خاطرات تدریس {14} : از بغض معاویه ، نه از حب علی !!!
چَن تا از بچهها با یکی از اساتیدشون چ از نظر علمی و چ از نظر اخلاقی مشکل دارن ظاهرن ، حالا این وسط حق با کیه و کی راس میگه کی دروغ میگه من نه وظیفمه و نه ب خودم اجازهی قضاوت کردن میدم. کاری هم برای حل مشکل از دست من بر نمیاد ، فقط تا جایی ک بدون ذکر نام باشه و تبدیل ب توهین و تهمت و افترا نشه و حرفای سخیفی راجع ب دیگرون زده نشه و در حد انتقاد علمی یا امور مربوط ب نحوهی ادارهی کلاس باشه ، دوس دارم حرفای دانشجوا رو بشنفم در این زمینه. هم واسه خود دانشجوا خوبه ، چون حس میکنن حرفاشون شنیده میشه و هم واسه من خوبه ، چون یاد میگیرم چ کارهایی رو نباید سر کلاس انجام بدم و دانشجوا نسبت ب چ رفتارایی واکنش نشون میدن و توی ذهنشون میمونه ب عنوان یک رفتار ناشایست.
حالا امروز یکی از همون دانشجوا اومده بود با چن تای دیگه از دوستاش ، این چند نفر همون بزرگوارانی بودن ک با اون استاد محترم ب مشکل برخوردن ، بعد اون دانشجو ب من گفت استاد ببینید این استاد محترم چ ب روزگار ما آورده ک ما حاضریم بعد از اینکه اییییینهمه این ترم رفتیم سر کلاس ، درس رو همین الان حذف کنیم و ترم بعد این درس رو حتا با شما ورداریم !!!!!!!!!!!!!!
یه دفه من و دوستاش و بعد خودش منفجر شدیم از شددددت خنده !!!! مثلن خواست احترام بذاره ب من !!!!! مصداق بارز از بغض معاویه ، نه از حب علی (علیهالسلام). بلا تشبیه البته. این فقط یه ضربالمثله.
نتیجهی اخلاقی : کُشتهی نظر لطف بضیا نسبت ب خودم هستم من !!!!
کابوس نوشت : درسته ک من کابوس ممتد شبهای طولانی زمستانِ خیلی از شما هستم ؛ درسته ک خواب رو بر خیییییلی از شما حروم کردم اما فک میکنید کابوس خود من چیه ؟ چن شب پیشا کابوسی دیدم ک هراسون از خواب بیدار شدم بعدش و خدا رو شکر کردم ک خواب بودم ؛ خواب دیدم از دانشگاه بهم زنگ زدن ک بچهها سر کلاسن ؛ چرا دیر کردی و سر کلاس نیومدی ؟؟؟؟ اصن انقد ترسیده بودم ک نگو و نپرس !!!! در حد ترکیدن زهره حتا !!!!!
احترام نوشت : اون دانشجویان محترم و بزرگواری ک توی درسِ آدم ، موفق ب اخذ نمرهی قبولی نمیشن و ایضاً اون دانشجویان محترمی ک ترجیح میدن ب روز امتحان نرسن و از میانهی ترم درس رو حذف میکنن ، در یک تقسیمبندی کلی دو دسته هستن ، یه دسته میرن و دیگه حاضر نیستن ریخت منو ببینن حتا !!! ینی توی راهروی دانشگاه هم ک منو میبینن راهشونو کج میکنن ک از کنار من رد نشن یا در جایی ک میزان تنفففرشون از من خییییلی زیاد باشه از کنار من رد میشن و ایییییییششششش گویان گردنشونو ب سمت مقابل کج میکنن ک ینی کی میره اینهمه راه رو !!!! ب هر حال من ب این دسته حق میدم.
دستهی دوم ک تعداد معدودی هستن وختی منو میبینن طوری رفتار میکنن ک انگار از درس من بیست گرفتن. ینی ارزش کار و زحمتی ک کشیدم رو درک میکنن و میدونن ک من در افتادنشون یا در حذف کردن درسشون نقشی نداشتم. صرفن مقررات رو اجرا کردم اونم بدون تبعیض و بی شیله پیله. بنابراین دلیلی واسه رو گردوندن از من وجود نداره. بر فرض هم ک از من بشخصه ناراحت باشن حرمت و احترام مقام معلمی رو نگه میدارن و با احترام و مؤدبانه برخورد میکنن. برخورد با این دستهی دوم واقعن لذتبخشه واسه من ، حتا بیشتر از برخورد با گروهی ک از من بیست گرفتن و احترام رو حفظ میکنن ، چون محبت و احترامِ کسانی ک افتادن یا درس رو حذف کردن این شائبه رو نداره ک ب دنبال تملق یا چاپلوسی هستن یا چون نمرهی خوبی در درس من کسب کردن از من تعریف میکنن.
تقدیم نوشت : تمام این پُست ، تقدیم ب دانشجوی محترمی ک مکررن از درس من افتاد و امروز وختی بیرون از اتوبوس دانشگاه وایساده بودم منتظر تا رانندهش بیاد و حرکت کنه ، با چهرهی خندون از اتوبوس پائین اومد و سلام کرد و وختی هم اتوبوس حرکت کرد از جاش بلند شد و با اصرار و احترام از من خواست ک من بنشینم و او سر پا باشه. خودش میدونه کیه!!!!
- سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