عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۳۳ مطلب با موضوع «تبادل نظر با شما راجع به موضوعات» ثبت شده است

۲۶
دی
۰۲

حالا که بواسطه کنجکاوی برخی اعضای محترم کانال، بحث استعمال عطر و ادکلن داغ شد باید بگم همچنان‌ که یکی از اعضای محترم کانال در این پیام مطرح فرمودن، کلاً من استفاده‌ی خاصی از عطر و ادکلن نمی‌کنم. اون عطر و ادکلن هایی هم که در موارد نادری خودم خریدم یا از کسی هدیه گرفتم معمولاً اونقد زمان‌های متمادی بلااستفاده می‌مونن که کلاً میپَرَن یا میدم به کسی بَبَرَدِشون. 

 

دلیلش هم اینه که من بر اساس سلیقه‌ی شخصیم اصصصصصصصصلا حوصله ندارم یه بویی - ولو بوی خوبی - مدام مث سریش چسبیده باشه بهم و هر جا میرم همرام بیاد. فقط همون چیزای معمولی خودم رو میتونم تحمل کنم، حوصله‌ی چیز اضافه ندارم. 

 

از نظر اجتماعی هم راستش رو بخواید از یک طرف معتقدم اینکه آدم بوی بد بده تجاوز به حقوق بقیه هست و از طرف دیگه هم معتقدم اینکه آدم بطور مدام یه بویی - ولو یه بوی خوبی - بده اونم شاید همچین مناسب نباشه. چه بسا اون طرف مقابل به هر دلیل خوشش از این بو نیاد یا اصلاً حساسیت داشته باشه یا سرش درد بگیره. اونوقت مجبوره همیشه تا وقتی با منه این بو رو تحمل کنه.

 

همونطور که وقتی یه اتاقی توی محیط عمومی هست - مثل مترو یا تاکسی یا هر جای دیگه - کسی حق نداره با صدای بلند چیزی بخونه - ولو اون چیز، چیز خوبی باشه مثل غزلی از حافظ - چون مزاحم گوش بقیه میشه و شاید افراد در اون لحظه دوس نداشته باشن چیزی بشنون، به نظرم بو هم همین طوره. وقتی توی یه اتاق یا مکان عمومی هستی حق نداری بوی خودت رو - چه بوی خوب چه بوی بد - بر من تحمیل کنی، چه بسا من از اون بو خوشم نیاد یا سرم درد بگیره یا خاطره‌ی بدی داشته باشم. 

 

به عبارت دیگه میخام بگم همونجور که نمیشه وقتی توی یه مکان عمومی هستی مدام با صدای بلند غزل حافظ و سعدی بخونی و اگر کسی اعتراض کنه که گوشم رو داری آزار میدی موجه نیست که بگی "دری وری که نمیخونم، من دارم غزل حافظ و سعدی میخونم"، چرا همچین چیزی موجه نیست؟ چون صرف اینکه چیز خوبی داری میخونی توجیه کننده‌ی این نیست که مدام با صدای بلند یه مطلبی رو بخونی، همونجور هم، اینکه من ادکلن زدم و بوی بدی نمیدم، توجیه کننده‌ی این نیست که بیای بغل دست من بشینی و مجبورم کنی مدام همون بو رو هی استشمام کنم، ولو که اون بو، بوی بدی هم نباشه. به نظرم اینم یه نوع مزاحم مردم شدن و تحمیل خود بر دیگران هست. 

 

البته این عقیده‌ی شخصی منه و اصراری هم بر درست بودنش ندارم. میدونم هم که ائمه‌ی معصومین علیهم السلام به استعمال بوی خوش تأکید داشتن و از مستحبات هست. اما من شخصاً این یه قلم مستحب رو بنا به دلایلی که عرض کردم زیاد انجام نمیدم. البته چه بسا منظور از بوی خوش در کلام معصومین علیهم السلام هم این ادکلن های شیمیایی و تند امروزین نباشه و همون بوهای خوش و ملایم طبیعی باشه که در اون روزگار وجود داشته. 

 

+ تا اینجا که گفتم اینم بگم که بیشترین استفاده‌ای که از ادکلن کردم مال سالهایی بوده که به طور مکرر در زمان دکتری به تهران رفت و آمد داشتم با اتوبوس. بعضی وقتا هفته‌ای دو بار. اونجا توی اتوبوس، وقتی برخی مسافرین با بوی نامطبوع پای خودشون منو مورد عنایت و تفقد 😂 قرار میدادن از اون عطر و ادکلنی که همرام بود کمی به دستمالی لباسی چیزی میزدم میگرفتم جلوی بینیم تا اون بو برطرف بشه.

 

+ البته توی متن گفتم، اینجام مجدداً تأکید میکنم همونجور که تحمیل بوی ادکلن رو بر مردم کار مناسبی نمیدونم به طریق اولی تحمیل بوی عرق و بوی بد رو هم کار زشتی میدونم. آدم باید در این زمینه هم خیلی مواظب باشه تا به حقوق مردم تجاوز نکنه. 

 

+ این ادکلن هم که روی فایلم هست توی اون عکس، سالهاست دارمش و معمولاً استفاده‌ی خاصی ازش نمی‌کنم.

 

قبلاً هم در این پست، مطلبی در خصوص عطر و ادکلن در کانال و وبلاگ منتشر کرده بودم. 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۰
دی
۰۲

بیرون از خونه که میرم (دادگاه یا هرجای دیگه) یه سری کارای ضروری رو انجام میدم، همش به خودم وعده میدم که تحمل کن الان برمیگردی دانشگاه 😂

 

+ بعد وقتی برمیگردم دانشگاه انگار یه ماهی هستم که مدتی دور از آب بوده و الان در حالی که داشته نفسای آخرش رو می‌کشیده، دوباره انداختنش توی آب 😍😂 نفسسسسسس میکشم، باز انرژی میگیرم میام بیرون به بقیه‌ی کارا برسم.

 

+ صرفنظر از خونه، که قاعدتاً برای هر کسی محیط امنی هست، بین فضاهای بیرون از خونه، دانشگاه، محیطی هست که واسم بمب انرژی هست. سر و کله زدن و شوخی و خنده با دانشجوا رو بذارید کنار حضور در دادگاه و فضای پر استرس و جدی وکالت..... هوفففففف اصن قابل قیاس نیست.

 

+ امیدوارم دلتون رو - بخصوص کسانی که به عشق وکالت و قضاوت تلاش میکنن - نسوزونده باشم. در کل، فضای دانشگاه و تدریس با هیییییچی قابل قیاس نیست. حتی اگر توی وکالت، ده برابر پول باشه.

 

+ یه وخ کسی ازم پرسید چرا متمرکز نمیشی روی وکالت؟ پول که خیلی بیشتره اونجا، بهش گفتم ده میلیون تومن تدریس رو عوض نمی‌کنم با پنجاه میلیون تومن وکالت. یه طوری نگام کرد انگار داره به یه دیوونه روانی نگاه میکنه 😂 گفتم من اینجوریم دیگه. ریم سیه 😂

 

توی دادگاه که میری متأسفانه در برخی موارد، فضای دادگاه اینجوریه که دو تا وکیل اصحاب دعوا، دور از جون مث سگ و گربه به هم میپرن و از هیچ تاکتیکی برای عصبانی کردن طرف مقابل روگردون نیستن و هرررر دروغ و دَبَنگی هم که دستشون برسه میگن. واسه چی؟ واسه پول.

 

+ برخی از قضات هم معمولاً هر کی بیشتر شکم پاره کنه و کولی بازی دربیاره متمایل میشن سمت اون. چون برخیهاشون پرونده نمیخونن.

 

+ هم قاضی خوب و متعهد هست، هم وکیل خوب و باوجدان. نمونه‌هایی هم خودم شخصاً دیدم از هر دو دسته. ولی کلاً فضای دادگاه، خیییلی فضای خشن و عبوسی هست. واسه من نیست حداقل.

 

بعد خیلی موکلا هم هستن فکر میکنن وکیل طرف مقابل که حنجره پاره میکنه و کولی بازی درمیاره لابد وکیل بهتری هست و از وکیل خودشم انتظار همچین سلیطه‌‌بازی‌هایی داره 😂 دیگه نمیدونه قاعده‌ش اینه که وکیل، خوب و متین حرف بزنه و مستدل، لایحه بنویسه، نه اینکه شکم خودشو وسط شعبه پاره کنه بریزه رو زمین 😂

 

+ امان از برخی قضات که لایحه نمیخونن اصلاً. فک کن تنها ابزار قانونی وکیل، لایحه‌نویسی هست اما وقتی همون یه ابزار هم ازت گرفته بشه دیگه چه غلطی میتونی بکنی توی یه پرونده 😂

 

+ برخی از قضات هم که لایحه نمیخونن تقصیری ندارن، ماهی بعضاً سیصد چهارصد پرونده بعضاً بهشون ارجاع میشه، 700، 800 پرونده‌ی تلنبار شده از قبل هم دارن، آمار مختومه‌شون هم کم باشه براشون تخلف رد میکنن. هر کی باشه نابود میشه زیر این فشار. توی اون شرایط، طبیعیه نرسن لایحه بخونن.

  • سید نورالله شاهرخی
۱۲
دی
۰۲

قبلاً توی این مطلب، یه چیزایی در خصوص ارتباط معلمی و بازیگری نوشته بودم اما بسطش ندادم و گذرا ازش عبور کردم، الان میخام یه کم بیشتر در خصوصش صحبت کنم.

 

دیدید بازیگرای تئاتر از چیزی حرف میزنن به اسم نَفَسِ گرم تماشاگر و میگن ارتباط چهره به چهره با مخاطب چیزیه که توی سینما نیست یا بازیکنان فوتبال و بازیگرای سینما از چیزی حرف میزنن به اسم محبت مردم و همش میگن ما خاک پای مردمیم و از این حرفا؟

 

معلمی هم یه ارتباطی با این عوالِم داره. دیدید بعضی دانشجوا میان اون جلو کنار معلم وامیستن کنفرانس بدن یا حتی توی همون دانشجوا که نشستن طرف خطاب معلم قرار میگیرن و میخان جواب بدن یه استرس خیلی بدی میگیرن و اصلاً همون حرف معمولی خودشونم نمیتونن بزنن دیگه؟ این بخاطر اینه که با جادوی جلوی جمع بودن آشنا نیستن.

 

وقتی اون جلو وامیستی و چهل نفر آدم با ذهن آماده بهت خیره میشن و اصن اونجان که حرفای تو رو بشنون و تو میتونی با تک تکشون شوخی کنی و حرف بزنی و از ذهنیتشون خبردار بشی و باهاشون دیالوگ برقرار کنی و کنترل اوضاع هم دست خودته یه حس جادویی هست واقعاً که توی هیچ جا پیدا نمیشه.

 

بازیگر تئاتر رو در نظر بگیرید که از نظر ارتباط چهره به چهره، نزدیکترین حس رو داره به این موضوع. اما باز تجربه‌ی معلمی یه چیز خیلی فراتری هست نسبت به اون. چون بازیگر تئاتر، یه نقشی بازی میکنه، حرفا و دیالوگهای خودشو میگه و میره و فوقش اون آخر تئاتر، اگر خوب نقششو بازی کرده باشه مردم یه چند دقیقه سر پا واسش دست بزنن، اما ارتباطش در همین حد میمونه. چنین مجالی نیست که چهره به چهره حرف خودشو بزنه و جواب مردمو بشنوه و باهاشون دیالوگ دو جانبه برقرار کنه و حسی که داره رو به اونا منتقل کنه و از حس اونا تاثیر بپذیره در لحظه.

 

بازیکنای فوتبال توی یه استادیوم مملو از جمعیت رو در نظر بگیرید. دیدید که خیلی از بازیکنای فوتبال میگن بازی کردن توی استادیوم آزادی با صد هزار نفر جمعیت یه حسی داره که هیچ جای دنیا پیدا نمیشه؟ بخاطر همین موضوع هست. جادوی بودن جلوی جمع. اما اونم حتی به کاملیِ تجربه‌ی معلم بودن نیست. فکر کن شما توی استادیوم آزادی با صد هزار نفر جمعیت یه گل بزنی و همه یک دفعه از جا بپرن و خوشحالی کنن. درسته یه حس خیلی بزرگیه اما باز تو که گُل زدی فقط میبینی که صد هزار نفر جمعیت دورت دارن خوشحالی میکنن - که در نوع خودش خیلی خوبه - اما ارتباط روحی و انسانی و دیالوگ که باهاشون نداری، مگر توی فضای مجازی و توی پیجت بیان باهات حرف بزنن که اونم بدیای خاص خودش رو داره و در کل خیلی فرق داره با ارتباط چهره به چهره و انسانی که توی معلمی هست.

 

این دیالوگ برقرار کردن و تبادل نظر کردن و خودتو و نظراتتو به رأی گذاشتن و اثر گذاشتن روی آدمای دیگه - اونم جوونا که خیلی منعطف و خاضع در برابر منطق هستن خیلی وقتا و تعصبات و جاهلیتهای رسوب کرده و سنگ شده رو ندارن - و از اونا اثر پذیرفتن و جلوی جمع بودن و با نَفَسِ تماشاگر نفس کشیدن به نظر من بهههههترین جنبه‌ی معلمی هست و فرصتی هست که خدا وقتی دوست داشته باشه در اختیارت میذاره. باید تا میتونی از این فرصت، خوب استفاده کنی تا خدای نکرده خدا ازت نگیردش.

 

+ خیلی وقتا هست قبل از ورود به کلاس، به هر دلیل از نظر عاطفی و احساسی توی وضعیت خوبی نیستم و خُلقم تنگه، اما به محض اینکه میرم اون جلو می‌شینم و اون جادو احاطه میکنه منو و دانشجوا چند تا شوخی باهام میکنن همه چی یادم میره و میشم همون آدمی که باید باشم.

 

+ خوبیش اینه دانشجوا هم چون 90 درصد اوقات منو سر حال دیدن حتی توی همون ده درصدی هم که من حالم خوب نیست باز مث همون نود درصد روم حساب میکنن و چون فکر میکنن من حالم خوبه شروع میکنن شیطونی و شوخی و منم خودبخود حالم خوب میشه 😂 مث یه پدری که از بیرون اعصابش خرابه وقتی میاد خونه، اما چون بچه‌هاش همیشه سر حال دیدنش و باهاشون مهربون بوده همین که از در خونه میاد داخل، میان از سر و کولش میرن بالا و پدَرِه هم خودبخود حالش خوب میشه.

 

+ خیلی وقتا میرم سر کلاس پشت تریبون میشینم، چون حالم خوبه شروع میکنم از بچه‌ها احوالپرسی کردن یا شوخی کردن یا کلی بهشون میگم "حالتون خوبه؟" اونام معمولاً از قصد برای اینکه بحث بیارن جلو میگن "نه" 😂 و از همونجا خنده و حال خوب شروع میشه. بعد، بغضی وقتام که حالم خوب نیست و احوالپرسی نمی‌کنم ازشون، خودشون میگن "استاد خوبید؟" و منم از قصد میگم "نه" 😂 و بعد اونا شوخی میکنن و حالم خوب میشه...

 

+ خلاصه که معلمی، دنیایی هست، باید لحظه لحظه ش رو حس کرد و ازش لذذذذذت برد. واقعاً ممنونم که خدا بهترین شغل دنیا رو نصیبم کرده و از همه‌ی شمام بخاطر اینکه مسئول خَلق این لحظات خوب هستید ممنونم 🙏

 

+ الان باز یه عده‌ای میان میگن چطور این متنای طولانی رو مینویسی 😂 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۹
آذر
۰۲

از اونجا که تبعیت از مفهومی به اسم "شوالیه‌گری" بدون مشخص بودن حدود و ثغور دقیق اون امری ممکن به نظر نمیرسه و ممکنه افراد مختلفی با کدهای اخلاقی گوناگون بتونن خودشون رو شوالیه معرفی کنن، برای پیشگیری از این امر، اصول ذیل به عنوان راهنمای اخلاقی شوالیه‌ها معرفی و تنظیم شده و کسی که خودش رو سرسپرده به این اصول میدونه میتونه خودش رو شوالیه بدونه و در راه نیل به مراتب بالاتر شوالیه‌گری که در مطلب دیگری اومده تلاش خودش رو مصروف کنه.

 

این اصول عبارت‌اند از:

 

یک. دانایی و خرد: اولویت اول برای شوالیه، علم و دانایی هست. اگر استادی هست که بار علمی بالایی داره ولی نمره رو با سختگیری بیشتری میده و استاد دیگری هست که بار علمی پایین‌تری داره اما نمره رو فله‌ای میده، انتخاب شوالیه، قطعاً اولی هست ولو که مستلزم زحمت کشیدن و قمار کردن نمره هست. مهم نمره نیست. مهم یاد گرفتن مطالب هر چه بیشتر هست. 

 

دو. عافیت سوزی: شوالیه، در راه کسب علم از هیچ زحمتی فرو گذار نمیکنه. شوالیه اگر روز بسیار پر مشغله‌‌ای هم داشته اما چنانچه وقت خواب یه سؤال علمی به ذهنش برسه چنان ولوله‌ای در دلش به پا میشه که حاضره از استزاحتش بزنه، جواب اون سؤال رو بدست بیاره و بعد با خیال راحت بخوابه ولو برای مدتی کمتر. 

 

سه. دوری از دروغ: شوالیه هیچوقت دست به دروغ و دغل و تقلب، آلوده نمیکنه. اگر برای شوالیه امکانی فراهم بشه که بدون اینکه کسی بفهمه یا سرزنش بشه با زحمت کمتر به امکانات یا تسهیلاتی برسه که قانوناً استحقاقش رو نداره، هیچوقت حاضر نمیشه چنین امکانات یا تسهیلاتی رو قبول کنه. (هیچ چیز مثل دروغ، یه شخص رو از چشم یه شوالیه نمیندازه) 

 

چهار. ارزش وقت: ارزشمندترین چیز زندگی برای شوالیه وقتش هست. وقتی ساعاتی از روز رو به بطالت و حواشی میگذرونه چنان عذاب وجدان میگیره که روز بعد حاضره دو برابر روزهای معمولی کار کنه تا خیالش راحت بشه که اون ساعاتی که به بطالت گذرونده رو جبران کرده.

 

پنج. اهمیت درس: مهمترین چیز برای شوالیه، درسشه. یلدا، 13 به در، عید و عزا، معنایی نداره اگر شوالیه درسی برای خوندن داشته باشه.

 

شش. پشتکار: شوالیه، شدیداً پیگیر هست. هیچ کاری رو نیمه تمام رها نمیکنه. کار رو از رو میبره اما خودش از رو نمیره. شوالیه عمیقاً به این شعر حافظ معتقد هست که‌: "مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب :: به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید" 

 

هفت. برنامه ریزی: شوالیه، برای اوقات فراغتش برنامه داره و مهمترین سرگرمی شوالیه، مطالعه هست.

 

هشت. مرتب بودن: شوالیه همیشه مرتب و نظیف هست. لباسی نمیپوشه که انگشت نما بشه چون معتقده اگرم کسی قراره بهش جذب بشه ارزشمنده که بخاطر اخلاق و علمش باشه نه به خاطر ظاهر عجیب و غریبش.

 

نه. ادب: شوالیه، مؤدبه. اگرم کسی به او توهین میکنه به هر دلیلی، او بجای جواب دادن یا پرخاش کردن، خیلی راحت از کنار موضوع رد میشه و برای طرفی که پرخاش کرده خیر و برکت از خدا مسألت میکنه.

 

ده. دوری از جدال: شوالیه اهل یکی به دو کردن نیست. اعتقادات خودش رو با استدلال بیان میکنه اما وقتی می‌بینه طرف مقابل لجاجت میکنه و نمی‌پذیره، اصرار نمیکنه و راهشو میکشه میره.

 

یازده. صداقت: شوالیه صادق هست. هیچی نمیتونه شوالیه رو وادار به دروغگویی کنه. شوالیه همیشه راست میگه حتی اگر به ضررش باشه و قانون رو اجرا میکنه حتی اگر به نفعش نباشه. در همین راستا، شوالیه هیچ ابایی نداره که اگر جایی اشتباه کرد سرشو بگیره بالا، بگه اشتباه کردم و عذرخواهی کنه. اگر پاسخ سؤالی رو نمیدونه، در جواب اون سؤال، دری وری نمیگه. خیلی راحت میگه "بلد نیستم. میگردم جوابش رو پیدا میکنم". 

