خاطرهها (47) : برای اول ماه صفر (قسمت چهارم و پایانی) خطبهی دختر امیرالمؤمنین در مجلس یزید
این مطلب نخستین بار در چهارشنبه سیزدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 10:24 با شمارهی پست 184 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.
بازدیدکنندهی محترمی که با نام "شبزندهداران" خود را معرفی مینمایند، به مناسبت اول ماه صفر (ورود کاروان اهل بیت امام حسین(ع) همراه سر مبارک ایشان به شام و دمشق(سال 61قمری)، خطبهی غرّای حضرت زینب در مجلس یزید ملعون را به وبلاگ هدیه کردهاند؛ از ایشان بسیار ممنونم. کاش ما همه میتوانستیم از آن جناب یاد بگیریم و در مقابل کوچکترین ناملایمات زندگی، زبان به شکوه و گلایه از خدا باز نکنیم..... به واقع، این خطبه چنان کوبنده است که از پس قرنها میتوان شرمندگی افراد حاضر در آن مجلس را به عینه دید؛ خون، همانجا بر شمشیر پیروز شد؛ چه کسی میتواند چنین نطقی بکند غیر از شیر دختر امیرالمؤمنین، علی (علیهالسلام)؛ واقعاً خواندنی است؛ در نظر داشته باشید این ترجمهی فارسی آن کلمات است؛ متن اصلی عربی که آمیخته با صناعات کلامی و آیات قرآنی است واقعاً دیوانهکننده است؛ تقدیم به شما:
زینب دختر علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ برخاست و گفت: سپاس خدای را که پروردگار جهانیان است و درود خدا بر پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و همهی خاندان او باد. راست گفت خدای سبحانه که فرمود: «سزای کسانی که مرتکب کار زشت شدند زشتی است، آنان که آیات خدا را تکذیب کردند و به آن ها استهزاء نمودند.»
ای یزید آیا گمان میبری این که اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را به مانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و تو دارای مقام و منزلت شدهای؟ پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو میچرخد، و حکومتی که حق ما بود در اختیار تو قرار گرفته است، آرام باش، آهستهتر. آیا فراموش کردهای قول خداوند متعال را « گمان نکنند آنان که کافر گشتهاند این که ما آنها را مهلت میدهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت میدهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک که در انتظارشان است».
آیا این از عدالت است ای فرزند بردگان آزاد شدهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله ـ ) که تو، زنان و کنیزگان خود را پشت پرده نگه داری ولی دختران رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ اسیر باشند؟ پردهی حشمت و حرمت ایشان را هتک کنی و صورتهایشان را بگشایی، دشمنان آنان را شهر به شهر ببرند، بومی و غریب چشم بدانها دوزند، و نزدیک و دور و وضیع و شریف چهرهی آنان را بنگرند در حالی که از مردان و پرستاران ایشان کسی با ایشان نبوده و چگونه امید میرود که مراقبت و نگهبانی ما کند کسی که جگر آزادگان را جویده و از دهان بیرون افکنده است، و گوشتش به خون شهیدان نمو کرده است. {کنایه از این که از فرزند هند جگر خوار چه توقع می توان داشت} چگونه به دشمنی با ما نشتابد آن کسی که کینه ما را از بدر و احد در دل دارد و همیشه با دیدهی بغض و عداوت در ما مینگرد. آن گاه بدون آن که خود را گناهکار بدانی و مرتکب امری عظیم بشماری این شعر را می خوانی
فاهلوا و استهلوا فرحاً ثم قالوا یا یزید لا تشل
و با چوبی که در دست داری بر دندانهای ابو عبدالله ـ علیه السّلام ـ سید جوانان اهل بهشت میزنی. چرا این شعر را نخوانی حال آن که دل های ما را مجروح و زخمناک نمودی و اصل و ریشهی ما را با ریختن خون ذریهی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و ستارگان روی زمین از آل عبدالمطلب بریدی، آن گاه پدران و نیاکان خود را ندا میدهی و گمان داری که ندای تو را میشنوند. زود باشد که به آنان ملحق شوی و آرزو کنی کاش شل و گنگ بودی نمیگفتی آنچه را که گفتی و نمیکردی آنچه را کردی.
