در محضر قرآن (212) : بعضیا دست خدا رو در پسِ امور نادیده میگیرن و همهی چیزا رو نسبت میدن ب روزگار و این قبیل موارد !
دوشنبه بهمن ۵ ۱۳۹۴، ۰۶:۵۶ ق.ظ
- ثُمَّ بَدَّلْنَا مَکَانَ السَّیِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّىٰ عَفَوْا وَ قَالُوا قَدْ مَسَّ آبَاءَنَا الضَّرَّاءُ وَالسَّرَّاءُ فَأَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً وَهُمْ لَا یَشْعُرُونَ
- سپس (هنگامی که این هشدارها و بیدارباشها در آنان اثر نگذاشت، ایشان را به فراوانی نعمت و اعطاء سلامت آزمودیم و) بدی را به نیکی (و بلا را به رفاه) تبدیل کردیم تا بدانجا که (از لحاظ اموال و انفس) فزونی گرفتند و (به سبب نادانی مغرور شدند و لافزنان) گفتند: به پدران و نیاکان ما هم خوشی و ناخوشی و ثروتمندی و مستمندی دست داده است (و این روزگار است که گاهی به انسان رو میکند و گاهی به انسان پشت میکند و اصلاً سعادت و شقاوت ما در دست خدا نیست! چون با پتک بلا بیدار نشدند و شکر نعمت هم نگفتند) پس ناگهانی ایشان را (به عذاب و عقاب) گرفتیم و نفهمیدند (که چه شد و چرا چنین گشت).
- [[«عَفَوْا»: فزونی یافتند چه در اموال و چه در انفس. برای فهم بیشتر این آیه مراجعه شود به (انعام / 42 - 45، مؤمنون / 77، زخرف / 75).]]
- سورهی اعراف : 95.
- این آیه ، آیهی منتخب از صفحهی 162 از قرآن ، به خط عثمان طه است.
- متعلق ب روز یکشنبه ، چهارم.
- دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۵۶ ق.ظ
خدایا بیاموز به من ...
که لحظه ها در گذرند ...
بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست ...
که میگذرد ... اگر در سختی ام ...
اگر دلتنگم ...
و در تمام این لحظه ها تو در کنار منی ...
و نشانم بده راه را ...
تا سهم خود را به انجام برسانم ...
از نیروی بی پایانت بی نصیبم مگذار ...
تا بپیمایم راههای دشوار زندگی را که با حضور تو ممکن می شود ...
نگرانیهایم را به دست تو می سپارم ...
و قدم می گذارم در راهی که تو می خوانی ام ...
و هرچه در این مسیر برایم مهیا کرده ای را با آغوش باز می پذیرم ...
هر لحظه با یاد تو خواهد گذشت ...
چه سخت و چه آسان ...
چه تلخ و چه شیرین ...
که با حضور تو همه لحظه هایم به عشق مبدل می شوند ...