عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سیدنوراله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری)، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت و وکیل پایه یک دادگستری هستم.

تحصیلات ابتدایی تا متوسطه خود را در شهر خرم‌آباد گذراندم، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد مشغول به تحصیل شده و با معدل 19.35 و به‌عنوان نفر برگزیده‌ی ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در آزمون کارشناسی ارشد با رتبه‌ی 21 در دانشگاه علامه طباطبایی تهران (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و با معدل 19.08 و به عنوان نفر اول ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در این مقطع نمره‌ی رساله اینجانب نمره‌ی 20 (تحت راهنمایی شادروان حضرت استاد آقای دکتر کوروش کاویانی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی) بود.

پس از گذراندن خدمت مقدس سربازی و اخذ پروانه وکالت دادگستری، با رتبه‌ی 13 در آزمون دکتری (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و در دانشگاه علامه طباطبایی تهران مشغول به تحصیل شدم. در این مقطع تحصیلی نیز تز دکترای خود را تحت راهنمایی حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر ایرج بابایی با نمره‌ی 19 دفاع نموده و فارغ‌التحصیل شدم. از این رساله تا کنون مقالات علمی پژوهشی متعددی (در زمان نگارش این متن چهار مقاله) استخراج و به جامعه‌ی علمی کشور عرضه شده است، مقالات متعدد دیگری نیز بر همین مبنا در دست تألیف است که در آینده ارائه خواهد شد.

از سال 1391 شروع به تدریس در دانشگاه کردم و از آن زمان تا کنون بصورت پیوسته در دانشگاه‌های متعددی نظیر دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آیت الله بروجردی، دانشگاه لرستان، دانشگاه ملایر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد و بروجرد افتخار همکاری داشته‌ام. در نگارش و داوری رساله‌های کارشناسی ارشد متعددی هم به‌عنوان مشاور و داور همکاری داشته‌ام.

هم اکنون به عنوان عضو هیأت علمی گروه حقوق دانشگاه لرستان در کسوت معلمی، افتخار خدمت به جوانان این سرزمین را دارم.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

خرم‌آباد ؛ یک روز کارت پستالی

چهارشنبه بهمن ۷ ۱۳۹۴، ۱۲:۵۹ ب.ظ



در صورت تمایل برای دیدن دو تصویر در ابعاد واقعی اینجا و اینجا را کلیک کنید.

خرم‌آباد ؛ همین امروز


+ خدایا شکرت بابت همه‌ی نعمتات.

++ آبیِ آسمون رو ببینید ؛ چیزی ک دیدن و نفس کشیدنش آرزویِ امروزینِ خیلیاس.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴، ۱۲:۵۹ ب.ظ
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی

نظرات  (۷)

ممنونم ب خاطر دعای خیرتون .

4. بله گرفتم چی شد !!
پاسخ:
خواهش می‌کنم. وظیفه است.
ببینین کارش چقدر ارزشمنده...اون پایین صفحه رو بخونین...همسرش گفته؛شوهرم نگران پشه ها هم هستش!
و به گفته ی خودش بعضی از روزا تا 30 کیسه زباله از طبیعت جمع می کنه!!!
حالا اگه این بنده خدا اروپایی؛آمریکایی ؛جایی اونور بود چنتا جایزه بهش می دادن و دو سه تا فیلم ازش می ساختن و یه سمتی بهش می دادن...ولی اینجا تره هم واسش خورد نمی کنن...
ولی وجدانا طبیعت پشت سرش رو ببینید...
http://s6.picofile.com/file/8236876376/2016_02_03_194403.jpg



