد
۹۴


نقل است که مالک دینار ، از زاهدان و محدثان قرون اول و دوم هجری، «چون ایاک نعبد و ایاک نستعین گفتی، زار زار بگریستی و گفتی: اگر این آیت از کتاب خدای نبودی و بدین امر نبودی، نخواندمی که می‌گویم «تو را می‌پرستم» و خود، نفس می‌پرستم. می‌گویم از «تو یاری می‌خواهم» و به درِ سلطان می‌روم و از هر کسی شکر و شکایت می‌نمایم.» از کتاب تذکرة الاولیا 

ایاک نعبد بر زبان :: دل در خیال این و آن

تو را که از دگران است استعانت امر :: زبان به کذب به «ایاک نستعین» مگشای

+ امان از شر نفس اماره !

  • سید نورالله شاهرخی
۰۷
مرداد
۹۴

1 - نحوه‌ی پرسیدن سؤالات درسی یا حقوقی

 

 

1 – 1 ) سؤالات درسی یا حقوقی خود را کجا بپرسم ؟ آیا می‌توانم در ذیل هر مطلبی از وبلاگ سؤال خود را مطرح کنم ؟

 

 

ما بخش خاصی در وبلاگ داریم برای پاسخ به سؤالات درسی یا حقوقی ؛ هدف از اختصاص این بخش این است که همه‌ی سؤالات ، در یکجا جمع شوند و ذیل مطالب متنوع وبلاگ ، نظرات نامربوط قرار نگیرد. برای دسترسی به این بخش اینجا را کلیک کنید ؛ ضمناً این بخش ، از طریق قسمت « طبقه‌بندیِ موضوعی » که در حاشیه‌ی سمت چپ وبلاگ قرار دارد ، تحت عنوان « سؤالات درسی و یا حقوقی شما» ، قابل دسترسی است. بخاطر رعایت نظم ، به سؤالاتِ درسی و حقوقیِ مطروحه در قسمت‌های دیگرِ وبلاگ ، در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد.

 

 

2 – 1 ) چگونه در مطلب فوق ، سؤال خودم را بپرسم ؟

 

 

اینجا را کلیک کنید ، به انتهای نظرات بروید ، سؤال خود را بنویسید و روی ارسال کلیک کنید.

 

 

3 – 1 ) برای اینکه به آسانی به پاسخ سؤال درسی یا حقوقی خود برسم چه نکاتی را مدّ نظر قرار دهم ؟

 

 

این مطلب را دقیقاً بخوانید و به تذکرات مندرج در آن عمل کنید.

4 - 1 ) میخواهم به نمره‌ی امتحانی درسی که با شما داشته‌ام اعتراض کنم و اشکالات برگه‌ی خودم را ببینم ، از کدام قسمت وبلاگ اقدام کنم ؟

چنین امکانی وجود ندارد. از طریق سایت گلستان اعتراض بزنید. در صورت لزوم بررسی خواهم کرد. 

 

2 - نحوه‌ی ارسال نظرات ، پاسخگویی به آنها و ارتباط با من

 

 

1 – 2 ) کامنت‌های ما را پس از چه مدتی پاسخ می‌دهید ؟

متأسفانه ، به دلیل مشغله‌های متعددی که هم از نظر علمی و هم از نظر کاری و خانوادگی دارم امکان پاسخگویی سریع به کامنت‌های شما برایم فراهم نیست ؛ همه‌ی کامنت‌ها را میخوانم و مفصل هم جواب می‌دهم اما ممکن است انتشار پاسخ ، از یک روز تا یک هفته و در موارد نادر حتی تا ده روز به طول بینجامد ؛ این امر را ناشی از بی‌اعتنائی من یا خدای ناکرده توهین به خودتان تلقی نکنید و بگذارید به حساب مشغله‌های من. روی همین حساب اگر از انتظار کشیدن برای دریافت پاسخ ناراحت می‌شوید لطف کنید برای اینکه من بعداً شرمنده‌ی شما نشوم از همان اول کامنت نگذارید ؛ چون من نمی‌توانم تضمین دهم که ظرف چند ساعت یا یک روز ، آن را با پاسخ مقتضی منتشر خواهم کرد.

2 – 2 ) نظراتِ ما در وبلاگ را آنقدر دیر پاسخ می‌دهید که ما ب کلی یادمان می‌رود کجا نظر گذاشته بودیم و چه گفته بودیم ! چرا ؟

 

 

ضمن اینکه در این زمینه به شما حق می‌دهم اما متأسفانه کاری از دستم بر نمی‌آید ؛ در این خصوص ، به مکالمه‌ای ک بین من و یکی از بازدیدکنندگانِ محترمِ وبلاگ ، شکل گرفت ، توجه کنید :

 

 

3 – 2 ) آیا پاسخگوی تلفن‌های ما هستید ؟

 

 

به دلیل تعدد نفرات دانشجویان محترم و مشغله‌های متعددِ کاریِ من ، متأسفانه امکان ارتباط از طریق تماس تلفنی وجود ندارد ؛ شماره‌های ناشناس از طرف من پاسخ داده نخواهد شد.

4 – 2 ) آیا می‌توانم با شما از طریق ایمیل در ارتباط باشم ؟

 

 

به ایمیل‌های کاری در ایمیل ذیل در صورت لزوم پاسخ خواهم داد. به ایمیل‌های شخصی پاسخ نخواهم داد. 

Sn.shahrokhi@yahoo.com

 

 

5 – 2 ) برای ارسال نظر از طریق وبلاگ ، چه نکاتی را مدّ نظر قرار دهم ؟

 

 

برای بیان نظرات خود در وبلاگ از یکی از الگوهای زیر پیروی کنید:

 

 

الف – اگر می‌خواهید من اجازه‌ی انتشار نظر شما در وبلاگ را نداشته باشم و انتظار پاسخی هم از من ندارید به هنگام ارسال نظر خود، آن را به صورت خصوصی ارسال کنید.

 

 

ب – اگر می‌خواهید نظر شما در وبلاگ منتشر شود یا اگر می‌خواهید من به نظر شما پاسخ دهم به هنگام ارسال نظر، آن را به صورت خصوصی ارسال نکنید، چون در سایت بلاگ امکان انتشار یا پاسخ‌گویی به نظراتی که به صورت خصوصی ارسال می‌شوند وجود ندارد؛ اگر قصد انتشار مطلب خود را دارید یا می‌خواهید از من پاسخی دریافت نمایید این نکته را مدنظر داشته باشید که اگر نمی‌خواهید من و دیگر بازدیدکنندگان وبلاگ از هویت شما مطلع باشیم مطلب خود را با اسم مستعار ارسال نمایید. در سایت بلاگ ، امکان تغییرِ نامِ ارسال‌کننده‌ی نظر وجود ندارد ؛ بنابراین نظر خود را با هر نامی ارسال کنید ، آن نام ، پس از آن غیر قابل تغییر است و آن کامنت با همان نام منتشر خواهد شد.

ج - اگر از من انتظار پاسخ دارید اما ضمناً نمی‌خواهید مطلبی ک میفرستید ب صورت عمومی در وبلاگ منتشر شود ، در متن نظرتان این درخواست را منعکس کنید که نمی‌خواهید بقیه‌ی بازدیدکنندگان ، از متن نظرتان مطلع شوند ، البته توجه داشته باشید ک ب هنگام ارسال نظر ، نظر خود را خصوصی ارسال نکنید چون در این صورت ، قابلیت پاسخگویی نخواهد داشت ؛ اگر درخواستی مبنی بر حذفِ متنِ کامنت ، شده باشد  در این صورت ، من ضمن پاسخگوئی ب نظر شما ، قسمتهایی ک مدّ نظر شماست را به هنگام پاسخگویی حذف خواهم کرد.

یک نکته‌ی مهم : نه من علاقه ب قایم باشک بازی در منزل دارم و نه اهالی منزل در امورات من تجسس و کنجکاوی میکنند اما به هر حال نامحتمل به نظر نمیرسد که به علت باز بودن پنجره‌ی مرورگر یا حتا در مواردی ، درخواستِ خود‍ِ اهالی منزل برای دسترسی به کامنت‌ها ، کامنت‌هایی که به صورت خصوصی ارسال شده‌اند یا کامنت‌هایی که هنوز تأیید نشده‌اند به وسیله‌ی اعضای خانواده‌ی من قرائت شوند. نیز پس از مرگ من ، امکان قرائت کامنت‌ها به وسیله‌ی بازماندگان من ، نامحتمل نیست.

به همین دلیل ، اگر قصد دارید کامنتی ارسال کنید و توقع دارید که غیر از من ، هیچکس ، تحت هیچ شرائطی به متن کامنت ، دسترسی نداشته باشد ، لطف کنید و کامنتِ مربوطه را ارسال نکنید ؛ چون ارائه‌ی چنین تضمینی از طرف من ، ناممکن و چه بسا غیر منطقی‌ست.

 

 

ممکن است بیان این مطلب از نظر برخی از بازدیدکنندگانِ محترم ، دیرهنگام باشد و آنان معتقد باشند که چه بسا اگر به این موضوع علم داشتند برخی از کامنت‌ها را ارسال نمی‌کردند ، از این دسته از بازدیدکنندگان عذرخواهی میکنم. در مقابل برخی از بازدیدکنندگانِ محترم دیگر هم ممکن است معتقد باشند که چون نه آنها به احتمال زیاد با اعضای خانواده‌ی من در طول عمرشان برخوردی خواهند داشت و نه اعضای خانواده‌ی من را می‌شناسند خواندن کامنت‌ها از جانب اشخاصی غیر از من ، قضیه‌ی زیاد مهمی نمی‌تواند باشد ؛ به هر حال اما من اخلاقاً خودم را موظف دیدم گرچه دیر ، اما این مطلب را بیان کنم.

6 – 2 ) چرامطالبی که ما می‌نویسیم  را در برخی موارد بدون کسب اجازه از ما حذف می‌کنید ؟ آیا این کار ، از نظر اخلاقی کار درستی است ؟

 

 

همچنان که حتماً خودتان هم می‌دانید برخی از ما مردمی هستیم که از کاه، کوه می‌سازیم و با کوهی که ساخته‌ی خودمان است به راحتی احکامی عجیب و غریب در مورد دیگران صادر می‌کنیم و بدون اطلاعِ طرف مقابل، آن احکام را درمورد او اجرا هم می‌کنیم! و او را زیر آوار آن کوه مدفون می‌کنیم؛ به عبارت حقوقی، دادستان، قاضی و مجری حکم فقط یک نفر است. و می‌توانید حدس بزنید که در این فرایند چه احکام عجیب وغریبی صادر خواهد شد.

 

 

تصویر من که در حاشیه‌‌ی سمت چپ وبلاگ ، صرفاً به این علت ، قرار داده شده که بازدیدکنندگان مطمئن شوند راه را اشتباه نیامده‌اند به نظر برخی از بزرگواران ، نشانه‌ی نوعی خودشیفتگی ، خودنمایی و به رخ کشیدن است!

 

 

از اینکه در پاسخ برخی دانشجویان از فارسی شکسته (محاوره‌ای) استفاده کرده‌ام معانی متفاوتی به دست داده شده که کله‌ی آدم سوت می‌کشد!

 

 

ازاینکه با علم به سرعت تکلّلمم به دانشجویان کلاس‌هایم اجازه داده‌ام صدایم را ضبط کنند و برای مقاصد علمی مورد استفاده قرار دهند _ که خود ، نوعی نشانه‌ی حُسن نیت و اعتماد من به دانشجویان است_ معانی‌ای استنباط شده که به عقل جنّ که چه عرض کنم به عقل هیچ مخلوقی نمی‌رسد!

 

 

چه باید کرد! بالاخره برخی از ما مردم این طور هستیم و بقیه راهم وادار می‌کنیم طبق معیار‌های ما رفتار کنند.

 

 

این وبلاگ هم چه بخواهیم و چه نخواهیم بازدید‌کنندگانی از این دست دارد.

 

 

بنابر این اگر قرار است موجودیت این وبلاگ حفظ شود و رابطه‌ی من با کلاسم از این طریق ادامه یابد و در اثر بدگویی‌های برخی و تهمت پراکنی‌های برخی دیگر ، به ورطه‌ی تعطیلی کشانده نشود به من اجازه دهید، هنگامی که قرار است مطالب شما را منتشر کنم ، به نحوی این کار را انجام دهم که کسی نتواند پیرهن عثمان از مطالب شما درست کرده و بر سر ما و شما بکوبد.

 

 

......تا زمانی که بهتر بتوانیم همدیگر را تحمل کنیم.....

 

 

 تا جایی ک من باشم و کامنت‌های شما ، انتقاد که هیچ ، حتی فحش دادن هم آزاد است ، می‌توانید هر چه دلِ تنگتان بخواهد در مورد من بنویسید ، بدون هیچ دخل و تصرفی منتشر خواهد شد ؛ من خودم را جزو مقدسات نمی‌دانم تا معتقد باشم هر که به من فحش بدهد به مقدسات توهین کرده است ؛ اما در مورد مسائلی غیر از من ، با قوّت و قدرت تمام ، جلوی هر گونه توهین و بی ادبی را خواهم گرفت ، بنابراین اگر نظری ک نوشته می‌شود در موردِ من نیست ، و می‌خواهید ب طور کامل ، منتشر شود ، ادب ، اخلاق و انصاف را کاملاً رعایت نمائید. به عبارت دیگر بدیهی است برخی اظهارنظرها که حاوی توهین یا مطالب خلاف اخلاق یا خدای نکرده خلاف مذهب است، در این وبلاگ منتشر نخواهد شد.

 

 

7 – 2 ) شما چگونه به سوالات ما پاسخ می‌دهید؟ 

 

 

اگر سوالات شما به صورت تکراری و به دفعات پرسیده شده باشد اینجا در صفحه‌ی مخصوص به سوالات متداول می‌توانید پاسخ آن را پیدا کنید ، در غیر این ‌صورت همان جا و ذیل همان مطلبی ک نظر خود را ارسال کرده‌اید پاسخ آن را ارسال خواهم کرد.

 

 

دوستان عزیز توجه داشته باشید در بلاگ امکان پاسخ دادن به نظرهای خصوصی وجود ندارد. پس اگر مطلبی را به طور خصوصی برایم بنویسید حتماً آن را خواهم خواند اما امکان پاسخ‌گویی به آن وجود ندارد. از پاسخگویی در قالب ارسال ایمیل هم معذورم. 

8 – 2 ) چرا لحن شما در پاسخگویی به بسیاری از کامنت‌ها اییییینقدر رسمی و عصا قورت داده است ؟

 

 

 

راستشو بخاید اگه بخام صادقانه حرف بزنم این امر حداقل دو دلیل عمده داره ، دلیل اول اینه ک برخی از بازدیدکنندگانِ محترم ، تا آدم اندکی باهاشون خودمونی صحبت میکنه ، یک سری حریم و حائل رو فورن بر میدارن و مثلن ک انگار دارن با هم محله‌ای یا دوست صمیمی خودشون حرف میزنن در اینموارد فورن بی نزاکتی رو چاشنی فرمایشات خودشون میکنن ک واسه من قابل قبول نیس ب هیچوجه ، بنابراین سعی میکنم حریم دیگران رو حفظ کنم تا دیگران هم حریمم رو حفظ کنن و خودم ب دست خودم موجبات بی احترامی رو فراهم نکنم. دوم اینکه آدم وختی خیلی صمیمی و خودمونی حرف میزنه موجبات دلبستگی‌ها و تعلق خواطری فراهم میشه ک در نهایت ب ضرر دانشجویان عزیز تموم خواهد شد ، چون خیلی از اوقاتشون توی این وبلاگ و مباحثه و مکالمه و مفاهمه با من سپری میشه و در نتیجه از امورات واجبتر خودشون میمونن و در نهایت متضرر میشن. این البته دید من نسبت ب این ماجراس ، ممکنه بعدن ب این برسم ک این تلقی من اشتباهه ، ولی فعلن اینطوری می‌بینم این موضوع رو  البته ناگفته نماند ک کاهش تعداد کامنتا و کاهش مباحث بیفایده و وخت تلف کُن در وبلاگ نشون میده ک ظاهرن این دید من نسبت ب موضوع ، درسته. هر چند درسته بزرگوارانی ک ب دلیل این تغییر رویه کمتر اینجا تشریف میارن ممکنه جایی دیگه ، سایت دیگه یا وبلاگ دیگه وخت شریف خودشون رو صرف کنن اما در این حالت من دیگه خیالم راحته ک حداقل من و وبلاگم نقشی در این صرف وخت نداشتیم !!!! 

 

 

3 - نحوه‌ی رساندن فایل ب دست من

 

 

1 - 3 ) می‌خواهم فایلی را برای شما ارسال کنم ؛ چگونه آن را به دست شما برسانم؟

 

 

نظر به اینکه به دلیل برخی مشکلات که اجمالاً در پاسخِ سؤالات قبل مورد اشاره قرار گرفت فعلاً باب ارتباط از طریق ایمیل مسدود است به ناچار باید فایل خود را در یکی از سایت‌های مخصوص بارگذاریِ (آپلود) فایل، بارگذاری (آپلود) کرده و لینک آن را از طریق بخش اظهار نظرات وبلاگ، در اختیار من قرار دهید. سایت‌های زیادی در اینترنت برای بارگذاری (آپلود) فایل وجود دارد؛ من خودم از این سایت استفاده می‌کنم؛ در صفحه‌ی اول این سایت برای آپلود روی گزینه‌ی (برای آپلود اینجا کلیک کنید) کلیک کنید ؛ در پنجره‌ای که باز می‌شود فایلی که می‌خواهید بارگذاری کنید را پیدا کنید (آدرس فایل در رایانه‌ی خود را از طریق پنجره‌ی باز شده پیدا کنید) روی گزینه‌ی open کلیک کنید و پس از بسته شدن پنجره، منتظر شوید تا بارگذاری فایل تمام شود (روند بارگذاری، ممکن است بسته به حجم فایل و نیز سرعت اینترنت شما بین چند ثانیه تا چند دقیقه طول بکشد) پس از اتمام بارگذاری آدرسی که ظاهر شده است را کپی کنید و در قسمت اظهار نظر وبلاگ قرار دهید و آن را ارسال کنید تا من بتوانم آن را دانلود کنم.

 

 

در این زمینه چند نکته قابل ذکر است:

 

 

اول اینکه در سایت آپلودر نگهداری تمامی فایل‌ها برای اعضای سایت بصورت دایمی می‌باشد و برای کسانی که عضو نیستند فایل‌هایشان ۵۰ روز بعد از آخرین دانلود از‌ آن حذف می‌شود. 

