بضی وختا واقعیت از فیلم هندی هم هندیتر میشه حتا !!!!!
مادر گم شده پیدا شد !
اون مادری ک اینجا نوشتم گم شده و حتا بچههاشم نفهمیدن گم شده بالاخره بعد از مدتهاااای مدید پیدا شد !!!! قضیهش یه طورایی شبیه فیلم هندیا بوده ! همونقد عجیب و باور نکردنی.
خودش سرِ خود پا میشه میره تهران ، در خصوص یه موضوعی پیگیری اداری کنه !!!! یه سری اغتشاشگر هم توی اون مکان هستن ، اونا رو دسگیر میکنن ، این خانومم قاطی اونا !!! اونا رو میبرن مراکز قضائی ک ب اتهامشون رسیدگی کنن ، ایشونم چون سنی ازش گذشته و لباسایی تنش هست ک ب نظر اونا عجیب و غریبه و حرفایی میزنه ک از نظر اونا نامفهومه و اون قسمتیش هم ک مفهومه غیر معقوله !!! (مث اینکه میگه من توی محل خودم جزو خوانین هستم و فلان قدر زمین دارم و اینا !!! واقعنم راس میگفته بنده خدا !!!) میفرستنش یه خونهی سالمندان توی تهران !!!!
اونجا بش میگن اسمت چیه ، یکی از این اسامی طولانی محلی رو میگه ک اسم تیره و طایفهشم توی فامیلیش هست ، اونام از اونجا ک فک میکنن ایشون باز داره هذیون میگه - و البته هذیون نمیگفته بنده خدا - اسمشو سرِ خود کوتاه میکنن و اسمِ کوتاه شده رو ثبت میکنن توی سیستمِ رایانهای و همون اسم کوتاه شده در کل کشور در دسترس ادارات و نهادها قرار میگیره ب عنوان اسم این شخص !!! اینه ک بچههاش ب هر جا مراجعه میکنن و اسم کاملشو میگن پاسخ میشنفن ک ما اسمی از همچین شخصی توی سیستممون ثبت نشده !!!!
اما چطوری پیدا میشه ؟؟؟ اینجاش دیگه واقعن محیر العقوله !!!! توی اون خونهی سالمندان ، این زن هم مث خییییلی از زَنای پیرِ دیگه یک رییییز حرف میزنه ، واسه همه داستان زندگی خودشو میگه از جمله اینکه من توی محلمون زن یک خان هستم و فلان و بهمان. برید ب بچههام بگید بیان سراغم ، ولی کسی حرفاشو جدی نمیگیره. لباسای محلی رو هم ازش میگیرن و لباس فرم همون مرکز رو میکنن تنش !!! داروی اعصاب هم بهش میدن ک دچار رخوت بشه و کمتر حرف بزنه !!!! یکی از کسانی ک در جریان این موضوع قرار میگیره دربونِ همون مرکز باشه ، بچههاش ک میفتن دنبالش بیمارستانا و همچین جاهایی رو میگردن واسه پیدا کردنش ، یکیشون هم تصادفن میره سراغ همون مرکز توی تهران ، توی پذیرش مرکز میگه یه زنی با این مشخصات و همچین لباسایی اینجا نیاوردن ؟ اونام ک جستجو میکنن اسمش ک نیست ، لباساشم ک عوض کردن ، بنابراین در وهلهی اول بهش میگن همچین کسی نداریم. نا امید داره برمیگرده که همون دربونه بهش میگه یه پیر زنی اینجا داریم ک هی خودشو بعنوان یه زنِ مَلّاک و دارنده معرفی میکنه و ظاهرن مال همون طرفائیه ک تو داری ازش حرف میزنی ، ولی نه اسمش اینه ، نه لباساش اینطوریه ک تو داری توصیف میکنی ، کلن هم معقول نیس حرفاش ، لهجهشم ک ما خییییلی از حرفاشو نمیفهمیم اصن !!! پسره میگه خب بیارید ببینمش ، ضرری نداره ، وختی میارمش میبینه ک بعله ، این همون مادرشه !!!! بعدم ب قول فیلم هندیا از اونموقع تا حالا ب خوبی و خوشی دارن در کنار هم زندگی میکنن !!!!!
- يكشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۸ ب.ظ
آره! اینقدر یه مدتی تو فاز فیلم هندی بودم که تمام شعراشون رو بلد بودم!!!! اصن اینقدر پای این فیلمای هندی گریه کردم که یه مدتی افسردگی گرفته بودم!!!!!!!!!! البته این مربوط به دوران جاهلیتم بوده ها !!!! الان سالهاست فیلم هندی ندیدم!!!