۲۵ سال است که هر روز صبح به شوق کشیدن دست نوازش بر برگ‌های درختان و بال پرندگان مهاجر تالاب از خانه بیرون می‌آید و چهره حاشیه رودخانه و جاده‌های سرسبز اطراف بروجرد را از وجود زباله‌هایی که مهمانان ناخوانده طبیعت شده‌اند پاک می‌کند.
در این سال‌ها هیچ‌گاه به مرخصی نرفته است و در گرمای تابستان و سرمای زمستان کیسه‌ای در دست می‌گیرد و چهره طبیعت سرسبزی را که با دستان ما آلوده می‌شود پاک می‌کند. برخی روز‌ها تعداد کیسه‌هایی که زباله‌های جمع‌آوری شده را در آن قرار می‌دهد به ۳۰ عدد می‌رسد. «جواد قریب» دوستدار محیط‌زیست، همیار بی‌ادعای طبیعت و نگهبان زمین، در ۶۱ سالگی هنوز هم دغدغه حفظ طبیعت برای نسل‌های آینده را در دل دارد و زندگی‌اش را وقف طبیعت کرده است تا زیبایی را دوباره به چهره آن بازگرداند. او طبیعت و زمین را امانتی می‌داند که باید در محافظت از آن تلاش کرد تا نسل‌های بعدی نیز بتوانند از آن بهره ببرند. او در روزهای سرد زمستان که پیدا کردن غذا برای جانوران و پرندگان بسیار سخت است هر روز مقداری نان خشک همراه خود می‌برد و آنها را در کنار جاده و اطراف رودخانه‌ها پخش می‌کند. گاهی اوقات کیسه‌های زباله را با کمک خودروی شهرداری به شهر می‌آورد و گاهی نیز آنها را با موتور و ماشین کرایه‌ای به شهر می‌آورد و درون مخزن‌های مخصوص زباله قرار می‌دهد.

از قلمزنی تا داروخانه
سال ۱۳۳۳ زمانی که چشم باز کردم صدای چکش پدر روی صفحات مسی، زیبا‌ترین موسیقی‌ای بود که می‌شنیدم. وقتی بزرگ‌تر شدم هر روز به کارگاه پدر می‌رفتم و ساعت‌ها به هنر او نگاه می‌کردم. خانه ما همیشه تمیز و مرتب بود و وقتی پدر از کارگاه به خانه بازمی‌گشت همه کنار سفره می‌نشستیم و پدر ما را نصیحت می‌کرد. پدر با هنر قلمزنی آثار زیبایی خلق می‌کرد و نظم و تمیزی را از‌‌ همان کودکی در آثار هنری پدرم می‌دیدم. با وجود آنکه پدر تلاش زیادی کرد تا این هنر را به فرزندانش بیاموزد تنها برادر کوچک‌ترم راه پدر را ادامه داد و هنر قلمزنی او این روز‌ها بسیار چشمنواز است. آن سال‌ها بسیاری از بستگان ما در داروخانه کار می‌کردند، به‌طوری که در 3داروخانه شهر بروجرد همه کارکنان با هم نسبت فامیلی داشتند. وقتی بزرگ‌تر شدم به‌دلیل اینکه علاقه زیادی به قلمزنی نداشتم دایی‌ام توصیه کرد به داروخانه بروم و دوره پیچیدن نسخه را به‌صورت تجربی آموختم و به‌عنوان نسخه پیچ در داروخانه مشغول به‌کار شدم. سال ۱۳۵۰ در بروجرد 3 داروخانه وجود داشت و من تنها کسی بودم که می‌توانستم خط همه پزشکان شهر را بخوانم و داروهایی را که نوشته بودند به بیماران بدهم. سال‌ها در داروخانه شاگردی کردم و در همه روز‌ها و ایام تعطیلات نیز در داروخانه کار می‌کردم. به تمیزی و نظم و انضباط اهمیت زیادی می‌دادم و هر روز داروخانه را تمیز می‌کردم. آن سال‌ها که آب لوله‌کشی وجود نداشت، روزهای سرد زمستان با شکستن یخ حوض میدان اصلی شهر، آب بر می‌داشتم و با آن کف داروخانه را می‌شستم و سپس قفسه‌های دارو را تمیز می‌کردم. تمیز بودن داروخانه‌ای که در آنجا کار می‌کردم زبانزد همه مردم بروجرد بود و من همیشه از این کار لذت می‌بردم. بعد از ازدواج نیز به همراه همسرم سعی می‌کردیم خانه‌ای که در آن زندگی می‌کردیم و همچنین اطراف آن همیشه تمیز باشد. هر روز من یا همسرم کوچه را جارو می‌زدیم و با توجه به اینکه محله ما رفتگر نداشت، هر روز زباله‌های‌‌ رها شده در کوچه را جمع می‌کردم و به محل انباشت زباله‌های شهرداری منتقل می‌کردم. روزهای تعطیل همراه با خانواده یا دوستانم به طبیعت می‌رفتیم و شنیدن صدای پرنده‌ها و آبشار و دیدن طبیعت سرسبز زیبا بهترین لحظاتی بود که سپری می‌کردیم اما وقتی چشمانم به زباله‌هایی که گردشگران و مسافران در طبیعت‌‌ رها کرده بودند می‌افتاد دلم می‌گرفت. آنها پس از تفریح و استراحت در طبیعت، زباله‌هایشان را‌‌ همانجا‌‌ رها می‌کردند و انباشت این زباله‌ها و بوی متعفن آنها چهره طبیعت منطقه را آلوده می‌کرد. با دیدن این تصاویر تلخ تصمیم گرفتم برای نجات محیط‌زیست شهرم دست به‌کار شوم و بعد از بازنشستگی این تصمیم را عملی کردم. روزهای اول از پارک‌ها و مناطق گردشگری اطراف بروجرد آغاز کردم و پس از آن سراغ روستاهای توریستی و مناطق سرسبز و دیدنی باغ فدک، منطقه گلدشت، سراب کرتول، بیشه دورود و آبشار زیبای آن رفتم و زباله‌های‌‌ رها شده در آن را جمع‌آوری کردم.

