عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
۰۱
مرداد
۹۴

  • عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ ۖ وَ حُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا 
  • بر تن ایشان, لباسهای ابریشم نازک سبز و دیبای ضخیم است, و با دستبندها و النگوهای سیمین, زیب و زینت شده‌اند, و پروردگارشان بدیشان شراب پاک می‌نوشاند .  
  • [[«عَالِیَهُمْ»: بر اندام ایشان است .  به تن ایشان است .  واژه عالی, حال ضمیر (هم) در (عَلَیْهِم), یا مفعول‌فیه است, هرچند که در قالب اسم فاعل است .  مثل: (خارج, داخل, باطن, ظاهر) .  می‌توان گفت: جَلَسْتُ خَارِجَ الدَّارِ .  «سُندُسٍ .  .  .  إِسْتَبْرَقٌ»: (نگا: کهف / 31, دخان / 53) .  «حُلُّوا»: آراسته گشته‌اند .  زینت شده‌اند .  فعل ماضی مجهول از مصدر تحلیه است .  «أَسَاوِرَ»: (نگا: کهف / 31, حجّ / 23, فاطر / 33) .  «طَهُوراً»: بسیار پاک و پاکیزه (نگا: فرقان / 48) .  این شراب عالی‌ترین نوع شراب بوده و غیر از شراب مذکور در آیات پنجم و هفدهم است . ]] 
  • سوره‌ی هل اتی :21.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 579 قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۰۱
مرداد
۹۴

رویه‌ی من این است که برای تسریع در نوشتن و استفاده‌ی بهینه از فضاها در نوشته‌هایم از علائم اختصاری استفاده‌ می‌کنم، به شما هم توصیه می‌کنم در یادداشت‌برداری‌های شخصی خود (و نه در متون رسمی!) از این شیوه استفاده کنید.

به هر حال اگر در طرح درس‌هایی که در وبلاگ قرار می‌دهم به این علائم اختصاری برخوردید - معمولا زیر علائم اختصاری خط کشیده‌ام - که معنای آن را نمی‌دانستید میتوانید با دانلود فرم مربوط به اختصارات که از این لینک(حجم 70 کیلو بایت)قابل دریافت است و دانشجوی محترم سرکار خانم بهرامی زحمت تهیه و تایپ آن را متقبل شده‌اند، معنای آن را پیدا کنید. 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۱
مرداد
۹۴

  • إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا
  • ما راه را بدو نموده‌ایم, چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس .  
  • [[«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ»: خدا راه را به انسانها نشان داده است .  خرد را بدو بخشیده است, و کتاب هستی را در مقابل دیدگانش باز کرده است, و پیغمبرانی برای او روانه نموده است, و بالاخره راه خوب و راه بد را بدو نشان داده است (نگا: بلد / 10) .  این, انسان است که به اختیار و انتخاب خود راه سعادت یا راه شقاوت می‌پوید و بهشت یا دوزخ را می‌جوید (نگا: فصّلت / 17) .  «شَاکِراً»: حال ضمیر (ه) است .  برخی هم احتمال می‌دهند که خبر (یَکُونُ) محذوفی بوده و تقدیر چنین است: إمَّا یَکُونُ شَاکِراً وَ إمَّا یَکُونُ کَفُوراً . ]] 
  • سوره‌ی هل اتی :3.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 578 قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۳۱
تیر
۹۴

  • تصحیح سؤال اول شروع شد (ساعت 17:15)
  • تصحیح سؤال اول تموم شد (ساعت 09:40 روز بعد !!!)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد (ساعت 10:27)
  • تصحیح سؤال دوم تموم شد (ساعت 11:00)
  • تصحیح سؤال سوم شروع شد (ساعت 14:15)
  • تصحیح سؤال سوم تموم شد (ساعت 15:20)
  • تصحیح سؤال چهارم شروع شد (ساعت 15:40)
  • تصحیح سؤال چهارم تموم شد (ساعت 16:15)
  • تصحیح سؤال آخر شروع شد (ساعت 16:45)
  • تصحیح سؤال آخر هم تموم شد.

  • + مونده فقط جمع زدن نمرات و اعمال نمرات مربوط ب کنفرانس‌های ارائه شده و فعالیتای کلاسی ، ریز نمراتِ این درس ، با یاری خدا حداکثر تا فردا قبل از اذان صبح ، از طریق سایت دانشگاه و آمار کلی نمرات از طریق همین وبلاگ در دسترس خواهد بود.
  • سید نورالله شاهرخی
۳۰
تیر
۹۴

من کار ب این ندارم ک یه عده دنبال این هستن ک ب هررررر بهونه‌ای حرکات موزون و ناموزون از خودشون صادر کنن ، کار هم ب این ندارم ک یه عده‌ای هستن بدون توجه ب شعائر دینی و مذهبی و حتا عقلی ، از هر مناسبتی یه بهونه درست میکنن واسه اختلاط محرم با نا محرم و پشت بندش انجام حرکات موزون و نا موزون ، سیزده ب در و جشن توافق هسته‌ای و پیروزی والیبال ایران بر آمریکا و سایر مراسم هم هیچ فرقی نداره واسشون ، کار هم ب این ندارم ک چرا در برخی از افراد جامعه‌ی ما غریزه اوووونقد افسار گسیخته شده ک دیگه توی پستوی خونه پنهون نمیمونه و با کمال بی شرمی و وقاحت در مرئی و منظر عمومی ، رخ عیان میکنه..... اینا همه ب کنار .

جشن فارغ التحصیلی - اگه قبول کنیم ک فارغ التحصیلی نیاز ب جشن داره ؛ ک صد البته ب نظر من نداره ، دکتراش هم جشن نداره والا ، چ رسد ب جشن فارغ التحصیلیِ کارشناسی !!!! - قراره نمود این باشه ک بچه‌ی دبیرستانیِ مردم ، چار سال اومده دانشگاه در مرکز علم و ادب ، چی یاد گرفته ، قراره سمبل خرد و خردورزی باشه ، قراره نشون بده ک بچه‌ی مردم ، چقد از قواش رو تونسته عقلانی کنه ، بعد ب تأسی از فرهنگ برخی دانشگاه‌های اونوری ، ک بعضن جشن فارغ التحصیلی رو تبدیل کردن ب گودبای پارتی و سایر مسائلی ک زبون از گفتنش شرم داره ، اینجام دو سه سالیه مشاهده میشه ک در این قبیل جشنا در برخی از دانشگاه‌ها ، این جشن ، تبدیل شده ب عرصه‌ی ارائه‌ی حرکات موزون و ناموزون و سوت و کف و دست و هورا .... ب نظر من ایراد از مسؤولین اون دانشگاه‌ها هم هست ک با دعوت گروه ارکستر !!!!- عروسیه مگه آخه !!!!- زمینه‌ی این مسائل رو فراهم میکنن ، بعضیام ک توی کویر هم شناگرای ماهری هستن چ رسد ب اینکه یه استخر هم در اختیارشون قرار داده بشه !!!!

 آدم از بیرون سالن ک گوش میده صداهای این مراسم رو فک میکنه مثلن یکی از ( حذف مطلب ، آیکن خودسانسوری!!! ) هست !!!!! شرم آوره واقعن !!!! 

+ نتیجه‌ی اخلاقی : امیدوارم همه‌مون پیش بریم ب سمت عقلانیت ، و توی هر مراسمی ب هر بهونه‌ای جو گیر نشیم.

لباس نوشت : حاضرم قسم بخورم اگه ب موجب یک رسم سنتی یا شرعی یا عرفی یا محلیِ خودمون ، مقرر می‌شد ک دخترا و پسرا باید یه همچین لباس مفتضحی (همون لباس فارغ التحصیلی منظورم هست) بپوشن که از گوشه‌ی کلاهش یه منگوله !!!! آویزون هست که هی باید حواست باشه توی چِش و چالِت نره !!!!! هیشکی حاضر نمی‌شد بپوشه یه همچین لباسی رو و همه اونو نشونه‌ی ارتجاع و عقب موندگی میدونستن ، اما حالا چون این لباس رو غربیا پوشیدن مام با کمال میل می‌پوشیم و باهاش عکسِ افتخار هم میگیریم !!!! ینی میلیاردی بهم بدن حاضر نیستم یه همچین لباسی ک آدمو شبیه دلقکای سیرک میکنه بپوشم ؛ چ برسه ک باهاش عکس هم بگیرم ؛ نظر همه محترمه ؛ من فقط نظر خودمو میگم اینجا !


###

معکوس نوشت : ما ایرانیا بضی وختا خییییلی جدی و در کمال احترام از افعال معکوس استفاده می‌کنیم ؛ مثلن وختی فقط چهل دقیقه از کلاس گذشته و دانشجو میگه « خسته نباشید » منظورش این نیس ک ما خسته نیستیم ، ادامه بدید ؛ بلکه دقیقن منظورش اینه ک ماخسته هستیم تمومش کن ! وختی اسم نوعی خاص از مدارس رو گذاشتیم « غیر انتفاعی » منظورمون این نیس ک این مدرسه ب دنبال علم هست و پول واسش مهم نیس ؛ بلکه بر عکس منظورمون اینه ک تنها چیزی ک واسه این قبیل مدارس مهم هست همون پوله !!!! در همین راستا وختی اسم نوع خاصی از جشن رو گذاشتیم « جشن دانش آموختگی » منظورمون این نیس ک ما داریم آموختن دانش رو جشن می‌گیریم ؛ بلکه دقیقن بر عکس منظورمون اینه ک تا حالا دانش آموختید حالا امروز بیاید کارایی بکنید ک از هییییچ دانش آموخته‌ای سر نمیزنه !!!!!!

  • سید نورالله شاهرخی
۳۰
تیر
۹۴

این مصاحبه جالب بود واسم ، امیدوارم از نظر شمام اینطور باشه ، در مورد تغییر جنسیت و مسائل حقوقی ناشی از اون کلیاتی بیان کرده ، در صورت تمایل ، مطالعه بفرمائید.

  • سید نورالله شاهرخی
۳۰
تیر
۹۴

  • بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ
  •  (انسان در قدرت خداوند بر گردآوردن استخوانها و زنده کردن مردگان تردیدی ندارد) بلکه هدف انسان (از انکار) این است که می‌خواهد در مدّت زمانی که در پیش دارد (تا زنده است) گناه کند .  
  • [[«لِیَفْجُرَ»: تا گناه کند .  علل گرایش به مادیگری و انکار مبدأ و معاد, غیر مقیّد بودن به چیزی, یعنی کسب آزادی برای انجام گناهان, و گریز از مسؤولیّتها, و اقناع کاذب وجدان است .  وگرنه کسی برای نفی مبدأ و معاد, ادلّه و براهینی در دست ندارد, و از درون به مادیگری خود قانع و راضی نمی‌باشد .  «أُمَامَهُ»: آینده‌ای را که در پیش دارد .  یعنی مادام که زنده است . ]] 
  • سوره‌ی القیامة :5.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 577 قرآن ، بخط عثمان طه است.
  • سید نورالله شاهرخی
۳۰
تیر
۹۴

  • فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ
  •  آنان در باغهای بهشت بسر می‌برند, و (از دوزخیان) می‌پرسند .  
  • [[«یَتَسَآءَلُونَ»: می‌پرسند .  مورد پرسش, دو آیه بعدی است .  انتخاب باب تفاعل, برای تکثیر است .  برخی گفته‌اند: از یکدیگر درباره گناهکاران می‌پرسند . ]]
  • عَنِ الْمُجْرِمِینَ
  •  از بزهکاران و گناهکاران (می‌پرسند) .  
  • [[«عَنِ الْمُجْرِمِینَ»: از بزهکاران .  درباره گناهکاران . ]]
  • مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ
  •  چه چیزهائی شما را به دوزخ کشانده است و بدان انداخته است؟
  • [[«سَلَکَکُمْ»: داخل گردانده است شما را (نگا: حاقّه / 32, جنّ / 17) . ]]
  • قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ
  • می‌گویند: (در جهان) از زمره‌ی نمازگزاران نبوده‌ایم .  
  • [[«الْمُصَلِّینَ»: نمازگزاران . ]]
  • سوره‌ی مدّثّر : آیات 40 تا 43.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۹
تیر
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

حقوق مدنی (3)

لرستان

-

-

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  اسفناک !!!!

2 – به کسانی که در همه‌ی جلسات حاضر بودند یک نمره اعطا شد ، نمره‌ی فعالیت‌ کلاسی نیز لحاظ شده است. 

3 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ اوراق با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است ؛ کسانی که علی‌رغم همه‌ی این موارد باز هم موفق به کسب نمره‌ی قبولی نشدند یا از نمره‌ی خود راضی نیستند و فکر می‌کنند باید نمره‌ی بیشتری کسب می‌کردند خودشان بدانند که در برگه‌ی امتحانی چه دسته‌گل‌هایی به آب سپرده‌اند !!!

4 – حالا گیریم مسأله سخت بود – ک نبود البته – بقیه‌ی سؤالا رو چرا اونجور نوشته بودن بضیا ؟ با خوندن اوراق ، ب این نتیجه رسیدم ک برخی از دانشجویان محترم این درس ، جدی نگرفتن قضیه رو ؛ مثلن من نوشتم با ذکر استناد واستدلال بنویسید ؛ خیلی از بزرگواران ، فقط استدلال رو نوشتن ، اونم ب صورت ناقص ؛ اینا همه مستوجب کسر نمره‌س.

مورد خاص – توصیه میکنم دوستان ، بشینن و یه بار دیگه کتاب مدنی 3 رو بخونن ؛ اینطور برن بالا هم موجب سرشکستگیِ من نزد همکارانم خواهند بود و هم خودشون خیلی از مباحث مدنی‌های 5 تا 8 رو – ک یادگیریِ اون مباحث ، متوقف ، مشروط و منوط ب یادگیریِ کاملِ مباحث مدنی 3 هست – یاد نخواهند گرفت.

+ خودتون شاهد بودید ک من توی تدریس ، کم نذاشتم و همه‌ی تلاشمو کردم ؛ ..... بگذریم ؛ موفق باشید.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۹
تیر
۹۴

همین امروز دیروزا بود ک داشتم با خودم فک میکردم ک چقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد دلم واسه شنیدن صدای بارون تنگ شده ، واسه بوی بارون (ک توی شهر ، بوی بارون همیشه مخلوط میشه با بویِ قیرِ خشک و آب نخورده‌ی روی پشت بوما البته !) ، دلم تنگ شده بود و فک میکردم ک چ لذذذذتی داره شنیدن صدای بارون از پشت پنجره وووو

خدا رو شکر در کمااااالِ تعجبِ من امروز بارون اومد !!! وسسسسسطِ تابستون ، توی تیرماه ، گیرم ک حالا یه رگبار پراکنده بود و چن دقیقه‌ای هم بیشتر طول نکشید اما واسه دلتنگیِ من ، غنیمت بود ، دیدید آدم عطش داره ب چیزی (لواشکی ، تمری «= تمبر!!!» )یه تیکه هم ک بهش برسه عطشش آروم میشه ، این بارون واسه من همچین حالتی داشت ، ب دیدن از پنجره اکتفا نکردم ، رفتم درِ خونه رو باز کردم و اون منظره‌ی بدیع رو نگا نکردم ، با حرص بلعیدم در واقع !!!

+ رسمه ک اینطور وختایی میگن کاش چیز دیگه‌ای از خدا میخواستم ، من اما نمیگم اینو ، خدا رو شاکرم ک الان ، امروز ، اینو از خدا خواستم و خدا رو شاکرم ک انقد زود بهش رسیدم ، سوءتفاهم نشه یه وخت ، منظورم این نیس ک امروز اگه بارون اومد ب خاطر درخواست من بود !!!! منظورم اینه ک از اومدن بارون ، ک مصادف شده بود با دلتنگیِ من واسه بارون ، خییییلی خوشحال شدم ؛همین فقط !!!!

