خاطرات تدریس (3) : ینی ک ما اینیم !
مدتها پیش ، توی یکی از مراکز آموزشی غیر دولتیِ پول بگیر ، درس میدادم ، ب علت تعداد زیادِ ورودیها ، از یه درس دو مشخصه ارائه شده بود و هر دو مشخصه هم با من بود ، اون بزرگواران من رو مث کسی میدیدن ک از کرهی مریخ اومده ... حالا کار ب ایناش ندارم ، بحثش مفصله.
چون دو تا مشخصه پشت سرِ هم بود تابلو رو ک مینوشتم دیگه واسه کلاس بعدی هم از همون نوشتهها استفاده میکردم ، کلاس هم بعداز ظهر بود و ب علت سطح پایین علمی کلاس مجبور بودم توضیحات فراوونی رو ارائه کنم ، بیشتر از ارائهی اون توضیحات ، عدم فهم مشترک از علم و دانش بیشتر باعث خستگیم میشد. برخی از اون بزرگواران ، معلم رو به مثابهی یک چوب خشک میخواستن ک زیاد زِر نزنه(1) ، پولشو بگیره ، نمره رو بده و مدتِ کلاس رو در اختیارشون بذاره ک با انواع و اقسام مزهپرونیای زننده در حضور جنس مخالف ، خودی نشون بدن ! چیزی ک کنار اومدن باهاش محال بود واسه من. خلاصه در این میان ننوشتن مجدد اون تابلو ، روزنهی امیدی بود مثلن !!!!
وخت کلاسِ اول ، تموم شد ، تابلو رو پاک نشده نگه داشتم و چون حدس میزدم ک ممکنه یکی از اون بزرگواران در وختِ استراحتِ بین دو کلاس ، از باب کمک ب من بخاد تابلو رو پاک کنه ، بالای تابلو نوشتم (لطفاً تابلو را پاک نکنید) و یه مستطیل هم دورِ نوشته کشیدم.
واسه استراحت بین دو کلاس رفتم دفتر اساتید . اول کلاسِ بعد که برگشتم سرِ کلاس ، دیدم ک یه بزرگواری اومده کُلِ تابلو رو پاک کرده ، فقط اون مستطیلی ک توش نوشته بودم (لطفاً تابلو را پاک نکنید) همون طور دَس نخورده نگه داشته !!!!!!!!!
نتیجهی اخلاقی : ندارد ؛ داره ینی ، ولی با خودتون.
+ از هفتههای بعد وختی واسه استراحت میرفتم دفتر اساتید ، تخته پاک کن رو هم با خودم میبردم !!!!!
- سه شنبه ۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۳۱ ب.ظ
فقط تخته پاک کن نیست که میتونه تابلو رو پاک کنه
واقعا از اون جلسه به بعد کسی تابلو رو پاک نکرد؟