قانونمداری در این حد!!
پدرم از خاطرات تحصیل خودش تعریف میکرد، میگفتن که در قبل از انقلاب یه معلم زبان انگلیسی اهل بروجرد توی خرمآباد کار میکرده که خیلی متعهدانه درس میداده، اصطلاح "خودکشی" رو برای شیوهی درس دادنش استفاده میکردن پدرم. میگفتن که سر کلاس "خودکشی" میکرده ایشون در راه تعلیم دانشآموزان. بعد میگفتن که چون خیلی خوب درس میداده دانشآموزای خوب حسابی طرفدارش بودن و مخالفین که معمولاً برای زهر چشم گرفتن از معلما بهشون چاقو میزدن😐 - بله دارید درست میبینید همون چاقوی وسیله بُرنده منظورمه - روی این معلم کاری نمیتونستن بکنن.
بعد میگفتن که چون خوب درس میداده توی نمره دادن هم فلهای نمره نمیداده ایشون. توی یکی از امتحانای پایان سال تحصیلی، دختر رئیس سازمان ساواک خرمآباد، دانشآموزش بوده و توی درس زبان صفر گرفته. صفر مطلق. بعد قضیه اینجوری بوده که اگر در امتحانا توی جمع نمرهی دروس، دانشآموزی میتونسته از مجموع دویست نمرهی ممکن، صد نمره بگیره، توی اون سال قبول میشده مشروط به اینکه هیچکدوم از درساش صفر نشده باشه.
بعد این دختره صفر گرفته بوده و در معرض رفوزگی هم بوده گویا. به این معلمه میگن بابا تو بیست و پنج صدم به این دختره نمره بده که رفوزه نشه لااقل، تا ما یه فکری بکنیم براش.
میگه محاله. صفر گرفته منم همون صفر رو رد میکنم و بیست و پنج صدم هم نمیدم. 😐
هیچی دیگه، نمره نمیده و همون صفر رو رد میکنه. مسئولین آموزش و پرورش هم از ترس اینکه بلایی سرش بیاد، شبانه اسباب و اثاثیه خونهش رو بار میکنن میفرستنش بروجرد!!!
یادم افتاد به خودم و دانشجوای خودم که طرف صفر گرفته بهش میدم 09.99 هنوزم ناراضیه و ایکبیری گویان تازه منو بلاک هم میکنه!
+ بابام میگفتن قضیه اون موقع اینجوری بوده که وقتی باخبر میشدیم که کسی موفق شده دیپلم ریاضی بگیره ما با خودمون میگفتیم بریم از دور شکل و شمایلش ببینیم، ببینیم چه ریختی هست اصن همچین اعجوبهای! در این حد ینی. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
- دوشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۱، ۰۴:۳۷ ب.ظ