خاطرات تدریس 71 - اهرم فشار
من خب بنا به عللی خارج از ارادهی خودم، کلاسای روز 14 و 15 فروردین رو تشکیل ندادم، اونوخ مسؤول آموزش دانشکده تعریف میکرد که توی اون دو روز هیشکی توی دانشکده نبوده، بعد راننده سرویسهای دانشگاه اومده بوده ازش پرسیده بوده که امروز کلاسی هست آیا و اینکه تا چه ساعتی باید برای بردن دانشجویان منتظر بمونه. بعد ایشون میگفت که رانندهه با نگرانی ازش میپرسیده که شاهرخی هم نیومده ینی؟ میگفت منم خواستم اذیتش کنم بهش گفتم با یکی از دانشجویان تماس گرفته گفته کلاس 6 تا 8 عصر رو میخام تشکیل بدم، بنابراین باید بمونی حالا حالاها :-|
ینی میخام بگم من اهرم فشار و لولو خورخوره برای فقط دانشجویان نیستم! هر کسی میخاد کسی رو بترسونه از من در این راستا استفاده میکنه متأسفانه :-|
پ. ن : با توجه به باخت دیشب بارسلونا از رُم و حذفش از لیگ قهرمانان، امروز به دانشجویان کلاسام میگفتم همهتون به طور دیفالت یه منفی رو در کارنامه دارید، اگر موفق به جوابگویی به پرسشا بشید حداکثر میتونید اون منفی رو پاک کنید و خبری از مثبت نیست امروز! هر کی هم بگه طرفدار رئال هستم سه منفی براش میزنم!
پ. ن. ٢ : ایششششالا که امشب هم رئال حذف بشه (با مشتهای گره کرده به سینه میکوبد و به آسمان نگاه میکند/مزاح).
اینم همین امروز، نمای پشت دانشکده ادبیات دانشگاه آیتالله العظمی بروجردی
اگر توی ذوقتون نمیخوره باید بگم شقایقها خودرو و حاصل رها کردن باغچهی پشت دانشکده هستن :-|
با تشکر از دو دانشجوی محترمی که این دو تصویر رو در اختیار من گذاشتن.
- چهارشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۹۷، ۱۰:۴۴ ب.ظ