 

 

دوم اینکه اگر برای تهیه‌ی فایلی که در سایت، بارگذاری می‌کنید، متحمل زحمت شده و دوست ندارید کسی غیر از من به آن دسترسی داشته باشد، جای نگرانی نیست، یک اسم غیر مرتبط با موضوع برای فایل انتخاب کنید (تا از طریق جستجو در موتورهای جستجو نظیر گوگل، قابل پیدا کردن نباشد)، به شیوه‌ای که توضیح داده شد آن را بارگذاری (آپلود) کنید، لینکش را در اختیار من قرار دهید و خلاص! من به هنگام پاسخ‌گویی، لینک فایل را حذف خواهم کرد تا کسی دیگر به آن دسترسی نداشته باشد. 

 

 

4 - طرح درس‌ها

 

 

1 - 4 ) طرح درس به چه دردی می‌خورد؟

 

 

با استفاده از طرح درس‌ها می‌توانید از مطالب تدریس شده آگاهی یابید و مطالبی که قرار است تدریس شود را ببینید، پیش‌مطالعه کنید و با آمادگی در کلاس حاضر شده و برای مدرّس ایجاد زحمت نمایید! من که استقبال می‌کنم!

 

 

2 - 4 ) چرا در طرح درس‌ها از برخی علائم اختصاری استفاده شده و چگونه از علائم اختصاری به کار رفته در طرح درس‌ها سر دربیاورم؟

 

 

رویه‌ی من این است که برای تسریع در نوشتن و استفاده‌ی بهینه از فضاها در نوشته‌هایم از علائم اختصاری استفاده‌ می‌کنم، به شما هم توصیه می‌کنم در یادداشت‌برداری‌های شخصی خود (و نه در متون رسمی!) از این شیوه استفاده کنید.

 

 

به هر حال اگر در طرح درس‌ها به این علائم اختصاری برخوردید - معمولا زیر علائم اختصاری خط کشیده‌ام - که معنای آن را نمی‌دانستید میتوانید با دانلود فرم مربوط به اختصارات از این لینک معنای آن را پیدا کنید .

 

 

3 - 4 ) چگونه درس مورد نظرم را پیدا کنم ؟

 

 

مطالب مربوط به هر درس در بخش سمت چپ صفحه‌ی وبلاگ، تحت عنوان « طبقه‌بندی موضوعی » فهرست شده است که با استفاده از آن به راحتی می‌توانید به درس مورد نظر خود برسید.

 

 

5 - فلسفه‌ی وجودیِ وبلاگ

 

 

1 - 5 ) چرا باید به این وبلاگ سر بزنم؟

 

 

علاوه بر اینکه به صورت هفتگی مطالب مربوط به هر درس آپدیت شده و حذفیات احتمالی و موارد خودخوان در آن قید می‌شود اگر به هر دلیلی قصد آمدن به کلاس را نداشته باشم و از قبل مطلع باشم حتما علاوه بر آموزش دانشکده شما را از طریق همین وبلاگ هم در جریان خواهم گذاشت. ضمن اینکه سایر اطلاعات مربوط به دروس از قبیل فایل‌های صوتیِ تدریسِ دروس مختلف توسط من و منابع درس را می‌توانید از طریق این وبلاگ مشاهده کنید.

 

 

2 - 5 ) مطالب وبلاگ چه زمانی به روز { آپدیت } می‌شود؟

 

 

در ایام سال تحصیلی به دلیل مشغله‌ی کاری فراوان غالباً هر آخر هفته وقت دارم مطالب را به روز و به نظرات شما پاسخ دهم. هر چند ممکن است در ایام ما بین هفته هم این اتفاق رخ دهد.

 

 

از اینکه ممکن است بین سوالات شما و پاسخ‌های من فاصله بیفتد عذرخواهی می‌کنم.

 

 

6 - سؤالات متفرقه

 

 

1 - 6 ) چرا برخی از نوشته‌های شما در وبلاگ ، پُر است از اغلاط املایی و نگارشی ؟ ( « وخت » بجای « وقت » ، « ک » بجای « که » ، « خاهر » بجای « خواهر » ، « میخام » بجای « میخوام » ، « خاب » بجای « خواب » ، « لطفن » بجای « لطفاً » ، « صراحتن » بجای « صراحتاً» و ....)

اینگونه نوشتن حاکی از جهل نسبت به املای صحیح کلمات یا جهل نسبت ب نگارش صحیح کلمات نیست ؛ من معتقدم هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد ؛ بله در جایی که ما مشغول نوشتن یک دادخواست یا پاسخ دادن به یک دادخواست هستیم و قصد داریم آن را به عنوان یک سند حقوقی به محضر دادگاه تقدیم نمائیم باید قواعد املائی و نگارشی را تمام و کمال رعایت کنیم ، اما اینجا در این وبلاگ شخصی که عمده‌ی مباحث ما را دلنوشته‌‌های احساسی تشکیل می‌دهد دلیلی برای رسمی نوشتن وجود ندارد ، ما اینجا در پی اینیم که هر چه می‌خواهد دل تنگمان بنویسیم و هیچ آداب و ترتیبی هم نجوئیم !!!

 

 

ما وقتی در یک مراسم رسمی شرکت می‌کنیم بدیهی‌ست که باید با لباس رسمی حاضر شویم و آداب نشستن و برخاستن را به طور کامل رعایت کنیم ؛ اما پوشیدن پیژامه در منزل و راحت نشستن یا حتا دراز کشیدن از منظر هیچکس سزاوار سرزنش نیست ؛ این وبلاگ هم ب مثابه‌ی خانه‌ی من در فضای مجازی است و عدم رعایت آداب نوشتن از نظر من بدون عیب است.

 

 

صرفنظر از توضیحات فوق ، از نظر ادبی هم اینگونه نوشتن در وبلاگ شخصی از نظر من بلا اشکال است ، همانگونه که امروزه فارسی شکسته و محاوره‌ای نوشتن (مثل نوشتن « می‌خوام » بجای « می‌خواهم » یا « میگم » بجای « می‌گویم ») به یک امر مقبول تبدیل شده ، در حالیکه سابقن ادیبان بشدت در مقابل این تغییر مقاومت نشان می‌دادند ، مطمئناً در سنوات آینده نیز نوشتن « وخت » بجای « وقت » آنقدر که امروز از نظر بعضی‌ها عجیب و غیر قابل قبول می‌نماید ، شگفتی‌آور نخواهد بود.

 

 

هدف غائی ما این است که در این محیط ، نوشتنمان را هر چه بیشتر به گفتار روزمره شبیه کنیم. اگر در گفتار روزمره ، فعل بر خلاف نوشتار ، در وسط جمله می‌آید نه در آخر جمله ( به این مثال توجه کنید : « من رفتم اونجا » بجای « من آنجا رفتم ») در نوشتار هم همین اتفاق خواهد افتاد ، اگر در گفتار ، تلفظ کلمه‌ی « وقت » تبدیل به « وخت » می‌شود ، در نوشتار هم همین گونه خواهد شد.

 

 

به هر حال این نظر شخصی من است و امیدوارم اگر مایل ب خواندن مطالب من در این وبلاگ هستید و از نظرتان اینگونه نوشتن ایراد است ، این ایراد را بر من ببخشائید و تحمل کنید.

2 - 6) چرا همیشه خاطرات تدریس رو یه طوری مینویسی که انگار یه آدم بی عیب و نقص هستی و عده‌ای دانشجوی ظالم و بعضاً بی ادب دور تو رو گرفتن و مدام اذیتت می‌کنن؟ یعنی تو هیچوقت، هیچ نقطه ضعفی نداری و توی کارت هیچوقت هیچ اشتباهی نمی‌کنی که بخای بگیش؟

 

 

 

اگر من توی کانال از ضعف‌ها، اشتباهات و تصمیمات بد خودم نمی‌نویسم اصلاً به این معنا نیست که خدای نکرده خودم رو فاقد اشتباه یا معصوم میدونم. بیشتر از هر کس دیگری به ضعف‌ها و اشتباهات خودم هم از نوع اشتباهات و ضعف‌های مرتبط با تدریس و هم از نوع غیر مرتبط با تدریس، واقفم، منتها مشکل اینه که بر خلاف خیلی‌ها که توی فضای مجازی بدون افشای هویتشون می‌نویسن و خیلی راحت خود واقعیشون رو بیان می‌کنن من اینجا با هویت واقعی خودم می‌نویسم و با توجه به اینکه برخی از دانشجویان محترم بخاطر اونچه سخت‌گیری یا عقاید من میدونن منتظر ضربه زدن و زخم زبون زدن هستن و دیدم که در این راه از بیان انواع تهمت‌های ناروا هم رویگردان نیستن، اگر یکسری ضعف‌ها و اشتباهات از سوی خودم بیان بشه به حساب صداقت من گذاشته نمیشه بلکه از همونا استفاده می‌کنن برای ضربه زدن و زخم زبون زدن. هیچ آدم عاقلی خودش رو در برابر چنین انسان‌هایی بی دفاع رها نمیکنه، ولی از ته دل، یکی از آرزوهام اینه که جایی باشه و بتونم بدون هراس از سوء‌استفاده‌ی برخی از افراد، اشتباهات و ضعف‌های خودم رو بگم تا هم برای دیگران درس عبرتی بشه و هم خودم از این رهگذر بتونم راحت‌تر اصلاحشون کنم. مضافاً به اینکه در مورد اشتباهاتی که از نوع گناه هستن اقرار به گناه هم خودش از نظر شرعی گناه هست. دلیل عدم بیان ضعف‌ها و اشتباهات فقط اینه، نه اینکه خودم رو کامل و بدون اشکال بدونم.

 

 

 

 

3 - 6 ) چگونه در بین مطالب وبلاگ جستجو کنم ؟ میدانم مطلبی در زمینه‌ی خاصی در وبلاگ وجود دارد اما نمی‌دانم چطور پیدایَش کنم !

برای یافتن مطلب خاصی در وبلاگ ، دو شیوه وجود دارد :

اول اینکه از قسمت طبقه‌بندی موضوعی که در حاشیه‌ی سمت چپ وبلاگ وجود دارد استفاده کنید ؛ حدس بزنید مطلبی ک ب دنبال آن می‌گردید در ذیل چ موضوعی باید قرار گرفته باشد ؛ مطالب ذیل آن موضوع را بگردید و چیزی ک ب دنبال آن هستید را پیدا کنید.

راه دوم اینکه از باکس جستجو که در زیر معرفی‌نامه‌ی من که در حاشیه‌‌ی سمت چپ وبلاگ قرار دارد استفاده کنید ؛ واژه‌ای ک فکر می‌کنید در آن مطلب ب کار رفته است را جستجو کنید ؛ تمام مطالب وبلاگ ک دارای آن واژه باشد ب شما نشان داده خواهد شد و از میان نتائج جستجو می‌توانید مطلب مورد نظر خود را پیدا کنید. 

4 - 6 ) چگونه فایل هایی که با قالب (فرمت ) فشرده (zip,rar) یا پی دی اف(pdf) هستند را باز کنم؟

 

 

برای باز کردن فایل های پی دی اف می توانید از نرم افزارهای متعددی استفاده کنید .معروفترین این نرم افزارها ساخت شرکت ادوبی است که  adobe acrobat reader نام دارد و از این لینک قابل دانلود است .پس از دانلود آن را روی کامپیو تر خود نصب کنید.  

 

 

همچنین برای بازکردن فایلهای فشرده که قالب (rar یاzip ) دارند می‌توانید از نرم‌افزار winzip  یا winrar استفاده کنید که از این لینک قابل دانلود است.

 

 

5 - 6 )  فایلی که برای دانلود در وبلاگ قرار داده‌اید، دانلود نمی‌شود، چه کنم؟ 

 

 

برای دانلود فایل‌های قرار داده شده در وبلاگ، از مرورگر (Browser) دیگری غیر از Internet Explorer استفاده کنید مثلاً از فایر فاکس {Firefox} یا گوگل کروم {Google Chrome} ؛ نیز توجه داشته باشید که اصولاً برای دانلود، تماشای فیلم یا دیدن صفحات اینترنت به طور مناسب، باید برنامه‌ی Adobe Flash Player روی سیستم شما نصب باشد، این برنامه را می‌توانید از این لینک دانلود کنید(حجم 17 مگابایت)، اگر این برنامه روی سیستم شما نصب است و باز هم موفق به دانلود فایل‌ها نمی‌شوید، احتمالاً مرورگری که از آن استفاده می‌کنید از این برنامه پشتیبانی نمی‌کند، برای اینکه مرورگر خود را در این زمینه به روز کنید چنان‌چه از مرورگر Internet Explorer استفاده می‌کنید باید برنامه‌ی را که مخصوص این مرورگر است Adobe Flash Playerاز این لینک دریافت کرده و روی رایانه‌ی خود نصب کنید(حجم 9 مگابایت)؛ و چنانچه از مرورگر Firefox استفاده می‌کنید و علی‌رغم نصب برنامه‌ی 17 مگابایتی‌ای که در فوق، لینک آن را قرار داده‌ام باز هم موفق به دانلود نمی‌شوید باید مرورگر فایرفاکس خود را به روز کنید؛ برای این‌کار باید همان برنامه(فلش پلیر) را که مخصوص مرورگر فایرفاکس است از این لینک دریافت کرده و روی رایانه‌ی خود نصب کنید(حجم 16 مگابایت)؛

 

 

ضمناً برخی مواقع به دلیل مشکلات فنی پیش آمده برای سایت میزبان فایل‌ها، به هنگام دانلود با پیغام خطا مواجه می‌شوید؛ صبر داشته باشید، چند بار امتحان کنید، اگر همچنان با پیغام خطا مواجه شدید چند ساعت بعد مجدداً تلاش کنید و اگر  با وجود امتحان تمام موارد فوق، باز هم مشکل، حل نشد، موضوع را با من در میان بگذارید تا فایل مورد درخواست شما را جای دیگری بارگذاری (آپلود) کنم

 

 

 

موفق و مؤید باشید

 

 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۶
مرداد
۹۴

  • أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ ۚ بَنَاهَا
  • (ای منکرانِ معاد!) آیا آفرینش (مجدّد پس از مرگ) شما سخت‌تر است یا آفرینش آسمان که خدا آن را (با این همه عظمت سرسام‌آور و نظم و نظام شگفت, بالای سرتان همچون کاخی) بنا نهاده است؟
  • [[«خَلْقاً»: آفرینش .  ساختار .  تمییز است .  «أَأَنتُمْ أَشَدُّ .  .  . »: این آیه پاسخ گفتار منکران معاد است که می‌گفتند: أإِنَّا لَمَرْدُودُونَ فِی الْحَافِرَةِ .  اجزاء کرات آسمانی را از عدم آفریده است و آنها را به شکل خورشیدها و ماهها و ستاره‌ها درآورده است, اجزاء متفرّق بدن شما را نیز بازآفرینی می‌کند و بهم می‌پیوندد و در صحنه حیات مجدّد حاضر می‌گرداند و مورد بازخواستتان قرار می‌دهد .  پس چه جای شگفتی است؟]]
  • سوره‌ی النّازعات :27.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 584 از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۶
مرداد
۹۴

این تصویر متعلق است به محل تلاقی دو اقیانوس اطلس و هند در کیپ پوینت (CAPE POINT) آفریقای جنوبی.

خداوند در قرآن می‌فرماید :
  • مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ
  • دو دریای (مختلف شیرین و شور, و گرم و سرد) را در کنار هم روان کرده است و مجاور یکدیگر قرار داده است .  
  • [[«مَرَجَ»: سر داده است .  حرکت داده است .  روان کرده است (نگا: فرقان / 53) .  «الْبَحْرَیْنِ»: مراد از دو دریا, آبهای شیرین و شور و یا آبهای گرم و سرد رودهای عظیمی است که در سراسر اقیانوسهای جهان جریان دارند (نگا: نمونه) از قبیل گلف استریم (نگا: فاطر / 12) .  «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ»: دو دریا را به سوی هم سر داده است و در کنار همدیگر روان کرده است .  دو دریا را در وقت برخورد, به موج و تکان انداخته تا یکدیگر را دفع کنند و برانند و آمیزه هم نشوند (نگا: التفسیر القرآنی للقرآن) . ]] 
  • سوره‌ی الرحمان:19.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۶
مرداد
۹۴

  • إِنَّا أَنْذَرْنَاکُمْ عَذَابًا قَرِیبًا یَوْمَ یَنْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ وَ یَقُولُ الْکَافِرُ یَا لَیْتَنِی کُنْتُ تُرَابًا
  • ما شما را از عذاب نزدیکی بیم می‌دهیم (که رخ می‌دهد در) آن روزی که انسان همه‌ی کارهائی را که کرده است می‌بیند, و انسان کافر فریاد برمی‌آورد: کاش من خاک می‌بودم!
  • [[«یَوْمَ»: مفعولٌ‌فیه برای (عَذَاباً) است .  «یَنظُرُ»: می‌نگرد .  می‌بیند .  «مَا قَدَّمَتْ یَدَاهُ»: (نگا: بقره / 95, آل‌عمران / 182, نساء / 62) .  «یَا لَیْتَنِی کُنتُ تُرَاباً»: کاش من خاک می‌بودم! یعنی شخص کافر از مشاهده این همه عذاب و هول و هراس, آرزو می‌کند که کاش از آغاز زاده نمی‌شدم و از مرحله خاک فراتر نمی‌رفتم! یا این که می‌گوید: ای کاش! بعد از آن که زادم و انسان شدم و مُردَم, هرگز پس از مردن و خاک شدن, زنده‌شدنی در میان نمی‌بود, و آن گونه که خودم در دنیا معتقد بودم که رستاخیزی در میان نیست, همچنان می‌بود!]] 
  • سوره‌ی النبأ :40.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 583 قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۵
مرداد
۹۴

  • سید نورالله شاهرخی
۰۵
مرداد
۹۴

  • وَ بَنَیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعًا شِدَادًا
  • و بالای سر شما هفت آسمان استوار نساخته‌ایم؟ (و بر فراز فرش زمین, خرگاه آسمان را برافراشته نکرده‌ایم؟) .  
  • [[«سَبْعاً»: هفت .  این عدد برای تکثیر است و اشاره به کُرات متعدّد آسمان و مجموعه‌های منظومه‌ها و کهکشانهای فراوان جهان هستی است که دارای ساختار استوار و بزرگی هستند .  و یا بر تحدید دلالت دارد, امّا آنچه ما از ستارگان می‌بینیم همه متعلّق به آسمان اوّل است و ماورای آن, شش آسمان دیگر وجود دارد که از دسترس علم بشر بیرون و فراتر است (نگا: صافّات / 6, فصّلت / 12) . ]] 
  • سوره‌ی النبأ :12.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 582 ، از قرآن ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۳
مرداد
۹۴

  • هَٰذَا یَوْمُ الْفَصْلِ ۖ جَمَعْنَاکُمْ وَ الْأَوَّلِینَ
  • (بدیشان گفته می‌شود:) امروز, روز داوری (در میان مردم) و جداسازی (مؤمنان از کافران و حق از باطل و بالأخره بهشتیان از دوزخیان) است, شما را با همه‌ی پیشینیان گرد آورده‌ایم . 
  •  [[«الْفَصْلِ»: داوری .  جداسازی (نگا: صافّات / 21, دخان / 40, مرسلات / 13 و 14) .  «الأوَّلِینَ»: پیشینیان .  مفعول معه است و یا عطف است بر ضمیر (کُمْ) . ]] 
  • سوره‌ی المرسلات:38.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 581 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۳
مرداد
۹۴


این Fulgurite ها(سنگ‌های آذرخشی) در کسری از ثانیه ایجاد شده‌اند یعنی وقتی که صاعقه ماسه را ذوب می‌کند.

