این ماجرا واقعیست ؛ یا تخم مرغ چه فرقی با تخم مرغ داره ؟
مدتها بود توی نَخِ اون خانوم بود ، رانندهی تاکسی بود توی یه مسیرِ داخل شهری ، خانومهای مشکلدار کم ب پُستش نمیخورد ، اما ب دلائلی ک ما مطلع نیستیم ازش (قیافه یا هر چیز دیگهای) چِشِش این خانوم رو گرفته بود ، زن و بچه هم داشت خودش اما ......
خلاصه ب اصطلاح « راه نمیداده » این خانوم ظاهرن ، هیچطوره. مدتها طول کشیده و اون عطش یا هوس ب جای خودش برقرار بوده. تا یه روز همون خانومِ منظور ، اومد نشست توی ماشینش و گفت برو دربست فلانجا !!!!! راننده با خودش گفت سماجتام اثر داد ، امروز روز شانس منه !!!! هیچی دیگه ، دو سه مسافر دیگه رو از هولش همونجا پیاده کرد ، ب اعتراضاشونم وَقْعی نذاشت ! راه افتاد ، دو سه تا مسیر رفت ، خانومه هم جلو نشسته باشه حالا ! بعد یه مدت فهمید دربست و اینا بهونه بوده و خانومه « راه داده » ب اصطلاح. خانوم گفت ک من الان باهاتم ، کجا بریم ؟ بریم خونهی ما ؟ راننده ک مشکوک میرسید بنظرش همچین پیشنهادی گفت آهاع ! بریم خونهی شما ؟ میخای سَرَمو بکنی زیر آب ؟ نه ، میریم خونهی من !
قرار شد برن خونهی مَرده. راننده با زنش تماس گرفت ک من دوستامو میخام بیارم خونه ، تو یه چن ساعتی برو خونهی بابات ، وختی رفتن بهت زنگ میزنم ک برگردی خونه.
خانوم و راننده رفتن خونه. نزدیکای ظهر بود. خانوم گفت با احساس گرسنگی نمیشه کنار اومد ، برو مرغی چیزی بخر تا درست کنم بخوریم بعد حالا وخت هست فعلن. راننده رفت مرغ بخره ، بعد ده بیس دقیقهی دیگه ک برگشت دید ک خانومه چن تا تخم مرغ ، آبپَز کرده ، در مقابل تعجب آقاهه گفت : با خودم فک کردم حالا ک تخم مرغ هست خودمونو توی دردسر غذا درست کردن نندازیم.
نشستن ب پوست کندنِ تخم مرغا ، تموم ک شد خانومه دو تا تخم مرغ از بشقاب ورداشت ، گرفت جلوی آقاهه و بهش گفت این یکی با این یکی چ فرقی میکنه ؟ آقاهه گفت هیچی ، چطور مگه ؟ خانومه گفت : ناموس تو با ناموس بقیه چ فرقی میکنه ؟ فِک کن ، منم مث مادر و همسر و خواهر خودتم ، دوس داری کسی با ناموست این کار رو بکنه ؟ من چن تا برادرِ شَر خر دارم ، اگه روحشون خبر دار بشه ک واسهی من مزاحمت درست کردی یا اگه خودم بهشون بگم یه اینطور ماجرایی هست و هی توی نخ من هستی تردید نکن ک تیکه بزرگهت گوشِت خواهد بود ! منتها من دوس ندارم حرفم بیفته سرِ زبونا ، میان تو رو ب معنای واقعی تیکه تیکه میکنن ، بعد توی شهر میپیچه ک یه نفر قیمه قیمه شده پیدا شده ، بعد همه میپرسن سرِ چی بوده ، میگن سرِ یه زنه بوده ، زنه کی بوده ؟ من بودم ! بعد آبروی من میره ! توی منطقهی ما هم تا ماجرایی دهن ب دهن بشه همه میگن کِرم از خودِ درخت بوده ، حتمن این زنه یه کاری کرده ک این مَرده افتاده دنبالش. فقط واسه حفظ آبروم خودم وارد عمل شدم ، حیا کن ، دست از سرِ ناموسِ مردم بردار.
راننده ، اون تمثیل و این حرفا رو ک شنید دو دستی محکم زد ب سر خودش ! خانومه چند ثانیه بعد از اون خونه خارج شد.
منبع نوشت : توی مسیر بروجرد ب خرمآباد با سواری میومدم ، مسافر نبود ، من بودم و راننده فقط. بحثِ مباحث فرهنگیِ جامعه افتاد ، ماجرایی تعریف کرد ک جالب بود واسم. گفت این رانندهه دوستم بوده و مسیرِ کاریِ اون راننده (ینی خطی ک توش کار میکرده و میکنه) رو هم گفت.
نتیجهی اخلاقی : من البته کارِ اون خانوم رو ک تنها رفته خونهی یه مرد غریبه ، ب هیچوجه تأیید نمیکنم. صرفنظر از بحث شرعی موضوع و صرفنظر از جرم بودن این موضوع (ک حتا اگه زنا ب اثبات نرسه ، ب موجب عنوان مجرمانهی « خلوت با نامحرم » مورد مجازات قرار خواهد گرفت) موارد متعددی داشتیم و دیدیم و شنیدیم ک دختری ب خیال اینکه با یه پسر رابطهی دوستیِ پاک !!!! داره یا این دوستی حتمن ب ازدواج منتهی خواهد شد باهاش رفته یه خونهای ، اما ب جای یه پسر ، با چن تا مردِ لامذهبِ شهوتران مواجه شده ک ناموس و عفت او رو مورد تجاوز قرار دادن. بنابراین ضمن عدم تأییدِ رفتن با نامحرم ب یه خونه ، اما این مقدار از کار این خانوم ، مورد تأیید هست ک اگر هر مردی ناموس خودش و مردم رو مساوی بدونه و همونطور ک از تصورِ زنا کردن یا دوست بودنِ دیگران با ناموسش دیوونه میشه ب خودش هم اجازه نده با ناموسِ مردم زنا کنه یا دوست باشه خییییییلی از مشکلات توی جامعهی ما حل میشه.
- يكشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۲ ب.ظ