  • سید نورالله شاهرخی
۲۹
تیر
۹۴

  • سید نورالله شاهرخی
۲۹
تیر
۹۴

  • تصحیح سؤال اول شروع شد (ساعت 05:17 صبح)
  • تصحیح سؤال اول تموم شد (ساعت 06:17 صبح)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد (ساعت 08:00 صبح)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد ساعت (08:33 صبح)
  • + اوضاع برگه‌ها توی این دو سؤال تعریفی نداره ، میتونم بگم اسفناکه حتا ، منتظر خبرای خوبی نباشن دانشجویانِ محترمِ این کلاس. همون سؤالایی ک عینن توی کتاب بودن و نیاز ب هیچ تحلیل و استنباطی هم نداشت رو بعضیا اشتباه نوشتن !!!!!!
  • تصحیح سؤال سوم تموم شد (ساعت 09:49 صبح)
  • ++ سؤالی ک پاسخش رو بلد نیستید ننویسید لطفن !
  • تصحیح سؤال چهارم شروع شد (ساعت 17:25)
  • تصحیح سؤال چهارم تموم شد (ساعت 18:10)
  • تصحیح سؤال آخر هم تموم شد (ساعت 19:48)
  • +++ مونده فقط جمع زدن نمرات و اعمال نمرات مربوط ب فعالیتای کلاسی ، ریز نمراتِ این درس ، با یاری خدا حداکثر تا فردا قبل از اذان صبح ، از طریق سایت دانشگاه و آمار کلی نمرات از طریق همین وبلاگ در دسترس خواهد بود.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۸
تیر
۹۴

  • وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ
  •  و تنها پروردگار خود را به بزرگی و کبریائی بستای (و تنها او را بزرگ بشمار) .  
  • [[«کَبِّرْ»: به عظمت و کبریائی یاد کن (نگا: اسراء / 111) . ]] 
  • سوره‌ی مدّثّر :3.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴


آنچه در پی می‌آید نوشته‌ی من نیست اما به نظرم حاوی نکات مفیدی برای خلاصه‌نویسی کردنِ مباحث درسی است ؛ کاری که به نظر من یکی از مهم‌ترین تکنیک‌ها برای یاد سپاری مطالب درسی ، استفاده‌ی بهینه از زمان و کوتاه‌کردنِ وقتِ مرور مطالب است ؛ 

1 – هدف از خلاصه‌‌نویسی را مدّ نظر داشته باشید :

ببینید برای هر کاری ابتدا باید هدف غایی از آن اقدام را برای خودمون حلاجی و تفهیم کنیم، حال به نظرتون هدف از خلاصه نویسی چیست؟ بلاشک هدف اصلی از این کار داشتن یک جمع بندی مناسب از مباحث هست تا داوطلب بتواند در مطالعات بعدی با هزینه کمترین زمان بیشترین بهره وری علمی رو از مطالبی که قبلا بطور تفصیلی و دقیق خونده، برداره مثلا؛ امروز داوطلبی اقدام به مطالعه جلد یک بنیادین میکنه حال اگر برای بار دوم بخواهد مطالب مربوط به آ.د.م یک رو مطالعه کنه، اگر کل کتاب رو از اول بخونه خب از نظر مطالعه آزمونی کار عاقلانه ای نیست چون وقت بیشتری صرف خواهد کرد... اما اگر در همان دور اول مطالعات یک نت برداری خوب از مطالب مهم داشته باشه در دور دوم مطالعاتش، با صرف کمترین زمان میتونه یک دوره و مرور جامع بر کل کتاب داشته باشه و البته تکرار همین نت برداری ها در دور های بعدی باز خالی از لطف نخواهد بود...

پس در کل در گام اول، خلاصه نویسی میکنیم تا در مرور بعدی بر این مباحث با صرف کمترین زمان بیشترین مطالب رو فهمیده باشیم...

2 – با توجه به موضوع ، خلاصه‌نویسی کنید

اما گام دوم، تشخیص این موضوع هستش که چه مباحثی رو برای خلاصه نویسی انتخاب کنیم؟

بینید این موضوع اولا بستگی به مطلبی داره که میخونیم ثانیا بستگی به خود داوطلب داره، گاها اتفاق میفته که مثلا داوطلب در درس اصول فقه تعریف و توضیحات رو خوب میفهمه و ارائه میده اما در تطبیق مثال ها دچار مشکل میشه خب در این فرض پیشنهاد اینه که داوطلب عنوان مطلب رو قید کنه و ذیل اون به بیان مثال های اون مورد اکتفا کنه و نهایتا یک تعریف خیلی جزیی هم از اون موضوع داشته باشه، فرض دیگر این هستش که شخص مثلا در بین تفهیم برخی مطالب که شباهت خاصی به هم دارند دچار مشکل میشه که این هم راهش اینه که این موضوعات رو در کنار هم در قالب جدول و یا خیلی ساده در پی هم بیان کنه و اقدام به مرور اون مطالب بکنه، ممکن است شخص در تعریفات دچار مشکل باشه که در این مورد هم شخص بدون نیاز به درج مثال ها و تعریفات اضافی میتونه صرفا اقدام به درج و مرور تعریفات بکنه....

3 – نکات لازم در خلاصه‌نویسی :

گام سوم، اینکه چطور اقدام به خلاصه نویسی بکنیم اهمیت زیادی داره.

گاه ،‌برخی خلاصه ها رو میبینیم که حجمشون بیشتر از حجم مطلب اصلی هستند و در عین حال بار علمی کمتری رو ارائه میدن و در حقیقت وقت شخص رو بیشتر تلف میکنند تا اینکه آموزنده باشند.

پیشنهاد میشه حین خلاصه برداری نکات زیر رو مدنظر قرار بدین؛

·        اشتباه رایج بین داوطلبین این هستش که خلاصه نویسی رو با رو نویسی اشتباه میگیرند، ببینید منظور از خلاصه نویسی رو نویسی یک مطلب نیست، در خلاصه نویسی داوطلب باید ابتدا مطلب رو جامع و کامل خوب بخونه و بفهمه و سپس چیزی که فهمیده رو به زبان خودش روی کاغذ پیاده کنه، خودم وقتی میخواستم مطلبی رو به این شکل بنویسم اول فرض میکردم که قرار است این موضوع رو در قالب کنفرانس ارائه بدم سپس در حقیقت گفته های کنفرانسم رو مینوشتم رو کاغذ....

·        برای یادداشت برداری حتما باید بلافاصله بعد از مطالعه دقیق یک بحث اقدام کنید مثلا وقتی بحث ضمان رو از مدنی خوندید بعد از اون سریعا اقدام به بیان مطلب و نوشتن خلاصه ها کنید و هر جا هم که نکته ای رو فراموش کردید از منبع اصلی مطالعه و درج کنید...

·        مطالعه تفصیلی با هدف خلاصه برداری از آن، باعث می شود تا داوطلب با تمرکز بیشتر و نگاه ریز بینانه تر اقدام به مطالعه مطالب کند...

·        خلاصه نوشته شده در عین کم حجم بودن باید مفهوم رو به شخص برساند و همچنین ذهن فرد را با مطالب بیان شده درگیر کند تا فرد بتواند نمونه ها و مثال هایی برای آن مورد پیدا کند، یادتون باشه که تنها خود شما مهم هستید نه دیگران، پس مهم نیست که نظر دیگران در مورد خلاصه های شما چیست مهم این هستش که شما بتونید با خلاصه ها تون دوره خوبی بر مباحث مطالعه شده باشید...

·        در خلاصه نویسی سعی کنید با استفاده از کمترین کلمات بیشترین مفهوم رو برسونید، به بیان ساده تر از عبارات طولانی استفاده نکنید...

·        در خلاصه نویسی خلاقیت به خرج بدید و از روش هایی مانند کشیدن جدول یا نمودار استفاده کنید و صرفا به نوشتن پی در پی مطالب اکتفا نکنید، بیان نموداری مطالب کمک میکنه تا شکل آن بحث در مغز فرد حفظ بشه و صرفا به یادآوری آن شکل میتوان به مطالب آن دست یافت، همچنین می توانید از راه های دیگری مانند کدگذاری یا ایجاد کلمات اختصاری برای حفظ مباحث استفاده کنید، مثلا؛ عقود عینی = روباه(رهن، رقف، بیع صرف، انتفاع، هبه)...

·        در برگه های که برای خلاصه نویسی انتخاب کردیم مقداری جای خالی برای درج نکات دیگه که ممکنه بعد ها ضروری باشه بگذاریم...

·        کلمات کلیدی رو خوب شناسایی کنیم و مثلا با کشیدن خط زیر آنها بطور ضمنی اعلام کنیم که بحث حول محور آن است...

4 – از خلاصه‌نویسی دیگران استفاده نکنید :

هرگز سعی نکنید از نکات و خلاصه های دیگران استفاده کنید چون خلاصه نویسی امری سلیقه ای است و در حقیقت می توان گفت خلاصه ها جزو وسایل شخصی هر داوطلب محسوب میشن، مگر در موارد خیلی محدود...

5 – فواید خلاصه‌نویسی :

جا داره نگاهی تخصصی به فواید این خلاصه برداری ها بندازیم؛

·        یک خلاصه خوب؛ مرور مطالب اصلی رو آسانتر میکند و در حقیقت داوطلب با زبان خودمانن اقدام به مطالعه مباحث میکند.

·        یک خلاصه خوب؛ کمک میکنه تا مطالب بیشتر و بهتر یادآوری بشوند چون ذهن در زمان یادگیری درگیری بیشتری با مطالب داشته.

·        یک خلاصه خوب؛ سرعت مرور و تکرار بالاتر خواهد برد و حتی بعضا برخی مطالب خواه ناخواه ملکه ذهن شخص خواهد شد.

·        یک خلاصه خوب؛  کمک میکنه تا شخص رفته رفته تمرکز بیشتری در موضوع و همچنین یادآوری نکات آن موضوع داشته باشه و حتی با مشاهده برخی کلمات خاص کل مطلب رو تداعی کنه. 

6 – مثل هر کاری دیگری ، ماهر شدن در خلاصه نویسی نیاز به حوصله و ممارست دارد :

شاید در آغاز دقت در تهیه یک خلاصه خوب کمی سخت باشه اما رفته رفته داوطلب با مطالعه خوب و دقیق موضوع و شناخت کلمات کلیدی یک بحث ، توان نوشتن خلاصه ای خوب را کسب خواهد کرد.

منبع : این لینک

  • سید نورالله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴

این مطلب نخستین بار در پنجشنبه نهم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 2:57 با شماره پست : 487 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.


عید نوشت :

+ این قنوت نماز عید فطر هم شاهکاری است از هارمونی ، تناسب و زیبایی ؛ گوش‌نواز است واقعا ، معصوم علیه‌السلام چچچچه کرده در این متن کوتاه ؛ از همان اوّلش بگیر که چه کلماتی را گذاشته کنار هم،کبریاء و عظمت ، جود و جبروت را یکطرف و تقوی و مغفرت  و عفو و رحمت را هم طرف دیگر ! تا آخر این دعا وضعیت از همین قرار است، کلمات ، آنقدر درست کنار هم قرار گرفته‌اند که مشکل است تصور اینکه بتوان کلمه‌ای از آن کم کرد یا به آن افزود. سخت است در آن اجتماع عظیم انسانی که به رستخیزی می‌مانَد ، این متن را خواند و اشک به چشم نیاورد.........بسسسیار سخت است.        

++ دانشجویی تبریک عید فطر را برایم پیامک کرد ، آخرش هم اسم ننوشته بود ، فقط نوشته بود «از طرف یه دانشجو » خییییلی به دلم نشست ، دوست دارم این نیکی‌‌های بدون انتظار پس دادن را. متأسفانه ، الان وضعیت بدین شکل است که طرف ، کادوی عروسی می‌بَرَد ، کارتی هم رویش می‌چسباند که « از طرف ....» ؛ این « از طرف ....» یعنی : (چِشِت در بیاد ! خوب نگا کن ، ببین این کادو رو منننننن آوردم ؛ باید بهم پسش بدی ها ، یا باید همین اندازه برگردونی یا بیشترش کنی !!! فک نکن همین طوری بهت مجانی دادم !!!!)

+++ هر چقدر از آن پیامک بالایی خوشم آمد ، متنفرم از پیامک‌های مطنطن (= دارای طنین ؛ آهنگین) و مملو از آرایه‌های ادبی که کاملاً معلوم است فرستنده فقط متنی را کپی پیست (=  فوروارد/Forward)کرده و فرستاده؛ معتقدم کسی برایم بنویسد(عیدت مبارکو البته خودش با دستان خودش بنویسد خییییلی بهتر از این است که یک پیامک ششصد حرفی !!! بفرستد ولی حتی یک حرف از آن را هم خودش ننوشته باشد!

++++ از روز دوشنبه تا الان هر روز مسیر جاده‌ایِ تهران به شمال که یک مسیر سه ساعته است، با حداقل دوازده ساعت !!! قابل حرکت است ، و حتی امروز که چهارشنبه است و فقط دو روز دیگر تا پایان تعطیلات مانده، باز اوضاع از همین قرار است ؛ همه هم جمعه می‌خواهند برگردند !!!! کاش من میفهمیدم در ذهن برخی هموطنان ما چه خبر است !!!! 

شمال نوشت : والا ما یه بار تابستون رفتیم شمال ، واسه مصاحبه‌ی شفاهی آزمون دکترا ، دانشگاه بابلسر ، یه روز هم اونجا موندیم ، مثلاً دلی صفا بدیم ؛ ایییینقد هوا گرم و مرطوب بود و ایییینقدر کنار دریاش کثیف و شلوغ بود توبه کردم تا عمر دارم کنار دریا برم ! نمیدونم چطور بعضیا سرشونو میگیری پاشون شماله !!!

شرم نوشت : این اسرائیل هم رسمن شرم رو خورده ، حیا رو قی کرده !!! اونایی ک واسه یتیم شدن یه حیوون سینه چاک میدن کجان الان واقعن ؟ اونایی ک سینه چاک آمریکان و کعبه‌ی آمال خودشون قرارش دادن حالا بیان جواب بدن بینم این کعبه‌ی آمال ، چرا هیچ حرفی از این هولوکاست واقعی نمیزنه ؟شرم باد بر شما !

  • سید نورالله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

متون فقه (2)

لرستان

7 نفر

3

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  خوب.

2 – به کسانی که در همه‌ی جلسات حاضر بودند یک نمره اعطا شد ، نمره‌ی فعالیت‌ کلاسی نیز لحاظ شده است. 

3 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ اوراق با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است ؛ کسانی که علی‌رغم همه‌ی این موارد باز هم موفق به کسب نمره‌ی قبولی نشدند یا از نمره‌ی خود راضی نیستند و فکر می‌کنند باید نمره‌ی بیشتری کسب می‌کردند خودشان بدانند که در برگه‌ی امتحانی چه دسته‌گل‌هایی به آب سپرده‌اند !!!

4 – علیرغم تذکر شفاهی در جلسه و نوشتن در سربرگ سؤالات مبنی بر اینکه پاسخ ب سؤال یک و دو اجباری است و از سؤالات سه تا پنج باید ک مورد را حذف کنید دو سه نفر از بزرگواران همان سؤال یک را حذف کرده بودند !!!!! البته بعداً (خارج از جلسه‌ی امتحان) فرمودند که همان سؤال یک را برایشان حذف شده در نظر بگیرم ، که امکانش وجود نداشت ؛ ارتکاب هر اشتباه ، پرداختن بهایی را در پی خواهد داشت.

مورد خاص – چن تا از بزرگواران بودن که در کلاس ، حین پرسش کلاسی ، در هفته‌های متعدد ، هیچوخت حاضر ب پاسخگویی نبودن و یه طوری من حس میکردم ک انگار پاسخ دادن ب پرسشای کلاسی رو کسر شأن خودشون میدونن ؛ حس من این بود ؛ شایدم اشتباه میکنم ؛ منم البته هر بار ، هی واسشون منفی می‌زدم ؛ دو سه نفر از این بزرگواران ، جلسه‌ی آخر اومدن پیشم و فرمودن که ما توی امتحان بیس می‌گیریم و ثابت می‌کنیم که برای درس خوندن ، نیازی ب پرسش کلاسی نیس ؛ منم عرض کردم ایشالا ؛ حالا همه‌ی اون بزرگواران افتادن توی امتحان !!!! نیازی هم ب اعمال منفیا پیش نیومد ؛ توی همون برگه‌ی امتحانی افتادن !!!! و یه بار دیگه این تئوریِ من ثابت شد که در نود و نه درصدِ موارد ، قبول شدن توی امتحان پایان ترم ، ارتباط مستقیم داره با فعالیتِ مستمرِ کلاسی. دَرسای من یکی رو حداقل نمیشه واگذار کرد ب شب امتحان !!!!!

