خاطرات تدریس (33) : دو برداشت
برداشت اول : سیاه بخت!
سَرِ یکی از کلاسای خانوما، بحث ازدواج و اینا بود، از باب مزاح عرض کردم دلم واسه اون بدبختی میسوزه که میخا با شما ازدواج کنه!!!! ایشونم نه گذاشت اینور، نه گذاشت اونور فرمودن که استاد ما اگر سیاه بخت و بدبخت نبودیم، الان شما استادمون نبودید!!!! از همین جا دیگه معلومه که بختمون چققققققدر سیاهه!!!
نتیجهی اخلاقی : یه اینجور دانشجوایی داریم ما!!!!
برداشت دوم : قوز بالا قوز!
یکی دیگه از دانشجویان محترم تشریف آورده بودن رایزنی کنن برای اینکه روز بعد، ازشون نپرسم. در مقام ارائهی دلیل برای اینکه نتونستن کل مطالب رو بخونن، فرمودن که من خودم خییییییلی مشکلات شخصی دارم، درس شما هم شده قوز بالا قوز! به ایشون عرض کردم درست صحبت کن! اصل کاری همون درس من هست، اون مشکلات شدن قوز بالا قوز و ادامه دادم الان این صحبتی که فرمودید خودش مستلزم منفی هست!!!!
نتیجهی اخلاقی : گاهی وختا برای رد کردن یه درخواست، بهترین راه، فرار به جلو هست! مثل بضی از دانشجوا که تا ازشون یه سؤال درسی میپرسم فوری میگن از قضا این سؤال من از شما بود، میخواستم همین الان بپرسم!
- سه شنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۶، ۰۸:۲۷ ب.ظ