خاطرات تدریس 89
اول
من معمولاً در انتهای برگهی سؤالات امتحانی از دانشجویان میخام اگر نکتهای انتقادی چیزی دارن بنویسن و بدیهی هست انتقادات هر چقدر هم تند هیچ تأثیری در نمره نداره، اونوخ دانشجوی محترم اومده توی برگهی امتحانیش یه سری انتقادات مطرح کرده که حالا کار به وارد بودن یا نبودن اون انتقادات ندارم، هر انتقادی در جای خودش برای من محترم و قابل تقدیر هست هر چند با مفادش هم موافق نباشم، فعلاً بحث من اینه که این دانشجو آخر جلسهی امتحانی اومده میگه من فلان انتقاد رو نوشتم. استاد این چیزی که نوشتم تأثیری توی نمرهم نداره؟ میگم نه. دوباره پرسید منم گفتم نه، مطمئن باش تأثیری نداره. بعد روی خودش رو کرد اونطرف و شروع کرد که بِرِه، باز دیدم زیر لب، طوری که من بشنفم داره میگه ولی من میدونم تأثیر داره :-|
منم دیگه عصبانی شدم و گفتم اگر میدونی که نمرهت بد میشه و داری زمینهسازی میکنی که بعداً توی دانشجویان بگی چون ازش انتقاد کردم ازم نمره کم کرد بدون که استفاده از این ابزارها بر عملکرد و نمره دادن من هیچ تأثیری نداره. تو اگر راست میگفتی و از این بابت دغدغه داشتی و میترسیدی که من ممکنه حقت رو بخورم توی برگه نمینوشتی انتقادت رو. از طریق پیام ناشناس وبلاگ یا کانال تلگرامی اقدام میکردی. اومدی توی برگه نوشتی و الان هی میگی من میدونم مؤثر هست؟ خب نمینوشتی.
ینی میخام بگم یه اینطور دانشجویانی هم دارم که از این حربهها و ترفندها استفاده میکنن :-|
دوم
سر جلسه امتحان نشسته بودم و منتظر بودم مسؤول مربوطه بیاد و برگهها رو توزیع کنه تا امتحان شروع بشه. یکی از دانشجویان دراومد گفت استاد چرا به ما استرس وارد میکنی؟ گفتم وا! چ استرسی وارد کردم؟ مث مجسمه نشستم سر جلسه.
میگه همین آرامشتون به آدم استرس وارد میکنه :-| میگم عجججججبببببببب!
- يكشنبه ۳ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۹ ب.ظ