جنس سنگ از شیشه است و شکل آن شکل صاعقه است.

واژه‌ی Fulgurite به معنی شیشه ی سنگ شده است.

منبع : این لینک

  • سید نورالله شاهرخی
۰۳
مرداد
۹۴

  • وَ مَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا
  • شما نمی‌توانید بخواهید, مگر این که خدا بخواهد .  بی‌گمان خداوند بس آگاه و کاربجا است. 
  •  [[«مَآ تَشَآءُونَ إِلّآ أَن یَشَآءَ اللهُ»: مراد این است که از خواستنتان چیزی ساخته نیست, تا وقتی که خدا نخواسته باشد .  یعنی اراده کردن و خواستن وظیفه انسان است و در برابرش سزا و جزا می‌بیند, و توفیق دادن و نتیجه بخشیدن در دست خدا است, و خدا قادر مطلق است .  خلاصه, مشیّت بندگان در گرو مشیّت خدا است, یا به عبارت دیگر: حرکت کار بندگان, و برکت کار یزدان است .  مثلاً به هنگام گرسنگی, نان خوردن کار انسان و سیر کردن کار خدا است .  در وقت بیماری, دوا خوردن کار آفریدگان و شفا دادن کار خدای سبحان است . ]] 
  • سوره‌ی هل اتی :30.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 580 ، از قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۲
مرداد
۹۴

این مطلب نخستین بار در چهارشنبه بیست و یکم اسفند ۱۳۹۲ ساعت 13:23 با شماره پست : 322 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.

اولش گفتم باز الان بعضیا ! صداشون درمیاد که این چقد دوس داره خودشو به رخ بکشه و این صوبتا ( نمیدونم چرا یه سری آدما به خودشون اجازه میدن بیان داخل خونه‌ی آدم و راجب همه‌چیز آدمم نظرای اونچنانی بدن ؛ خو عامو وختی بدت از صابخونه می‌یاد و اسه چی میری خونه‌ش عایا ؟ - لطفاً با عین مشدد خوانده شود ! - در همین راستا – کدوم راستا ؟ - لطفاً افرادی که اینطور برداشت‌هایی از مطالب من می‌کنن منت بذارن بر من ،  اصن نیان داخل خونه‌ی من – که یعنی این وبلاگ ! – والا ! دعوتتون که نکردم ! ) ... آره ... عرض می‌کردم ....اولش اونو می‌گفتم بعد با خودم گفتم هر چی نباشه – یا شایدم هر چی باشه ! کدومش صحیحه ؟ - هر چی نباشه این وبلاگ ،‌ دفتر خاطرات منم محسوب می‌شه پس این مطلبو می‌ذارم واسه ثبت در تاریخ . شاید بعداً که به این قضیه فک کنم افسوس بخورم ، شاید خوشحال باشم از راهی که انتخاب کردم ، شاید .... خدا می‌دونه ....

این اون اطلاعیه‌ای هستش که به موجب اون من دعوت شدم به دوره‌ی کارآموزی قضایی صد و شصت و سوم که در تهران برگزار می‌شد و از تاریخ 4 اسفند شروع می‌شد و همونطور که می‌بینید داخلش نوشته :

عدم حضور در تاریخ‌های ذکر شده به منزله‌ی غیبت و انصراف از شرکت در دوره‌ی کارآموزی قضایی تلقی می‌شود .

اینم اسم منه که در ردیف هفتم اومده ؛ 



اینا یه سری از افرادی هستن که به دوره دعوت شدن . اما من در روز یکشنبه 4 اسفند در بروجرد ، مشقول ! (مشغول) تدریس بودم ؛ انگار نه انگار ؛ تو بگو یه ذره هم اصلن به این قضیه فک نمی‌کردم که مثلن قراره من الان تهران باشم و دوره‌ی کارآموزی و اینا .

من از خیلی قبل‌تر ها راه خودمو انتخاب کردم ؛ هر چند یه سال و نیمی می‌شد که به طور مرتب ، دوره رو به تعویق می‌انداختم اما راستش از همون اولم ، شغل قضاوت ، واسم یه شکنجه‌ی تمام عیار بود ؛ خیلی سخته راجع به آبرو ، حیثیت ، ناموس و شرف مردم ، قضاوت کردن ؛ دوره‌ی امریه‌ی سربازی رو تو دادگستری گذروندم و همون‌جا فهمیدم من مال این کار نیستم . نمی‌دونم آینده چی می‌شه و بعدن از اینکه این فرصت رو از دست دادم چه حسی خواهم داشت ؛ ولی الان که اوضاع این طوریه که می‌بینین . قبلاً اینجا حس خودمو راجع به شغل قضاوت نوشته بودم ؛ دیگه به نظرم لازم نیس بیش از اون چیزی بنویسم .

دعا نوشت : از خدا میخوام انتخاب راه تدریس رو بر من مبارک کنه ؛ منو بر اصولم مستحکم کنه و خیر رو در این راهی قرار بده که انتخاب کردم .

حسرت نوشت : شاید اگه می‌رفتم بعضی از بچه‌های دو سه تا دانشگاه ، جشن همگانی میگرفتن ؛ به هر حال نرفتنم شاید حسرتی شد به دل همون بعضیا !

عنوان نوشت : سوءتفاهم نشه یه وخت ؛ منظورم از عنوان (واسه ثبت در تاریخ) ، تاریخِ زندگیِ خودم هست ؛ همین فقط !

 
  • سید نورالله شاهرخی
۰۲
مرداد
۹۴

این مطلب نخستین بار در جمعه بیست و چهارم آبان 1392 ساعت  1:25  با شماره پست : 167 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.


معمولاً دانشجویانم از من می‌پرسند چرا با اینکه در آزمون قضاوت به طور نهایی پذیرفته شده‌ام از رفتن به دوره‌ی کارآموزی اِبا دارم؟ با اینکه هم حقوقش از تدریس بیشتر است و هم مزایایِ جانبی‌اش. و پاسخ من این است که نمی‌دانم اگر قاضی شوم چگونه آدمی خواهم بود؛ دروغ چرا؟ از خودم می‌ترسم؛ نمی‌دانم در آزمون‌هایی که در آن منصب – و نَه شغل – خطیر مجبورم هر روز با آنها دست و پنجه نرم کنم سربلند خواهم بود یا خیر؛ نمی‌دانم آیا حاضرم خودم و آبرویم را با خدا معامله کنم یا نه؟ نمی‌دانم آیا می‌توانم از نظر روانی با این قضیه کنار بیایم یا خیر که این رأیی که صادر می‌کنم ممکن است بنیان یک زندگی، یک خانواده، و یا یک هستی را بر باد دهد؟

قضاوت شایسته‌ی بزرگانی است مثل استاد ما جناب آقای کاظم‌پور؛ اگر اینان هستند ما که هستیم؟ دیشب به وبلاگ ایشان سری زدم و دلی صفا دادم و برایتان این مطلب را به ارمغان آورده‌ام؛ ما مفتخریم که در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم و نفس می‌کِشیم که اینان هستند و نفس می‌کشند؛ خدا ما را به ایشان شبیه گردانَد و ما را از نعمت وجودشان محروم نفرمایَد. ایشان طی اظهارنظری ذیل همین مطلب مرا مورد تفقد قرار داده‌اند و عباراتی به کار برده‌اند که مثل همیشه اسباب شرمندگی‌ام را فراهم کرده است؛ از ایشان به خاطر اظهار لطفشان از صمیم قلب سپاس‌گزارم؛ و اما مطلب نوشته شده توسط ایشان به قرار ذیل است: 

ابتدای مطلب استاد

گذر و خاطره

دیدن برخی مناظر و صحنه ها شما را به خاطرات دور دست می برد. در فضایی قرار می گیری که گذشته را گاه تلخ و گاه شیرین می کند. سوار بر کشتی خاطراتت می کند و تا زمانهای دور و دورتر می برد. گذشتن از کنار بعضی صحنه ها برایت دردآور و گاه خنده آور است. بعضی صحنه ها تلخ و برخی شیرینند. برای من هم که منتظر سوژه ای مناسب و بهانه ای برای نوشتن هستم، گذری بر برخی خاطرات کافی است.

امروز صبح، مثل هر روز دیگر، برای خرید نانی داغ که بر سفره صبحانه فرزندان قرار گیرد تا با انرژی کامل به دانشگاه و مدرسه بروند، به امر عیال مکرم، به نانوایی رفتم و با خرید نانی داغ و ایضاً بقیه ملزومات صبحانه همراه با نشاطی که از هوای پاییزی بر دلم نشست به منزل برگشتم. صبحانه در کنار خانواده لذتی مضاعف دارد. بعد از صرف صبحانه، سید علی را به مدرسه اش رساندم و منتظر راننده ماندم تا مرا به اداره برساند.

سوار بر مرکب، به سمت بلوار کشاورز راه افتادم. در طول مسیر به علت سردرد شدید ( که گاه مهمان من است و از بس مهمانی اش هم زیاد شده الان به صاحب خانه تبدیل شده است) حوصله ای برای گفتگو با راننده و همکار دیگرم نداشتم. سکوت را ترجیح دادم و همکار من هم خوب میداند که وقتی سکوت میکنم و از آن نشاط دایمی و خنده های همیشگی خبری نیست، زمانی است که سردرد  را پذیرایی میکنم و او نیز با سکوتش همراهی میکند. هرازگاهی به رسم ادب به تک جملات راننده پاسخی میدهم.

نگاه کردن به خیابانهای تهران جذابیتی برایم ندارد، هیچگاه سعی نمیکنم که از طبقه هشتم ساختمان اداره خود که مشرف بر شهر تهران است، بیرون را نگاه کنم، چون دود نشسته بر آسمان شهرم سینه ام را می فشارد و مرا یاد دوری از وطن و دیار مادری ام می اندازد که برایم دلگیر است. اما سکوت، چشمت را به پیاده روهای خیابان خیره می کند و مجبوری که به تماشای این مردم بنشینی.

راننده از خیابان ستارخان وارد بزرگراه چمران و از آنجا وارد خیابان دکتر قریب می شود و از کنار بیمارستان امام خمینی می گذرد و سپس وارد بلوار کشاورز می شود. هر روز صبح وقتی از این مسیر عبور میکنم، سیل جمعیتی را می بینم که به راحتی می توانی در چهره خسته شان رنج  بیمارداری و خستگی سفر و ماندن پشت در این بیمارستان را ببینی. هر یک در گوشه ای نشسته اند. گاه بساط چای و صبحانه شان پهن است. نگرانی در چهره شان موج میزند و وقتی آنان را می بینم ناخودآگاه دعایی برای شفای بیماران بر زبانم جاری می شود و به حالشان دلسوزی میکنم. گاه دیدن کودکانی که به دیدار پدر یا مادر بیمارشان از راههای دور آمده اند، دلم را می رنجاند و غصه را مهمان آن میکند.

بر دیوار بیمارستان دو پسرک کم سن و سال به همراه زنی نسبتاً جوان بر روی یک زیلو تکیه زده اند و نسیم سرد پاییزی که این روزها سردتر نیز شده اند، چهره ی آنان را می نوازد. گونه های نازشان به سرخی رفته است. دستهای کوچکشان را جمع کرده اند و میان پاهایشان قرار داده اند تا از گرمای تنشان برای گرم شدن استفاده کنند. پسرکان در دو طرف مادر نشسته اند و نیم تنه خود را به مادر چسبانده اند تا شاید در این شهر غریب، آرامشی بیابند و شاید نیز به مادر پناه برده اند. دست مادر بر گونه های سرد فرزندان نوازش می کند، مادر به صورت پسرکان معصومش خیره میشود و شاید به چیزی فکر میکند که باورش برای او سخت می شود و به همین دلیل خود را از فکری که برایش پیش آمده خلاص میکند. گوشه چادر خود را بر روی پاهای پسرکانش میگذارد تا شاید اندکی از سوز سرما بکاهد و یا شاید میخواهد بفهماند که هنوز آغوش مادر هست. پناه مادری برپاست.  

 ماشین به سرعت از کنار آنان رد شد، اما دلم از کنارشان عبور نکرد و همچنان با چشم دیگرم به تماشای آنان نشسته بود. خاطره ای را از دوران قضاوتم به یاد آورد که بعد از چند سال هنوز بدنم را می لرزاند. نقل این خاطره برایم از دو جهت سخت است. نخست از این جهت که کار من، خلاف مقررات قانونی بوده است و خوانندگانی که اهل قانون هستند شاید بر این کارم خرده بگیرند و دوم از این جهت که شاید بوی خود ستایی از آن استشمام شود که از آن بیزارم. اما به هر جهت چون صحنه ای که امروز دیده ام و کودکان آن خاطره، مهمان دلم شده اند، نقل میکنم و ایراد دوستان قانونمندم را می پذیرم و امید دارم خوانندگان عزیز هم بوی خودستایی از آن استشمام نکنند.

اواسط سال 1379 تا اواسط سال 1381 رییس دادگستری شهرستان دورود بودم که هنوز مشمول محبتهای همکاران دورودیم هستم. رییس دادگستری ضمن اینکه رییس شعبه اول حقوقی هر شهرستان است در برخی شهرستانها دادرس دادگاه انقلاب آن شهرستان نیز هست و برای اینکه مراجعان و متهمان مسافت تا مرکز استان را طی نکنند و از خطرات احتمالی پیشگیری شود، در همان شهرستان به امور آنان رسیدگی میشود.

اواسط پاییز بود. باد سوزان و سردی که مخصوص منطقه سیلاخور و دورود بود، آن روز هم مثل روزهای دیگر می وزید. مردم از اتاق بازرسی که خارج می شدند برای فرار از سوز سرما با سرعت خود را به داخل سالن دادگستری می رساندند. دستور داده بودم که متهمان را برای در امان ماندن از سرما به بازداشتگاه موقتی که برای نگهداری موقت پیش بینی شده بود نبرند، بلکه تحت مراقبت مأموران در فضای داخل سالن نگهدارند.

مثل هر روز، اول وقت از خرم آباد خود را به دورود رساندم و پس از خوش و بشی کم با مراجعینی که برای ارجاع پرونده ها یشان و یا ملاقات با ریس دادگستری زودتر از من خود را به دفترم رسانده بودند، از لابلای آنان عبور کردم و خود را به اتاق رساندم. بر صندلی خود مستقر شدم و طبق عادتی که از بچگی دارم و آن را از پدرم یاد گرفتم، نام خدا را بر زبان آوردم و کارم را با توکل و امید به خدا شروع کردم. زنگ دفتر را که کلید آن روی میزم بود فوراً فشردم و مدیر دفتر بلافاصله وارد شد و گفتم که ابتدا پرونده های ارجاعی را بیاورد و پس از ارجاع پرونده ها نوبت به افرادی می رسید که به هر دلیل دوست داشتند با رییس دادگستری درد دلشان را بیان کنند. من هم طبق معمول شنونده خوبی هستم و وقتی گرم صحبت می شدند و گوش شنوا می دیدند از هر دری می خواستند حرف بزنند و من هم باید برای اینکه ذایقه شان تلخ نشود این مجال را به آنان می دادم. تمام سخن از رنج بود و درد! از فرزندی که در زندان  دارند و از برخورد ناصحیح همکار قضایی و یا مأمورین و بالاخره احکامی که به ضرر آنان صادر شده بود که بعضی گلایه ها صحیح و بعضی نیز ناصحیح بود.

بعد از پاسخگویی به این دسته مراجعین، نوبت پرونده های مواد مخدر بود، خیالم از طرف پرونده های حقوقی شعبه راحت بود، چون دادرس خوبی مثل دوست عزیزم آقای بوالحسنی که از قضات خوب دادگستری بود داشتم.

چند پرونده بررسی شد و متهمان بازجویی شدند و در همان لحظه رأی هم صادر شد و به تناسب نوع جرم و وضعیت متهمان جریمه و یا مجازاتهای دیگری در نظر گرفته شد. چهارمین و یا پنجمین آنان بود که دستور دادم متهم را بیاورند. مأموری جوان به همراه مردی میانسال وارد شد، به سلامشان پاسخ دادم. زیر چشمی به متهم نگاه کردم. او نگران بود! از چه چیزی؟ نمیدانم. حس ششمم به من گفته بود! اما با خود گفتم او هم مثل بسیاری دیگر از متهمان از کرده ی خود می ترسد و به همین دلیل توجهی نکردم.

از مأمور پرسیدم که کجا دستگیرش کرده اید؟

پاسخ داد: در قطار.

بازجویی را شروع کردم. مقداری تریاک به میزان کم از او کشف شده بود. اتهام را قبول داشت. بعد از پایان بازجویی، رأی را صادر کردم و او را به مبلغی جریمه محکوم کردم.

 آنانی که توان پرداخت فوری جریمه را ندارند به موجب قانون باید به زندان معرفی شوند. برای این شخص هم چنین کردم و پرونده ها تمام شد.

اتاق رییس مشرف به حیاط دادگستری بود. خسته بودم و از صندلیم بلند شدم، خودم را به کنار پنجره ای رساندم که مشرف به حیاط دادگستری و نیز درب ورودی آن بود. بر لبه طاقچه گلدانی از حسن یوسف بود که شاخه های بلندش تا کف اتاق پایین آمده بود. به اطراف گل نگاه کردم. دستی بر برگهای نرم و لطیفش کشیدم. قامت بلندش را ورانداز کردم.