 

دوازده. حضور در کلاس: شوالیه تقریباً مگر بمیره که در کلاس غیبت کنه و همیشه رأس ساعت مقرر برای شروع کلاس، بشاش و خوشرو در حالی که استراحت کافی کرده آماده برای استماع مباحث استاد و یاد گرفتن مطالب جدید هست.

 

سیزده: مکلف به تکلیف: شوالیه خودش رو مکلف به انجام تکلیف میدونه و نتیجه رو به خدا می‌سپاره. اگر تکلیف رو به خوبی انجام داده و زحمت خودش رو کشیده باشه خودش رو برنده میدونه ولو به هر دلیلی اون نتیجه‌ی مقصود، عایدش نشده باشه. 

 

چهارده. تبعیت از استدلال، نه اکثریت: شوالیه، در قید رأی و نظر اکثریت نیست. اگر کاری رو بر اساس استدلال درست بدونه انجامش میده ولو کل مردم دنیا جلوش وایسن. حرکت کردن بر خلاف جهت آب و مورد سرزنش و ملامت قرار گرفتن برای شوالیه یه چیز کاااااااملن طبیعی هست. 

 

پانزده. وقت شناسی: تأخیر، دیر رسیدن و خواب موندن هیچ معنایی در قاموس شوالیه‌ها نداره. شوالیه ممکنه زود برسه اما دیر نمیرسه. 

 

شانزده. زبان خارجی: شوالیه برای اینکه بدونه توی دنیا چه خبره و منابع ناموثق، نتونن با اخبار فیک سرش رو کلاه بذارن و همچنین برای تطبیق نظام حقوقی خودمون با سایر نظام‌ها ضرورتاً حداقل یه زبان خارجی (انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیولی، چینی و....) بلده. اگر هم بلد نیست میذاره توی اولویت و حداکثر ظرف یکسال خودش رو به سطح قابل قبولی میرسونه. از حیث این بند، زبان عربی، که زبان کتاب آسمونی ما و نیز زبان میراث گران‌سنگ حقوقی ماست زبان خارجی محسوب نمیشه و یادگیری و تسلط بر این زبان و متون اون، صد در صد و قطعی هست. منظور از لزوم یادگیری زبان خارجی، بنابراین زبانی غیر از عربی است. 

 

+ اینا نقشه‌ی راه و هدف گذاری هست. شوالیه اگرم در مواقعی از این اصول فاصله گرفت سریعا برمیگرده و عمل به این اصول رو از سر میگیره.

 

+ این پیمان در آینده تکمیل خواهد شد.

  • سید نورالله شاهرخی
۱۹
خرداد
۰۱

اینکه یه زنی که بر اساس ادعای خودش مورد تعرض قرار گرفته، بدون هیچ ادله‌ای اقدام به نشر مطالبی علیه شخصی بکنه و اسمش رو بذاره حمایت از ستمدیدگی زنان، با هیچ عقل و منطقی سازگار نیست. توی همون غرب هم گندش دراومده و اینجا هم باید جلوش گرفته بشه. اگر اینطور باشه هر مردی هم میتونه علیه هر زنی ادعاهای خلاف اخلاق مطرح کنه و زندگی خانوادگی و حرفه‌ای اون زن رو نابود کنه و بعدم بگه اینجور چیزا که نمیشه براش دلیل آورد و هیچ دلیلی هم ارائه نکنه. اگر قرار باشه چنین روندی قابل قبول باشه سنگ روی سنگ بند نمیشه. این نه با اصول عقل، سازگاره نه با اصول منطق، نه با اصول حقوقی و نه با هیچ اصل دیگری. فقط با این اصل سازگاره که هر عملی اونور آب کردن لابد کار خوبیه و مام باید انجامش بدیم 😂

 

هیچ ادعایی بدون دلیل قبول نیست. خواه از سمت مردی نسبت به زنی به اتهام انجام اعمال خلاف اخلاق و خواه از سمت زنی نسبت به مردی به اتهام تعرض. این یک اصل بنیادین حقوقی هست که همیشه باید محترم باشه تا انسان امکان انجام تعاملات اجتماعی رو داشته باشه وگرنه پایه همه چیز متزلزل میشه و توی جوامع فعلی که تهمت و اتهام حرف اول رو میزنه اونقدر چوپان دروغگو زیاد میشه که دیگه حتی حرف ستمدیدگان و مورد تعرض قرار گرفتگان واقعی رَم کسی باور نمی‌کنه.

 

قضیه‌ی همون میکروفن کلاس مجازی رو به یاد بیارید که وقتی اونقد دروغ گفته میشه که "استاد صدا نمیاد" "استاد صدا قطعه" "استاد نت مشکل داره" که دیگه استاد حرف اون دانشجوی بنده‌خدایی که واقعاً نتش مشکل داره رو هم باور نمی‌کنه.

  • سید نورالله شاهرخی
۱۷
بهمن
۰۰

🚨به عنوان یک تجربه حقوقی و وکالتی خطاب به آقایون مجرد: 

 

مهریه‌ی زوجه ولو هزاران سکه معین بشه باید پرداخت بشه. اصولاً مهریه برای " تأدیه کردن " هست و نه برای " تأدیه نکردن ". هر کس بهتون گفت حالا تو فلان قدر سکه بزن من سربلند بشم بین دوست و فامیل، حالا کو تا مهریه، بدونید سنگ بنای اول بدبختیون همونجاست. 

 

نپرداختن مهریه، هم کیفر شرعی داره هم ضمانت اجرای قانونی. از نظر شرعی در احادیث هست که اگر مهریه‌ای می‌زنید که قصد پرداختش ندارید مثل اینه که دارید زنا می‌کنید. از نظر قانونی هم همین الان چه بسیار مردانی که باید بشدت تلاش کنن که این دین رو که حق زن هم هست به دستش برسونن ماهانه و هر ماه هم میرن در مجلس تحصن میکنن که آقا گناه ما چی بود. 

 

بنابراین به اون میزانی مهریه بزنید که بتونید از پس پرداختش بربیاید. اولین چیزی که در اولین اختلاف جدی، زوجه ازتون مطالبه خواهد کرد مهریه‌ش خواهد بود و اون موقع دیگه قانون و خود اون زوجه ازتون نخواهد پذیرفت که بگید بنای ما بر نپرداختن مهریه بود. باید تا قرون آخرش بدید. 

 

پس اگر حتی دختری گیر نیاوردید که با مهریه‌ای که پرداختش در توان شما باشه حاضر باشه به عقدتون دربیاد خیلی رک و پوست کنده بگم ازدواج نکنید. 

 

مهریه بالا برای هیچ کس نه اعتبار میاره و نه خوشبختی. مهم تفاهم هست. بنابراین اگه فردی رو برای ازدواج انتخاب کردید و اون فرد اصرار به مهریه ای داشت که پرداختش در توان شما نیست با دلیل و منطق طرفتون رو قانع کنید و اگر هنوز بر نظر خودشون پافشاری میکنه قید اون ازدواج رو بزنید. چون عقل حکم میکنه که آدم باید دینی رو قبول کنه که بتونه پرداختش کنه.

 

اگر هم فکر می‌کنید که حالا مهریه رو کی داده و کی گرفته یه سر به دادگاه خانواده بزنید و ببینید چه خبره.. کار به استثنائات ندارم، معلوم هم نیست که شما و اون خانم محترم جزو استثنائات باشید. خیلیا دارن مهریه میدن و خیلیا هم دارن مهریه میگیرن. شما هم احتمالاً جزو همونها خواهید بود اگر خدای نکرده کار به اونجا بکشه. 

 

اینجا هم بگم مهریه بالا دلیل بر شرافت یا اصالت زن نیست و چه بسا انتخاب و قبول مهریه پایین میتونه قرینه‌ای بر شرافت زن و اصالت زن باشه.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۲
خرداد
۰۰

یکی از حقوق کودکان، حق بر تصویرشون هست. نباید از تصویر کسی که اختیار و اهلیت قانونی تصمیم‌گیری نداره هنوز، بدون اینکه بتونه رضایت خودشو ابراز کنه استفاده کرد، فرقی هم نداره ما مامان اون کودکیم یا باباش. محدوده‌ی ولایت و حضانت فقط شامل تصمیم‌گیری و رتق و فتق امور مالی و غیرمالی کودک میشه و با هیچ تعریفی شامل اجازه دادن به والدین برای استفاده از تصاویر کودکشون به عنوان عکس پروفایل یا انتشار در اینستاگرام و اینا نمیشه. فکر کنید الان باباتون یا برادرتون توی همین سنی که الان هستید عکس الان شما رو بجای عکس پروفایل خودش بذاره، قطعاً استقبال نمی‌کنید و اونو تجاوز به حق خودتون میدونید. کودک هم همینطوره. اینکه نمیتونه از خودش دفاع کنه ما رو مجاز نمیکنه بدون اینکه بدونیم بعدا در زمان دارا بودن اهلیت، راضیه یا نه، عکسشو الان منتشر کنیم همه جا.

 

این یکی از رایج‌ترین انواع تجاوز به حقوق کودکان - این بندگان خوب خدا - ست. متوقفش کنیم. انتشار تصویر کودک، ابراز محبت نیست، نوعی تجاوز به حقوق مسلم اوست. 

 

کودک، حیوان خانگی نیست؛ کودک، ابزار فخرفروشی والدین نیست؛ کودک، یه انسان کامله که فعلاً دست ما امانته و هیچ نوع توانایی بر دفاع از خودش نداره. اینکه توانایی دفاع نداره و کاملاً تابع ماست ما رو مجاز نمیکنه به نحوی رفتار کنیم که با یه انسان بالغ رفتار نمی‌کنیم. همونطور که ما به خودمون اجازه نمیدیم عکس افراد بالغ رو بدون کسب اجازه ازشون منتشر کنیم کودک هم عیناً مشمول همین حکم هست.

 

بعدالتحریر: 

 

از نظر قانونی و اخلاقی، انتشار عکس هر کسی نیاز به رضایت صریح یا ضمنی او داره چون از زمره‌ی حقوق مربوط به شخصیت افراد هست. کودک چنین اجازه‌ای نداده و اصولاً خودش بشخصه اهلیت تصمیم‌گیری در این زمینه نداره. از سوی دیگه، انتشار عکس در دایره اختیارات ولی یا قیم یا مادر هم نمیگنجه و تصمیمی هست که باید خود شخص اونم بعد از کسب اهلیت قانونی بگیره. بنابراین انتشار عکس کودکان، هم قانوناً ممنوع و هم اخلاقاً مذموم هست. 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۲
خرداد
۰۰

وقتی در فضای مجازی از معلمتون و یا هر کسی که موظف به رعایت ادب در برابر او هستید درخواستی دارید و اون درخواست در حیطه‌ی توان او نیست یا به هر دلیلی برآورده نمیکنه این درخواست شما رو، اقتضای ادب و احترام اینه که ازش تشکر کنید که پاسخگو بوده و سپس مکالمه رو تموم کنید. نه همینجوری سرتون رو بندازید پایین، پیام رو سین کنید و خشک و خالی برید. ادب اینه که بنویسید "متشکرم" یا "ببخشید مزاحم شدم" یا "ممنونم که وقتتون رو در اختیار من گذاشتید" یا جملات اینچنینی و بعد خداحافظی کنید و برید.

 

طرف اومده از من سؤال پرسیده من گفتم "نمیدونم جواب رو" همینجور ول کرده رفته. این ینی چی؟ یعنی "وقتی لایق خداحافظی هستی که بتونی به من کمک کنی. اگر کمک نمیکنی حتی ارزش خداحافظی هم نداری!"

 

این درست مث اینه که در کلاسای حضوری آخر کلاس از معلم سؤالی بپرسید بعد او بگه "شرمنده، نمیدونم" و شما بدون گفتن حتی یک کلمه سرتونو برگردونید و از کلاس خارج بشید. همینقد بی ادبانه.

 

اینا رم که میگم بخاطر خودم نمیگم. بخاطر این میگم که مردم بر اساس برخوردتون روی شخصیتتون حساب باز میکنن و چون می‌بینم بعضیاتون واقعاً نمیدونید این مسائل رو و به دلیل عدم علم، این آداب رو انجام نمی‌دید نه اینکه واقعاً قصد اهانت داشته باشید، دلم میسوزه که از این ناحیه در اجتماع متضرر بشید و راجع بهتون فکر بد بکنن.

 

وگرنه اگر قصدتون از جواب ندادن اینه که به معلم بگید "چون جواب منو اونطور که مد نظرم بود ندادی، حتی ارزش خداحافظی هم نداری" همه چی اوکیه پس. به همین شیوه‌ی برخورد ادامه بدید.

 

+ الان فوری تشریف نیارید بگید "پس چطور ما پیام میدیم تو جواب ما رو نمیدی؟ بد نیست اون؟ " چون اولاً من کلا جواب نمیدم نه اینکه وسط مکالمه ول کنم برم :-/ ثانیاً شما هر روز به چهل تا معلم پی ام نمی‌دید ولی من بخوام جواب بدم باید برخی روزا به چهل نفر جواب بدم و واقعاً وقتشو ندارم اصلاً و به هیچ وجه برام مقدور نیست این حجم از پاسخگویی ثالثاً من توی بیوی کانال قبلاً از این بابت از همگی عذرخواهی کردم و کسی که پیام میده از قبل اینو میدونه که ممکنه من نتونم جواب بدم رابعاً خیلی از پیامای دانشجوا یا قبلاً جواب داده شده و عدم دقت باعث پرسش مجددشون میشه یا واقعاً جواب خاصی نداره حرفاشون. بنابراین این ایراد در مورد من وارد نیست. 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۴
مرداد
۹۸

این روزها که به دلیل مشغله‌های کاری که دارم وقت پاسخگویی به پیام‌های واصله رو مثل قبل ندارم، واکنش برخی از دانشجویان محترم، خیییییلی برام جالبه. 

 

ینی تو صد بار به یکی عسل بده مجانی در راه رضای خدا، کافیه یکبار به هر دلیلی نتونی عسل بهش بدی، چنان طلبکارت میشه ک انگار اون عسله که بهش میدادی ارث باباش بوده!

 

بزرگوار! یکسان رفتار کن، تو اگر بی ادبی، همون موقع هم که عسل بهت میداد و لقمه رو میذاشت توی دهنت و چپ و راست، با موقع و بی موقع، از وقت خواب و استراحتش میزد و جواب سؤالات با ربط و بیربطت رو می‌داد، سر همون بی ادبی خودت میموندی و با بی احترامی و طلبکاری ذاتی که همیشه توی وجودت هست، جوابش رو میدادی نه اینکه در اون موقع کاملاً خاضع و خاشع باشی و اظهار ادب کنی و به اصطلاح، حرمت استادی رو نگه داری و براش دعای خیر کنی، اگرم مودبی و و ادبت ذاتیه، وقتی هم که طرف به هر دلیلی نمیتونه پاسخ سوالت رو بده و ازت عذرخواهی میکنه از این بابت، اون ادب ذاتی خودت رو حفظ کن، تشکر کن ازش که دفعات قبل لطف کرده و جواب داده و ازش عذرخواهی کن که الان مزاحمش شدی و سرتو بنداز پایین برو ازش هم طلبکار نباش، گناه که نکرده که چند بار بدون اینکه وظیفه داشته باشه جوابت رو داده، اما اینکه مودب باشی ولی ادبت فقط تا وقتی باشه که طرف در خدمت ته نوبره واقعاً!

 

بعدالتحریر : یه مورد داشتم اخیراً، دانشجو یه قولنامه‌ی پیچیده و پر جزئیات فرستاده برام - از اونا که باید با ذره بین بخونیش اگر کاغذش جلوت باشه، اونوخ این عکسشو برای من گرفته فرستاده - و یه سؤال فنی هم پرسیده ک باید پنج شیش ساعت مطالعه کرد تا به جوابش رسید، بعدم مدام پیام میده ک زود جواب بده زود جواب بده، انگار با نوکر در خونه باباش طرفه! منم بش گفتم اینو باید ببری پیش وکیل باهاش مشورت کنی، اینجوری نمیشه جواب داد.

 

فکر میکنین چیکار کرد؟

 

آفرین! درست حدس زدید، با لحن بی ادبانه ای بهم گفت تو هم که شدی مثل بقیه! بعدم همه‌ی پیاماش توی تلگرام رو پاک کرد تازه زد منم بلاک کرد :-/

 

 

به قول فامیل دور : من حرفی ندارم.

 

 

(به سبک سیامک انصاری توی طنزای مهران مدیری، خیره به دوربین نگاه می‌کند)

 

 

نتیجه اخلاقی: لطف مکرر، حق مسلّم می‌شود! 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۹
آذر
۹۷

متن ذیل، نوشته‌ی من نیست. اما با مفاد اون موافقم. 


یه عده‌ای خانوم هستن که گرچه اسماً مسلمون هستن اما به هیچی پایبند نیستن و از همون اول تصویر بی حجاب میذارن توی پروفایل، اینا به کنار. کارشون زشته اما به هر حال صداقت دارن. یه عده‌ای هم هستن برای حجاب خودشون ارزش قائل هستن و تصویر خودشون رو سرمایه‌ای میدونن که نباید همینطور الکی اون رو در اختیار محرم و نامحرم بذارن و ارزش خودشون رو پایین نمیارن. تصویر خودشون رو اصلاً بنا ندارن بذارن توی پروفایل. اینا هم به کنار. کارشون ارزشمند و قابل تأیید است. 

اما مشکل یه عده‌ای هستن که اسماً باید جلوی خونواده وانمود کنن جزو گروه دوم هستن اما در واقع میخان جزو گروه اول باشن. اینا برای اینکه از گروه دوم، وارد گروه اول بشن بندگان خدا باید زجر و مرارت‌های بسیاری بکشن! 

بنابراین روند تصویر پروفایل برخی خانومای بدحجاب که احیاناً خونواده سنتی دارن و طی مبارزاتی طاقت‌فرسا این بدحجابی رو بدست آوردن! برای سرایت دادن همین بدحجابی به تصویر پروفایلشون توی شبکه‌های اجتماعی اینطوریه :

1. گذاشتن تصویر خانومای بی‌حجاب دیگه مثل سلبریتی‌ها اونم از پشت که مثلاً چهره‌ی خانومه معلوم نباشه. یه متن بی‌ربط هم کنار عکسه نوشته میشه که ینی منظور از این تصویر، این متنه هست و ما اصلاً به این تصویر خانومه کار نداریم!

2. گذاشتن تصویر بی حجاب خانومای دیگه از روبرو به شکل بی حجاب با متن بی ربط!

3.گذاشتن تصویر بی حجاب خانومای دیگه به شکل بی حجاب بدون متن!

اگر خونواده تا اینجا مخالفتی نکنن اوضاع وارد فازهای جدیدی میشه:

4.قرار دادن تصویر خودشون در عکس پروفایل به صورت محو اونم از پشت در حالیکه مثلاً دارن به گلی چیزی دست میکشن یا به افق خیره شدن!

5.قرار دادن تصویر خودشون از جلو در حالیکه مانعی طبیعی قسمت‌های اعظم چهره رو پوشونده مثلاً گرفتن یک برگ جلوی رو!

6.قرار دادن تصویر خودشون از جلو به شکل محو اما بدون مانع و بدون ارائه مصداقی از بدحجابی!

7. قرار دادن تصویر خودشون بصورت واضح اما بدون آرایش و این چیزا با یه متن بی ربط یا در یه مراسم بی ربط. 

8.قرار دادن تصویر خودشون با اندکی آرایش و اندکی بدحجابی جهت دیدن واکنش خونواده! 

9. قرار دادن همون تصویری که تا اینجا انقد براش مرارت کشیدن! یعنی تصویر با آرایش غلیظ با بدحجابی کامل! 

10.قرار دادن تصویر بی حجاب اما بریدن گوشه‌های تصویر که زیاد حول و حوش صورت معلوم نباشه! 

11. قرار دادن تصویر بی حجاب بدون ویرایش و با آرایش غلیظ! 

