خاطرات تدریس 80
اول - روزهخواری
خب اوضاع اینجوریه که من بر اساس فتوای مرجع تقلیدم اون یک روز و نصفی که در هفته توی بروجرد هستم مسافر محسوب میشم، ینی نمازم شکستهس و روزه هم نمیتونم بگیرم. برخی از دانشجویان هم اینو میدونن، چون کلاسام به هم وصله و معمولاً استراحت ندارم یکی از دانشجویان هفتهی پیش لطف کردن بدون اینکه من تقاضایی مبنی بر این امر داشته باشم از بوفهی دانشگاه کیک و چای گرفته بودن و برای من آورده بودن سر کلاس، حالا این هفته هم که ماه رمضون بود باز رفته بود از بوفهی دانشگاه کیک و چای گرفته بود! بعد چون خودش آدم مذهبیای هم هست میگفت چای و کیک که دستم بوده توی راه و میومدم بچههایی که توی راه، منو میدیدن بهم میگفتن تو خجالت نمیکشی روزه نیستی؟ اینا واسه چی دستته؟ فکر کردن به این موضوع قلبم رو فشار میده اصن، هم خییییییلی خوشحالم که ایشون انقد نظر لطفش شامل حالم بوده که حتی توی ماه رمضون فکر آبروش رو نکرده و رفته از بوفه خوردنی خریده و توی دستش گرفته و اینهمه راه اومده از بین دانشجویان گذشته و آورده سر کلاس و هم خییییییلی شرمنده هستم که احیاناً ممکنه به وجهه و حیثیت ایشون بخاطر من لطمهای وارد شده باشه. از همین تریبون مجدداً صمیمانه از ایشون تشکر میکنم، این لطف ایشون بخاطر شرایطی که درش انجام شد همیشه در ذهنم خواهد موند.
دوم - تهدیدات ناکارآمد
یکی از اساتید توی دفتر آموزش یکی از دانشجویان کلاسش رو گیر آورده بود و حسسسابی داشت تهدیدش میکرد که از قول من به دانشجویان کلاس بگو حتتتتتتتتمن هفتهی آخر باید بیان، اگر نیان درسشون که سه واحدی هم هست رو حذف میکنم، داشت بهش میگفت بگو اگر شده حداقل بااااید نیم ساعت بیان سر کلاس و بعد برن چون آموزش دانشگا گیر داده و گفته حتمن باید کلاس تشکیل بشه، بعد استاده دانشجو رو تهدید میکرد که اگر کسی نیاد درس خود تو رو حذف میکنم، اون دانشجوه بیچاره میگفت استاد من میگم بهشون ولی دیگه تضمین نمیکنم بیان یا نیان. بعد استاده در حینی که داشت اون دانشجو رو مکرراً تهدید میکرد خودشم خندهش گرفته بود و طوری که اون دانشجوه حواسش نباشه داشت به منم چشمک میزد! بعد که اون دانشجو رفت بیرون استاد به من گفت خودشونم میدونن که حذف نمیکنم بعیده بیان! از من پرسید فکر نمیکنم تو نیازی به همچین تهدیداتی داشته باشی! گفتم نه من نیازی به تهدید ندارم، همین که بگم بیان، خود دانشجویان لطف دارن و میان! گفت آره، منم تا حذف نکنم فایده نداره، حرفمو نمیخونن!
اینم بگم این استاد محترم، رشتهی تدریسشون حقوق نبود اصن. سوءتفاهم نشه یه وخ.
سوم - دروغ از زبون زندگان
یکی از دانشجویان که مقادیر معتنابهی هم منفی داره اومده میگه استاد مگه ترم قبل نگفتی هر کی بالای هفده بگیره منفیهاش رو اثر نمیدم؟ میگم نه، همچین چیزی نگفتم! فقط توی 20 اثر نداره. میگه حالا نمیشه بگی؟ میگم نه، نمیشه!
راحت از زبون آدم زنده دروغ میگن ها.
چهارم - جام حذفی
توی یکی از کلاسا بنا به روال معمول کلاسای من، توی آخر ترم، بچههایی که در طول ترم درس نخوندن شروع کردن به حذف اضطراری درس، بعد بهشون میگم چند نفر درس رو حذف کردن؟ میگن استاد کلاس اصن تبدیل شده به جام حذفی!
البته چهار پنج نفرشون فقط حذف کرده بود.
پنجم - کابوس ورشکستگی
این هفته امتحان میانترم حقوق تجارت 4 بوده، یکی از دانشجویان درسخون میگه دیشب خواب دیدم ورشکسته شدم :-|
برای کسانی که نمیدونن باید بگم موضوع این درس، حقوق ورشکستگی و نحوهی رتق و فتق امورات تاجر ورشکسته هست.
ششم
روز چهارشنبه دوم خرداد 1397 ساعت 8 صبح دانشگاه آیتالله العظمی بروجردی
علیرغم ورود به ماه سوم بهار، بارون نرمی داشت میبارید و هوا بسیار پاک و لطیف بود، از اون هواها که آدم ترغیب میشد کلاسش رو تعطیل کنه و به دانشجوها بگه بزنید به کوه و دشت، بی خیال درس!
- پنجشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۳۴ ب.ظ