از لابلای برگهای ظریف حسن یوسف، حیاط را نگاه کردم، جایی که مردم می آمدند و می رفتند. چشمم به دو پسرکی افتاد که از سرما به دیوار محل نگهبانی پناه برده بودند. پسرکی حدود ده ساله که بزرگتر بود بر روی زمین نشسته بود. پسرک دیگر که برادر کوچکتر بود بر روی زانوی برادر به خواب رفته بود. برادر بزرگتر دست بر صورت برادر گرفته بود تا سرما اذیتش نکند. آنقدر خسته بود که خودش نیز چرتش می برد و سرش به این طرف و آن طرف می افتاد. هر گاه هم که چشم باز می کرد نگاهی به برادرش می انداخت و نگاهی به درب ورودی سالن دادگستری! گویا منتظر کسی بود. لباس کمی بر تن داشتند.

دیدن این صحنه، حالم را دگرگون کرد. لرزه بر اندامم انداخت. معصومیت و مهر برادری و نگاه منتظر! اشک در چشمانم حلقه زد. دنیا دور سرم چرخید. دوست داشتم بروم و بچه ها را بغل کنم و به اتاقم بیاورم. بدون اینکه زنگ را به صدا درآورم با صدای بلند، مدیر دفتر را صدا کردم. از لرزش صدایم فهمیده بود که مضطرب و نگرانم! سراسیمه خود را رسانده بود. من همچنان کنار پنجره ایستاده بودم. او را به سمت پنجره فراخواندم. گفتم: آنجا را نگاه کن!

 گفت: کجا؟

با صدایی بلندتر گفتم: آن پسرکان معصوم را میگویم!

 گفت: بله، می بینم.

گفتم: این بچه ها کی اند و از کجا آمدند و برای چی اینجا هستند؟

 گفت: نمی دانم.

 گفتم: فوراً برو ببین جریان چیه؟

چشمی گفت و مثل برق از جلوی چشمان من دور شد. چند دقیقه بیشر نگذشته بود که هراسان و سراسیمه برگشت.

پرسیدم: فهمیدی؟

 گفت: فرزندان همین متهمی هستند که نامه زندانشان را نوشتی!! لرزه های دستم بیشتر شد. لرزش صدایم به بغض تبدیل شد. اشک بر گونه هایم غلتید.

پرسیدم: پدرشان را به زندان بردند؟

گفت: نه، هنوز کارهای مکاتبات تمام نشده.

 نفس راحتی کشیدم. فوراً گفتم که پدرشان را بیاورند و بچه ها را به جای گرمی منتقل کنند. پدر را آوردند. ضمن اینکه خیلی شماتت کردم به خاطر عمل مجرمانه و توبیخ کردم که چرا با سرنوشت کودکان معصومش بازی می کند.

 از او پرسیدم که چقدر پول داری؟

گفت: چهارده هزار تومان!

فاصله ی موجودی تا جریمه زیاد بود. مانده بودم چه کنم؟! حیران و درمانده!  چشمان نگران پسرکان، سینه ام را می فشرد. خشم ناشی از بی مسئولیتی پدر، زجرم می داد. رأیی که صادر شده بود فشار مضاعفی بر جانم وارد میکرد و قانوناً نمی توانستم در آن دست ببرم.

 برای اینکه متهم اشکم را نبیند او و مدیر دفتر را از اتاق به بیرون راهنمایی کردم. مدیر دفتر که بر درب خروجی اتاق قرار گرفت، ناخودآگاه صدایش کردم.

 گفتم: فعلاً او را به زندان نبرید تا ببینم چه خاکی به سرم بگیرم! چشمی گفت و از اتاق خارج شد. مثل هر زمان دیگری که خسته و درمانده میشوم، دو دستانم را لای موهای سرم گذاشتم. جنگ قانونمداری و حس انساندوستی در من درگرفت.

 قانونمداری نهیبم میزد که، حق تغییر رأیی که صحیح صادر شده است را نداری

ولی آن یکی میگفت: فرزندانش در این شهر غریبند!

 آن یکی می گفت: رفتارت تخلف است

 ولی این در گوشم میخواند: اینان مسافرند.

آن یکی میگفت: مجازات انتظامی در انتظار خودت

ولی این یکی می گفت: با فرزندان و همسر غریبش چه میکنی؟!

 آن یکی میگفت: دنیای خود را بخاطر مجرمی فدا نکن

 ولی این یکی می گفت: دنیایی که انسانیت در آن نباشد، همان بهتر که نباشد.

 آن یکی می گفت: شغلت!!

دیگری میگفت: دلت!!

آن یکی میگفت: وظیفه ات!!

 این یکی می گفت: رحم کن تا به تو رحم کنند.

این درگیری ادامه داشت. گویی قرار بود به مرز جنون ببرندم، فرصت زیادی نبود، باید تصمیم میگرفتم. نگاه منتظر پسرکان معصوم بر سینه ام سنگینی میکرد. پرونده را خواستم. صدای متهم در گوشم دوباره پیچید که در پاسخ به من گفته بود چهارده هزارتومان دارم. مبلغی که باید داشته باشند تا مجدداً سوار قطار شوند و به مقصد برسند. دو راه در ذهنم رخ می نمایاند.

نخست اینکه او را تبرئه کنم، در این حالت چه توجیهی برای حمل و نگهداری مواد مخدر می توانستم در رأی خود بیاورم.

راه دوم این بود که جریمه اش را کم کنم و چون هیچ قدرت پرداخت ندارد جریمه اش را خودم بپردازم.

هر دو راه، غیر قانونی بود و برای من قاضی هم تخلف محسوب میشد ولی در آن لحظه گزینه دیگری جز تخلف برای من مطرح نبود. پرونده را باز کردم، مبلغ جریمه رأی قبلی را کم کردم و تخلف را به جان خریدم و در همان لحظه آبروی خودم را با خدا معامله کردم و به حضرتش عرض کردم: این همان چیزی است که تو از من میخواهی، هرچند قانون را ناخوش آید. پس آبرویم رابه تو می سپارم.

جریمه را به ده هزار تومان کاهش دادم و همین مبلغ را از جیبم درآوردم و فوراً مدیر دفتر را صدا کردم و گفتم: سریعاً برو بانک و این پول را به عنوان جریمه واریز کن.

 نگاهی با تعجب به من کرد. در چشمانش برق موج میزد ولی ترسید از من چیزی بپرسد تا مبادا فریادی از من بشنود. سرش را پایین انداخت و گفت: چشم حاج آقا.

فاصله تا بانک نسبتاً زیاد بود. متهم در دفترم مانده بود. قبل از آن گفته بودم که زن و بچه اش در دفتر باشند و چای و بیسکویت به آنان بدهند تا گرم شوند.

 متهم که حالا محکوم بود، متعجب و حیران از کار من، به صورت بچه هایش با مهربانی خیره شده بود. اشک شوق در چشمان همسرش موج میزد، دست بر صورت پسرکانش میکشید. و من آسوده از رضای خداوند بر صندلی خود نشستم و نفسی عمیق که هنوز لذت آن را احساس میکنم، کشیدم.

آن روز چه با نشاط بر ماشین پیکانم که یادش بخیر، سوار شدم و به خرم آباد برگشتم. چه دیدنی بود لذتی که در نگاه همسرم می دیدم وقتی که این قضیه را برایش تعریف کردم! او هم، مثل خدایم، تحسینم کرد و من رضای پروردگارم را از اشکی که الان پس گذشت یازده سال، از یادآوری آن خاطره بر گونه هایم می غلتد، حس میکنم. خدایا سپاس که مرا در دامن پدر و مادری مهربان پرورش دادی. ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیرا.

منبع: این لینک

پایان مطلب استاد

  • سید نورالله شاهرخی
۰۲
مرداد
۹۴

قسمت اول این مطلب ( یعنی بخش مربوط به نمایشگاه کتاب سال 1393 ) نخستین بار در جمعه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت 14:29 با شماره پست : 363 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.

قسمت اول مطلب - نمایشگاه کتاب سال 1393

این هفته بخاطر امتحان حقوق تجارت پیشرفته ( با دکتر پاسبـــــ.ـان ) رفتم تهران ؛ سؤالات امتحانی ایشون رو در ذیل می‌بینید. جالب است که سؤال شماره‌ی 3 ایشون رو من در کلاسای حقوق تجارت 2 ، عیناً تدریس می‌کنم و اون یادداشت‌هایی که زیر برگه نوشتم هم دقیقن اون دلایلی است که در کلاس تدریس می‌کنم ؛ نوشتم اون پایین که یادم نره احیانن.

 

این هم منم و دو تا از همکلاسا توی حیاط دانشکده که به طرز شگفت انگیزی پر بود از گل‌های سفید و قرمز محمدی؛ بسسسسسیااااار زیبا و روح‌افزا بود ؛ برای دیدن تصاویر ذیل در ابعاد بزرگ‌تر ، اینجا و اینجا را کلیک کنید.



این هم کلیه‌ی خریدهای من است از نمایشگاه کتاب امسال.


بیشترشون حقوقی بود و البته چن تا هم کتاب مربوط به شعر و ادبیات ؛ برای دیدن تصویر این کتابا با کیفیت بالاتر ،اینجا رو کلیک کنین ؛ اسامیشون به ترتیب از چپ به راست از این قراره :

1.مکتب حافظ – منوچهر مرتضوی (دو جلد)

2.گنجینه‌ی آشنا – حسین الهی قمشه‌ای(365 روز با شاعران پارسی گو – گلچینی از شعر شاعران بزرگ پارسی گو بر اساس موضوع ، مرتب شده بر اساس 365 موضوع)(روز اول با یکی از دوستان رفتیم توی غرفه‌ی انتشارات سخن ؛ ناشر این کتاب ؛ با هم به این جمع‌بندی رسیدیم که با توجه به قیمت کتاب ، 50000 تومان ، این کتابو نخرم ؛ روز دوم دیدم نمیتونم نخرم ؛ (اینقد شعر قشنگْ قشنگ و به قول جناب حافظ ، " آب‌دار" توش هست که آدم دلش غَنج! میره) بنابراین با پوزش از اون دوست محترم (بی‌احترامی نشه به مشورت مشترکمون!) ، خواهش می‌کنم ایشون از دیدن این کتاب این جا ، جا نخورن !)

3.فردوسی و شاهنامه – منوچهر مرتضوی(هدیه برای پدرم ؛ که بسسسیار علاقمند شاهنامه است)

4.ضمان عقدی – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

5.رهن و صلح – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

6.حقوق اموال – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

7.تأثیر اراده در حقوق مدنی – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

8.حقوق تعهدات – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

9.مضاربه – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

10.مختصر حقوق خانواده – دکتر صفایی و دکتر امامی

11.عقود مشارکتی، توثیقی و غیرلازم(مدنی7) – دکتر علیرضا باریکلو

12.اشخاص و حمایت‌های حقوقی آنان(مدنی1) – دکتر علیرضا باریکلو

13.حق شفعه، وصیت و ارث – دکتر سید مرتضی قاسم‌زاده - نشر دادگستر

14.اصول قراردادها و تعهدات – دکتر سید مرتضی قاسم‌زاده - نشر دادگستر

15.قواعد فقه – قاعده‌ی لاضرر – دکتر حمید بهرامی احمدی

16.کمک حافظه‌ی آیین دادرسی مدنی (دو جلد)

17.آزمون‌های حقوق مدنی – دکتر شهبازی (در نمایشگاه و باید بگم کلاً در تهران، این کتاب ، نایاب شده بود! اینو در محل اقامت خودم و پس از بازگشت از نمایشگاه خریدم ؛ اما چون قصد داشتم از نمایشگاه بخرمش گذاشتمش توی لیستای خرید نمایشگاه ! تعجب نکنین که من تست واسه چیمه؛ میخام توی تدریس ازش استفاده کنم ؛ یعنی به هنگام تدریس هر مطلب ، تستاش رو هم بگم ! آدم بیکار ندیدین عایا ؟ یا بهتره بگم آدم عاشق تدریس ندیدین عایا ؟)

چند پانوشت :

اول – فکر کنین من موقع حمل اینهمه کتاب از مسیر نمایشگاه به خوابگاه ، خوابگاه به ترمینال جنوب و ترمینال مقصد به خونه چه زجری کشیدم ! دلم نیومد کتابا رو بدم پست بیاره !اگه یه وخت این وسط مسطا گم شدن کسی پاسخگو بود عایا ؟ حسم مث یه بچه بود که واسش اسباب‌بازی خریدن بعد واسه اینکه وزنش اذیتش نکنه میخا ازش بگیرنش ! ینی اگه زیر بار له میشدم هم حاضر نبودم بدم کسی دیگه واسم بیاره!!!!

دوم – کتابای دکتر لنگرودی رو تا حالا نداشتم ؛ ا ن‌ ق ل اب کردم شروع کردم به خریدن ؛ چن تای دیگه‌شون مونده.

سوم – کتاب یه وسیله‌ی شخصیه ؛ چیزی مث مسواک یا حوله ! امانت داده نمی‌شود! با عرض پوزش از تمام امانت‌گیرندگان احتمالی !

اینم قسمتی از کتابخونه‌ی منه توی خونه ؛ بقیه‌ش توی کمد و کارتون و انواع و اقسام جاهاس اینا اون قسمتی از کتابامه که دلم نیومده از خودم دورشون کنم ! مدیونید فک کنید من همه‌ی اینا رو خوندم ها ..... گفته باشم !

قسمت دوم مطلب - نمایشگاه کتاب سال 1394

امسال نوشت : امسال هم بنا بود بعد از نمایشگا کتاب ، عکس خریدهامو بگیرم و همچنین هر کدوم از بازدیدکنندگان محترم هم ک تمایل داشتن کتابایی ک خریدن از نمایشگاه رو معرفی کنن ؛ اما همون پستی ک در این زمینه گذاشتم و دعوت ب همکاری کردم شد آخرین پست من در بلاگفا و بعدش اون فاجعه رخ داد و ششصد پست توی بلاگفا از دست رفت و بقیه‌ی ماجرا رو هم دیگه خودتون بهتر از من خبر دارین ؛ ب هر حال خریدای امسال من از نمایشگا اینا هستن ؛ همشون توی یه عکس جا نشدن گذاشتم توی دو عکس : (برای دیدن تصاویر در ابعاد واقعی و تشخیص مشخصات کتبِ خریداری شده ، روی تصاویر کوچک کلیک کنید.)


کتاب نوشت : عمده‌ش همون دوره‌ی سیزده جلدیِ تاریخ تمدنِ ویل دورانت بود (هر جلدش با تخفیف نمایشگاه افتاد تقریبن سی تومن) ؛ ک با توجه ب قیمتِ فعلیِ کتاب ، ارزونه واقعن ؛ این جزو برنامه‌های جاه‌طلبانه و بلند پروازانه‌ی قدیمیِ من بود ک تاریخ تمدن ویل دورانت رو بخرم ک خدا رو شکر امسال موفق شدم ب خریدشون ؛ده بیس سالی می‌شد ک وسوسه‌ی انجام این کار تو سرم بود !!!!! یه دوره‌ی کامل از تاریخِ کُلِ دنیاست. بعدشم اون پنج جلد ادب ، فِنای مقربان از آیةالله جوادی آملی ک شرح زیارت جامعه‌ی کبیره هست و عااااااالی نوشته واقعن ؛ چهار جلدش رو قبلا داشتم و هر سال در برابر وسوسه‌ی خرید مجلدات بعدیش مقاومت میکردم ک دیگه امسال دل ب دریا زدم و خریدم !!!! اون کتاب بررسی تطبیقی حقوق خانواده‌ی استاد صفایی هم کتاب خیییییللی خوبی هست. ب هر حال همینا بود ؛ امیدوارم مورد استفاده‌ی شمام قرار بگیره این لیست.

زحمت نوشت : دیدید یه بچه‌ای اسباب بازی میخره تا دو سه روز دوس نداره حتا یه متر هم از خودش جدا کنه اون اسباب بازیا رو ؟ و شب هم کنار اون اسباب بازیا میخابه حتا ؟ منم نسبت ب کتابی ک تازه میخرمشون عینن همین حس رو دارم ؛ واسه همینم علیرغم اینکه امکانش بود ک کتابایِ تازه خریداری شده رو از همون نمایشگاه پست کنم تا درِ خونه ، دلم نیومد و ترجیح دادم اییییینهمه بار رو بدون ماشین با خودم حمل کنم از نمایشگاه تا ترمینال جنوب و بعدشم تا خونه !!! و میتونید حدس بزنید جسمم چ مشقتی کشید !!! تا یه هفته کمرم درد میکرد !!!! روحم اما .... خیالش راحت بود ؛ مهم هم همون روح هست دیگه !!!!! نه ؟

  • سید نورالله شاهرخی
۰۲
مرداد
۹۴

اینا رو ما نمیگیما ؛ خوداشون دارن میگن !!!

  • سید نورالله شاهرخی
۰۱
مرداد
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

حقوق تجارت – مقطع ارشد

آزاد اسلامی

2 نفر

-

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  اسفناک !!!!

2 – سایت دانشگاه از دسترس خارج است ؛ بنا ب دلائلی ک بر من پوشیده است ؛ امکان وارد کردن نمرات از طریق سایت دانشگاه ، فراهم نشد ؛ تا شنبه ک پیگیری کنم ببینم مشکل از کجاست. آمار کلیِ نمرات ، البته همین‌‌هاست که معروض داشته‌ام.

3 - به کسانی که در همه‌ی جلسات حاضر بودند یک نمره اعطا شد ، نمره‌ی فعالیت‌ کلاسی و کنفرانس‌های ارائه شده نیز لحاظ شده است. 

4 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ اوراق با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است ؛ کسانی که علی‌رغم همه‌ی این موارد باز هم موفق به کسب نمره‌ی قبولی نشدند یا از نمره‌ی خود راضی نیستند و فکر می‌کنند باید نمره‌ی بیشتری کسب می‌کردند خودشان بدانند که در برگه‌ی امتحانی چه دسته‌گل‌هایی به آب سپرده‌اند !!!

موارد خاص :

اول : دو نفر از بزرگوارانی ک برگه‌هاشون ب دست من رسید رو من اصلن حضورن زیارت نکرده بودم در کلاس !!!!! و جالبه ک جزو حذف غیبتا هم اسمشون رو رد نکرده بودم ؛ چرا ؟ چون اصلن نمیدونستم ک این بزرگواران درس رو اضافه کردن !!!! با اعتماد ب نفس کااااامل ، بدون اینکه حتا یک جلسه در کلاس من حاضر باشن اومدن درس رو اضافه کردن و امتحان هم دادن !!!! متأسفانه هیچکدوم از این دو بزرگوار موفق ب اخذ نمره‌ی قبولی نشدن ؛ حتا نزدیک ب نمره‌ی قبولی هم نشدن ؛ عرض میکنم حضور در کلاس ، الزامیست واسه همینه !!!!!