  • سید نورالله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴

  • بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ
  • ای جامه به خود پیچیده!
  • [[«الْمُزَّمِّلُ»: جامه به خود پیچیده .  گویا پیغمبر اسلام در وقت نزول وحی اغلب با جامه‌ای خود را می‌پوشاند .  در اینجا پیغمبر گرامی با همان حالتی مخاطب قرار می‌گیرد که به هنگام وحی پیدا می‌کرد, و چنین ندائی هم برای ملاطفت با او است; نه معاتبت و سرزنش .  اشاره‌ای هم به این دارد که هر مؤمنی که در دل شبها جامه به خود پیچیده است, بلند شود و خودسازی کند و اندوخته‌ای بیندوزد .  صورت اصلی این واژه (مُتَزَمِّل) و از باب تفعّل است . ]]
  •  سوره‌ی مزّمّل :1.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴

یه دوستی دارم ک خییییلی ، هم خودش و هم خونواده‌ش ، آدمای با صفا ، صاف و صادق ، مذهبی ، مقید و خودمونی هستن ، ینی وختی آدم میره خونه‌شون یا میان خونه‌ت هیچ احساس مهمونی رفتن یا مهمون اومدن نمیکنی ، بسکه اینا بی تکلف رفتار میکنن ، عصا قورت داده نیستن ، از اون خونواده‌هایی ک آدم ترجیح میده وختی پیششون هستی باهاشون اختلاط کنی نه اینکه خیره بشی ب تلویزیون و کانال عوض کنی. از اونا ک پدر خونواده - ک همین دوستِ من باشه - با اینکه توی تهران زندگی میکنن اما ترجیح میده همون یه شغلی ک داره رو انجام بده و بعد از ظهر بیاد خونه ، بالای سرِ زن و بچه‌ش باشه ، نه اینکه بعد از ظهر تا شب هم بره سر کار واسه اینکه بچه‌ش تبلت و فلان و بهمان داشته باشه ، از اونا ک آرامش معنویِ زندگیش واسش خییییییلی مهمتر هست از آسایش مادیِ افراطی...... خلاصه از اون آدمایی ک امروزه خییییلی کم گیر میان.

دیشب خونه‌مون بودن ، بعد مادر خانواده - ینی همسرِ همین دوست من - تعریف میکرد ک دخترش - ک مدرسه‌ی ابتدایی میره - بش گفته ک مامان ، وختی جلسه‌ی اولیا مربیان هست توی مدرسه تو نیا مدرسه !!! گفت خییییلی تعجب کردم از این حرف بچه ! ازش پرسیدم چرا آخه ؟ دراومده گفته مامانایِ دوستام همه‌شون با روسریِ شال میان مدرسه ، موهاشون خوشگله ، خودشونم خوشگل میکنن خودشونو ، بعد تو با چادر میای ، آرایش هم نمیکنی من خجالت میکشم !!!!! گفت دیگه خییییلی باهاش حرف زدم ، هم خودم هم معلمش ، ک این کار مورد رضایت خدا نیس و خدا وعده‌ی عذاب داده واسه همچین کارایی ووووو تا بالاخره‌ راضی شده ک دیگه این مسأله رو اینجوری نبینه !!!

مین نوشت : با خودم فک میکردم این روزا تربیت دختر ، توی این جامعه ، درست مث حرکت روی میدونِ مین با پای برهنه میمونه ، میدون مینی ک فقط یه مسیر مستقیم و خیییییلی باریک ب سمت رهایی داره ، میلی متری اینور یا اونور بلغزی دخترت از دست رفته ، کما اینکه همین الان می‌بینیم ک خیلی از دخترای خییییلی از خونواده‌ها از دست رفته‌ن رسمن ، منتها بعضیا فقط خودِ دخترا خبر دارن ک از دست رفتن و خونواده‌هاشون در کمااااال خوش خیالی هیچی نمیدونن ، بعضیا هم خونواده‌ها میدونن هم خودِ دختر خانوم ولی جامعه خبر نداره ، و بعضیا هم خودِ دختر خانوم و هم خونواده و هم جامعه میدونن ک این دختر توی ناملایمات روزگار از دست رفته و ب نظر من از دست رفتن اولاد ، چ پسر ، چ دختر ، بیشتر از هر چیزی در اثر تربیتِ ناصوابِ خونواده‌هاس تا عوامل فرهنگی ، اقتصادی یا اجتماعیِ دیگه ، منتها این بحثش مفصله ک دیگه الان اینجا جاش نیس.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۶
تیر
۹۴

این مطلب نخستین بار در دوشنبه ششم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 20:39  با شماره پست : 485 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.


من که روزه‌دار واقعی نبودم

شاید روزه‌دار هم نبودم حتا

عید بر شما روزه‌داران مبارک

  • سید نورالله شاهرخی
۲۶
تیر
۹۴

  • لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ ۚ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذَابًا صَعَدًا
  • هدف این است که ما آنان را با این نعمت فراوان بیازمائیم, و هر کس از ذکر و یاد پروردگارش روی‌گردان گردد, او را به عذاب سخت و طاقت فرسائی داخل می‌گرداند .  
  • [[«یَسْلُکْهُ»: داخل می‌گرداند (نگا: قصص / 32, حاقّه / 32) .  «صَعَداً»: سخت .  غیر قابل تحمّل .  طاقت‌فرسا . ]]
  •  سوره‌ی الجنّ :17.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۵
تیر
۹۴

یکی از دانشجویان بزرگوار و محترم ک تصادفن جزو قشر بانوان هم هستن پیامک دادن و سؤالی رو مطرح کردن و در اون پیامک ، منو (سید) خطاب کردن ؛ بدون اینکه سابقه‌ی قوم و خویشی با من داشته باشن ؛ بگذریم ک از نظر من گیر آوردن شماره‌ی یه معلم بدون اینکه خودش اون شماره رو داده باشه یا اجازه‌ی برقراری ارتباط ب این نحو رو داده باشه کار اشتباهی ست و بگذریم ک این وبلاگ برای ارتباط در دسترس دانشجویان هست و من سؤالات رو در اسرع وخت ، پاسخ میدم ؛ اینا همه ب کنار ؛ از نظر من اینکه یه دانشجو (آقا یا خانم فرق نمیکنه ؛ ولی خب زشتی این کار از طرف یه خانم بیشتر هست) ب خودش اجازه بده معلم خودش رو با لفظی غیر از آقا یاد کنه از نظر من خیلی زشت هست.

 شیفته‌ی عناوین نیستم ؛ دوست هم ندارم بهم (استاد) گفته بشه ؛ چون واقعیت اینه ک « استاد » نیستم و همون عنوان شریف « معلم » هم از سرم زیاده ؛ از نظر من هنگام مخاطب قرار دادنم ، فامیلیم با یه عنوان (آقا) قبلش باشه کافیه ؛ اما اینکه مثل منی ک همیشه حواسش ب رفتارش هست ک یه دفه خودشو ب نحوی سبک نکنه ک مورد توهین قرار بگیره و اینکه مثل منی ک بچه‌ها معمولن در نظرخواهیهاشون بیشتر از اینکه از جوّ راحت کلاسم گِله داشته باشن از خشکیِ کلاس گِله دارن با عنوانی طرف خطاب قرار بگیره ک حکایت از نوعی خودمونی بودن داره واسم قابل فهم نیس ؛ چون با خودم فک میکنم مخصوصن در اون کلاس بخصوص ک این دانشجوی محترم عضوش هستن بنا ب دلائلی همیشه حواسم بوده ک شخصیت خودم وکلاس رو حفظ کنم و حتا ب قیمت خشک شدنِ کلاس چیزی نگم ک ب طرف مقابلم اجازه‌ی برخورد ناصواب داده بشه.

استاد نوشت : برخی از اساتیدم ک افتخار داشتم در دوره‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد در محضرشون تلمذ کنم ، در سالیان بعد با من همکار شدن ؛ ولی من هیچوخت ب خودم اجازه ندادم و نمیدم ک حتا نام خانوادگیشون رو جلوی خودشون ببرم ؛ همیشه هم قبلن و هم الان فقط با عنوان (استاد) طرف خطاب قرارشون میدم ؛ نمیدونم چطور بعضیا همین الان ک من افتخار دارم معلمشون باشم ، شدم (سید) واسشون ؟

+ ترجیح دادم ب اون پیامک هیچ جوابی ندم ؛ البته ناگفته نماند سؤالی هم ک مطرح فرموده بودن جنبه‌ی علمی یا درسی نداشت.

++ اینم ک نوشتم هدفم خدای نکرده تخطئه‌ی اون شخص خاص ، نبود ، منظورم بیان این نکته بود ک هممون (اولیش خود من) حواسمون باشه ک جایگاه معلم ، یه جایگاه خاص هست و هر کسی در اون جایگاه قرار میگیره و ب ما چیزی یاد میده ولو ک ما ب هر دلیل ، فرق نمیکنه ب دلیل اخلاقش یا ب دلیل نحوه‌ی درس دادنش یا ب دلیل نمره‌ای ک ب ما داده ، دل خوشی هم ازش نداشته باشیم اما حداقل ، جلوی روش باید احترامش و حریمش رو نگه داریم.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۵
تیر
۹۴

  • بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا
  • (ای محمّد! به امت خود) بگو: به من وحی شده است که گروهی از قوم جن (به‌تلاوت قرآن من) گوش فرا داده‌اند و (پس از مراجعت به میان قوم خود, بدیشان) گفته‌اند: ما قرآن زیبا و شگفتی را شنیده‌ایم .  
  • [[«الْجِنّ»: آفریدگانی از آفریدگان خدا هستند که از آتش آفریده شده‌اند (نگا: حجر / 27) .  دارای عقل و شعور و فهم و درک, و تکلیف و مسؤولیّت, و آشنائی به زبان بوده, و مخاطب کتابهای آسمانی و از جمله قرآن می‌باشند (نگا: احقاف / 30), و موظّف به تبلیغ حق هستند .  آنها پیش از انسانها آفریده شده‌اند (نگا: حجر / 27) و می‌توانند برخی از کارهای مورد نیاز بشر را انجام دهند (نگا: سبأ / 12 و 13, نمل / 39) .  وجود جنّ حتمی و قطعی است, ولی ما چیزی از نحوه زندگی و ماهیّت ایشان - جز آنچه قرآن فرموده است - نمی‌دانیم .  لیکن باید انسان مؤمن به دنبال خرافات و موهومات راه نرود و ناآگاهانه افسانه‌هائی را درباره ایشان از خود نبافد .  این را هم بداند که جای تعجّب نیست که چه بسا انواع و اقسام موجودات زنده‌ای در این عالم وجود داشته باشند و ما با حواسّ محدود و دانش اندک خود با آنها آشنا نباشیم, همان گونه که رنگها و صداهای فراوانی در جهان ما است, ولی مقدار ناچیزی از آنها را می‌بینیم و می‌شنویم .  «نَفَرٌ»: گروه (نگا: اعراف / 27, احقاف / 29 - 32) .  «عَجَباً»: عجیب و بی‌نظیر .  یعنی این کلام, از نظر لفظ و معنی اعجاز انگیز است, و با سخنان دیگر متفاوت است .  مصدر است و برای مبالغه, صفت شده است . ]]
  • سوره‌ی الجنّ :1.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۵
تیر
۹۴

  •   تصحیح سؤال اول شروع شد (ساعت 10:45 صبح)
  • تصحیح سؤال اول تموم شد (ساعت 13:00)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد (ساعت 15:00)
  • تصحیح سؤال دوم تموم شد (ساعت 07:45 صبح)
  • تصحیح سؤال سوم شروع شد (ساعت 14:10)
  • تصحیح سؤال سوم تموم شد (ساعت 16:52)
  • تصحیح سؤال چهارم شروع شد (ساعت 18:00)
  • تصحیح سؤال چهارم تموم شد( ساعت 19:10)
  • سید نورالله شاهرخی
۲۵
تیر
۹۴


شاعر : ابوسعید ابوالخیر.


متن شعر :


از لطف تو هیچ بنده نومید نشد :: مقبولِ تو ، جز مُقبِلِ جاوید نشد
لطفت به کدام ذره پیوست دمی :: کان ذره به از هزار خورشید نشد


خط از : عبدالرشید دیلمی ؛ (درگذشت ۱۰۸۱ه‍.ق) وی از خوشنویسان و نستعلیق‌نویسان صاحب‌نام سده یازده هجری در ایران و هند به‌شمار می‌رود. او خواهرزاده و شاگرد میرعماد بود. در ایران معروف بهعبدالرشید و رشیدا و در هندوستان آقارشید و آقا خوانده می‌شد. او پس از قتل میرعماد از جمله خوشنویسان ایرانی بود که به هند رفت و در دربار شاه جهان و اورنگ زیب فعالیت کرد. وی در آگرا مناصب عالی داشت و مرفه زندگی می‌کرد.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۴
تیر
۹۴

  • وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا
  •  نوح (به دعای خود ادامه داد و) گفت: پروردگارا! هیچ احدی از کافران را بر روی زمین زنده باقی مگذار .  
  • [[«دَیَّاراً»: کسی .  فردی .  در اصل به معنی کسی است که بیاید و برود و بگردد و بچرخد .  یعنی جنبنده انسان نامی . ]]
  • إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا
  • که اگر ایشان را رها کنی, بندگانت را گمراه می‌سازند, و جز فرزندان بزهکار و کافرِ سرسخت نمی‌زایند و به دنیا نمی‌آورند .  
  • [[«کَفَّاراً»: بسیار کفر پیشه .  بسیار ناسپاس . ]]
  • سوره‌ی نوح : آیات 26 و 27.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۴
تیر
۹۴

حقوق مدنی

حقوق مدنی یک : (آزمون کارشناسی ارشد: اشخاص و محجورین، دکتر صفایی و دکتر قاسم زاده، انتشارات سمت) ، (آزمون وکالت: جلد اول حقوق مدنی اشخاص و اموال، دکتر صفایی، بخش اشخاص). 

حقوق مدنی دو : (آزمون کارشناسی ارشد: اموال و مالکیت، دکتر کاتوزیان، نشر میزان) ، (آزمون وکالت: جلد اول حقوق مدنی اشخاص و اموال، دکتر صفایی، بخش اموال).

حقوق مدنی سه : (آزمون کارشناسی ارشد: جلد دوم حقوق مدنی قواعد عمومی قراردادها، دکتر صفایی، انتشارات میزان/حقوق مدنی سه دکتر شهیدی، انتشارات مجد) ، (آزمون وکالت: جلد دوم حقوق مدنی قواعد عمومی قراردادها، دکتر صفایی، انتشارات میزان).

حقوق مدنی چهار : (آزمون کارشناسی ارشد و وکالت: مسؤولیت مدنی، دکتر صفایی و دکتر رحیمی، انتشارات سمت).

حقوق مدنی پنج : (آزمون کارشناسی ارشد و وکالت: مختصر حقوق خانواده، دکتر صفایی و دکتر امامی، نشر میزان).

حقوق مدنی شش : (آزمون کارشناسی ارشد: عقود معین، ج 1، دکتر کاتوزیان، دوره‌ی مفصل) ، (آزمون وکالت: دوره‌ی مقدماتی حقوق مدنی عقود معین جلد اول، دکتر کاتوزیان).

حقوق مدنی هفت : (آزمون کارشناسی ارشد: عقود معین، جلد 4، دکتر کاتوزیان، دوره‌ی مفصل (عقود اذنی و وثیقه‌های دین) ، (آزمون وکالت: دوره‌ی مقدماتی حقوق مدنی عقود معین جلد دوم، دکتر کاتوزیان).

حقوق مدنی هشت : (آزمون کارشناسی ارشد و وکالت: وصیت، ارث و شفعه، دکتر صفایی و شعبانی کندسری، انتشارات شرکت سهامی انتشار).

پس از خواندن همه‌ی منابع فوق : شرح جامع قانون مدنی، فرهاد و شیرین بیات. 

حقوق تجارت

مشترک بین آزمون کارشناسی ارشد و وکالت

حقوق تجارت یک : ج 1، دکتر اسکینی (کلیات)، انتشارات سمت.

حقوق تجارت دو : حقوق شرکت‌های تجارتی، دکتر اسکینی (2جلدی)، انتشارات سمتحقوق شرکت های تجارتی، دکتر کاویانی،(نشر میزان).

حقوق تجارت سه : اسناد تجارتی، دکتر اسکینی، انتشارات سمت/حقوق اسناد تجارتی، دکتر کاویانی، (نشر میزان)

حقوق تجارت چهار : ورشکستگی، دکتر اسکینی، انتشارات سمت.

پس از خواندن همه‌ی منابع فوق : قانون تجارت در نظم حقوق کنونی نوشته‌ی فرشید فرحناکیان.