بارالها بگیر حق ما را و انتقام بکش از هر که به ما ستم کرد و فرو فرست غضب خود را بر هر که خون ما ریخت و حامیان ما را کشت. ای یزید! به خدا سوگند نشکافتی مگر پوست خود را، و نبریدی مگر گوشت خود را و زود باشد که بر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ وارد شوی در حالتی که بر دوش داشته باشی مسئولیت ریختن خون ذریهی او را، و شکستن حرمت عترت و پارهی تن او را، در هنگامی که خداوند جمع میکند پراکندگی ایشان را، و میگیرد حق ایشان را «و گمان مبر آنان را که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه ایشان زندهاند و نزد پروردگار خود روزی میخورند.» و کافی است تو را خداوند از جهت داوری و کافی است محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ تو را برای مخاصمت و جبرئیل برای یاری او و معاونت. و بزودی آن کس که کار حکومت تو را فراهم ساخت و تو را بر گردن مسلمانان سوار نمود، بداند که پاداش ستمکاران بد است و در یابد که مقام کدام یک از شما بدتر و یاور او ضعیف تر است. و اگر مصایب روزگار مرا بر آن داشت که با تو مخاطبه و تکلم کنم ولی بدان قدر تو را کم میکنم و سرزنش تو را عظیم و توبیخ تو را بسیار میشمارم، این جزع و بی تابی که می بینی نه از ترس قدرت و هیبت توست، لکن چشمها گریان و سینه ها سوزان است
چه سخت و دشوار است که نجیبانی که لشکر خداوندند به دست طلقاء (آزاد شدگان) که حزب شیطانند، کشته گردند و خون ما از دستهایشان بریزد، و دهان ایشان از گوشت ما بدوشد و آن جسدهای پاک و پاکیزه را گرگهای بیابان سرکشی کنند، و کفتارها در خاک بغلطانند (کنایه از غربت و بی کسی آنها). ای یزید! اگر امروز ما را غنیمت خود دانستی زود باشد که این غنیمت موجب غرامت(ضرر) تو گردد در هنگامی که نیابی مگر آنچه را که از پیش فرستاده ای، و خداوند بر بندگان ستم کننده نیست، به خدا شکایت می کنیم و بر او اعتماد مینماییم.
ای یزید! هر کید و مکر که داری بکن، هر کوشش که خواهی بنمای، هر جهد که داری به کار گیر، به خدا سوگند هرگز نتوانی نام و یاد ما را محو کنی، وحی ما را نتوانی از بین ببری، به نهایت ما نتوانی رسید، هرگز ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، روزهای قدرت تو اندک و جمعیت تو رو به پراکندگی است،در روزی که منادی حق ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد.
سپاس خدای را که اول ما را به سعادت و مغفرت ثبت کرد و آخر ما را به شهادت و رحمت فائز گرداند، از خدا میخواهیم که ثواب آنها را کامل کند و بر ثوابشان بیفزاید، و برای ما نیکو خَلَف و جانشین باشد، که اوست خداوند رحیم و پروردگار ودود، و ما را کافی در هر امری و نیکو وکیل است.
+ مرحبا بر شیر دختر امیرالمؤمنین ؛ این خطبه سند افتخار ماست ؛ مرحبا ....
++ کاش برسه روزی ک همهی دخترای این جامعه همین طور صبور و استوار باشن ؛ دلشون ب لبخندی و وعدهای نره و به اندک مصیبتی دچار یأس فلسفی و پشت کردن ب خدا و معنویت نشن ؛ کاااااش .....
- جمعه ۲۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۰۶ ق.ظ
خاک، سردی با خودش می آورد اما چرا...
خاک تو آتش به جان شیعیان انداخته است؟!!!!! (محمد حسین ملکیان)