آآآآآآفرین بر حافظ !
از سرِ کُشتهی خود میگذرد همچون باد :: چه توان کرد که عُمر است و شتابی دارد
این بیت حسسسس عجیبی داره واسه من ؛ اگر ما بودیم و همین یک بیت از حافظ ب ما رسیده بود کافی بود ک ب خاطر همین یک بیت ، او رو جزوِ بزرگانِ ادبیاتِ این سرزمین بدونیم.
از نظر آوایی :
ببینید این شعر ، داره معشوقی رو تصویر میکنه ک عاشقِ خودش رو کُشته و حالا بی اعتنا و دامنکِشان از سرِ جنازهی او میگذره ؛ مثل یک نسیم ؛ حالا مصرعِ دوم رو آهنگین در ذهن خودتون بخونید ، با وزن (فَعَلاتُن فَعَلاتُن فَعَلاتُن فَعَلُن) ، اصلن خودِ این وزن ، مث نسیم میمونه ، نسیمِ خنک ، ک آروم از کنارِ آدم میگذره و دل و جججونش رو صفا میده ، و جالبه این نسیم ، اینجا ، معشوقی هست ک عاشقِ خودش رو کُشته و داره از کنار او میگذره ، مفهوم ، چقد ظالمانهس و آوا چقد لطیف ، و همین تضاد ، چقد زیبا و دلنشینه.
از نظر مفهومی :
معنای اول :
این بیت میتونه در وصف خودِ عُمر باشه ، ارزشمندترین داراییِ ما ، ک آروم ، مث باد ، از کنار میگذره و ما رو هر لحظه ب مرگ و پایان فرصتها نزدیکتر میکنه. ما در واقع ، کُشتهی عمر هستیم.
معنای دوم :
همون معنایی ک در قسمت آوایی گفتم ؛ معشوقی ک عاشق خودش رو کُشته و حالا بی اعتنا و دامنکِشان از کنار او رد میشه ؛ معشوق ، در واقع ، به منزلهی جان و به مثابهِ عُمرِ عاشق هست و همونقد واسش عزیزه ؛ مثل عمر ، با همون سرعت و لطافت در حالیکه ما رو هر لحظه ب مرگ نزدیک میکنه از کنار ما رد میشه و ما چارهای بجز قبول این واقعیت نداریم.
****
شعر حافظ ، همه بیت الغزل معرفت است :: آفرین بر نَفَسِ دلکش و لطف سخنش
- جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۲۱ ق.ظ