عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سیدنوراله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری)، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت و وکیل پایه یک دادگستری هستم.

تحصیلات ابتدایی تا متوسطه خود را در شهر خرم‌آباد گذراندم، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد مشغول به تحصیل شده و با معدل 19.35 و به‌عنوان نفر برگزیده‌ی ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در آزمون کارشناسی ارشد با رتبه‌ی 21 در دانشگاه علامه طباطبایی تهران (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و با معدل 19.08 و به عنوان نفر اول ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در این مقطع نمره‌ی رساله اینجانب نمره‌ی 20 (تحت راهنمایی شادروان حضرت استاد آقای دکتر کوروش کاویانی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی) بود.

پس از گذراندن خدمت مقدس سربازی و اخذ پروانه وکالت دادگستری، با رتبه‌ی 13 در آزمون دکتری (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و در دانشگاه علامه طباطبایی تهران مشغول به تحصیل شدم. در این مقطع تحصیلی نیز تز دکترای خود را تحت راهنمایی حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر ایرج بابایی با نمره‌ی 19 دفاع نموده و فارغ‌التحصیل شدم. از این رساله تا کنون مقالات علمی پژوهشی متعددی (در زمان نگارش این متن چهار مقاله) استخراج و به جامعه‌ی علمی کشور عرضه شده است، مقالات متعدد دیگری نیز بر همین مبنا در دست تألیف است که در آینده ارائه خواهد شد.

از سال 1391 شروع به تدریس در دانشگاه کردم و از آن زمان تا کنون بصورت پیوسته در دانشگاه‌های متعددی نظیر دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آیت الله بروجردی، دانشگاه لرستان، دانشگاه ملایر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد و بروجرد افتخار همکاری داشته‌ام. در نگارش و داوری رساله‌های کارشناسی ارشد متعددی هم به‌عنوان مشاور و داور همکاری داشته‌ام.

هم اکنون به عنوان عضو هیأت علمی گروه حقوق دانشگاه لرستان در کسوت معلمی، افتخار خدمت به جوانان این سرزمین را دارم.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

در محضر قرآن (133) : یکی از قواعد حقوقی قرآنی

يكشنبه آبان ۱۷ ۱۳۹۴، ۱۰:۰۵ ب.ظ

  • یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ ۚ وَ لَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا
  • ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اموال همدیگر را درمیان خود به ناحق (یعنی از راههای نامشروعی همچون: دزدی, خیانت, غصب, ربا, قمار, و .  .  . ) نخورید مگر این که (تصرّف شما در اموال دیگران از طریق) داد و ستدی باشد که از رضایت (باطنی دو طرف) سرچشمه بگیرد, و خودکشی مکنید و خون همدیگر را نریزید .  بیگمان خداوند (پیوسته) نسبت به شما مهربان بوده (و خواهد بود) .  
  • [[«بِالْبَاطِلِ»: به ناحق .  از راه نامشروع .  «إِلاّ أَن تَکُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ»: مگر این که اموال از راه تجارتی باشد که با رضایت انجام پذیرد .  در اینجا مستثنی منقطع است .  حرف إِلاّ به معنی لکن و مگر است .  اسم (تَکُونَ) (هِیَ) و به (اموال) برمی‌گردد .  اسم (تَکُونَ) می‌تواند (التِّجَارَة) محذوف باشد .  تقدیر چنین می‌شود: إِلاّ أَن تَکُونَ ا لأمْوَالُ أَمْوَالَ تِجَارَةٍ .  یا: إِلاّ أَن تَکُونَ التِّجَارَةُ تِجَارَةً .  «لا تَقْتُلُوا أَنفُسَکُمْ»: خودکشی نکنید .  با مخالفت اوامر خدا خویشتن را به هلاکت میندازید . ]]
  • سوره‌ی نساء : 29.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 83 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۰۵ ب.ظ
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی

نظرات  (۲)

دشمنان از پیشرفت آدم ناراحت میشن:

إِن تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِن تُصِبْکَ مُصِیبَةٌ یَقُولُواْ قَدْ أَخَذْنَا أَمْرَنَا مِن قَبْلُ وَیَتَوَلَّواْ وَّهُمْ فَرِحُونَ

هرگاه نیکی به تو رسد آنها را ناراحت می‏کند، اگر مصیبتی به تو رسد می‏گویند ما تصمیم خود را از پیش گرفته‏ایم و باز می‏گردند در حالیکه خوشحالند.

if good comes to you, it grieves them; but if hardship befalls you, they say: 'we have taken our precautions, ' and they turn away, rejoicing.

