عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

۱۴ مطلب با موضوع «معرفی کتاب در موضوعات مختلف» ثبت شده است

۲۱
آبان
۹۸

اینم کتاب جدید استاد صفایی هست، مدنی 8 هست، ایشون الان مدنی 1 و 2 و 3 و 4 و 5 و 8 رو تألیف کردن و در همه‌ی این تألیفات، کتابشون برتری‌های محسوسی نسبت به کتب استاد کاتوزیان داره ( از حیث روانی قلم، همه فهم بودن، روزآمد بودن و مشتمل بودن بر آخرین تحولات قانونی ) و منبع آزمونهای حقوقی، به نظر من زین پس کتب استاد صفایی خواهد بود در اون قسمت‌هایی که ایشون ورود کردن. فهرست و مقدمه‌ی این کتاب رم در قالب یک فایل پی دی اف میتونید از اینجا دانلود کنید، قیمت کتاب با جلد زرکوب، ینی همینی که من خریدم 50 تومن و با جلد شمیز ینی جلد مقوایی معمولی، 32 تومن هست.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۰
آبان
۹۸

توی شلوغ پلوغی کارام، امروز فرصتی دست داد و سری زدم انقلاب، درست مثل معتادی که چند ساله پاکه و یه دفه به ضیافتی از تریاک خالص دعوت شده باشه، کتابا از چپ و راست چشمک میزدن بهم :-/ اما خوشحالم که بگم بر خودم غلبه کردم و خرید چندانی نکردم، استدلالم هم این بود که من الان به اندازه‌ی کافی کتاب دارم، کتابخونه دانشگاه علامه هم که در دسترس هست، حالا من هی بخرم تلنبار کنم روی هم چه فایده‌ای داره، هر وقت این داشته‌ها رو خوندم میتونم به خرید کتابای جدید فکر کنم مجدداً، و این جور بود که از اون ضیافت گناه‌آلود :-/ مثل سیاووش سربلند اومدم بیرون! سربلند سربلند هم که نه البته، این کتاب رو خریدم، دکتر شهبازی اینجا بررسی میکنه که هر عقدی چرا جایزه و چرا لازم و کلاً آیا اصلی تحت عنوان اصالة‌اللزوم داریم یا خیر. اینجا میتونید فهرست مطالب و مقدمه این کتاب رو ببینید.

  • سید نورالله شاهرخی
۰۷
شهریور
۹۷

کتاب الغدیر چگونه نوشته شد؟ 

آثار مکتوب امینی، همه، ارجمند و خواندنی است؛ اما، در آن میان، الغدیر کتابی دیگر است و این دایرة المعارفِ سترگ را باید «شاهکار» او، بلکه شاهکار بزرگ شیعه در عصر حاضر، شمرد. نگارش الغدیر، تقریباً چهل سال از عمر امینی را به خود اختصاص داده [۳۳ - پاورقی‌ها در پایان مطلب] و برای نوشتن آن، ده هزار کتاب را، که بالغ بر چندین مجلد می‌شده، از بای بسم اللَّه، تا تای تَمت خوانده و به صد هزار کتاب، مکرر مراجعه داشته است. [۳۴].  

الغدیر، برای امینی، فراتر از یک کتاب بود؛ فلسفه زندگی بود. برخی وی را تشویق می‌کردند، همچون سنت معمول فقیهان، به جای نگارش الغدیر، رساله عملیه (توضیح المسائل) بنویسد و او - با توجه به تأمین کامل این نیاز به دست فقهای بزرگ عصر - می‌فرمود: «رساله من، توضیح المسائل من و برنامه من، همین کتاب الغدیر است! » [۳۵].

علامه برای تألیف الغدیر، منابع موجود در کتابخانه‌های عمومی و خصوصی نجف اشرف را به دقت بررسی کرد و سپس برای تکمیل تحقیقات خویش، به ایران، هند، سوریه و ترکیه سفر کرد و با تلاشی تحسین برانگیز و در عین حال حیرت آور، مصادر ماجرای غدیر و مناقب آل اللَّه را در کتابخانه‌های مهم آن کشورها، مطالعه و احیاناً استنساخ کرد. [۳۶].

وقتی به نگارش کتاب اشتغال داشت، به حدی در تفکر و مطالعه مستغرق می‌شد که ساعت‌ها می‌گذشت و هیچ احساس گرسنگی و تشنگی نمی کرد. [۳۷] زمانی که از سفر علمی و تحقیقی چندماهه اش به هندوستان بازگشت، از وی پرسیدند که هنگام اقامتتان در هند، با گرمای آن کشور چه می‌کردید؟ لختی تأمل کرد و سپس گفت: «عجب، اصلاً متوجه گرمای آن جا نشدم! » [۳۸] فرزند ایشان نقل می‌کند:

شب‌ها حدود ساعت نه و ده که می‌شد، بچه‌ها گرسنه شان می‌شد و احتیاج به غذا داشتند. مرحوم علامه دستور فرموده بودند که «ناهار و شام بچه‌ها را به موقع بدهید و منتظر حضور من بر سر سفره نباشید»؛ لذا مادرم، شامِ بچه‌ها را می‌داد و ما می‌خوابیدیم و ایشان در کتابخانه مشغول مطالعه بودند. مادرم غذا را در ظرفی، روی چراغ می‌گذاشت که ایشان پس از مطالعه صرف کنند؛ ولی صبح که ما می‌رفتیم، می‌دیدیم غذا به همان حالت روی چراغ مانده و از بین رفته است. اواخر عمر، ایشان به بیماری سرطان ستون فقرات مبتلا شدند. در سال ۴۸ بنا بود مورد عمل جراحی قرارگیرند و مهره‌های آسیب دیده با مهره‌های پلاستیکی تعویض شوند. مرا از نجف طلبیدند و پزشکان گفتند: «می خواهیم رضایت شما را برای عمل جراحی جلب کنیم. » من سؤال کردم: «تا چند درصد جای امیدواری برای بهبود هست؟ » دکتر گفت: «ممکن است تا ده درصد جای امید باشد و نود درصد وخامت پیدا می‌کند. » گفتم: «من راضی‌ام که ایشان بماند و درد بکشد، ولی از دنیا نرود. » گفت: «چرا؟ » گفتم: «وجود ایشان پربرکت و مغتنم است. »

با این که مرض بر بدن ایشان کاملاً مسلط شده بود، من ندیدم شکوه و گله ای نماید. پیوسته می‌گفت: «خدایا، تو را شکر! یا علی، مرا کمک کن! » [۳۹].

در سفر سوریه، روزانه هیجده ساعت کار می‌کرد و مطلب می‌نوشت. معمولاً افراد در تابستان برای استراحت به سفر می‌روند و کم تر کار می‌کنند؛ اما او، در سفر و حَضَر کار می‌کرد. در سوریه، کلید کتابخانه ظاهریه (المکتبة الظاهریه) را به او داده بودند؛ صبح‌ها به آن جا می‌رفت و تا غروب، یکسره کار می‌کرد. در آن کشور، گذشته از عکس برداری بیش از پنجاه کتاب خطی، کتاب خطیِ منحصر به فردی را شخصاً در طول سه ماه، به خط خود استنساخ کرد، که اکنون در کتابخانه امیرالمؤمنین در نجف اشرف موجود است. [۴۰] این، حاکی از اهتمامِ شایانِ امینی به نُسَخ خطی و کهن است.

کتابدار کتابخانه‌ای در نجف می‌گوید ساعاتی که من در کتابخانه امیرالمؤمنین بی کار بودم و مراجعه کننده ای نداشتم، به خواندن کتاب می‌پرداختم. یک روز مشغول مطالعه جلد ششم الغدیر بودم، که امینی از راه رسید و گفت: هان! چه می‌خوانی؟ گفتم: جلد ششم کتاب شما است. گفت: «بخوان، که خدا می‌داند چقدر زحمت کشیده‌ام تا مطالب این کتاب‌ها را درآورده ام! » و افزود: «آن وقت ها، در نجف نه پنکه بود و نه وسایل سردکننده دیگر. در آن شرایط سخت، من هر روز برای مطالعه به حسینیه شوشتری‌ها می‌رفتم که تعدادی کتب ارزشمند کهن در آن یافت می‌شد. زمانی که کتابخانه تعطیل می‌شد به کتابدار می‌گفتم که مطالعه من هنوز تمام نشده است. تو می‌خواهی بروی، برو؛ ولی اجازه بده من بمانم و مطالعه‌ام را ادامه بدهم. او درب حسینیه را بسته، می‌رفت، و مرا در کتابخانه تنها می‌گذاشت. من ساعت‌های دراز روی کتاب‌ها می‌افتادم و مطالعه می‌کردم و یادداشت بر می‌داشتم. غرق شدن در مطالعه، مرا به کلی از گذشت زمان غافل می‌ساخت و تنها زمانی به خود می‌آمدم که می‌دیدم، فرشی که روی آن نشسته‌ام [از ریزش مداومِ عرق] کاملاً خیس شده و بدنم [همچون بیمارِ تب زده] از گرمایِ شدیدِ فضایِ بسته کتابخانه، یک پارچه آتش می‌نماید! » [۱۴].

