چرا از مسافرت توی عید متنفرم؟
یکی از اقوام با شور و شوق تعریف میکرد که توی عید رفته حافظیه شیراز و اونقد شلوغ بوده که باید از سر و کلهی ملت بالا میرفته تا دستش برسه به شیشهی روی قبر و بتونه فاتحهای نثار مرحوم حافظ بکنه! حتی گفت از زور ازدحام، با یه نفر هم دعواش شده! اونوخ میگفت هر جا میرفتیم اوووووونقد شلوغ بوده که باید دو سه ساعت وامیستادیم توی صف تا بریم داخل. بعد من ازش میپرسیدم خو این چ مسافرتی هست دیگه؟ با کمال بهت و حیرت جواب میداد که وااااا !!! خب آدم میره مسافرت یه چار نفر آدم ببینه، اگر همه جا خلوت باشه دیگه چ لذتی داره؟
با خودم فک میکردم چققققققدر آدما با هم فرق دارن. من شیرینترین مسافرت عمرم، شیراز بود، توی اردیبهشت با اردوی دبیرستان. شیراز رو تصور کنید توی اردیبهشت، بوی بهار نارنجی که توی همهی خیابونا پیچیده بود دیوونه کننده بود اصن، مهمترین دلیل لذت بردن من از این سفر این بود که چون توی ایام مدارس بود، هر جا میرفتیم خلوت بود. میتونستی توی سکوت حافظیه و سعدیه و تخت جمشید بری به یه خلسهی بی انتها، نوازش باد بر روی گونههای خودت رو حسسسس کنی و نفس عمییییییق بکشی و با زمزمهی چند غزل، روح خودت رو وصل کنی به روح حافظ و سعدی از فراز قرون و اعصار...
به همین خاطره که از عید مسافرت رفتن متنففففرم. آخرین عیدی که مسافرت بودم یادم نیست و آخرین سیزده به دری که بیرون بودم، متجاوز از ده پونزده سال پیش بوده !!! تو رو خدا این عکس بالایی رو ببینید، مال قلعهی فلکالافلاک خرمآباد هست توی همین عید نوروز 97. وجداناً جایی به این شلوغی، رفتن داره اصن؟
+ امسال خرمآباد به طرز بهت آوری شلوغتر از سنوات اخیر بود توی نوروز، هر روز، عصر، همهی خیابونای اصلی قفل بود. علت اینهمه اقبال چی بود واقعاً؟ هر سال، خرمآباد توی نوروز، تقریباً مثل تهران توی نوروز بود، امسال همه جاش مث همین عکس فوق بود :-\
این تصویر، مال سیزده به در منه، همین امروز. کنج خونه، مشغول سر و کله زدن با فقها و اصولیون !!!
- دوشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۷، ۱۲:۲۳ ب.ظ