دوم : با املای صحیح سه کلمه آشنا شویم : املای صحیحِ کلمه‌ی (ارتقاع) ، می‌شود (ارتقاء) ؛ نیز املای صحیح کلمات (واسته) و (تَوَسُت) می‌شود (واسطه) و (توسط) !!!!! بدون شرح !!!!! 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۱
مرداد
۹۴

1) چرا هر هفته ازما می‌پرسید به خصوص که بسیاری از ماها در خوابگاه ساکن هستیم و اشتغالاتِ زندگی خوابگاهی به ما اجازه نمی‌دهد که هر هفته درس شما رابخوانیم. وضعیت ما الان ، به نحوی شده که قادر به خواندنِ بقیه‌ی دروسِ خود ، نیستیم و تمام وقت ، فقط درس شما را میخوانیم.

اگر من مطمئن بودم ک قسمت عمده‌ی دانشجویانِ من در یک کلاس ، چنانچه درس من را نخوانند به بقیه‌ی دروس خود می‌رسند بدون تردید پرسش هفتگی را متوقف ، و دو هفته یا حتی سه هفته در میان می‌پرسیدم ؛ اما نه تنها از این موضوع ، خاطر جمع نیستم بلکه در مقابل ، یقین دارم که چنانچه من یک هفته در میان بپرسم قسمت عمده‌ی دانشجویان ، یک هفته هیچ درسی را نمی‌خوانند و یک هفته فقط درس من را می‌خوانند ؛ بسیاری از خودِ دانشجویان نیز لفظاً یا قلباً به این واقعیتِ تلخ ، اعتراف می‌کنند. این است که من ترجیح می‌دهم هر هفته بپرسم ؛ متأسفانه قسمتِ عمده‌ی دانشجویان عادت کرده‌اند درس‌ها را محول کنند به ایام فرجه‌ی قبل از امتحانات و در طول ترم ، به کلی مشغولِ انجام امور متفرقه !!! هستند ؛ این در حالیست که تجربه‌‌ی ترم‌های متمادی تدریس ، ب من ثابت کرده است که در صورت واگذاریِ دروسِ من به ایام فرجه ، به دلیلِ حجمِ زیادِ آنها ، افتادن در این دروس ، قطعی خواهد بود و در آن صورت خود دانشجویان و بیشتر ، خانواده‌ی محترمِ آنها متضرر خواهند شد.

دانشجوی گرامی طوری صحبت می‌فرمایید انگار فقط شما در خوابگاه زندگی می کنید از قضا خود من چون تجربه‌ی زندگی خوابگاهی را دارم  می‌دانم که با کمی برنامه‌ریزی وکاستن از امور متفرقه (مثل مکالمات و بعضی اوقات مشاجرات گروهی وبی‌حاصل) می توانید هم به درس‌های خود برسید وهم امور روزمره‌ی خود را انجام دهید.

 فکر کنید هر هفته، هفته قبل از امتحان است وباید ضمن انجام امور روزمره درس هم بخوانید مضافاً به اینکه انصاف دهید تا پرسش و پاسخی نباشد شما مطالب را مطالعه نکرده و همه را به شب امتحان موکول می‌نمایید که دیگر کار از کار گذشته است. قبلا تجربه‌ی این کار را داشته و نتیجه‌ی نامطلوب آن را بعینه دیده‌ام.

همین که برخی از دانشجویان محترم ازپرسش وپاسخ هفتگی اینقدر برآشفته می‌شوند و گاه ، حتی آن را در شأن خود نمی‌بینند ، نشا‌ن‌گر این است که قصد ندارند درس را بخوانند و برای شب امتحان برنامه‌ریزی کرده‌ند. قصد من مقابله با همین عادت ناصواب است. معمولاً دانشجویان در ابتدای ترم از این قبیل شکایات دارند، اندکی که صبر کنند و در طول ترم ، در مقابل ناملایمات ، استقامت ورزند ، در پایان ترم نتیجه‌ی مطلوب زحماتشان را خواهند دید.

2 ) حالا هم که می‌پرسید چرا منفی میذارید ؟ سیاست تشویقی داشته باشید ؛ شما فقط مثبت رو در نمره‌ی نهایی درس ، لحاظ کنید ؛ هر کی خواست در طول ترم خودش میخونه ، هر کسی هم نخواست واگذار کنه ب شب امتحان.

توجه دارید که هر قاعده‌ای تا ضمانت اجرا نداشته باشه رعایت نمیشه ؛ اگر من بگم پرسش دلبخواهی هست و فقط مثبت داره و هر کی جواب نده هیچ اشکالی نداره ، شاید فقط پنج درصد اعضای هر کلاس حاضر باشن در طول ترم واسه مثبت گرفتن درس بخونن ، بقیه شب امتحانی هستن و با توجه به حجم بالای درسایی ک من ارائه می‌کنم تازه اونموقع می‌فهمن ک چ بلایی ب سرشون اومده و دیگه فرصت جبرانش هم نیس ؛ درس رو پاس نمی‌کنن ، هم زحمت و عمر خودشون بر باد میره ، هم هزینه‌ی خونواده‌هاشون و هم تلاشی ک من در طول ترم کردم بی ثمر میمونه. این راه رو – ک پرسش اجباری نباشه – امتحان کردم و آثار سوء اون رو دیدم ؛ این نیست ک همینطوری الکی از پیش خودم یه حرفی بزنم.

 

 

 تجربه‌ی ترم‌های متوالی تدریس بهم ثابت کرده نه تنها پرسش کلاسی و منفی گذاشتن چیز بدی نیس ، بلکه در بسیاری از موارد باعث میشه بتونیم با ضریب اطمینان بالایی پیش‌بینی کنیم اون بزرگوارانی ک در پرسش کلاسی حضور فعالی ندارن در امتحان پایان ترم موفق نخواهند شد و اون بزرگوارانی ک در پرسش کلاسی حضور فعال دارن و بالاخره با استرس پرسش ب نحوی کنار میان ، نمیگم توی امتحان پایان ترم حتمن بیس میگیرن ، اما لااقل پاس میکنن درس رو ؛ بنابراین بر خلاف نظر اون بزرگوارانی ک میفرمودن این پرسش کلاسی و منفی گذاشتن باید متوقف بشه ، مشاهدات میدانی چیز دیگه‌ای رو ثابت میکنه ، چون اگر اون بزرگوارانی ک معتقدن پرسش کلاسی خوب نیس میخان صحت حرفشون رو اثبات کنن لااقل توی برگه باید نوزده یا بیست بگیرن بعد بگن ما با وجود اینکه در طول ترم درس نخوندیم یا در طول ترم خوندیم اما حاضر ب پاسخ دادن ب پرسش کلاسی نشدیم اما الان نوزده گرفتیم ، پس پرسش کلاسی چیز خوبی نیس !!! ولی نه تنها این اتفاق نیفتاده بلکه معمولاً کسانی پائین‌ترین نمرات رو در هر درس می‌گیرن ک در پرسش کلاسی ، بیشترین منفی‌ها رو دارن !!!! منفی زدن حداقل حُسنی ک داره اینه ک ب دانشجو تلنگر میزنه ک خانوم یا آقای دانشجوی محترم ، ترم داره شتابان میگذره و تو اون تلاشی ک باید و شاید رو نمیکنی ؛ اگر اوضاع ب همین منوال باشه آخر ترم انتظار قبولی نداشته باش. لااقل دانشجو حساب کارش میاد دستش.

3) چرا در حین تدریس از دانشجویان میپرسید و ازشون میخاید مطالبی رو که دقایقی قبل تدریس کرده‌اید دوباره تکرار کنند؟ این امر باعث وارد شدن استرس به دانشجوها میشه و باعث میشه به درستی درس رو یاد نگیرن.

اولاً من خودم در حین تدریس، هر مطلب رو چند بار و با عبارات مختلف توضیح میدم و اگر دانشجویان در حین تدریس، حواسشون کاملاً در کلاس باشه به راحتی میتونن مطالب تدریس شده رو دوباره تکرار کنن و کار اصلاً به وارد شدن استرس نکشه.

ثانیاً هدف من از پرسش در حین تدریس اینه که کلاس به صورت گفت و شنود دربیاد و من خودم متکلم وحده نباشم، بعلاوه بفهمم که آیا دانشجویان اصلاً متوجه عرائض من در حین تدریس شدن یا خیر تا اگر دیدم مبحث رو کسی متوجه نشده برای بار چندم هم که شده توضیحش بدم، مضاف بر اون از پرت شدن حواس دانشجویان و غوطه‌ور شدن در فکر و خیالاتِ خارج از کلاس جلوگیری کنم، همچنین با توجه به اینکه من عادت کردم به قلنبه سلنبه حرف زدن و واقعنم دست خودم نیست، خیلی وختا، زمانی که همون مطالب من رو کسی از دانشجویان مجدداً توضیح میده بسیار کمک میکنه به فهم دانشجویانی که متوجه جملات من نشدن.

ثالثاً چه در کلاس مختلط و چه در غیر اون، متوجه نشدن مطلب و عدم توان در پاسخگویی هیییییییییچ اشکالی نداره و دلیل بر ضعفِ چیزی در کسی نیست، طبیعی هست که فهم مطلب ممکنه نیاز به بارها تکرار مطلب داشته باشه، بنابراین پاسخ ندادن دلیلی بر شرمسار بودن نیست.

رابعاً من برای پرسشای حین تدریس، هیچ نمره‌ای قائل نیستم، بنابراین از این حیث هم دلیلی برای استرس وجود نداره.

 

 

4) چرا اصرار دارید کسانی که غیبت‌هاشان از مرز سه شانزدهم رد شده است را حذف کنید؟

در این مورد پاسخ من این است که تسلیم شدنِ من و حذف نکردن چنین دانشجویانی، معمولاً به نتیجه‌ی باب میل ایشان منتهی نمی‌شود، بنابراین من با توجه به تجربیات پیشین غالباً به سختی در برابر تقاضا مبنی بر حذف نشدن خودداری می‌کنم؛ هر چند این دانشجویان عمدتاً عنوان می‌کنند که مسؤولیت عدم قبولی در امتحان را خودشان قبول می‌کنند، اما باز تجربیات پیشین به من نشان داده است که اینچنین افرادی در صورت قبول نشدن، باز به سراغ معلم می‌آیند و این بار تقاضا می‌کنند که "کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد؛ پس لطف کنید احسان خود را تمام کنید، نمره‌ی قبولی بدهید و خلاص!" من از عواقب چنین مواردی نیک، آگاهم و می‌دانم که چنین دانشجویانی حتی موفق به کسب نمره‌ی پنج! هم نمی‌شوند، وضعیت طرح سؤال، تصحیح سؤالات و نمره دادن خودم به نحوی است که احتمال قبولی اینان اندک است، من فَلّه‌ای نمره نمی‌دهم و استدلالات خودم را هم برای فلّه‌ای نمره ندادن دارم؛ توصیه‌ی من به این دوستان این است که به مصداق ترجیع‌بند بسیار زیبای شیخ اجل سعدی که فرمود:

بنشینم و صبر پیش گیرم                             دنباله‌ی کار خویش گیرم

بنشینند و صبر پیش گیرند و تا ترم بعد که درس را دوباره و ترجیحاً با استادی غیر از من انتخاب کنند، دنباله‌ی کار خویش گیرند!

5) آیا اگر پس از امتحان با شما تلفنی صحبت کنیم، امکان تغییر نمره وجود دارد؟

واکنش من در این موارد این است که در ایام قبل و پس از امتحان، هیچ شماره‌ی ناشناسی را جواب نمی‌دهم، و تلاش برای تماس تلفنی با معلم را برای کسب نمره، کاری ...... می‌دانم؛ نمی‌خواهم از لفظ "وقیح" استفاده کنم؛ ظاهراً از نظر برخی بازدیدکنندگان، این اصطلاح، یک اصطلاح شرم‌آور است که نباید از آن استفاده شود، اصطلاحاتی مثل " اَخ " و " بد " هم خیلی استرلیزه به نظر می‌رسند!

هیچ فرقی بین کسی که موفق شده با من تماس تلفنی بگیرد و بین کسی که به من دسترسی نداشته وجود ندارد؛ و چون امکان این وجود ندارد که همه‌ی رد شده‌ها را قبول کنم از قبول کردن کسی که موفق به گیر آوردن شماره تلفن من شده و تلفن زده هم معذورم.

6) آیا واسطه فرستادن (دوست، همسایه، فامیل) تأثیری در تغییر نمره دارد؟

چه فرقی دارد کسی دوست من، همسایه‌ی من، فامیل من، دوستِ دوست من یا فامیلِ فامیل من باشد یا نباشد، معیار، فعالیت کلاسی است و برگه‌ی امتحان و لا غیر؛ من آخرت خود را به دنیای دیگری نمی‌فروشم؛ یک نمره دادن به کسی که حق او نیست، مثلاً به این دلیل که دوستِ دوست من است یا به این دلیل که می‌خواهد ترفیع بگیرد و در نتیجه حقوقش افزایش یابد و در نتیجه وضعیت مالی‌اش بهتر شود، ظلم است در حق همه‌ی کسانی که با زحمت، درس خوانده‌اند و همان نمره را به شایستگی گرفته‌اند و ظلم است در حق کسانی که این فرد با چنین مدرکی، مسلط بر آنها می‌شود و ایشان، زیردست او قرار می‌گیرند؛ چنین نمره‌دادنی، آخرتْ‌سوز است.

حضرت علی به هنگام قبول خلافت، به کسانی که به دلیل سابقه‌ی جهادیِ خود، سهم بیشتری از بیت‌المال طلب می‌کردند فرمود "اجر جهاد شما نزد خداست که باید در دنیای دیگر از او بگیرید، به هنگام تقسیم غنائم، کسی به خاطر سابقه‌اش، مال بیشتری دریافت نخواهد کرد"، (از جمله در خطبه‌ی 205 نهج‌البلاغه به هنگام سرزنش طلحه و زبیر، به این موضوع، اشاراتی شده است) توقع نداشته باشید من به خاطر همسایگی، دوستی یا خویشاوندی به ناحق نمره‌ی بیشتری به کسی بدهم؛ حق همسایگی، دوستی و خویشاوندی در نگه داشتن احترام، ادب و خُلق خوش است؛ سعی من رعایت این نکات در حد توان است، اما این تلاشِ هر کسی است که میزان و معین‌کننده‌ی نمره‌ی او خواهد بود نه اموری از قبیل همسایگی، دوستی و خویشاوندی! مضافاً به اینکه به نظر، زیاد مناسب نمی‌رسد که کسی به خاطر همسایگی، دوستی و خویشاوندی از امتیازی بهره‌مند باشد و دیگران صرفاً به این خاطر که خانه‌شان در محله یا شهر دیگری است، یا دوست و خویشاوند من نیستند نتوانند از آن امتیاز برخوردار شوند!

7 ) ما در طول ترم، مشکلات خاصی داشته‌ایم و موفق به درس خواندن – آن طور که باید و شاید -  نشده‌ایم؛ آیا با تشریح این مشکلات برای شما امکان دارد نمره‌ی ما تغییر کند؟

چنین عذرهایی کم لطفی در حق بقیه‌ی دانشجویان است. این‌طور نیست که سایر اشخاص رد شده، از روی تنبلی درس نخوانده باشند؛ هیچ‌کس تا حالا به من نگفته "من حوصله نداشته‌ام و درس نخوانده‌ام، حالا که افتاده‌ام به من نمره بده"؛ خیر؛ هر کسی مشکلات خاص خودش را دارد؛ یکی متأهل است، دیگری در آستانه‌ی تأهل است، یکی بچه‌دار است، دیگری در آستانه‌ی بچه‌دار شدن است، یکی کار می‌کند تا بتواند هزینه‌های تحصیل خود را فراهم کند، من حتی دانشجویی هم داشته‌ام که می‌گفت من نظامی هستم و هر ساعتی که سر کلاس شما حاضر می‌شوم به خاطر ترک محل خدمت به طور غیر قانونی، بیست و چهار ساعت در بازداشتگاه، سَر می‌کنم، اما من حتی برای این شخص هم استثنایی قائل نشدم؛ دلائل این قضیه هم روشن است:

دلیل اول اینکه بالاخره ما باید یاد بگیریم که انتخاب کردن هر راهی در مسیر زندگی، الزامات خاص خود را دارد، اگر من پذیرفته‌ام که به هر علت دانشجو باشم – تفاوت نمی‌کند خواه برای افزایش حقوق، خواه برای کسب درآمد و خواه برای کسب علم یا هر علت دیگر – باید قبول کنم که به ملزومات انتخابم پایبند باشم، نمی‌شود از یک طرف بگویم دانشجو هستم و می‌خواهم از مزایای کسب مدرک علمی استفاده کنم و از طرف دیگر حاضر نباشم به هر علت موجه یا ناموجه، مصائب، سختی‌ها و شب‌نخوابی‌ها را تحمل کنم، پُز مدرک را بدهم اما درس نخوانم؛ با غرور و تبختر خودم را حقوقدان! معرفی کنم اما در پاسخ به بدیهی‌ترین مسائل حقوقی لَنگ بزنم؛

دلیل دوم هم این است که به واقع من هیچ مکانیسمی برای تشخیص صحت و سقم عذرهایی که برای درس نخواندن به من ارائه می‌شود ندارم؛ نه وقتش را دارم و نه ابزارش را و نه چنین وظیفه‌ای برای من تعریف شده است؛ به ناچار یا باید بنا را بر این بگذارم که همه‌ی عذرها صادقانه است و همه را قبول کنم که این هم توهین به زحمات خودم به هنگام تدریس است و هم توهین به کسانی که با هر مشقتی که بوده درس خوانده و زحمت خود را کشیده و نمره‌ی قبولی گرفته‌اند و باعث بی‌ارزش کردن کار آنان است، چون بین آنها و کسی که زحمتی نکشیده تفاوتی باقی نمی‌ماند و یا باید از طرف دیگر بنا را بر این بگذارم که عذرهای درس‌نخواندن هیچ تأثیری در نمره ندارد و من هستم و برگه‌ی دانشجو و فعالیت کلاسی؛ و من قطعاً همین راه دوم را انتخاب کرده‌ام.‌

8) چرا دانشجویانی که میفتن همه با نمره‌ی 9.75 میفتن؟

 

 

 صرفاً بخاطر جلوگیری از افت معدل اون ترم تحصیلی‌شون هست که من در ابتدا نمره‌ی واقعی خودشون رو وارد می‌کنم که دانشجویان، از میزان برآیند کارشون مطلع باشن و در نهایت نمره‌ی همهٔ قبول‌نشدگان رو به 9.75 ارتقاء میدم. در آخر کار، در معدل کل، این نمره، تأثیری نداره و همون نمره‌ای که باهاش در ترم بعد، درس رو قبول میشن محاسبه خواهد شد .