بالاترین لذت
لذتی که از پاکیزه کردن چهره طبیعت می‌برم بیشتر از لذت صاحب میلیارد‌ها تومان پول از ثروتش است. زندگی‌ام را وقف پاکیزگی محیط‌زیست کرده‌ام. پاکیزه بودن و تمیز کردن محیط اطراف زندگی‌ام با روحم عجین شده است و بعد از بازنشستگی هر روز ساعت ۷ صبح تا ۲ بعدازظهر برای جمع‌آوری زباله‌ها به طبیعت سرسبز اطراف بروجرد، منطقه گلدشت،دریاچه آن، منطقه گردشگری ونایی و حاشیه تالاب و رودخانه‌ می‌روم. 3 بار از سوی اداره محیط‌زیست بروجرد و بیش از ۱۰ بار نیز از سوی اداره محیط‌زیست استان به‌عنوان دوستدار طبیعت و نگهبان زمین تقدیر شده‌ام اما هیچ‌کدام از اینها با لذت تماشای طبیعت سرسبز بدون زباله برابری نمی‌کند. هر روز به شوق پاک کردن بخشی از محیط‌زیست و مراتع سرسبز اطراف شهرم و مکان‌های توریستی ازخانه بیرون می‌آیم و پس از جمع‌آوری زباله‌هایی که بیشتر آنها ظروف پلاستیکی هستند، آنها را در کیسه قرار می‌دهم و به کنار جاده منتقل می‌کنم. برخی از روز‌ها با تعدادی از دوستان که از ورزشکاران و کوهنوردان بروجرود و لرستان هستند در یک حرکت فرهنگی، همگی اقدام به جمع‌آوری زباله‌های‌‌ رهاشده در طبیعت می‌کنیم. بار‌ها از من خواسته‌اند تا برای پاک کردن چهره طبیعت سرسبز بروجرد از وجود زباله‌ها فراخوان بدهم. با فرارسیدن ایام محرم، در روز تاسوعا از مردم خواستم تا به من در جمع‌آوری ظروف پلاستیکی که در آن غذای نذری توزیع می‌کنند کمک کنند. این فراخوان با استقبال گسترده مردم مواجه شد و زن و مرد برای پاک کردن محیط زندگی‌شان آمدند. بار‌ها با گردشگران خارجی مواجه ‌شده‌ام و آنها با من عکس یادگاری ‌گرفته‌اند. نکته جالبی که این گردشگران مطرح می‌کردند اهمیت محیط‌زیست در کشورشان بود. آنها می‌گفتند اگر کسی در کشورشان محیط‌زیست را آلوده کند به‌شدت مجازات می‌شود و مردم شهر نسبت به این موضوع بی‌تفاوت نیستند.