آیین دادرسی مدنی

آزمون کارشناسی ارشد: سه جلد پیشرفته‌ی دکتر شمس، (انتشارات دراک)

آزمون وکالت: سه جلد بنیادین دکتر شمس، (انتشارات دراک)

پس از خواندن منابع فوق: قانون آیین دادرسی در نظم کنونی، علی عباس حیاتی، انتشارات میزان

در زمینه ی فهرست فوق به نکات ذیل توجه داشته باشید:

اول –آزمون ارشد و وکالت، منبع‌ِ از قبل معینی ندارد : آزمون ارشد و نیز سایر آزمون‌های حقوقی هیچ منبع از قبل معینی ندارند، با تهیه‌ی هر لیست و خواندن هر کتابی نمی‌توانید مطمئن باشید به صد در صد سوالات یک درس پاسخ خواهید داد ، نَه این فهرست و نَه هیچ فهرست دیگری که در اینترنت - ولو که ادعایی هم در این زمینه داشته باشند - نمی توانند در این زمینه اطمینان کامل به شما بدهند، همیشه در هر درس درصدی از سوالات (حدود ده تا پانزده درصد) را نگه دارید برای سوالات سلیقه‌ای، یا سوالاتی که از منابعی طرح شده‌اند که شما مطالعه نکرده اید.

دوم –این فهرست ، سلیقه‌ای است و به هیچ وجه ، جنبه‌ی رسمی ندارد : فهرست فوق صرفاٌ براساس سلیقه ی من طرح شده و مثل هر فهرست دیگری، ادعای کامل و بدون نقص بودن آن بی مورد و بلا وجه است.

سوم – نخست ، مطالعه و سپس خلاصه‌نویسی و در پایان ، تست زنی : خواندن کتب معروف به " در نظم " و نیز تست زنی قبل از مطالعه‌ی منابع اصلی ، کاری بی مورد و بدون فایده است. این دو آیتم به ترتیب برای یادآوری مطالب، و آزمایشِ آموخته‌های پیشین است. یادگیری از این طریق امکان‌پذیر نبوده و اتلاف وقت، انرژی و انگیزه را در پی خواهد داشت.

کتب خلاصه نویسی موسسات گوناگون که امروزه به وفور یافت می شوند نیز از قاعده ی فوق مستثنی نیستند.

چهارم –موفقیت ، راه میان‌بُر ندارد : برای موفقیت در آزمون ارشد، هیچ چاره ای جز تلاش شبانه روزی وجود ندارد. موفقیت، راه میان بُر ندارد.

پنجم –اگر قصد دارید برای دوره‌ی ارشد دانشگاه‌های غیر دولتی اقدام کنید نیاز نیست خود را به زحمت بیاندازید ، قبولی ، بی برو برگرد و حتمی است : برای موفقیت در آزمون ارشد دانشگاه‌های غیر دولتی نیازی به مطالعه‌ی هیچ یک از منابع فوق نمی‌باشد !!!!!!!!!!

ششم –متون فقه و متون حقوقی به زبان انگلیسی : اگر قصد دارید منابع پیشنهادی و شیوه‌ی مطالعه‌ی من برای درس متون حقوقی و زبان انگلیسی را ببینید ، اینجا و اگر قصد دارید منابع پیشنهادی و شیوه‌ی مطالعه‌ی من برای درس متون فقه را ببینید اینجا را کلیک کنید.

هفتم - دروس مربوط به حقوق جزا : به دلیل اینکه گرایش من در مقاطع ارشد و دکتری ، حقوق خصوصی است ، از ارائه‌ی منابع پیشنهادیِ دروسِ حقوق جزای عمومی ، حقوق جزای اختصاصی و آیین دادرسی کیفری معذورم.

هشتم - اصول فقه : در زمینه‌ی اصول فقه (برای آزمون وکالت) هم به نظرم کتاب سه جلدیِ اصول فقه کاربردی (انتشارات سمت) ؛ نوشته‌ی آقایان قافی و شریعتی ، کتاب خوبیست ؛ متنش ممکن است ب نظرتان غامض و پیچیده بیاید ؛ اما بخوانید ، در صورت لزوم خلاصه نویسی کنید و جلو بروید ؛ آنچه در ذهنتان از مطالب ، رسوب می‌کند کافی است.

نهم - تست‌ها : چون آشنایی خاصی با کتب تست ندارم از ارائه‌ی پیشنهاد در این زمینه نیز معذورم. تستهایی ک متعلق ب سنوات اخیر بوده و دارای پاسخ تشریحی باشند خوب هستند. کتاب تست حقوق مدنی شهبازی (انتشارات میزان) را دارم ؛ ب نظرم کتاب مستدل و خوبی است. بقیه‌ی کتب تست را مورد بررسی قرار نداده‌ام و نفیاً یا اثباتاً نظر خاصی در خصوص آنها ندارم.

با تشکر از بازدیدکننده‌ی محترمی که زحمت تایپ این مطلب را تقبل کردند.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۴
تیر
۹۴

برای مطالعه‌ی قسمت اول این مطلب (کلیات و نحوه‌ی مطالعه‌ی زبان انگلیسی) از این لینک استفاده کنید. ضمناً برای دیدن سایر مطالب مربوط به آزمون ارشد حقوق خصوصی از این لینک و برای خواندن مطالب مربوط به سایر آزمون‌های حقوقی (از جمله شیوه‌ها و تکنیک‌های تست‌زنی) از این لینک و این لینک (که ذیل آرشیو موضوعی هم قابل دسترسی است) استفاده کنید.

گفتیدکه جواب دادن به سوالات متون فقه پس از سوالات زبان انگلیسی از اهمیت بالایی برخوردار است، دلیل این اهمیت چیست؟

خواندن فقه از چند جنبه اهمیت دارد:

اول - همچنان که گفتم آزمون ارشد یک آزمون رقابتی است، و در رقابت آنچه شما را به پیش می‌راند ، این است که درمقام مقایسه با دیگر داوطلبان امتیاز بالاتری بیاورید؛ اینجا هم باز باید تکرار کنم چون متاسفانه اکثریت داوطلبان به سوالات درس متون فقه پاسخ نمی‌دهند پاسخ دادن به سوالات این درس، شما را از سایر رقبایتان جلو می‌اندازد. از تجربه‌ی خودم برای شما بگویم. به نظرم یکی از عوامل موفقیت من در آزمون ارشد – کسب رتبه‌‌ی بیست و یک کشوری - علاوه بر کسب درصد در سوالات زبان، پاسخ دادن به سوالات متون فقه بود، در سال اول شرکتم در آزمون ارشد، نود و دو درصد فقه زدم و در سال دوم هشتاد و هفت درصد. پس این یک جنبه از اهمیت درس متون فقه.

دوم - ویژگی دیگر فقه این است که هر چه روی فقه سرمایه‌گذاری کنید در واقع روی دروس تخصصی سرمایه‌گذاری کرده‌اید. (چه برای ارشد حقوق خصوصی و چه برای ارشد حقوق جزا، تفاوتی ندارد) زیرا می‌دانیم که منبع اصلی حقوق ما، فقه است و حتی در قانون اساسی و ماده 3 قانون آیین دادرسی مدنی آمده به هنگام سکوت قانون، باید به فتاوای معتبر یا منابع معتبر فقهی مراجعه کرد. وقتی ماده‌ای درقانون می‌بینیم، حکم مندرج در آن را می‌خوانیم، اما استدلال پشت این حکم را نمی‌دانیم ، بدون تردید به خاطر سپردن آن، امری نزدیک به محال خواهد بود. و نیز نقاط ابهام و سکوت بسیاری در قانون هست که برای پر کردن این جاهای خالی ،هیچ چاره‌ای جز رجوع به فقه نیست، مثلا ماده‌ی 263 قانون مدنی بیان داشته:

 "در معامله‌ی فضولی، اگر اصیل عالم به فضولی بودن معامله بوده و ثمن را به فضول داده باشد، اما مالک، بیع را اجازه نکند، اصیل حق دارد به فضول مراجعه کرده و ثمن را مطالبه کند."

خب، تا اینجا درست، اما فرض کنید ثمن یک عین معین بوده و بدون تقصیر فضول تلف شده است، آیا با توجه به اینکه اصیل با علم بر فضولی بودن معامله ثمن را به فضول داده باز هم حق رجوع اصیل به فضول باقی است؟ قانون مدنی ساکت است. هیچ چاره‌ای ندارید جز اینکه به سابقه‌ی بحث در فقه رجوع کنید، در شرح لمعه در این خصوص آمده است:

"و ان تلف قیل لا رجوع به مع العلم، لانّه سلّطه علی اتلافه مع علمه بعدم استحقاقه له، فیکون بمنزلة الاباحة، و هو مع بقاء العین فی غایة البعد و مع تلفه بعیدٌ مع توقع الاجازة، لانه حینئذٍ لم یبحْه مطلقاً، بل دفعه متوقعاً لکونه عوضاً عن المبیع، فیکون مضموناً له"(دوره سه جلدی ،ج2،ص23)

خلاصه‌ی بحث این است که می‌فرماید عده‌ای از فقها در این صورت گفته‌اند اگر مشتری بر فضولی بودن معامله علم داشته  وبا این حال ثمن را به فضول داده است، حال که این ثمن در ید فضول، تلف شده است اصیل، حق رجوع به فضول ندارد، چرا ؟ چون اصیل با علم بر عدم استحقاق فضول، به دریافت ثمن، این ثمن را در اختیار او گذاشته است و این به منزله‌‌ی این است که اصیل، ثمن را به فضول اباحه کرده و قضیه تابع حکم اباحه است (که درجای خود بحث شده است) اماشهید اول و شهید ثانی در پاسخ این قول می‌فرمایند چنین استدلالی (عدم وجود حق رجوع اصیل به فضول) اگر عین ثمن باقی باشد، که خیلی بعید است و اگر هم ثمن تلف شده باشد باز بعید است چنین استدلالی را بپذیریم زیرا درست است که اصیل، خودش، ثمن را به فضول داد ولی با این توقع داد که مالک، بیع را اجازه کرده و ثمن را در عوضِ مبیع خواهد برداشت حالا که این اتفاق رخ نداد(یعنی مالک، بیع را اجازه نکرده)، موجبی برای بقاء ثمن در دست فضول نیست و باید آن را برگرداند و حال که این ثمن در ید او تلف شده ضامن است و باید بدل آن را برگرداند.

حالا با خواندن این استدلالات و نظرات مختلف در فقه، آیا ممکن است این قضیه و حکم آن را در درس حقوق مدنی فراموش کنید؟ به نظرم غیر ممکن است، هر چیز را با استدلال یاد بگیرید بسیار بهتر آن را به ذهن خواهید سپرد.

فکر کنید در مصاحبه‌ی حضوری آزمون قضاوت یا دکتری، از شما بخواهند ماده‌‌ی 263 قانون مدنی را خوانده وسپس همین سوال را از شما بپرسند و شما با غرور همین دو نظر و استدلالات آن را با آب و تاب برایشان بگویید. چه شود؟!

سوم - خواندن فقه یک اهمیت دیگر هم دارد که به نظر من نه تنها اهمیتش از جنبه‌‌های قبل کمتر نیست، بلکه بیشتر هم هست. شاید به نظرتان عجیب باشد یا تا حالا از این جنبه به موضوع نگاه نکرده باشید اما فقه، درس زندگی است، نحوه‌ی معاشرت و زندگی در اجتماع را به شما می‌آموزد، به قول امروزی‌ها یک سبک زندگی (life style) است. مثلا دربیان مفهوم عدالت که یکی از شرایط شهود است، در بابِ شهاداتِ کتابِ شرحِ لمعه چنین آمده است:

"و هی هیئة نفسانیة راسخةً، تبعث علی ملازمة التقوی و المروة وتزول بالکبیرة مطلقاً و الاصرار علی الصغیرة و بترک المروة و هی التخلّق بخُلُق امثاله فی زمانه و مکانه، فکثرة السخریة والحکایات المضحکة و نحو ذلک یسقطها"

 شاهد باید عادل باشد، اما منظور از عدالت چیست؟ می‌فرماید آن صفت نفسانی است که در آدم مستقر شده و آدم را به حفظ تقوی و مروت بر‌می‌انگیزد، سپس توضیح می‌دهد که عدالت با انجام گناه کبیره، (هر گناهی باشد) یا اصرار بر انجام گناه صغیره یا ترک مروت ساقط می‌شود ، اما منظور از مروت چیست؟ می‌فرماید مروت این است که به اخلاق آدم‌های هم‌عصر و هم‌زمان و هم‌مکان خودش عمل کند- (یعنی به اصطلاح، ساختارشکنانه رفتار نکند) وبعد نکته‌ی کلیدی‌ای را بیان می‌کند، به زبان امروزی عرض می‌کنم زیاد مسخره بازی درآوردن و جوک گفتن و امثالهم مروت را ساقط کرده ،شاهد را از عدالت انداخته و سخن او در دادگاه مسموع نخواهد بود. می‌دانید یعنی چه؟ ما همین یک درس را یاد بگیریم برایمان کافی است. فکر نکنیم به اصطلاح فَشِن!(fashion) تیپ زدن و ساختارشکنانه لباس پوشیدن و به بطالت روزگار گذراندن، هیچ تاثیری در دید جامعه و شرع به ما ندارد. توجه کنید که می‌فرماید سَبُک و خلافِ عرفِ مردمِ مسلمانِ جامعه رفتار کردن هم عدالت را ساقط می‌کند، اینجا خدای نکرده سخن از دروغ، غیبت، شراب، زنا یا هر چیز دیگر نیست، فقط رعایت نکردن عرف جامعه‌ی مسلمان و سبک رفتار کردن کافی است که عدالت از بین برود و سخن شخص در دادگاه به عنوان شاهد مورد قبول قرار نگیرد.

ممکن است در ادبیات بارها همچنین توصیه‌هایی بخوانیم اما در اینجا و در فقه است که اثر عملی بی‌توجهی به این توصیه‌ها را می‌بینیم. خواندن فقه، هزاران هزار از این درس‌ها دارد که من به دلیل جلوگیری از طولانی شدن یحث از آنها عبور می‌کنم.

چهارم - فقه ورزش ذهن است. توصیه می‌کنم حتماً به سراغ آن بروید، من خودم بارها شده ساعات متوالی (4 یا 5 ساعت) فقه خوانده و اصلاً متوجه گذشت زمان نشده‌ام. خود را در دریای آن غرق کنید و لذت ببرید، شما را از دنیای پیرامونتان به کلی جدا می‌کند. اگر به هر دلیل در زندگی‌تان یا در یک روز بخصوص، مشکلی دارید که دوست دارید ساعاتی بدون فکر کردن به آن مشکل، وقتتان را بگذرانید، بهترین وسیله برای فارغ شدن از آن مشکل و سر حال آمدن، خواندن فقه است، فقه، مثل یک پزشک است که هر از چندی باید خودتان را برای یک چک‌آپ(check up)  به او نشان دهید، او شما را معاینه کرده و تنظیم خواهد کرد؛ من خودم چنین رابطه‌ای با فقه دارم؛ در زندگیم هر وقت خواسته‌ام از محیط پیرامونم جدا شوم بهترین پناهگاهم فقه بوده است؛ مثلاً در دوران سربازی! به نظرم در این زمینه کمتر بنویسم بهتر است، هر آن ممکن است مرا به جنون متهم کنید!

راستش من آن روزهایی که سوار بر دوچرخه با یک زیلو و کتاب شرح‌لمعه به پارکی در نزدیکی منزلمان می‌رفتم و با یکی از دوستانم که الان قاضی است، برای امتحان ارشد ابواب مختلف متون فقه را می‌خواندم جزو روزهای عمرم حساب نمی‌کنم؛ صبح و بعد از ظهر ؛ صبح از ساعت 9 تا 12 و عصر از ساعت 4 تا 8؛ چه روزهای پر استرسی بود؛ قضیه از آنجا دشوار می‌شد که اصلاً هیچ ذهنیتی نداشتیم که این کاری که داریم می‌کنیم بازدهی‌ای دارد یا نه؟ آیا با همه‌ی این تلاش‌ها روز کنکور موفق می‌شویم به تست‌ها پاسخ دهیم یا نه؟ فقط و فقط عشق بود که ما را به پیش می‌راند؛ با خود می‌گفتیم ما به خاطر علاقه‌مان است که داریم می‌خوانیم، موفق هم نشویم اشکالی ندارد، امیدوارم شما هم این حس را تجربه کنید؛ بسیار زیبا است. 

