خاطرات تدریس {50} : کوتاهترین خاطره تدریس!
امروز عدهای از دانشجویان محترم سر کلاس فوقالعاده حقوق مدنی 3 نیومدن، بحث تأثیر اشتباه در عقود، بحث به این مهمی رو از دست دادن، بعد خوبه رفتن سر چه کلاسی بجاش؟ دانش خانواده و تنظیم آن!!! همین. من حرف خاصی ندارم.
شوق نوشت : نمیدونم چطور از آقا مرتضای عزیز - از دانشجویان سابق - تشکر کنم؟ ایشون امروز رو از خرمآباد کوبیدن اومدن بروجرد، برای اینکه فقط منو ببینن و سر کلاس من باشن، بعد از کلاس، فاصلهی تختی تا رازون رو چند بار پیاده رفتیم و مدام حرف زدیم و من چققققققدر از حرف زدن با ایشون سیر نمیشم!!! شام رو با هم خوردیم. بعد ایشون دوباره شبانه برگشتن خرمآباد!!! زبونم قاصره از تشکر کردن از ایشون و خاطرهی خوبی که برام ساختن!!! (آیکن سائیدن سر به آسمون از فرط شادی بابت داشتن چنین دانشجویانی). مگر یه معلم از زندگی چی میخاد و چه انتظاری میتونه داشته باشه که بابت نرسیدن بهش احساس خوشبختی نکنه!
- دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۰۶ ب.ظ