عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

غیر قابل باور ؛ اما بااااور کنید واقعی !

دوشنبه فروردين ۱۰ ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ

برادره رفته خونه‌ی خواهره گفته اومدم مادرم رو وردارم ببرم خونه‌ی خودمون ، ی مدتی هم پیش ما باشه ، خواهره گفته اینجا نیس ، شاید خونه‌ی یکی دیگه - ینی یکی دیگه از خواهر برادرا - باشه ، تماس میگیرن یکی یکی خونه‌ی خواهر برادرا ، می‌بینن خونه‌ی هیشکدوم نیس !!!!! بعد این خواهر برادرا با هم قهر هم هستن ، هر کدوم ب خیال اینکه مادره خونه‌ی اون یکیه تخت گرفته نشسته !!! اینطوریه ک الان از آخرین باری ک مادر ، زنده رؤیت شده سه ماهه !!!! ک گذشته و بر اساس اطلاعاتِ مؤسسات آماری ، سه ماهه ک یارانه‌ش هم از حساب بانکیش درنیومده بیرون !!!!! الان تازه خواهر برادرا افتادن ب صرافت ، دارن بیمارستانا و پزشکی قانونی رو میگردن شاید توی اجساد گمنام ، نشانی از مادرِ مفقود‌الاثر پیدا کنن !!!!! آلزایمری چیزی هم نداشته مادره ، بنیه‌ی سالمی هم داشته ، حالا این بزرگواری ک اینو واسه ما تعریف کرد خانوم یکی از همون برادرا باشه.

نتیجه‌ی اخلاقی اول :بچه رو با هزااااار خون دل ، بزرگ کنی عصای روز تنگی و پیریت باشه مثلن !!!

نتیجه‌ی اخلاقی دوم :خواستم عنوان مطلبو بذارم « عجیب ، ولی واقعی » ، دیدم عنوان « عجیب » واسه این ماجرا  ، کم لطفیه واقعن ، این بود ک گذاشتم « غیر قابل باور » !

نتیجه‌ی اخلاقی سوم :سکوت ، سرشار از ناگفته‌هاست ؛ سکوت می‌کنم من.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • دوشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ
  • سید نورالله شاهرخی

نظرات  (۲)

پناه بر خدا
حالا پیدا شد بنده خدا؟
پاسخ:
خیر.
استاد اگر از سرنوشت مادره اطلاع پیدا کردین به ما هم بگید.........
پاسخ:
آخرین بار ک خبر گرفتم هنو هیچ اطلاعی ازش نداشتن ؛ ب نظر من بعد از گذشت شیش هف ماه ، احتمال سالم بودنش بعید ب نظر میرسه ؛ خدا عالِمِه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">