این - به گفته آقای حکیم زاده - در حالی بود که مزاج امینی، در فضای سردِ تبریز پرورش یافته و به هیچ وجه با هوای به شدت گرمِ نجف در آن روزگار، سازگار نبود. [۱۵].  


چرا الغدیر کتاب مهمی است؟ 

علامه امینی مؤلف کتاب الغدیر، ماجرای غدیر را از زوایای گوناگون، کانون بحث و کاوش عمیق و جامع قرارداده و هیچ جنبه ای از مباحث این موضوع را فرونگذاشته است.

می دانیم که احادیث منسوب به معصومین (ع) در صورتی می‌تواند بر کرسیِ قبول و پذیرش اهل نظر بنشیند که به لحاظ سند و متن از اتقان و استحکام لازم برخوردار باشد؛ یعنی، هم به لحاظِ سندیت و اصالت تاریخی، قطعیتِ صدورِ آن از ناحیه معصوم، محرز باشد، و هم از حیث «دلالتِ» لفظ و روشنی معنا، به وضوح بر مفهوم یا حکم مورد نظر گواهی دهد. از این رو، زنده یاد امینی در الغدیر، هم به تفصیل سلسله راویان حدیث غدیر را معرفی کرده و با ترسیم جریانی شاخص و مستمر از ایمان به واقعیت غدیر در طول تاریخ چهارده قرنی اسلام، رد پایِ آشکارِ این جریان را در نسل نسلِ مسلمین - از عصر پیامبر تا سده معاصر - نشان می‌دهد، و هم به گونه ای مستدل، به بررسیِ مفادِ حدیث غدیر پرداخته، واژه‌های کلیدی آن را - که بارِ معنا و مرادِ اصلیِ پیامبر از پیامِ آسمانیِ غدیر را بردوش دارند - عالمانه و نقادانه تبیین می‌کند.

گستره پژوهش و تحقیق امینی در مباحث و موضوعات اساسی الغدیر، که طی آن به چالش علمی با مخالفان برخاسته و نزاع ۱۴۰۰ ساله را «فصل الخطاب» ی شایسته آورده است، حقیقتاً بهت آور است؛ مثلاً نامه منظوم امیرالمؤمنین به معاویه را - که ضمن آن، به وصایت امیر از سوی پیامبر در غدیر، تصریح شده و از دلایلی است که امینی برای اثبات مفهومِ راستینِ واژه «مولی» در خطبه نبوی (سرپرستی امت) اقامه می‌کند، علاوه بر یازده مأخذ مهم شیعی، از طریق ۲۶ تن از دانشمندانِ بنامِ تسنن نقل می‌کند، که در میان آنان چهره‌هایی چون یاقوت حموی، ابن جوزی، ابن کثیر، ابن صباغ مالکی و ابن حجر، شهرتی شایان دارند؛ [۸۱] یا شعر حَسان بن ثابت (ملک الشعرای پیامبر) را در گزارش واقعه غدیر، از ۳۸ مأخذ معتبر و مشهور سنی نقل می‌کند که دوازده نمونه آن از منابع کهن سنی و ۲۶ نمونه آن از متون قدیمیِ شیعی است. [۸۲] دیگر اشعارِ حَسان را نیز در فضایل مولا به نحو مستوفی ذکر کرده و در ذیل هر کدام، به تفصیل نکات و اشارات تاریخی و قرآنیِ فراوانِ آن را توضیح داده و در خاتمه، مشروح زندگانیِ وی را آورده است. [۸۳].



پاورقی‌ها :

[۱۴] برای داستانی مشابه و عجیب از اهتمام امینی به غوطه خوردن در میان کتاب‌های گردآلود برای یافتن و نسخه برداشتن از کتب خطی و چاپی جهت تکمیل مطالب الغدیر، ر. ک: شاکری، ربع قرن مع العلامةالامینی ص ۶۰ - ۶۳.

[۱۵] برای اسامیِ کتابخانه‌های دیگری که امینی در عراق (نجف، کربلا، سامرا و …) به آن‌ها مراجعه کرد، ر. ک: همان، ص ۴۰ - ۴۱. 

[۳۳] امینی، محمدهادی، یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت، ص ۵.

[۳۴] امینی، محمد، سیری درالغدیر، ص ۲۵ - ۲۶.

[۳۵] یادنامه علامه امینی، ص ۵. از یکی از نزدیکان علامه، جناب حاج ابوالحسن ابراهیمی (تاجر فرش در خیابان ولی عصر تهران) نیز شنیدم که می‌گفت: «زمانی نیز که رساله عملیه مرحوم آیت اللَّه سید شهاب الدین مرعشی نجفی - مرجع دل آگاه و فرهنگ بان معاصر - از طبع در آمد و خبر آن به گوش امینی رسید، به ایشان پیغام داد، نگارش رساله و پرداختن به شئون معمول مرجعیت، از دیگر فقیهان نیز بر می‌آید. بجا بود این سنخ کارها وا می‌گذاشتید و یکسره به اموری همچون نگارش ملحقات احقاق الحق یا احیای متون و مآثر کهن شیعی می‌پرداختید که انجام آن، تنها از امثال حضرت عالی ساخته است … ». [۳۶] امینی، محمد، سیری درالغدیر، ص ۷ - ۸.  

[۳۷] یادنامه علامه امینی، ضمیمه روزنامه رسالت.

[۳۸] به نقل از آیت اللَّه خزعلی.

[۳۹] نیز می‌گوید: از دکتر پرسیدم: «چرا علامه امینی به این بیماری دچار شد، در حالی که ایشان نه چای می‌خورد و نه سیگار و قلیان می‌کشید و اهل هیچ گونه از این قضایا نبود؟ » دکتر گفت: «مرحوم امینی، چون همیشه روی زمین می‌نشست و زیاد خم می‌شد، به این بیماری مبتلا شده است. » (یادنامه علامه امینی، ص ۵).

[۴۰] ر. ک: آخوندی (داماد علامه) همان، ص ۱۸ - ۱۹.

[۸۱] علامه امینی، الغدیر، ج ۲، ص ۲۵ - ۳۰.

[۸۲] علامه امینی، الغدیر، ج ۲، ص ۳۴ - ۳۹.

[۸۳] علامه امینی، الغدیر، ص ۴۰ - ۶۵. به نوشته استاد محمدعبدالغنی مصری در تقریظ بر الغدیر: «امینی بزرگوار، در جست وجوی خود از کوره راه‌های سخت گذری گذشته است که پیوسته، هر راهی به شاخه‌های گوناگونی پیوسته و مشکلات و مسائل فراوانی فراپیش می‌آورده است و این گذشتن از راه‌های دور و دراز، وی را در پافشاری به پیش تر رفتن، استوارتر کرده است؛ مانند ماه شب چهارده، که هرچه فزون تر در آن نگری، تلألؤ خیره کننده آن فزون تر می‌شود. » (حکیمی، محمدرضا، حماسه غدیر، ص ۳۵۸ - ۳۵۹) برای مستدل شدن گفته استاد محمد عبدالغنی درباره وسعت چشمگیر مآخذ الغدیر و احاطه امینی به متون و مصادر کهن، ر. ک: همان، ص ۳۶۰ - ۳۶۲.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۱
تیر
۹۷

اگر در خصوص ماده یا مفهومی در درس حقوق مدنی، توی همه‌ی کتب حقوقی جستجو کردید و مطلبی نیافتید احتمالاً میتونید در اون زمینه، توی کتاب حقوق مدنی تألیف مصطفی عدل ملقب به منصور السلطنه مطلب مورد نظر رو پیدا کنید، مثل اینکه آیا ماده‌ی 499 قانون مدنی، مفهوم مخالف داره یا خیر. در تصویر ذیل ببینید، کتاب واقعاً قابل استفاده‌ای هست:

  • سید نورالله شاهرخی
۱۵
تیر
۹۷

بعید میدونم خیلی‌هاتون این کتاب استاد کاتوزیان رو دیده باشید یا حتی از وجودش مطلع باشید. استاد همیشه برای من یه اسطوره‌ی به تمام معنا بوده، بجای اسطوره بگم معشوق بهتره، با همه‌ی مختصات یه معشوق. باورتون میشه وقتی برای خرید کتابی چیزی میرفتم دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، مثل کسی که رفته توی محل رفت و آمد معشوقش، مدام قلبم تالاپ تولوپ میزد که اییییییی خدا الان ممکنه همینطور که دارم راه میرم توی راهروها استاد رو ببینم؟ همینجور معمولی که راه میرفتم نفسم توی سینه حبس بود. اونوخ تا اونموقع حتی عکس استاد رو هم ندیده بودم و اگر فرد مسن و جا افتاده‌ای از جلوم رد میشد با خودم فکر میکردم ممکنه این استاد باشه؟

بعدن توی یکی از همین رفت و آمدها یه اطلاعیه توی بورد دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران دیدم که دعوت کرده بودن برای حضور در مراسم بزرگداشت استاد - هنوز در قید حیات بودن ایشون - تصویرش رو هم توی اون اطلاعیه زده بودن و اونجا بود که اولین بار ایشون رو دیدم و دیگه از اون به بعد چشمای تشنه‌م می‌دونستن که معشوقم کیه و باید سراغ کی بگردم. جالبه که چهره‌ی استاد دقیقاً با اون چیزی که نزد خودم مجسم کرده بودم سازگار بود. اون چشمای تیزبین و دقیق، دماغ بزرگ و عینک ته استکانی، موهای یکدست سفید، صورت اصلاح شده، چین‌های عمیق روی گونه، دقیییقن همون بود، اونوخ چهره‌ش شباهت عجیبی به بابام داشت و همین ارادت منو به ایشون صد چندان کرد. 

