بضی وختا از خودم بدم میاد، خییییییلی.....
بضی وختا اخبار رو که گوش میدم و ایییینهمه درد و رنج و آوارگیِ نه فقط مسلمونا، همهی همنوعام رو میبینم دلم میگیره، بدم میاد از خودم، خونوادههایی که همهی زندگیشونو، بچههاشونو، خاطراتشونو، همممممممهی هستیشونو بار زدن و الان توی یه چادر کوچیک زندگی میکنن که با هر بادی از جا بلند میشه و با هر بارونی از زیر نم میکشه، محتاجن به یه وعدهی غذایی، هیچ کشوری راشون نمیده، توی یمن، سودان، افغانستان، سوریه، عراق، مکزیک، کلمبیا، هررر جای این کرهی خاکی، بدم میاد از خودم که نشستم اینجا و دارم به خودم، زندگی خودم و دغدغههای خودم فک میکنم.
کاش میشد کَند و رفت، از خونه، از دانشگاه، از وطن کَند و رفت، اگر من نمیتونم کاری واسشون بکنم، کاش میشد آرامش از خودم هم سلب میشد، منم میرفتم همونجا، توی همون شرایط زندگی میکردم، حداقل بدم از خودم نمیومد که چرا من آرومم و اونا ناآروم، چرا من توی خونه خودم هستم و اونا توی خونه خودشون نیستن، چرا من احساس خوشبختی میکنم و اونا احساس خوشبختی نمیکنن.... خوشا به حال اونایی که میکَنَن از خونوادههاشون و میرن، خوشا به حال اونایی که زنده میکَنَن از خونوادههاشون و میرن و جنازههاشونو برمیگردونن واسه خونوادههاشون.... آفرین بر شجاعتشون... و شرم باد بر ما که موندیم و حسرت میخوریم.... شرم باد بر ما جا موندگان...
+ بضی وختا از خودم بدم میاد، خییییییلی..... ای خدا برسون مرگم رو و نجاتم بده از این شرمندگی .... که من زندهام و دارم میبینم و کاری نمیتونم بکنم .....
++ یه بار تلویزیون با خلبان هواپیمایی مصاحبه میکرد که برای بردن کمکهای انسان دوستانه ایران به صنعای یمن پرواز کرد و هواپیماهای جنگی سعودی وختی دیدن نمیتونن با تهدید به موشک زدن به هواپیما، هواپیما رو برگردونن، باند فرودِ فرودگاه رو بمبارون کردن تا هواپیمای ایرانی نتونه بشینه، خلبان میگفت من فقط وختی برگشتم که دیدم نمیتونم بنشینم و در حالیکه اشک توی چشمانش جمع شده بود گفت: « از زنده بودن خود شرمندهم، ایران و رهبرش فقط یه بار به من احتیاج پیدا کرد و این یه بار هم من نتونستم وظیفهم رو به درستی انجام بدم، یا باید وظیفهم رو انجام میدادم یا میمردم. » من الان حس اون خلبان رو از عمممممق جانم درک میکنم. اگر نمیتونم کمکی به بهبود وضعیت همنوعانم بکنم پس چرا زندهم اصن؟ این حس ذلت خییییییلی اذیتم میکنه... ذلتِ زنده ماندن....
- چهارشنبه ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۱۲ ب.ظ
می بخشد
عذر آوردیم و گفتیم خدا
می بخشد
آخر این بخشش و این عفو و کرامت تا کی
او رحیم است ولی ننگ و خیانت تا کی
بخششی هست ولی قهر و عذابی هم هست
آی مردم به خدا روز حسابی هم هست