فقه را برای آزمون ارشد چگونه بخوانم؟

در خصوص متن عربی باید عرض کنم منبع اصلی آزمون ارشد در درس فقه، کتاب شریف " الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدِّمَشقیّه " است که در عرف حوزه‌های علمیه آن را شرح لمعه می‌گویند. توجه داشته باشید که منابع دیگر نظیر تحریر الروضة، یا مباحث حقوقی شرح لمعه یا هر منبع دیگری، منابع دست دوم محسوب می‌شوند. شما باید خود کتاب شرح لمعه تالیف شهید ثانی را خریداری کنید. این در واقع متن عربی و  اصلی کتاب است؛ عجله نکنید به شرح هم خواهیم رسید. متن اصلی شرح لمعه به گونه‌های متفاوت، در مجلدات مختلف (2 جلدی، 3 جلدی، 4 جلدی، و 8 جلدی) منتشر شده است از بین همه‌ی اینها من دوره سه جلدی را توصیه می‌کنم که موسسه‌‌ی انتشارات دارالعلم آن را چاپ کرده است ( آدرس این مؤسسه در تهران این است: خیابان انقلاب، خ 12 فروردین، ساختمان تجاری ناشران، طبقه‌ی همکف، ش 18و 16،تلفن 021-66955405 و  21-66973809  و آدرس دفتر مرکزی آن در قم: خیابان ارم، مقابل کوچه 20، پلاک 357 تلفن 251-7744298-9 ). در زیر پیش‌نمایشی از صفحه‌ی عنوان این کتاب می‌بینید که می‌توانید برای دیدن آن در ابعاد بزرگتر روی این لینک کلیک کنید.


ویژگی اصلی این چاپ این است که متن کتاب، دارای اِعراب‌گذاری است، یعنی حرکات کلمات و حروف به طور کامل در متن نشان داده شده‌است که این امر هم در دریافت معنی به شما کمک می‌کند، هم در خواندن متن. در زیر پیش‌نمایشی کوچک از دو صفحه از متن کتاب را می‌بینید، که برای نمایش تصویر در ابعاد واقعی می‌توانید روی این لینک کلیک کنید.(در این تصویر، ص23، خط3، همان مطلبی است که پیش از این بحث آن را کردیم. یعنی حق رجوع اصیل به فضول برای دریافت بدل ثمن تلف شده.)


 اما درخصوص ترجمه‌ی شرح لمعه، واضح است که متن عربی به تنهایی برای ما کارساز نیست و ما نیاز به یک منبع فارسی داریم. متاسفانه ترجمه‌هایی که در بازار وجود دارد و دانشجویان حقوق معمولاً از آنها استفاده می‌کنند گاه، مشکلات متن عربی را که حل نمی‌کنند هیچ، خواندن خودشان هم نیاز به یک شارح دارد! شاعر فرمود: " تو که نوشم نه‌ای، نیشم چرایی؟ " به نحوی که من خیلی اوقات، متن عربی را که می‌خوانم متوجه می‌شوم، اما ترجمه‌ی فارسی را که می‌خوانم چیزی سر در نمی‌آورم! پس چاره چیست؟

 در این زمینه کتابی وجود دارد به اسم " النّضید فی شرح روضة الشّهید " تالیف شیخ حسن قاروبی تبریزی { نضید درعربی به معنای روی هم چیده شده، منظم، درست و استوار است} این کتاب را معمولاً طلاب علوم دینی به عنوان شرح فارسی بر شرح لمعه مطالعه می‌کنند و پسر عمه‌‌ی من که طلبه است مرا با این گنجینه‌ی بی‌نظیر آشنا کرد که بدون تردید جریان زندگیم را عوض کرد. به نحوی که می‌توانم بگویم حیات علمی من به دو قسمت قبل از این کتاب و پس از این کتاب تقسیم می‌شود! رویکرد این کتاب به این نحو است که به صورت مطلب به مطلب (مثلا در حد چند خط) متن شرح لمعه را توضیح داده و سپس در قسمت ترجمه و شرح عبارت، همان چند خطِ توضیح داده شده را بر روی متن عربی پیاده کرده وبه صورت تحت‌اللفظی ترجمه کرده و ضمیرها را به مرجع ضمیر برگردانده است. فقط این را بگویم: بی‌نظیر است. هر ترجمه یا شرح دیگری را فراموش کنید. مطالب، همچنان که از اسم کتاب بر‌می‌آید بسیار منظم و با استدلالات متقن و محکم توضیح داده شده، به نحوی که در ذهن آدم حک می‌شوند. امتیاز دیگر این کتاب همه‌فهم بودن آن است، اصلاً نیاز نیست دانشجوی حقوق بوده یا در فقه تبحری داشته باشید تا مطالب آن را بفهمید، فارسی بلد باشید کافی است. من فقه خودم را چه در آزمون ارشد چه در آزمون دکتری و نیز درس حقوق مدنی‌ام را مدیون این کتابم. آرزو دارم مولف این کتاب که اصلاً او را نمی‌شناسم با امام جعفر صادق، صاحب فقه جعفری، محشور شود. به راستی بدون اخلاص و بدون چشم‌داشت مادی، انجام چنین کاری غیر ممکن است. چه خوب است که هنوز پای تجاری‌کاری و کتاب‌سازی به حوزه‌های علمیه‌ی ما باز نشده است. در زیر پیش‌نمایشی از صفحه‌ی عنوان این کتاب می‌بینید که می‌توانید برای دیدن آن در ابعاد بزرگ‌تر روی این لینک کلیک کنید.


 و اینجا هم پیش‌نمایشی کوچک از دو صفحه از متن کتاب را می‌بینید، که برای نمایش تصویر در ابعاد واقعی می‌توانید روی این لینک کلیک کنید. (ص 184 از این تصویر، همان مطالبی است که پیش از این راجع به آن بحث کردیم: حق رجوع اصیل به فضول برای دریافت بدل ثمن تلف شده).


تا حالا بیست و دو جلد از این کتاب، بیرون آمده است از جلد 9 به بعد (باب قضا وشهادات) مربوط به مباحث حقوقی است که ما باید مطالعه کنیم، جلد 8 و قبل از آن مربوط به بحث عبادات است که در حوزه‌ی کاری ما قرار نمی‌گیرد. پس اگر خواستید کتاب را بخرید فعلاً باید از جلد 9 تا 22، بخرید، هر چه پول بابت چنین چیزهایی صرف کنید ارزشش را دارد. این کتاب، چون عموماً در حوزه‌های علمیه کاربرد دارد، در شهر تهران یا غیر آن پیدا نمی‌شود، فقط در قم می‌توانید آن را بخرید، آن هم در پاساژ قدس، که مرکز کتاب‌فروشی‌های قم است. پاساژ قدس، نزدیک حرم مطهر فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها) است. در خیابان ارم. از هر کس بپرسید شما را راهنمایی می‌کند، اما به هر حال مشخصات نشر این کتاب از قرار ذیل است: (انتشارات داوری قم- تلفن 02537732584  و 02537732178 ) فعلاً تقریبا تا آخر بحث نکاح از کتاب نضید بیرون آمده است.

برای مباحث بعد هم که از کتاب شرح لمعه باقی مانده و مباحث مهم و مورد سوالی است، (به خصوص بحث ارث، حدود، قصاص و دیات) منبع دیگری معرفی می‌کنم، و آن، کتابی است به نام "المباحث الفقهیّه فی شرح روضة البهیّه" تالیف سید جواد ذهنی تهرانی، این کتاب هم که یک کتاب قدیمی است تقریباً به همان شیوه‌ی کتاب النّضید، شرح لمعه را به فارسی تشریح نموده است و بسیار کتاب مفیدی است. این کتاب هم قاعدتاً فقط در قم پیدا می‌شود. در زیر پیش نمایشی از صفحه‌ی عنوان این کتاب را می‌بینید که می‌توانید برای دیدن تصویر بزرگ‌تر آن روی این لینک، کلیک کنید.


و اینجا هم پیش‌نمایشی کوچک از دو صفحه از متن کتاب را می‌بینید، که برای نمایش تصویر در ابعاد واقعی می‌توانید روی این لینک کلیک کنید.


من با محدودیت وقت مواجه هستم، چه ابوابی از فقه را دراولویت قرار دهم؟

اگر واقعاً وقت ندارید، گرچه توصیه‌ی من این است که از وقت سایر درس‌ها کم کنید – بجز زبان انگلیسی که قبلاً راجع به تأثیر آن در رتبه‌ی شما صحبت کردیم – و روی فقه سرمایه‌گذاری کنید، ولی اگر در همین حد هم وقت ندارید توصیه‌ی من این است اول، باب متاجر (جلد ده، یازده و دوازده کتاب النّضید) و ابواب حدود، قصاص و دیات را مطالعه کنید، هر چند در این زمینه قاعده‌ی کلی وجود ندارد، و هر سال تمرکز سوالات آزمون‌ها ممکن است با سوالات سنوات قبل متفاوت باشد اما تتبّع در کتاب‌های تست متون فقه در سال‌های متفاوت نشان می‌دهد معمولاً از ابواب متاجر، حدود، قصاص و دیات، بیشتر، سوال طرح شده است.

آیا در پایانِ مباحثِ مربوط به فقه ، توصیه‌ای مانده که به ما بگویید؟

بله؛

 نکته‌ی اول اینکه می‌توانید در کنار روش‌های پیش‌گفته، به یک روش دیگر هم فقه را بیاموزید و آن هم استفاده از فایل‌های صوتی است. خوشبختانه امروزه، با وجود وسائل جدید صوتی و تصویری ، امکاناتی در دست ما است که روزی فکرش را هم نمی‌کردیم؛ مثلاً می‌توانید در خانه‌ی خود باشید و در محضر بزرگ‌ترین اساتید فقه در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، فقه بیاموزید؛ فایل‌های صوتی تدریس حوزویِ شرح لمعه ، امروزه با اندکی زحمت و هزینه در دسترس ماست که بسیار هم ذیقیمت هست. یکی از برترین مدرسین کتاب شرح لمعه در حوزه‌های علمیه ، آیت‌الله استاد وجدانی است که یکی از بهترین اساتید فقه در زمان خود بوده است – و وقتی فایل صوتی را شنیدید متوجه می‌شوید که لهجه‌ی ترکی بسیار شیرینی دارد – می‌توانید این فایل‌ها را خریداری کرده و در اوقات مرده، مثل زمانی که در اتومبیل هستید، خدای ناکرده به جای موسیقی‌های آنچنانی!، فقه بیاموزید.

برای تهیه‌ی این فایل‌ها ، به فروشگاه گنجینه‌ی معرفت رجوع کنید. ( در صورت تمایل، آدرس و تلفن این فروشگاه در تهران را از این لینک ببینید؛ این لینک هم سایت رسمی این فروشگاه است که در قالب یک فایل نرم‌افزاری لیست محصولات خود را ارائه نموده و این لیست از این لینک قابل دانلود است. این هم صفحه‌ای است که سی دی های مربوط به آیت‌الله وجدانی در آن معرفی شده است)

نکته‌ی دوم اینکه در مباحثی که مطالعه می‌کنید هنگامی که به مباحث مربوط به عبد و کنیز می‌رسید خودتان آنها راحذف کنید چون این امور در زمان ما موضوعیت ندارد، مورد سوال هم واقع نمی‌شوند. مباحث مربوط به مستحبات و مکروهات یا واجب و حرام هم چون مربوط به رابطه‌ی انسان و خدا است و از حقوق اجتماعی خارج است جز حذفیات محسوب می‌شود.

و نکته‌ی سوم و پایانی اینکه می‌توانید در پایان هر بابی که می‌خوانید تست‌های مربوط به آن را هم بزنید که در جریان نحوه‌ی طرح سوال قرار بگیرید. چون من چند سالی است که از آزمون ارشد فاصله گرفته‌ام و در سنوات اخیر، تست ‌ها را مطالعه نکرده‌ام در این زمینه نمی‌توانم مشاور  ‌خوبی برای شما باشم ؛ خودتان با نگاه کردن به تست‌ها دستگیرتان می‌شود که روی چه مباحثی باید تمرکز بیشتری داشته و مباحث را چگونه مطالعه کنید.

قسمت‌های بعدی این مطلب در خصوص نحوه‌ی مطالعه و منابع سایر دروس آزمون کارشناسی ارشد نیز در وقت مقتضی تایپ شده و روی وبلاگ قرار خواهد گرفت. 

مشتاق شنیدن نظراتتان هستم.

برای مطالعه‌ی قسمت اول این مطلب (کلیات و نحوه‌ی مطالعه‌ی زبان انگلیسی) از این لینک استفاده کنید. ضمناً برای دیدن سایر مطالب مربوط به آزمون ارشد از این لینک و برای خواندن مطالب مربوط به سایر آزمون‌های حقوقی (از جمله شیوه‌ها و تکنیک‌های تست‌زنی) از این لینک (که ذیل آرشیو موضوعی هم قابل دسترسی است) استفاده کنید.



  • سید نورالله شاهرخی
۲۴
تیر
۹۴

آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب 82 پرسش :


مادامی که در دل حب مدح و بغض ذم باشد مأمون از ریا نخواهد بود. و اگر طوری شود که اعمال عبادی ما جزء سیئات ما محسوب نشود، باید خیلی شکر نمود.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۳
تیر
۹۴

دانلود کنید ( حجم 900 کیلو بایت )

+ زبان متن ، انگلیسی هست اما هراس نکنید متنش ساده‌س ، 159 صفحه‌س ، حالا اون قسمتای فنیِ هسته‌ایش ب کنار ، اون قسمتای ســ. ــیاسیش فرصت خوبیه هم واسه اینکه زبانتون رو تقویت کنید و هم از طریق منبع دست اول ، در جریان اخبار قرار بگیرید و خودتون اوضا و احوال رو قضاوت کنید.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۳
تیر
۹۴

  • یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا یُؤَخَّرُ ۖ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ 
  • (اگر دعوت مرا بپذیرید) خداوند گناهان شما را می‌آمرزد, و تا اجل نهائی مرگ شما را به تأخیر می‌اندازد .  امّا اگر متوجّه باشید, هنگامی که اجل نهائی الهی فرا رسد, تأخیر پیدا نمی‌کند . 
  •  [[«یُؤَخِّرْکُمْ»: شما را به تأخیر می‌اندازد .  مراد طول عمر بخشیدن و به آن برکت دادن است .  حکمت خدا مقتضی آن است که ملّتی که ایمان داشته باشد و جاده عدل و داد را در پیش گیرد, بیشتر زیست کند و از طول عمر برخوردار شود, و ملّتی که کفر و فساد و ظلم و زور را در پیش گیرد, هرچه زودتر نابود گردد (نگا: المصحف‌المیسّر) .  امّا در هر صورت, سر رسید عمر یا اجل نهائی در وقت خود فرا می‌رسد و پَسی و پیشی در آن نیست .  به عبارت دیگر, انسان دارای دو اجل است: یکی اجل معلّق, که مشروط به عوامل و اسباب بوده و قابل تغییر است, و دیگری اجل مُبْرَم, که حتمی است و مقیّد به چیزی نبوده و قابل تغییر و تعجیل و تأخیر نیست (نگا: نمونه .  التفسیر القرآنی للقرآن) .  «أَجَلٍ مُّسَمّیً»: (نگا: انعام / 2, اعراف / 34, یونس / 49, هود / 3) . ]] 
  • سوره‌ی نوح :4.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۳
تیر
۹۴

با خط درشت ، مفید ، کم حجم و مناسب واسه فصل تابستون دانشجوهایی که از درس یه مقدار فاصله میگیرند. (مناسب برای مطالعه در گوشی‌های هوشمند در اوقات فراغت !) - حجم 800 کیلوبایت.

برای دانلود کلیک کنید

نکته : جزوه توسط من نوشته نشده و از وجود اشکالات احتمالی در متن اون بی اطلاع هستم ؛ حواستون ب این نکته باشه.

با تشکر از بازدیدکننده‌ی محترم (خشایار) ؛ بابت ارائه‌ی این فایل ب وبلاگ.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۲
تیر
۹۴

  • یُبَصَّرُونَهُمْ ۚ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ
  • (دوستان صمیمی و خویشاوندان نزدیک) به همدیگر نشان داده می‌شوند و معرّفی می‌گردند (امّا هر کس گرفتار کار خویشتن است, و هول و هراس بیش از آن است که کسی بتواند به دیگری بیندیشد .  وضع چنان است که) شخص گناهکار آرزو می‌کند کاش می‌شد برای رهائی خود از عذاب آن روز, پسران خود را فدا سازد .  [[«یَفْتَدِی»: فدا سازد و خویشتن را باز رهاند .  از ماده (فداء) به معنی حِفْظ کردن خود از مصائب و مشکلات, به وسیله پرداخت چیزی . ]]
  • سوره‌ی المعارج :11.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۲
تیر
۹۴

برای دانلود متن کامل این قانون در یک فایل پی دی اف کلیک کنید.


