آیا میشه از طریق جلب رضایت امام حسین، مقررات شرعی رو دور زد؟
بدنبال مطلبی که اینجا نوشتم در مورد تعجبآور بودن شرکت افرادی که علناً گناه میکنن در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام، از جمله افراد بدحجاب، عدهای اومدن فرمودن آقا به تو چه ربطی داره؟ صاحب مراسم کسی دیگه هست و شاید از اونا پذیرفته بشه، هر وقت بدحجابا اومدن توی مراسم ختم بابای تو، میتونی راهشون ندی، ولی روضهی امام حسین متعلق به تو نیست که تو اظهار تعجب بکنی یا نکنی، این دید ناشی از اینه که برخی افراد فکر میکنن میتونن گناه کنن و بعد با عزاداری و اشک ریختن برای امام حسین، کاری کنن اون گناهان پاک بشه، به عبارتی بجای اینکه دهن خدا رو ببینن، کافیه رضایت امام حسین علیه السلام رو جلب کنن و خود امام حسین علیه السلام و محبتش، کارها رو درست میکنه و جاشون وسط بهشته. آیا چنین دیدی نسبت به عزاداری امام حسین علیه السلام داشتن صحیح هست؟ پاسخ استدلالی رو در ذیل مشاهده میفرمائید :
شهید مطهری، کتاب آشنایی با قرآن، جلد 5، صفحهی 94 به بعد :
درباره دستگاه خدا اینجور اعتقاد داشتند: اساس [موجودات رده پایینتر] هستند. خلاصه اگر شما دَم اینها را ببینید اینها بلدند آنجا را درست کنند، کلاه هم سر بالاتریها بگذارند، ولی اگر اینجا را درست نکنی فایده ندارد. این بود که اذهان به جای اینکه متوجه خدا بشود متوجه بتها میشد که اینها باید کار را درست کنند؛ و مکرر گفتهایم که ما هم اگر بخواهیم درباره شفاعت شُفَعا چنین اعتقادی داشته باشیم و بگوییم خدا یک دستور دارد، یک قانون دارد، یک رضایت دارد، امام حسین دستور و قانون و رضایت دیگری دارد؛ خدا یک دستگاه دارد، امام حسین دستگاه دیگری؛ دستگاه خدا یک حساب دارد، دستگاه امام حسین حساب دیگری، و آنجا مطلب به شکل دیگری است؛ بعد بگوییم ما که دستمان به خدا نمیرسد، آنجا کار خیلی مشکل است، میآییم امام حسین را که به یک چیزهای سهل و سادهای راضی میشود [شفیع قرار میدهیم؛] خدا به انسان میگوید نماز، روزه، جهاد با نفس، اخلاق پاک، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، کارهای خیلی سخت؛ امام حسین بر عکس، یک دستگاه خیلی سادهای دارد، با یک روضهای گرفتن و یک دانه اشکی ریختن و چند تا سینهزدن و خلاصه در چند روز دهه عاشورا سهل و ساده میشود همه قضایا را صاف کرد؛ ما به جای اینکه از درِ خدا وارد بشویم که درِ خیلی سخت و مشکلی هست از درِ امام حسین وارد میشویم، بعد امام حسین خودش میرود آنجا کارها را درست میکند؛ [اگر چنین اعتقادی داشته باشیم به خطا رفتهایم.]
این معنایش همان است که از کارمند جزء کارهایی ساخته است که از [رئیس] کل ساخته نیست. این جور اعتقاد به شفاعت امام حسین قطعاً باطل است، یعنی از نوع اعتقاد به شفاعتی است که بتپرستها درباره بتها داشتند. همان طوری که در آنجا بتها تقصیری نداشتند و این تقصیر متوجه خود بتپرست بود، در این گونه اعتقاد هم بدیهی است که امام حسین مسئول نیست، این تقصیر متوجه آن کسی است که چنین اعتقادی دارد. ولی اگر کسی اعتقادش به شفاعت این باشد که خیر، امام حسین اصلًا بدون اجازه و رضایت خدا محال است [شفاعت کند،] بعلاوه او کارش حساب دارد، «وَ هُمْ یعْلَمون» است، «الّا مَنْ اذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِی لَهُ قَوْلًا» «طه/109»است، خود شفاعتش به اجازه خداست، در یک کلمهای که بخواهد شفاعت کند باید اول برایش محرز باشد که خدا رضایت میدهد که این حرف را بزند «الّا مَنْ اذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» «نبأ/38»یا «لا تَنْفَعُ الشَّفاعَةُ الّا مَنْ اذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِی لَهُ قَوْلًا»، [اعتقاد او درست است.] امام حسین آنجا خودش را به این صورت میبیند. خدا او را برانگیخته است، همان طوری که در دنیا خدا پیغمبران را برانگیخت برای اینکه مردم را هدایت کنند و نجات بدهند. مگر پیغمبران خودشان برانگیخته شدند؟ در دنیا چگونه است؟ آیا در دنیا این پیغمبران بودند که رفتند خدا را برانگیختند و وادار کردند که خدایا بیا ما را بفرست برای هدایت این مردم، یا این خدا بود که پیغمبران را مبعوث کرد و فرستاد برای هدایت مردم و اینها وسیلهای بودند که خدا برانگیخت برای هدایت مردم؟ در مغفرتِ آن عالم هم عیناً قضیه از این قرار است. این خداست که شفعا را برمیانگیزاند و مأمورشان میکند که شما از من مغفرت بخواهید برای چنین کسان تا من مغفرت خودم را شامل حال آنها کنم، که این هم حسابی دارد که مغفرت الهی جز از مجرای اشخاصی که [آن کسان] به وسیله آنها هدایت شدهاند و جز از مجرای کمّلین که باب خداوند هستند نیست، ولی به هر حال این خداست که اینها را برای شفاعت برمیانگیزاند.
