در محضر قرآن (205) : اونجا دیگه سراغ مقصر گشتن فایدهای نداره !!!
دوشنبه دی ۲۸ ۱۳۹۴، ۰۴:۰۷ ق.ظ
- قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ فِی النَّارِ ۖ کُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا ۖ حَتَّىٰ إِذَا ادَّارَکُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَٰؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ ۖ قَالَ لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَلَٰکِنْ لَا تَعْلَمُونَ
- (در روز قیامت خداوند به این کافران) میگوید: به همراه گروهها و دستههائی از کافران انس و جنّی که پیش از شما (در دنیا مدّتی زندگی کردهاند و آن گاه از جهان) رفتهاند وارد آتش دوزخ شوید! (در این هنگام) هر وقت گروهی داخل آتش شود، گروه همجنس (پیشین) خود را نفرین میفرستد، تا آن گاه که همه به هم میرسند و پیش هم گرد میآیند، آن وقت پسینیان خطاب به پیشینیان میگویند: پروردگارا! اینان ما را گمراه کردهاند (زیرا که پیش از ما بودهاند و ما را به سوی کفر رهبری نمودهاند) پس آتش آنان را چندین برابر (تیزتر و عذابشان را بیشتر) گردان. (پروردگار خطاب بدیشان) میگوید: عذاب هر یک از شما (پیروان و پسروان و بالادستان و زیردستان، به سبب کفر و ضلال و تقلید کورکورانه از همدیگر) چندین برابر است، ولی (به علّت عذاب سخت خود، اندازهی عذاب دیگران را) نمیدانید.
- [[«أدْخُلُوا فِی»: واژه (فی) در اینجا به معنی (مَعَ) است. یعنی. همراه با. «خَلَتْ»: رفتهاند. گذشتهاند. «أُخْتَهَا»: خواهرش. در اینجا مراد همجنس و همکیش است که اینان بر اثر آنان رفتهاند و از ایشان تقلید نمودهاند. «إدَّارَکُوا»: به هم رسیدند. با هم گرد آمدند. اصل این فعل (تَدارَکُوا) و از باب تفاعُل است. «أُخْرَاهُمْ»: پسینیان. مراد پیروان و تقلیدکنندگان است. «اُولاهُمْ»: پیشینیان. مراد پیشوایان و تقلیدشدگان است. «ضِعْفاً»: دو چندان. چند برابر.]]
- سورهی اعراف : 38.
- این آیه ، آیهی منتخب از صفحهی 155 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
- متعلق ب روز یکشنبه ، بیست و هفتم.
- دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴، ۰۴:۰۷ ق.ظ
آنروز هم دست به دعا بودم
چونان روزهای پیشین
با فرشته هایی که تو را خیلی وقت بود صدا میکردند
چانه زنی میکردم
اما وقتی دیدمت
دست در دستشان بودی
دلم لرزید
لبخندی زدی به اشارتی که
حالم خوب است
دیگر خوبم!
خیالت راحت!
اشک امانم را برید
دستت را رها کردم
پرواز کردی
با بال فرشتگان
دیشب ترا در خواب دیدم
اشکهایم را پاک میکردی
شاخه گل یاسی راکه در دستانت بود
در گلدان اتاقم گذاشتی و رفتی
حالا دیگر
وقتی دلتنگت میشوم
سراغ آن یاس سفید میروم
و با تمام وجودم تو را میبویم
و از تو بخاطر عطر بودنت تشکر میکنم