هیچ کاری بی پاسخ نمی ماند
هنگام جمع‌آوری زباله‌ها با اتفاقات تلخ و شیرین زیادی مواجه شده‌ام. گاهی اوقات وقتی زباله‌ای را از زیر سنگ بیرون می‌کشم با یک مار بزرگ مواجه می‌شوم اما از آنجا که کاری با مار ندارم او نیز به من کاری ندارد. روزهای سرد زمستانی که تهیه غذا برای حیوانات وحشی بسیار سخت است با تهیه گوشت یا نان خشک آنها را کنار جاده قرار می‌دهم و ظرف چنددقیقه سروکله حیوانات وحشی مانند روباه یا گرگ پیدا می‌شود. چند سال قبل در فصل زمستان برای جمع‌آوری زباله به حاشیه رودخانه سراب کرتول رفتم، وقتی می‌خواستم زباله‌ای را از زیر برف‌های اطراف یک درخت بیرون بکشم پایم سر خورد و داخل رودخانه افتادم. همه بدنم از شدت سرما کرخت شده بود و نمی‌توانستم حرکت کنم. کسی در اطراف نبود، به هر سختی‌ای بود خود را بیرون کشیدم و سوار بر ماشین به خانه بازگشتم. سرمای شدیدی خورده بودم و ۴ روز نتوانستم از خانه خارج شوم. ساعت‌ها کنار بخاری می‌نشستم و می‌لرزیدم.

در این سال‌ها همیشه به این واقعیت اعتقاد داشتم که هرگاه به دیگران کمک کنی حتما نتیجه آن را به‌زودی خواهی گرفت. بار‌ها این واقعیت را از نزدیک لمس کرده‌ایم. زمستان سال ۹۲ سوار بر موتور برای جمع‌آوری زباله در جاده بروجرد در حرکت بودم که متوجه موتورسواری شدم که کنار جاده ایستاده بود. احساس‌کردم به کمک نیاز دارد. لباس گرم به تن نداشت و با دیدن من فاصله باقیمانده تا بروجرد را سؤال کرد. گفت سوار بر موتور از تهران آمده است تا به دیدن خواهرش برود. بلافاصله پالتو و کلاه و دستکش‌هایم را به او دادم و دعوت کردم به خانه ما بیاید. از برخورد گرم من تعجب کرده بود. بعد از خداحافظی به بروجرد رفت و من مشغول جمع‌آوری زباله‌های کنار جاده شدم. چند روز بعد در خانه استراحت می‌کردم که یکی از بستگان زنگ خانه را زد. وقتی در را باز کردم با دیدن من گفت: خدمت سربازی پسرم تمام‌شده است و اورکت، دستکش و کلاه پشمی‌اش را به من داد تا به شما بدهم. می‌دانم در روزهای سرد زمستانی وقتی برای جمع‌آوری زباله به خارج از شهر می‌روید به اینها نیاز پیدا می‌کنید.‌‌ همان‌جا خدا را شکر کردم که جواب محبت به یک هموطن را بلافاصله پاسخ داد.