همیشه دوست داشتم اسطوره‌م، معشوقم رو توی کانتکست زندگیش بشناسم و وارد حیطه‌ی خصوصیش بشم و ببینم پشت ایییینهمه استدلال و منطقی که توی کتاباش هست چی خوابیده، دیدید کسی رو که دوست دارید، میخاید از همه چیز زندگیش از کوچکترین جزئیاتش سر درارید. برای منم همین طور بود، قبل از اینکه استاد، زندگینامه‌ش رو - تحت عنوان : از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود - بده بیرون، تنها دریچه به زندگی استاد و عقایدش در زمینه‌های دیگری غیر از حقوق، همین کتاب بود - گذری بر انقلاب ایران - استاد، توی این کتاب، دیدگاه‌های سیاسی خودش رو توضیح میده، احتمالاً کاملاً براتون قابل پیش بینی هست که چرا این کتاب، فقط یکبار اونم توی سال 1360 چاپ شد و دیگه بعداً هرگز چاپ نشد. با چه ولع و شیفتگی‌ای دنبال این کتاب بودم، باورتون میشه فقط برای خریدن این کتاب اونم به چهارصد برابر برابر قیمت پشت جلد :-| توی یکی از کتاب فروشی‌های عتیقه توی یکی از پاساژهای خاک خورده‌ی خیابون انقلاب، چند بار رفتم تهران و برگشتم؟ حتماً با خودتون میگید دیوونه‌س این! حق دارید فاصله‌ی بین عشق و جنون، خیلی وختا محو میشه و به صفر میرسه. چققققققدر با ولع این کتاب رو می‌خوندم، خط به خطش رو میبلعیدم و مدام این حس که دارم صفحه به صفحه به آخرای کتاب نزدیک میشم عیشم رو منغّص می‌کرد.

بعدها که استاد کتاب زندگینامه‌ش رو داد بیرون از تهران که خریدمش تا اومدم خرم‌آباد، به مقصد که رسیدم توی اتوبوس دو سومش رو با نور موبایل توی اتوبوسی که در شب حرکت می‌کرد خونده بودم، خونه که رسیدم هم نخوابیدم تا کتاب رو تموم کردم. اون کتاب گذری بر انقلاب ایران که محاله گیرتون بیاد، بنابراین بهتون توصیه میکنم کتاب زندگینامه استاد رو حتمن بخونید، بسسسسسسیار الهام‌بخش و روحیه دهنده است. اینه :

  • سید نورالله شاهرخی
۲۱
آبان
۹۶

برداشت اول : در محضر استاد 


امروز اومدم تهران، دانشگاه. خدمت استاد راهنمام دکتر رحیمی هم رسیدم. که با آقای صفایی مشترکاً کتاب مسؤولیت مدنی نوشتن. از باب تجدید خاطره، سر کلاس مدنی 3 ایشون هم حاضر شدم. فایل صوتیشو اگر شد میذارم توی کانال که با ایشون و شیوه‌ی تدریسشون آشنا بشید. چ حس خوبیه وختی آدم میره پیش معلمش؛ وختی خودت معلمی، همش بقیه انتظار دارن براشون تعیین تکلیف کنی و در مورد کاراشون تصمیم بگیری. مدام باید بگی این تحقیق خوبه یا نه، این موضوع برای پایان نامه خوبه یا نه، این ارائه در کلاس خوب بود یا نبود، فردا مشکل دارم میشه نیام؟ ووووو.... و تو مدام باید تصمیم بگیری، اما وختی خودت معلم نیستی، وختی میری و در محضر معلمت می‌نشینی مث یه بره آرام میشی!!!! مودب می‌نشینی روی صندلی، حالت خضوع و خشوع از تمام رفتار سکناتت میباره، حرف نمیزنی مگر ایشون اجازه بده،حالا مدام تویی که اگر سؤالی داشته باشی مطرح میکنی و ایشون هست که باید برای تو تصمیم بگیره و تو تمام تنت گوش میشه و مدام حواست هست که یک کلمه از حرفای استاد رو از دست ندی، حالا تو نیستی که میشنوی استاد، این خودتی که مدام اول هر جمله‌ت هی استاد استاد میکنی، نمیدونم شاید به نظرتون منطقی نباشه، اما من این حس مطیع بودن، این ادب آمیخته با احترام، این قوت قاهره‌ی استاد رو خییییییلی دوس دارم و از وختی خودم معلمم و کمتر این حس مطیع بودن رو در درون خودم می‌چشم ارزش این حس رو بیشتر درک می‌کنم و وختی یه روزی مث امروز، در محضر یکی از استادام قرار می‌گیرم لحظه لحظه اون مدت رو با لذذذذذت می‌بلعم و مزمزه می‌کنم. این از این...


برداشت دوم : کتب خریداری شده


امروز رفتم انقلاب این کتاب زیر رو واسه پایان‌نامه خودم گرفتم

این کتاب زیری رو هم واسه یکی از دوستام گرفتم، در دو جلد صد قاعده فقهی رو به طور مختصر، بررسی کرده ینی معنای قاعده، مدارک قاعده و برخی فروع و مسائل مرتبط با قاعده رو بیان کرده و در مواردی که امکانش وجود داشته با مواد قانونی هم تطبیق داده، برای شرکت توی مصاحبه‌های حضوری و همچنین برای درس قواعد فقه، کتاب خوبی هست. البته خب طبیعتاً زیاد تحلیلی نیست. دو جلدش 32000 تومن. 


برداشت سوم : کتب ملاحظه شده


دو تا کتاب تست هم دیدم، یکی کتاب تست حقوق مدنی دکتر قربانی، قبلاً دو جلدی بود، الان یکجلدیش چاپ شده 55000 تومن. پاسخ تست‌ها رو تحلیلی بحث کرده و ترجیحش نسبت به تست حقوق مدنی شهبازی اینه که شهبازی فقط آزمون‌های تا سال 92 رو داره ولی این کتاب تا سال 96 رو پوشش میده، فقط فروشندهه میگفت اشکالش اینه نظرات شخصی خودشم توی پاسخاش دخیل کرده و ممکنه پاسخی که ارائه کرده مد نظر طراح سؤال نبوده باشه(العهدة علی الراوی = مسؤولیت با گوینده)، یه کتاب تست دیگه هم دیدم حقوق مدنی پیری، باز فروشندهه گفت این تست، خوبیش اینه نظرات شخصی توی پاسخاش دخیل نیست و تا همین آزمون قضاوت اخیر رو پوشش داده و به روز هست، می‌گفت با داشتن این کتاب، چنین تصور کنید که کتاب تست حقوق مدنی شهبازی رو به صورت به روز شده دارد.این قیمتش 50 تومن بود. باز العهدة علی الراوی. 

این کتاب زیری رو هم دیدم، از این جهت به نظرم جالب بود که همهٔ مواد قانون مدنی رو ماده به ماده اومده با مثال توضیح داده واسه کسانی که مطالب رو از طریق مثال، بهتر یاد میگیرن، کتاب مفیدی هست.

این بود سوغاتی من از سفر تهران برای شما! 

  • سید نورالله شاهرخی
۰۷
مرداد
۹۵

کتاب سفرنامه پولاک نوشته‌ی کیست؟

کتابی ست نوشته شده توسط یه پزشک آلمانی به نام یاکوب ادوارد پولاک (به آلمانی: Jakob Eduard Polak) (زادهٔ ۱۲ نوامبر ۱۸۱۸ در مورژینا، بوهم - درگذشتهٔ ۸ اکتبر ۱۸۹۱ در وین).