متن کامل قانون جدید نحوه‌ی اجرای محکومیت‌های مالی دیروز در روزنامه‌ی رسمی منتشر شد و از چارده روز دیگه لازم الاجراست ؛ این قانون ، قانون بسیار مهمی هست و تحولی در مسائل مربوط ب اعسار و توقیف اموال در نظام قضائی ما محسوب میشه.

 وجه اهمیت این قانون حداقل از دو جنبه قابل بررسی است :

اولاً ب موجب ماده‌ی 29 این قانون ، پس از لازم‌الاجرا شدن این قانون ، قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب ۱۰/ ۸/ ۱۳۷۷ و قانون اعسار مصوب ۲۰/ ۹/ ۱۳۱۳ و ماده (۵۲۴) قانون آیین‌ دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۲۱/ ۱/ ۱۳۷۹ (در خصوص مستثنیات دین) نسخ می‌شود.  

ثانیاً برخی از مواد این قانون بسیار مهم و تأثیر گذار خواهند بود ؛ ذیلاً ب چند نمونه اشاره میکنم :

1 - وسیله‌ای نقلیه‌ای ک جزو ابزار کار محکومٌ‌علیه نباشه ، زین پس بر خلاف بند 2 م 524 دیگه جزو مستثنیات دین نیس.

2 - انتقال مال به دیگری به هر نحو به‌وسیله مدیون با انگیزه فرار از ادای دین به نحوی که باقیمانده اموال برای پرداخت دیون کافی نباشد، موجب حبس تعزیری یا جزای نقدی درجه شش یا جزای نقدی معادل نصف محکومٌ‌به یا هر دو مجازات می‌شود و در صورتی که منتقلٌ‌الیه نیز با علم به موضوع اقدام کرده باشد در حکم شریک جرم است. در این صورت عین آن مال و در صورت تلف یا انتقال، مثل یا قیمت آن از اموال انتقال‌گیرنده به عنوان جریمه اخذ و محکوم‌ٌبه از محل آن استیفاء خواهد شد. (ماده‌‌ی 21)

3 - مرجع اجراءکننده رأی باید به درخواست محکومٌ‌له به بانک مرکزی دستور دهد که فهرست کلیه حساب‌های محکومٌ‌علیه در بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری را برای توقیف به مرجع مذکور تسلیم کند. همچنین دادگاه باید به درخواست محکومٌ‌له یا خوانده دعوای اعسار به مراجع ذی‌ربط از قبیل ادارات ثبت محل و شهرداری‌ها دستور دهد که بر اساس نشانی کامل ملک یا نام مالک پلاک‌ ثبتی ملکی را که احتمال تعلق آن به محکومٌ‌علیه وجود دارد برای توقیف به دادگاه اعلام کند. این حکم در مورد تمامی مراجعی که به هر نحو اطلاعاتی در مورد اموال اشخاص دارند نیز مجری است. (ماده‌ی 19)

4 - در مواردی که وضعیت سابق مدیون دلالت بر ملائت وی داشته یا مدیون در عوض دین، مالی دریافت کرده یا به هر نحو تحصیل مال کرده باشد اثبات اعسار بر عهده اوست، مگر اینکه ثابت کند آن مال تلف حقیقی یا حکمی شده است در این‌ صورت و نیز در مواردی که مدیون در عوض دین، مالی دریافت نکرده یا تحصیل نکرده باشد هرگاه خوانده دعوای اعسار نتواند ملائت فعلی یا سابق او را ثابت کند یا ملائت فعلی یا سابق او نزد قاضی محرز نباشد ادعای اعسار با سوگند مدیون مطابق تشریفات مقرر در قانون آیین‌ دادرسی مدنی پذیرفته می‌شود. (ماده‌ی 7)


آزمون نوشت : واسه آزمونای امسال و سالای آتی ، ب احتمال قریب ب یقین از این قانون سؤال میاد ؛ حواستون باشه.


امکان پرسیدن سؤال حقوقی ، ذیل این مطلب ، وجود ندارد ؛ 

لطفن سؤالاتِ حقوقی خود را اینجا بپرسید و برای پاسخ خود هم ب همانجا مراجعه بفرمائید. 


+ برای دسترسیِ سریع‌تر به پاسخ خود ، در آنجا قبل از نوشتن سؤال ، نکاتی که رعایت آنها به هنگام پرسیدن سؤال لازم است و همانجا نوشته‌ام را بخوانید و رعایت کنید.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۱
تیر
۹۴

  • سید نورالله شاهرخی
۲۱
تیر
۹۴

  • وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ
  •  اگر پیغمبر پاره‌ای سخنان را به دروغ بر ما می‌بست .  
  • [[«الأَقَاوِیلِ»: جمع أَقْوال, و آن جمع قَوْل است همچون اَبابیت جمع اَبْیات, و اَناعیم جمع اَنْعام .  این واژه بیشتر به سخنان دروغین گفته می‌شود . ]]
  • لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ
  • ما دست راست او را می‌گرفتیم .  
  • [[«الْیَمِینِ»: دست راست .  مراد دست راست پیغمبر است (نگا: روح المعانی, روح البیان, کشّاف) .  منظور جلوگیری از تعدّی به کلام خدا است .  همان گونه که می‌گویند: جلو دستش را بگیرید . ]]
  • ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ
  • سپس رگ دلش را پاره می‌کردیم .  
  • [[«الْوَتِینَ»: شاهرگ قلب که خون را به تمام اعضاء بدن می‌رساند و اگر قطع شود مرگ انسان آنی و حتمی است . ]]
  • فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ
  • و کسی از شما نمی‌توانست مانع (این کار ما در باره‌ی) او شود (و مرگ را از او باز دارد) . 
  •  [[«حَاجِزِینَ»: جمع حاجِز, به معنی مانِع و رادِع .  بازدارندگان .  جلوگیری کنندگان .  خبر (مَا) است . ]]
  • سوره‌ی الحاقّه :آیات 44 تا 47.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۱
تیر
۹۴

  • فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ
  • و امّا هر کس که نامه‌ی اعمالش به دست راست او داده شود, (فریاد شادی سر می‌دهد و) می‌گوید: (ای اهل محشر! بیائید) نامه‌ی اعمال مرا بگیرید و بخوانید!
  • [[«هَآؤُمُ»: بگیرید! .  (هَآء) اسم الفعل است و به معنی (بگیرید) .  واژه (م) بیانگر جمع بودن مخاطب است که افراد پیرامون او هستند .  «کِتَابِیَهْ»: حرف (ه) در آخر این واژه و واژه‌های: حِسَابِیَهْ, و مَالِیَهْ, و سُلْطَانِیَهْ در آیات بعدی, هاء سکته نامیده می‌شود و معنی خاصّی ندارد . ]]
  • وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ
  • و امّا کسی که نامه‌ی اعمالش به دست چپش داده شود, می‌گوید: ای کاش هرگز نامه‌ی اعمالم به من داده نمی‌شد!
  • [[«شِمَال»: دست چپ . ]]
  • سوره‌ی الحاقّه : آیات 19 و 25.
  • سید نورالله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

یکی از فامیلامون رفته یه نهـــ.ـادی ک مسؤول انجام یکی از خدمات عمومی هست ، کار داشته اونجا ، ینی منظورم اینه ارباب رجوع بوده اونجا ، بعد ساعت یازدهِ صبح هم باشه. بعد گفت رفتم دیدم اونی ک من باش کار دارم خاب (= خواب !!!) تشیف دارن !!!! ب همین راحتی !!! بعد با عرض شرمندگیِ فراوون از خاب بیدارش کردم !!! گفت حسسسابی توپیده بهم ک این چ وختِ اومدن هست !!!! چرا الان ، این وخت ، اومدی !!!! گفت منم بهش گفتم تو تا ساعت دوی ظهر ، تایم کاریت هست ، معنا نداره الان گرفتی خابیدی !!! گفت اصن سَرِش نمیشده این حرفا !!!!

نتیجه‌ی اخلاقی : ما مردم ، خودمون هستیم ک کشورمون ، تمدنمون و آینده‌مون رو میسازیم ، خدا وعده داده ک تا ملتی خودش رو عوض نکنه ، سرنوشتش عوض نخواهد شد ، با اییییینهمه تنبلی ، بی مسؤولیتی ، از زیر کار در رویی و بی وجدانی ک برخی از مردم ما دارن متأسفانه ، خدا ب آخر عاقبت این تمدن و این ملت رحم کنه ، خدا کنه سرنوشت همه‌ی ملت ، در دستان این چنین افرادی قرار نگیره و خدا از روی دست اونا و ب خاطر اونا سرنوشت ملت رو رقم نزنه.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

حقوق مدنی (5)

آیت‌الله بروجردی

4 نفر

-

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  اسفناک !!!!

2 – به دلیل دستور دانشگاه ، مبنی بر تعیین تکلیف دروس معرفی به استاد که نیاز به تسریع در امرِ اعلام نمراتِ مقطعِ کارشناسیِ دانشگاه آیت الله بروجردی داشت ، نمرات ، به محض ورود در سایت دانشگاه ، نهایی شد و امکان درخواست تجدیدنظر مقدور نمی باشد. خیالتان رااااحتِ راحت ؛ اگر زیاد نمره نداده باشم ، قطعاً و حتماً کم نمره نداده ام.

3 - به کسانی که در همه‌ی جلسات حاضر بودند یک نمره اعطا شد ، نمره‌ی فعالیت‌ کلاسی نیز لحاظ شده است. 

4 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ اوراق با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است ؛ کسانی که علی‌رغم همه‌ی این موارد باز هم موفق به کسب نمره‌ی قبولی نشدند یا از نمره‌ی خود راضی نیستند و فکر می‌کنند باید نمره‌ی بیشتری کسب می‌کردند خودشان بدانند که در برگه‌ی امتحانی چه دسته‌گل‌هایی به آب سپرده‌اند !!!

5 – نمره ی درس مدنی شش و قبول شدن یا رد شدن در آن درس ، تأثیری بر نمرات این درس ندارد ؛ قبولی یا رد شدن در این درس ، مسأله ای است و قبول شدن یا رد شدن در درس مدنی شش ، مسأله ای دیگر ؛ هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار ، که کِشت.

مورد خاص – شگفتی توی نمراتِ این درس زیاد بود ، افرادی ک تا حالا ممتاز بودن و توی این درس ، کُمیتشون لنگ زد ؛ ( کُمِیت = اسب سرخ رنگ که رنگ آن به سیاهی زند ) ؛ جویای نامانی ک شگفتی ساز شدن و در عین ناباوری در خودِ برگه و بدون اِعمال نمرات فعالیتهای کلاسی نوزده گرفتن !!! (این یه مورد خستگی رو از تنم بیرون برد وااااقعن !!!) و ممتازهایی ک توی این امتحان هم بر سر عهد و پیمانِ خودشون موندن و نمره ی عالی گرفتن ؛ افرادی ک ب زحمت خودشون رو از پرتگاه رد شدن نجات دادن و افراد متوسطی ( سوء تفاهم نشه یه وخت ؛ منظورم از متوسط ، خدایی ناکرده توهین نیس ؛ منظورم بزرگوارانی هست ک معمولن در درسایی ک من در خدمتشون بودم نمرات متوسط می آوردن ؛ منظورم شخصیتشون نیس ؛ عرض میکردم : ) افراد متوسطی ک همیشه متوسط بودن و هستن و موندن ؛ البته توی امتحانی ک خیلی از مدعیان ، کم آوردن ، متوسط موندن هم خودش امتیاز بزرگی هست ؛ همه رقمه داشتیم خلاصه ! 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

مقدمه

دو نفر از دانشجویان محترم ، لطف کردن ، بر من منت گذاشتن ، و نظر خودشون راجع ب من رو در اختیارم قرار دادن ک من هم هر دو مطلب رو تحت عنوان دو روایت ، در اختیار شما بزرگواران قرار میدم.

در روایت اول ، راوی معتقد هست که باید در کنارِ دانشگاه هایی ک من تدریس میکنم یه پمپ بنزین هم احداث بشه !!! تا اگر دانشجویان خواستن از دستِ سختگیریهای زائد الوصفِ من ، اقدام ب خودسوزی کنن ، ب راحتی و ب مقدار لازم ، دسترسی ب مواد اشتعال انگیز !!!! داشته باشن ؛ ک البته من معتقدم ایشون کم لطفی کردن ؛ باید ب جای پمپ بنزین ، پالایشگاه بنزین یا حتا چاهِ عمیقِ نفت رو میفرمودن که یه وخت در اثر کثرت تقاضا برای مواد لازم جهت خودسوزی ، عرضه با مشکل مواجه نشه !!! دعوایی ک علیه من اقامه شده در انتهای روایت اول ، منتهی ب صدور حکم میشه ک در انتها ، خودتون نتیجه ی پرونده رو مطالعه بفرمائید.

در روایت دوم ، راوی ک ظاهرن از دانشجویان سابق من هستن ، نظر لطفشون بیش از انداره شامل حال من شده و من رو در کنار بزرگان علم و اخلاق این سرزمین قرار دادن ؛ ضمن اینکه معتقدم در این روایت ، ب طرز شگرفی از صنعتِ ادبیِ اغراق ، استفاده شده !!! و خودم رو اصلن در این حد و اندازه ها ک هیچ ، در یک صدمِ این حد و اندازه ها هم نمی بینم اما فقط و فقط ب احترام اینکه ایشون زحمت کشیدن و این متن رو فرستادن اون رو در وبلاگ قرار میدم ؛ چیزی ک در متنِ نوشته شده توسط ایشون نمودِ ملموسی داره دایره ی واژگانِ وسیع ایشون و فخامت و استواری کلام هست ک نشونه ی مطالعات خوب ایشون در ادبیات کهنِ این سرزمین هست ؛ با تشکر از حُسنِ نظر ایشون.

همونطور ک سابقن عرض کرده بودم از هر مطلبی ک بازتاب دهنده ی نظر دانشجویان نسبت ب من باشه ، فرق نمیکنه در تمجید باشه یا در انتقاد ؛ ترجیحاً انتقادی باشه بهتره البته ؛ شدیدن استقبال کرده و با کمال میل از طریق همین وبلاگ ، منتشر خواهم کرد.

روایت اول

شرح پرونده :

اِهِم اِهِم! دستگیری استادی که به طور قاچاقی!!! کلاس تشکیل داد !!! (این قسمتِ تشکیلِ قاچاقیِ کلاس ، مربوط به یکی از خاطرات تدریس هست ک بعدن متنِ مربوط ب اون رو در این وبلاگ قرار خواهم داد – شاهرخی ؛ ببخشید مزاحم شدم ! ادامه ی متن رو مطالعه بفرمائید : ) در تحقیقات اولیه به این نتیجه رسیدیم که این استاد عاااااشق تدریس است و خون دانشجویان را در شیشه گرفته به نحوی که تعدادی از دانشجویان  تصمیم گرفتند به رئیس دانشگاه پیشنهاد بدهند یک پمپ بنزین !!!! در دانشگاه تأسیس کرده تا در مواقع لزوم برای آتش زدن خود به مواد لازم دسترسی داشته باشند!!!!!

در تحقیقات بعدی ثابت شد تعدادی از دانشجویان، مفقود شده و پس از مدتی با کاوش و تجسس پلیس در کوه و بیابان !!! پیدا شده و تحویل دارالمجانین!!!!!! داده شده اند! روانپزشکانی که وظیفه ی درمان این دانشجویان را بر عهده داشته اند معتقدند: اینان دچار یک نوع اختلال روانی نادر شده اند که هنوز موفق به کسب علت آن نشده ایم!

با تحقیق از خانواده های این دانشجویان این نتیجه حاصل شد: اینان در اثر اضطراب شدید ناشی از پرسش کلاسی دچار اختلالات روحی و همچنین اختلالاتی در خواب شده اند. به گفته ی خانواده های آنها این دانشجویان ظاهرا در خواب، عرق سردی!!!!!! بر پیشانیشان نمایان شده و در حالی که به شدت تکان میخوردند با صدای بلند فریاد میزدند: شاااااااااااااهرخیییییییییییی!!!!!!!!!! نه!!!! نه!!!!!! شااااااااااااااااهرخییییییییییییی !!!!!!!!! نه!!!!!!! نه!!!!!! و با اضطراب شدید از خواب پریده و به سمت کتابخانه حمله ور شده و کتاب معرفی شده از جانب این استاد را به بیرون از اتاق پرتاب کرده و در حالی که دستان خود را به لباس های خود میمالند (همانند قاتلی که آلت قتّاله را پرتاب میکند و دستان خون آلود خود را با لباسش تند تند پاک میکند!!!!!!!!!!!!!) روی زمین نشسته و به شدت گریه میکردند!
خانواده ی برخی دیگر ار دانشجویان نیز معتقدند زندگیشان مختل شده و فرزندشان شب و روز در حال خواندن درس است به نحوی که آرامش را از خانواده سلب کرده است!