9 ) چرا همراه داشتن قانون در کلاس الزامی‌ست و همراه نداشتن آن ، منفی ب دنبال دارد ؟

در علم حقوق ، استناد ب قانون و آشنا شدن با متن قانون و حتا نحوه‌ی قرائت مواد قانونی ، نقش عمده و اساسی‌ای دارد ، قبل‌ترها هنگام تدریس با این مشکل بزرگ مواجه میشدم ک وقتی در درس ب ماده‌ی خاصی استناد میکنم و از بچه‌ها میخواهم آن ماده را قرائت کنند تا متن آن را توضیح دهم تعداد زیادی از برادران و خواهران دانشجو اصلا قانون را همراه نداشتند ، بعضی جلسات حتا مجبور میشدم تبلتم را بدهم ب یک نفر از بچه‌ها تا از روی تبلت ، ماده قرائت شود !!!!

 

 

این تازه اول ماجرا بود ، چون بقیه‌ی دانشجویان ، قانون همراه نداشتند وقتی ماده‌ی قانونی قرائت می‌شد بقیه تصور میکردند این بازه‌ی زمانی قرائت مواد ، جزو اوقات استراحتشان به شمار می‌رود !!! ب بیرون از پنجره خیره میشدند ، با موبایلشان ور میرفتند با بغل دستیشان حرف میزدند ووو !!! در بهترین حالت ، عقب ماندگیشان در جزوه‌ای ک لحظات قبل نوشته بودند را جبران میکردند ! ب هر حال هدف من ک آشنایی با مواد قانون و استناد ب قانون بود برآورده نمی‌شد ! هر چه هم به دانشجویان محترم عرض می‌کردم آقا خانم ، قانون همراه بیاورید ، قانون ، هویت شماست ، قانون ، شناسنامه‌ی شماست ، قانون ، همه چیز یک دانشجوی حقوق است ب خرجشان نمیرفت ک نمیرفت ، حتا بعضی از دانشجویان بزرگوار ، یک نگاه عاقل اندر سفیه هم ب من می‌انداختند ک معنایش این بود که « یارو گیر آورده ما رو ها !!!!»

 

 

 

اینهمه درد سرتان دادم که عرض کنم بنا بر همین ملاحظات بود ک قانونی گذاشتم مبنی بر اینکه اگر دانشجویان ، قانون همراه نداشته باشند منفی میگیرند !!! هر جلسه یک منفی !! همه‌ی دانشجویان را هم در امر خواندن مواد قانونی شرکت میدهم تا با قرائت قانون آشنا شوند و شجاعت جلوی جمع حرف زدن با صدای بلند که در آینده‌ی شغلیشان مهارت بسیار بسیار کلیدی‌ای است را پیدا کنند !!! الان راضی هستم ، دیگر وقتی یک نفر از دانشجویان قانون میخواند بقیه ب امور متفرقه مشغول نیستند و سرشان توی قانون خودشان است !!! این مورد هم یکی از آن مواردی بود ک ب من ثابت کرد هر قانونی تا اخلاقیِ صرف باشد اجرا نمیشود و تا ضمانت‌اجرای قانونی - ینی منفی !!! - در کار نباشد ، رعایتی هم در کار نخواهد بود !!! با نگاه سنگین کردن و اخم کردن و گفتن جملاتی از این قبیل ک « انتظارم از شما بیشتر از اینا بود » و این قبیل موارد هم آب از آب تکان نمیخورد ک نمیخورد !!! 

 

 

 10 ) چرابخش هایی از کتاب law text را به عنوان منبع درس متون حقوقی معرفی نمی کنید باتوجه به اینکه درلیست منابع کارشناسی ارشد برای این درس همین کتاب ذکر شده وساده ساز هم از این کتاب تهیه شده است؟

دانشجویان گرامی توجه داشته باشید :

اولاً معرفی منبع درسی در دانشگاه برخلاف دبیرستان‌ها برعهده‌ی استاد واگذار شده است.

ثانیاً خیالتان را راحت کنم: درهیچک یک از آزمون‌های سنوات اخیر عیناً از متن کتاب law text سوالی نیامده است. اصولاً خیلی ساده‌انگاری است که فکر کنید طرحان سوال، کتاب law text راجلویشان می گذارند و از آن سوال طرح می‌کنند.

ثالثاً مهم این است که تسلط شما بر دستور زبان و دایره‌ی واژگانِ عمومی و حقوقی به حدی باشد که قادر باشید به نحو مطلوبی متن را درک کنید. این تسلط را در نتیجه‌ی مطالعه‌ی هر متنی به دست آورید تفاوتی ندارد.

رابعاً مهم این است کتابی معرفی شود که ترجمه‌ی آن در بازار وجود نداشته باشد تا شما مجبور باشید کمی سلول‌های خاکستری مغزتان ر ا به کار اندازید. ومتاسفانه بامعرفی کتاب Law text آن سلولها دست نخورده باقی خواهند ماند!

 نتیجتاً اینکه هر متنی رابخوانید تفاوت زیادی ندارد. زیاد وسواس به خرج ندهید اگر همین انرژی روانی‌ای که برای این هزینه می کنید که چرا فلان کتاب معرفی نشد را پای این صرف کنید که از همین منبع معرفی شده استفاده کنید نتیجه‌ی بهتری خواهید گرفت!

ودرپایان اگر معتعقدید خیلی به شما ظلم شده است یا تصمیم من از بنیان اشتباه است قضیه همانند موردی است که طرفین قرارداد (معلم و دانشجو) برسر اصول (از جمله منبع امتحان) با هم به توافق نرسند دراینصورت طبیعی است عقدی صورت نخواهد گرفت .(به عبارت دیگر می توانید درس راحذف کنید)

11 ) به نظرتون این درسته که کسی که میاد سمت این رشته دو حالت واسش وجود داره یا باید خشن باشه یاخشن بشه شما تغییری توی روحیاتتون احساس میکنید؟

من هم بسیار علاقمند به ادبیات بودم، راستش علاوه بر این از حقوق و قانون و از این قبیل متنفر هم بودم، انتخاب اولم هم ادبیات بود، الان هم عمده‌ی مطالعات غیر درسی و کتاب‌های غیر درسی که می‌خوانم ادبی یا تاریخی است اما پس از آمدن به حقوق و مطالعات عمیق و مستمر خدا رو شکر کردم که مرا به این سمت هدایت کرد. 

ادبیات و تاریخ به عنوان مطالعات غیر درسی و ذوقی _ که البته واقعاً درس زندگی است _ خیلی پرثمرتر است و بر دل و جان می‌نشیند تا یک شعر به شما بدهند و صرفنظر از محتوای آن از شما بخواهند بحر عروضی آن را تعیین کنید. یا به شما بگویند انوری ابیوردی در این بیت خود چه صنایعی استفاده کرده. به نظرم این‌ها توهین به ادبیات است. گاهی فکر می‌کنم کسانی که رشته‌شان ادبیات است زیاد از آن لذت نمی‌برند.

و اما ....در مورد حقوق....

حقوق، مخصوصاً آن قسمت که برگرفته از دین ما است یک life style یک سبک زندگی است.برای کسی که مطالعه‌ی ادبی دارد حتما لازم‌تر است از حقوق هم سررشته‌ای داشته باشد.

حقوق شیوه‌ی زندگی شما را عوض می‌کند.شما از خلال مطالبی که در این رشته می‌آموزید یاد می‌گیرید چگونه زندگی خود و اطرافیانتان را سامان ببخشید. بخصوص جنبه‌های اجتماعی این زندگی را.

در فقه در شرایط شهود آمده است _به زبان ساده عرض می‌کنم _هر کس زیاد هزلیات بگوید زیاد دری‌وری ببافد حتی اگر گفته‌های او مصداق گناه، مثلا غیبت، یا افترا نباشد، از عدالت ساقط و شهادت او در دادگاه شنیده و قبول نمی‌شود.می‌دانید دانستن همین یک نکته و عمل کردن به آن چه اثری در زندگی روزمره‌ی ما دارد.....و موارد ریادی از این دست. ادبیات به من میگوید عمرت را به بطالت نگذران اما من در فقه اثر عملی این قضیه را می‌بینم. می‌بینم که شرع مرا عادل نمی‌شناسد و بر سخنم وقعی نمی‌نهد. و بین پند و اندرز تا دیدن اثر در عمل تفاوت‌هاست.

 حقوق علم جلوگیری از خشونت است و کمک به محتاجین. نه تنها روحیه‌ی شما لازم نیست بلکه نباید خشن باشد.

اندکی صبر کنید. مطالعات مستمر در حقوق داشته باشید. ان شاءالله به نتیجه‌ی من خواهید رسید.

12 ) چرا کلاس شما خسته کننده است؟!

همه‌ی تلاش من این است که از طریق ارائه روش‌مند دروس وارائه‌ی مثال‌هایی مرتبط با زندگی روزمره از خسته کننده بودن مطالب جلوگیری کنم. علی‌رغم این از پیشنهادات شما در این زمینه استقبال می‌کنم. البته باید دانست دانشگاه ، ب هر حال محل تفریح و وقت‌گذرانی نیست و سوزاندن فسفرِ مغز ، برای چند ساعت متوالی ، از بسیاری کارهای بدنی ، بیشتر ایجاد خستگی می‌کند.

13) چرا سعی دارید کاری کنید که دانشجوها از شما متنفر باشند؟

اصولاً یا نباید اقدام به کاری کرد یا باید آن را درست و به تمامه انجام داد، هدف از پرسش و سایر سخت‌گیری‌ها انجام وظیفه است. برای من مهم نیست که آیا دانشجو طالب این سخت‌گیری هست یا نه، اصل تدریس یعنی یاد دادن و از دانشجو درس خواستن، اگر من مطمئن باشم دانشجو بدون پرسیدن درس می‌خوانَد ترجیحم این است که وقت کلاس را به پرسش اختصاص ندهم و بیشتر، مطالب سرفصل را تدریس کنم، اما مطمئنم اکثریت دانشجویان بدون پرسش هفتگی درس را نمی‌خوانند، به شب امتحان یا چند روز قبل از امتحان واگذار می‌کنند و آن موقع هم هیهات! به هر حال من برای تشکر آنها اقدام به کاری نمی‌کنم که با تنفر آنها از انجام آن کار دست بکشم، هر چند در تحلیل نهایی، اگر دوستان، منافع بلند مدت خود را در نظر بگیرند تصدیق خواهند کرد که همه‌ی این سخت‌گیری‌ها به نفع خود آنها است. ما اجر خود را از کس دیگری می‌خواهیم، بگذار همه به خون ما تشنه باشند!

14 ) چرا از روی تبلت درس می‌دهید؟ برخی معتقدند سواد شما در تبلت است!

 

 

بر خلاف بعضیا که معتقدن عالِم و دانشمند واقعی اونه که همه چی رو از حفظ بگه و با احترام کامل به اساتیدی که از حفظ و بدون مراجعه به دست‌نوشته‌های خودشون، درس میدن، من در نقطه مقابل معتقد هستم که مراجعه به نوشته برای یادآوری رئوس مطالب اصلاً چیز شرم‌آور و قبیحی نیست! به چند دلیل:

 

 

اولاً تدریس و تفهیم مطالب به دانشجویان، اونم در رشته‌ی ظریفی مثل حقوق، بسیار کار دقیقی هست، درست مث حرکت کردن روی یه طناب باریک در حد فاصل بین دو آسمون خراش!! معلم اگه کوچکترین لغزشی داشته باشه سقوط خواهد کرد، ینی اگه یه مطلب رو یا حتی گاه یه جمله رو فراموش کنه و چیزی در اون مورد نگه یا مطلب رو به نحو دیگری بیان کنه، دانشجو، مطلب رو دقیق و درست دریافت نمیکنه و متعاقب اون توی امتحان هم نمیتونه درست بنویسه و اونوخ کم کردن نمره از دانشجو، به خاطر مطلبی که بهش یاد ندادی، کار ناجوانمردانه ای خواهد بود.

 

 

ثانیاً توی حقوق نمیشه گُتره‌ای و ولنگ و واز حرف زد، مطالب و استدلالات، دقیق هستن و باید زنجیر وار به دنبال هم بیان بشن، نمیشه مقدمه‌ی استدلال رو بجای مؤخره بیان کرد یا بالعکس، وضعیت توی علم حقوق به نحوی هست که یه جمله رو اینور اونور کنی موضوعِ موردِ بحث، با یه قاعده دیگه یا یه مطلب دیگه تناقض پیدا میکنه و اونوخ مدام مورد سؤال دانشجو قرار خواهی گرفت که تو که اونجا اون حرفو زدی چرا اینجا اینو میگی و از این دست مسائل... بنابراین با توجه به حجم زیاد دروس مختلفی که هر معلم توی هر ترم میگه من بجای اینکه بخام اِفِه بذارم که همه چی رو از بَر هستم، راه صحیحتر رو این میبینم که تبلت رو بذارم جلوم و توی هر مبحث، با مراجعه به یاداشت‌هام بحث رو پیش ببرم و در آخر هر مطلب هم باز نگاهی به یادداشت هام بندازم تا اگه نکته‌ای ناگفته مونده بود یادآوری کنم.

 

 

 

ثالثاً من ادعای عالم بودن و ملا بودن نداشته و ندارم و از همه‌ی همکاران خودم هم کمتر بلد هستم و همیشه هم اینو رسا و با صدای بلند و بدون کوچکترین شرمندگی بیان کردم، اما گذشته از این، اصولاً توی ذهن برخی از دانشجویان بد جا افتاده که هر کی مطلب رو از حفظ تدریس کنه نشون‌دهنده‌ی اینه که مُلا تر هست، بر عکس، امروزه توی سمینارها و کنفرانس‌های علمی، اگه یه سخنران، پشت تریبون قرار بگیره و شروع کنه از حفظ، یه مطلب علمی رو توضیح بده، توهین به جمع تلقی میکنن!!! میگن اونقد سطح ما رو پایین فرض کرده که اومده شروع کرده همین جوری از حفظ، داره واسه خودش حرف میزنه، اصولاً سخنرانی‌های علمی، بدون خوندن - ینی روخوانی به معنای دقیق کلمه - امروزه ناممکن تلقی میشه از نظر خیلیا. 

 

 

15 ) چرا انننننقد در طراحی سؤالات امتحانی ، سخت‌گیر هستید ؟

ممکن است برخی از شما مایل باشید سؤالات به نحوی طرح شود که ظرف نیم‌ساعت ، حفظیات خود را بر روی برگه منتقل کرده و بدون هیچ دغدغه و تفکری با خیال راحت جلسه را ترک کنید. البته امکان طرح چنین سؤالاتی وجود دارد ولی در این صورت هیچ فرقی بین دانشجوی زحمت کش و  دانشجوی شب امتحانی باقی نمی‌ماند و مدرّس برآورد درستی از ازحماتی که خودش و دانشجو کشیده و میزان اشتیاق دانشجو به یادگیری به دست نمی‌آورد. کسی که چند جلسه بیشتر در کلاس حاضر نبوده و کسی که در تمام جلسات در کلاس حاضر بوده و با وظیفه شناسی و تعهد، تکلیف خود را انجام داده‌است در یک رده قرار می‌گیرد. به همین دلیل در طرح سؤالات باید به نحوی عمل شود که سؤالات در سه طبقه‌ی کلی قابل دسته بندی باشد :

1. سوالات مشکل که برای پاسخگویی نیاز به قوه‌ی تحلیل و ذکاوت دارد.

2.  سؤالات متوسط که برای پاسخ‌گویی نیاز به حضور مستمر در کلاس و به خاطر سپردن مطالب دارد.

3.  سؤالات آسان که برای پاسخ‌گویی به آنها مطالعه‌ی سطحی مطالب کفایت می‌کند.

بر همین اساس سعی کرده‌ام سؤالاتم در کلیه‌ی دروس در همین سه سطح، قابل طبقه بندی باشد.

مضافاً به اینکه سختی یا آسانیِ سؤالات، تا حدودی نِسبی است و بسته به سطح تلاش و مطالعات دانشجویان در طول ترم، نظر دانشجویانی که با سؤالات واحدی هم مواجه بوده‌اند متفاوت است؛ مثلا در یکی از امتحانات من یکی از دانشجویان محترم نوشته ممنونم، خوب بودن سؤالا، خوب میشه نمره‌م، دیگری نوشته اگه می‌دونستم اینهمه ساده میخای بیاری اینهمه شب بیداری نمی‌کشیدم!!!! یکی دیگه نوشته اونقد ساده آوردی ک من امتحانمو خراب کردم!!! نفر سوم نوشته استاد هیچوقت نمی‌بخشمت، این سخت‌ترین امتحانی بود ک در تمام طول عمرم دادم و این بدترین برگه‌ی امتحانی بود ک در تمام طول عمرم نوشتم!!!! نفر آخر هم بدون اینکه چیزی در خصوص این موارد نوشته باشه نمره‌ی امتحانش شد 2.75 !!!! حالا ببینید ک معلمِ بنده خدا چ باید بکنه با ایییینهمه تفاوت نظرات!!!! هیچ شخص ناراضی‌ای هم اشکال کار رو در خودش نمی‌بینه!!!!! همه معلم رو متهم و بلکه محکوم میکنن!!!!

16 ) چرا انننننقد در تصحیح اوراق سخت‌گیر هستید ؟

 

 

سخت‌گیر نیستم ؛ فقط جدی هستم ؛ چرا ؟ چون حقوق رشته‌ای است در حد پزشکی یا مهم‌تر حتی : در پزشکی حداکثر جسم و جان مردم در دست پزشک است در حقوق ، ناموس ، شرف و آبروی مردم در دست وکیل یا قاضی قرار می‌گیرد که این موارد (ناموس و شرف) از نظر بسیاری مردم ، مهم‌تر از جسم و جانشان است. به عبارت دیگر حقوق، رشته‌ای است که بعداً باعث خواهد شد جان، مال و ناموس مردم در اختیار شما قرار گیرد، چه وکیل باشید و چه قاضی، از من انتظار نداشته باشید به بهانه‌هایی نظیر دانشجوی شبانه یا دانشجوی دانشگاه آزاد، به صورت فله‌ای نمره بدهم.