پولاک که بود و چه کرد؟

این پزشک فرزند یه خونواده بسیار فقیر یهودی بود. تحصیلات خودش رو در رشته‌های پزشکی و مردم‌نگاری در دانشگاه‌های وین و پراگ تموم کرد و در رشتهٔ پزشکی زنان تخصص گرفت. پولاک به دعوت امیرکبیر واسه تدریس توی دارالفنون همراه با شیش نفر دیگه از اساتید اتریشی در سال ۱۲۳۰ ه‍. ق، قبل از گشایش دارالفنون به ایران اومد. پولاک با تربیت دانش‌آموزان دارالفنون و تألیف اولین کتب پزشکی مدرن، نقشی کلیدی در معرفی پزشکی نوین به ایران ایفا کرد. دکتر پولاک در سال ۱۲۳۴ ه‍.ق، پس از دکتر کلوله و قبل از استخدام دکتر تولوزان، طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود و بعد از ۱۰ سال اقامت در ایران به وطن خود بازگشت.(1)


کتاب سفرنامه پولاک از چه نظر، کتاب مهمی است؟

این دکتر توی این مدتی که توی ایران بوده مشاهدات و تجربیات خودش درباره زندگی و زمانه‌ی اون موقع ایران به رشته تحریر درآورده و با دقت حیرت‌انگیزی جزئیات زندگی و فرهنگ ایرانیا رو از دید خودش نوشته. کسانی که علاقه به ماشین زمان و برگشتن به قلب قرون گذشته دارن این کتاب رو منبع حیرت‌انگیزی خواهند دید چون اوووووونقد دقیق نوشته شده که آدم رو میبره به داخل همون کوچه های گِلی و خاک گرفته‌ی عهد ناصری و ما رو دقیق با فرهنگ مردم در اون موقع آشنا میکنه.


کتاب سفرنامه پولاک با سایر کتب تاریخی چه تفاوت عمده‌ای دارد؟

ممکنه بگید خب این اطلاعات تاریخی رو آدم میتونه از کتب تاریخی هم به دست بیاره بنابراین این کتاب همچینم چیز جدیدی نیست، اما این تصور اشتباه هست، چون اونچه در کتب تاریخی مورد توجه قرار گرفته و ثبت و ضبط شده بیشتر زندگی درباریا و طبقات اعیان و اشراف هست و ما از زندگی و فرهنگ مردم کوچه و بازار در قرون گذشته اطلاعات دقیقی در دست نداریم، از این حیث این کتاب یک منبع تاریخی یگانه‌س، چون به دقت و با جزئیات اعجاب انگیز، شیوه زندگی مردم اون دوران رو برای ما تصویر میکنه و از این رهگذر این امکان رو به ما میده که بدونیم حدود صد و پنجاه سال پیش، فرهنگ مردم ما چطور بوده و آیا ما پیشرفت خاصی کردیم یا خیر.


چه قسمتی از این کتاب، الان اینجا آورده شده است؟

قسمت‌هایی از این کتاب رو در ذیل میارم و اگه وقت شد و شما هم علاقه داشتید قسمتایی دیگه رو هم در مطالب بعدی، ارائه خواهم کرد. بخصوص قسمتایی که راجع به فرهنگ بانوان ایرانی و مسائل مربوط به ازدواج در فرهنگ اون موقع هست رو خیلی جالب نوشته که اگه شد در مطالب بعد، قسمتای قابل انتشارش رو منتشر خواهم کرد. مشخصات دقیق کتاب رو هم میتونید در انتهای مطلب، ملاحظه بفرمایید.

این قسمتی که در ذیل میارم نظر دکتر پولاک و مشاهدات ایشون هست در خصوص فرهنگ قوم ایرانی.


آیا من سخنان دکتر پولاک، در مورد فرهنگ و خُلق و خوی ایرانی رو تأیید میکنم؟

برای جلوگیری از سوء تفاهمات رایج لازمه عرض کنم این فقط و فقط نظر ایشون هست و من نفیاً یا اثباتاً این مطالب رو رد یا تأیید نمیکنم. معتقد هم نیستم هر چی ایشون نوشته وحی مُنزَل هست و معتقد هم نیستم همه‌ی ایرانیا همین طوری هستن که ایشون نوشته، فقط واسم جالب بود که ایشون انقد دقیق روی فرهنگ و خُلق و خوی ایرانیا دقیق شده و این مطالب رو به رشته تحریر درآورده.

از شنیدن نظرات شما هم در خصوص این مطالب، استقبال میکنم.


آغاز مطلب دکتر پولاک در مورد وجوه ممیزه‌ی ایرانیان در عهد ناصرالدین شاه قاجار :

ایرانیای اون موقع تناسب اندام داشتن!!!

بدنشان به هیچ وجه چربى نمى آورد و از طرف دیگر لاغرى بسیار هم بندرت دیده مى شود. من در مجموع فقط سه ایرانى فربه دیده ام، آن هم نه به آن اندازه که سوارکارى بر ایشان امرى مشکل باشد. قامت آنها قدرى از قامت متوسط یک پیاده نظام بلندتر است، افراد خارق العاده بلند و باریک یا به طور غیر- عادى پست و کوتاه کمتر بچشم مى خورند. هموطنان من، آقایان افسرها، چندان این نکته جلب توجهشان را مى کرد که اغلب مرا متوجه به آن مى کردند.

کنترل بر احساسات

حالت چهره آنان جدى است اما نه خیلى حاکى از تیزهوشى و نه مانند بعضى از اروپائیها بى حال و کاریکاتورى؛ زیرا یک فرد ایرانى نمى گذارد که در اثر عواطف شدید به هیجان بیاید، بلکه برعکس در اثر ممارست و عادت چنان شده که بتواند لا اقل ظاهر را حفظ کند. بدین دلیل از شکلک درآوردن و حالات مختلف به چهره دادن سخت ابا دارد و به همین دلیل حرکات صورت اروپائیها خیلى توجهش را جلب مى کند.

ساختمان بدنی

روى هم رفته از نظر ساختمان بدنى به نوع قفقازى شبیه است و از این لحاظ به کلى از اقوام و مللى که با وى در یک مملکت زندگى مى کنند بخصوص از تاتارها، ارامنه و یهودیان مشخص و ممتاز است؛ از این گذشته ماهیتا نیز هیچ وجه مشترکى با اقوام سرزمینهاى جنوبى و سامیها در خود نمى بیند.

متملق نسبت به بالادست و متکبر نسبت به زیردست

در بین طبقات بالاتر و مرفه تر و از آن گذشته بین کسانى که از راه نوشتن امرار معاش مى کنند، کسانى که به نامهاى میرزا، مستوفى، محرر، منشى شهرت دارند و همچنین بین مستخدمین پرزرق و برق اغلب به طبائع و خلق و خوهائى برمى خوریم که در داستان «حاجى باباى اصفهانى» تألیف موریه بنحوى داهیانه توصیف شده است. ایرانیها خود نامى به روى این نوع مردم گذارده اند و به آنها «فضول» و به اعمال و رفتارشان فضولى مى گویند. فضول کسى است که خود را با هر وضع و حالى وفق مى دهد و در هر حالى براى خود «مداخل» دست و پا مى کند و ملک و مال دیگران را از آن خود مى گرداند و به اصطلاح فارسى زبانان «مى خورد». وى گستاخ و سمج است. همه اخبار و رویدادهاى تازه شهر را مى داند و مى داند که از اینها چگونه به نفع خود استفاده کند. وى در مقابل بالادستهاى خود بزانو مى افتد و به زمین مى خزد و در برابر زیردستان سراسر نخوت است، و در هر حال و مقامى شخصیت خود را به رخ آنان مى کشد.

منظماً و عموماً دروغگو!!!!

منظماً و عموماً دروغ مى گوید و تنها هنگامى حرف راست بر دهانش جارى مى شود که نفعى در آن برایش متصور باشد. اخبار دروغ را شایع مى کند، توطئه براه مى اندازد و تهمت مى زند؛ مى کوشد به انحاى مختلف کسى را که روزى برایش مفید بوده خرد و نابود کند زیرا از نمکشناسى بوئى نبرده است؛ نمى خواهد تعهدى یا وظیفه اى در برابر کسى داشته باشد. اشعارى، ابیاتى و لطیفه هائى را مى تواند بموقع بخواند و همیشه نکته هاى مناسبى را در حافظه حاضر و آماده دارد. همه کارى از او برمى آید و به درد هرکسى مى خورد از وزیر گرفته تا مهتر. ایرانى با وجود اینکه هر جمله اى را مؤکد ادا مى کند، به راستگوئى چندان پایبند نیست و از هنگامى که سعدى گفت «دروغ مصلحت- آمیز به از راست فتنه انگیز»، هر دروغ و دغلى را مصلحت آمیز قلمداد مى کند. از طرف دیگر اصرارى ندارد که طرف صحبت گفته هاى او را باور کند و هرگاه مچش را بگیرند با لبخندى به دروغ بودن گفته خود معترف مى شود.

در اینجا مواضعه اى دوطرفه موجود است. یعنى همان سکه قلبى را که در معامله گرفته اى خرج مى کنى بى آنکه خود را فریبنده یا فریب خورده بدانى.

