از نظر نحوهی تعامل با متعلمین ، معلمین چند دسته میشن !
از نظر من اصولن معلما دو دستهن ، و دستهی دوم هم خودشون میشن دو گروه ، ب این شرح که :
دستهی اول : همه چی همیشه آرومه از نظر اونا !!!!
دستهی اول اونایی هستن ک کلاس از دستشون در رفته و دانشجو هرررر کاری بخاد سر کلاس میکنه ، آدامس میجوه ، میخابه ، توی فیصبوق ب هوادراش جواب میده ، جواب پیامک میده ، واسه پاسخگویی ب تلفن ، از کلاس خارج میشه یا حتا همون سر کلاس ب تلفن جواب میده اصن !!! این دسته از معلما ب اسم کنار اومدن با دانشجو و ایجاد مشکل نکردن واسه خودشون و دانشجو و دور همی گذروندن ترم و اینکه ما خودمونم جوون بودیم ، هم ب کلاس توهین میکنن ، هم ب مقام معلم و نیز البته ب مقام دانشجو !!! اینا ب کنار ، این دسته از محدوده خارجن و ما حرفی راجع ب اونا نداریم.
دستهی دوم : ما میتوانیم
اما دستهی دوم از معلما اونایی هستن ک از پس ادارهی کلاس برمیان ، توی همین دسته ، معلمین تبدیل میشن ب دو گروه مجزا ، ب این شرح :
گروه اول از دستهی دوم : ما میتوانیم اما کسی ب ما نزدیک نشه لطفن !
گروه اول کارشون آسونتر و گروه دوم کارشون پر مشقتتر اما پر ثمرتر هست ، گروه اول اون معلمینی هستن ک خودشونو با دانشجو درگیر نمیکنن ، طوری رفتار میکنن و پیلهای از تقدس و احترام دور خودشون میتَنَن ک کسی جرأت شکوندن اون پیله و نزدیک شدن ب اونا رو نداره ، حرفی ک میزنن توی کلاس ، حرف آخره ، اما نه پس از بحث و بررسی با دانشجو ، دانشجو اصولن ب خودش اجازهی اعتراض و اظهار نظر نمیده ، کلاس ساکته ، اما جوّ کلاس سنگین و خستهکنندهس. ب هر حال اینم یه نوع از ادارهی کلاسه اما من باهاش موافق نیستم گرچه خیلی بی دردسر و بی حاشیهس ؛ چون آدم ، آسته میره آسته میاد ، حاشیهای هم واسش دُرُس نمیکنه کسی ؛ اما اگه قراره معلم ، معلم باشه ب معنای واقعی کلمه ، از نظر من این عافیتطلبی راهش نیست ؛ با دانشجو دوست نبودن ، گرچه کار معلم رو راحت میکنه اما نوعی عافیت طلبی درش هست ک از نظر من با مقتضای ذات معلمی در تناقض هست ؛ معلمی ینی عافیتسوزی !!!! اصولن من بجز در مواردی ک برخی از دانشجویان محترم ، جنبهی مزاح رو نداشته باشن و فضای کلاس رو ب سمت بی ادبی سوق بدن ، ترجیح میدم فضای کلاس ، بیشتر از اونکه خشک و اداری باشه ، لطیف و دوستانه باشه و البته طبیعیه ک ب کسی اجازهی سوءاستفاده از این جوّ دوستانه نمیدم.
گروه دوم از دستهی دوم : ما میتوانیم اما مام یکی هستیم مث شما !!!
گروه دوم از دستهی دوم اون معلمینی هستن ک دانشجو رو راه میدن ب حریم شخصی خودشون ، حتا اگه ب این قیمت باشه ک دانشجو بضی وختا حریم رو حفظ نکنه و حرف نامناسبی بزنه ، حتا اگه ب این قیمت ک دانشجو ب خودش حق بده و بگه چون تو خودت فلان وخت فلان قانونی ک گذاشتی اجرا نکردی پس منم اجرا نمیکنم ، ولی ب هر حال با دانشجو دوستن ، دوست هستن اما در جایی ک ب حفظ کیفیت آموزش مربوطه و بحث لجاجت بی مورد و دیکتاتور بازی نیس ذرهای از مواضع خودشون عقب نمیکشن ولو ب این قیمت تموم شه ک اکثریت مطلق کلاس ، از اونا در کوتاه مدت متنفففففففر بشه !!! اونا با دانشجو و یا حتا مسؤولین دانشگا معامله نکردن ک برای جلب و کسب رضایت این دو قشر ، از اون کاری ک صحیح میدونن و بر اساس استدلال بهش رسیدن دست بکشن.