 

 

17) نمره‌ام کم شده آیا امکان داره تحقیق ارائه بدم یا پاورپوینت درست کنم تا نمره‌م رو افزایش بدید ؟

 

 

من در طول ترم از طریق پرسش کلاسی، فرصت افزایش نمره‌ی امتحان را به صورت هفتگی در اختیار دانشجو قرار می‌دهم؛ اگر از این فرصت در جهت عکس استفاده کرده – منفی گرفته‌اید! – یا اصلاً استفاده نکرده‌اید و اکنون از نمره‌ی خود، راضی نیستید به نظر می‌رسد فقط خودتان را باید سرزنش کنید.

 

 

 اکنون (در پایان ترم) امکان افزایش نمره از طریق توسل به وسایلی نظیر ارائه‌ی تحقیق یا پاورپوینت وجود ندارد زیرا قرار نیست هر کس درسش را نخواند و نمره‌اش کم شد اقدام به ارائه‌ی تحقیق یا ساخت پاورپوینت کند و نمره‌اش را به حد قبولی برساند. تحقیق و پاورپوینت جای درس خواندن را نمی‌گیرد؛ اگر قرار بود به عنوان فعالیت کلاسی انجام شود باید در طول ترم پیشنهاد ارائه یا ساختش را می‌دادید، نه الان و به عنوان جبران کمبود نمره، الان وقت مناسبی برای پیشنهاد تحقیق یا ساخت پاورپوینت نیست، چون باید به همه‌ی کسانی که این شرایط را دارند این فرصت داده‌شود و از فردا من باید پاسخگوی خیل دانشجویانی باشم که نمره نگرفته‌اند و می‌خواهند تحقیق کنند یا پاورپوینت بسازند. نیز بعد از اعلام نمرات اگر قرار باشد این فرصت در اختیار همه قرار گیرد باید کسی هم که مثلاً 14 یا 10 یا 12 یا 18 برده این فرصت را داشته باشد که نمره ی خود را افزایش دهد و حتماً تصدیق می فرمایید که منطقی نیست همه صبر کنند ببینند نمره شان چند می شود و بعد به فراخور حال و نمره ی خود برای افزایش نمره اقدام به ارائه‌ی تحقیق یا ساخت پاورپوینت کنند. البته توجه داشته باشید که من از طریق پرسش و پاسخ هفتگی به طور مستمر فرصت افزایش نمره را در اختیار شما گذاشتم اما افسوس که بسیاری از شما خودتان استفاده نکردید و همه چیز را به امتحان پایان ترم موکول کردید.

 

 

18) من واسه امتحان شما فرجه نداشتم و چند امتحان هم همزمان داشتم آیا این موارد تأثیری داره توی افزایش نمره‌ی من ؟

 

 

 

شرائط امتحان ، تأثیری در افزایش نمره ندارد. اینکه در چه شرایطی امتحان داده‌اید- از قبیل فرجه نداشتن یا همزمان چند امتحان داشتن -  با توجه به اینکه بجز مسأله، من همه‌ی سؤالات دیگر را بارها و بارها در کلاس می‌پرسم، عذر موجه محسوب نمی‌شود.

19) چرا وقتی به نمره‌ی خودمان در سایت دانشگاه اعتراض می‌کنیم هیچ جواب مشروحی به ما نمی‌دهید و همان نمره‌ها را بدون ارائه‌ی هیچ توضیحی، تأیید می‌کنید ؟

از شما درخواست می‌کنم به این تجربه‌ی واقعی که من از سر گذراندم توجه بفرمائید :

توی یکی از امتحانات، مثلن اومدم خیر سرم احترام بذارم به ناراحتی‌های دانشجوام و جواب اعتراضاشون رو تشریحی بدم؛ رفتم توی سایت سما، برگه‌ی اون دانشجویانی ک اعتراض کرده بودن ب نمره‌شون رو آوردم گذاشتم جلوم و مشروحاً در فضایی ک واسه جواب استاد در نظر گرفته شده جواب دادم ک مثلن توی برگه نمره‌ت این بوده، مثبت نداشتی، غیبت داشتی، من منفی رو هم واست لحاظ نکردم وگرنه نمره‌ت کمتر می‌شد و اینا!!!!! حدود هف هَش نفر اعتراض کرده بودن منم یکی یکی جواب دادم، بعد رسیدم ب ثبت نمرات، دکمه‌ی ثبت نهایی رو زدم، میگه هیچ دانشجویی رو انتخاب نکردی واسه ثبت نهایی، یکی یکی بغلِ اسم دانشجوا رو تیک زدم بعد گزینه‌ی ثبت نهایی رو زدم، می‌بینم این پیغام ذیل رو نشون میده 

ینی سیستمشون انقد هوشمند طراحی نشده ک بفهمه من هنو توی همون صفحه هستم و دارم فعالیت می‌کنم!!!! هیچی دیگه، تصمیم گرفتم از خیر این احترام بگذرم! مجددن لاگ این کردم (وارد شدم) هیچ خبری از اووووونهمه توضیحاتی ک نوشته بودم نبود، اسامی رو تیک زدم و نمرات رو بدون هیچ توضیح اضافه‌ای ثبت نهایی کردم؛ مستحضر باشید ک تقصیر من نبود.

عذر نوشت: از همین الان از دانشجویان فعلی و آینده عذرخواهی میکنم که ب دلیل این مشکل نمی‌تونم توی سایت دانشگاه بطور مشروح ب اعتراضاتشون جواب بدم و مجبورم بدون ارائه‌ی پاسخ، همون نمرات رو تأیید کنم صرفن.

 

 

 

نتیجه‌ی اخلاقی: سیستم واسه افرادی مث من طراحی نشده!!!! در چنین حالتی چ اثری بر ثبت موقتِ نمرات و دادن فرصت اعتراض بار میشه؛ حالا می‌فهمم اون اساتیدی ک از همون اول، نمرات رو ثبت نهایی می‌کنن و فرصت اعتراض هم نمیدن همچین کارِ بدی هم نمی‌کنن!!!!!!!

20) چرا در دروسی که امتحان میان‌ترم برگزار می‌کنید نمرات میان ترم رو اعلام نمی‌کنید؟

 

 

بنا به دلائل ذیل امکان اعلام نمرات امتحان میان ترم به صورت انفرادی و نفر به نفر برای من وجود نداره :

 

 

اولاً کاری است وقت‌گیر؛

 

 

ثانیاً اعلام برخی نمرات، ممکنه اثر منفی داشته باشه بر روحیه‌ی افراد و در آستانه امتحانات پایان ترم باعث ناامیدی و تضعیف روحیه‌شون بشه، در حالی که اگر نمره‌ی میان‌ترم رو ندونن ممکنه بدون توجه به کم یا زیاد بودن نمره‌ی امتحان میا‌ترم، نهایت تلاششون رو بکنن و اگر هم نمره‌ی امتحان میا‌ترمشون کم شده باشه بتونن اون رو در امتحان پایان‌ترم جبران کنن؛

 

 

 

ثالثاً نمیخام در مورد کسانی که از نمره‌شون راضی نیستن، نهضت حذف پزشکیِ امتحان پایان ترم راه بیفته توی دانشگاه و هر کسی احتمال داد درسو قبول نشه یا از نمره‌ش راضی نبود بره و یه گواهی پزشکی دروغین ارائه کنه به آموزش دانشگاه. چون اوضاع خنده‌داری راه میفته توی دانشگاه، فک کنید مسؤولین دانشگاه میگن یه استادی توی دانشگاه هست که دانشجوا معمولاً سر امتحانات پایان ترم این استاد دچار مشکل سلامتی میشن!!!

 

 

 بنابراین چه در سمت نمره‌های خوب و چه در سمت نمره‌های بد، امکان اعلام نمرات از طریق فضای مجازی به هیچ وجه وجود نداره. پیام‌هایی با مضمون درخواست اعلام نمره یا از این قبیل، از سوی من پاسخ داده نخواهد شد، حمل بر بی ادبی یا بی اعتنایی نفرمائید و قبلاً از این بابت، عذرخواهی من رو پذیرا باشید.

 

 

21) پس چرا علی‌رغم اینکه نمرات میان ترم رو اعلام نمی‌کنید اما خبر تصحیح اوراق امتحانی میان ترم رو اعلام می‌کنید؟

 

 

ممکنه این ابهام در ذهن برخی از دانشجویان محترم به وجود بیاد که اگر بنا بر دلائلی که در پاسخ سؤال قبل گفتم قرار بر اعلام نمرات امتحان میان ترم نیست، اصولاً چرا اعلام می‌کنم که برگه‌های امتحانی میان ترم رو تصحیح کردم؟ گفتنش با نگفتنش چ فرقی داره؟

 

 

در پاسخ باید عرض کنم علت اعلام تصحیح اوراق امتحان میان ترم اینه که میخام بگم اگر بعد از گرفتن برگه‌های امتحانی پایان ترم، نمرات رو سریع‌تر از حد معمول اعلام کردم، این توهم در ذهن فعال برخی از دانشجویان محترم به وجود نیاد که چرا نمرات، انقد سریع اعلام شد و لابد برگه‌ها رو صحیح نکردم، علت اعلام سریع نمرات پایان‌ترم اینه که نصف کار رو قبلاً انجام دادم. ضمناً آمار کلی نمرات میان‌ترم رو در صورت امکان در پایان تصحیح اوراق امتحانی میان‌ترم هر درس، اعلام خواهم کرد.

 

 

 

پس به این علت هست که گرچه نمرات میان ترم رو اعلام نمی‌کنم اما اعلام می‌کنم که برگه‌های امتحانی میان ترم رو تصحیح کردم.

 

 

 

 

22) چرا توی سؤالات امتحانی، ما رو مجبور می‌کنید در صورت حذف یک سؤال، تمام قسمتاش رو حذف کنیم؟ این واقعاً غیر عادلانه و غیر منصفانه هست، چون ما ممکنه قسمتایی از اون سؤال حذف شده رو بلد باشیم و قسمتایی از سؤالی که حذف نشده رو بلد نباشیم.

این سؤال پاسخ فرعی‌ای داره و پاسخ اصلی‌ای.

 

 

پاسخ فرعی اینه که اصولاً آوردن سؤال اختیاری، جزو اختیارات معلم هست. برخی از اساتید اصلاً سؤال اختیاری نمیارن. بنابراین با سؤال اختیاری نباید طوری برخورد بشه که انگار وظیفه‌ی معلم بوده سؤال اختیاری بده. سؤال اختیاری فقط برای ارفاق به دانشجوها هست و بس. من میتونم سؤال اختیاری ندم و در این صورت شما مجبور خواهید بود به کلیه‌ی قسمت‌های همه‌ی سؤالات، پاسخ بدید و اگر حتی یک قسمت رو هم بلد نباشید ازتون نمره کسر خواهد شد. بنابراین وقتی من از باب ارفاق، سؤال اختیاری میدم دیگه اینکه کسی از الفاظ غیر عادلانه و غیر منصفانه در موردش استفاده کنه، خودش کاری واقعاً غیر عادلانه و غیر منصفانه است K این از این.

 

 

اما پاسخ اصلی اینه که دلیل اینکه میگم یا باید به همه‌ی قسمتای سؤال پاسخ بدید یا همه‌ش رو حذف کنید اینه که نمیخوام یه سری از دانشجویان، تنبلی کنن و یک مبحث رو نخونن و با خودشون بگن ما این قسمت رو واگذار می‌کنیم به سؤالات اختیاری و هر سؤالی که از اون مبحث اومد رو حذف می کنیم. در واقع هر سؤال، همه یا قسمت عمده‌ای از مباحث رو پوشش میده و هدف من اینه که دانشجویان مجبور بشن همه‌ی مباحث رو بخونن. سؤال اختیاری فقط برای اینه که اگر کسی همه‌ی مباحث رو خوند، لکن در داخل هر مبحث، یک سؤال یا دو سؤال رو بلد نبود، بتونه کل اون سؤال رو حذف کنه و به سؤال دیگری پاسخ بده، ولی اگر قرار باشه دانشجو بتونه از هر سؤال، یک یا چند قسمت رو حذف کنه اوضاع به این شکل در میاد که دانشجوی محترم، یک مبحث رو کلاً نمیخونه و توی هر سؤالی که یک قسمتش به اون مبحث مربوط باشه اون قسمت از سؤال رو حذف می‌کنه؛ من نمیخام اینجوری بشه. میخوام همه‌ی مباحث خونده بشه. پس این کار رو نمی‌کنم.

23) این چه اصرار مسخره‌ای هست داری که ما درس بخونیم؟ آقا ما نخونیم خودمون ضرر می‌کنیم؛ تو هر کاری هم بکنی نمی‌تونی ما رو وادار کنی درس بخونیم!

 

 

 

این سخن مثل اینه که کسی بره پیش یه مکانیک که مکانیکی یاد بگیره، بعد مدام هدفون توی گوشش باشه مثلاً و موسیقی گوش بده، بعدم بگه خو اگر مکانیکی یاد نگیرم خودم ضرر می‌کنم. در این صورت اون مکانیک بهش میگه داداش اگر میخای یاد نگیری اصلاً پیش من نیا. شما رو هم که اجبار نکردن بیای دانشگاه، نمیخای درس بخونی نیا دانشگاه، بذار یه نفر دیگه بجات بیاد، خونواده‌های شما فکر میکنن شاخ شمشادهاشون رفتن دانشگاه دارن درس میخونن، اگر قراره بیاید دانشگاه و درس نخونید این ینی دارید به خونواده‌هاتون دروغ میگید، من توی این دروغگویی شرکت نمی‌کنم، کسی که میاد سر کلاس من یا درس میخونه و قبول میشه یا درس نمیخونه و میفته. اینکه بیاد بنشینه و سرش به امور متفرقه گرم باشه و ترم رو باری به هر جهت بگذرونه و آخر ترم هم با یک شب درس خوندن یه قبولی الکی بگیره و خونواده‌ش رو هم گول بزنه که من دارم درس می‌خونم، در کلاس من تا جایی که بتونم نمیذارم اتفاق بیفته. چون دوس ندارم توی خدعه و فریب و نیرنگ شریک باشم.

24) کلاس که پادگان نیست که. چرا در حین تدریس یا وقتی بین درس استراحت میدی اجازه نمیدی کسی بره بیرون؟ شاید کسی کار واجبی داشته باشه.

 

 

اولاً تایم استراحت، بعد از پایان کلاس هست، اون پنج دقیقه‌ای که من بین تدریس، استراحت میدم صرفاً برای رفع خستگی ذهن است، برای قدم زدن در راهرو یا جواب دادن تلفن یا آب خوردن یا امثال اینا نیست. چرا؟ چون اگر قرار باشه برای این موارد باشه، خودتون شاهد بودید که به محض اینکه یه نفر میره بیرون، جنبشی راه میفته و همه میخان برن بیرون، اونوقت اگر من بخام فقط به نفر اول یا دو سه نفر اول اجازه بدم برن بیرون، متهم میشم به قائل شدن تبعیض و پارتی بازی و اگر بخام به همه اجازه بدم برن بیرون، کلاس کلاً تعطیل میشه K مشکلش هم اینه که وقتی تعداد نفرات زیادی میرن بیرون، همه که با هم برنمیگردن، مث لشکر شکست خورده یکی یکی یا دو تا دو تا برمیگردن و کلاس مدام صحنه‌ی آمد و رفت میشه و نظم و تمرکز دانشجویان و من بر هم میخوره، مضافاً به اینکه دیده شده حتی تعدادی از دانشجویان وقتی میرن بیرون، با توجه به اینکه پرسش‌های کلاسی، در پایان کلاس و بعد از تدریس هست و با توجه به اینکه اول ساعت حاضریشون رو زدن، دیگه اصلاً برنمیگردن و به اصطلاح میخان از زیر پرسش، قِسِر در برن.

 

 

ثانیاً در مواردی که ببینم یکی از دانشجویان محترم واقعاً کار اضطراری داره و به دنبال کُشتنِ وقت کلاس یا سوءاستفاده نیست، همیشه اجازه دادم برن بیرون و مانعی قائل نشدم.

 

 

حاصل بحث اینکه علت برخوردهای من، متأسفانه سوءاستفاده‌هایی هست که برخی از دانشجویان محترم از هر قانون و قاعده‌ای میکنن.

 

 

25) چرا توی برخی از جلسات کلاس، به هنگام پرسش کلاسی، میگی هر کسی بگه بلدم و بعد بلد نباشه، دو منفی براش می‌زنم؟ این باعث استرس ما میشه و اگر هم درس رو بلد باشیم از ترس دو منفی جرأت نمی‌کنیم جواب بدیم و مدام، منفی روی منفی میاد، واااااااااااااااقعن بی انصاف هستی تو.

 

 

کم لطفی میفرمائید، بی انصاف نیستم. مجبورم اینجوری عمل کنم. چرا؟

 

 

اولاً اگر اینجوری عمل نکنم نمی‌رسم از همه‌ی دانشجویان کلاس بپرسم درس رو. هر جلسه با توجه به وقت 20 دقیقه‌ای پرسش، وقت نمی‌کنم از دو سه نفر بیشتر بپرسم؛ بنابراین اوضاع به این شکل درمیاد که 90 درصد از دانشجویان کلاس، پیش خودشون حساب می‌کنن که یا شانس و یا اقبال، درس نخونده میریم سر کلاس، إن شاء الله که ما جزو اون دو سه نفر نباشیم. در نتیجه همیشه اکثریت مطلق کلاس درس نمیخونن و آخر ترم براشون مشکل پیش میاد. به ناچار مجبورم ترتیبی بیندیشم که بتونم از همه بپرسم و همون وهله‌ی اول، ظرف دو سه دقیقه مشخص بشه کی خونده و کی نخونده و در وهله‌ی دوم بتونم فقط از اونایی که خوندن بپرسم.

 

 

ثانیاً من که فقط یک سؤال نمیپرسم که کسی بگه تصادفاً سؤالی که از من پرسیده شد رو بلد نبودم و دو منفی خوردم. خیر، من حداقل سه سؤال رو می‌پرسم و اگر یکیش رو هم بلد نباشید هیچ عیبی نداره، ولی اگر سه سؤال پرسیدم و هیچکدوم رو بلد نبودید پس دیگه معلومه خوب نخوندید و بخاطر اتلاف وقت کلاس چاره‌ای جز زدن دو منفی باقی نمی‌مونه.

 

 

علی‌رغم مطالبی که عرض کردم اگر پیشنهاد بهتری برای برآورده شدن این هدف دارید که بتونه در مدتی دو سه دقیقه‌ای مشخص کنه هر جلسه کی خونده و کی نخونده و ضمناً دانشجویان رو وادار کنه به راستگویی و متضمن زدن دو منفی هم نباشه، بفرمایید من استقبال می‌کنم.