البته افراد کمی وجود دارن که خونواده‌هاشون سنتی باشن و این شانس رو پیدا کنن که تا مرحله‌ی 11 بیان ولی به هر حال اون خانوما تلاششون رو در این راه میکنن! انتقال از هر مرحله به مرحله‌ی بعد ممکنه بر حسب مقاومت یا عدم مقاومت خونواده بین چند روز تا چند ماه طول بکشه! 

یعنی اگر انقد که توی این راه پشتکار به خرج میدن برای اهداف علمی و اقتصادی و اجتماعی پشتکار به خرج میدادن و مرارت می‌کشیدن حتماً جامعه، گلستان می‌شد! 

نمونه‌ای از اجرای طرح در مرحله پنجم! 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۸
آذر
۹۷

یه بار آنگلا مرکل - اگر نمی‌شناسید ایشون سال‌هاست صدراعظم آلمان و قدرتمندترین زن زنده‌ی دنیاست - رفته بود توی یه مدرسه‌ای توی آلمان که مثلاً از این کارای نایس و کولی بکنه که سیاستمداران می‌کنن و خودشون رو به مردم نزدیک جلوه میدن و اینا. جریان دیدار هم خب از شبکه‌های تلویزیونی داشت پخش می‌شد. بحران پذیرش مهاجران توی اون روزا داغ بود.

توی مدرسه یه دختر فلسطینی اجازه گرفت و پا شد و حرف زد، با زبون آلمانی سلیس، گفت من و پدر و مادرم الان یه چند سالی میشه اینجا هستیم و از کمپ پناهندگان فلسطینی توی لبنان اومدیم و اینجا مدرسه میرم و خیلی اینجا رو دوس دارم و اینا، ولی الان میخوان به دلیل اینکه میگن ما شرایط پناهندگی نداریم دوباره ما رو برگردونن لبنان. یه کاری برای ما بکنید. 

احتمالاً هر سیاستمدار دیگه‌ای می‌بود مثلاً ژست حقوق بشری می‌گرفت که آره میدم پرونده‌تون رو دوباره بررسی کنن دختر گلم، تمام سعی‌ام رو می‌کنم تا برنگردید و از این صحبتا.

اما آنگلا مرکل دراومد گفت دخترم، سیاست، عرصه‌ی گرفتن تصمیم‌های سخته. اگر واقعاً معلوم بشه که باید برگردید و ما شما رو نگه داریم برای تو خوب میشه اما جواب اون صدها هزار پناهنده‌ی دیگه‌ای که اونا هم میخام بیان و از همین امتیازی که تو بهره‌مند شدی، بهره‌مند بشن رو چطور باید بدیم؟ میشه بگیم اون امتیاز فقط مخصوص تو بود؟ 

خانم مرکل بعد از اون به حرفاش ادامه داد، چند دقیقه بعد صدای گریه‌ی دختره دراومد، خانم مرکل وقتی می‌خواست خارج بشه رفت پیش دختره و دلداریش داد اما هیچ وعده‌ای بهش نداد. 

توی مطبوعات آلمان، خانم صدراعظم رو سنگدل و بی‌رحم دونستن به خاطر این برخورد. به نظر من اما عادلانه بود. 

ربطش به بحث معلمی چیه؟ معلم وقتی قواعدی میذاره برای اداره‌ی کلاس، برخی دانشجویان میان دقایق طولانی رو صرف میکنن برای اینکه به معلم ثابت کنن وضعیتشون خاصه و باید از اون قاعده مستثنی بشن، معتقدن هیچ کسی نه قبلاً و نه بعداً وضعیت اونا رو نخواهد داشت، جلسه‌ی دادرسی داشتم نیومدم کلاس، مامانم مریض بود، خودم مریض بودم، عروسیم بود، ماشینم خراب شد ووووو اونا فقط خودشون رو می‌بینن، اما معلمی عرصه‌ی گرفتن تصمیمات سخت هست، یا باید علیرغم میلت بر اجرای قوانین آموزشی پافشاری کنی تا بقیه حساب کار دستشون بیاد و کلاست کاروانسرا نشه و سر و شکلی داشته باشه یا اگر وا دادی و استثنایی قائل شدی، برای همه باید همون استثنا رو قائل بشی و استثنایی که برای همه باشه دیگه استثنا نیست، خودش یه قاعده‌س. اون قاعده اینه من یه قانون گذاشتم، اما تو بیا یه بهونه - ولو واقعی - بیار و از دست این قانون خودت رو خلاص کن!

من از بین این دو رویکرد، قطعاً اولی رو انتخاب می‌کنم! 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۱
آذر
۹۷

ایده این کار از کجا به ذهنتون اومد؟

از سنوات گذشته دانشجویانی که به نحوه‌ی تدریس من علاقمند بودن میگفتن که آیا میتونی کلاس‌هایی برای ما برگزار کنی که متمرکز بر آزمون‌های حقوقی باشه یا خیر، من چون اون موقع اصولاً شیوه‌ی تدریسم استدلال محور بود و با شیوه‌ی آزمونی موافق نبودم طبیعتاً قبول نکردم، از این مؤسسات حقوقی هم چند باری تماس گرفتن که برم در مؤسسه‌شون تدریس کنم که من بدلیل رویکرد عمدتاً تجارت محور این مؤسسات قبول نمی‌کردم تا اینکه اخیراً یکی از دانشجویان محترم دوباره بحث تشکیل کلاس برای آزمون‌ها رو پیش کشید و با توجه به تغییر شیوه‌ی تدریس به آزمون محور، این باعث شد این بار جدی‌تر به این موضوع فکر کنم.

 

آمادگی تدریس چه دروسی برای آزمون‌ها رو دارید؟

اصولاً کلیه‌ی دروس حقوق خصوصی به علاوه‌ی اصول فقه و متون فقه رو می‌تونم با رویکرد آزمونی تدریس کنم، اما به نظرم با توجه به ضعف مفرط دانشجویان در بحث متون تخصصی حقوقی به زبان انگلیسی و با توجه به اهمیت فوق‌العاده این ماده در آزمون ارشد، این درس میتونه گزینه‌ی خوبی برای شروع باشه. هم برای دانشجویان کارشناسی ارشد که میخوان برای آزمون دکتری آماده بشن و هم برای دانشجویان کارشناسی که میخوان درصدهاشون برای آزمون ارشد بره بالا. اگر میخاید در زمینه‌ی اهمیت قاطع زبان انگلیسی در آزمون ارشد و تجربه‌ی خودِ من در آزمون کارشناسی ارشد اطلاع بیشتری کسب کنید میتونید این مطلب رو مشاهده بفرمایید.

 

شیوه‌ی تدریس شما در کلاس‌های آمادگی کنکور چه تفاوتی با شیوه‌ی معمول تدریس خواهد داشت؟

طبیعتاً بیشتر متمرکز خواهد بود بر آزمون‌های تستی و نکات کنکوری و سعی می‌کنیم سؤالات هر درس در آزمون‌های حقوقی رو هم تجزیه و تحلیل کنیم. طبیعتاً در مواردی هم که ببینم دانشجویان در مبحثی اشکال بنیادین دارن، اول اون مطلب رو جا خواهم انداخت و بعد نکات کنکوری اون رو مطرح خواهم کرد. در درس متون حقوقی به زبان انگلیسی سعی‌ام بر این خواهد بود که زبان رو از پایه شروع کنم یعنی به هنگام تدریس، نکات گرامری و فنون ترجمه‌ی متن رو هم تدریس کنم.

 

آیا برای شرکت در این کلاس‌ها هزینه باید پرداخت بشه؟

طبیعتاً قاعده‌ی حقوقی اینه که عمل شخص مسلمان، محترم هست و وقتی برای کاری در عرف، اجرت هست، باید اجرت پرداخت بشه. میزان اجرتی که هر نفر خواهد پرداخت بستگی به تعداد نفرات کلاس خواهد داشت، هر چه تعداد نفرات، بیشتر باشه، طبعاً مبلغ کمتری باید پرداخت بشه.

مبلغ هم در نهایت به اندازه‌ی همون مبلغی خواهد بود که عرف این کلاس‌ها هست حالا نهایتاً برای دانشجو خودمون یه تخفیف اندکی هم در نظر خواهیم گرفت. اگر هم تعداد نفرات حاضر به شرکت در کلاس، اونقدر کم باشه که تشکیل کلاس توجیه اقتصادی نداشته باشه خب این پیشنهاد به دست فراموشی سپرده خواهد شد.

 

محل تشکیل کلاس‌ها کجا خواهد بود؟

برای دانشجویان دانشگاه آیت‌الله العظمی بروجردی :

من با ریاست محترم دانشکده حقوق آیت‌الله العظمی بروجردی صحبت کردم ایشون قول همکاری دادن و فرمودن به شرط اینکه در دانشکده کلاس خالی وجود داشته باشه ما حاضر به همکاری هستیم و محل رو در اختیار قرار خواهیم داد. فقط شرطش اینه که افراد خارج از دانشکده نیان چون از حیث ورود و خروج و اینا مشکل خواهیم داشت، پس برای دانشجویان محترم دانشگاه آیت‌الله العظمی بروجردی مشکلی نیست.

برای سایر دانشجویان :

اگر متقاضی وجود داشته و مسؤولین اون دانشگاه‌ها هم راضی باشن من حاضر به حضور در دانشگاه‌های سطح شهر خرم‌آباد و بروجرد برای تشکیل کلاس آزمون محور هستم اگر هم متقاضی وجود داره لکن مسؤولین دانشگاه‌هاشون برای در اختیار قرار دادن مکان، همکاری نمی‌کنن میتونیم خارج از دانشگاه در محلی که بعداً یکی از دانشجویان محترم ممکنه پیشنهاد بده و روش توافق کنیم کلاس رو تشکیل بدیم ولی در این صورت یعنی در صورتی که محل تشکیل کلاس‌ها خارج از محیط آموزشی دانشگاه باشه، به دلیل اجتناب از مشکلات احتمالی، متأسفانه فقط میتونم در خدمت متقاضیان آقا باشم.

ضمناً اگر کسی از دانشجویان محترم مؤسسه‌ای حقوقی رو میشناسه که میتونه طی قراردادی یکی از کلاس‌ها در محل مؤسسه رو در اختیار بگذره برای ساعت تدریس و البته وجهش رو هم بگیره، از نظر من مانعی نداره و در این صورت، متقاضیان میتونن خانم و آقا باشن.

 

زمان تشکیل کلاس‌ها چگونه خواهد بود؟

در دانشگاه آیت‌الله العظمی بروجردی می‌تونه در روز شنبه، یکشنبه، دوشنبه کل ساعات، ترجیحاً بعد از ظهر یا چهارشنبه فقط ساعت 17 تا 19 باشه. در سایر موارد، یعنی متقاضیان خارج از دانشگاه آیت‌الله العظمی بروجردی، به روزهای فوق، پنجشنبه و جمعه هم میتونه اضافه بشه. در صورتی که زمان تشکیل کلاس، مصادف شد با یکی از جلسات دادگاهی که من درش وکالت دارم، اون جلسه برگزار نخواهد شد - چون حضور وکیل در دادگاه، الزامی است - اما در این صورت جلسه‌ی جبرانی برگزار خواهد شد.


  • سید نورالله شاهرخی
۱۲
آبان
۹۷

یکی از میوه‌فروشان سیار هست که صبحا میاد توی کوچه‌ی ما و آدم منصفی هست و وقتی میوه میفروشه چشم‌بند‌ی نمیکنه که همه‌ش رو خراب بندازه، بعد امروز ازش پرسیدن که چرا چند روز ازت خبری نبود، گفته من وقتی از اینجا ینی از خرم‌آباد میوه و سیب‌زمینی و اینا می‌خریدم آخر سر که حساب می‌کردم می‌دیدم علی‌رغم اینکه همه‌ی محصول رو هم فروختم ولی باز سود نمی‌کنم ینی پولی که باید در نهایت توی کیسه‌م بمونه، نمی‌مونه، تنها شکی که کردم این بوده که توی بارفروشی بهم کم میدن. امتحان کردم دیدم بله. مثلاً ترازوی بارفروشی کیسه‌ی سیب‌زمینی رو 70 کیلو نشون میده ولی وختی می‌برم بیرون میکشم می‌بینم ده کیلوش کَمِه :-/ واسه همینم علیرغم اینکه همه‌ی کیسه رو می‌فروشم بازم سود نمی‌کنم :-/ حالا میگفت میرم از بارفروشی بروجرد جنس میخرم میارم می‌فروشم!!!!

+ ینی میخام بگم برخی از فروشنده‌ها یه همچین آدمای بی دین و ایمونی هستن.

++ طبیعیه که هر جایی هم آدم خوب داره و هم بد و منظور من تخطئه اهالی یک شهر و تعریف از اهالی شهر دیگه نبود. فقط اصل ماجرا رو تعریف کردم. چون تکون‌دهنده بود واقعاً برام. 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۵
مهر
۹۷

منظورم از این تصویر، خدای نکرده تخفیف یا توهین به ملت برادر و مسلمان افغانستان نیست، فقط دارم میگم چه بر سر کشورمون اومده که حتی توان تهیه‌ی ملزومات ساده‌ی روزانه‌ی ملت خودمونم نداریم، و باید رب گوجه فرنگی رَم از افغانستان وارد کنیم، وقتی دلار گرون میشه تازه متوجه میشیم که علیرغم تأکیدات مداوم و مکرر مقام رهبری، تقریباً توی هیچی خودکفا نیستیم و از شیر مرغ تا جون آدمیزادمون مستقیماً وصله به واردات. 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۴
مهر
۹۷

نشستم توی یه سواری، عازم بروجرد شدم، همین امروز که چند روز بیشتر از عاشورا نگذشته، دیدم یه چیزی داره پخش میشه، یکی با لحن مداحی داره به مستمعین میگه کف بزنید، هی هم تکرار می‌کرد که خب کف بزنید دیگه، اون بندگان خدا هم خب کف میزدن، با خودم گفتم، این ماشینه، توی این محرم، مولودی گذاشته ینی؟ چ وفت کف زدنه آخه!

بعد دیدم تردیدم برطرف شد و متوجه شدم این کف زدن هم بخشی از یه روضه هست. حالا ماجرا از چ قرار بود، می‌گفت وقتی امام حسین علیه السلام، حضرت علی اصغر علیه السلام رو در روز عاشورا گرفته سر دست و از لشکریان عمر سعد خواسته به طفل، آب بِدَن، اونا برای اینکه صدای امام حسین علیه السلام رو محو کنن و صدای ایشون به گوش کسی نرسه، کف میزدن.

به همین دلیل، این روضه‌خون محترم هم داشت به مستمعین میگفت و مدام هم هی اصرار می‌کرد که شما هم کف بزنید :-| در واقع از مستمعین میخواست برن توی نقش لشکریان عمر سعد :-| این آخه چ ترفند سخیفی هست برای گریه گرفتن از مردم بنده خدا. 

من حرفی ندارم. بدون شرح. 

  • سید نورالله شاهرخی
۳۱
شهریور
۹۷

بدنبال مطلبی که اینجا نوشتم در مورد تعجب‌آور بودن شرکت افرادی که علناً گناه میکنن در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام، از جمله افراد بدحجاب، عده‌ای اومدن فرمودن آقا به تو چه ربطی داره؟ صاحب مراسم کسی دیگه هست و شاید از اونا پذیرفته بشه، هر وقت بدحجابا اومدن توی مراسم ختم بابای تو، میتونی راهشون ندی، ولی روضه‌ی امام حسین متعلق به تو نیست که تو اظهار تعجب بکنی یا نکنی، این دید ناشی از اینه که برخی افراد فکر میکنن میتونن گناه کنن و بعد با عزاداری و اشک ریختن برای امام حسین، کاری کنن اون گناهان پاک بشه، به عبارتی بجای اینکه دهن خدا رو ببینن، کافیه رضایت امام حسین علیه السلام رو جلب کنن و خود امام حسین علیه السلام و محبتش، کارها رو درست میکنه و جاشون وسط بهشته. آیا چنین دیدی نسبت به عزاداری امام حسین علیه السلام داشتن صحیح هست؟ پاسخ استدلالی رو در ذیل مشاهده میفرمائید :


شهید مطهری، کتاب آشنایی با قرآن، جلد 5، صفحه‌ی 94 به بعد :

درباره دستگاه خدا این‌‌‌‌‌جور اعتقاد داشتند: اساس [موجودات رده پایین‌‌‌‌‌تر] هستند. خلاصه اگر شما دَم اینها را ببینید اینها بلدند آنجا را درست کنند، کلاه هم سر بالاتریها بگذارند، ولی اگر اینجا را درست نکنی فایده ندارد. این بود که اذهان به جای اینکه متوجه خدا بشود متوجه بتها می‌‌‌‌‌شد که اینها باید کار را درست کنند؛ و مکرر گفته‌‌‌‌‌ایم که ما هم اگر بخواهیم درباره شفاعت شُفَعا چنین اعتقادی داشته باشیم و بگوییم خدا یک دستور دارد، یک قانون دارد، یک رضایت دارد، امام حسین دستور و قانون و رضایت دیگری دارد؛ خدا یک دستگاه دارد، امام حسین دستگاه دیگری؛ دستگاه خدا یک حساب دارد، دستگاه امام حسین حساب دیگری، و آنجا مطلب به شکل دیگری است؛ بعد بگوییم ما که دستمان به خدا نمی‌‌‌‌‌رسد، آنجا کار خیلی مشکل است، می‌‌‌‌‌آییم امام حسین را که به یک چیزهای سهل و ساده‌‌‌‌‌ای راضی می‌‌‌‌‌شود [شفیع قرار می‌‌‌‌‌دهیم؛] خدا به انسان می‌‌‌‌‌گوید نماز، روزه، جهاد با نفس، اخلاق پاک، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، کارهای خیلی سخت؛ امام حسین بر عکس، یک دستگاه خیلی ساده‌‌‌‌‌ای دارد، با یک روضه‌‌‌‌‌ای گرفتن و یک دانه اشکی ریختن و چند تا سینه‌‌‌‌‌زدن و خلاصه در چند روز دهه عاشورا سهل و ساده می‌‌‌‌‌شود همه قضایا را صاف کرد؛ ما به جای اینکه از درِ خدا وارد بشویم که درِ خیلی سخت و مشکلی هست از درِ امام حسین وارد می‌‌‌‌‌شویم، بعد امام حسین خودش می‌‌‌‌‌رود آنجا کارها را درست می‌‌‌‌‌کند؛ [اگر چنین اعتقادی داشته باشیم به خطا رفته‌‌‌‌‌ایم.]

این معنایش همان است که از کارمند جزء کارهایی ساخته است که از [رئیس‌‌‌‌‌] کل ساخته نیست. این جور اعتقاد به شفاعت امام حسین قطعاً باطل است، یعنی از نوع اعتقاد به شفاعتی است که بت‌‌‌‌‌پرستها درباره بتها داشتند. همان طوری که در آنجا بتها تقصیری نداشتند و این تقصیر متوجه خود بت‌‌‌‌‌پرست بود، در این گونه اعتقاد هم بدیهی است که امام حسین مسئول نیست، این تقصیر متوجه آن کسی است که چنین اعتقادی دارد. ولی اگر کسی اعتقادش به شفاعت این باشد که خیر، امام حسین اصلًا بدون اجازه و رضایت خدا محال است [شفاعت کند،] بعلاوه او کارش حساب دارد، «وَ هُمْ یعْلَمون‌‌‌‌‌» است، «الّا مَنْ اذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِی لَهُ قَوْلًا» «طه/109»است، خود شفاعتش به اجازه خداست، در یک کلمه‌‌‌‌‌ای که بخواهد شفاعت کند باید اول برایش محرز باشد که خدا رضایت می‌‌‌‌‌دهد که این حرف را بزند «الّا مَنْ اذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» «نبأ/38»یا «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ الّا مَنْ اذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِی لَهُ قَوْلًا»، [اعتقاد او درست است.] امام حسین آنجا خودش را به این صورت می‌‌‌‌‌بیند. خدا او را برانگیخته است، همان طوری که در دنیا خدا پیغمبران را برانگیخت برای اینکه مردم را هدایت کنند و نجات بدهند. مگر پیغمبران خودشان برانگیخته شدند؟ در دنیا چگونه است؟ آیا در دنیا این پیغمبران بودند که رفتند خدا را برانگیختند و وادار کردند که خدایا بیا ما را بفرست برای هدایت این مردم، یا این خدا بود که پیغمبران را مبعوث کرد و فرستاد برای هدایت مردم و اینها وسیله‌‌‌‌‌ای بودند که خدا برانگیخت برای هدایت مردم؟ در مغفرتِ آن عالم هم عیناً قضیه از این قرار است. این خداست که شفعا را برمی‌‌‌‌‌انگیزاند و مأمورشان می‌‌‌‌‌کند که شما از من مغفرت بخواهید برای چنین کسان تا من مغفرت خودم را شامل حال آنها کنم، که این هم حسابی دارد که مغفرت الهی جز از مجرای اشخاصی که [آن کسان‌‌‌‌‌] به وسیله آنها هدایت شده‌‌‌‌‌اند و جز از مجرای کمّلین که باب خداوند هستند نیست، ولی به هر حال این خداست که اینها را برای شفاعت برمی‌‌‌‌‌انگیزاند.

