عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

معلمی یه تیکه از همه چیزه!

دوشنبه دی ۱۱ ۱۴۰۲، ۰۷:۳۸ ب.ظ

معلمی تقریباً یه تیکه از همه چیزه. 

 

نخست اینکه معلمی اول و حتی آخرش عشقه. در زمانه‌ای که اشتغال به حرفه‌هایی مث وکالت، قضاوت، یا حتی سردفتری درآمد بعضاً بسیار بیشتری ممکنه برات به همراه بیاره فقط عشقه که تو رو میتونه نگه داره توی این حِرفه.

 

اما عشق تنها کافی نیست. فقط عاشق باشی میشی مث اون معلمایی که خیلی دلسوزن اما توان اداره‌ی یه کلاس، پر از جوون شیطون و در آستانه‌ی انفجار رو ندارن و بعد از مدتی از معلمی گریزون میشن چون بچه‌ها سوار گردنت میشن و تو نمیتونی کنترلشون کنی، برای معلمی بعضی وقتا باید دیکتاتورم باشی.

 

اما فقط عشق و دیکتاتوری بس نیست، باید علم هم داشته باشی، وقتی توی یه درس سه واحدی میخوای دو ساعت و نیم حرف بزنی و مخاطب رو علاقمند نگه داری باید چیزی هم برای عرضه داشته باشی، نمیشه خاطره بگی که. پس باید اونقد مطلب جدید داشته باشی که بتونی هر هفته کلاسو بکشونی دنبال خودت.

 

اما فقط، عشق و دیکتاتوری و علم، کافی نیست، باید قدرت انتقال مفاهیم هم داشته باشی، خیلیا یه چیزی میدونن اما نمیدونن چطور برای بچه‌ها جاش بندازن، این یه تکنیک‌های خیلی ظریفی داره که یه جاهاییش ذاتیه و یه جاهاییش اکتسابی هست و با تجربه بدست میاد. فوت کوزه‌گریِ معلمی توی همین بخش هست.

 

اما فقط همه‌ی اینا نیست. باید یه نظام ارزش‌گذاری و تمرین دادن هم داشته باشی که بچه‌ها رو وادار کنی توی طول ترم هم درس بخونن و بهشون بقبولونی که نمره‌ی 20 رو کسی میبره که هم در طول ترم تلاش کرده و هم برگه‌ی امتحانش قابل قبول بوده. منحصر کردن نمره به برگه‌ی امتحانی اشتباه محضه و باعث دلسردی بچه‌ها میشه نسبت به تلاش در طول ترم. با خودشون میگن وقتی همه چیز رو میشه توی امتحان جبران کرد دیگه چرا در طول ترم هم تلاش کنم. باید کاری کنی کسایی که در طول ترم نمیخونن خودشون برن درس رو حذف کنن و اصلاً نیان امتحان بدن. چون قطعاً چنین کسایی توی امتحان هم میفتن.

 

اما فقط همه‌ی اینام نیست. معلمی مدیریت موقعیت و زیستن در لحظه هم میخواد، خیلی وقتا یه اتفاقای پیش بینی نشده‌ای سر کلاس میفته و تو باید در لحظه مدیریت کنی و مرعوب نشی. کسی حالش بد میشه، یکی یه حرف خیلی بی ادبانه ای میزنه، برق میره، یکی یه دفه گریه‌ش میگیره، زلزله میاد، صندلی خودت چپه میشه، سکندری میخوری میفتی زمین، یه بخشی از لباست نامناسبه یا پاره شده وووو باید بتونی همه‌ی اینا رو در لحظه مدیریت کنی.

 

معلمی فقط همه‌ی اینام نیست، باید حاضر جواب و شوخ هم باشی و از هر چیزی بهانه‌ای درست کنی برای نگه داشتن علاقه‌ی بچه‌ها به درس و جلوگیری از متشتت شدن حواسشون. اما در ضمن توی اون شوخیا باید حواست باشه به کسی هم توهین نکنی و زیاده‌روی نشه و بچه‌ها تو رو با یه کسی که وظیفه‌ش خندوندن هست اشتباه نگیرن و اون حالت تقدسی که معلم داره از بین نره.

 

معلمی همه‌ی اینام نیست. برای معلمی یه کمی هم باید شو من (show man) باشی و قدرت میخکوب کردن و بازیگری هم داشته باشی، بتونی توجه 40 تا جوون رو روی خودت نگه داری توی یک و ساعت و نیم. این اصلاً کار ساده‌ای نیست. 

 

بازم میگم. معلمی اول و آخرش عشقه، اون وسط خیلی عامل‌های دیگه هم باید باشه که این عشق به سرانجام برسه و تو موفق باشی. معلمی راه رفتن روی یه بند باریک بر فراز به دره‌ی عمیقه. از هر طرف بلغزی شکست میخوری، زیادی دیکتاتور باشی میفتی پایین، زیادی مهربون باشی میفتی پایین، زیادی به جنبه‌های علمی توجه کنی و از سرگرم کردن غافل بشی میفتی پایین، زیادی سرگرم کنی میفتی پایین ووو

 

+ معلمی یه تیکه از همه چیزه.

 

#دلنوشته

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • دوشنبه ۱۱ دی ۱۴۰۲، ۰۷:۳۸ ب.ظ
  • سید نورالله شاهرخی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">