توبه، 50
پاسخ:
خدا هیچ مسلمونی رو دشمن شاد نکنه ایشالا.
سلام استاد.خسته نباشید.این آیه رو واسه م توضیح بدین لطفا که قسمت"جز با تجارت..." اضافی نیست??چون از مفهوم مخالف همون قسمت اول هم هدف آیه استنباط میشه.وقتی خدا میگه "اموالتون رو به باطل نخورید" یعنی به غیر باطل بخورید.بعد دوباره چرا تجارت گفته??
پاسخ:
وعلیکم السلام ، مونده نباشید.

توجه جنابعالی رو ب قسمتی از تفسیر المیزان در همین زمینه جلب میکنم : 

ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ، ﺟﻤﻠﻪ" ﻟﺎ ﺗﺎﻛﻠﻮﺍ ﺍﻣﻮﺍﻟﻜﻢ" ﺭﺍ ﻣﻘﻴﺪ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻗﻴﺪ (ﺑﻴﻨﻜﻢ)، ﻛﻪ ﺑﺮ ﻧﻮﻋﻰ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻥ ﺩﻭﺭ ﻳﻚ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺁﻥ ﻣﺎﻝ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻭ ﻳﺎ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﻛﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﻛﻠﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻰ ﺷﺪﻩ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻨﺤﻮﻯ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻥ ﺟﻤﻊ ﺑﮕﺮﺩﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﻳﻜﻰ ﺑﺪﻳﮕﺮﻯ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﻮﺩ، ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﺠﻤﻮﻉ ﺟﻤﻠﻪ" ﻟﺎ ﺗﺎﻛﻠﻮﺍ ﺍﻣﻮﺍﻟﻜﻢ ﺑﻴﻨﻜﻢ" ﻭﻗﺘﻰ ﻣﻘﻴﺪ ﺷﻮﺩ ﺑﻘﻴﺪ (ﺑﺎﻟﺒﺎﻃﻞ) ﻧﻬﻰ ﺍﺯ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺕ ﻧﺎﻗﻠﻪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻳﻌﻨﻰ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺗﻰ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻭ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﻳﺶ ﻧﻤﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﺿﺮﺭ ﻫﻢ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ، ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻣﻰ ﻛﺸﺎﻧﺪ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺕ ﺑﺎﻃﻞ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺩﻳﻦ ﻋﺒﺎﺭﺗﻨﺪ ﺍﺯ: ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺭﺑﺎ ﻭ ﻗﻤﺎﺭ ﻭ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺕ ﻛﺘﺮﻩ ﺍﻯ ﻛﻪ ﻃﺮﻓﻴﻦ ﻭ ﻳﺎ ﻳﻚ ﻃﺮﻑ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻭ ﭼﻪ ﻣﻰ ﮔﻴﺮﺩ، ﺣﺪﻭﺩ ﻭ ﻣﺸﺨﺼﺎﺕ ﻛﺎﻟﺎ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻬﺎ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﻴﺴﺖ،- ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺎ ﺳﻨﮕﺮﻳﺰﻩ ﻭ ﻫﺴﺘﻪ ﺧﺮﻣﺎ،- ﺑﻪ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺳﻨﮕﺮﻳﺰﻩ ﻳﺎ ﻫﺴﺘﻪ ﺧﺮﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺍﺟﻨﺎﺱ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﻛﻨﻢ، ﺭﻭﻯ ﻫﺮ ﺟﻨﺴﻰ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺑﺎ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻣﺜﻠﺎ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺗﻮﻣﺎﻥ، ﺁﻥ ﺟﻨﺲ ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺍﻳﻦ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺕ ﻛﻪ ﺍﺻﻄﻠﺎﺣﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻏﺮﺭﻯ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ.

