خاطرهها (34) : برای عاشورای 1435 قمری
این مطلب نخستین بار در پنجشنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۲ ساعت 16:57 با شمارهی پست 166 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود. اگر تمایل به دیدن کامنتها و پاسخهایی دارید که بازدیدکنندگان وبلاگ و من ، ذیل این مطلب در بلاگفا نوشته بودیم اینجا را ببینید.
ویژگی این شعر که همیشه مرا به سوی خود جلب کرده این است که در این شعر بر جنبهی حماسی قیام امام حسین تأکید شده، امری که معمولاً در نواها و نوحهها مغفول میمانَد؛ فخامت و استواری الفاظ و مفاهیم به کار رفته در این شعر، تحسین برانگیز است؛ تقدیم به او که خونِ خداست (ثارالله) و تقدیم به شما که عزادار خون خدا هستید؛ شعر از بصیر اصفهانی است:
سرسلسلهی مردم آزاده حسین است
آنکس که دراین ره سر و جان داد حسین است
مردی که چو کوهی به بَرِ تیشه بیداد
دامن به کمر بر زد و اِستاد حسین است
***
درسی به بشر داد به دستور الهی
درسش عملی بود نه کتبی و شفاهی
آئین یزیدی که بَری بود ز انصاف
ننمود به تهدید وبه تطمیع گواهی
***
در معرکه دشمن چو به او خط امان داد
رد کرد و خروشان شد و در معرکه جان داد
ننهاد به زنجیر ستم گردن تسلیم
حنجر به دَم خنجر بیداد گران داد
***
مردانه در این معرکه بنهاد قدم را
بر ضد ستمکار بر افراشت علم را
با نیروی یزدانی و با دست خدایی
بشکست به هم قدرت ارکان ستم را
***
اعلامیه از قتلگه کرب و بلا داد
با زینب و سجاد سوی شام فرستاد
این جمله ز خون بود در آن نشریه مسطور
باید بشر از قید اسارت شود آزاد
***
او کرد به نوع بشر این قاعده تعلیم
کاندر ره آزادگی از جان نبود بیم
دیگر نهراسد ز ستمکار، ستمکِش
مظلوم به ظالم نکند کرنش و تعظیم
***
هر وحشی نا کَس نزند کوس تمدن
هر کافر نا حق نزند لاف تدین
اشرار نگیرند به احرار سَرِ راه
ناکَس نفروشد به کَسان ناز و تفرعن
***
شمشیر نباشد به کف زنگی بد مست
خائن نشود عالی و عالی نشود پست
باشد که نبالند و ننازند و نتازند
ارباب زر و سیم به اشخاص تهیدست
***
برچیده شود قاعده و رسم توحش
از مسند حق دور شود قاضی حق کُش
از بین رود منکر و معروف بیاید
جاهل رهد از جهل چو عالم بزیَد خوش
***
مردم همه با کافر و ظالم بستیزند
پویند ره حق و ز ناحق بگریزند
کوبند همی سنگ الم بر سر بدخواه
بر فرق تبهکار همی خاک بریزند
***
این حکم صریح است و بدیه است و محقق
چیره نشود حق کُش وکشته نشود حق
بیدادگری را اثری نیست به عالم
زنده است حسین بن علی آن حق مطلق
*****************************************
همیشه با خودم فکر میکنم وقتی این شعر برای بار اول به حضرت زهرا تقدیم شده، ایشان چه حالی داشتهاند؛ بیت به بیت این شعر را با توجه به معنا بخوانید و ببینید که چه به روزگار شما میآورد؛ وای بر ما و وای بر حال حضرت زهرا به هنگام وقوع این صحنهها......
این کشتهی فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این خشک لب فتادهى دور از لب فرات کز خون او زمین شده جیحون حسین توست
این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین شاه شهید ناشده مدفون حسین توست
چون روی در بقیع به زهرا خطاب کرد وحش زمین و مرغ هوا را کباب کرد
کای مونس شکسته دلان حال ما ببین ما را غریب و بی کس و بی آشنا ببین
اولاد خویش را که شفیعان محشرند در ورطهی عقوبت اهل جفا ببین
در خلد بر حجاب دو کون آستین فشان واندر جهان مصیبت ما بر ملا ببین
تن های کشتگان همه در خاک و خون نگر سرهای سروران همه بر نیزهها ببین
آن سر که بود بر سر دوش نبی مدام یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین
آن تن که بود پرورشش در کنار تو غلطان به خاک معرکهی کربلا ببین
یا بضعةالرسول ز ابن زیاد داد کو خاک اهل بیت رسالت به باد داد
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد بنیاد صبر و خانهی طاقت خراب شد
خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست دریا هزار مرتبه گلگون حباب شد
تا چرخ سفله بود خطایی چنین نکرد بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد
ای زاده زیاد نکرده است هیچ گه نمرود این عمل که تو شداد کردهای
کام یزید دادهای از کشتن حسین بنگر که را به قتل که دلشاد کردهای
***************************
بازدیدکنندهی محترم به نام "تا آسمان" به همین مناسبت، مطلب ذیل را به وبلاگ، هدیه کردهاند:
اَلسَّلامُ عَلی مَنْ بَکَتْهُ مَلائِکَةُ السَّماءِ،
یاحسین(ع)
دلم از داغ تو ماتم گرفته/دو چشمم را غبار غم گرفته
نه من تنها ز داغت بیقرارم/تمام دیده ها را،نم گرفته
×××××××
کاش بعد از تو دگر آبی نمینوشید کَس
تشنه مردن، خود، مرامی در جهان میبود و بس
از لب خشکیدهات گشته خجل رود فرات
چیست جرمت، سیّد مظلوم، کِشتیِّ نجات
- جمعه ۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۲۴ ب.ظ
التماس دعا