قَسَمِ دروغ، راحت میخورَد

هر جمله اى را به قید قسم مؤکد مى کند. هرگاه مچش را بگیرند که چرا دروغ گفتى بى هیچ پروائى مى گوید «گه خوردم».(2) بخصوص در اصفهان فضول اصل بسیار پیدا مى شود و به همین دلیل هم هست که موریه قهرمانان داستانش را از مردم آن شهر انتخاب کرده است. نمونه تمام عیار فضول صدراعظم پیشین میرزا آقا خان است که حتى براى خود ایرانیان اعجوبه اى بشمار مى رفت. به وى فضول بن فضول مى گویند. در دوره محمد شاه به خدمت دیوانى درآمد؛ صدر اعظم آن روز حاجى میرزا آقاسى که میرزا آقا خان در کارش حیله مى کرد و برایش توطئه مى چید درباره اش گفته: «اگر دیو دماوند به دشت تهران نظر بیندازد و در آنجا متوجه آقا خان بشود فورا دست و پاى خود را جمع مى کند، زیرا فورا مى فهمد که استادش را پیدا کرده است. » چون مسافر اروپائى اغلب با این قبیل مردم سروکار پیدا مى کند (یعنی طبقه‌ی میرزایان و کارمندان دیوانی) به همین دلیل بسهولت کاریکاتور موریه را به جاى حقیقت مى گیرد و این سجایاى خاص یک طبقه از مردم را از سر سهو و خطا، به قاطبه یک ملت تعمیم مى دهد.(4)

طمعکار بودن

ایرانى روى هم رفته طماع است، دلش مى خواهد پول فراوان بچنگ آورد، بدون اینکه پروا کند که این پول از چه محلى بدست مى آید. به همان آسانى هم که پول را بدست آورده باز آن را بباد مى دهد تا دستگاه پرتجملى درچیند. در بعضى موارد سخت خسیس مى شود، و در کار عشق و عاشقى اندازه نگه نمى دارد.

خونواده دوست بودن

سخت به خانواده، به تیره و طایفه خود مى چسبد و هیچ بخت و شوربختى، هیچ فراز و هیچ نشیبى وى را از بستگى به خانواده جدا نمى کند.

افشا کردن اسرار خانواده اصلا هیچ موردى ندارد و مورد تحقیر همگان است حتى اگر این پرده درى به خاطر و نفع همگان انجام گرفته باشد.

رعایت اعتدال در خوراک

ایرانى در خوراک اعتدال و قناعت را رعایت مى کند؛ در هر مقامى باشد باز مقدارى نان، پنیر و سبزى صحرائى او را راضى و خشنود مى کند، ولى مشروب الکلى و ادویه محرکه را دوست دارد.

راضی به سرنوشت

به آسایش و آرامش دلبسته است اما در اوضاع و احوال خاصى سخت کوش و خستگى ناپذیر مى شود و مى تواند گرما و سرما، گرسنگى و تشنگى را تحمل کند. بخت و شوربختى را با خونسردى کامل مى پذیرد و بر خود هموار مى کند. هرگاه مثلا در مشرق‌زمین بازى روزگار- که در آنجا این امر غیر ممکن هم نیست- یک محرر (= نویسنده‌ی) ساده‌ی عادى را به مرتبه وزارت برساند یک چیز هست که به نظر این مرد خوشبخت عجیب مى آید، و آن اینکه چرا این مقام قبلا به وى داده نشده، و دیگر اینکه چطور او به قریحه و استعداد خود قبل از آنکه دیگران آن را دریافته باشند پى نبرده بوده است. حال اگر همین شخص چندى بعد از مقام خود خلع شود و ثروتش به یغما رود، راحت و آسوده به اندرون پناه مى برد و همچون ایوب عرب مى گوید: «قسمت است، همه مال شاه، عمر پادشاه دراز باد».

خوددار و مترصدِ فرصتِ انتقام بودن

ایرانى به مقدار زیاد مى تواند عواطف و هیجانات خود را مکتوم نگاهدارد؛ از چهره اش هیچ معلوم نیست که در درونش چه مى گذرد، همه آنها مانند لوح سفید هستند. ایرانى مى تواند مدتها خشم و ناراحتى را در خود مخفى نگاهدارد تا لحظه مناسب براى تصفیه حساب و انتقام فرارسد. در این مورد وى این پند سعدى را به گوش مى گیرد که داستان آن چنین است:

مردم آزارى را حکایت کنند که سنگى بر سر صالحى زد؛ درویش را مجال انتقام نبود، سنگ را نگاه مى داشت تا زمانى که ملک را بر آن لشکرى خشم آمد و در چاهش کرد. درویش اندر آمد و سنگ بر سرش کوفت. گفتا:

تو کیستى، و مرا این سنگ چرا زدى؟ گفت: من فلانم، و این همان سنگست که در فلان تاریخ بر سر من زدى. گفت: چندین روزگار کجا بودى؟ گفت:

از جاهت اندیشه مى کردم، اکنون که در چاهت دیدم فرصت غنیمت شمردم.

ناسزائى را که بینى بختیار :: عاقلان تسلیم کردند اختیار

چون ندارى ناخن درنده تیز :: با بدان آن به که کم گیرى ستیز

هرکه با پولاد بازو پنجه کرد :: ساعد مسکین خود را رنجه کرد

باش تا دستش ببندد روزگار :: پس به کام دوستان مغزش برار

خُلقیات شخصی ایرانیان

ایرانى از اصل مسلم «هیچ گاه حیرت مکن» پیروى مى کند؛ هرگاه تحت تأثیر مزاج آتشین خود قرار گیرد مى داند چه کند که کسى مراتب اعجاب وى را درنیابد، وى شعرشناس است و ساز و آواز را خوش دارد اما اغلب فکر و اندیشه را فداى کلمه و وزن مى کند. شوخ طبع است ولى در تفکر خود از منطق پیروى نمى کند. اگر جمله «انسان فناپذیر است و فلانى هم انسان است» را برایش بخوانى، فورا نتیجه گیرى مى کند: خوب پس فلانى اسب و خر نیست و... غیره.

صبر و تحمل دارد اما وای به روزی که صبر و تحملش سر برود

وى که از هر صاحب مقامى نفرت دارد مى داند که چگونه در برابر هرکس سر فرود آورد. خوى جنگیدن و پرخاشگرى در او کم است، مدتهاى مدید شدیدترین فشارها را تحمل مى کند ولى سرانجام با مشت محکم آن را درهم مى شکند و با هتک حرمت از خانواده طرف طعم انتقام را به وى مى چشاند.

اگر آب ببینه شناگر قابلی ست!

همواره از تقوا و عدالت دم مى زند، نفرت خود را از ظلم و خودسرى بیان مى دارد؛ اما همین که دور به دستش افتاد خود جبار بى نظیرى مى شود و بدون اندیشه ملک و مال دیگران را غصب مى کند.

فشار بر زیردستان

هرگاه پادشاه فشارى از طرف کشورهاى بزرگ اروپائى احساس کند او نیز به سهم خود وزرا، و آنها حکام، و حکام نیز زیردستان و خدام، و این گروه اخیر سرانجام مسیحیان، یهودیان و گبرها را زیر فشار ظالمانه خود قرار مى دهند.

عدم برنامه ریزی برای آینده

ایرانى که از فرداى خود تأمین ندارد فقط و فقط در زمان حال زندگى مى کند؛ شاه نیز مانند خان منزل خود را آن طور مى سازد که تنها چند سال دوام کند؛ دهقان نیز به مقدار لازم از آن نوع درختان میوه مى کارد که بتواند در اسرع وقت از ثمر آن بهره ور شود.

دیگران را مسؤول اَعمال خود دانستن

ایرانى باطنا ستمگر نیست، با حیوانات رفتارى نرمتر دارد تا با انسان. مشاهده مستمر ظلم و ستم و خودسرى از حس همدردى و رأفتش کاسته؛ بدین دلیل وى گوش به فرمان است تا دست به هر اقدام ظالمانه اى بزند و در عین حال مسؤولیت اقدام خود را به گردن دیگرى بیندازد.

مهمانی دادن

دوست دارد میهمانى بدهد، فرودست ترین نوکران نیز حاضر است تمام حقوق ماهانه اش را صرف یک پذیرائى از دوستان کند.

قلباً مهمان نواز نبودن

باوجود این از مفهوم میهمان نوازى خبر ندارد. وى فقط از آن جهت میهمانى مى دهد که آنها نیز متقابلا میهمانش کنند، یا بدان دلیل که از تنها غذا خوردن حوصله اش سر مى رود، ولى به هرحال از انجام وظایف میهمان نوازى استنکاف دارد.

علاقمند به نمایش بودن

از دیدن نمایش، مضحکه، رقص و آتش بازى سخت مسرور مى شود؛ وى که خود نیز هنرپیشه اى مادرزاد است مى داند یک نمایش خوب را چه جور تحسین کند، هر تماشائى وى را مجذوب مى کند.

