خاطرات تدریس در ایام کرونا 3: جشن تولد
پنجشنبه فروردين ۲۶ ۱۴۰۰، ۰۵:۱۷ ب.ظ
بهش میگم میکروفون رو باز کن و بگو چرا درس نخوندی؟ میگه آخه امروز روز تولدم بود. میگم ایشالا مبارک باشه. خب شما باید در طول هفته درس میخوندی که الان بتونی جواب بدی، فقط امروز که نبوده مهلتتون. میگه نه خب در تدارک تولد بودم :|||| میگم ایشالا هفتهی بعد مراسمی، جشنی، تولد دوستی، چیزی نیست؟ میگه نه. هفتهی بعد میخونم دیگه.
+ صداقتش قابل تحسین بود لااقل. مث خیلیا دروغ نگفت.
- پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۱۷ ب.ظ
سلام
امشب اومدم که بگم فکر نمیکردم به این زودیا ببخشمت ولی به احترام این شب عزیز اومدم بگم که بخشیدمت
خب لابد الان میگی چه بخششی؟
از اون ترمی حرف میزنم که آیین دادرسی یک و تجارت چهار رو با شرط ضمن عقد برداشتیم و قول دادید که با ما مدارا کنید و در اخر زدید زیر قولتون
نمیدونم چی شد که یهویی نظرت عوض شد و اجبارش کردی و من موندم حجم زیاد درسهایی که انباشته شده بود و مصادف شدنش با رمضان
اون سال من مشتاق ترین بنده خدا بودم که لحظه شماری میکرد رمضان برسه
چند سال قبلش بخاطر مشکل کبدی که داشتم نتونسته بودم روزه بگیرم
و دکترم با سفارش و کلی دوا و درمون مجوز داد که روزه بگیرم
نه روز اول که مجبورمون کردی به گرفتن دووووتااا میانترم و با قرص مسکن گذروندم و بعدش بیماریم وخیم شد بر اثر اون حجم استرس و میانترم و همزمان روزه داری و دیگه نه تنها روزه گرفتن کنسل شد حالمم بد تر شد
تشخیص مصلحت برای من اون سال این نبود که حجم درس زیاد میشه و باید نصفش کنیم
این بود که من بتونم رمضان رو روزه بگیرم و بعدم طبق توافق قبلی به امتحان شما برسم
از آدمایی که توافق میکنند و بعد توافق رو به تشخیص خودشون به مصلحت نمیدونن متنفرم
ولی فقط چون خدا به من زندگی رو بخشید میبخشمت تو این شب
نه اینکه لایق بخشش باشی(از نظر بد عهدی)
لطفا دیگه برای کسی تشخیص مصلحت نباش
مرسی که این تریبون رو قرار دادی که حرفامونو باهات در میون بزاریم