خاطرهها (29) : نفحههایی از حق (برای محرم 1435 قمری)
این مطلب نخستین بار در جمعه هفدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 14:27 با شمارهی پست 159 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنتها و پاسخهایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.
(نفحه: بوی خوش؛ عطیه)
قال رسولالله: " إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا بِکَثْرَةِ الِاسْتِعْدَادِ."
عوالی( غوالی) اللئالی العزیزیة، ج 4، ص 118
گفت پیغمبر که نفحتهای حق اندرین ایام میآرد سبق
گوش و هش دارید این اوقات را در ربایید این چنین نفحات را
نفحه آمد مر شما را دید و رفت هر که را میخواست جان بخشید و رفت
نفحهٔ دیگر رسید آگاه باش تا ازین هم وانمانی خواجهتاش
این مطلب را در روز دوم محرم نوشتهام.
میخواستم ادامهی مطلبی را که بنا بود دربارهی "ماهواره" بنویسم (قسمت چهارم مطلب با عنوان "فأین تذهبون") در پایان این هفته بر روی وبلاگ قرار دهم اما دیدم غوغایی در دلم برپاست. از درون دارد مرا از هم میپاشانَد، و تازه امروز دوم محرم است..... و هشت روز دیگر تا آن اتفاق عظیم باقی مانده و من بیتابم. گویی انتظار یک رویداد شوم را میکشم...دلهره، انتظاری توأم با بیقراری، نه فقط دلنگرانی برای اتفاقی که ممکن است برای خودم بیفتد، گویی عالَم دارد زیر و رو میشود. هر سال این قدر زود این احساس به من دست نمیداد، اما امسال....گویی چیزی در درونم عوض شده، نمیدانم چه...اما امسال با هر سال متفاوت است. بگذارید حدسی بزنم؛ شاید علتش آن دو فایل صوتی باشد که این چند روز حسابی مرا به هم ریخته...همان دو فایل صوتی که آنها را در این مطلب قرار دادهام. این چند روزه بجز این دو فایل صوتی در MP3 Player خودم هیچچیزی گوش ندادهام، و هر بار که آنها را گوش میدهم منقلب میشوم؛ تا چند ساعت...در خیابان....در ماشین به زحمت میتوانم جلوی اشکهایم را بگیرم، مصرع به مصرع اشعاری که در این دو فایل خوانده میشود مثل پتک بر سرم فرود میآید:
مسیرت مشخص، امیرت مشخص،
مکن دل دل ای دل
بزن دل به دریا
که دنیا به خسران عقبی نیارزد
به دوری ز اولاد زهرا نیارزد
و این زندگانی فانی، جوانی، خوشیهای امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیارزد...
***********************
امید غریبان تنها کجایی؟
چراغ سر قبر زهرا کجایی؟
تجلی طه ، گل اشک مولا ، دلآشفته ی داغ آن کوچهی خم
گرفتار گودال خونین ، دل افگار غم های زینب ، سیه پوش قاسم
عزادار اکبر گل باغ لیلا ، پریشان دست علم گیر سقا
نفس های سجاد ، نواهای باقر ، دعاهای صادق
کس بی کسی های شب های کاظم
حبیب رضا و انیس غریب جواد الائمه
تمنای هادی ، عزیز دل عسکری ،
پس نگارا بفرما کجایی
و وقتی به آنجا میرسد که با صدایی خسته و درمانده از حضرت میخواهد که :
بیا تا جوانم بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد
میتوان این اشعار و این نواها را شنید و از خود بیخود نشد؟ نمیدانم روز عاشورا چه حالی خواهم داشت؟ خدایا حتی نوشتنش هم برایم سخت است.....حال من در روز عاشورا.....شاید، شاید علت حال و احوال من در این روزها همین دو فایل باشد؛ البته از چند روز قبل از شنیدن این دو فایل هم حالم منقلب بود؛ نوشتههای اخیرم در وبلاگ، گواه این مدعاست؛ به قول یکی از دانشجویانم که در کلاس میفرمود: "هیچوقت شما را از این منظر ندیده بودیم."
از خداد میخواهم این حال....این غم شیرین ...این انقلاب را هیچوقت از من نگیرد؛ مدتها بود چنین حسی را تجربه نکرده بودم....راستش مدتها بود خودم هم خودم را از این منظر ندیده بودم.
- جمعه ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۲۵ ب.ظ