خانم مرکل و معلمی!
یه بار آنگلا مرکل - اگر نمیشناسید ایشون سالهاست صدراعظم آلمان و قدرتمندترین زن زندهی دنیاست - رفته بود توی یه مدرسهای توی آلمان که مثلاً از این کارای نایس و کولی بکنه که سیاستمداران میکنن و خودشون رو به مردم نزدیک جلوه میدن و اینا. جریان دیدار هم خب از شبکههای تلویزیونی داشت پخش میشد. بحران پذیرش مهاجران توی اون روزا داغ بود.
توی مدرسه یه دختر فلسطینی اجازه گرفت و پا شد و حرف زد، با زبون آلمانی سلیس، گفت من و پدر و مادرم الان یه چند سالی میشه اینجا هستیم و از کمپ پناهندگان فلسطینی توی لبنان اومدیم و اینجا مدرسه میرم و خیلی اینجا رو دوس دارم و اینا، ولی الان میخوان به دلیل اینکه میگن ما شرایط پناهندگی نداریم دوباره ما رو برگردونن لبنان. یه کاری برای ما بکنید.
احتمالاً هر سیاستمدار دیگهای میبود مثلاً ژست حقوق بشری میگرفت که آره میدم پروندهتون رو دوباره بررسی کنن دختر گلم، تمام سعیام رو میکنم تا برنگردید و از این صحبتا.
اما آنگلا مرکل دراومد گفت دخترم، سیاست، عرصهی گرفتن تصمیمهای سخته. اگر واقعاً معلوم بشه که باید برگردید و ما شما رو نگه داریم برای تو خوب میشه اما جواب اون صدها هزار پناهندهی دیگهای که اونا هم میخام بیان و از همین امتیازی که تو بهرهمند شدی، بهرهمند بشن رو چطور باید بدیم؟ میشه بگیم اون امتیاز فقط مخصوص تو بود؟
خانم مرکل بعد از اون به حرفاش ادامه داد، چند دقیقه بعد صدای گریهی دختره دراومد، خانم مرکل وقتی میخواست خارج بشه رفت پیش دختره و دلداریش داد اما هیچ وعدهای بهش نداد.
توی مطبوعات آلمان، خانم صدراعظم رو سنگدل و بیرحم دونستن به خاطر این برخورد. به نظر من اما عادلانه بود.
ربطش به بحث معلمی چیه؟ معلم وقتی قواعدی میذاره برای ادارهی کلاس، برخی دانشجویان میان دقایق طولانی رو صرف میکنن برای اینکه به معلم ثابت کنن وضعیتشون خاصه و باید از اون قاعده مستثنی بشن، معتقدن هیچ کسی نه قبلاً و نه بعداً وضعیت اونا رو نخواهد داشت، جلسهی دادرسی داشتم نیومدم کلاس، مامانم مریض بود، خودم مریض بودم، عروسیم بود، ماشینم خراب شد ووووو اونا فقط خودشون رو میبینن، اما معلمی عرصهی گرفتن تصمیمات سخت هست، یا باید علیرغم میلت بر اجرای قوانین آموزشی پافشاری کنی تا بقیه حساب کار دستشون بیاد و کلاست کاروانسرا نشه و سر و شکلی داشته باشه یا اگر وا دادی و استثنایی قائل شدی، برای همه باید همون استثنا رو قائل بشی و استثنایی که برای همه باشه دیگه استثنا نیست، خودش یه قاعدهس. اون قاعده اینه من یه قانون گذاشتم، اما تو بیا یه بهونه - ولو واقعی - بیار و از دست این قانون خودت رو خلاص کن!
من از بین این دو رویکرد، قطعاً اولی رو انتخاب میکنم!
- پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۱ ب.ظ