این استاد به دلیل دیر تعطیل کردن کلاس باعث شده که تاریکی هوا بر روح و روان دانشجویان تاثیر سوء نهاده و حتی چند بار به علت دیر تعطیل شدن کلاس، دانشجویان در محوطه ی دانشگاه مورد حمله ی سگ!!!! قرار گرفته اند!!!!

آنچه که باعث تشدید مجازات برای این استاد میشود تأثیر سوئی است که این استاد بر روی سایر اساتید گذاشته و دانشجویان را بیچاره تر کرده است!!!! به نحوی که از وقتی ایشان وارد دانشگاه شده چند تن از اساتید دیگر از روش ایشان استفاده کرده و با سختگیری های به عمل آمده باعث آشفتگی در روح و همچنین در کارنامه ی!!! دانشجویان شده اند که این امر از موارد تشدید مجازات محسوب میشود!

عده ای از دانشجویان که با این استاد درس کارتحقیقی برداشته اند دچار مشکلاتی نظیر: اختلالات دو قطبی روانی!!!!! در اثر درگیری با حقوقدانان به منظور اعلام نظر یکی از آنها؛ سائیدگی مفاصل پا ناشی از رفت و آمد زیاد به کتابخانه و کافی نت؛ کوری از هر دو چشم در اثر زل زدن زیاد به صفحه ی مانیتور برای رسم نمودار!!!!!! و در نهایت، مرگ!!! ناشی از هیجان زیاد در اثر رد شدن کارتحقیقی توسط استاد مربوطه شده اند.

البته تعدادی از دانشجویان نیز به علت سه درسی بودن و برداشتن 8 واحد!!!!!! درس با این استاد، نشان شجاعت دریافت کرده اند!!!!!!

رای دادگاه : 

با توجه به جمیع جهات! علی رغم کنکاش فراوان در کتاب های قانون، رویه ی قضایی و... هیچ ماده یا حکم قانونی برای محکومیت این استاد یافت نشد!!! و با توجه به اصل قانونی بودن جرم و مجازات علی رغم میل باطنی دانشجویان!!!!! حکم به برائت این استاد عزیر میدهیم! 
اینجانب قاضی این پرونده تسلیت و همدردی صمیمانه ی خود را به قشر مظلوم دانشجو تقدیم میکنم! ما را در غم خود شریک بدانید!!!!!!!

روایت دوم

در طول ترم گذشته دانشجویان زیادی به ویژه آنهایی که ترم های دوم یا سوم تحصیل شان را می گذراندند به امثال ما که در ترم آخر تحصیل بودیم مراجعه می کردند و از ویژگی های شمایی که بر اثر بی مهری های عده ای قدر ناشناس برای نخستین ترم پس از سالهای طولانی دیگر در مقطع کارشناسی در مرکز محل تحصیل ما تدریس نداشتید پرسش هایی را مطرح می کردند مبنی بر اینکه ایشان چگونه منشی داشتند؟روش تدریس شان به چه شکل بود؟نگاه شان به حیات چگونه بود؟و... ما نیز به قدر بضاعت مزجاة خود به آنها پاسخهایی میدادیم تا اینکه تصمیم گرفتیم این متن را در معرفی شخصیت شما انچنان که ما درک نمودیم به رشته تحریر در آورده و از طریق همین وبلاگ به نمایش بگذاریم، چنانچه این متن مورد استفاده مشتاقان شخصیت والای شما قرار گیرد.

{از بخت شکر دارم و از روزگار هم}.

شاهرخی ، غزالی دیگر

آشنایی من با ایشان به ترم آغازین تحصیل ما در رشته حقوق که گویا ترم نخستین تدریس ایشان نیز بود باز می گردد. جوانی به تقریب 30ساله با ته ریشی نشانه ی ایمان به اسلام، نگاهی ارام و آهستگی و وقار بسیار و زبان ادیبانه ی با ادبانه داشت و هنوز هم دارد. او چنان که از بیان و بنانش برمی آمد، در کار علم آموزی یک طلبه و ملای تمام عیار بود

ادبیتی و عربیتی کامل داشت و معارف اسلامی را ، از فقه و کلام گرفته تا حکمت و ادبیات عرفانی ، به خوبی می شناخت و با حافظه ی شگرف خود بخش بزرگی از ادبیات آن را در لوح سینه داشت و هنوز دارد. با حقوق کلاسیک و مدرن اروپا نیز به خوبی اشنا بود. فرهنگ و پرورش ایمانی در او ریشه ای ژرف داشت و همچنان دارد. او که در نهاد ، مرد اهل ایمان است در نگاهش ارامشی هست و چهره ی نجیب اش آمیخته با اندکی غبار اندوه، که از تسلیم و رضای عارفانه ای حکایت دارد. اما این تسلیم و رضای ایمانی، که ریشه آن در دل است،سبب نمی شود که او بار سنگین وظیفه اجتماعی خود را فرو گذارد. اگر چه در آن دوران ایشان را به خاطر تلفیقی که بین فقه سنتی و حقوق مدرن ایجاد کرده بودند با مرحوم استاد دکتر سید حسن امامی قیاس می کردند، اما شاید بیش از هرکس او را با ابوحامد غزالی طوسی همانند می توان کرد. او نیز مانند ابوحامد غزالی والامنشی و گردن کشی ای دارد که از نزدیکی به بارگاه قدرت بازَش می دارد و در پی سوداهای خود به آوارگی نیز می کشاند. کشش او به قدرتِ معنوی است و در این راه، همچون ابو حامد،با قدرت قلم و پیشاهنگی برای اعتلای دانش، در جهت پدیدار کردن گوهر نیالوده علم ، می کوشد.

استعداد ادبی و زبان آوری او نیز ، اگر چه از استادان شعر فارسی بسیار مایه می گیرد ،بیش تر در همان راستای استعداد ادبی و زبان آوری ها ی غزالی است. و اگر چه به مولوی نیز بسیار ارادت می ورزد،سبک و روش و منش او بیش تر غزالی وار است و در وقار و سنگینی او چیزی از شور و شیدایی مولوی وار به چشم نمی خورد.با شعر سعدی و حافظ نیز اگر چه به خوبی آشناست و درباره ی آنان نیز سخن می گوید،اما به نظر نمی رسد که طبع گراینده به زهد وی با عرفان ایشان و شیوه سلوک بی پروای رندانه ی آنان میانه داشته باشد.

شاهرخی تا انجا که من توانسته ام که از محضر او کسب فیض کنم، به نظر من، بر روی هم میراثدار و پیرو تاویل عارفانه ی خراسانی از قرآن و شریعت اسلام است که کاشف جمال الهی و عاشق آن است.این تاویل در مولوی و آثار او عالی ترین تَن اوردگی خود را یافته است.اما در عالم رفتار و شیوه باز تاباندن اندیشه خود شباهت معنوی عمیق تری با دینداری غزالی نشان می دهد.

شاهرخی با منش و روش و شیوه ی اندیشه ی خویش از کسانی است که از نظر منطق تاریخی درست در سر جای خود پدیدار می شوند،زیرا که به وجودشان نیاز هست.دانشکده حقوق در زمان ما به چنین وجود گرانمایه ای نیاز داشت که در سیاه ترین روزهای آکنده از دود و دمِ جهالت،افق تازه ای را به دانشجویان راستین برای خروج از آن ظلمات، نشان دهد.من اگر چه در مواردی با او هم افق نیستم،اما ارج و اهمیت چنین وجود و حضوری را می فهمم و به آن احترام می گذارم.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

این مطلب نخستین بار در دوشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 22:9 با شماره پست : 496 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.


+ آفرین ؛ گُل گفته واقعن ؛ از بُن دندان با این سخن موافقم ؛ خوشبختانه یا متأسفانه !

  • سید نورالله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

این مطلب نخستین بار در دوشنبه بیستم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 7:23 با شماره پست : 504 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.

یکی از دانشجویان من لطف کردند و خاطرات خودشان را از کلاس‌های من ، برایم نوشتند و اجازه دادند که این خاطرات را در وبلاگ ، منتشر کنم ؛ ضمن تشکر از این دانشجوی محترم ، باید بگویم من از انتشار مطالب مشابه در این وبلاگ استقبال می‌کنم ؛ خصوصا از کلیه‌ی دانشجویانی که در مقطع خاصی از عمر شریفشان ، من کابوس بزرگ زندگی‌شان !!! بودم خواهشمند است خاطرات خود در این خصوص را ارسال کنند ؛ با کمال میل ، در وبلاگ ، منتشر خواهد شد.

این شما و این مطلب ایشان

برش اول - روز اول

روز اول هیچ رغبتی به دانشگاه اومدن نداشتم، چون هدف من دانشگاه تهران بود اما نشد بنابراین منم رغبت خاصی به دانشگاه اومدن نداشتم به طوری که وقتی از تاریخ شروع کلاس ها خبردار شدم که یک هفته از شروع کلاس ها گذشته بود و از قضا یک جلسه هم از کلاس استاد شاهرخی تشکیل شده بود و من جلسه‌ی اول غیبت کردم!! به هرحال وقتی داشتم میرفتم دانشگاه فکر میکردم با یک استاد پیر و خشن که حال و حوصله‌ی خودش رو هم نداره رو به رو خواهم شد!! از این اساتیدی که دستانشون به هنگان نوشتن میلرزه و یه عینکی هم روی نوک بینی خودشون دارن و هی مدام از بالای عینک به دانشجویان نگاه میکنن!!! اما وقتی استاد وارد کلاس شدند متوجه اشتباهم شدم! بعد از حضور و غیاب و اینکه چرا هفته‌ی گذشته خیلی از دانشجویان حاضر نبودند؟! بعد از اندک گفت و گویی طرح درسی رو استاد روی تابلو نوشتند و دانشجویان هم چیزهایی روی دفتر مینوشتند(که بعدا معلوم شد همون طرح درس بوده) من اما فقط به تابلو نگاه می‌کردم و غرق در فکر بودم! بدون هیچ خودکار و دفتر و کاغذی! استاد بعد از اینکه طرح درس رو نوشتند منتظر موندند که دانشجویان هم به نوشتن پایان بدن و بعد شروع به تدریس کنند که نگاهشون به من افتاد و با تعجب پرسید: شما چرا چیزی نمی‌نویسید؟؟!!! و من بدون هیچ معطلی و ترس و لرزش صدایی گفتم: من معمولا روز اول کلاس‌ها خودکار و دفتر با خودم نمیبرم !!! کلاس به یکباره رفت رو هوا !!! یکی از بچه ها می‌خواست خودکار و کاغذ بهم بده که با بی اعتنایی گفتم: نه! نیازی نیست! اصولا عادت ندارم روز اول کلاس چیزی بنویسم!! لبخندی بر لبان استاد نقش بست، نمیدونم! شاید با خودشون فکر می‌کردن " چه دانشجوی گستاخی!! " یا " ما رو باش دلمون خوشه دانشجو داریم!!" 

یا شاید چیزی در همین مایه ها و بعد شروع به تدریس کردند. مدتی از شروع کلاس گذشت که بحث آزاد پیش اومد، بحث درمورد قطع کردن انگشتان به علت دزدی بود، هرکس نظری می‌داد و استاد هم در جواب هرکدام چیزهایی می‌گفتند و در لابه‌لای پاسخ‌های ایشان نکاتی بود که نشان می‌داد استاد شاهرخی با سایرینی که من تا به اون موقع دیده بودم فرق داشت، پاسخ‌هایی از قبیل " من حتی تحمل ندارم یه مرغ جلوم سر ببرن" یا " نمی‌دونم برای بعضی از مردم دیدن صحنه‌ی اعدام یه مجرم چه لذتی می‌تونه داشته باشه!!" و... بعد از شنیدن این مدل پاسخ‌ها ، بیشتر به سخنان ایشون دقت کردم، حرف‌هایی که می‌زدند چنان به جانم می‌نشست که از رفتار چند دقیقه پیش خودم شرمنده شدم! بلاخره طاقت نیاوردم و من هم در بحث شرکت کردم، چند خطی از کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز رو گفتم، انتظار داشتم با توجه به رفتاری که چند دقیقه پیش ازم سر زده بود استاد پاسخی کوتاه و سرد بدهند و یا حتی پاسخی ندهند! اما ایشون نه تنها این کار رو نکرد بلکه از گفته‌ی من استقبال کرد و با تصدیق آن، مطالبی هم به اون اضافه کردند و حرف‌های من رو کامل کردند! جان تازه‌ای گرفتم! شاید اون غمی که بر چهره داشتم و ناشی از عدم موفقیت در دانشگاه مورد نظرم بود به یکباره زدوده شد! وقتی دوباره استاد شروع به تدریس کردند خودکار و کاغذی از هم‌کلاسی‌م گرفتم و شروع به نوشتن کردم! بعد از مدتی استاد دوباره نگاهش به من افتاد و وقتی دیدند که مشغول نوشتن هستم دوباره لبخندی زدند و مشغول تدریس شدند

اون ترم همیشه دوست داشتم از استاد بیشتر و بیشتر یاد بگیرم، مطالبی که سر کلاس می‌گفتند رو با جان و دل گوش می‌دادم و مو به مو می‌نوشتم، سر کلاس‌های استاد به قول سعدی از پای تا به سر همه سمع و بصر می‌شدم، سایر هم‌کلاسی ها راحت تر از من با استاد حرف می‌زدند، بعد از کلاس دور تریبون حلقه می‌زدند و سوالاتی از ایشون می‌پرسیدند، من اما همیشه فاصله داشتم، نمیدونم چرا !! با وجود اینکه خیلی دوست داشتم بیشتر با افکار و عقایدشون آشنا بشم و بیشتر از ایشون یاد بگیرم اما نمیدونم چرا نمی‌تونستم مثل سایر هم‌کلاسی‌ها راحت حرف بزنم!

برش دوم - روز موعود !

به یاد دارم موقع پرسش کلاسی چنان آشوب و ترسی در دلم برپا بود که از شدت استرس خودکار رو نمیتونستم نگه دارم!!! بالاخره روز موعود !!!! فرا رسید، شتری ک توی کلاسای استاد شاهرخی ، حداقل یه بار در هر ترم ، در خونه‌ی هر دانشجویی می‌خوابه ! ممکنه تبدیل بشه به یه شانس برای افزایش نمره و کمک ب برگه‌ی امتحانی ، یا تبدیل بشه به یه پتک ، که با یادآوریش هر بار بر سر آدم فرود میاد !!! اینکه کدوم یکی از اینا میشه ، بستگی به خیلی چیزا داره ؛ مهم‌ترینش اینه که چقد درس خونده باشین در طول هفته‌ی قبلش و البته چقد شانس داشته باشین که سؤالی که از شما پرسیده میشه رو بلد باشین ! حالا البته اما نوبت من بود که به سوالات استاد پاسخ بدم، یک لحظه احساس کردم ایست قلبی کردم! کل سیستم بدنم به یکباره هنگ کرد! استاد سوالش را پرسید و من با تعجب فراوان گفتم: چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! استاد که خودشون می‌دونستن چه سوال سختی پرسیده خندید و دوباره سوالش رو تکرار کرد، تفاوت حقوق دریایی با حقوق دریا ها !!! یا خدا !!! سوالی بود از پاورقی کتاب!! شانس اوردم که من درس ها رو سرسری نمی‌خونم و موقع درس خوندن کل کتاب رو زیر و رو می‌کنم، بعد از نفس عمیقی با صدایی لرزان! پاسخ استاد رو دادم، انگار استاد انتظار نداشت پاسخ اون سوال رو بلد باشم، در بین پاسخ ، استاد چند بار حرفم رو قطع کرد و من درحالی که داشتم از ترس سکته می‌کردم با اعتراض گفتم: بزارین خودم بگم دیگه!!! استاد هم خندید و گفت : خو بفرمایید! اون سوال رو جواب دادم و استاد تشکر کرد و سوال دیگه‌ای از من نپرسید، بر خلاف سایرین که حداقل دو یا سه سوال از آنها می‌پرسید! دوستم می‌گفت چون همچین سوالی رو بلد بودی استاد مطمئن شده که درس خوندی! اون روز بعد از اون پرسش تا آخر کلاس از شدت استرسی که بهم وارد شده بود دستانم از لرزش نیفتاد و زمانی که جزوه می‌نوشتم لرزش دستانم به وضوح آشکار بود!! 

برش سوم - روز جزا !