مقلد بودن

قوه ابداع چندانى ندارد اما در کار تقلید سخت کوشاست؛ زود مطلب را مى گیرد، به سرعت مى آموزد، اما بزودى بر جاى مى ماند و به استفاده از دریافته‌ها و آموخته‌ها اکتفا مى کند.

رشوه گرفتن

به سهولت مى توان با پول خریدش، اما این رشوه گیرى اغلب تحت عنوان دیگرى انجام مى پذیرد.

ریاکار بودن

او که اصلا متعصب نیست دلش مى خواهد که مؤمن و مقدس قلمداد شود. دو ایرانى که در منزل هیچ گاه نماز نمى خوانند به محض اینکه به هم برسند در این مورد خاص به وظیفه خود عمل مى کنند، درحالى که هر دو مى دانند قصد فریفتن یکدیگر را دارند.

تعارفات بیش از حد و تو خالی

در معاشرت، ایرانى مطبوع همیشه مى داند چگونه مراتب اخلاص خود را ابراز دارد، و از طرف صحبت خود نیز حتى هنگامى که چشم دیدن یکدیگر را ندارند و به خون هم تشنه اند انتظار رفتار متقابل را دارد. ایرانى که طبعا گشاده دست نیست نمى تواند از رسم موجود سرپیچى کند، پس به محض اینکه کسى از چیزى که متعلق به اوست تعریف و تمجید کند فورا آن را به طرف مى بخشد، اگر از قلیان او، اسب او... تعریف کنید فورا مى شنوید که مى گوید: «پیشکش، مال شماست». و هرچند که این کلمات، تعارفى توخالى بیش نیست باز گاه در مورد بعضى از اشیاء غیر مهم این بخشش عملى مى شود. در نتیجه به اروپائیان توصیه مى شود که از مدح و ثناى فراوان بپرهیزند و به همین ترتیب از اصل «هیچ چیز را تحسین مکن» پیروى کنند، چه در غیر این صورت خود و میزبانشان را دچار مخمصه مى کنند.

عمل نکردن به وعده

وى هیچ وقت خواهش دیگرى یا توقعى را که از او دارند به کلى رد نمى کند، چنین کارى با خلق و خویش مغایرت دارد؛ پس ترجیح مى دهد که قول بدهد و بعد به وعده عمل نکند؛ چنین کارى را همواره نمى توان به تقلب تعبیر کرد، بلکه باید دانست این نوعى ضعف است که در وجود او خانه کرده. خودش مى گوید نمى خواهد خواهنده اى را «محروم» کند، پس مى کوشد مطلب را به درازا بکشاند و متقاضى را خسته کند. اما باید دانست که متقاضى خود یک ایرانى است و با استدعاى مکرر و اصرار و ابرام مى تواند اینجا و آنجا کارش را از پیش ببرد. از طرف دیگر کم نیستند متقاضیانى که ماهها با امید پوچ به این در و آن درمى زنند و آخرین دینار کیسه خود را خرج مى کنند تا عاقبت احتیاج آنان را وادار به ترک محل مى کند. اروپائى که با این جنبه از خوى و خلق ایرانى آشنائى ندارد بخشم مى آید؛ اما بهتر آن است که ما با وضع موجود کنار بیائیم و به وعد و وعید هم دلخوش نباشیم.

خیالباف بودن

ایرانى میل خاصى به خیالبافى و چیزهاى پنهانى و اسرارآمیز دارد؛ هر انجمن پنهانى توجه او را به خود جلب مى کند، براى هر فرقه جدید دینى فورا طرفداران بسیارى پیدا مى شود؛ به همین ترتیب هم هست که مثلا فراماسونرى مورد علاقه خاص او قرار مى گیرد. فراماسونرى را در فارسى «فراموشخانه» مى گویند. برحسب تصادف کلمه فرانسوى Framacon با کلمه فارسى «فراموش» شباهت دارد. بدین جهت شایع شده بود که هرکس وارد لژ شود زندگى قبلى خود را به دست فراموشى مى سپارد. پس از بازگشت خیلى از ایرانیان از انگلستان در دوره محمد شاه و در دوره جدید با هیأت نمایندگى فرخ خان، فراماسونرى در ایران تقریبا انتشار یافت و حتى تا نزدیک ترین اطرافیان شاه رسوخ کرد تا به جائى که بسیارى از ملانماها و سادات نیز پایشان به این جمع کشیده شد. جلسات مخفى تشکیل مى شد و لابد صحنه هاى جالب توجهى از فداکارى و گذشت در آن اجتماعات وجود داشته که آدمى را به یاد طرفداران سن سیمون در دوره انفانتن مى انداخته است. سرانجام شاه عنان شکیب از دست داد و با تمام قوا به مقابله برخاست و رؤساى فراموشخانه را تهدید به مرگ کرد؛ بسیارى هم در زندانها و تبعید کفاره وفادارى و حمیت خود را دادند. در ایران از هر جمعیت پنهانى واهمه دارند و مى ترسند که مبادا آنان پس از چندى به اقداماتى علیه حکومت و کارهاى خلاف آن دست بزنند و درنتیجه بنیان قدرت موجود را بلرزه بیفکنند.

شیوه سلام و علیک کردن

سلام کردن بین همه مسلمانان به یک نهج است. کسى که وارد مى شود مى گوید؛ «سلام علیکم» که در جواب آن مى گویند «و علیکم السلام و رحمت‌الله». به هنگام خداحافظى صاحبخانه مى گوید: «خوش آمدى، صفا آوردى، مشرف، مزین». و کسى که مى خواهد از خانه خارج شود مى گوید: «لطف عالى کم نشود» یا «سایه شما کم نشود». معمولا این عبارات سلام و علیک را براى غیر مسلمانان بکار نمى برند، زیرا فکر مى کنند که آثارى از مسلمانى در این عبارات نهفته است؛ پس در نتیجه با آنها با مشتى از کلمات و عبارات تعارف آمیز و پرسشهائى که متوجه حال مزاجى طرف صحبت است روبرو مى شوند. زیردستان رؤساى خود را با حرکت دست از زانو به طرف قوزک پا به علامت عبودیت و فرمانبردارى سلام مى گویند. در بسیارى از مناطق به جاى سلام کردن به هم مى گویند: اوغور باشد.

حرص و ولع برای استفاده از القاب

حرص و ولع براى به کار بردن تعارفات و القاب در خطاب حد و حصرى ندارد. به یکدیگر شریف، سرکار و جناب مى گویند. حتى دو مستخدم که در خانه اعیان به کار مشغولند وقتى بهم مى رسند از به کار بردن لفظ سرکار در حق یکدیگر دریغ نمى ورزند. به هنگام خطاب کمتر ممکن است به اسم تنها اکتفا کنند، بلکه کلمه میرزا را جلو اسم مى گذارند یا عنوان خان یا بگ را به دنبال نام مى آورند. در مورد زنان خانم یا حد اقل کلمه ترکى باجى بکار برده مى شود. کسى که به زیارت خانه خدا رفته باشد داراى عنوان حاجى است؛ کسانى که به زیارت کربلا و مشهد رفته اند به اسم خود نام کربلائى و مشهدى را مى افزایند.

شیوه‌ی فحاشی میان ایرانیان

لعن و نفرینها و فحشهاى ایرانیان نیز از ممیزات آنهاست. معمولا هدف فحش شخص نیست بلکه خانواده او بخصوص پدر، زن یا قبور گذشتگان وى است، زیرا برحسب مفهومى که زندگى خانوادگى دارد فحش به خانواده بسى ناگوارتر از دشنام به فرد مخاطب است. رایج ترین آنها عبارت از «پدرسوخته» و «.... » (3) است که کلمه اخیر را ترکى زبانها به «کپى اوغلو» ترجمه مى کنند. اغلب فحشهائى که براى زنان به کار مى رود چندان رکیک است که به ترجمه آنها مجاز نیستم و این کلمات قبیح را اغلب از دهان کودکان هم که آنها را به تقلید بزرگترها بکار مى برند مى توان شنید.

تأکید کردن بر اظهارات

ایرانى بسیار مایل است که اظهارات خود را به صورت مؤکد ذکر کند و البته این کار به هیچ وجه ضامن صحت گفتار نیست. مثلا اغلب به سر على، به سر محمد، به سر شاه و غیره قسم مى خورد و به تکرار مى گوید و الله، بالله تالله. بسیارى از سوگندها به حساب طرف مذاکره به کار برده مى شود مثل به سر شما که اغلب استعمال دارد. به هنگام تصدیق سر خود را به طریقى خاص تکان مى دهد. در مورد انکار سر خود را به بالا و عقب مى برد و در عین حال لبها را جمع مى کند. خشم خود را معمولا با به کار بردن عبارت لا اله الا الله و تمجید و اعجاب خود را با بارک الله، آفرین، هزار آفرین، ما شاء الله بیان مى دارد.


