خاطرات تدریس: در عصر کرونا
من کلا خیلی وخته دیگه خاطره تدریس نمینویسم، بنا به دلایلی که از حوصلهی این مقال :-/ خارجه، اما مگر میشه یه سری چیزا دید و ننوشت. اینم از اونا بود.
یه کلاس دارم این ترم، کلاً خیلی جالبن بعضی از بزرگواران اعضای این کلاس. ازشون که میپرسم آنلاین، بعضیاشون در هنگام پرسیدن سؤال توسط من میکروفن رو قطع میکنن، فقط وختی میخان جواب بدن میکروفن رو باز میکنن، چرا؟ چون میخان تا من در حین بیان کلمات جملهی سؤالی هستم کتابو صفحه بزنن، برن از روش برام بخونن :-/ و نمیخوان من صدای صفحه زدنشون رو بشنفم طبیعتاً :-/ بعضیاشون وقتی بلد نیستن کلاً ترجیح میدن بگن میکروفونمون قطع میشه و هر چی صدا میزنیم شما رو، ما رو نمیشنوید :-/ بعضیاشون وقتی صدای محیط اطرافشون طوریه که انگار دقیقاً وسط چهار راه وایستادن میگن ما توی خونه هستیم، کی گفته ما بیرونیم، بعد میگم این صدای موتور و کمپرسی و بوق و اینا چیه؟ میگن ما توی خونه هستیم لکن کنار پنجره وایسادیم و پنجره هم بازه و از کنار پنجره مباحث درسی رو دنبال میکنیم و اینهمه سر و صدا بخاطر اینه :-/ حالا اینکه چرا آدم باید فضای خونه رو ول کنه بره کنار پنجرهای با اونهمه سر و صدا درس گوش بده در حالی که باز خیلی از خودشون میگن "صدای استاد خیلی کمه و ما نمیشنویم چی میگی" هم خودش بحثیه که نیاز به مداقه و موشکافیهای فراوون داره. بعضیای دیگشون وقتی فقط اسمشون توی کلاسه و سیستم نشون میده که لاگاین کردن لکن برنامه مینیمایز هست و توی گوشی در جای دیگری غیر از کلاس هستن، میگن اصن سیستم قطع شده بوده و ما داخل کلاس نبودیم :-/ اسممون بود ولی خودمون نه، نبودیم :-/ بعضیاشون وقتی از اینهمه هفت خوان رستم گذشتن و محبت کردن و میکروفون رو باز کردن میگن نخوندیم و منفی میگیرن بعد میگن استاد اونایی هم که وانمود کردن میکروفونشون خرابه اونام در واقع نخونده بودن، الان فقط برای من منفی میزنید یا برای همهی اونام منفی میزنید؟ :-/ بعضیاشونم وقت حضور و غیاب هر چی خود زنی و خودکشی و خودسوزی و داد و بیداد میکنم و اسمشون رو صدا میزنم اصصصصصصصصلا انگار کن دارم با سنگ خارا حرف میزنم، از موجودات بیجان صدا در میاد از این بزرگواران خیر، بعد وقت حضور و غیاب هنوز حرف اول اسمشون توی دهنمه سریع آیکن بالا بردن دست رو میزنن یعنی ایناها ما اینجاییم، قبراق و سر حال :-/ منم دیگه به یکی از اعضای محترم این کلاس در چنین موقعیتی وسط حضور و غیاب گفتم خب، اوکی، حاضری، حضوریت رو قید میکنم، ولی درس خوندی ازت بپرسم؟ گفت نه. گفتم حضوریت رو میزنم ولی یه منفی هم برات میذارم :-/
اگر فکر کردید عجایب این کلاس، محدود به این موارد هست سخخخخخخخخت در اشتباهید. برید از درگاه خداوند متعال بابت این اشتباه طلب عفو و مغفرت کنید. یکیشون بابت پرسش اسمش رو بردم لطف کرده میکروفن رو باز کرده، میبینم وسط خیابونه تازه معلومه داره راه میره، وسط بازار انگار کن. میگم چجوریه جریان و اینا؟ چه خبره؟ چرا بیرونی؟ میگه من باید سر کلاس باشم، الانم سر کلاسم دیگه، هندزفری توی گوشمه، سر کلاسم. با یه لحنی حرف میزد که یعنی دیگه چی از جججون ما میخای؟ :-/ طلبکارِ طلبکار. گفتم خب الان چرا خونه نیستید و چطور درس رو میشنفید توی اینهمه سر و صدا؟ یه جملهای گفت که محاله به مخیلهتون خطور کنه. با لحن خیلی طلبکار گفت یعنی شما فکر کردید ما کار و زندگی نداریم؟ :-/ :-/ :-/ یعنی با یه لحنی گفت که توی فرمایشش این مستتر بود که تو خودت علاف و بیکاری، نشستی توی خونه درس میدی، فکر کردی ما هم بیکاریم بشینیم توی خونه درس گوش بدیم؟ حالا باز اگر میگفت مجبور شدم بیام بیرون، یا کار اضطراری بوده و اینا حرفی. با یه لحنی گفت که اصن یعنی طبیعیه که من بیرون باشم، تو چه انتظارات بیجایی از ما داری؟
توی عمرم کم شده سر کلاس اینجوری عصبانی بشم. گفتم مگر شما نباید سر کلاس حضوری میومدید قاعدتاً اگر این بیماری نبود؟ میتونستید اون موقع هم بگید مگر ما کار و زندگی نداریم؟ یعنی دوس داشتم همونجا میکروفن و لپتاپ و تبلت و گوشی و کتاب و دفتر و دستک رو بزنم توی سر خودم خُرد و خاکشیر کنم و خودم رو از زحمت این زندگی رها کنم :-/ هیچی دیگه گفتم منفی میذارم. گفت بذار. و طوری گفت که انگار یعنی کی رو میترسونی. انقد منفی بذار تا جونت دربیاد (-:
ببخشید دیگه طولانی شد. خدا آخر عاقبت ما رو ختم به خیر کنه با این عزیزان. حالا امیدوارم که اوضاع طوری بشه باز برگردم به سکوت سابق و دیگه خاطرات تدریس ننویسم :-/ ولی چشمم آب نمیخوره با این بزرگواران :-/
- يكشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹، ۰۸:۴۳ ب.ظ
استاد چقدر دلتون پره بمیرم براتون🤧😂حق دارید بخدا خیلی بچه های بدین آدم تاسف میخوره واقعا🤧😂😂