خاطرات تدریس 61 - سه عدد تک نگاری!
شمارهی یک - توی دانشگاه آیتالله العظمی بروجردی، پوشیدن چادر برای خانوما الزامی هست، بعد من بر اساس ملاحظاتی از جمله اینکه برخی از دانشجویان محترم، شأن کلاس رو در نظر نمیگیرن، تصمیم گرفتم که به همهٔ کلاسا عرض کنم لطف کنن سَرِ کلاس هم چادر رو نگه دارن و یه طوری نشه که مجبور بشم بخاطر این نکته، ولو به صورت شخصی و بیرون از محیط کلاس، در مورد نحوهی پوشش، تذکر شفاهی بدم، چون هم برای شنونده سخت هست و هم برای خودِ من. اونوخ یه روز داشتم همینو میگفتم بهشون، اونا هم البته لطف کردن و پذیرفتن. بعد یکیشون میگه استاد پوشیدن چادر، مثبت هم داره؟ میگم نه، چ مثبتی داشته باشه؟ یکی دیگشون گفت استاد شما مثبت بده ما اصن پوشیه (برقع) هم میزنیم میایم سر کلاس!!! صدای قهقههی استاد، کلاس و سالن دانشکده را در برمیگیرد!!!
شمارهی دو - یکی دیگه از دانشجویان که توی یه درس سه واحدی، از من 10 گرفته میگه بعد از دیدن این 10 اوووووونقد جیغ کشیدم از خوشحالی که نگو!!!!! من حرفی ندارم!!!
شمارهٔ سه - یکی دیگه از دانشجویان محترم هم میگه سر امتحان درسمون با شما اونقد استرس داشتم که بابام گفته تو برو سر جلسه من با استاد ارتباط میگیرم سؤالات رو ازش میخرم برات!!! گفت منم بهش گفتم اگر استادمونو میشناختی اینجوری نمیگفتی!!!!
- سه شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۰:۳۹ ب.ظ