یک قول شخصی!
وختی حرفی میشنفی که به وضووووح، غیر منطقیه و فقط حاکی از تبلیغات این و اون هست و گوینده خودشم هیییییییییچ دلیلی براش نداره و فقط حرف دیگران رو تکرار میکنه و حاضر هم نیست دلیل بپذیره و فک میکنه حرفشم خییییییلی منطقیه! بر اعصاب خود مسلط بودن و آروم حرف زدن، یا اصن جواب ندادن، خییییییلی کار سختیه!! و من در خیلی از موارد اصن نمیتونم این کار سختو انجام بدم! با طرف، دهن به دهن میشم و لحن حرف زدنم ناخوآگاه تند میشه! در حالیکه واقعنم عصبانی نیستم اما طرف مقابل فک میکنه خییییییلی عصبانیم!
حالا توی زندگی شخصی به کنار، اوضاع توی حرفهی معلمی از اون جهت خطرناک میشه که تقریباً در تمام مواردی که با دانشجویان محترم همچین بحثی درگرفته، در پایان ترم که 99 درصد دانشجویان از نمرهشون راضی نیستن، اون یک نفری هم که با من بحث کرده و در شمار همون 99 درصد هست معتقده که نه! من چون باهاش بحث کردم از من عقده داشته و به همین دلیل از نمرهم کم کرده!!! کسی نیست بگه حالا بقیه هم که ناراضیاند مگر با من بحثی کردن؟ ینی میخام بگم این بحث کردن علاوه بر اینکه کلاً کار نادرستی هست، توی شغل معلمی، اثرات جانبی بدتری از حالت معمول هم ایجاد میکنه.
باید ابتدا سعی کنم در صورت رسیدن کار به اینجور جاهایی، فرار! کنم (ینی صحنه رو ترک کنم)، بعدن که چند بار فرار کردم باید سعی کنم بمونم و جواب ندم اصن! خیلی وختا هم همین کار رو کردم البته، اما بعضی وختام از دستم درمیره و به همون عادت قبلی برمیگردم!
بحث کردن با کسی که از قبل تصمیم خودشو گرفته، بیحاصلترین کار دنیا هست. هیچوخ ندیدم کسی در پایان یک بحث اینجوری بگه وااااای دریچهای از حقایق به روی من گشوده شد! همیشه اینطوریه که این فک میکنه اون یکی غیرمنطقی میگه، اون دیگری هم همین فکر رو در مورد طرف مقابل میکنه، پس این بحث کردن چه کاریه دیگه؟
این قول رو به خودم دادم. شماها هم ناظر...
- يكشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۴:۵۲ ب.ظ