طبیعت سرسبز و بدون زباله آرزویی است که امیدوارم یک روز آن را با همه وجود لمس کنم. باید بپذیریم که شهر و محله‌ای که در آن زندگی می‌کنیم نیز بخشی از خانه ماست و باید در تمیز نگه‌داشتن آن تلاش کنیم. اگر همه دست به‌دست هم بدهیم و کمتر از ظروف پلاستیکی استفاده کرده و محیط‌زیست را با‌‌ رها کردن زباله‌هایمان آلوده نکنیم کشور ما گلستان می‌شود.

پلاستیک: دشمن شماره یک زمین
پلاستیک و ظروف پلاستیکی، دشمن شماره یک طبیعت به شمار می‌روند و برای تجزیه این ظروف و مواد پلاستیکی بیش از ۲۰۰ سال زمان نیاز است. متأسفانه تغییر در سبک زندگی و استفاده بیش از حد از ظروف پلاستیکی آسیب زیادی به طبیعت وارد کرده است. بیشترین زباله‌هایی که در مناطق گردشگری جمع‌آوری می‌کنم ظروف پلاستیکی است. در گذشته ظروف پلاستیکی وجود نداشت و خانواده‌ها وقتی به دشت و جنگل می‌آمدند در‌‌ همان ظروف ملامین یا فلزی که در خانه از آن استفاده می‌کردند غذا می‌خوردند و به این ترتیب محیط‌زیست آلوده نمی‌شد اما امروزه ظروف پلاستیکی جایگزین شده است و خانواده‌ها برای راحتی خودشان پس از استفاده از این ظروف آنها را در طبیعت‌‌ رها می‌کنند. در ایام تعطیلات رسمی و به‌خصوص عید نوروز و تعطیلات تابستانی با حجم زیادی از زباله‌های پلاستیکی مواجه می‌شویم. متأسفانه فرهنگسازی‌ مناسبی در این زمینه انجام نگرفته است. والدین به‌عنوان مهم‌ترین افرادی که می‌توانند در این زمینه به کودکان آموزش بدهند بدون توجه به این موضوع محیط‌زیست را آلوده می‌کنند و کودکانشان نیز با دیدن این صحنه‌ها نسبت به پاک نگه داشتن محیط‌زیست بی‌توجه می‌شوند. با این وضعیت و بی‌توجهی‌ای که نسبت به پاکیزه نگه‌داشتن محیط‌زیست می‌شود نسل آینده وجود مراتع سرسبز و تالاب‌ها و رودخانه‌های پرآب و دشت سرسبز را در فیلم‌ها یا عکس‌های داخل کتاب می‌بیند.

هرگاه برای تفریح همراه با همسر و دختر و پسرم به طبیعت می‌رویم ظروف ملامین به همراه می‌بریم و به هیچ عنوان از سفره یک بار مصرف یا ظروف پلاستیکی و یک‌بار مصرف استفاده نمی‌کنیم. وقتی برای خرید به میوه‌فروشی یا سوپرمارکت می‌روم کیسه پارچه‌ای را که همسرم دوخته همراه می‌برم و همه خرید‌هایم را داخل آن قرار می‌دهم و همه مغازه‌داران نیز مرا می‌شناسند و به هیچ عنوان خرید‌هایم را داخل کیسه‌های پلاستیکی قرار نمی‌دهند. در این سال‌ها همسر و 2 فرزندم مرا حمایت و همراهی کرده‌اند و امروز سعی می‌کنم به 2نوه خردسالم نحوه پاکیزه نگه‌داشتن محیط‌زیست را آموزش بدهم.