ما در باره هر یک از اولیای حق، پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، حضرت امام حسین و هر کس دیگر- و بلکه هر کاملتری نسبت به ناقصتر از خودش می‌‌‌‌‌تواند شفیع باشد- خیال نکنیم که این رفتن به سوی شفیع فرار از درِ خانه خداست! اگر بخواهد به شکل فرار از درِ خانه خدا باشد رفتن به سوی شفیع، رفتن به سوی جهنم است. اگر گفتید من نماز نمی‌‌‌‌‌خوانم به جایش کار دیگری برای امام حسین می‌‌‌‌‌کنم، امام حسین به چیزی راضی می‌‌‌‌‌شود خدا به چیز دیگر، نه خدا را شناخته‌‌‌‌‌اید نه امام حسین را. امام حسین آن کسی است که در خطبه روزهای اولش فرمود: «رِضَی اللَّهِ رِضانا اهْلَ الْبَیت‌‌‌‌‌». اصلًا امام حسین اگر رضایی غیر از رضای خدا داشته باشد که امام نیست. پیغمبر اگر از خودش دکانی مستقل داشته باشد، چیزی بخواهد غیر از آنچه که خدا می‌‌‌‌‌خواهد، به چیزی خشنود باشد غیر از آنچه که خدا [به آن‌‌‌‌‌] خشنود است، او نمی‌‌‌‌‌تواند پیغمبر باشد. بنابراین محال و ممتنع است که آنچه خدا به آن راضی است از طاعات و عبادات، امام حسین کاری به آنها نداشته باشد، آنچه که خدا [از آن‌‌‌‌‌] ناراضی است، از گناهان، معصیتها، شرابخواریها، دروغگوییها، غیبتها، باز امام حسین نسبت به اینها حساسیتی نداشته باشد؛ در مقابل، امامحسین حساسیت داشته باشد نسبت به مسائل مربوط به شخص خودش و هر کسی که در مسائل مربوط به شخص او کاری کرده باشد. چنین کسی نه خدا را شناخته است و نه امام حسین را، و اگر انسان به این شکل درِ خانه امام حسین برود اولین کسی که او را طرد می‌‌‌‌‌کند خود امام حسین است.

اگر این جور بود پس باید امیرالمؤمنین وقتی که مردمی رفتند به در خانه او- آن طور که مورخین نقل کرده‌‌‌‌‌اند، و چنین چیزی بوده است- و گفتند «انْتَ انْتَ» تو همان خودش هستی؛ پیدا کردیم، خودش است، خداست (بالاخره به درِ خانه علی آمدند، چه از این بهتر! آمدند درِ خانه علی و گفتند اساساً خودتی، خدا خود تو هستی) باید علی بگوید اینها به درِ خانه من آمده‌‌‌‌‌اند، من نباید اینها را از درِ خانه‌‌‌‌‌ام رد کنم! ولی فوراً از اسب پیاده می‌‌‌‌‌شود، می‌‌‌‌‌افتد سجده می‌‌‌‌‌کند به علامت خضوع و بندگی [که‌‌‌‌‌] من بنده‌‌‌‌‌ای از بندگان خدا هستم. بعد هم اینها را شدید تهدید می‌‌‌‌‌کند که‌‌‌‌‌ اگر از این حرفها توبه نکنید چنین و چنانتان می‌‌‌‌‌کنم، یعنی می‌‌‌‌‌کشمتان، و کشت. پس بگوییم اینها رفته بودند درِ خانه علی! این، درِ خانه علی رفتن نیست. علی خانه‌‌‌‌‌ای غیر از خانه خدا ندارد، درِ خانه‌‌‌‌‌ای غیر از درِ خانه خدا ندارد. امام حسین درِ دیگری باز نکرده غیر از در خانه خدا که بگوییم از در خانه خدا نمی‌‌‌‌‌رویم، از در خانه امام حسین می‌‌‌‌‌رویم! اگر دری غیر از در خانه خدا باز کرده باشد که او امام حسین نیست. شفاعت، مسلّم شامل عده‌‌‌‌‌ای از اهل توحید می‌‌‌‌‌شود، همه شرایطش را ما نمی‌‌‌‌‌دانیم و اینکه در چه مواقعی برسد، برای ما خیلی روشن نیست، ولی بالاخره در یک مواقعی برای اهل توحید شفاعت خواهد رسید. شفاعت همان مغفرت الهی است که وقتی به خدا نسبت می‌‌‌‌‌دهیم اسمش می‌‌‌‌‌شود «مغفرت»، وقتی به وسائلی که خدا برای مغفرت خودش برانگیخته است نسبت می‌‌‌‌‌دهیم اسمش می‌‌‌‌‌شود «شفاعت».

  • سید نورالله شاهرخی
۲۹
شهریور
۹۷

میگم این طبلا چرا هر سال نسبت به سنوات قبل، هی بزرگ‌تر میشه؟ کم کم داره مضحک میشه واقعاً. در ذیل، فتوای آ سید ابوالحسن اصفهانی از مراجع تقلید نجف در سده‌ی اخیر رو در خصوص ابزار و وسایل عزاداری مشاهده میفرمائید.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۸
شهریور
۹۷

عبدا... بن زبیر از موضع امام(ع) در برابر بیعت با یزید پرسید. امام در پاسخ وی فرمودند: «انی ابایع لیزید و یزید رجل فاسق معلن بالفسق یشرب الخمر و یلعب بالکلاب و الفهود و یبغض بقیه آل رسول‌الله؟ لا والله لایکون ذلک ابدأ» (الفتوح ابن اعثم کوفی، ج 5، ص15- موسوعه الامام الحسین(ع)، ج 1، ص 429). «آیا فکر می‌کنی من با یزید بیعت می‌نمایم؟ یزیدی که مردی فاسق است، علنی و آشکارا فسق و فجور انجام می‌دهد، شراب می‌خورد و با سگها و یوزپلنگها بازی می‌کند و با باقی مانده از آل پیامبر دشمنی می‌ورزد؟ نه به خدا سوگند هرگز چنان چیزی روی نخواهد داد.»


به حکایت روایت فوق، یکی از نشونه‌های فسق علنی یزید، که باعث شد امام حسین تن به بیعت نده و قیام کنه، سگ‌باز بودن یزید بود، الان چی میگید اگر بگم یه خونه‌ای رو سراغ دارم که بچه‌ش سگ داره، نه از اون سگا که نگهبانی و اینا میدن، از همینا که به عنوان حیوون خونگی میبرن توی خونه زندگی کنه با ساکنین، با شلوارک با سگ میاد بیرون گشت و گذار، بعد توی همون خونه، برای امام حسین نذری میدن، روضه هم می‌گیرن! من حرفی ندارم... 

حکایت این بزرگواران بد حجاب که میرن مراسم چهل منبر هم دست کمی از اون قبلی نداره، یعنی امام حسین فلسفه‌ی قیامش، زنده کردن اسلام و اجرای احکام اسلام و به قول خود ایشون، امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح امت جدش بود، اونوخ اینا در حالی که حکم بدیهی وجوب حجاب رو که مورد اتفاق همه‌ی علمای اسلام هست زیر پا میگذارن و به دین جد حسین، جسارت میکنن، شمع روشن می‌کنن برای زنده نگهداشتن یاد حسین! این از تلخ‌ترین طنزهای تاریخی هست. 

کسی نگه شاید دلشون پاک باشه! چون دل چیزی غیر از عمل نیست، ممکن نیست کسی دلش برای خدا بتپه و عاشقش باشه و در عمل به احکامش بی اعتنایی کنه، شما اگر عاشق کسی باشید بعد بهتون بگه اینکار رو نکن، استدلالش هم اینه، شما میگید نه، شرمنده، عاشقتم، ولی کار خودمو می‌کنم؟ اگرم اینجوری بهش بگید اون میگه مرده‌شور خودتو عشقتو ببره!

ضمناً هم کسی نگه شاید امام حسین ازشون قبول کنه، به تو چه؟ این بی‌ربط‌ترین حرف ممکنه. ما که نمی‌تونیم کاسه‌ی داغ‌تر از آش بشیم، وقتی خود حسین علیه‌السلام داره میگه من برای اجرای احکام اسلام قیام کردم، چطور ممکنه از کسی قبول کنه که علناً احکام اسلامی رو زیر پا می‌گذاره؟

کسی هم نگه چرا اختلاس میکنن تو چیزی نمیگی، ما داریم از گرسنگی می‌میریم تو گیر دادی به روضه و حجاب؟ اینم حرف بی ربطیه. اختلاس محکومه و بی‌اعتنایی به ظواهر اسلامی هم محکومه. هر چیزی بجای خود. 

کسی نگه چند تا تار مو، آسمون رو به زمین نمیاره. بی‌ربطه اینم. وقتی توی مذهبی‌ترین مراسم، بی اعتنایی به مذهب باب شد، دیگه حساب بقیه‌ی امور معلومه. 


  • سید نورالله شاهرخی
۰۶
شهریور
۹۷

این عکسه چیه؟ 

هیچی، سرکار خانم سرنا ویلیامز هستن تنیس باز مشهور آمریکایی، توی مسابقات فرنچ اوپن 2018 فرانسه. تصویر مال همین چند روز پیش هست. خب به من چه ربطی داره؟

بازم هیچی. ایشون این لباس رو پوشیده و بعد رئیس فدراسیون تنیس فرانسه، مهد آزادی و قبله‌ی آمال بسیاری از جوونای ما، مصاحبه کرده و گفته دیگه اجازه نمیدیم با این لباس بیاد توی مسابقه شرکت کنه، چرا؟ خودش چیزی نگفته، ولی میشه حدس زد چرا. حالا در کل، من به چراش زیاد کار ندارم، گفتنش رو هم مناسب نمیدونم از نظر عفت کلام. 

بعدم همین رئیس فدراسیون تنیس فرانسه توی مصاحبه‌ش گفته که هر جا یه قواعدی داره و نمیشه توی هر مکانی هر لباسی پوشید، باید طوری بپوشید که ما بهتون میگیم، بعدم اعلام کرده از سال بعد، اون کارخونه‌هایی که در تهیه‌ی لباس ورزشکاران نقش دارن - مثل نایکی و آدیداس - باید قبل از شروع مسابقات، لباس‌های طراحی شده‌ی خودشون رو بِدَن ما روشون نظارت کنیم و از قبل، اوکی بدیم. لینک مصاحبه رو هم که گذاشتم و میتونید برید متن اصلی به زبان انگلیسی رو مشاهده بفرمایید و ببینید که آیا در نقل مطالب، امانت رعایت شده یا نه.


نتیجه‌ی اخلاقی : اونوخ طرف - خانوم یا آقا من فرقی نمیکنه - با یه لباسی و یه پیرایش یا آرایشی میاد دانشگاه که واقعاً توهین به خودش که هیچ، توهین به همه‌ی بینندگان هست:-\ حتی بر فرض که اصلاً دانشگاه هم نباشه، آدم میمونه اینا چطور روشون میشه اصن اینجوری بیان بیرون. بهشون هم که تذکر میدی آقا خانوم اینجا دانشگاهه، این چ وضعیه، میگن لباس یه مسئله خصوصی و شخصیه، به تو ربطی نداره من چطوری میام بیرون :-|

دین اسلام، مدعی آزادی پوشش در جامعه نیست و نحوه‌ی پوشش در جامعه رو یه امر شخصی و خصوصی تلقی نمیکنه ولی همونا که شما میگید ما از فرق سر تا نوک پا باید شبیه اونا بشیم تا بیایم داخل آدم حساب شیم، هم پوشش رو شخصی تلقی نمیکنن، حالا شما اومدید شدید کاتولیک‌تر از پاپ و کاسه‌ی داغتر از آش. 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۴
شهریور
۹۷


یکی از آفات و اسباب اتلاف وقت در فضای مجازی مِراء و جدال است. 

اشاره

امام هادی علیه السلام فرمود: «اَلْمِراءُ یُفْسِدُ الصَّداقَةَ الْقَدیمَةَ، وَ یُحَلِّلُ الْعُقْدَةَ الْوَثیقَةَ، وَ اَقَلُّ ما فیه اَنْ تَکُونَ فیهِ الْمُغالَبَةُ، وَ الْمُغالَبَةُ اُسُّ اَسْبابِ الْقَطیعَةِ؛ مراء، دوستیِ قدیمی و پابرجا را فاسد کرده و بر هم می‌زند و رابطه محکم بین دو نفر را می‌گسلد و کمترین مفسده آن برتری جویی است و برتری جویی عامل اصلی قطع رابطه هاست». [۱] 

🔹 تفسیر «مراء»

برای مراء در لغت سه تفسیر ذکر شده است:

۱. از واژه «مَرَءَ» به معنای شک گرفته شده است. یعنی شخص مراء کننده با سخنانش قصد دارد در طرف مقابل ایجاد شک وتردید کند.

۲. معنای دیگر آن انکار حق است. مُرائی قصد دارد در سایه مراء حقّی را منکر شود.

۳. معنای سوم آن مجادله به منظور غلبه بر طرف مقابل است. یعنی سخنانی بگوید که او را شکست دهد، آبرویش را ببرد و خود را برتر جلوه دهد.


🔹 جدال ممدوح و مذموم

مجادله در قرآن مجید آمده و بر دو قسم است:

۱. جدال حسن، که خداوند درمورد آن می‌فرماید: (وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ) ؛ و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال ومناظره کن». ‌[٢]

یعنی بحث و گفتگوی دوستانه و منطقی و سؤال و جواب برای روشن شدن حقیقت ممنوع نیست، لذا پیامبر صلی الله علیه و آله مأمور شد با مخالفان با منطق محکم و استدلال صحیح گفتگو کند، تا پرده از حقایق برداشته شود.

۲. جدال مذموم، که هدف از آن انکار حق و به کرسی نشاندن باطل، یا حمایت بدون دلیل و بی چون وچرا از کسی است که همه این‌ها مصداق مراء باطل است. مانند این که در بحث و گفتگو می‌دانم طرف مقابل حقیقت مسأله را فهمیده، ولی آن قدر بحث را طولانی می‌کنم تا اعتراف به شکست خود کند، که این کار، حرام واز گناهان کبیره است.

---------------

[۱]: بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۶۹، ح ۴. 

[٢]: سوره نحل، آیه ۱۲۵.


🔹 مشخصات کتاب منبع :

سرشناسه: مکارم شیرازی، ناصر، ۱۳۰۵ -

عنوان و نام پدیدآور: سخنان امام هادی علیه السلام/ مکارم شیرازی؛ تهیه و تنظیم ابوالقاسم علیان نژادی دامغانی.

مشخصات نشر: قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، ۱۳۹۴.



طرف، ساعت‌ها بحث میکنه هی تایپ میکنه توی گروه هی تایپ میکنه توی گروه برای اثبات اینکه فلان رئیس جمهور یا فلان حزب خوب بود، این یکیا بَدَن، از سمت مقابل هم به همچنین. همه هم رادیوی روشن هستن، حرف طرف مقابل رو گوش نمیدن اصن. فقط حرف خودشونو میزنن. آخر هم هیچ کسی راضی نمیشه...


کلاً عضو هیچ گروهی در فضای مجازی نیستم، این به کنار، مدتی است هر نوع بحث در فضای مجازی در هر موردی رو بر خودم حرام کردم و در همون ابتدای بحث، به طرف مقابل محترمانه میگم نظر جنابعالی محترم هست برای خودت، منم نظر خودمو دارم. یا حداکثر اینکه فقط یکبار ادله‌ی خودم رو میگم و پس از اون دیگه تن به پاسخ دادن به جواب‌های طرف مقابل و پینگ‌پنگی کردن بحث نمیدم، واقعاً لذت‌بخش هست، خیلی حس آرامش خوبی داره، اگر شما هم در جرگه‌ی بحث کنندگان در فضای مجازی هستید این عادت رو ترک کنید و از آرامش لذت ببرید و ببینید چقدر وقتتون باز میشه برای انجام کارای مفیدتر. این بحث‌های مبنی بر اینکه ما رسالت داریم فلان کار رو بکنیم یا وظیفه‌ی ماست که طرف مقابل رو قانع کنیم رو هم بذارید کنار، خود پیغمبر هم به توصیه‌ی قرآن می‌فرمود :


المائده :

وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِن تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَىٰ رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ

ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﻛﻨﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺑﺮﻳﺪ ، ﻭ [ ﺍﺯ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ]ﺑﭙﺮﻫﻴﺰﻳﺪ ، ﭘﺲ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﻯ ﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪ [ ﺳﺰﺍﻭﺍﺭ ﻛﻴﻔﺮ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ ] ، ﻭ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻋﻬﺪﻩ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﺁﺷﻜﺎﺭ [ ﭘﻴﺎم ﻭﺣﻰ ] ﺍﺳﺖ .(92)


ینی من ادله‌ی خودم رو میگم، پذیرفتید فبها. نپذیرفتند دیگه من مسؤولیتی غیر از این ندارم. کسی نگه خودشو با پیامبر مقایسه کرد، بحثم اینه که قانع کردن وظیفه‌ی ما نیست. مضافاً به اینکه در 99 درصد موارد، کاملاً مشخص هست اون کسی که باهاش بحث می‌کنیم اصلاً دنبال حقیقت نیست، از قبل تصمیم خودشو گرفته حاضر هم به عوض کردنش نیست، بنابراین در چنین مواردی بحث کردن دیوونگیه، بله، اگر یک درصد، آدمی پیدا کردید که واقعاً دنبال حق هست و سینه‌ای گشاده داره برای تغییر دادن نظر خودش، میتونید باهاش بحث کنید، ولی کو اون یک درصد؟


ببخشین، طولانی شد.


میلاد امام هادی علیه السلام، امام دهم ما، مبارک.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۹
مرداد
۹۷


برخی‌ها در زمینه‌ی مطالب منتشره در کانال معتقدن که :


من مردها رو موجوداتی تصویر کردم که در مقابل غریزه‌ی خودشون نمیتونن مقاومت کنن و مدام دنبال گناه هستن در حالی که اگر مردها با تقوا باشن و عفت پیشه کنن میتونن کمتر مزاحم زن‌ها بشن و عرصه برای آزادی زنان بیشتر میشه.


پاسخ اینه که :


متأسفانه همونطور که به وضوح می‌بینیم اکثریت زن‌ها اسیر غریزه‌ی خودنمایی خودشون هستن و تقوا پیشه نمی‌کنن و با دستورات اسلامی مخالفت میکنن مردها هم اکثریتشون اسیر غریزه‌ی خودشون هستن و در مقابل جلوه‌گری زنان، بجز برخی افراد تربیت شده، بقیه‌ی مردا تقوا پیشه نمی‌کنن. اینجا و اروپا هم نداره و همه جا یکسان هست. مثلاً اینجا رو ببینید که بیان میکنه توی تحقیقی که در همین سال جاری در ایالات متحده آمریکا انجام شده 77 درصد از زنان گفتن تجربه‌ی مزاحمت‌های خیابانی داشتن یا اینجا رو ببینید که خبرنگاران زن جام جهانی روسیه گفتن که مورد مزاحمت قرار گرفتن و این امر اونقدر شدید بوده که حتی کمپین هم براش تشکیل دادن. بنابراین ربطی به بی ادبی مردای ایرانی و احیاناً مؤدب بودن مردای اروپایی نداره. 


