خاطرات تدریس {45} : در دل زلزله!
برداشت اول
مستحضرید که شب چهارشنبه توی بروجرد، حول و حوش ساعت 22:30 دقیقه زلزله اومد، من توی استادسرا بودم و بقیهی اساتید هم تشریف داشتن، داشتم میرفتم توی رختخواب که بخابم، اساتید دیگه هم توی هال، مشغول تعریف و خنده بودن، هیچی دیگه زلزله اومد، من به رفتن زیر پتو ادامه دادم، اونا هم به خندیدن!!! دروغ گفتن گناهه ، قصد نشون دادن اینکه من یا ما مثلاً چقدر آدم شجاعی هستم یا هستیم رو هم ندارم ، اما این عییییییین اون چیزی بود که اتفاق افتاد!!!
بعد من عادتمه زود میخابم، حوالی ساعت 3 شب بیدار میشم واسه انجام کارام، وختی بیدار شدم دیدم چندین و چند نفر از دانشجویان، توی تلگرام، پی ام دادن، جواب اونا رو دادم دیدم چند نفرشون هم دخترا و هم پسرا سریع سین کردن و تیک دوم خورد! با تعجب پرسیدم چرا بیدارید شما؟ دیدم اصن کلاً بیدارن و منتظر واکنش سریع به زلزله!!!!! بابا بخابید، خبری نیست!!!!
نتیجهی اخلاقی بیربط : حسابی درستون رو بخونید و از ما اساتیدی که حتی از زلزله هم نمیترسیم بترسید!!!! فک نکنید فلهای و الکی نمره میدیم!!!!
برداشت دوم
من توی درسام، یه سری جزوات از معاونت آموزش و تحقیقات قوه قضائیه معرفی میکنم به عنوان جزوات کاربردی، و متن اونا رو از دانشجویان میپرسم، حالا توی یه قسمتی از این جزوات، اومدن جزوات قبلی منتشره از سوی این معاونت رو هم معرفی کردن، به تصویر ذیل توجه بفرمایید
بعد یکی از دانشجویان ترم بالایی تعریف کردن که دانشجوی مربوطه داشته همین لیست رو هم حفظ میکرده و رفته با کلی معذرتخواهی ازش پرسیده که اینا چیَن؟ آیا ما باید اینا رَم حفظ کنیم؟
نتیجهی اخلاقی : دانشجویان محترم،کمی بیشتر توجه بفرمایید بد نیست! چیز بدتری نمیگم چون ممکنه بهتون بربخوره!!!!!! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل!
- چهارشنبه ۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۲۳ ق.ظ