اینجوریشم داریم!
شروع کردم ازش پرسیدن میبینم کااامل صدای صفحه زدن میاد از سمتش!!!! معلوم نیست راجع به من چی فِک کرده بود پیش خودش، سریع گفتم "این سؤال حساب نیست، سؤال رو عوض میکنم، صدای صفحه زدنم نشنوم" خیلی خونسرد گفت "من اصن صفحه نزدم" گفتم "اوکی. حالا سؤال بعد" سؤال بعدو پرسیدم میبینم شروع کرده از رو داره میخونه، بعد چیزایی که میخوند هیییییچ ارتباطی به سؤال من نداشت. نه که نمیتونست صفحه هم بزنه، همینجور برا خودش داشت از روی همون صفحهی اولی که جلوش بود میخوند :-/
حرفشو قطع کردم گفتم "حرفایی که داری میزنی درست، ولی جواب من نیست اینا. جواب منو بده" گفت "سوالو دوباره تکرار کن" بنده خدا در آمپاس شدیدی گرفتار شده بود، فکر کن تیغ منفی بالای سرت باشه، جوابام جلوی دستت باشه ولی نتونی از روش بخونی، به قول لری "کافِر وِ حالِش" :-/
هیچی دیگه دوباره سوالو تکرار کردم. بنده خدا خب جوابو نمیدونست. گفت "حضور ذهن ندارم، ببخشید" گفتم" خیر، بحث حضور ذهن نیست، روی روخوانی حساب کرده بودی که اونم متأسفانه میسور نشد" و براش منفی زدم.
- يكشنبه ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۴۸ ب.ظ