بنابراین اگر زنی میخاد کمتر متعرضش بشن بجای اینکه خودش اسیر غریزه باشه و جلوه‌گرانه بیاد بیرون و سپس واسته منتظر، ببینه مردا چه زمانی اخلاق و ادب یاد میگیرن، و اگر مرد بی ادب و بی اخلاقی دید فحشش بده، عقل حکم میکنه همون زن، بر غریزه‌ی جلوه‌گری خودش غلبه کنه که اسیر برخی مردهای مزاحم و بی ادب نشه. البته توی برخی از مردان، بیماران جنسی‌ای یافت میشه که چنانچه زنان، عبایه هم پوشیده باشن باز متعرضشون میشن و مزاحمت ایجاد میکنن، اینا کمتر از یک درصد مردا رو تشکیل میدن و نباید کسی بگه چون اینطور مردایی وجود دارن پس با حجاب بودن و بی حجاب بودن، تفاوتی نداره. 


زنی که جلوه‌گری میکنه و سپس از بی ادبی مردا گلایه میکنه درست مثل صاحب جواهری هست که جواهرات خودش رو بی حفاظ رها میکنه و بعد از دزدیده شدنشون، از وجود دزد در جامعه گلایه میکنه. قبول دوست عزیز. دزد کار بدی میکنه اگر هم دستگیرش کنیم مجازاتش خواهیم کرد، اما تو چرا جواهرات رو ول کردی به اَمونِ خدا؟

  • سید نورالله شاهرخی
۲۳
مرداد
۹۷

سحر آزاد:

«۹ سالم بود. دکترها تشخیص ندادن مامانم سکته کرده و نصف بدنش فلج شد / این گزارش نه فقط تجربه معلولان بلکه تجربه مشترک اطرافیانشونم هست: از جلوت رد میشن و نچ نچ میکنن، دستشون رو به آسمون میبرن برای شکرگذاری یا تو چشماشون میخونی که میگن چه اصراریه برای اومدن به پارک، رستوران و ارایشگاه.»


توضیح من : رفتیم یه مغازه بستنی فروشی که یه معلول که دستاش کج بود و کف دستش برگشته بود داخل به سمت آرنجش، نشسته بود و با زحمت داشت بستنی می‌خورد که البته طبیعیه اون زحمت برای خودش عادی بود و روتینِ زندگیش. یکی از همراهان ما، چادرش رو گرفت روی صورتش و به زاویه‌ای نشست که اون شخص رو نبینه، مثلاً برای اینکه دلش نسوزه که اون معلول، با چه زحمتی داره بستنی میخوره. به نظر من این کاری که همراه ما کرد یا همین که جلوی روی شخص معلول خدا رو شکر کنی بخاطر سلامتیت، بسیار کار بی‌ادبانه‌ای است. طوری رفتار کنیم که نشون بده او هم عضوی از این اجتماع هست، حتی شده باید راست توی چشمش نگاه کنیم و به خوردن ادامه بدیم، همون طوری که در حین خوردن، به بقیه‌ی مردم نگاه می‌کنیم و نگاهمون رو میچرخونیم.

وحید رجبلو:

«چی میشه گفت به صاحبان این خودرو‌ها؟

آیا مستحق منتشر کردن شماره پلاک شون برای کار نابحق‌شون نیستند؟

بخاطر پارک خودرو جلوی رمپ، مسیر مناسب عبور افراد دارای معلولیت مجبور شدم یه مسیر طولانی رو طی کنم تا به مقصدم که چند متر بیشتر با من فاصله نداشت برسم.»

  • سید نورالله شاهرخی
۱۱
مرداد
۹۷

توی مباحث سیاسی اجتماعی که در سطح جامعه و با افراد عوام شکل میگیره، یکی از نشونه‌های بارز افرادی که هیچی سرشون نمیشه و کوچکترین تحلیل عمیقی نسبت به شرایط داخلی و بین‌المللی ندارن، اما در ضمن هم نمیخان خودشونو از تک و تا بندازن و میخان وانمود کنن از خیلی چیزایی سر در میارن که بقیه عاجزن، استفاده از همین جمله‌ی«قضیه پیچیده‌تر از این حرفاست» و توسل به تئوریِ توطئه‌هایِ دایی جان ناپلئونیِ محیرالعقول هست.

دلیل اثبات اینکه این افراد هیچ درک درستی ندارن و فقط وانمود میکنن اینه که شما بر اساس همون فرضیات اونا برید جلو و دست از بحث کردن بردارید و بهشون بگید «اوکی، قضیه پیچیده‌تر از این حرفاست، حالا تو بگو قضیه دقیقاً چیه تا ما روشن شیم»، اونوخ می‌بینید هیچی توی چنته‌شون نیست و یَک تحلیل‌های مزخرفی تحویل میدن که اون سرش ناپیدا. در واقع این جمله‌ی«قضیه پیچیده‌تر از این حرفاست » فقط یه سرپوشی هست که دو تا کارکرد داره، هم میخان وانمود کنن خیلی بلدن و هم در واقع نمیخان هیچ تحلیلی ارائه کنن، بخاطر همین رودستِ این تاکتیک اینه که شما بگید باشه ما نادون، حالا تو تحلیل خودت رو بگو. دو سه جمله که بگن، خود به خود رسوا میشن :-|

  • سید نورالله شاهرخی
۱۱
مرداد
۹۷

با افتخار توی یه مهمونی با صدای بلند داره تعریف میکنه که رفته توی یه فروشگاه و با صدای بلند به پسرش که نوجوون بوده گفته پسرم قحطی شده، فردا همین برنج هم دیگه گیرمون نمیاد، هَف هَش کیسه وردار بریم و بعد خودشم شروع کرده با حرص و ولع، بار زدن کیسه‌های ده کیلویی برنج توی چرخ خرید. در جواب دو سه تا زن که ازش پرسیدن « راس مویی بِرار؟ » ینی برادر راس میگی؟ گفته آره قحطیه و باز با حرص و ولع برنج میذاشته توی چرخ خرید، بعد دیده که اون زَنا هم مشغول خرید برنج شدن و به قول خودش توی دل خودش حسابی بهشون خندیده و الان هم توی مهمونی در جواب اینکه خب این چ کاری بوده کردی؟ میگه کیف داره مردمو بذاری سر کار.

باز تعریف میکنه که یه نفر رفته همه‌ی برنجای فروشگاه سر کوچه‌شون رو یکجا خریده و فرداش اومده به همون صاحب مغازه گفته برنج دارم، نمیخای بخری؟ و بعد، مبلغ رو 20 هزار تومن گرون‌تر گفته نسبت به قیمتی که دیروز خریده بوده. 

میدونید که پذیرش قطعنامه 598 که به جنگ بین ایران و عراق خاتمه داد، بسیار ناگهانی و برای بسیاری از مردم عادی غیر قابل پیش بینی بود، نَقله که پس از اعلام خبر پذیرش قطعنامه، چندین تاجر توی تهران سکته‌ی قلبی کردن و روانه‌ی بیمارستان. چرا؟ چون می‌دونستن پس از پذیرش قطعنامه، اجناسی که احتکار کرده بودن و قرار بود در روز تنگی مردم با قیمت گزاف بفروشن روی دستشون باد میکنه و مجبورن با سود اندکی بفروشن. 

ینی میخام بگم صرفنظر از کوتاهی‌های برخی مسؤولان در اداره‌ی کشور که اوضاع رو بر بسیاری از مردم سخت کرده، اون شعاری که در عنوان مطلب نوشتم بهره‌هایی هم از واقعیت داره. با وجود چنین دشمنانی در میان مردمِ خودمون، نیازی به دشمنی آمریکا نداریم، همون هنر کنیم با این دشمنان داخلی بجنگیم و منکوبشون کنیم آمریکا هیچ غلطی نمیتونه بکنه. فکر کنید همین امروز مردم حمله کنن و به تصور قحطی نمک، هر چی نمک توی فروشگاه‌ها هست رو بخرن با این تصور که قراره قحطی بشه و دیگه نمک گیر نمیاد. کما اینکه در زمان رئیس جمهور قبلی دقیقاً همین اتفاق افتاد، به نظرتون ظرفیت کشور پاسخگوی تولید نمک که یه کالای غیر استراتژیک و غیر مهم هست، در ابعاد چند برابر میتونه باشه؟ معلومه که قحطی نمک میشه و بعد درست کنندگان همون شایعه که به احتمال زیاد تولید کنندگان یا دلالانی هستن که نمک روی دستشون باد کرده پیروزمندانه لبخند میزنن و میگن دیدید راست گفتیم، نمک قحطی شد :-|

ینی میخام بگم دلمون برای دولتمون نمیسوزه برای خودمون بسوزه لااقل و با شنیدن هر شایعه‌ای جو گیر نشیم. 


  • سید نورالله شاهرخی
۰۲
مرداد
۹۷

توی تعارفات روزمره معتقدم همیشه باید حواسمون به الفاظی که به کار می‌بریم باشه. لزومی نداره آدم به طرف مقابلش بگه چاکریم، نوکریم، مخلصیم، ما نه چاکر کسی هستیم، نه مخلص کسی و نه نوکر کسی. این فرهنگ تملق‌های بیجا و بی محتوا رو باید جمع کنیم، توی تلفن الکی تیکه پاره می‌کنیم که قربان شما، فدای شما. شما واقعاً حاضرید قربانی اون شخص بشید که اون نَمیره؟ حتماً میگید بابا بی خیال، تعارفه. حرف من اینه که هیچ لزومی نداره برای نشون دادن ادب و احترام مدام دروغ تحویل همدیگه بدیم. خیلی راحت میتونید بگید بزرگوارید، یا سلامت باشید.

این تعارفات وقتی از طرف زن و مرد نامحرم به همدیگه گفته میشه دیگه خیلی تابلو هست. مدام دیدم که زن به مرد غریبه میگه قربان شما، فدای شما. هیچ هم توجه نمی‌کنن که این کلمات، اولاً مشتمل بر دروغ هست و ثانیاً پیام ناصواب و اشتباه میده به جنس مخالفی که داره اون کلمات رو میشنفه، از نظر شرعی هم اینکه زن و مرد نامحرم به هم بگن فدای شما، قربان شما قطعاً بلا اشکال نخواهد بود. 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۸
تیر
۹۷






استدلال مندرج در این تصویر، مث اینه که از یه خونه با چفت و بست محکم، دزدی کنن، فرداش کسی بگه پس دیگه خونه‌ها رو رها کنید، چون دزد از چفت و بست نمیترسه و در هر حال دزدی می‌کنه! 

همه‌ی سخن اینه که مردا سه دسته هستن، یه عده‌ای مثل حضرت یوسف علیه السلام هستن که با حجاب و بی حجاب براشون فرق نمی‌کنه و خودشون رو از گناه بر کنار میدارن، اینا تعدادشون خیلی کمه، دسته‌ی دوم مردایی هستن که در سمت مقابل هستن و اونا هم با حجاب و بی حجاب براشون فرق نمی‌کنه و در هر حال برای هر مونثی ایجاد مزاحمت میکنن، اینا بیمار جنسی هستن. حجاب از اول هم برای مصونیت در برابر بیماران جنسی نبوده، چون اونا با حجاب از سر راه کنار نمیرن. اما دسته سوم بسیاری مردان دیگر هستن که پیام لباس رو درک می‌کنن. وقتی زنی، تن خودش رو راحت و مجانی در معرض نگاه قرار میده خب نگاه میکنن و تعرضات کلامی و غیر کلامی میکنن و ایجاد مزاحمت می‌کنن و استدلالشون هم اینه که اگر این زن اهلش نیست پس چرا اینجوری اومده بیرون؟ - اصلاً کار به صحت و سقم این استدلال ندارم، فعلاً بحث من این نیست که آیا زنان بدحجاب، اهلش هستن یا نه، دارم دید مردان رو گزارش می‌کنم، بسیاری از مردا معتقدن اگر زن بدحجاب، مخالف باشه و دوس نداشته باشه کسی نگاه آنچنانی بهش بکنه، خب آنچنانی لباس نمیپوشه، وقتی اینجوری لباس پوشیده پس لابد مشکلی با این نگاه‌ها نداره - در مقابل، همین مردا وقتی زنی خودش رو حفظ میکنه و حواسش به خودش هست، یا اصلاً مزاحمش نمیشن یا خیلی کمتر مزاحمش میشن. خوشمون بیاد یا نیاد و مخفی بکنیم یا نکنیم توی همه‌ی جوامع، پیشرفته یا غیر پیشرفته، اروپایی یا غیر اروپایی، مسیحی یا غیر مسیحی، اکثریت مردا توی همین دسته سوم هستن و نه توی اون طبقه‌بندی اول یا بیماران روانی. حجاب هم برای برکنار موندن از آزار و اذیت همین دسته از مردان هست.

خلاصه اینکه استدلال مندرج در این تصویر، استدلال سخیفی هست. 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۷

دختربچه‌ی دو سال و نیمه که به سختی بلده جمله‌ها و کلمات رو تلفظ کنه، رو دیدم داره روی دستش با خودکار آبی یه چیزایی شبیه نقش و نگار میکشه، هر چی هم بهش می‌گفتیم جوهر خودکار برای پوست دستت خوب نیست و دستت زشت میشه و اینا گوشش بدهکار نبود که نبود. بعد از چند دقیقه دیدم به مامانش میگفت مامان دیدی دستم شبیه فوتبالیستها شده؟ 

مخم هنگ کرد اصن. چققققققدر دقیق می‌بینن اینا همه چیز رو. این فوتبالای جام جهانی رو که دیده بوده تتوهای فوتبالیست‌ها رو اینجوری الگو برداری کرده.

با خودم فکر کردم وااااای به حال اونایی که توی خونه‌شون ماهواره دارن و روابط آنچنانی و لباسای آنچنانی.... نتیجه‌ش میشه همین افرادی که توی مدرسه راهنمایی دنبال روابط آنچنانی با جنس مخالف هستن و از نظر پوشش هم که... روسری‌ها دور گردن، شلوار پاره پوره ووووو

در شقاوت اینطور افرادی قطعاً پدر مادرهاشون هم مقصر هستن که با این استدلال که صدا و سیمای ما برنامه‌ی خوبی نداره از طریق آوردن ماهواره به خونه به بچه‌های خودشون زهر و سم میدن و اینطور ذهنشون رو از مسیر فطرت منحرف می‌کنن. درست مثل اینه که بگی چون آب پاکیزه گیرم نمیاد پس ناچارم آب مسموم به خودم و خونواده‌م بدم. 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۳
تیر
۹۷


تصوری که برخی از بانوان سرزمین من، از آزادی دارن. روسری‌ها دور گردن. شلوارها پاره پوره.

تصوری سطحی، کم عمق و ظاهری.

تصاویر متعلق است به شب بازی فوتبال بین ایران و اسپانیا. به قول خوداشون، شبی که آزادی، آزاد شد :-| اینجوری آزاد شد...

اینم بگم من نفیاً یا اثباتاً در خصوص ورود خانوما به ورزشگاه‌ها اظهار نظر قطعی نمی‌کنم، هدف این مطلب هم اصلاً این نیست، اجمالاً در این زمینه معتقدم زنان از تمام حقوق و تکالیف که اختصاصی به جنسیت مرد نداشته نباشه (تکالیف مخصوص مردان مثل انفاق بر همسر و دادن مهریه و از این قبیل، حقوق مخصوص مردان مثل سهم بیشتر از ما تَرَک و از این قبیل) برخوردارند و در صورتی که شؤون و شعائر مذهبی رعایت بشه دلیلی بر ممنوعیت حضورشون در ورزشگاه‌ها - در ورزش‌هایی که حد لازم پوشش مردان دَرِشون رعایت میشه - نه شرعاً و نه عقلاً وجود نداره، فقط میخام بگم برخی از بانوان منظورشون از حضور در ورزشگاه‌ها اصلاً ورزش و اینا نیست، فقط هدفشون اینه که یه آبی به دست بیارن تا نشون بِدَن چه شناگرهای ماهری هستن. ورزش و اینا بهونه‌س. وگرنه دلیلی نداره تا کوچکترین عرصه‌ای گیر میارن اقدام کنن به کشف حجاب و انجام حرکات موزون و ناموزون :-| همون حس خودنمایی که ذاتیِ زنان هست و در این تصاویر هم کاملاً مشخص هست، اینجا هم عرصه رو بدست میگیره و میشه اونچه نباید بشه. 

اونایی هم که مخالف هستن با ورود به ورزشگاه‌ها این حواشی رو میبینن که مخالفت می‌کنن نه اینکه منظورشون این باشه که اگر خانمی با رعایت شؤون و شعائر، بنشینه روی سکوهای ورزشگاه، اسلام به خطر میفته :-| مشکل اینجاست که سنگرها به تدریج فتح میشه. اول روسری‌ها میره دور گردن، بعد کلاً برداشته میشه، بعد میرن سراغ همین مانتوی جلوباز مسخره‌ای که الان هست و اونم ورمیدارن و دیگه میره تا جایی که خودتون بهتر از من میدونید. هدف، آزادی به معنای خصلت ارزشمند انسانی نیست، هدف نهایی، ترویج لاابالیگری، اِباحی‌گری و آزادی در مسائل جنسی است. 

ضمناً پوشش هر شخص در عرصه‌ی عمومی، به علت تماسی که با حقوق دیگران پیدا می‌کنه و به این علت که هر لباس، مبتذل یا موقر، خواهی نخواهی حامل پیامی هست، یه امر شخصی نیست که کسی بگه من هر چی بخام میپوشم و به کسی هم ارتباطی نداره. 

این روزنامه هم نوشته توی اون شب توی ورزشگاه آزادی، رفتار خلاف دین یا قانون، گزارش نشد :-| معلوم نیست رفتار خلاف دین از نظر اینا چیه؟

احتمالاً منظورشون انجام اعمال منافی عفت هست :-| پس چون اون شب در مرئی و منظر مردم اعمال خلاف عفت انجام نشده لابد همه چیز اوکی بوده!

این فیلم رو هم ببینید که نشون میده یه عده‌ای توی حول و حوش ورزشگاه آزادی رسماً حجابشون رو برداشتن. گزارشگر صدا و سیما داشته گزارش تهیه می‌کرده اینام واسه اینکه مانع تهیه‌ی گزارش بشن کشف حجاب‌ شده از پس‌زمینه تصویر رد میشن که گزارشگر نتونه گزارش تهیه کنه.

این مطلب رو هم در همین زمینه مطالعه بفرمایید.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۳
خرداد
۹۷

چرا توی سؤالات امتحانی، ما رو مجبور می‌کنید در صورت حذف یک سؤال، تمام قسمتاش رو حذف کنیم؟ این واقعاً غیر عادلانه و غیر منصفانه هست، چون ما ممکنه قسمتایی از اون سؤال حذف شده رو بلد باشیم و قسمتایی از سؤالی که حذف نشده رو بلد نباشیم.

این سؤال پاسخ فرعی‌ای داره و پاسخ اصلی‌ای.

پاسخ فرعی اینه که اصولاً آوردن سؤال اختیاری، جزو اختیارات معلم هست. برخی از اساتید اصلاً سؤال اختیاری نمیارن. بنابراین با سؤال اختیاری نباید طوری برخورد بشه که انگار وظیفه‌ی معلم بوده سؤال اختیاری بده. سؤال اختیاری فقط برای ارفاق به دانشجوها هست و بس. من میتونم سؤال اختیاری ندم و در این صورت شما مجبور خواهید بود به کلیه‌ی قسمت‌های همه‌ی سؤالات، پاسخ بدید و اگر حتی یک قسمت رو هم بلد نباشید ازتون نمره کسر خواهد شد. بنابراین وقتی من از باب ارفاق، سؤال اختیاری میدم دیگه اینکه کسی از الفاظ غیر عادلانه و غیر منصفانه در موردش استفاده کنه، خودش کاری واقعاً غیر عادلانه و غیر منصفانه است K این از این.

