سِرّ دلبران
یکی از لذتهای کلاس، چه اون موقع که دانشجو بودم و چه الان که معلم هستم اینه که یه چیزی رو از قبل مطالعه کنم و بعد اونو از زبون استادم بشنوم یا اونو ارائه کنم به بچههام. مث به اشتراک گذاشتن چیزی هست که دوسش داری با بقیه. مث اینه یه کسی رو عاشقونه دوس داری و میبینی بقیه هم دارن ازش تعریف میکنن و شیفتهش هستن. خوشتر آن باشد که سِرّ دلبران :: گفته آید در حدیث دیگران.
در مقام دانشجو خیلی شیرینه که یه چیزی رو پیش مطالعه کنی و بری سر کلاس اونو بشنوی ببینی استادت چجوری اون توضیح میده و چجوری برات جاش میندازه. وای به حال وقتی که استاد داشت اشتباه توضیح میداد انقد سؤال میپرسیدم و نقض بر حرفش وارد میکردم تا یا خفه کنه صدامو یا حرفمو قبول کنه. معمولاً البته همون اولی اتفاق میافتاد 😂.
الانم که معلمم بزرگترین لذتم اینه که یه مطلب مشکل و تحلیلی رو مطالعه کنم، هضم کنم، جزء جزء کنم، نموداری کنم و برم کلاس، ارائه کنم ببینم همونجوری که من فهمیدم بچههام هم میفهمن؟ یا اشکال و اعتراضی میکنن؟ شبی که میخام برم اون مطلب رو بگم از شوق به زور خوابم میبره.
+ تفاوت اون موقع که دانشجو بودم با الان که معلمم اینه که الان دست خودمه کنترل کلاس و میدونم چی بگم، چی نگم و چطور بگم. اون موقع که دانشجو بودم کلاس دستم نبود و وقتی استادم بعضی وقتا یه مطلبی رو اشتباه میگفت و اصرار هم میکرد بر اشتباهش میخواستم خودمو تیکه تیکه کنم 😂 و خستگی تلاشی که کرده بودم به تنم میموند.
- جمعه ۱ دی ۱۴۰۲، ۰۱:۰۸ ب.ظ