مشخصات کامل کتاب:

سفرنامه پولاک : ایران و ایرانیان - مشخصات کتاب

سرشناسه: پولاک، یاکوب ادوارد، ۱۸۱۸-۱۸۹۱م.

Polak, Jakob Eduard

عنوان و نام پدیدآور: سفرنامه پولاک "ایران و ایرانیان"

نوشته یاکوب ادوارد پولاک؛ ترجمه کیکاووس جهانداری.

مشخصات نشر: تهران: خوارزمی، ۱۳۶۸.

مشخصات ظاهری: ۵۳۶ ص.

شابک: ۳۵۰۰ریال ؛ با جلد زرکوب ۱۷۵۰ ریال (جاپ اول)

وضعیت فهرست نویسی: برون سپاری.

یادداشت: عنوان اصلی: Persien das land und seine bewohner....

یادداشت: چاپ اول: تیر ۱۳۶۱.

یادداشت: کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع: سفرنامه ها

موضوع: ایران -- سیر و سیاحت

موضوع: ایران -- تمدن

موضوع: ایران --آداب و رسوم و زندگی اجتماعی

شناسه افزوده: جهانداری، کیکاوس، ۱۳۰۲ -، مترجم

رده بندی کنگره: DSR۱۳۷۹/پ ۹س ۷ ۱۳۶۸

رده بندی دیویی: ۹۵۵/۰۰۴۲

شماره کتابشناسی ملی: م ۶۹-۹۴۹ 


(1)  منبع قسمت زندگینامه: این لینک.

(2)  بابت انتشار این اصطلاح شنیع از همه‌ی خوانندگان وبلاگ، عذرخواهی می‌کنم.

(3) به دلیل شناعت فوق‌العاده، مجبور به حذف فحش مربوطه شدم. بابت حذف این قسمت از همه‌ی خوانندگان وبلاگ عذرخواهی می‌کنم.

(4) البته خوانندگان عزیز توجه داشته باشن، همچنان که از متن مطلب هم واضح هست، نویسنده، این دو سه قسمت اخیر رو در مورد اون دسته از ایرانیا مطرح کرده که اونا رو « فضول » خطاب می‌کنه و خودِ پولاک هم معتقد نیس که همه‌ی اقشار ایرانیا دقیقاً همین اندازه دروغگو و دغلکار هستن.

  • سید نورالله شاهرخی
۰۹
دی
۹۴

بازدیدکننده‌ی محترم (پارسا) لطف کردن و در پیِ درخواست من ، کتاب‌های کتابخونه‌ی خودشون رو با همه‌ی ما ب اشتراک گذاشتن ؛ از ایشون بسیار ممنونم.  بابت تأخیر چند ماهه‌ای که در گذاشتن این عکسا ب وجود اومد از ایشون عذرخواهی می‌کنم ؛ بازدیدکنندگان دیگری هم سابقن کتابای خودشونو با ما به اشتراک گذاشته بودن ک می‌تونید از طریق قسمت (معرفی کتاب در موضوعات مختلف) ذیل طبقه‌بندی موضوعی اون مطالب رو هم ببینید و با کتابخونه‌ی اون بزرگواران هم آشنا بشید. 

اگر بازدیدکننده‌ی محترمی دیگه‌ای هم هست که دوست داره تصویری از کتابخونه‌ی خودش رو با ما ب اشتراک بذاره ، من استقبال می‌کنم.



در صورت تمایل ، برای دیدن تصویر فوق در ابعاد بزرگتر ، اینجا را کلیک کنید.

در صورت تمایل ، برای دیدن تصویر فوق در ابعاد بزرگتر ، اینجا را کلیک کنید.


بازدیدکننده‌ی محترم پارسا در مقام ارائه‌ی توضیح واسه عکسای فوق ، مرقوم فرمودن : 


فک نکنم توضیح خاصی نیاز باشه اینا عکس همه‌ی کتابام نیست؛ کتابایی هستن ک ب نظر مهمتر میان از بقیه ؛ خواستم اون کتاب سفره آرایی رو از قفسه بردارم پشیمون شدم فک کردم چ ایرادی داره ک دانشجوها بدونن یک دانشجو در کنار توجه به تحصیلات و زندگی اجتماعی باید در زندگی شخصی هم پیشرفت کنه حتی در خانه داری و آشپزی.


  • سید نورالله شاهرخی
۱۱
آبان
۹۴

ما (من و برخی از بزرگواران دیگه) بخاطر اینکه معتقدیم همونطور ک در مقابل جسممون مسؤولیم و باید امکانات رفاهی واسش فراهم کنیم ، در مقابل روح و روانمون و در مقابل اعتقادات و مذهبمون هم مسؤولیم ، چند ماهی هست ک ب حول و قوه‌ی الهی شروع کردیم در کنار مطالعات مداوم درسی ، یک دوره‌ی کتابخوانی رو هم در برنامه‌های روزانه‌مون گُنجوندیم ؛ بسته به نوع کتاب هر روز ده صفحه یا پونزده صفحه ؛ در هر روز بیشتر از نیم ساعت نمیشه ؛ اگه از امور متفرقه و شامورتی بازیا !!! کم کنیم و وختمونو کمتر توی شبکه‌های ضد اجتماعی !!! هدر بدیم ادامه‌ی همیشگی این طرح ، دور از دسترس نیس !

اولین کتابی ک اینجا معرفی می‌کنم زن در آئینه‌ی جمال و جلال (تألیف آیت‌الله جوادی آملی) هست ؛ میتونید از اینجا (حجم : تقریباً یک مگابایت) دانلودش کنید ؛ من البته نسخه‌ی کاغذیشو خریداری کردم و از روی اون میخونم ولی شما میتونید از این طریق مطالعه‌َ‌ش کنید ؛ کتاب در مورد دید اسلام نسبت ب بانوان هست و برای کسانی ک در این زمینه سؤالاتی دارن میتونه منبع مفیدی باشه. ما در نظر داریم هر روز ده صفحه (از روی نسخه‌ی کاغذی) این کتاب رو مطالعه کنیم. کتابای بعدی رو هم ب شرط اینکه عمری باقی باشه از همین طریق معرفی خواهم کرد.

+ شما هم اگر مایل ب پیوستن ب این طرح هستید بسم‌الله ....

  • سید نورالله شاهرخی
۰۸
شهریور
۹۴

بازدیدکننده‌ی محترم (هومن) لطف کردن و در پیِ درخواست من ، کتاب‌های کتابخونه‌ی خودشون رو با همه‌ی ما ب اشتراک گذاشتن ؛ از ایشون بسیار ممنونم. بخصوص اینکه در مورد هر تصویر ، توضیحات مفیدی هم ارائه کردن ک می‌تونید در ذیل هر تصویر ، اون توضیحات رو ببینید. (توضیحاتِ مربوط به هر تصویر ، ذیلِ اون تصویر اومده)

آغاز مطلب

در صورت تمایل ، برای دیدن این تصویر در ابعاد بزرگتر ، اینجا را کلیک کنید.

این کتاب‌هایی هست که من بیشتر واسه زبان می‌خونم، علی‌الخصوص واسه اخذ مدرک آیلتس، کتاب‌های متون حقوقی هم علاوه بر اونا دارم، اما سعی می‌کنم واسه متون حقوقی بیشتر، متن آزاد از اینترنت بگیرم و خودم ترجمه کنم، اون کتاب oxford law هم دیکشنری انگلیسی به انگلیس متون تخصصی هست، کتاب خوبیه، اونایی هم که از 1 تا 9 شماره دارن مجموعه کتاب‌های آزمون‌های آیلتس هستن که بفهمیم تو آزمون چطور و از کجا سؤال میارن طراح‌های سؤالات، اون آخری‌هام 504 واژه و وُرد اِسکیل هستن واسه لغت اون وُرد اسکیل‌ها خوبن.

در صورت تمایل ، برای دیدن این تصویر در ابعاد بزرگتر ، اینجا را کلیک کنید.

این کتاب‌ها خودشون گویای همه چی هستن و نیازی به توصیف و تشریح ندارن، اینا کتاب‌هایی هستن که بخشی از زندگی من هستن، و من عاشقشونم.

در صورت تمایل ، برای دیدن این تصویر در ابعاد بزرگتر ، اینجا را کلیک کنید.

این مجموعه آرامش بخش منه، علی‌الخصوص سه جلد گامی به سوی عدالت اثر استاد بزرگوار علم حقوق ، با خوندن کتاب‌های این استاد بزرگوار آدم میره به یه حال و هوای دیگه.

در صورت تمایل ، برای دیدن این تصویر در ابعاد بزرگتر ، اینجا را کلیک کنید.