اما پاسخ اصلی اینه که دلیل اینکه میگم یا باید به همه‌ی قسمتای سؤال پاسخ بدید یا همه‌ش رو حذف کنید اینه که نمیخوام یه سری از دانشجویان، تنبلی کنن و یک مبحث رو نخونن و با خودشون بگن ما این قسمت رو واگذار می‌کنیم به سؤالات اختیاری و هر سؤالی که از اون مبحث اومد رو حذف می کنیم. در واقع هر سؤال، همه یا قسمت عمده‌ای از مباحث رو پوشش میده و هدف من اینه که دانشجویان مجبور بشن همه‌ی مباحث رو بخونن. سؤال اختیاری فقط برای اینه که اگر کسی همه‌ی مباحث رو خوند، لکن در داخل هر مبحث، یک سؤال یا دو سؤال رو بلد نبود، بتونه کل اون سؤال رو حذف کنه و به سؤال دیگری پاسخ بده، ولی اگر قرار باشه دانشجو بتونه از هر سؤال، یک یا چند قسمت رو حذف کنه اوضاع به این شکل در میاد که دانشجوی محترم، یک مبحث رو کلاً نمیخونه و توی هر سؤالی که یک قسمتش به اون مبحث مربوط باشه اون قسمت از سؤال رو حذف می‌کنه؛ من نمیخام اینجوری بشه. میخوام همه‌ی مباحث خونده بشه. پس این کار رو نمی‌کنم.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۰
خرداد
۹۷

برخی با مقایسه‌ی تلگرام و اتوبان میگن اگر کسی توی یه اتوبان خلاف کرد نمیشه کل اتوبان رو بخاطر اون یه نفر بست، دوست عزیز قیاس، مع‌الفارق است. توی اتوبان شما دوربین مدار بسته دارید و پلیس کنترل میکنه و میتونید از روی پلاک ماشین متخلف رو گیر بیارید اما توی تلگرام، ما به عنوان حاکمیت جمهوری اسلامی، هیچ ابزار کنترلی برای کنترل متخلفین نداریم.


اگر یه وختی یه جاده‌ای توی ایران باشه که هیچ کنترلی روش نباشه، ماشین‌ها بدون پلاک، عبور و مرور کنن و متخلفین آزادانه برن و بیان، پلیسی هم کنترل نداشته باشه، بدون تردید باید اون جاده و اتوبان رو بست.


بنابراین تلگرام رو با اتوبان مقایسه نکنید، اگر قرار بر مقایسه هست، تلگرام باید به جاده‌ای متروکه تشبیه بشه که تبدیل به مأمن افرادی شده که دوس ندارن کسی روشون کنترل داشته باشه و هر کاری خواستن بکنن. آیا در خود ایالات متحده اجازه میدن چنین جاده‌ای با این مشخصات که خودروها بدون پلاک باشن و دوربین مدار بسته و پلیس هم در کار نباشه، مفتوح بمونه؟

  • سید نورالله شاهرخی
۱۳
خرداد
۹۷

دوستی‌های نامشروع مثل چاه می‌مونن. وقت شما طلاست، هر چه با اون طلا، این چاه رو پر می‌کنید باز هم کافی نیست. دوستی‌های نامشروع وقت شما رو کاملاً می‌بلعه و هیچ فرصتی برای درس خوندن و با خانواده بودن و سایر فعالیت‌های مفید باقی نمیگذاره، یه وقت به خودتون می‌آید که اون دوستی تموم شده، عمر شما تلف شده، فرصت ساختن آینده از دست رفته، دلتون زخم خورده و هیچ کاری از دستتون ساخته نیست دیگه.


همین. خلاص

  • سید نورالله شاهرخی
۰۳
خرداد
۹۷

اول - روزه‌خواری 

خب اوضاع اینجوریه که من بر اساس فتوای مرجع تقلیدم اون یک روز و نصفی که در هفته توی بروجرد هستم مسافر محسوب میشم، ینی نمازم شکسته‌س و روزه هم نمیتونم بگیرم. برخی از دانشجویان هم اینو میدونن، چون کلاسام به هم وصله و معمولاً استراحت ندارم یکی از دانشجویان هفته‌ی پیش لطف کردن بدون اینکه من تقاضایی مبنی بر این امر داشته باشم از بوفه‌ی دانشگاه کیک و چای گرفته بودن و برای من آورده بودن سر کلاس، حالا این هفته هم که ماه رمضون بود باز رفته بود از بوفه‌ی دانشگاه کیک و چای گرفته بود! بعد چون خودش آدم مذهبی‌ای هم هست میگفت چای و کیک که دستم بوده توی راه و میومدم بچه‌هایی که توی راه، منو میدیدن بهم میگفتن تو خجالت نمیکشی روزه نیستی؟ اینا واسه چی دستته؟ فکر کردن به این موضوع قلبم رو فشار میده اصن، هم خییییییلی خوشحالم که ایشون انقد نظر لطفش شامل حالم بوده که حتی توی ماه رمضون فکر آبروش رو نکرده و رفته از بوفه خوردنی خریده و توی دستش گرفته و اینهمه راه اومده از بین دانشجویان گذشته و آورده سر کلاس و هم خییییییلی شرمنده هستم که احیاناً ممکنه به وجهه و حیثیت ایشون بخاطر من لطمه‌ای وارد شده باشه. از همین تریبون مجدداً صمیمانه از ایشون تشکر می‌کنم، این لطف ایشون بخاطر شرایطی که درش انجام شد همیشه در ذهنم خواهد موند.


دوم - تهدیدات ناکارآمد 

یکی از اساتید توی دفتر آموزش یکی از دانشجویان کلاسش رو گیر آورده بود و حسسسابی داشت تهدیدش می‌کرد که از قول من به دانشجویان کلاس بگو حتتتتتتتتمن هفته‌ی آخر باید بیان، اگر نیان درسشون که سه واحدی هم هست رو حذف می‌کنم، داشت بهش میگفت بگو اگر شده حداقل بااااید نیم ساعت بیان سر کلاس و بعد برن چون آموزش دانشگا گیر داده و گفته حتمن باید کلاس تشکیل بشه، بعد استاده دانشجو رو تهدید می‌کرد که اگر کسی نیاد درس خود تو رو حذف میکنم، اون دانشجوه بیچاره میگفت استاد من میگم بهشون ولی دیگه تضمین نمی‌کنم بیان یا نیان. بعد استاده در حینی که داشت اون دانشجو رو مکرراً تهدید می‌کرد خودشم خنده‌ش گرفته بود و طوری که اون دانشجوه حواسش نباشه داشت به منم چشمک میزد! بعد که اون دانشجو رفت بیرون استاد به من گفت خودشونم میدونن که حذف نمی‌کنم بعیده بیان! از من پرسید فکر نمی‌کنم تو نیازی به همچین تهدیداتی داشته باشی! گفتم نه من نیازی به تهدید ندارم، همین که بگم بیان، خود دانشجویان لطف دارن و میان! گفت آره، منم تا حذف نکنم فایده نداره، حرفمو نمیخونن!

اینم بگم این استاد محترم، رشته‌ی تدریسشون حقوق نبود اصن. سوءتفاهم نشه یه وخ. 


سوم - دروغ از زبون زندگان

یکی از دانشجویان که مقادیر معتنابهی هم منفی داره اومده میگه استاد مگه ترم قبل نگفتی هر کی بالای هفده بگیره منفی‌هاش رو اثر نمیدم؟ میگم نه، همچین چیزی نگفتم! فقط توی 20 اثر نداره. میگه حالا نمیشه بگی؟ میگم نه، نمیشه!

راحت از زبون آدم زنده دروغ میگن ها. 


چهارم - جام حذفی

توی یکی از کلاسا بنا به روال معمول کلاسای من، توی آخر ترم، بچه‌هایی که در طول ترم درس نخوندن شروع کردن به حذف اضطراری درس، بعد بهشون میگم چند نفر درس رو حذف کردن؟ میگن استاد کلاس اصن تبدیل شده به جام حذفی!

البته چهار پنج نفرشون فقط حذف کرده بود. 


پنجم - کابوس ورشکستگی 

این هفته امتحان میان‌ترم حقوق تجارت 4 بوده، یکی از دانشجویان درسخون میگه دیشب خواب دیدم ورشکسته شدم :-|

برای کسانی که نمیدونن باید بگم موضوع این درس، حقوق ورشکستگی و نحوه‌ی رتق و فتق امورات تاجر ورشکسته هست.


ششم

روز چهارشنبه دوم خرداد 1397 ساعت 8 صبح دانشگاه آیت‌الله العظمی بروجردی 

علیرغم ورود به ماه سوم بهار، بارون نرمی داشت می‌بارید و هوا بسیار پاک و لطیف بود، از اون هواها که آدم ترغیب میشد کلاسش رو تعطیل کنه و به دانشجوها بگه بزنید به کوه و دشت، بی خیال درس! 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۰
ارديبهشت
۹۷

عجیبه ولی یکی از مهمترین قواعد حفظ یه رابطه‌ی دوستانه و شاید مهمترینشون، اینه که از یه حدی بیشتر به دوستتون نزدیک نشید. به عبارت بهتر اگر به دوستتون خیلی علاقمندید و میخاید همیشه در کنار خودتون داشته باشیدش، باید در مقابل این وسوسه که همیشه پیشش باشید یا پیشتون باشه یا در ارتباط باشید باهاش مقاومت کنید. ارتباطات نزدیک به طور غیر قابل اجتنابی دعوا و درگیری و دلخوری ایجاد میکنه و دوستی رو سریعاً به حضیض میکشونه و گاه، ایجاد تنفرهای عمیق میکنه. در دوستی‌هایی که بیش از حد نزدیک شده، فاصله‌ی بین محبت و تنفر گاه حتی یک مو هم نیست، یه لحن که به نظر شما ممکنه نامناسب باشه ولی دوستتون همچین برداشتی نداشته باشه، یه جمله‌ی نسنجیده، یه نگاه سرد حتی، ممکنه یه اینجوری دوستی‌ای رو از بیخ و بُن برکَنِه. 

به عبارت بهتر اگر دوستی رو خیلی دوست دارید، سعی کنید ازش تا حدی دور بمونید. یه دوستی آتشین در 99 درصد از موارد، دیر یا زود به دلخوری و جدایی منجر میشه. ارتباط در حد 60 ولی مداوم خیلی بهتر از ارتباط در حد 95 ولی فقط برای چند ماه هست. چون شما دیگه ممکنه همچو دوست و یاوری که بخاطر دلخوری از دستش دادید رو تا آخر عمر دیگه بدست نیارید و داغش تا همیشه بر دلتون باقی بمونه.

امام علی (ع) فرمود : ناتوان‌ترین مردم کسی است که از دوست گرفتن عاجز باشد و ناتوان‌تر از او کسی است که دوستی را که به دست آورده تباه سازد و از دست بدهد. بحارالانوار جلد 74 صفحه 278. 

  • سید نورالله شاهرخی
۱۳
ارديبهشت
۹۷

در راستای مطلبی که اینجا نوشتم، امروزم رفتیم جای دیگه شیرینی بخریم - الان با خودتون میگید اینا چقد شیرینی می‌خرن :-| - بهش گفتیم وزن جعبه رو کم می‌کنی؟ با کمال وقاحت میگه نه. می‌گیم چرا؟ میگه 5 تومن پول جعبه‌شه، می‌گیم خو تو الان داری همون جعبه رو به وزن 14 تومن با ما حساب میکنی :-| میگه اصل شیرینی سودی نداره، ما سودمون رو روی همین چیزا می‌کنیم :-\ با خودم فک کردم خو به جهنم که سود میکنی یا نمی‌کنی، چون سودت کمه باید مال حروم بخوری؟

هیچی دیگه گفتیم توی پلاستیک بریز بهمون بده :-| زورش میومد شیرینی بده، گفت توی پلاستیک بریزم، خمیر میشه، گفتیم عیبی نداره، ما همون خمیر رو میخایم :-| بهش گفتیم یک کیلو بده، شد هفصد هشصد گرم، سینی شیرینی که جلوی دستش بود خالی شد، گفت تموم کردم، گفتم نه یه سینی دیگه اونور ویترین هست از اون یکی بذار :-| هیچی دیگه وادارش کردیم بذاره! 

از اداره‌ی تعزیرات حکومتی و بازرسی اصناف که وظایف خودشون در این زمینه رو بدرستی هر چه تمام‌تر انجام میدن و اصلاً نمی‌ذارن هیچ شیرینی فروشی مقوا رو به قیمت شیرینی بده دست مشتریان، کمال تشکر و قدردانی رو داریم. 

  • سید نورالله شاهرخی
۱۰
ارديبهشت
۹۷

بعضی از دانشجویان معتقدن دانشگاه‌هایی که کلاساشون مختلط هست بهترن چون باعث میشه آدم نوع برخورد با جنس مخالف رو تمرین کنه و برای ورود به محیط‌های کاری در آینده آماده بشه. 

این استدلال قطعاً اشتباه هست. پختگی در برخورد با جنس مخالف بیشتر از اینکه به تمرین! بستگی داشته باشه، به نوع تربیت خونواده و اعتماد به نفسی برمیگرده که در مراحل رشد، خونواده در وجود فرزندشون ایجاد میکنن. نمونه‌های بسیاری هست که خونواده از اول حریم‌ها رو رعایت کردن اما به دلیل اعتماد به نفسی که بچه‌شون داشته در برخورد با جنس مخالف، بچه‌شون دچار خودباختگی نشده.

اختلاط با جنس مخالف چه در گروه‌های فضای مجازی و چه در محیط‌های واقعی، بیشتر از اونکه نقش تمرین! داشته باشه منجر میشه به ایجاد روابط عاطفی و وابستگی‌های غیرشرعی که در نهایت منجر میشه به پرت شدن حواس از درس، پایین اومدن راندمان کاری و در نهایت شکست‌های روحی که آثارش تا همیشه و حتی بعد از ازدواج هم در روح و روان شخص باقی میمونه.

بر فرض هم که مرتبط نبودن با جنس مخالف یک ضرر داشته باشه، تجربیات من در تدریس در کلاسای مختلط و غیر مختلط نشون میده که ارتباط با جنس مخالف هزار ضرر داره. 

کسانی که میخان از طریق کلاس مختلط یا گروه‌های مختلط در فضای مجازی ارتباط با جنس مخالف براشون عادی بشه مطمئن باشن که توی دام وابستگی‌های عاطفی میفتن و به سمت از دست دادن گسترده‌ی وقت پیش میرن، وقتی که طلایی هست و لحظه به لحظه‌ش ارزشمند هست. نمونه‌هاش فتّ و فراوون هست. سرتون رو بچرخونید حتماً یکی دو نمونه دور و برتون هست از اینموارد. 

ینی میخام بگم بجای اینکه با استفاده از تمرین! در پی عادی سازی ارتباط با جنس مخالف باشید اگر اعتماد به نفس خودتون رو افزایش بدید و به خودتون بقبولونید که در اجتماع و در عرصه‌ی عمومی، حریم‌ها باید اونقد رعایت بشه که از نظرتون جنسیت نقشی نداشته باشه و همه انسان باشن، در این صورت نیازی به تمرین ارتباط با جنس مخالف وجود نداره، چون همه یه جنس هستن و اونم انسان هست، پسر و دختری توی اجتماع نیست، به این شکل از مضرات ارتباط با جنس مخالف هم در اَمون میمونید.

من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم :: تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال

اردوی مختلط در دانشگاه! 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۷
ارديبهشت
۹۷

رفتیم شیرینی فروشی، شیرینی رو گذاشته توی جعبه، درش رو هم گذاشته روش، بعد میذاره روی ترازو، میگم جعبه‌ش رو وزن کردی؟ میگه آره، حالا دروغ میگه ها. جعبه رو هم با شیرینی‌ها وزن کرد. میگم خو بذار روی ترازو ببینم. میگه تو فکر میکنی ما جعبه رو مُفتی می‌خریم؟ کیلویی هفت هزار تومن پول جعبه‌شه. گفتم بر فرض که واقعاً هم کیلویی هفت هزار تومن باشه تو الان داری به پول شیرینی می‌فروشیش به ما ینی کیلویی 14 تومن. ینی روی جعبه‌ی خالی داری صد در صد سود میبری! با کمال وقاحت میگه وزنش رو کم نمی‌کنم! گفتم پس دست شما درد نکنه و اومدم بیرون. قصد دارم زنگ بزنم 124 و گزارش بدم، البته اگر نشه مثل اون قضیه‌ی تخم‌مرغ فروشی که اینجا نوشتم:-|

+ حدیثه از حضرت علی علیه السلام که برای گرفتن حقتون ولو اندک باشه، شرم نکنید. اگر همه با هم به این موارد توجه کنیم جامعه‌مون اصلاح میشه. هی کوتاه اومدن و کوتاه اومدن باعث به قهقرا رفتنمون میشه.

++ مال حروم خوری چه راحت شده برای بعضیا. فکر می‌کنید پولی که اینجوری میبرن سر سفره، باعث تربیت چه مدل بچه‌هایی میشه؟ بچه‌های با وجدان و معتقد به امور دینی و مذهبی؟ این پدر مادرا روز قیامت هم باید جواب اعمال خودشونو بدن و هم باید جواب گناهان بچه‌هاشون رو بدن. چون مال حرام، روی نسل انسان هم تأثیر میذاره.

+++ حالا بهش هم بگی مال حرام هست این، میگه ای بابا برو دلت خوشه، همه دارن اختلاس میکنن اینم روش، سخیف‌ترین استدلال....


بعد التحریر : صبحی زنگ زدم 124، برداشت گفت اصلاً نباید وزن جعبه‌ی شیرینی رو کم کنه :-| تازه با لحن بدی گفت میدونی هر جعبه‌ی شیرینی 1500 تومن پول خورده؟ هیچی دیگه، یه چیزی هم بدهکار شدیم! حرفش به نظرم خییییییلی غیرمنطقی اومد، توی نت سرچ کردم، دیدم بخشنامه‌ای هست که باید وزن جعبه‌ی شیرینی رو کسر کنن، تازه نوشته بود که هر جعبه‌ی یک کیلویی 100 گرم وزنش هست، ینی پولی که بابت یک کیلو شیرینی میدیم، یک دهمش مال مقوا هست!

دوباره زنگ زدم 124، یه آدم نسبتاً مودبی ورداشت ایندفه، گفت ما اطلاع دقیقی نداریم، زنگ بزن بازرسی اصناف خودت بپرس ببین چی میگن. شماره رو گرفتم و زنگ زدم. گفت باید وزن جعبه‌ی شیرینی رو از وزن شیرینی کم کنن و پول شیرینی خالص رو بگیرن، بعدشم آدرس اون شیرینی فروش رو گرفت که برن و رسیدگی کنن. الان من خیلی احساس پیروزی میکنم مثلاً :-) خواستم به شما هم بگم که از این چیزا الکی نگذرید و پایی رو که بیشتر از گلیمش کشیده میشه و میاد توی گلیمتون رو قطع کنید! 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۱
فروردين
۹۷

اونوخ یکی از ویژگی‌های اخلاقی من اینه که وختی از چیزی خوشم میاد و به وجدم میاره، حتتتتتتتتمن دوس دارم این وجد و شور رو با دیگران به اشتراک بذارم، ینی لذتی که از خود اون چیز می‌برم چند برابر میشه وختی وجد دیگران رو می‌بینم. 

شاید نصف بیشتر مطالب وبلاگ و کانال تلگرامی برای این نوشته می‌شه که چیزی منو به وجد میاره و من میخام اون حس رو با بقیه مشترک بشم. 

بعد، طرف مقابلشم هست، ینی وختی چیزی رو خییییییلی دوس دارم و ازش لذت می‌برم اگر به هرررررر دلیلی نشه به دیگران معرفیش کنم و فقط برای خودم نگهش دارم خییییییلی اذیت میشم که فقط خودم لذت بردم و مجبورم این لذت بردن رو مکتوم و مخفی نگه دارم توی دلم. مث آدمی میشم که چیزی توی شکمش منفجر شده و مجبوره خودشو سالم و معمولی نگه داره و وانمود کنه هیچ اتفاق خاصی نیفتاده. یه همچین آدمی هستم من.

اونوخ یکی از دلایلی که باعث میشه تصمیم بگیرم که عامل لذت خودم رو مخفی کنم، سوءبرداشت‌هایی هست که ممکنه دیگران بکنن. مثلاً فرض کنید کسی که خیلی هم آدمِ همچین، علیه‌السلامی نیست یا تفکرات سیاسی نادرستی داره، یه سخنرانی کرده یا اثر هنری‌ای به وجود آورده که واقعاً برجسته هست، مشکل جامعه‌ی بدبین ما اینه که اگر شما اینو معرفی کنید، کسی به اونچیزی که معرفی کردید کاری نداره و شما رو وصل میکنن به تفکرات سیاسی یا اخلاقی اون آدم، میگن معرفی کردن این یک اثر، به معنای اینه که داره همه‌ی شخصیت اون یکنفر رو تأیید میکنه، به اصطلاح به ما قال، کاری ندارن و گیر میدن به مَن قال. این باعث میشه در خیلی از موارد اون شاهکارها رو معرفی نکنم چون مطمئنم که چنین عواقب و برداشت‌هایی رو به دنبال خودش داره. اینو گفتم که در جریان باشین که در چنین مورادی خیلی بابت مخفی نگه داشتن اون اثر زجر می‌کشم!