شوهرم نگران پشه‌ها هم هست
همسر آقای قریب، از خصوصیات او می‌گوید

فاطمه رخشان ویژگی بارز همسرش را اهمیت زیاد به تمیز نگه‌داشتن محیط‌زیست و نظم می‌داند. او در آستانه ۶۴ سالگی سال‌ها همراه همسرش در پاکیزه کردن محیط‌زیست و جمع‌آوری زباله‌های‌‌ رها شده در طبیعت بروجرد فعالیت کرده است. او با بیان اینکه ۲۵ سال قبل، همسرش جمع‌آوری زباله‌ها را از محله‌ای که در آن زندگی می‌کردند آغاز کرد می‌گوید: همسرم پسر یکی از بستگان است و او را به خوبی می‌شناختم. همسرم بازنشسته داروخانه است و سال‌ها در داروخانه کار می‌کرد. از‌‌ همان دوران جوانی علاقه زیادی به تمیزی داشت به‌طوری که داروخانه‌ای که او در آنجا کار می‌کرد زبانزد همه مردم شهر بود. آن سال‌ها به‌دلیل کمبود رفتگر، محله ما تمیز نبود و همسرم هر روز کیسه‌ای به‌دست می‌گرفت و زباله‌ها را جمع می‌کرد. هر روز وقتی از داروخانه به خانه بازمی‌گشت از من می‌خواست تا عصرانه یا شام تهیه کنم و به دشت اطراف شهر برویم. او به این بهانه می‌خواست تا زباله‌هایی را که مردم‌‌ رها کرده بودند جمع‌آوری کند. همراه با پسر و دخترم و همسرم به دشت سرسبز و مناطق ییلاقی اطراف بروجرد می‌رفتیم و همسرم کیسه‌ای دست می‌گرفت و همراه با بچه‌ها زباله‌ها را جمع‌آوری می‌کرد. هرگاه برای مسافرت به جنگل یا دریا می‌رفتیم همسرم ساعت‌ها مشغول جمع‌آوری زباله‌ها و تمیز کردن جنگل یا ساحل دریا می‌شد. سال‌هاست که هر روز صبح سوار بر موتور از خانه بیرون می‌رود و پس از جمع‌آوری زباله‌های اطراف رودخانه‌ها و تالاب و منطقه گردشگری ونایی، عصر به خانه بازمی‌گردد. سرما و گرما و بارندگی مانع از کار او نمی‌شود و برخی از روز‌ها با تهیه نان خشک آنها را برای پرنده‌های مهاجر و حیوانات اهلی و وحشی منطقه حفاظت شده می‌برد. او حتی به پشه‌ها هم فکر می‌کند و گاهی اوقات بقایای گوشت را در حیاط خانه قرار می‌دهد تا پشه‌ها هم گرسنه نمانند.

اهمیت دادن به محیط‌زیست توسط همسرم سرمشق بسیاری از دوستان و آشنایان شده است و من نیز همیشه به این موضوع اهمیت می‌دهم. در سال‌ها زندگی مشترک با همسرم هیچ‌گاه از ظروف پلاستیکی استفاده نکرده‌ام. متأسفانه عامل اصلی آلودگی محیط‌زیست ظروف پلاستیکی است و بسیاری از خانواده‌ها برای راحتی خودشان وقتی برای تفریح یا مسافرت از شهر خارج می‌شوند غذاهای خود را در ظروف پلاستیکی مصرف کرده و سپس آنها را در طبیعت‌‌ رها می‌کنند. محرم سال گذشته وقتی منزل یکی از بستگان نزدیک دعوت بودیم همسرم به‌خاطر اینکه برای توزیع غذای نذری از ظروف پلاستیکی استفاده کرده بودند ناراحت شد و از آنها خواست برای حفظ محیط‌زیست از این ظروف استفاده نکنند. هر بار برای خرید از خانه بیرون می‌روم همراه خودم یک کیسه پارچه‌ای که خودم آن را دوخته‌ام می‌برم و همه خرید‌هایم را داخل آن قرار می‌دهم و اجازه نمی‌دهم مغازه‌دار خرید‌هایم را داخل نایلون قرار بدهد. چندی قبل وقتی به بیمارستان رفته بودم در طول مسیر متوجه میوه فروشی شدم که کاغذهای داخل جعبه میوه‌ها را جلوی مغازه می‌ریخت. جلو رفتم و به او گفتم این کار او باعث آسیب رسیدن به محیط‌زیست و زشت شدن چهره خیابان می‌شود. ابتدا اعتنایی نکرد اما وقتی با سماجت من مواجه شد همه کاغذ‌ها را در سطل زباله ریخت. باید بپذیریم که شهر ما مانند خانه ماست و باید در نظافت آن مانند تمیزی خانه‌مان جدی باشیم.

