در محضر قرآن (197) : قاعدهی حقوقی « اضطرار » در واقع ، یه آیه از قرآن هست
يكشنبه دی ۲۰ ۱۳۹۴، ۱۲:۰۸ ق.ظ
- قُلْ لَا أَجِدُ فِی مَا أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَىٰ طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ ۚ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَ لَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ
- (ای پیغمبر!) بگو: در آنچه به من وحی شده است، چیزی را بر خورندهای حرام نمییابم، مگر (چهار چیز و آنها عبارتند از:) مردار، (همچون حیوان خفه شده، پرتگشته، شاخزده، درنده خورنده، ذبح شرعی نشده.) و خون روان (نه بسته همچون جگر و سپرز و خون مانده در میان عروق، که مباح است)، و گوشت خوک که همهی اینها ناپاک (و مضرّ برای بدن) هستند، و گوشت حیوانی که (در وقت ذبح به نام خدا سربریده نشده باشد و بلکه) به نام (بتی یا معبودی) جز خدا سربریده شده باشد (که مایهی خروج از عقیدهی صحیح است). ولی اگر کسی (به سبب قحطی و نیافتن چیزی برای خوردن) وادار (به استفادهی از این محرّمات) گردد بدون آن که علاقهمند (بدانها) باشد و (از سدّ جوع و اندازهی ضرورت) تجاوز کند (گناهی براو نیست). چه پروردگار تو بس آمرزگار و مهربان است.
- [[«مَسْفُوحاً»: ریخته شده. مراد خون جاری و روان از بدن حیوان به هنگام ذبح و جز آن است. با این قید خون جامد، از قبیل: سپرز و جگر، خارج میشود. «فَإِنَّهُ رِجْسٌ»: چه جمیع آنها کثیف و ناپاک هستند. چه گوشت خوک کثیف و ناپاک است. مرجع ضمیر میتواند سه چیز مذکور بوده و (رِجْسٌ) وصف همه باشد؛ یا این که مرجع (لَحْم)، و (رِجْس) تنها وصف آن باشد. «فِسْقاً»: عصیان. خروج از فرمان یزدان. در اینجا مراد چیزی است که سبب نافرمانی از دستور خدا و خروج از عقیده صحیح الله میگردد. «غَیْرَ باغٍ وَ لا عَادٍ»: (به بقره / 173 و مائده / 3) مراجعه شود.]]
- سورهی الأنعام : 145.
- این آیه ، آیهی منتخب از صفحهی 147 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
- متعلق ب روز شنبه ، نوزدهم.
- يكشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۰۸ ق.ظ
کسانی که پس از ایمانشان ، به خدا کفر ورزند ( نه هر کافر ) بلکه آنان که سینه خود به کفر خرسند و گسترده کنند بر آنها غضبی از سوی خداوند است و عذابی بزرگ دارند ، مگر کسی که ( به گفتار کفر ) مجبور شود در حالی که قلبش مطمئن به ایمان باشد ( که مورد غضب خدا نیست ) .
البته این آیه اشاره به اکراه داره؛ولی بی ارتباط با شرایط شخص مضطر هم نیست...