عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سیدنوراله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری)، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت و وکیل پایه یک دادگستری هستم.

تحصیلات ابتدایی تا متوسطه خود را در شهر خرم‌آباد گذراندم، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد مشغول به تحصیل شده و با معدل 19.35 و به‌عنوان نفر برگزیده‌ی ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در آزمون کارشناسی ارشد با رتبه‌ی 21 در دانشگاه علامه طباطبایی تهران (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و با معدل 19.08 و به عنوان نفر اول ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در این مقطع نمره‌ی رساله اینجانب نمره‌ی 20 (تحت راهنمایی شادروان حضرت استاد آقای دکتر کوروش کاویانی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی) بود.

پس از گذراندن خدمت مقدس سربازی و اخذ پروانه وکالت دادگستری، با رتبه‌ی 13 در آزمون دکتری (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و در دانشگاه علامه طباطبایی تهران مشغول به تحصیل شدم. در این مقطع تحصیلی نیز تز دکترای خود را تحت راهنمایی حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر ایرج بابایی با نمره‌ی 19 دفاع نموده و فارغ‌التحصیل شدم. از این رساله تا کنون مقالات علمی پژوهشی متعددی (در زمان نگارش این متن چهار مقاله) استخراج و به جامعه‌ی علمی کشور عرضه شده است، مقالات متعدد دیگری نیز بر همین مبنا در دست تألیف است که در آینده ارائه خواهد شد.

از سال 1391 شروع به تدریس در دانشگاه کردم و از آن زمان تا کنون بصورت پیوسته در دانشگاه‌های متعددی نظیر دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آیت الله بروجردی، دانشگاه لرستان، دانشگاه ملایر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد و بروجرد افتخار همکاری داشته‌ام. در نگارش و داوری رساله‌های کارشناسی ارشد متعددی هم به‌عنوان مشاور و داور همکاری داشته‌ام.

هم اکنون به عنوان عضو هیأت علمی گروه حقوق دانشگاه لرستان در کسوت معلمی، افتخار خدمت به جوانان این سرزمین را دارم.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

سرازیری قبر!

دوشنبه آذر ۲۷ ۱۴۰۲، ۰۷:۲۹ ب.ظ

امروز باز طبق معمول داشتم سر کلاس با تُن صدای خیلی بالا درس میدادم (تقریباً داد میزدم 😂) یه دفه به خودم اومدم سر کلاس گفتم "من این صدا رو تا سی سال دیگم میخام، برای چی اینجوری دارم هدرش میدم. بچه‌ها وقتی داد میزنم بهم بگید یواشتر حرف بزنم". 

 

یکیشون گفت مگر چند سالش نرفته؟ گفتم نه. سی سال تازه از امسال شروع میشه. گفت وای چقد بد. گفتم واااااای چقد خوب. تصور اینکه از ابتدای تدریسم این سی سال حساب میشد و مثلاً الان 20 سال دیگه قرار بود بازنشسته بشم دیوونه‌م میکنه. چقد خوب که تازه از امسال 30 سال دیگه وقت دارم از لحظه لحظه تدریس لذذذذتتتتتت ببرم. بعدم گفتم تا لحظه‌ای که سرازیرم میکنن توی قبر دوس دارم دانشگاه باشم و با درس و دانشجو در ارتباط.

 

+ خدا رحم کرده کلاسای بروجرد تا دو هفته‌ی دیگم هست. وگرنه اگر همه چی همین هفته تموم میشد دق میکردم.

 

+ ترم که تموم میشه و جلسات میرسن به آخر، یه غم بزرگی میاد توی دلم. مث غم یه مادری که بچه‌ش رو داره راهی سفری میکنه که اون بچه خیلی راغب هست بره. یه اردوی تفریحی مثلاً یا یه همچین چیزی. از طرفی بچه دوست داره بره و تمام وجودش پر میکشه برای رفتن و از طرفی مادره دوس نداره بچه رو از خودش جدا کنه. مادره نمیدونه خوشحال باشه برای خوشحالی بچه‌ش یا ناراحت باشه بخاطر جدا شدن از بچه‌ش. منم از طرفی میدونم دانشجوا خدا خدا می‌کنن کلاسا و ترم تموم بشه و از دانشگاه برن ولی ذره ذره وجودم چنگ میزنه به دانشگاه و دانشجوا و دوس ندارم برن. حس عجیب و غریب و دوگانه‌ای هست. سخته خیلی.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲، ۰۷:۲۹ ب.ظ
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">