الانم گفتم اگه نمی‌تونم شما رو در لذت یک اثر شریک کنم، لااقل دخیلتون کنم در رنج ناشی از مخفی کردن یک اثر!!! 

  • سید نورالله شاهرخی
۱۶
فروردين
۹۷

اونچه در حالت ایده‌آل هست اینه که توی این تصویر می‌بینید، معلم باید شعله‌ای افروخته در سر داشته باشه و دانشجویان رو افروخته کنه و بفرسته بیرون از کلاس مثلاً.

اونچه در واقعیت هست اینه که 99 درصد دانشجویان بجای شمعی خاموش با فیتیله‌ای بر سر منتظر روشن شدن، با سطلی پر از آب نشستن سر کلاس. منتظرن تا معلمی بیاد سر کلاس و دغدغه‌ی روشن کردن داشته باشه تا با انحاء مختلف اون سطل آب رو روونه‌ی سر معلم کنن و اون شعله رو خاموش کنن. (پروندن کنایه‌های بی مزه سر کلاس بخصوص کلاسای مختلط، مقاومت در درس نخوندن، توهین و تهمت به معلمِ شعله بر سر پشت سر و دولا راست شدن در مقابلش جلوش و...)

البته اینم باید بگم، در سمت مقابل هم مواردی وجود داره که خود اون معلم هم اصن با سطل آب وارد کلاس میشه و فیتیله‌ای هم اگر در سر دانشجویی هست رو خیس میکنه به نحوی که دیگه اصن نمیشه روشنش کرد (از طریق وجدان کاری نداشتن در تدریس، بی توجهی نسبت به دانشجویان درسخون، عدم رعایت عدالت در تصحیح اوراق امتحانی و... ) 

  • سید نورالله شاهرخی
۱۴
فروردين
۹۷

رفته بودیم پارک، یکی از این سرسره هایی که جنسشون از پلاستیک فشرده هست گذاشته بودن وسط پارک، سه تا سرسره‌ی متصل به هم بود در واقع. یکی از این سرسره ها یه حالت طاقدیس (برآمدگی منحنی دار) وسطش داشت که مثلاً هیجان ماجرا بیشتر بشه. اونوخ پسر دخترای کوچیک داشتن بازی می‌کردن. دو تا از پسرا که شاید مثلاً پنجم شیشم ابتدایی بودن، میخواستن از روی اون سرسره‌ی منحنی ار بیان پایین، هر بار که هی از پله‌ها میرفتن بالا، اگر دختر بچه‌ای جلوشون بود میگفتن کثافتا برید کنار، این سرسره مال دخترا نیست، دخترا از اون یکی سرسره بیاید پایین و اشاره میکردن به اون سرسره‌ی که ساده بود و منحنی نداشت. چند بار هی خواستم بکِشَمِشون پایین و توجیهشون (‌‌‌!) کنم که شما بچه‌اید دخترا هم بچه‌ن و همه حق دارن بازی کنن ولی نکردم اینکار رو. کاش انجام می‌دادم.

میخام بگم نمی‌دونم اینا چجوری تربیت میشن که از همین سنین پایین یه اینجور تبعیضات جنسیتی میره توی مُخشون که نه مستند شرعی داره و نه عقلی. کاش یاد می‌گرفتیم نه به اسم روشنفکری و برابری جنسیتی بیفتیم توی دام فساد اخلاقی و نه به اسم اسلام، عرف‌های غلط جامعه رو که هیچ منشأ اسلامی هم نداره توجیه کنیم. می‌ترسم اینا با همین دید بزرگ شَن و بعدم یا خودشون یا کسانی که باهاشون برخورد دارن مستند این دید رو مسائل اسلامی بدونن. 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۶
فروردين
۹۷

اگر دویست سیصد سال بعد، کسی از مردم اون زمان بخاد ببینه ایرانیا توی دویست سیصد سال قبل، کیا بودن و چطور زندگی میکردن، لازم نیست کار زیادی بکنه. همین پایتخت 5 رو بدن بهش نگا کنه کافیه! ینی در این حد به نظر من این فیلم بازتاب دهنده خُلق و خوی ایرانیان معاصر هست. همون احساساتی بودنا، بد جنس بودنا، اسم بد گذاشتن واسه بقیه، واسه اعضای خونواده تلاش کردنا ووو خلاصه خودمونیم دیگه، بَدِمونَم بیاد میشه قضیه‌ی آینه چون نقش تو بنمود راست...


حتی حتی حتی اگر به بهونه‌ی درس خوندن، دارین نگاش نمیکنین بدونید کم چیزی رو از دست نمیدین! به نظر من با بودجه‌ای غیر قابل مقایسه با سریالای روز جهان، دقیقاً در همون حد داره لحظات درخشانی رو خلق میکنه!


+ بی ربط نوشت : آقا مرتضی کامنت، واصل شد. برنامه‌ی خاصی دارم براش. مرسی.


بعد التحریر : برای دیدن موضع جدید من در خصوص این سریال، بعد از گذشت چند قسمت دیگر، در صورت تمایل مراجعه بفرمایید اینجا

  • سید نورالله شاهرخی
۰۵
فروردين
۹۷

بخش اصلی این مطلب، این مطلب نخستین بار در یکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۲ در ساعت 23:37 با شماره پست : 249 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.اگر تمایل به دیدن کامنت‌ها و پاسخ‌هایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.


تصویر، تزئینی نیست، متعلق است به باغ وحش موجود در بام خرم‌آباد در همین عید نوروز 1397، بنا بر اطلاعات موثق، حیوونای این باغ وحش، در شرایطی بسیار غیر انسانی و بلکه غیر حیوانی نگهداری میشن، برخی دچار عفونت‌های شدید شدن، برخی از شکستگی استخوان رنج می‌برند و بقیه زندگی توأم با درد و رنجی رو در قفس‌های کوچک و غیر استاندارد سپری می‌کنن. صداتون رو بلند کنید و به گوش مسؤولان برسونید یا حداقل با بازدید نکردن از این مکان، خودتون رو از شریک شدن در این ظلم فاحش، بر امان بدارید. تصویر توسط من گرفته نشده است و افتخار می‌کنم پا به این مکان نگذاشته‌ام. 

***

زیاد ربطی به موضوع این وبلاگ ندارد اما همیشه این موضوع دلم را می‌خراشد که چرا نوع بشر اینقدر به خودش حق می‌دهد که مخلوق دیگری را در قفس بکند و در خیلی موارد بخصوص در کشور ما و بخصوص در شهرستان‌های کوچک، در شرایط بسیار نامساعد در یک مکان چند متر در چند متر نگه‌داری کند که مثلاً چه بشود؟ که ما برویم آنها را ببینیم ؛ چرا؟ چون پولش و حوصله‌اش را نداریم برویم در زیست‌گاه طبیعی‌شان ببینیم‌شان و دیدن از صفحه‌ی تلویزیون هم حس زیبایی‌شناختی‌مان! را قانع نمی‌کند. چه کسی این حق را به انسان داده که در مورد یک مخلوق دیگر چنین ظلمی مرتکب شود؟ خدا در کدام آیه‌ی قرآن یا معصومین در کدام روایت یا فقها در کدام فتوا جواز چنین کاری را صادر کرده‌اند؟ عقل ما کجا چنین ظلمی را تاب می‌آورد و محکوم نمی کند؟

+ اسمشم گذاشتیم باغ «وحش» ؛ وجداناً بعضی از ما آدما از صد تا حیوون وحشی‌تریم ؛ اینطور نیس؟

++  نگهداری حیوونا در یه مکان استاندارد برای جلوگیری از انقراضشان اصلن ربطی به باغ وحش و اینا نداره؛ لطفن قاطی نفرمایید؛ باغ وحش یه سیرکه؛ نه بیشتر!

+++ این سیرک‌هایی هم که حیوونا رو آموزش دادن روی یه دست و یه پا وامیستن و این حرفا هم دست کمی از باغ وحش نداره؛ پول دادن واسه دیدن این طور چیزایی واقعن تنفرآوره.

++++ فقط یه بار بچه که بودم رفتم باغ پرندگان اصفهان ؛ اینقد غصه خوردم هیچ وقت دیگه حاضر نشدم به از سر گذراندن چنان تجربه ی وحشتناکی حتی فکر هم بکنم.

زجرنوشت : من کار به اونایی ندارم که برای کسب پول ممکنه به هر راهی متوسل بشن؛ مشکل، ما مردم هستیم؛ ما مردم چرا باید پول بدیم و بریم این مخلوقات بی‌گناه خدا رو توی اون شرایط نگا کنیم؟ اگه ما نریم اونا مجبورن در باغ وحشا رو تخته کنن و حیوونا رو برگردونن به جایی که بهش تعلق دارن.

عکس نوشت : اون عکسم واسه این گذاشتم اون بالا که بشه آینه‌ی دِق، یه کم بیشتر به کار خودمون فک کنیم.

خشم نوشت : آیا از اینکه انسان ، اشرف مخلوقات است می‌توان نتیجه گرفت که پس هر بلایی که بخواهد می‌تواند سر مخلوقات دیگر بیاورد؟

یاد بگیریم ؛ ما به این سابقه‌ی فرهنگی مفتخریم و از فرهنگ معاصر در رابطه با بازدید از باغ وحش بیزاریم و بابت آن احساس سرافکندگی می‌کنیم :

پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم ) می فرمایند :

اگر ستمی که به حیوانات می کنید بر شما بخشیده شود ، بسیاری از گناهان شما بخشیده خواهد شد. (میزان الحکمه ؛ 3/1344)

*************

روى عن رسول الله صلى الله علیه و آله أنه قال اطلعت لیلة اسرى بی على النار فرأیت امرأة تعذب فسألت عنها فقیل إنها ربطت هرة و لم تطعمها و لم تسقها و لم تدعها تأکل من حشاش الأرض حتى ماتت فعذبها الله بذلک.قال صلى الله علیه و آله: و اطلعت على الجنة فرأیت امرأة مومسة یعنی زانیة فسألت عنها فقیل إنها مرت بکلب یلهث من العطش فأرسلت إزارها فی بئر فعصرته فی حلقه حتى روی فغفر الله لها. (شیخ طوسی ؛ المبسوط ؛ ج 6 ؛ ص 47)

روایت شده از رسول خدا(ص) که آن حضرت فرمود: در شب معراج، بر آتش دوزخ اطلاع یافتم. در آن جا دیدم زنى، عذاب مى شود. درباره او پرسیدم. گفته شد: سبب کیفر دیدن او این است که او گربه اى را بسته و به او آب و غذا نداده و نگذاشته روى زمین چیزى پیدا کند و بخورد، تا این که مرده است. بدین سبب خدا او را کیفر مى دهد. و بر بهشت اطلاع یافتم. در آن جا زنى زناکار را دیدم. درباره او پرسیدم. گفته شد: سبب پاداش وى این است که روزى گذرش به سگى افتاد که از شدت تشنگى زبانش بیرون افتاده بود. وى لباس خود را در چاه فرو برد، آب آن را در گلوى سگ فشرد، تا سیراب شد. بدین سبب خدا او را بخشید.

*************

و لا یجوز ذبح شی‌ء من الحیوان صبرا، و هو أن یذبح شیئا و ینظر الیه حیوان آخر. و لا یجوز سلخ الذّبیحة إلّا بعد بردها. فإن سلخت قبل أن تبرد، أو سلخ شی‌ء منها، لم یحلّ أکله. ( شیخ طوسی ؛ النهایه ؛ ص 584)

سر بریدن حیوان در حالى که حیوان دیگر به او نگاه مى کند، روا نیست و پوست کندن حیوان روا نیست، مگر پس از این که سرد شود. بنابراین، اگر همه حیوان یا بخشى از آن را پیش از سرد شدن، پوست بکند، خوردن آن حلال نیست.

*************

و یستحبّ أن لا یستقصی فی الحلب، و أن یقصّ الحالب أظفاره کیلا یؤذیها بالقرص. (شهید ثانی ؛ مسالک‌الأفهام فی شرح شرایع الإسلام ؛ ج 8 ؛ ص 503)

مستحب است کسی که می‌خواهد شیر حیوان را بدوشد آن را تا آخر ندوشد و ناخن‌هاى خود را کوتاه کند،تا هنگام دوشیدن شیر، حیوان اذیت نشود.

 
در خصوص عنوان مطلب، عفت کلام رو رعایت کردم. عنوان اصلیِ مدّ نظر من این بود : باغ وحش، نماد توحش انسان‌هاست. 
  • سید نورالله شاهرخی
۰۴
فروردين
۹۷

دانشجوایی رو می‌بینم که وختی در مورد تصدی منصب قضا و شرایط و مقتضیاتش ازم سؤال میکنن چشاشون کاملاً برق می‌زنه و انگار بیشتر از اینکه حقوق و مزایای این شغل براشون جذاب باشه، اون قدرتی که به قول دادستان مشهد فقط یه بند انگشت از قدرت خدا کمتر هست شیفته‌شون می‌کنه. اینجور افرادی اگر هم به منصب قضا رسیدن باید به خدا پناه ببرن و حسابی مواظب خودشون باشه وگرنه بعد از آتش زدن به اموال و نوامیس بسیاری، دنیا و آخرت خودشونم تباه خواهند کرد. نمونه‌های عینی‌ش هم فت و فراوون.

چنین دانشجوایی وختی می‌فهمن من تمام مراحل آزمون قضاوت رو تا انتها رفتم اما تصمیم گرفتم وارد دوره‌ی کارآموزی نشم بشدت در بهت و حیرت فرو میرن. من قبلاً اینجا و اینجا در مورد برخی از علل این تصمیم، سخن گفته بودم و الان قصد تکرار و تصدیع ندارم. علت یادآوری مجدد این قضیه، مطلبی است که دیشب آقا مرتضای عزیز از دانشجویان اسبق، برای من ارسال کردن و فرمودن با خوندن این مطلب، احتمالاً قید شغل قضاوت رو خواهند زد و پیشنهاد دادن با بقیه‌ی دانشجویان هم به اشتراک بذارم چ بسا در دید اونا نسبت به این مسأله هم مؤثر باشه.

سرتون رو درد نمیارم بیش از این. خاطره‌ای است از استاد کاتوزیان در مورد آقای دکتر علی آبادی دادستان اسبق کل کشور و دارنده‌ی مدرک دکترای حقوق از دانشکده‌ی حقوق شهر پاریس. بخونید و بر خود بلرزید. ضمناً در حین خوندن حواستون به نثر آقای کاتوزیان هم باشه. فخیم و استوار، مث یه قلعه‌ی دست نیافتنی. چه کار عبث و بیهوده‌ای میکنن برخی از دانشجویان که توی تحقیقاتشون از مطالب کتب آقای کاتوزیان سرقت ادبی میکنن و فک میکنن کسی نمی‌فهمه!


  • سید نورالله شاهرخی
۲۹
اسفند
۹۶

همین اول صبحی بگم اینو، چون میدونم سر این موضوع، این چند روز اعصابم حسابی میریزه به هم.

وختی میخاید تبریک بگید به کسی برای سال نو، از طریق پیامک یا فضای مجازی، برای اون طرف مقابل مهمه که بدونه به یادش بودید و براش احترام قائل بودید، اینکه خودتون با دستای مبارک خودتون تایپ کنید(عیدت مبارک) این هدف رو بهتر برآورده می‌کنه و بهتر از اینه که یک باب از گلستان و بوستان سعدی :-| و ده خط متن ادیبانه از نمیدونم کی، کپی پیست کنید و بفرستید، هیشکی اون متنا رو نمیخونه. نشون دهنده‌ی احترام قائل شدن هم نیست، چون همه اینو میدونن که خودتون ننوشتید و فقط کپی برداری کردید...

همون معمولی بگید عیدت مبارک! اگر هم خواستید چیزی بنویسید خودتون بنویسید، تَنِ ابوالفضل بیهقی و خاقانی شروانی رو در گور نلرزونید!

همین.

عیدتون مبارک.

###

در پایان، به عنوان مثال یکی از اون متونِ ادیبانه‌ی - ببخشید -  بی ارزش میارم براتون تا بدونید از اینکارا نباید بکنید :

سال نومی شود.زمین نفسی دوباره می کشد.برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زند
و پرنده های خسته بر می گردند و دراین رویش سبز دوباره...من...تو...ما...
کجا ایستاده اییم.سهم ما چیست؟..نقش ما چیست؟...پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟...
زمین سلامت می کنیم و ابرها درودتان باد و
چون همیشه امیدوار و سال نومبارک...

بجای اینا، لطفاً به همون زبون آدمی زادی بگیم عیدت مبارک. والا. 
  • سید نورالله شاهرخی
۲۲
اسفند
۹۶

چارشنبه سوری به معنای رها کردن ترقه زیر دست و پای زن و بچه‌ی مردم توی خیابون و لذت بردن از ترسیدن اونا = عقده‌گشایی افرادی که از تربیت خونوادگی بی بهره و از زحمات عقل و منطق فارغ هستند.

چارشنبه سوری به معنای آتش روشن کردن و پریدن از روی آتش = رسمی که فاقد مبنای عقلی و شرعی هست. خداوند در قرآن می‌فرماید گیرم که پدران شما رسمی بنیاد نهادند و اون رسم اشتباه بود شما هم باید اون اشتباه رو ادامه بدید؟


 قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدَىٰ مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُمْ ۖ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ

(پیغمبرشان بدیشان) می‌گفت: آیا اگر من آئینی را هم برای شما آورده باشم که از آئینی هدایت‌بخش‌تر باشد که پدران و نیاکان خود را بر آن یافته‌اید (باز هم از گذشتگان خود پیروی می‌کنید و بر بت‌پرستی‌خویش می‌روید و دست به دامان تقلید می‌شوید؟) می‌گفتند: (آری! چنین است و) اصلاً ما به چیزی که (با خود آورده‌اید و) بدان مأمور و مبعوث شده‌اید، باور نداریم. [[«أُرْسِلْتُم بِهِ»: همراه با آن فرستاده شده‌اید و برای تبلیغ آن برانگیخته شده‌اید.]]

سوره‌ی زخرف: آیه‌ی 24

  • سید نورالله شاهرخی
۲۱
اسفند
۹۶

تصویر رو مسؤول آبدارخونه انداخته، از پذیرایی یکی از دانشجویان محترم هست برای جلسه‌ی دفاع. 


روی میز آبدارخونه پُره از آبمیوه‌های پاکتی و شیرینی و... آدما میان و میرن توی آبدارخونه و مدام شوخی میکنن در خصوص اینکه اینا مال کیه و بخوریمشون و... چند دقیقه بعد دو دانشجو میان داخل و معلوم میشه اینا باقیمانده‌های پذیرایی‌شون هست که برای روز دفاع از رساله تدارک دیده‌ن، همهٔ اقلام پذیرایی رو ورمیدارن میبرن بدون اینکه کوچکترین تعارفی به حضار بکنن در مورد اینکه اگر میل دارید وردارید بخورید، حتی از نوع تعارفات دروغکی... وختی داشتن در حالیکه میوه و شیرینی‌ها رو به بغل گرفته بودن میرفتن، مسؤول آبدارخونه گفت دیدی؟ هیچ تعارفی نکردن! گفتم همون اساتید هم که در جلسه‌ی دفاع، میخورن ازشون به احتمال زیاد اینا راضی نیستن، چ برسه به بقیه! احتمالاً با خودشون میگن این اساتید کوفت بخورن!


