چرا استدلالات، هر چند هم منطقی، خیلیا رو قانع نمیکنن؟
با خودم فک میکنم چرا علیرغم اینکه در برخی موارد خیلی استدلال برای یه نفر میارم قبول نمیکنه و از سمت مقابل، که مثلاً جنبهی شُل دینی و نزدیک به لاقیدی داره از نظر مذهبی، تا حرفی زده میشه ولو اصلاً هم استدلال نداشته باشه یا استدلالش خیلی سخیف هم باشه فوراً از طرف همون یه نفر قبول میشه؟
متوجه شدم یکی از دلایل عمدهش و شاید عمدهترین دلیلش اینه که این آدم، از کودکی با این استدلالات بار نیومده، دین در تار و پود وجودش ریشه نکرده، حداکثر چیزی که از دین بهش عرضه شده همون مراسم کلیشهای و تبلیغات بی اثر دستگاههای تبلیغاتی بوده که اونام بیشتر جاذبه دارن تا دافعه. بنابراین الان براش سخته که بخاد روند زندگیش رو عوض کنه و به همین دلیل تا استدلال نیم بندی از سمت مقابل میشنفه دلش کشیده میشه به اون سمت.
مثلاً تو صد تا آیه و حدیث بیار در مورد مذمت ترک کنندگان نماز، انگار اصن مُهر زدن به گوشاش، مث افراد گنگ فقط نگاه میکنه، از اون طرف تا یکی میگه «بابا خدا کریمه، میبخشه، تو فقط آزار نده دیگران رو، بقیهش رو خدا میبخشه!» تا اینو میشنفه گُل از گُلش میشکفه که آره بابا خدا میبخشه و همچنان به نماز نخوندن ادامه میده! چرا؟ چون از کودکی تربیت نشده در راستای نماز خوندن و الان براش سخته بخاد نماز بخونه!
ینی میخام بگم علیرغم اینکه ما برامون سخته با بچهها سر و کله بزنیم و بشخصه معتقدم کار معلمان مدرسه بسیار سختتر از اساتید دانشگاه هست، اما اونا کارشون بسیار مؤثرتر هست، چون کودک هنوز ذهنش بازه و راحت استدلال رو میپذیره به شرطی که استدلال براش بصورت قابل فهم عرضه بشه. بنابراین تا میتونیم روی کودکان باید کار کنیم، کسی که سنش رسید به 18 و شخصیتش شکل گرفت، تغییر کردن شخصیتش تقریباً غیر ممکن هست!
- جمعه ۱۸ اسفند ۱۳۹۶، ۰۷:۵۴ ق.ظ