عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

مادر گم شده پیدا شد !

اون مادری ک اینجا نوشتم گم شده و حتا بچه‌هاشم نفهمیدن گم شده بالاخره بعد از مدتهاااای مدید پیدا شد !!!! قضیه‌ش یه طورایی شبیه فیلم هندیا بوده ! همونقد عجیب و باور نکردنی.

خودش سرِ خود پا میشه میره تهران ، در خصوص یه موضوعی پیگیری اداری کنه !!!! یه سری اغتشاش‌گر هم توی اون مکان هستن ، اونا رو دسگیر می‌کنن ، این خانومم قاطی اونا !!! اونا رو می‌برن مراکز قضائی ک ب اتهامشون رسیدگی کنن ، ایشونم چون سنی ازش گذشته و لباسایی تنش هست ک ب نظر اونا عجیب و غریبه و حرفایی میزنه ک از نظر اونا نامفهومه و اون قسمتیش هم ک مفهومه غیر معقوله !!! (مث اینکه میگه من توی محل خودم جزو خوانین هستم و فلان قدر زمین دارم و اینا !!! واقعنم راس میگفته بنده خدا !!!) میفرستنش یه خونه‌ی سالمندان توی تهران !!!! 

اونجا بش میگن اسمت چیه ، یکی از این اسامی طولانی محلی رو میگه ک اسم تیره و طایفه‌شم توی فامیلیش هست ، اونام از اونجا ک فک میکنن ایشون باز داره هذیون میگه - و البته هذیون نمیگفته بنده خدا - اسمشو سرِ خود کوتاه میکنن و اسمِ کوتاه شده رو ثبت میکنن توی سیستمِ رایانه‌ای و همون اسم کوتاه شده در کل کشور در دسترس ادارات و نهادها قرار میگیره ب عنوان اسم این شخص !!! اینه ک بچه‌هاش ب هر جا مراجعه میکنن و اسم کاملشو میگن پاسخ میشنفن ک ما اسمی از همچین شخصی توی سیستممون ثبت نشده !!!! 

اما چطوری پیدا میشه ؟؟؟ اینجاش دیگه واقعن محیر العقوله !!!! توی اون خونه‌ی سالمندان ، این زن هم مث خییییلی از زَنای پیرِ دیگه یک رییییز حرف میزنه ، واسه همه داستان زندگی خودشو میگه از جمله اینکه من توی محلمون زن یک خان هستم و فلان و بهمان. برید ب بچه‌هام بگید بیان سراغم ، ولی کسی حرفاشو جدی نمی‌گیره. لباسای محلی رو هم ازش می‌گیرن و لباس فرم همون مرکز رو می‌کنن تنش !!! داروی اعصاب هم بهش میدن ک دچار رخوت بشه و کمتر حرف بزنه !!!! یکی از کسانی ک در جریان این موضوع قرار میگیره دربونِ همون مرکز باشه ، بچه‌هاش ک میفتن دنبالش بیمارستانا و همچین جاهایی رو می‌گردن واسه پیدا کردنش ، یکیشون هم تصادفن میره سراغ همون مرکز توی تهران ، توی پذیرش مرکز میگه یه زنی با این مشخصات و همچین لباسایی اینجا نیاوردن ؟ اونام ک جستجو میکنن اسمش ک نیست ، لباساشم ک عوض کردن ، بنابراین در وهله‌ی اول بهش میگن همچین کسی نداریم. نا امید داره برمیگرده که همون دربونه بهش میگه یه پیر زنی اینجا داریم ک هی خودشو بعنوان یه زنِ مَلّاک و دارنده معرفی میکنه و ظاهرن مال همون طرفائیه ک تو داری ازش حرف میزنی ، ولی نه اسمش اینه ، نه لباساش اینطوریه ک تو داری توصیف میکنی ، کلن هم معقول نیس حرفاش ، لهجه‌شم ک ما خییییلی از حرفاشو نمی‌فهمیم اصن !!! پسره میگه خب بیارید ببینمش ، ضرری نداره ، وختی میارمش می‌بینه ک بعله ، این همون مادرشه !!!! بعدم ب قول فیلم هندیا از اونموقع تا حالا ب خوبی و خوشی دارن در کنار هم زندگی میکنن !!!!!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • يكشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۸ ب.ظ
  • سید نورالله شاهرخی

نظرات  (۳)

وااااا !!!!!!!
آره! اینقدر یه مدتی تو فاز فیلم هندی بودم که تمام شعراشون رو بلد بودم!!!! اصن اینقدر پای این فیلمای هندی گریه کردم که یه مدتی افسردگی گرفته بودم!!!!!!!!!! البته این مربوط به دوران جاهلیتم بوده ها !!!! الان سالهاست فیلم هندی ندیدم!!!
پاسخ:
نمیدونم این قسمتی از مردم هند ک سینما رو هستن چطور از دیدن این حجم عظیییییم از سوژه‌ها و خطوط داستانی آبکی ، باسمه‌ای و تکراری ، حالت تنوووووععععع ( مشددِ همون حالت تهوع!!!) نمی‌گیرن !!!!
  1. کامنت جرم شناس خییییییییلی باحال بود!!!! یه لحظه سلمان خان رو تصور کردم در اون لحظه ای که با مادرش رو به رو میشه!!!!!! آآآآآآآآآآآآآآآه مااااادر !!!!!! بعد به رسم هندی ها میفته رو پاهای مادر و گریه میکنه بعد سرش رو که بلند میکنه تمام صورتش خیس اشکه!!!!!!!!!! بعد مادرش بلندش میکنه, سرش رو میذاره روی سینه ش و میگه: آآآآآآآآه پسرم!!!!!!!!! من شما رو بخشیدم چون یه مادر هرگز نمیتونه از بچه هاش کینه به دل بگیره!!!!!!!! بعدشم اون شعرای معروف هندی که وسط فیلماشون پخش میکنن!!!! 
  2. قبلنا بلدشون بودم ولی الان یادم رفتن!!!!
پاسخ:
  1. من توصیه میکنم ب جنابعالی اگه در زمینه‌ی حقوق توی ایران شغل درخوری گیرتون نیومد تشیف ببرید بالیوود ، فیلمنامه بنویسید واسشون !!!!! واللللللا !!!!!!
  2. ینی انقد فیلم هندی میدید سابقن !!!!! ک ب زبان سانسکریت !!!!! مسلط بودید ؟؟؟ پس اگه تشیف ببرید بالیوود یه پوئن مثبت هم دارید ، زبونشونو بلدید !!!!!!
  3. مزاح کردم در پاسخ جنابعالی ؛ ناراحت نشید یه وخ خدای ناکرده.
عجب داستان جالبی
دقیقاً مثه فیلم هندیه ها ... عجب
می تونیم فیلم نامه بنویسیم بدیم به یه کارگردان هندی ازش یه فیلم بسازه
نقش پسررم میدیم به سلمان خان چطوره ؟؟؟!!!!!!!
پاسخ:
والا من سلمان خانو نمی‌شناسم متأسفانه !!!!
ولی داستانه ک قابلیت داره در دستان یک کارگردان و البته فیلمنامه نویس ماهر ، تبدیل بشه ب یه فیلم رکورد شکن از لحاظ فروش !!!!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">