با این مقدمه میخام مطلبی رو بگم که از مدتها قبل میخواستم بگم : خانوما آقایون میدونیم که اوضاع اقتصادی خرابه، میدونیم که پدر مادرای خیلیاتون با دشواری دارن هزینه‌ی تحصیلتون رو جور میکنن. ما معلمان، اعم از اساتید راهنما، مشاور و داور، ذره‌ای راضی نیستیم به اینکه ریالی هزینه کنید برای جلسه‌ی دفاع، همون چای‌ای که مسؤول آبدارخونه دانشگاه به هزینه‌ی دانشگاه میاره کافی هست. جلسه‌ی دفاع یه جلسه‌ی علمی هست، قرار نیست اساتید دلی از عزا دربیارن توی اون جلسه، ماهیت جلسه رو تقلیل ندید به یه جلسه‌ی بخور بخور، نه پذیرایی نکردن ذره‌ای توی نمره دادن ما اثر داره و نه پذیرایی کردن باعث افزایش نمره میشه.


خود من توی جلسه‌ی دفاع کارشناسی ارشدم که با راهنمایی دکتر کاویانی و مشاورت دکتر رحیمی بود توی دانشگاه علامه، پذیرایی خاصی نداشتم بجز یه جعبه شکلات و سه تا آبمیوه! قبل از جلسه از دکتر کاویانی پرسیده بودم که من با پذیرایی به این دلایل مخالفم آیا این پذیرایی حتماً باید صورت بگیره؟ ایشون هم گفته بود اصلاً لازم نیست چیزی بیاری. واقعاً لازم هم نیست.


مصیبت اینجاست که بسیاری از ما ملت ایران، بشدت دنبال چشم و همچشمی و مستعد جو گیر شدن هستیم، این پذیرایی‌ها در جلسه‌ی دفاع هر روز داره از روز قبل مفصل‌تر میشه و میترسم روزی برسه که کار بکشه به کشتن گاو و گوسفند! شنیدم جاهایی حتی کارت هدیه با مبالغ دویست تومن و اینا میدن به اساتید! مصداق بارز رشوه...


نمیگم تا حالا توی جلساتی که بودم از اون اقلامی که دانشجو آورده نخوردم، ولی به خودم قول دادم از این به بعد توی هر جلسه‌ی دفاعی که حضور داشته باشم بجز چای دانشگاه، لب به پذیرایی دانشجو نزنم شماها هم ناظر بر این قول، چون اولاً واقعاً نمیدونم اون دانشجو راضی هست یا نه و ثانیاً ماهیت جلسه‌ی دفاع، نباید تبدیل بشه به یک جلسه‌ی بخور بخور.


یه قول دیگه هم میدم هر دانشجویی هیچ گونه پذیرایی نکنه من نیم نمره بالاتر از اون نمره‌ای که مد نظرم بوده بهش میدم، صرفاً به همین خاطر که پذیرایی نکرده! 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۵
اسفند
۹۶
🔹 بدم از آدمایی میاد که یا تماس میگیرن یا میان پیش آدم، حسسسابی گرم می‌گیرن و احوالپرسی گرم میکنن و تو فک میکنی مثلاً اومدن ببینَنِت بعد میگن خب حالا فلان مشکل یا فلان سؤال رو هم داشتم. 
🔹 کار زشتیه. اگر بخاطر کاری میرید پیش کسی یا تماس میگیرید، یه احوالپرسی معمولی کنید و سریع برید سر اصل مطلب. بذارید اون احوالپرسی‌های گرم بمونه برای اون آشنایان و دوستان حقیقی نه برای کسایی که برای حل مشکلشون میان و گرم، احوالپرسی میکنن. 
🔹 مردم رو بدبین نکنید به احوالپرسی گرم. نکنید کاری که تا شخصی اومد و گرم احوالپرسی کرد طرف پیش خودش بگه من که میدونم برای دیدنم نیومدی، کارِت رو بگو و برو. مخصوصاً که طرف، سه ساله نیستش اصلا، بعد میاد یَک احوالپرسی‌ای میکنه که اصن نگو و نپرس، تو اگر انقد صمیمی بودی با من چرا تا حالا خبری ازت نبود و یه دفه سر و کله‌ت بعد از مدت‌ها پیدا شد و الان تازه کار هم با من داری، دیگه هر آدم کُندذهنی هم میفهمه که اینکه میگی دلم تنگ شده بود و اینا بهونه‌س خب! به شعور مخاطبتون توهین نکنید :-|
🔹 ینی میخام بگم صداقت، فقط راست گفتن نیست، راست، عمل کردن هم هست.
🔹 میدونم اینکه انسان بتونه احتیاج کسی رو برآورده کنه توفیق خداست، بحثم این نیست، هر کاری هم از دستم بر اومده کردم همیشه. منظورم اینه که وختی برای کاری میرید طرف کسی وانمود نکنید که برای احوالپرسی رفتید و ضمنش هم دارید کاری رو انجام میدید. صداقت رو رعایت کنید. سلام و احوالپرسی رو کوتاه کنید و بگید اومدم برای فلان کار.
  • سید نورالله شاهرخی
۱۱
بهمن
۹۶

وقتی قانون داشتیم و اجرا نکردیم، وقتی مدام از کار فرهنگی فقط «حرف» زدیم و «عمل» نکردیم، وقتی جلوی پوشیدن لباسای تنگ آنچنانی رو نگرفتیم و گفتیم «فاضلابه، هَمِش بزنی، بوش بدتر درمیاد»، وقتی قانون مجازات ماهواره داشتیم اما در اکثر موارد، فقط برای مخالفین سیاسی که میریم خونه‌شون تفتیش، اجراش کردیم و مدام گفتیم کار فرهنگی بکنیم، بایدم منتظر روزی می‌بودیم که یه عده‌ای برن توی خیابون و روسریشون رو بزنن تُکِ چوب و حیا و عفتِ نداشته‌شون رو بذارن حراج. 

الانم اگر فکر کردیم این قضیه با برداشتن حجاب سر تموم میشه سخخخت در اشتباهیم، از چادر شروع شد، رسید به مانتو، مانتو آب رفت، دکمه‌هاش باز شد، روسری کوچیک شد، الان دارن مقدمه چینی میکنن برای برداشتنش، بعدم میرسه به اینکه اگر حجاب سر، ظلمه، خب بقیه‌ی حجاب هم ظلمه، همش رو باید برداشت!!! این رشته سر دراز دارد... ما هنوز توی فکر اینیم که کار فرهنگی بکنیم یا نکنیم!!!! 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۹
دی
۹۶

بعضیا هستن که با پایین تنه‌ی خودشون میشنفن و فکر میکنن!!! مثلاً برخی از دانشجویان کم ظرفیت، مدام منتظرن معلم در حین تدریس از افعال یا کلمات خاصی استفاده کنه و اونا سریع ارجاعات جنسی ازش برداشت کنن و لبخندهای ملیح تحویل معلم بدن!!! و بدبختی اینجاست که علاوه بر پسران، بعضی از دختران هم بشدت در این وادی گام میزنن!!! مدام باید حواست باشه در حین تدریس از افعال و کلمات خاصی استفاده نکنی چون اونا ازش بد برداشت میکنن یا اگر فعلی استفاده میکنی فاعل و مفعولش رو هم بگی که ذهن‌های بیمار به سمت بدی نره! اونوخ مشکل اینه این افراد، برداشت اینجور معانی‌ای رو هم دال بر هوشیاری و زیرکی خودشون میگیرن و از کلمات، یه معانی جنسی درمیارن که به عقل جن هم نمیرسه.

خواستم از همین تریبون خدمتشون عرض کنم واقعاً رقت انگیز و ترحم برانگیز هستید، هوشیار نیستید! منحرفید!

عذرخواهی میکنم بابت صراحت لهجه! قصدم همه نبود، فقط همون قشر خاص رو عرض کردم! 

  • سید نورالله شاهرخی
۲۸
دی
۹۶
شعر از هفت اورنگ عبدالرحمن جامی است. در دو بیت پایانی، تفاوت عشق و هوس، به زیبایی در این شعر، نشون داده شده. مقایسه بفرمایید با عشق‌های آبکی، هوسبازانه و گناه‌آلود امروزی. معشوق هم خوب کاری میکنه، میزنه از پشت بوم، پرتش میکنه پایین!!! به قول جناب جامی، با خاک، یکسانش میکنه!!! 
  • سید نورالله شاهرخی
۱۸
دی
۹۶

بخش اول – از نظر شرعی

آنچه از متن تصویر فوق به روشنی قابل استنباط است این است که مراجع معظم تقلید، به طور مطلق، حکم به حرمت استفاده از فیلترشکن نکرده‌اند، یعنی نگفته‌اند «خواه قانونی در این زمینه باشد و خواه قانونی در این زمینه نباشد استفاده از فیلترشکن حرام است»؛ بلکه فرموده‌اند «اگر مطابق قانون، استفاده از فیلترشکن ممنوع باشد، از نظر شرعی هم حرام است». پس حکم حرمت شرعی، مشروط است به حکم ممنوعیت قانونی. لذا باید وضعیت قوانین موضوعه در این زمینه مورد مداقه قرار بگیرد تا اگر دیدیم برای استفاده از فیلترشکن از نظر قانونی، ممنوعیتی وجود ندارد در آن صورت بگوییم از نظر شرعی هم حرام نیست.

بخش دوم - از نظر قانونی

اول – مواد قانونی مرتبط

ماده ۱ قانون جرایم رایانهای: هر کس به طور غیرمجاز به داده‌ها یا سامانه‌های رایانه‌ای یا مخابراتی که به‌وسیله تدابیر امنیتی حفاظت‌شده‌است دسترسی یابد، به حبس از نود و یک روز تا یک‌سال یا جزای نقدی از پنج میلیون ریال تا بیست میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهدشد.

ماده‌ی 25 قانون جرایم رایانه‌ای: هر شخصی که مرتکب اعمال زیر شود، به حبس از نود و یک روز تا یک سال یا جزای نقدی از پنج میلیون (5.000.000) ریال تا بیست میلیون (20.000.000) ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهدشد:

بند ج :  انتشار یا در دسترس قراردادن محتویات آموزش دسترسی غیرمجاز، شنود غیرمجاز، جاسوسی رایانه‌ای و تخریب و اخلال در داده‌ها یا سیستم‌های رایانه‌ای و مخابراتی.

تحلیل مواد قانونی مربوطه :

ماده‌ی 1 قانون جرائم رایانه‌ای: آنچه در این ماده آمده است به زبان ساده این است که اگر محتوای اینترنتی‌‌ای وجود داشته باشد که با تدابیر امنیتی مورد محافظت قرار گرفته باشد و ما به صورت غیر مجاز به آن دسترسی پیدا کنیم، مجرم هستیم. آیا این ماده شامل بحث فیلترشکن هم می‌شود؟

عده‌ای ابراز می‌دارند که ایجاد فیلتر بر روی یک سایت، مصداقی از «تدبیر امنیتیِ» مورد نظر قانون است و بنابراین، دور زدن و یا گذر از فیلتر به عنوان «دسترسی غیر مجاز» تلقی خواهد شد.

این نظر، بنا به دلائل ذیل، موجه به نظر نمی‌رسد :

اولاً دسترسی غیرمجاز، ناظر به داده‌ها یا سامانه‌هایی است که صاحبان یا مدیران داده‌ها و شبکه‌ها و سامانه‌ها به منظور عدم دسترسی کاربرانِ دیگر، تدابیر امنیتی نظیر دیواره‌های آتش (فایر وال)، برای آنها ایجاد می‌کنند و نسبت به مواردی که خودِ ارائه‌دهندگانِ داده­‌ها به دنبال پخش و نشر آنها هستند ولی به هر دلیلی، از سَمْتِ ارگانی قانونی مسدود و یا فیلتر می­‌گردد، اطلاق دسترسی غیرمجاز نمی‌­شود. یعنی دسترسی غیرمجاز زمانی معنا می‌یابد که خودِ ارائه دهنده اطلاعات از دسترسی افراد به آنها جلوگیری کند. 

نیز منظور از «دسترسی غیرمجاز» به قرینه‌ی کلمه‌ی «حفاظت شده» و «تدابیر امنیتی» در متن ماده‌ی 1، دسترسی به اطلاعاتی است که با هدف تأمین امنیت آن اطلاعات، محافظت شده‌اند؛ به زبان ساده یعنی هک کردنِ اطلاعاتِ محافظت شده؛ فیلترینگ، صرفاً ممنوع کردن دسترسی است و تعیین مجازات برای گذر از این ممنوعیت، باید به نحوی مجزا و صریح در قانون مورد اشاره قرار گیرد.

ثانیاً فیلتر کردن یک محتوای اینترنتی توسط دولت، مصداق «تدابیر امنیتی» مورد نظر قانون جرائم رایانه‌ای، نیست؛ زیرا چه بسا هدف کارگروه تعیین مصادیق مجرمانه، از فیلتر کردن یک محتوای اینترنتی، اصلاً ربطی به حفاظت اطلاعات یا مسائل امنیتی در معنای خاص آن نداشته باشد بلکه جنبه‌ی حفظ اخلاق و عفت عمومی را داشته باشد.

ثالثاً بر فرض که بپذیریم فیلترینگ، مصداق یک تدبیر امنیتی است؛ در این صورت برای جرم دانستن استفاده از فیلترشکن، مشکل دیگری وجود دارد، آن هم اینکه متبادر به ذهن از کلمه‌ی «حفاظت» که در متن ماده‌ی یک آمده است این است که گذر از تدبیر امنیتی وقتی جرم است که آن محتوا، به قصد «محافظت» از دسترس خارج شده باشد؛ یعنی اطلاعاتِ ذیقیمتی مثلاً در بانک‌ها یا ادارات وجود دارد و برای محافظت از این اطلاعات، تدبیری امنیتی اندیشیده شده است؛ در این صورت، دور زدن این تدبیر و دسترسی به محتوای محافظت شده مثلاً از طریق هک کردن، عنوان «دسترسی غیر مجاز» خواهد داشت و مستوجب مجازات است. اما محتوای فیلتر شده، به قصد محافظت، از دسترس مردم خارج نشده است، بلکه هدف دولت این است که مردم، آن محتوا را بنا به دلائلی، که در جای خود محترم است، نخوانند؛ بدیهی است دسترسی به چنین محتوایی، دسترسی به یک محتوای «محافظت شده» در معنای دقیق آن نیست. چون هدف دولت از فیلتر کردن آن محتوا، «محافظت» از محتوای مورد فیلتر نبوده است. بلکه بر عکس، چون از نظر دولت، آن محتوا، بشدت بی ارزش و احیاناً مبتذل بوده است، خواسته است مردم به سراغ آن نروند.

رابعاً فیلترشکن نیز معنایی دقیق برای ابزارهای مورد استفاده برای عبور از سد فیلتر نیست. برخی از این ابزارها به رمزنگاری مبادرت می‌کنند (مانند استفاده از  SSL) و برخی نیز برای ایجاد شبکه‌های خصوصی و ارتباط بین آنها به کار می‌روند (VPN) و الزاماً ابزارهایی با کاربرد یکتا نیستند. به تعبیری ابزارهایی صرفا مجرمانه نیستند و کاربرد دوگانه دارند که ممکن است یکی از نتایج استفاده از آنها گذر از فیلترینگ باشد.

خامساً در صورت تردید در جرم بودن یا جرم نبودن عمل، بنا بر اصل برائت، اصل تفسیر مضیق قوانین جزائی، اصل تفسیر قوانین جزائی به نفع متهم و در نهایت، اصل قانونی بودن جرائم و مجازات‌ها مندرج در اصل 36 قانون اساسی و ماده‌ی 2 قانون مجازات اسلامی، اصل بر جرم نبودن عمل است.

سادساً نظریه‌ی مشورتی هم وجود دارد که مؤید همین نظر است؛ نظریه‌ی شماره‌ی 7/2549 مورخ 20/12/1391 :

فیلترکردن سایت یا مطلبی، {مصداق} «تدابیر امنیتی حفاظت شده» موضوع ماده ۱ قانون جرایم رایانهای محسوب نمی‌شود و دسترسی به آنها نیز مشمول این ماده نیست. برای تولید، توزیع، خرید و فروش فیلترشکن و استفاده از آن در مقررات جاری، مجازاتی پیش بینی نشده است لذا باتوجه به اصل ۳۶ قانون اساسی و ماده ۲ قانون مجازات اسلامی، اَعمالِ موضوع استعلام، قانوناً جرم تلقی نمی‌شوند.

نتیجه اینکه ماده‌ی 1 قانون جرائم رایانه‌ای نمی تواند دلالتی بر ممنوعیت قانونی استفاده از فیلترشکن داشته باشد.

بند ج ماده‌ی 25 قانون جرائم رایانه‌ای : این بند هم صرفاً «انتشار یا در دسترس قراردادن محتویات آموزش دسترسی غیرمجاز » را جرم‌انگاری کرده، یعنی بر اساس این بند، محتویات آموزشی در این زمینه را نباید منتشر کرد یا در دسترس قرار داد، که بدیهی است این امر، ربطی به «استفاده» از فیلترشکن ندارد؛ پس استفاده از فیلترشکن، موضوع این بند از قانون هم نیست.

نتیجه‌گیری در بخش قانونی: مواد مورد استناد برخی افراد، برای اثبات ممنوعیت استفاده از فیلترشکن در قانون جرائم رایانه‌ای، وافی به مقصود نیستند؛ از استقراء در قوانین مختلف، ماده‌ی دیگری هم که به طور مستقیم یا غیر مستقیم، استفاده از فیلترشکن را ممنوع کرده باشد به دست نیامد؛ نتیجتاً استفاده از فیلترشکن را نمی‌توان از نظر قانونی دارای عنوان مجرمانه دانست.

بخش سوم - از نظر رویه‌ی قضایی:

نگاهی گذرا به رویه قضایی نیز اثبات می‌کند که تاکنون در دستگاه قضایی پرونده‌ای با عنوان مجرمانه‌ی استفاده از فیلترشکن به صدور رای منجر نشده است. هرچند به نظر دقیق، پیدا نکردن پرونده را نمی‌توان دلیل بر عدم وجود پرونده دانست، اما با وجود گسترده بودن استفاده از فیلترشکن‌ها، پیدا نکردن رأی دادگاه در این زمینه و عدم خبررسانی از تشکیل پرونده‌هایی با این عنوان مجرمانه را شاید بتوان دلیل بر تمایل محاکم بر جرم ندانستن این فعل تلقی کرد.

نتیجه‌گیری کلی :

دیدیم که از نظر شرعی، حرمت استفاده از فیلترشکن، منوط و مشروط به ممنوعیت قانونی بود؛ اما در بخش قانونی ثابت کردیم در این زمینه، ممنوعیتی وجود ندارد؛ نتیجتاً میتوان چنین بیان کرد که حرمت شرعی هم بر انجام این فعل، مترتب نمی‌شود؛ والله اعلم.

تذکر سه نکته :

اول – ما ثابت کردیم استفاده از فیلترشکن، فی نفسه حرام نیست؛ اما اگر از این وسیله، برای بازدید از مثلاً سایت‌های مستهجن یا گمراه‌کننده یا بدبین‌کننده به نظام اسلامی استفاده شود، بدیهی است حکم حرمت، مترتب خواهد شد؛ البته این حکم حرمت، مربوط به محتوای بازدید شده است و نه استفاده از فیلترشکن؛ اما مثلاً اگر از فیلترشکن برای دانلود کتب و مقالات علمی استفاده شود، اشکالی از نظر حکم حرمت نخواهد داشت.

دوم – آنچه در فوق آمد صرفاً یک مطلب علمی و تحقیقی بود؛ قصد ترویج قانون شکنی یا مخالفت و معاندت با نظام یا مراجع رسمیِ آن، وجود نداشته و ندارد؛ هدف از این نوشته، طرفداری از حزب یا گروه سیاسی خاص نبوده و اگر قانون صریحی در مورد ممنوعیت استفاده از فیلترشکن تصویب شود یا مراجع تقلید، به طور مطلق و بدون توجه به منع یا عدم منع قانونی، استفاده از فیلترشکن را حرام بدانند اولین نفری خواهم بود که به آن عمل خواهم کرد. شخصاً موافق با فیلترینگ سایت‌های مستهجن و معاند با اسلام و نظام هستم و مطالبی هم که اینجا بیان شد صرفاً نظر من بود و بدیهی است فقط برای خود من محترم است و برای هیچ شخص یا مرجعی الزام‌آور نیست.

سوم – فقط بخشی از استدلالات را خودم نوشتم؛ بقیه را از اینترنت گرفتم و ادعایی بر مالکیت همه‌ی مطالب ندارم. تنظیم و تنسیق مطالب، از خود من است.

  • سید نورالله شاهرخی