همشهری دو - محمدرضا حیدری

پاسخ:
بسیار جالب بود؛ کاش ما هم مث همین شهروند محترم بروجردی حس مسؤولیت داشتیم نسبت به اطرافمون و در همه‌ی مسائل از دو استدلال مخدوش « به من چه » و « به تو چه » استفاده نمی‌کردیم؛ جامعه‌مون خییییییییلی خوب و خواستنی می‌شد در این صورت. لطف کردید.
  1. استاد عکساتونم خوشگلن . اما خب آسمون خوشگل بوده که عکسها هم خوشگل شدن .
  2. من اگه میخاستم این عکسها رو منتشر کنم ، عکس دوم رو قیچی میکردم از وسط عکس که فقط عکس آسمون باشه و کوه و قلعه .بنظرم اینطوری هنری تر میشد .
  3. ولی خدایی آسمون خرم آبادو هییییچ جای دنیا نداره !!!!!
  4. الکی مثلا من کل دنیا رو دیدم ↑↑
پاسخ:
  1. بر منکرش لعنت !!!!!!!!
  2. حالا قیچی که نه؛ ولی حق با جنابعالی‌ست بهتر می‌شد؛ به همین خاطرم هست ک اون عکسو گذاشتم عکس دوم!
  3. دقیییییییقن !!!!!
  4. منم الان دارم وانمود می‌کنم که همه‌ جای دنیا رو دقیییییییق دیدم و گشتم !!!! داشتید ؟
از جهت سلامتی پدرم . راستش من عادت ندارم التماس دعا بخام . نه اینکه اعتقاد ندارم به دعا
فک میکنم یه جورایی درست نیست آدم مزاحم مردم بشه !!
. اما گاهی آدم مجبوره مقررات و باورهای زندگیش رو کنار بذاره ...
از همه بخوای تا از خدا بخوان حاجت تو رو .
من هییییچ وقت نمیدونستم انقدر پدرمو دوست دارم که به خاطرش التماس کنم به دعا که خدا اگه صدای منو نشنید به صدای بقیه گوش بده.

استاد امیدوارم شما هم ما رو حلال کنید که مزاحم وقتون میشیم.
پاسخ:
اختیار دارید؛ پدر جزء وجود خود آدمه، ب همین خاطرم هست که در خیلی از موارد تا خدا این نعمت رو از آدم نگیره یا آدم حس خطر نکنه ک داره از دستش میده خدای ناکرده، متوجه عظمت اون نعمت نمیشه؛ از خدا میخام همه‌ی پدران همه‌ی آدما مِن جمله پدر محترم جنابعالی رو زنده و سالم نگه‌داره و اون پدرانی هم که به دیار باقی شتافتن رو مشمول عفو و رحمت خودش قرار بده. 
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
  1. ****************************************************
  2. سلام استاد
  3. جمله جالبی بودگفتم برای شما هم بفرستم....
  4. کوه و اسمون واقعا تو این عکسا زیبان

پاسخ:
  1. .
  2. سلام.
  3. ممنونم ؛ لطف کردید در وبلاگ قرار دادم.
  4. بله ؛ همینطوره.
خدایا شکرت...
سلام استاد . التماس دعا .
پاسخ:
سلام ؛ محتاجیم ب دعا ؛ ولی از چ جهت فرمودید التماس دعا ؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">