ﻭ ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻠﻪ:" ﺍﻟﺎ ﺍﻥ ﺗﻜﻮﻥ ﺗﺠﺎﺭﻩ ﻋﻦ ﺗﺮﺍﺽ ﻣﻨﻜﻢ" ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎء ﻣﻨﻘﻄﻊ ﺍﺳﺖ، (ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻦ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﺑﮕﻮﻳﺪ: ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺑﺎﻃﻠﻰ ﻧﻜﻨﻴﺪ، ﻣﮕﺮ ﺁﻥ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ) ﻛﻪ ﺍﻳﻨﺠﻮﺭ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺟﺰ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻓﺎﺩﻩ ﻧﻜﺘﻪ ﺍﻯ ﺟﺎﻳﺰ ﻧﻴﺴﺖ، ﻭ ﻧﻜﺘﻪ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻟﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﺸﻮﺩ، ﻭ ﻳﺎ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻯ ﺍﺯ ﺗﻮﻫﻤﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﺑﻜﻨﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﺎﻝ ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻬﻰ ﻛﺮﺩ، ﻭ ﻧﻮﻉ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺗﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻓﺎﺳﺪ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺕ ﺭﺑﻮﻯ ﻭ ﻏﺮﺭﻯ ﻭ ﻗﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻰ ﮔﺸﺖ، ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﺮﻉ ﺑﺎﻃﻞ ﺑﻮﺩ، ﺟﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺗﻮﻫﻢ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻄﻮﺭ ﻛﻠﻰ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺕ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﻧﻬﺪﺍم ﺍﺭﻛﺎﻥ ﻣﺠﺘﻤﻊ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻭ ﺍﺟﺰﺍﻯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﻣﺘﻠﺎﺷﻰ ﻭ ﻣﺮﺩم ﺭﺍ ﻫﻠﺎﻙ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.

ﻟﺬﺍ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻧﻪ، ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺕ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻠﻜﻪ ﻳﻚ ﻧﻮﻉ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺁﻥ ﻣﻔﺎﺳﺪ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺑﻠﻜﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻰ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ ﭘﺮﺍﻛﻨﺪﮔﻰ ﻫﺎﻯ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺟﻮﺭ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﭘﺎﻯ ﺑﺮ ﺟﺎ ﺳﺎﺯﺩ، ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺘﺶ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﺎﻳﺪ، ﻭ ﺁﻥ ﺗﺠﺎﺭﺗﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺎﺷﻰ ﺍﺯ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﻃﺮﻓﻴﻦ ﻭ ﻫﻢ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺷﺮﻉ ﻣﻘﺪﺱ ﺻﺤﻴﺢ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﺗﺠﺎﺭﺗﻰ ﻛﻪ ﺣﻮﺍﻳﺞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ.

ﻭ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎء ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺑﺤﺚ ﻧﻈﻴﺮ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎء ﺩﺭ ﺁﻳﻪ ﺯﻳﺮ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:" ﻳﻮم ﻟﺎ ﻳﻨﻔﻊ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻟﺎ ﺑﻨﻮﻥ، ﺍﻟﺎ ﻣﻦ ﺍﺗﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﺑﻘﻠﺐ ﺳﻠﻴﻢ" ، ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻛﻠﻰ ﺍﺯ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻧﻔﻰ ﻛﺮﺩ، ﺟﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻛﺴﻰ ﺗﻮﻫﻢ ﻛﻨﺪ ﭘﺲ ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﺩ، ﭼﻮﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﭼﻴﺰﻯ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﺎ ﺁﻥ ﺳﺮ ﻭ ﻛﺎﺭ ﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻬﺮﻩ ﻣﻨﺪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻣﺎﻝ ﻭ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﺍﻳﻦ ﺩﻭ- ﺁﻥ ﻃﻮﺭ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻯ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ- ﺩﺭ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻧﻔﻌﻰ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻧﺮﺳﺎﻧﻨﺪ ﺩﻳﮕﺮ ﺟﺰ ﻧﻮﻣﻴﺪﻯ ﻭ ﺧﺴﺮﺍﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺎ ﭼﻪ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﺪ، ﻟﺬﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺩﻓﻊ ﺍﻳﻦ ﺗﻮﻫﻢ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻧﻪ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﻧﻴﺴﺖ، ﻳﻚ ﭼﻴﺰﻯ ﻫﺴﺖ  ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﻧﺎﻓﻊ ﺑﺎﺷﺪ، ﺁﻥ ﻫﻢ ﻧﻪ ﻳﻚ ﻧﻔﻊ ﻭ ﺩﻭ ﻧﻔﻊ ﺑﻠﻜﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺭﺍ ﺗﺎﻣﻴﻦ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺁﻥ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﺳﻠﻴﻢ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻧﻴﺴﺖ.

ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻨﻘﻄﻊ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ، ﻧﻈﺮ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎ ﺳﻴﺎﻕ ﺁﻳﻪ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﻳﻴﻢ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﻯ ﻣﺘﺼﻞ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺍﺻﻠﻰ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﺯﻯ ﺑﻮﺩﻥ ﻗﻴﺪ (ﺑﺎﻟﺒﺎﻃﻞ) ﻧﻴﺰ ﻧﻈﺮ ﻣﺎ ﺍﺳﺖ، ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻳﻪ:" ﻭ ﻟﺎ ﺗﺎﻛﻠﻮﺍ ﺍﻣﻮﺍﻟﻜﻢ ﺑﻴﻨﻜﻢ ﺑﺎﻟﺒﺎﻃﻞ ﻭ ﺗﺪﻟﻮﺍ ﺑﻬﺎ ﺍﻟﻰ ﺍﻟﺤﻜﺎم ﻟﺘﺎﻛﻠﻮﺍ ﻓﺮﻳﻘﺎ ﻣﻦ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺍﻟﻨﺎﺱ"  ﺍﻳﻦ ﻗﻴﺪ ﺍﺻﻠﻰ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﺯﻯ ﺍﺳﺖ.

 [ﻭﺟﻮﻫﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﻨﺎﻯ" ﻟﺎ ﺗﺎﻛﻠﻮﺍ ﺍﻣﻮﺍﻟﻜﻢ ..." ﻭ" ﺍﻟﺎ ﺍﻥ ﺗﻜﻮﻥ ﺗﺠﺎﺭﻩ ..." ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ]

ﺑﻨﺎ ﺑﺮ ﻧﻈﺮﻳﻪ ﻣﺎ ﺁﻳﻪ ﺷﺮﻳﻔﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﺎﻣﻠﺎﺕ ﺻﺤﻴﺢ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻣﺸﺮﻭﻋﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻭ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ، ﻭ ﻣﻠﻚ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭ ﻣﺒﺎﺡ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻧﻈﻴﺮ ﺑﺨﺸﺶ، ﻭ ﺻﻠﺢ ﻭ ﺟﻌﺎﻟﻪ، ﻭ ﻣﻬﺮ ﻭ ﺍﺭﺙ ﻭ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺁﻥ ﺗﺨﺼﻴﺺ ﻧﻤﻰ ﺧﻮﺭﺩ.

ﺣﺎﻝ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﭼﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ؟ ﺑﻌﻀﻰ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﻯ ﻣﺘﺼﻞ ﻭ ﻗﻴﺪ" ﺑﺎﻟﺒﺎﻃﻞ" ﺗﻮﺿﻴﺤﻰ ﺍﺳﺖ، ﻧﻪ ﺍﺻﻠﻰ ﻭ ﺍﺣﺘﺮﺍﺯﻯ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻗﻴﺪ ﺗﻮﺿﻴﺤﻰ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺁﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻛﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﺴﺘﺜﻨﻰ ﻣﻨﻪ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻥ ﻣﺴﺘﺜﻨﻰ ﻭ ﺗﻌﻠﻖ ﻧﻬﻰ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺗﻘﺪﻳﺮ ﻛﻠﺎم ﭼﻨﻴﻦ ﺍﺳﺖ" ﻟﺎ ﺗﺎﻛﻠﻮﺍ ﺍﻣﻮﺍﻟﻜﻢ ﺑﻴﻨﻜﻢ، ﺍﻟﺎ ﺍﻥ ﺗﻜﻮﻥ ﺗﺠﺎﺭﻩ ﻋﻦ ﺗﺮﺍﺽ ﻣﻨﻜﻢ ﻓﺎﻥ ﻏﻴﺮﻩ ﺍﻛﻞ ﺑﺎﻟﺒﺎﻃﻞ"، (ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺧﻮﺩ ﺟﺰ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﻣﺨﻮﺭﻳﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﺎﻝ ﺍﺯ ﻏﻴﺮ ﺭﺍﻩ ﺗﺠﺎﺭﺕ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﺍﺳﺖ).

ﻣﻔﺴﺮ ﻧﺎﻣﺒﺮﺩﻩ ﺳﭙﺲ ﻣﺜﺎﻝ ﻣﻰ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﻭﺿﻊ ﺍﻳﻦ ﺁﻳﻪ ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﮕﻮﻳﻰ:

ﻳﺘﻴﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻇﻠﻢ ﻣﺰﻥ ﻣﮕﺮ ﺁﻧﻜﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺎ ﺗﺎﺩﻳﺐ ﻭ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺍﻭ ﺑﺎﺷﺪ، ﻭ ﻟﻴﻜﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺴﻢ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺍﻫﻞ ﻟﺴﺎﻥ ﺟﺎﻳﺰ ﻭ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺍﺳﺖ ﻟﻴﻜﻦ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻋﺰﻳﺰ ﺗﻮﺟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﺗﺮ ﺑﻪ ﺳﻴﺎﻕ ﻭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺁﻳﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺳﺘﺜﻨﺎﻯ ﻣﻨﻘﻄﻊ ﺑﺎﺷﺪ.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">