خاطرات تدریس 68
اول - تب و مرگ
ازش میپرسم خوندی؟ بپرسم؟ میگه با افتخار خوندم، بپرس. سوال اول رو میپرسم، میگه اَی استاد این دو صفحهی آخر رو نخوندم، میگم باشه، یک صفحهی دیگه میام عقب، یک سؤال دیگه میپرسم، باز هم بلد نیست، یک صفحهی دیگه میام عقب و میگم سؤال سوم، میپرسم، باز هم بلد نیست، میگه نه از فلانجا بپرس، میگم از هر جا که دوس داشته باشم میپرسم دو منفی براش گذاشتم :-| یکی بخاطر اینکه بلد نبود، یکی هم بخاطر اظهارات کذب، مبنی بر اینکه گفت خوندم و بعد بلد نبود جواب بده. یکی از دانشجویان میگه استاد چون گفت با افتخار خوندم حقشه سه منفی براش بذاری :-)
آخر ساعت اومده اصرار و اصرار که از فلان مبحث ازم بپرس، اگر بلد نبودم یه منفی دیگه بذار اگر هم بلد بودم یکی از اون دو منفی رو پاک کن، دانشجویان دیگه هم اون دور و بر حضور داشتن و وساطت کردن که استاد معاملهی منصفانهای هست، قبول کن :-| میگم باشه، ایندفه از همون مبحثی که خودش گفت میپرسم، بازم بلد نیست! یه منفی دیگه هم گذاشتم، شد سه منفی در یک جلسه :-| حالا باز اصرار و اصرار که استاد اشتباه کردم این معامله رو کردم، لطف کن همون دو منفیای که داخل کلاس گرفتم رو بذار :-| میگم باشه و اون منفی سوم رو پاک کردم!
ینی میخام بگم بعضی از دانشجویان رو باید به مرگ بگیری که به تب راضی بشن :-|
دوم - یک بام و دو هوا
با موبایل ور میره، طبق قواعد کلاسم براش منفی میذارم، میگه داشتم ساعت رو چک میکردم، میگم اگه بخام اینجور بهونههایی رو قبول کنم از فردا هر کسی هم که توی کلاس مشغول پیام دادن هست میگه دارم ساعت چک میکنم، میگه بابا استاد اینجوری نیست که فکر میکنی، سر کلاسای دیگه هم که اساتید کار با موبایل ندارن، خود دانشجویان رعایت میکنن و با موبایل بازی نمیکنن شما چرا انقد سخت میگیری؟ میگم اولاً تجربهی من ثابت کرده که اینجوری نیست که خود دانشجویان رعایت کنن، اگر قاعدهای در کار نباشه مدام سرشون توی موبایل هست، ثانیاً بالاخره هر معلمی یه قواعدی داره. باز میگه استاد اگر قاعده هست پس چرا برای همه نیست؟ میگم چطور برای همه نیست؟ میگه الان اون ردیف آخر، مدام موبایل درمیارن و سرشون توی موبایل هست، با اونا کار نداری ما که جلو مینشینیم مدام گیر میفتیم.
الان تا همین جا حواستون به یه تناقض بسیار بسیار عجیب توی فرمایشات این دانشجو بود؟ از یه طرف میگه خود دانشجویان رعایت میکنن و با موبایل بازی نمیکنن، از یه طرف دیگه میگه علیرغم اینهمه سفت گرفتن من در مورد استفاده از موبایل توی کلاس، باز اون ردیف آخر سرشون توی موبایل هست. پس معلوم شد حتی با وجود ضمانتاجرای منفی باز خیلیا رعایت نمیکنن چ رسد به اینکه ضمانت اجرایی هم در کار نباشه.
به هر حال بهش میگم من مسؤول کسانی هستم که میبینم دارن استفاده میکنن از موبایل و منفی هم براشون میزنم، کسی رو که نمیبینم دیگه من مسؤولش نیستم، خودشون ضرر میکنن، نهایتاً با نارضایتی قبول میکنه و ازم جدا میشه.
اونوخ توی دو ساعت بعدش چون کلاس شلوغ هست، اون ردیف آخر هم کاملاً پر میشه، پوزیشن بدن دانشجویانی که ردیف آخر میشینن و نحوهی نگاه کردنشون به پایین، کاملاً گویای اینه که دارن از موبایل استفاده میکنن منتها چون از نقطهی دید من معلوم نیست، این هفتههای قبل زیاد کاریشون نداشتم، اون روز چون این مباحث پیش اومد گفتم من باید اینا رو دستگیر کنم و نباید بذارم قِسِر در برن، هیچی دیگه یکی دو دفه بطور ناگهانی پا شدم و دیدم یکیشون نه تنها داره چت میکنه بلکه کم مونده حتی بزنه زیر قهقهه از بس که اون چیزی که داره مینویسه خندهدار هست :-| براش منفی گذاشتم.
ینی میخام بگم این توهم که اگر معلم، قاعده وضع نکنه در مورد امور انضباطی، خود دانشجویان رعایت میکنن، در مورد خیلی از دانشجویان، متأسفانه صدق نمیکنه، وگرنه اولویت خود من اینه که معلم نقش ناظم رو پیدا نکنه و فقط به تدریس خودش برسه، ولی متأسفانه اگر معلم، شل بگیره، کلاً کلاس رو از دستش درمیارن.
- شنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۷، ۰۹:۵۶ ب.ظ