همیشه سعی کردم جزو معلمین گروه دوم از دستهی دوم باشم ، مدعی نیستم موفق بودم ، اما تلاش خودمو کردم ، حتا اگه این تلاش ، یه کوشش بیهودهی محکوم ب شکستِ مطلق هم بوده باشه بازم ناراضی نیستم ، چون از بُن دندان و عمق جان ب این ابیات مولانا معتقدم که :
مَردِ غرقه گشته جانی میکَنَد :: دست را در هر گیاهی میزند
تا کدامش دست گیرد در خطر :: دست و پایی میزند از بیم سر
دوست دارد یار این آشفتگی :: کوشش بیهوده به از خفتگی
+ دیدم نسبت ب امر معلمی و نحوهی کلاسداری فعلن اینه ؛ چ بسا بعدن معتقد بشم یک دسته یا گروه دیگه ب این مواردی ک عرض کردم باید اضافه بشه یا من باید تغییراتی در رفتار خودم بدم ؛ ب هر حال ، موجود زنده در معرض تغییر و تحولاته همیشه ؛ مدعی نیستم بیس سال بعد اگه خدا توفیق بده و زنده باشم دقیقن همینطوری ب ماجرا نگا میکنم ک الان میبینم ، اما اونچه اینجا الان نوشتم دید فعلی من نسبت ب این قضیهس.
- دوشنبه ۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۳۳ ق.ظ
ترم قبل سر کلاس یکی از اساتیدی که این روش رو دارن گوشیم رو گذاشته بودم روی تریبون ایشون برای ضبط صدا ولی یادم رفته بود سایلنت کنم، وسط کلاس به یکباره زنگ خورد و صداش بلند شد!! من مونده بودم توی این موقع چکار باید بکنم! میدونستم ایشون روی گوشی و درومدن صداش سر کلاس خیلی حساس هستند و چون خیلی هم رک هستن پیش خودم گفتم الانه که یه چیزی بهم بگه و پیش همه ضایع بشم!!!!! ولی ایشون خودشون گوشی رو دادن دست من، نه چیزی گفتن، نه منفی زدن، ولی طوری بهم نگاه کردن که برداشت من از نگاه ایشون این بود که : هرچه بگندد نمکش میزنند، وای به روزی که بگندد نمک!!!!!!!!!
خلاصه اینکه برخورد ایشون و نحوه ی اداره ی کلاسشون طوری بود که آخر ترم همه ی بچه ها خودکشی میکردن که از درس ایشون نمره ی کم نگیرند و بعد از امتحانات هم همه نگران نمره ی درس ایشون بودن که نکنه کم بگیرن و شرمنده بشن!
البته خب به نظر من این انتظار بی جایی هست که ما انتظار داشته باشیم همه ی اساتید برای اداره ی کلاس یک روش رو در پیش بگیرند چون هر کسی اخلاق خاصی داره، یکی کلن آدم جدی ای هست، نه فقط سر کلاس حتا در روابط شخصی خودش!خب اخلاق این شخص طبیعتا سر کلاس هم تأثیر خودشو میذاره، یکی کلن آدم شوخ طبعی هست، ما نباید از این شخص انتظار داشته باشیم جدی باشه! اگه هم بخواد نمیتونه وووو . ولی به نظر من استاد هر روشی رو که پیش میگیره نه باید باعث افت فضای علمی و آموزشی کلاس بشه و نه باید باعث سوء استفاده ی دانشجو بشه! هر روشی که این دو امر رو رعایت کنه به نظر من روش خوبی هست، حالا چگونگی رسیدن به این روش زیاد مهم نیست.