ما در باره هر یک از اولیای حق، پیغمبر اکرم، امیرالمؤمنین، حضرت زهرا، حضرت امام حسین و هر کس دیگر- و بلکه هر کاملتری نسبت به ناقصتر از خودش میتواند شفیع باشد- خیال نکنیم که این رفتن به سوی شفیع فرار از درِ خانه خداست! اگر بخواهد به شکل فرار از درِ خانه خدا باشد رفتن به سوی شفیع، رفتن به سوی جهنم است. اگر گفتید من نماز نمیخوانم به جایش کار دیگری برای امام حسین میکنم، امام حسین به چیزی راضی میشود خدا به چیز دیگر، نه خدا را شناختهاید نه امام حسین را. امام حسین آن کسی است که در خطبه روزهای اولش فرمود: «رِضَی اللَّهِ رِضانا اهْلَ الْبَیت». اصلًا امام حسین اگر رضایی غیر از رضای خدا داشته باشد که امام نیست. پیغمبر اگر از خودش دکانی مستقل داشته باشد، چیزی بخواهد غیر از آنچه که خدا میخواهد، به چیزی خشنود باشد غیر از آنچه که خدا [به آن] خشنود است، او نمیتواند پیغمبر باشد. بنابراین محال و ممتنع است که آنچه خدا به آن راضی است از طاعات و عبادات، امام حسین کاری به آنها نداشته باشد، آنچه که خدا [از آن] ناراضی است، از گناهان، معصیتها، شرابخواریها، دروغگوییها، غیبتها، باز امام حسین نسبت به اینها حساسیتی نداشته باشد؛ در مقابل، امامحسین حساسیت داشته باشد نسبت به مسائل مربوط به شخص خودش و هر کسی که در مسائل مربوط به شخص او کاری کرده باشد. چنین کسی نه خدا را شناخته است و نه امام حسین را، و اگر انسان به این شکل درِ خانه امام حسین برود اولین کسی که او را طرد میکند خود امام حسین است.
اگر این جور بود پس باید امیرالمؤمنین وقتی که مردمی رفتند به در خانه او- آن طور که مورخین نقل کردهاند، و چنین چیزی بوده است- و گفتند «انْتَ انْتَ» تو همان خودش هستی؛ پیدا کردیم، خودش است، خداست (بالاخره به درِ خانه علی آمدند، چه از این بهتر! آمدند درِ خانه علی و گفتند اساساً خودتی، خدا خود تو هستی) باید علی بگوید اینها به درِ خانه من آمدهاند، من نباید اینها را از درِ خانهام رد کنم! ولی فوراً از اسب پیاده میشود، میافتد سجده میکند به علامت خضوع و بندگی [که] من بندهای از بندگان خدا هستم. بعد هم اینها را شدید تهدید میکند که اگر از این حرفها توبه نکنید چنین و چنانتان میکنم، یعنی میکشمتان، و کشت. پس بگوییم اینها رفته بودند درِ خانه علی! این، درِ خانه علی رفتن نیست. علی خانهای غیر از خانه خدا ندارد، درِ خانهای غیر از درِ خانه خدا ندارد. امام حسین درِ دیگری باز نکرده غیر از در خانه خدا که بگوییم از در خانه خدا نمیرویم، از در خانه امام حسین میرویم! اگر دری غیر از در خانه خدا باز کرده باشد که او امام حسین نیست. شفاعت، مسلّم شامل عدهای از اهل توحید میشود، همه شرایطش را ما نمیدانیم و اینکه در چه مواقعی برسد، برای ما خیلی روشن نیست، ولی بالاخره در یک مواقعی برای اهل توحید شفاعت خواهد رسید. شفاعت همان مغفرت الهی است که وقتی به خدا نسبت میدهیم اسمش میشود «مغفرت»، وقتی به وسائلی که خدا برای مغفرت خودش برانگیخته است نسبت میدهیم اسمش میشود «شفاعت».
- شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۷، ۰۳:۳۰ ب.ظ