نمیدونم چرا اون ترم اونقدر از استاد می‌ترسیدم! البته ترس خودم رو آشکار نمی‌کردم، اما در دل حسابی از ایشون حساب می‌بردم!! ترم تموم شد و موقع امتحان فرا رسید، اما عجب امتحانی!! من درس رو به خوبی خونده بودم اما امتحانات استاد شاهرخی با سایر اساتید زمین تا آسمون فرق داشت، من همه‌ی سوالات رو جواب دادم اما حس می‌کردم همه رو اشتباه جواب دادم!! در پایان برگه در بخش نظر خواهی عقده‌ی خودم رو خالی کردم و هرچه در دلم بود نوشتم!!! بعد از اعلام نمرات با دیدن نمره‌ی 20 خیلی تعجب کردم که اونهمه انتقادم در برگه‌ی امتحانی هیچ تاثیری در نمره‌ی من نداشت!! و این امر باعث شد بیش از پیش به استاد ارادتمند بشم! از اون موقع تا به امروز اسطوره‌ و الگوی من در زندگی ایشون هستند، هرچند که خیلی اذیت کردم، هرچند که خیلی از موارد شاید حتی بی احترامی کردم، و هرچند که شاید حاضرجوابی‌هام باعث رنجش ایشون شده باشه اما همین که افتخار شاگردی در محضر ایشون نصیب من شد از خداوند منان بسیار سپاس گزارم، امیدوارم روزی بتونم تمام زحمت های ایشون رو جبران کنم.        

پایان مطلب

  درس نوشت : درسی ک خوندن این مطلب ب من داد ، این بود که هر واکنش کوچک من در کلاس ، چ تأثیر عمیقی روی زندگی بچه‌ها !!!!! حتا ممکنه داشته باشه و من نباید هیچی رو در محیط کلاس سرسری بگیرم !!!!! حتا یه نگاه و حتا یه اخم یا یه لبخند!!!!!!!!!!

حواس جمع نوشت : همین جا بگم که من حواسم جَمع جَمعه و به هیچوجه خودمو در حد و اندازه‌هایی که این بزرگوار در سطور پایانی نوشته‌شون بیان کردن نه دید‌ه‌م و نه می‌بینم و نه خواهم دید !!! من جایگاه خودمو خوب میدونم و نیک ، آگاهم که کجای این دنیا ایستاده‌م ؛ چنین اظهار لطف‌هایی رو ذره‌ای هم در حق خودم جدی نمی‌گیرم حتا !!! اینا رو واسه خودم نوشتم فقط که یادم بمونه اوضاع از چه قراره !!!

ادامه نوشت : به زودی مطلب دیگری با همین موضوع ، در وبلاگ قرار خواهد گرفت ؛ ب قول برخی مجریانِ تلویزیونی : « با ما باشید » !!!!

  • سید نورالله شاهرخی
۱۹
تیر
۹۴

  • بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ الْحَاقَّةُ 
  • رخداد راستین!
  • [[«ألْحَآقَّةُ»: یکی از نامهای قیامت است .  از آنجا که قیامت حتماً و قطعاً فرا می‌رسد و حقیقت و واقعیّت دارد, بدین نام خوانده شده است . ]]
  • کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عَادٌ بِالْقَارِعَةِ
  • قوم ثمود و قوم عاد (رخداد راستین) درهم کوبنده را تکذیب کردند .  
  • [[«الْقَارِعَةَ»: یکی از نامهای قیامت است .  از آنجا که جهان را در هم می‌کوبد و حوادث و اهوال آن مردمان را فرا می‌گیرد, بدان نام خوانده شده است . ]]
  • سوره‌ی الحاقّه : آیات 1 و 4
  • سید نورالله شاهرخی
۱۹
تیر
۹۴

  • تصحیح سؤال اول شروع شد. (ساعت 05:45 صبح)
  • آیا این کار درستی است ک چندین و چند نفر از دانشجویان محترمِ ترمِ پنجمِ حقوق ، در برگه‌های امتحانی خودشون ، مرقوم فرمودن ک سنّ بلوغ در دختران ، از نظر قانون مدنی ما ، سیزده سال است ؟ خیــــــــــــر. (فک کنم دلیلش اینه ک یک نفر ک جزوه رو اشتباه مینویسه ، باعث میشه یک کلاس ، ب چاه بیفتن !!!!!)
  • تصحیح سؤال اول تموم شد (ساعت 08:19 صبح)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد (ساعت 09:45 صبح)
  • تصحیح سؤال دوم تموم شد (ساعت 12:35 ظهر)
  • تصحیح سؤال سوم شروع شد (ساعت 04:55 صبح)
  • تصحیح سؤال سوم تموم شد (ساعت 05:40 صبح)
  • تصحیح سؤال چهارم شروع شد (ساعت 06:19 صبح)
  • تصحیح سؤال چهارم تموم شد (ساعت 07:50 صبح)
  • تصحیح سؤال پنجم شروع شد (ساعت 10:00 صبح)
  • تصحیح سؤال آخر هم تموم شد (ساعت 12:17 ظهر)

مونده فقط جمع زدن نمرات و اعمال نمرات مربوط ب فعالیتای کلاسی ، ریز نمراتِ این درس ، با یاری خدا حداکثر تا فردا قبل از اذان صبح ، از طریق سایت دانشگاه و آمار کلی نمرات از طریق همین وبلاگ در دسترس خواهد بود.

  • سید نورالله شاهرخی
۱۸
تیر
۹۴


  • احکام محتضر

  • مسلمانى را که محتضر است‏ یعنى در حال جان دادن مى‏‌باشد، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، باید به پشت بخوابانند به طورى که کف پاهایش به طرف قبله باشد. و اگر خواباندن او کاملا به این طور ممکن نیست، بنابر احتیاط واجب تا اندازه‌‏اى که ممکن است، باید به این دستور عمل کنند. و چنانچه خواباندن او به هیچ قسم ممکن نباشد به قصد احتیاط او را رو به قبله بنشانند. و اگر آن هم نشود، باز به قصد احتیاط او را به پهلوى راست‌ ‏یا به پهلوى چپ، رو به قبله بخوابانند.
  • احتیاط واجب آن است که تا وقتى او را از محل احتضار حرکت نداده‏‌اند، رو به قبله باشد، و بعد از حرکت دادن این احتیاط واجب نیست.
  •  رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است، و اجازه گرفتن از ولى او لازم نیست.
  • مستحب است ‏شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم السلام و سایر عقاید حقه را، به کسى که در حال جان دادن است طورى تلقین کنند که بفهمد. و نیز مستحب است چیزهایى را که گفته شد، تا وقت مرگ تکرار کنند.
  • مستحب است این دعاها را طورى به محتضر تلقین کنند که بفهمد: "اللهم اغفر لى الکثیر من معاصیک و اقبل منى الیسیر من طاعتک یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منى الیسیر و اعف عنى الکثیر انک انت العفو الغفور اللهم ارحمنى فانک رحیم".
  • مستحب است کسى را که سخت جان مى‌‏دهد، اگر ناراحت نمى‏‌شود به جایى که نماز مى‏‌خوانده ببرند.
  • مستحب است براى راحت ‏شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه "یس" و"الصافات" و " احزاب" و "آیة الکرسى" و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
  • تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیز سنگین روى شکم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنین حرف زدن زیاد، و گریه کردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مکروه است.

  • احکام بعد از مرگ

  • بعد از مرگ مستحب است دهان میت را، هم بگذارند که باز نماند و چشمها و چانه میت را ببندند و دست و پاى او را دراز کنند و پارچه‌‏اى روى او بیندازند و اگر شب مرده است، در جایى که مرده، چراغ روشن کنند، و براى تشییع جنازه او مؤمنین را خبر کنند. و در دفن او عجله نمایند، ولى اگر یقین به مردن او ندارند، باید صبر کنند تا معلوم شود و نیز اگر میت‏ ، حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد باید به قدرى دفن را عقب بیندازند، که پهلوى چپ او را بشکافند و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند.


مرگ نوشت : 

+ همین خوندن این مطالب ، کافیه ک مو ب تن آدم ، سیخ کنه ، و بدبختی و تنهاییِ دَمِ مرگ رو واسه ما عینی و ملموس کنه ، بخصوص اونجا ک گفته اگه میت ، سخت جون میده تکونش بدن و ببرن بذارن اون جایی ک نماز میخونده همیشه ، خدایا ما هیچیم ، در سکرات ب فریادمون برس.
++ احکام ، بر گرفته از فتاوای امام خمینی است. 
  • سید نورالله شاهرخی
۱۸
تیر
۹۴

  • أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ

  • آیا فرمانبرداران را همچون گناهکاران یکسان می‌شماریم؟!
  •  [[«الْمُسْلِمِینَ»: فرمانبرداران .  تسلیم شوندگان فرمان یزدان (نگا: انعام / 163, اعراف / 126, یونس / 72) . ]] 
  • سوره‌ی القلم :35.
  • سید نورالله شاهرخی
۱۸
تیر
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

کار تحقیقی (1) - بانوان

آیت‌الله بروجردی

2 نفر

2 نفر

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  خوب

2 – به دلیل دستور دانشگاه ، مبنی بر تعیین تکلیف دروس معرفی به استاد که نیاز به تسریع در امرِ اعلام نمراتِ مقطعِ کارشناسیِ دانشگاه آیت الله بروجردی داشت ، نمرات ، به محض ورود در سایت دانشگاه ، نهایی شد و امکان درخواست تجدیدنظر مقدور نمی باشد. خیالتان رااااحتِ راحت ؛ اگر زیاد نمره نداده باشم ، قطعاً و حتماً کم نمره نداده ام.

3 – نمره ی اضافی برای دانشجویان محترمی که در امتحان شفاهی هم شرکت کردند در نظر گرفته شد. 

4 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ کار تحقیقی ها با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است .

5 – به کسانی که کار تحقیقی خود را تحویل نداده و در ضمن ، درس را نیز به هر دلیل حذف نکردند یا موفق به حذف آن نشدند ، نمره ی صفر ، تعلق گرفت ؛ چون باید بین کسی که کار تحقیقی تحویل داده ولی به دلیل عدم رعایت معیارها موفق به اخذ نمره ی قبولی نشده و بین کسی که به کلی کار تحقیقی تحویل نداده تفاوتی وجود داشته باشد.

مورد خاص : یه بزرگواری اومده کار تحقیقی داده ، بعد کارش نه خلاصه نظرات داره ، نه نمودار داره ، نه بیان موارد اختلاف انگیز داره و نه نظر برگزیده ی محقق !!!!!!! بعد چقــــــــــــــد هم واسطه فرستاده ک فلانه و بهمانه و این شخص حتتتتتمن باید نمره ی قبولی بگیره !!!! هیچی دیگه .... نیازی ب گفتن نیس ک این دانشجوی بزرگوار ، موفق به اخذ نمره ی قبولی از دست من نشد !

  • سید نورالله شاهرخی
۱۸
تیر
۹۴

  • وَ لَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ
  •  از فرومایه‌ای که بسیار سوگند می‌خورد, پیروی مکن .  
  • [[«حَلاّفٍ»: بسیار سوگند خورنده .  به حق یا به ناحق .  «مَهِینٍ»: خوار و پست .  رَذْل و حقیر . ]]
  • هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ
  • بسیار عیبجوئی که دائماً سخن‌چینی می‌کند .
  • [[«هَمَّازٍ»: بسیار عیبجو .  رخنه‌گر .  بسیار بدگو و بد زبان .  «مَشَّآءٍ»: پادو .  تیزرونده .  در اینجا با حرف (ب) متعدّی شده و به معنی بسیار بَرنده و نقل‌کننده است .  «مَشَّآءٍ بِنَمِیمٍ»: بسیار سخن چین .  کسی که سخن این را برای آن, و کلام آن را برای این, به منظور فساد و تباهی می‌آورد و می‌برد . ]]
  • سوره‌ی قلم : آیات شریفه‌ی 10 و 11
  • سید نورالله شاهرخی
۱۷
تیر
۹۴

این نماد تفکری ست ک متأسفانه در میان برخی بانوان جامعه‌ی ما هم داره رائج میشه ؛ اینکه همه چی رو از چشم مَرد ببینن (ینی اگر مَردا بهشون توجه کردن احساس عزت نفس میکنن و اگر مردا بی اعتناشون کردن فک میکنن منزوی و اُمُل هستن) ؛ اینکه خانوما ببینن مردا از چی خوششون میاد همون بلا رو ب سر خودشون بیارن ، فقط و فقط واسه اینکه در چشم مَردا جلوه کنن !!! مثلن روی پلک‌های چشم خودشون با سوزن ، تَتو (Tattoo) بزنن و خط چشم بکشن واسه اینکه همیشه مثلن ب خیال خودشون قشنگ باشن و نیاز ب تجدید آرایش نداشته باشن !!! (چنین خانومایی هیچ بعید نیس اگر ب دلیلی ب جهنم هم برن عذاب اونجا رو راحت تحمل کنن !!!! آخه چن سال پیش کی فکرشو میکرد یکی حاضر باشه ب قیمت قشنگ نشون دادن توی چشم مردا ، پلک خودشو بسپاره ب سوزنِ تتوکار !!!! خواستم بگم بسپاره ب تیغ جراحی !!!) ینی واقعن زیبایی ظاهری اییییینقد مهمه ؟ چنین بانوانی خودشون ، وجودشون ، بودنشون و عزت نفسشون رو خلاصه میکنن در خوب بودن از چشم مَردا !!!! 

عکس نوشت : این خانوم اسمش Jocelyn Wildenstein هست ؛ ب قول خودشون فعال اجتماعی هست ( socialite ) توی آمریکا ؛ 4 میلیون دلار خرج چند عمل جراحی پلاستیک کرده تا خودشو از اون شکل ( سمت چپ ) به این شکل ( سمت راست ) دربیاره ؛ صرفن ب این دلیل ک شوهرشو راضی کنه ، چون شوهرش از گربه‌های بزرگ و صورتهای گربه‌ای شکل خوشش میومده !!!!! بعد شوهرش هم در سال 1999 ب علت خیانت زناشویی طی یک دعوای طلاق پرهزینه ، ازش جدا شد. 

این البته شکل افراطیش هست و منظور من این نیست ک بانوان جامه‌ی ما الان اینطوری هستن ، ولی متأسفانه سمت و سوی حرکت برخی از جوونا و با تأسف بیشتر ، برخی از اقشار فرهیخته یا فرهیخته نما ، ب همین سمت هست ک مشاهده میفرمائید. 

  • سید نورالله شاهرخی
۱۷
تیر
۹۴

 

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

کار تحقیقی (1) - آقایان

آیت‌الله بروجردی

1 نفر

-

داشته

 

 



 

نکات :

1 - به دلیل دستور دانشگاه ، مبنی بر تعیین تکلیف دروس معرفی به استاد که نیاز به تسریع در امرِ اعلام نمراتِ مقطعِ کارشناسیِ دانشگاه آیت الله بروجردی داشت ، نمرات ، به محض ورود در سایت دانشگاه ، نهایی شد و امکان درخواست تجدیدنظر مقدور نمی باشد. خیالتان رااااحتِ راحت ؛ اگر زیاد نمره نداده باشم ، قطعاً و حتماً کم نمره نداده ام.

2 – به کسانی که کار تحقیقی خود را تحویل نداده و در ضمن ، درس را نیز به هر دلیل حذف نکردند یا موفق به حذف آن نشدند ، نمره ی صفر ، تعلق گرفت ؛ چون باید بین کسی که کار تحقیقی تحویل داده ولی به دلیل عدم رعایت معیارها موفق به اخذ نمره ی قبولی نشده و بین کسی که به کلی کار تحقیقی تحویل نداده تفاوتی وجود داشته باشد.

  • سید نورالله شاهرخی
۱۶
تیر
۹۴

امسال ترجیح میدم برنامه ی ماه عسل رو نبینم ؛ طاقت دیدن خیلی از چیزایی ک نشون میده رو ندارم ؛ معمولن وختی خونواده ، ماه عسل می بینه من توی اتاق دربسته هستم ؛ امروز ، گذری ، بخشایی رو دیدم ک مربوط ب شهدای غواص و یکی از خونواده هاشون بود ؛ نمیدونم میشه اینجور گفت یا نه ؛ ولی کاش نمی دیدم ؛ تحمل این صحنه ها سخته واسم خیلی ؛ با خودم فک میکنم حتا گاهی که تولید کننده ی این برنامه نباید این صحنه ها رو نشون بده ؛ کُشنده هستن واقعن ؛ باز میگم خب من اینجوری هستم ؛ شاید بقیه واسشون مشکلی نباشه دیدن اینا ..... بگذریم ؛ خروشی بود ک باید خالی میشد....

  • سید نورالله شاهرخی