خاطرهها (35) : عزاداری یا شب نشینی ؟
این مطلب نخستین بار در چهارشنبه هفتم آبان ۱۳۹۳ ساعت 14:6 با شمارهی پست 624 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.
بعضیا میگن کار نداشته باشید مردم با چه سر و وضعی میان توی خیابون به اسم عزاداری، شما که صاحب مراسم نیستید، صاحب مراسم شخص دیگهای است (امام حسین)، هیچ معلوم نیست که امام حسین راضی باشه کسی به عزاداراش تذکر بده، همچنین میگن همین مردم با همین سر و وضعاشون اسم امام رو تا الان زنده نگه داشتند مگه شما وکیل، وصی مردم هستید؟ شما رو با اونا توی یه قبر نمی خوابونن.
حرف ما اینه، مگه شما وکیل، وصی امام هستید؟ مگه میدونید که ایشون به همچین وضعیتی راضی است؟ خود امام در مطلبی که توی اول نوشته از ایشون نقل کردم می فرمایند فلسفه و هدف اصلی من از این قیام، که در واقع فلسفه و هدف اصلی ما هم از زنده نگه داشتن این قیام هم هست امر به معروف، نهی از منکر و اصلاح امت پیامبر است. اگه قراره امام به وضعیت مردم کاری نداشته باشه و هدفش فقط و فقط زنده نگه داشتن اسامی باشد، اصلا چرا باید این همه فداکاری کنه و جون خودش و نزدیک ترین نزدیکانش رو فدا کنه؟
امام حسین واسهی این شهید شد که به احکام اسلام به طور علنی تجاوز میشد و ایشون به این کار ناراضی بود. اونوقت به نظر شما ایشون الان راضیه بعضی از عزادارانش یا تماشاچیانِ عزادارانش به طور علنی به احکام مُسلّم اسلامی، از جمله، رعایت حجاب شرعی، تجاوز کنن؟
لبو نوشت : یه خونواده در حالی که روی پلههای یه اداره نشستن، با حرص و ولع در حال هم زدن آبمیوه بستنیهاشون و البته تماشای عزاداری هستن!!!! بعد دختر جوون اون خانواده با صدای بلند به اعضای دیگهی خانواده اعلام میکنه : لبوی منو نخورین!!!!!! واسه منم بزارین!!!!!
سوز نوشت : درد نوشتِ فوق ، مربوط بود ب عزاداریهای خیابونی ؛ برخی عزاداریهای خونگی (روضهها) هم شوربختانه وضعیت بهتری نداره ؛ بنا بر برخی مسموعات(=شنیدهها) !!!! ، بعضی از این مجالس ، تبدیل شدن ب فشِنشو (نمایش آخرین مُدهای لباس و طلا و جواهر و انواع مدلهای مو و رنگ مو و متعلقات !!!! اینا) ، مکانی واسه پیدا کردن نیمهی گمشده !!!! واسه افراد ذکور و مجرد خونواده !!!! محلی برای دوباره کَندن قبرهای قدیمی و نبش اموات داخل اون !!!! مکانی برای شکایت از اقوام سببی (زوجه از اقوام زوج و مادر شوهر از زوجه و اقوامش !!!!) ،وووو اون وَسَطا گاااااهی یه ذکر مصیبتی هم از امام علیهالسلام میشه و اگه توفیق بشه اشکی هم ریخته میشه !! روضههای مردونه هم چنین آفاتی داره ، البته با موضوعاتی متفاوت و صد البته نه به این شوریِ شور !!!!
شور نوشت : عزاداریِ پُر شور ، خوبه خیلی ، اصلا همین شور حسینی بوده ک تا حالا نام کربلا رو بلند آوازه کرده ؛ اما چ خوب بود ک بزرگواران روضهخوان علاوه بر ذکر مصیبت ، ب اهداف قیام حسینی هم میپرداختن ، و میگفتن ب مردم ک چطور ، فلسفهی زندگی و قیام امام حسین رو در زندگیهاشون ساری و جاری کنن ؛ یکی از ظلمهایی ک خودِ ما بر امام حسین کردیم اینه ک ایشون رو و نحوهی زندگیش رو و اهدافش رو محدود کردیم در صبح تا ظهر روز دهم محرم سال 61 هجری یا حداکثر در دههی محرم همون سال (راستی میدونستید عاشورا ب تاریخ شمسی در روز سه شنبه 20 مهر سال 59 شمسی اتفاق افتاده ؟{منبع}) ؛ امام حسین سالها قبل از اون هم زندگی کرده ولی خیییلی از ماها اطلاع اندکی داریم ازش ؛ کاش ایییییینهمه ک بعضی از ماها ب شور اهمیت میدیم ، شعور حسینی رو هم در زندگیمون جاری میکردیم.
حجاب نوشت : یکی از اعضای خونواده تعریف میکرد که داشته توی خیابون راه میرفته، دوتا دختر جلوش راه میرفتن که وضعیتشون بقدری توی آفساید بوده !!!!! ک باعث میشده هر رهگذری از جلوشون میومده به طور کامل سر تا پاشونو ورانداز کنه و انواع و اقسام متلک بوده که روانهشون میشده بعد یه پسری با سرعت زیاد خودشو بهشون رسونده و بهشون گفته : والا جای اون اسـ.ید پاشه اینجا خالیه الان!!!!!!
ضمن اینکه عمل شنیع و وقیح متلک اندازی به هیچ عنوان تایید نمیشه اما چرا باید یه دختر همچین بلایی به سر خودش بیاره و خودشو تا ایییییین حد سبک کنه که هر کس و ناکسی به خودش اجازه بده اونو دست بندازه و یه دختر باید به کجا برسه که نه تنها از متلک شنیدن ناراحت نشه بلکه به خودش افتخار هم بکنه حتا!!!!!!!
خواهرم بت میگن حجابتو حفظ کن به خاطر حفظ شأن و شخصیت خودته ،
کسی باهات دشمنی نداره که!!!!
- جمعه ۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۱۰ ب.ظ
این چند روز که گاهی کار داشتم و شب می خواستم به خوابگاه برگردم به ناچار از بین دسته های عزاداری می گذشتم...خواه نا خواه گاهی نگاهم میفتاد به آدم هایی که اونجا بودن...و به وضعیت اونجا...
پر بود از ماشین های مدل بالای پارک شده که توش چتد تا دختر و پسر نشسته بودن که اگر اشتباه نکنم اومده بودن پارتی به خیال خودشون و یکم اون ور تر یه چیز خیلی جالب توجهمو جلب کرد ماشین های لبو فروشی و باقلا فروشی و آش فروشی و امثالهم که مراسم امام حسسن رو کرده بودن بازار کسب و کار...!
بماند صدای اون مداح جوونی که اون بالا داشت می خوند که تمام ناز ها و عشوه های موجود رو جمع کرده بود که صداش رو بیشتر مشابهت به خواننده ها می داد تا مداح امام حسین...