 

 

26) چرا بجای هر جلسه پرسش امتحان کتبی نمی‌گیرید؟ پیشنهاد من اینه که به جای اینکه سر کلاس بپرسید هر دو جلسه یک بار امتحان کتبی بگیرید و یه ضمانت اجرا واسه اونایی که نمره بد گرفتن بذارید بهتر از اینه که بپرسید چون تو پرسش هم استرس هست هم مطالب قاطی میشن و باید روی سؤالا فکر کنیم اگه امکانش هست کتبیش کنید.

 

 

چند دلیل داره :

 

 

اولاً من عمداً به طور شفاهی می‌پرسم چون هدفم اینه که دانشجویان حقوق عادت کنن جلوی جمع و در شرایطی که استرس هم دارن بتونن سلیس و روان حرف بزنن و ترسشون بریزه. این هدف، بدون تمرین برآورده نمیشه. بهترین تمرین هم همین پرسش‌های کلاسی هست. دانشجویان حقوق، چه وکیل بشن، چه قاضی بشن و چه استاد دانشگاه بشن باید بتونن توی شرایط استرس‌زا حرفشون رو بزنن. این از این.

 

 

ثانیاً اگر من بخام هر دو هفته یا سه هفته یکبار امتحان بگیرم، هر ترم باید چهار پنج بار امتحان بگیرم و تعداد برگه‌های امتحانی که باید صحیح کنم در هر کلاس، پنج برابر میشه و فرض کنید اگر من هر ترم چهارصد دانشجو داشته باشم باید دو هزار برگه‌ی امتحانی صحیح کنم که واقعاً فراتر از حد توان و طاقت من هست، عملاً هم امکان‌پذیر نیست.

 

 

 

ثالثاً من شفاهی که سر کلاس میپرسم معمولاً سؤالات ساده و عین متن کتاب یا مباحث تدریس شده رو می‌پرسم و سؤالام پیچیده و مفهومی نیست و غالباً هم در پاسخگویی به دانشجویان کمک می‌کنم، بنابراین زیاد شرایط سخت و غیر قابل تحملی نیست. 

27) چرا اصرار دارید به ما چیزی یاد بدید؟ چرا مدام به ما تکلیف هفتگی و از اینجور چیزا میدید؟ ما اگر نخوایم چیز زیادی یاد بگیریم و فقط یه نمره‌ی قبولیِ معمولی بخوایم باید کی رو ببینیم؟

وظیفه‌ی معلم و عهدی که بین معلم و خدا هست اینه که تلاش کنه برای ارتقای سطح علمی دانشجویانش، ولو این تلاش به مذاق اونا خوش نیاد؛ این یک حق عمومی هست از نظر من، دارنده‌ی حق، منحصر به خودِ دانشجویان نیست که اگر اونا گفتن ما نمیخایم سطح علمی‌مون بره بالا معلم هم بگه خب چه بهتر، زحمت منم کم شد؛ بنابراین معلم باید سطح علمی دانشجویانش رو ببره بالا حتی اگر خودشون هم نخوان؛ چون جامعه‌ای که فردا پس فردا این دانشجویان درش دست به کار میشن هم در عالِم بودن دانشجویان، ذینفع هست و معلم اگر از حق دانشجویان بگذره، از حق جامعه که نمیتونه بگذره که. ممکنه به نظر خیلیا این یک دید شعاری، غیر واقع‌بینانه و ایده‌آل‌گرایانه به مسأله باشه؛ ولی ما سالهاست با همین به اصطلاح شعارها زنده‌ایم؛ نفس می‌کشیم؛ امیدواریم و به پیش میریم....

مثل اینه که یه داوطلب رانندگی مراجعه کنه به یه مؤسسه‌ی آموزش رانندگی و به معلم بگه من نمیخوام رانندگی رو کامل یاد بگیرم؛ دنده عقب و طریقه‌ی پارک کردن و اینا به درد من نمیخوره؛ تو به من یاد بده من ماشین رو روشن کنم، بزنم توی دنده و برم جلو؛ بقیه‌ش دیگه اضافه‌س؛ به نظر شما جواب اون معلم چه خواهد بود؟ میگه مگه فقط حق خودته؟ کامل یاد نگیری میزنی مردم رو لت و پار و شَل و پَل می‌کنی. یادگیری حقوق و سایر دروس هم همینه. یا نباید یادبگیری، یا باید کامل و تمام و کمال یاد بگیری.

28) من یک انتقاد درباره‌ی یکی از قوانین امتحانتون دارم و اون اینکه لطفاً این قانون که میگید اگه بیشتر از اون چیزی که سوال ازتون میخواد بنویسید، ازتون نمره کم میشه بخاطره گرفتن وقت استاد، رو حذف کنید، چون اولاً شما به عنوان یک استاد وظیفتونه یک تایمی رو واسه تصحیح برگه‌ها کنار بگذارید حالا چه یک روز باشه چه بیست روز و ثانیاً این قانونتون واقعاً غیر منطقیه مثه اینه که خداوند بگه اگه کسی علاوه بر واجبات، کار ثواب یا مستحبات رو  انجام بده مجازاتش میکنم، آیا این عادلانه است؟ اون دانشجوی بدبخت اگه چیزی بیشتر مینویسه واسه اینه که میخواد جایی رو کم نذاره تا مبادا نمرشو نگیره پس خواهشاً این قانون رو حذف کنید.

 

 

اولاً معلم، وظیفه‌ای به تصحیحِ مطالب غیر مرتبط نداره، معلم موظفه پاسخ همون سؤالی رو که داده تصحیح کنه، نه اینکه دانشجو بر فرض یک فصل از کتاب رو به صورت کامل حفظ کنه و بنویسه و معلم، موظف به خوندن اون فصل کامل باشه.

 

 

ثانیاً وقتی من بر فرض، حکم بیع رو میخام و دانشجو میاد حکم اجاره و جعاله رو هم می‌نویسه معلومه اصلاً متوجه نشده که بیع چیه، وگرنه بیع ربطی به اجاره و جعاله نداره و به دلیل همین عدم فهم تمایز بین موضوعات، سزاوار هست که ازش نمره کم بشه.

 

 

 

ثالثاً اون قیاسی هم که فرمودید به اصطلاح علم اصول فقه، قیاس مع الفارق هست و قابل قبول نیست، چون خداوند از قبل فرموده عمل مستحب انجام بدید، پس سزاوار هست که پاداش بده، ولی من دارم از قبل میگم که اضافه و غیر مرتبط ننویسید بنابراین حق دارم که عِقاب کنم.

29) شما یه جورایی خشونت علیه زن دارید. طوری از خانوما فاصله میگیرید انگار ما لولو هستیم. اینجوریشم خوب نیست دیگه. باید طبیعی باشه رفتار نه جوریکه ما خانما معذب بشیم.

 

 

از نظر من جنسیت دانشجو فی نفسه هیچ تأثیری در انجام وظائف معلمی من نداره، منتها در پاسخ اینکه فرمودید چرا رفتار من طبیعی نیست باید عرض کنم به طور خلاصه مشکل اینه که برخی از بانوان محترم به شکل طبیعی در دانشگاه حاضر نمیشن و همین باعث میشه رفتار من هم با این دانشجویان محترم، به شکل طبیعی نباشه. توضیح اینه که در برخورد با دانشجویان خانم هر معلمی و از جمله من باید چند نکته رو مد نظر قرار بده.

 

 

اولاً حفظ شؤون اسلامی در برخورد با جنس مخالف و بخصوص جلوگیری از مورد تهمت قرار گرفتن – به قول روایات : اجتناب از مواضع تهمت – اونم در دانشگاهی که همه مترصدن کوچکترین اشتباهی در این زمینه از استادی ببینن و همون بهانه‌ی ولو کوچیک رو بکنن تُک چوب و باهاش انتقام نمرات کمی که کسب کردن رو بگیرن! - باعث میشه در برخورد با دختران و بانوان مکرمه مواردی رعایت بشه که اون موارد در برخورد با آقایون، طبیعتاً وجود نداره.

 

 

ثانیاً چون حفظ حرمت حریم کلاس برای من در درجه‌ی اول اهمیت هست و ابایی هم از تذکر دادن در خصوص موارد مخالف حرمت کلاس ندارم اینم باعث دلخوری عمییییییییق برخی از بانوان محترم میشه. من به کسی که آئین‌نامه‌های آموزشی در خصوص پوشش رو رعایت نکنه – اعم از خانم و آقا – تذکر میدم و چون تخلف از مقررات پوشش، بیشتر از سوی خانوما اتفاق میفته طبیعتاً تذکرات من هم بیشتر متوجه خانوماست. اونوقت جالبیش اینجاست که دیده شده وقتی به برخی از ‌خانم‌ها در این زمینه تذکر داده میشه طرف، پشت سر من میگه اصلاً چرا استاد باید به من نگاه کنه که چیزی ببینه و بخاد تذکر بده! ینی طرف، تخلف میکنه، استاد رو هم بدهکار میکنه!  به هر حال حتی در مورد کسانی هم که تذکر میدم ذره‌ای تأثیر در مباحث مربوط به آموزش و نمره و این قبیل مسائل نداره.

 

 

ثالثاً متأسفانه چون بیشتر دانشجویان خانوم از حیث ظاهری، مقررات اسلامی رو در خصوص آرایش رعایت نمیکنن من به عنوان معلم، این محذوریت رو دارم که نمیتونم طولانی به چهره‌ی این بانوان محترم نگاه کنم و اون‌ها رو مستقیماً و به صورت طولانی طرف خطاب قرار بدم این مسأله هم باعث میشه برخی از دانشجویان محترم تصور بفرمایند که من بیشتر طرف خطابم آقایون هست و با بانوان مشکل دارم. در حالی که من شخصاً هییییچ مسأله‌ای با کسی ندارم حتی به کسانی هم که تذکر میدم صرفاً از باب رعایت حرمت کلاس و محیط آموزشی است و نه چیز دیگر.

 

 

بنابراین من به شدت تکذیب می‌کنم که جنسیت دانشجو در انجام وظایف معلمی من تأثیری داشته باشه یا به عنوان یک معلم، برتری خاصی قائل باشم برای آقایون نسبت به خانم‌ها. معیار برتری، جنسیت نیست. تقوی است. إنّ أکرمکم عندالله أتقیکم.

 

 

 

ممکنه این حرفا از نظر خیلی‌ها شعاز زدگی و جو گرفتگی یا ریاکاری به قصد کسب مقام و منصب باشه ولی خدا شاهده که اینجوری نیست. این سخنان فعلاً عقیده‌ی منه و من مطابق معمول هیچوقت بخاطر ترس از حرف مردم خودم رو سانسور نکردم بنابراین ابایی از بیان عقیده‌ی خودم نداشته و ندارم. 

30) این قواعدی که برای اداره‌ی کلاستون میذارید چرا تحت هیچ شرایطی ازش کوتاه نمیاید؟ آیا یا دانشجویان لجبازی می‌کنید یا می‌خواید قدرت‌نمایی کنید؟

 

 

یه بار آنگلا مرکل - اگر نمی‌شناسید ایشون سال‌هاست صدراعظم آلمان و قدرتمندترین زن زنده‌ی دنیاست - رفته بود توی یه مدرسه‌ای توی آلمان که مثلاً از این کارای نایس و کولی بکنه که سیاستمداران می‌کنن و خودشون رو به مردم نزدیک جلوه میدن و اینا. جریان دیدار هم خب از شبکه‌های تلویزیونی داشت پخش می‌شد. بحران پذیرش مهاجران توی اون روزا داغ بود.

 

 

توی مدرسه یه دختر فلسطینی اجازه گرفت و پا شد و حرف زد، با زبون آلمانی سلیس، گفت من و پدر و مادرم الان یه چند سالی میشه اینجا هستیم و از کمپ پناهندگان فلسطینی توی لبنان اومدیم و اینجا مدرسه میرم و خیلی اینجا رو دوس دارم و اینا، ولی الان میخوان به دلیل اینکه میگن ما شرایط پناهندگی نداریم دوباره ما رو برگردونن لبنان. یه کاری برای ما بکنید

 

 

احتمالاً هر سیاستمدار دیگه‌ای می‌بود مثلاً ژست حقوق بشری می‌گرفت که آره میدم پرونده‌تون رو دوباره بررسی کنن دختر گلم، تمام سعی‌ام رو می‌کنم تا برنگردید و از این صحبتا.

 

 

اما آنگلا مرکل دراومد گفت دخترم، سیاست، عرصه‌ی گرفتن تصمیم‌های سخته. اگر واقعاً معلوم بشه که باید برگردید و ما شما رو نگه داریم برای تو خوب میشه اما جواب اون صدها هزار پناهنده‌ی دیگه‌ای که اونا هم میخام بیان و از همین امتیازی که تو بهره‌مند شدی، بهره‌مند بشن رو چطور باید بدیم؟ میشه بگیم اون امتیاز فقط مخصوص تو بود؟ 

 

 

خانم مرکل بعد از اون به حرفاش ادامه داد، چند دقیقه بعد صدای گریه‌ی دختره دراومد، خانم مرکل وقتی می‌خواست خارج بشه رفت پیش دختره و دلداریش داد اما هیچ وعده‌ای بهش نداد

 

 

توی مطبوعات آلمان، خانم صدراعظم رو سنگدل و بی‌رحم دونستن به خاطر این برخورد. به نظر من اما عادلانه بود

 

 

ربطش به بحث معلمی چیه؟ معلم وقتی قواعدی میذاره برای اداره‌ی کلاس، برخی دانشجویان میان دقایق طولانی رو صرف میکنن برای اینکه به معلم ثابت کنن وضعیتشون خاصه و باید از اون قاعده مستثنی بشن، معتقدن هیچ کسی نه قبلاً و نه بعداً وضعیت اونا رو نخواهد داشت، جلسه‌ی دادرسی داشتم نیومدم کلاس، مامانم مریض بود، خودم مریض بودم، عروسیم بود، ماشینم خراب شد ووووو اونا فقط خودشون رو می‌بینن، اما معلمی عرصه‌ی گرفتن تصمیمات سخت هست، یا باید علیرغم میلت بر اجرای قوانین آموزشی پافشاری کنی تا بقیه حساب کار دستشون بیاد و کلاست کاروانسرا نشه و سر و شکلی داشته باشه یا اگر وا دادی و استثنایی قائل شدی، برای همه باید همون استثنا رو قائل بشی و استثنایی که برای همه باشه دیگه استثنا نیست، خودش یه قاعده‌س. اون قاعده اینه من یه قانون گذاشتم، اما تو بیا یه بهونه - ولو واقعی - بیار و از دست این قانون خودت رو خلاص کن!

 

من از بین این دو رویکرد، قطعاً اولی رو انتخاب می‌کنم

 

31) من واقعاً آدم راستگویی هستم، چرا وقتی به شما میگم من روز امتحان مشکل داشتم قبول نمی‌کنید از من امتحان مجدد بگیرید؟ 

جنابعالی خودتون و امثال خودتون رو در نظر نگیرید که آدمای صادقی هستید و از وجود قوانین سوءاستفاده نمی‌کنید، به مححححض اینکه من بگم هر کسی مشکل داشته من بهش نمره میدم یا ازش امتحان مجدد می‌گیرم یا به قول حضرتعالی "جوانب" رو در نظر می‌گیرم هررررر کسی که افتاده یا حتی نیفتاده ولی از نمره‌ی خودش راضی نیست شروع میکنه عذر و بهانه تراشیدن، بابام مریض بود، خودم بیمارستان بودم، بابا بزرگم فوت کرد، مامانم عمل جراحی داشت، جشن تولدم بود 😐 درگیر جنگ طایفه‌ای بودیم (اینا که گفتم مثال نبودا، همش عین واقعیته) همین ترم یکی از دانشجویان از ده کانال به من پیام داد که تو منو قبول کن، چرا؟ چون من درگیر جنگ طایفه‌ای بودم و نتونستم درس بخونم 😂 کاملنم جدی می‌گفتا، اصن حرف خودش به نظر خودش عجیب نمیومد.

من یا باید همه‌ی این بهانه‌ها رو قبول کنم و نمره بدم یا امتحان مجدد بگیرم که در این صورت راه کذب و دروغگویی رو باز کردم و در هر کلاس علاوه بر امتحان اصلی و رسمی باید ده‌ها امتحان مجدد بگیرم یا باید وارد زندگی خصوصی دانشجوا بشم و ازشون مطالبه‌ی دلیل و مدرک کنم که نه وقتش رو دارم و نه اجازه ش رو، یا باید همه رو رد کنم که این وسط ممکنه از بین ده‌ها نفر، یک نفر هم راست بگه ولی حرفش رد بشه ولی دیگه چاره‌ای نیست، چون شق دیگری رو نمیتونم انتخاب کنم و ضمناً هم قانون از من نخواسته به چنین معاذیری توجه کنم و از نظر اخلاقی هم نمی‌تونم وارد زندگی شخصی دانشجو بشم و بگم اوراق عمل جراحی بابات یا اوراق پزشکی خودت رو برای من ارسال کن و وقت بررسی همچین چیزایی رَم ندارم. بنابراین حضرتعالی هم قضیه رو فقط از سمت خودتون نبینید و بقیه‌ی "جوانب" که استاد باهاش درگیر هست رو مورد توجه قرار بدید.

 

کسی هم نیاد بگه هزار تا مجرم مجازات نشن بهتره تا یه بی گناه مجازات بشه. قیاس، مع الفارق است. اینجا اولاً قانون تکلیف رو مشخص کرده و به استاد تکلیف نکرده که هر کس اومد یه عذری گفت تو موظفی ازش امتحان مجدد بگیری و در دانشگاه، اصل تفسیر به نفع دانشجو نداریم در حالی که در حقوق جزا، اصل، تفسیر به نفع متهم هست. ثانیاً برای معلم از نظر اخلاقی، امکان ورود به زندگی شخصی دانشجو وجود نداره در حالی که قاضی اختیار و حتی تکلیف چنین کاری رو داره، ثالثاً از نظر زمانی برای معلم امکان پذیر نیست که هر ترم در کنار هر امتحان اصلی و رسمی، ده‌ها امتحان تک‌نفره بگیره برای دادن شانس مجدد به دانشجویانی که اظهار میکنن عذر موجهی برای عدم شرکت در امتحان داشتن و امکان‌پذیر هم نیست که هر کس اومد یه عذری اظهار کرد معلم، بدون امتحان مجدد نمره‌ی ایشون رو افزایش بده.

  • سید نورالله شاهرخی