آداب فروشندگی
قبلنم گفتم من برای انجام امور روزمره در داخل شهر از دوچرخه استفاده میکنم ، هم یه ورزشه ، هم حتی برای کسانی ک ماشین دارن - ک البته من ندارم - ، نسبت ب استفاده از ماشین ، انتخاب بهتری محسوب میشه ، چون مسائلی مث ایجاد آلودگیهای محیطی ، جای پارک و ترافیک و حتا خیابون یک طرفه و اینا نداره !!! - بنابراین اگر توی شهر کسی رو دیدید سوار دوچرخه ک شکل و شمایلش از دور شبیه منه ، ب چشمای خودتون اعتماد کنید ، همون ، خودِ منم !!! - حالا این ب کنار.
امروز از یکی از این میوهفروشایی ک سرِ چرخ میوه میفروشن قیمت شلغم و لبو رو پرسیدم ، دوچرخه هم باهام بود ، هنوز قیمت نداده دست برد سمت پلاستیک ک شروع کنه ب ریختن داخل پلاستیک ، بعدم گفت چند کیلو میخای ؟ - اینم یکی از عادتای بدشونه ؛ ب فروختن یک کیلو راضی نیستن باید حتمن دو سه کیلو بخری ک با طیب خاطر و با رضایت بفروشن - در همین حیص و بیص قیمتی داد ک گرون بود ، یا حداقل من فک میکنم ک گرون بود ، تصمیم گرفتم نخرم ، حرفی نزدم و راه خودمو گرفتم و از کنار میوهفروش یا ب عبارت بهتر شلغم فروش رد شدم.
شروع کرد از پشت سر به لُغُز خوندن ، ک تو اگه فلان و بهمان نبودی ک الان دوچرخه سوار نبودی !!!!! و یه چن تا حرف دیگه ک از پشت سر صدای مبهمی از اون حرفا میشنیدم !!! خواستم برگردم به طنز بهش بگم خو الان من و تو همکاریم !!! من دوچرخهسوارم ، تو هم روی چرخ میوه میفروشی !!!! چرا حرمت همکارتو نگه نمیداری پس !!!
اما مدتهاست یاد گرفتم آدم دهن ب دهن بشه با بعضیا حرمت خودش میره زیر سؤال و اون طرف مقابل اگه بی حیا باشه برمیگرده چیزی میگه ک برای فرد با حیا جواب دادنش مشکله و سکوت در مقابلش هم مشکلتر.
حدیثی یادم اومد ک « زکات عقل ، تحمل نادانان است » یا این آیه ک وختی از طرف جاهلان طرف خطاب قرار میگیری کریمانه بگذر. حتا اگه این حدیث و آیه رو هم نمیدونستم کلن شخصیتم اینطوریه ک در مقابل این حرفا جواب نمیدم ، ولی خب حالا با دونستن این آیه و روایت ، راحتتر تحمل میکنم.
فروشنده نوشت : بضی فروشندهها یه طوری از بالا ب پائین ب آدم نگا میکنن ک انگار میخان جنس رو مفتی بدن یا مثلن در راه رضای خدا یا از سرِ سیری اومدن فروشنده شدن !!! بعضیام در طرف مقابل وختی میخا چیزی بخری ازشون اونقد چیپ ، قربون صدقهی آدم میرن ک آدم عُقققققش میگیره !! متنفرم از هر دو دسته !!!
- جمعه ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۵ ق.ظ
البته الان با این جمله ی آخر که به اون آقا گفتم مخالفم چون نباید از رفتار یک نفر فرهنگ کل شهر رو قضاوت کرد!