کلاس مدنی 6
یادم هست دانشجوهایی که الان شوالیههای مدنی 6 من توی بروجرد هستن، اون موقع مدنی 3 بودن، توی بحث قاعدهی (الظن یلحق الشیء بالأعمّ الأغلب) که توی مادهی 265 قانون مدنی مورد استفاده قرار گرفته، گریزی زدم به بحث پوشش و حجاب و اینا. تازه اون قضایای سال قبل اتفاق افتاده بود و دانشجوا هم حسابی دلشون پر بود. بحثی در گرفت و منم استدلالات خودم رو گفتم، بحث پر التهابی بود و کل ساعت رو گرفت. یکی از دانشجوا چنان عصبانی شده بود که حتی گریه ش گرفت و نزدیک بود خود منم بزنه 😂
اما همدیگه رو تحمل کردیم با مهربانی و گذشت و یاد گرفتیم میشه توی یه سری چیزا با هم مخالف بود اما همچنان همدیگه رو دوست داشت. اونا میدونستن و مطمئن بودن عقایدشون که مخالف منه هیچ تأثیری روی نمرهی من نداره، منم میدونستم گرچه برخی عقاید منو نمیپسندن اما معلمی منو قبول دارن و بهم احترام میذارن.
دیگه بحث نکردیم تا امسال که توی کلاس مدنی 6 باز با هم صحبت کردیم یکی دو جلسه در خصوص امور غیر درسی. دیدیم که چقد خوب نسبت به قبل همدیگه رو میفهمیم. دانشجوا چقد بهتر بحث میکنن و چقد خوب میتونیم با همدیگه مفاهمه و مکالمه داشته باشیم.
نه که بازم توی همهی موارد با هم موافق باشیم، اصلاً. اما خیلی خوب با هم بحث میکنیم. اونا میگن و من میشنوم و من میگم و اونا میشنون.
یاد گرفتیم که مهربونی و مکالمه و مفاهمه اصل همه چیز هست. یاد گرفتیم که اعضای یه خونواده ممکنه سر چیزایی با هم مخالف باشن اما اون نخ تسبیحی که اعضا رو کنار هم نگه میداره همون یه خونواده بودنشون هست. حس یه خونواده رو من دارم کنارشون. اونا رو نمیدونم....
+ ازشون متشکرم بخاطر این جو خوبی که بینمون هست. انگار کنار هم رشد کردیم و بالغ شدیم.
+ یه کلاسهایی هم داشتم که وقتی بحث اینچنینی درمیگیره و متوجه عقاید من میشن چنان از در خصومت و دشمنی درمیان که به کمتر از مرگ من راضی نیستن و دستشون بیفتم زنده زنده آتیشم میزنن 😂 دیگه هیچ خوبی از من رو نه میبینن و نه قبول دارن 😂
- چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۲، ۱۰:۲۴ ب.ظ