این پنج جلد اثر جاودان این استاد ارجمند (استاد محمد جعفر جعفری لنگرودی) و حاصل تلاش چندین ساله ایشونه و بسیار کاربردی و عالی، اون وسط هم دو جلد از مکاسب که مربوط به بحث بیع اثر شیخ انصاری دامت برکاته (هر چند که این لفظ رو برای مجتهد یا فقیهی که در قید حیات هست به کار می‌برن اما به نظر من این اشخاص هیچ وقت نمی‌میرن چرا که یادشون همیشه زنده‌ست) که البته متن مکاسب به همراهِ ترجمه و شرح برگرفته از دروسِ حوزویِ آیت الله پایانی (این مجموعه‌ای که من دو جلد ازش رو دارم)مجموعا 16 جلد هست و در آخر هم 14 جلد شرح لمعه اثر شهید ثانی و ترجمه دکتر شیروانی نیاز به توصیف نداره.

پایان مطلب

+  چند نفر دیگه از بازدیدکنندگان محترم هم منت گذاشتن و تصاویری از کتابخونه‌ی خودشون رو ارسال کردن که در موقع مناسب ، در وبلاگ قرار خواهم داد ، اگر بازدیدکننده‌ی محترمی دیگه‌ای هم هست که دوست داره تصویری از کتابخونه‌ی خودش رو با ما ب اشتراک بذاره ، من استقبال می‌کنم.

  • سید نورالله شاهرخی
۲۲
مرداد
۹۴

بازدیدکننده‌‌ی محترم  (ناصر) در پی درخواست من مبنی بر ارسال تصویری از کتب خریداری شده در نمایشگاه کتاب سال 1394 ، لطف کردن و خریدهای خودشون رو طی یک تصویر ارسال کردن ک در ذیل می‌بینید ؛ مطلبی هم فرستادن ک حاوی فهرست کتب و قیمت‌ِ مجموع کتب هست ک در ذیل ، مطالعه میفرمائید ؛ از ایشون بسیار سپاسگزارم.


در صورت تمایل ، برای مشاهده‌ی تصویر فوق در ابعاد واقعی ، کلیک کنید


آغاز مطلب 

اینم از خرید امسال من در نمایشگاه کتاب،متاسفانه به علت خستگی و سنگینی کتابهای درسی،موفق به خرید کتابهای غیر درسی نشدم!!

معرفی کتابهای از سمت(راست به چپ)

  • مجموعه قوانین و مقررات جزایی ، منصور جهانگیر ، نشر دوران
  • قرآن کریم ، اباالفضل بهرام پور ، انتشارات اسوه
  • آزمونهای حقوق مدنی ، دکتر شهبازی ، انتشاران میزان
  • مجموعه سوالات طبقه بندی شده ی آیین دادرسی مدنی ؛ دکتر کمالوند ، انتشارات مشاهیر دادآفرین
  • آیات الاحکام ، دکتر ابولقاسم گرجی ، انتشارات میزان
  • اصول فقه دانشگاهی ، محمد رضا شب خیز ؛ عباد محمد تبار ، انتشارات آوا
  • حقوق شرکتهای تجاری ، دکتر کورش کاویانی ، انشارات میزان
  • حقوق جزای عمومی1 و 2 و 3 دکتر اردبیلی ، انتشارات میزان
  • حقوق جزای اختصاصی 1 و 2 و 3دکتر میر محمد صادقی ؛ انتشارا میزان
  • 3 جلدآیین دادرسی مدنی دوره ی پیشرفته دکتر شمش ، انتشارات دراک
  • ارث دکتر شهیدی ، انتشارات مجد
  • 5جلد قواعد عمومی قراردادها ، دکتر کاتوزیان ؛ انتشارات سهامی انتشار
  • تحریر الروضه فی شرح اللمعه ، جلد اول و دوم ، علیرضا امینی_سید محمد رضا آیتی ؛ انتشارات طه
  • فقه استدلالی ، ترجمه تحریر الروضه فی شرح اللمعه ، سید مهدی دادمرزی ؛ انتشارات طه
قیمت کل کتابهای خریداری شده (443000) هزار تومان شد.

پایان مطلب
  • سید نورالله شاهرخی
۱۴
مرداد
۹۴

بازدیدکننده‌ی محترم (ترم دومی – حالا اینکه ایشون چرا این اسم رو واسه خودشون انتخاب کردن خودش ماجرای مفصلی داره ک اگه تمایل داشتن خودشون بیان می‌کنن !) لطف کردن و تصاویری از کتابایی که دارن رو واسم ارسال کردن تا با شما به اشتراک بذارم و چ خوب کردن ک در مورد هر تصویر هم مطلبی کوتاه نوشتن ک در واقع خاطره‌نگاری‌ای هست بر این تصاویر ؛ ضمن تشکر از ایشون اعلام آمادگ می‌کنم تا تصاویر کتابای شما رو هم در صورت تمایلِ خودتون در وبلاگ قرار بدم ؛ چقد خوبه که لااقل از کتابایی که همدیگه داریم مطلع باشیم تا اگه کتاب خوبی توی کتابخونه‌‌ی یه نفر دیگه دیدیم ک ب نظرمون میتونست احتیاجاتِ علمیِ ما رو بر طرف کنه ، از وجود اون کتاب ، آگاه بشیم و بتونیم بریم اونو تهیه کنیم و احتیاجمون رو بر طرف کنیم. از این بازدیدکننده‌ی محترم ، بسیار ممنون و متشکر هستم و در پایان همین مطلب ، تقاضایی دارم از ایشون ک خوشحال میشم بتونن در صورت امکان ، اجابتش کنن. اما تصاویر :

آغاز مطلب :

انقد از نمایشگاه کتاب خریدم امسال که نمیدونم از کدومشو ن عکس بگیرم چند تا کتاب غیر درسی هم گرفتم که دیگه نتونستم بیارم خونه ، این کتابها رو چون تابستون نیاز داشتم آوردمشون...

تصویر اول

·        دوره ۵ جلدی (قواعد عمومی قراردادها) دکتر کاتوزیان ؛ این کتاب و امسال از نمایشگاه خریدم ، یادمه که از ترم ۲.۳ در آرزوی این دوره کتاب بودم که هیچ وقت موفق به خریدش نشدم که خوشبختانه امسال سعادتش حاصل شد...

·        دوره دو جلدی دکتر هاشمی ؛ اولین کتاب حقوقی که به معرفی دکتر کرمی نژاد خریدم...

·        دوره دو جلدی حقوق خانواده دکتر کاتوزیان. این کتاب رو ترم یک کارشناسی پدرم برام هدیه خریدن.

·        کتاب عناصر جنایت جنگی. این کتابو توی مراسم رونمایی از این کتاب تو دانشگاه بهمون هدیه دادن که تا الان موفق به خوندنش نشدم متاسفانه.

تصویر دوم

·        دوره ده جلدی ترجمه نموداری شرح لمعه.

این کتابو دکتر محبوبی ترم ۲ بهم معرفی کردن و بعد کم کم دوره ی این کتابو کامل خریدم...از خوندن فقه با این کتاب لذت می برم...این کتابها رو قبلا خریدم ولی چون خیلی خوب بودن گفتم عکسشو بذارم.

پ.ن: اون کتاب عتیقه هم تو عکسا کتاب داستان دوران کودکیمه که تا الان بیش از ۵۰ بار خوندمش واقعا ارامش بخش ترین کتاب هست واسم... (عیبی نداشت اسمشم میگفتید ؛ دیگه حالا ک توی عکس هست ینی خاطره‌‌ی مشترک همه‌ی ماها شده این کتاب !! در صورت تمایل البته ! حمل بر دخالت و تجسس نشه یه وخت خدای ناکرده !)

تصویر سوم

·        کتابهای دکتر آشوری و دکتر آخوندی رو داشتم

ولی چون قانون عوض شده سه جلد از دوره ۷ جلدی جدید ایشون رو مجدداً خریدم...بقیه‌ی جلدها تغییر آنچنانی نکردن.

تصویر چهارم

·        روانشناسی جنایی ؛ این کتابو چند صفحه‌شو قبلا تو کتابخونه دانشگاه خونده بودم ، کتاب خوبی بود برای پیش مطالعه خریدمش چون ترم آینده این درس رو داریم.

·        چند کتاب هم برای روش تحقیق گرفتم برای پایان نامه.

·        جرم شناسی بالینی هم برای تکمیل مطالعاتم گرفتم چون این ترم جرم شناسی داشتیم.

پایان مطلب

تقاضا نوشت : از بازدیدکننده‌ی محترم (ترم دومی) ، تقاضا دارم در صورت امکان ، لطف کنید دو صفحه ، بیشتر یا کمتر از کتاب ترجمه‌ی نموداری شرح لمعه ، بخش متاجر (قسمت خیارات ترجیحاً) رو واسم عکس بگیرید و بفرستید تا ببینم کیفیت کار در چه حدی هست ، این دو یا چند صفحه رو هم در فرصت مقتضی در وبلاگ قرار خواهم داد تا سایر بازدیدکنندگان هم از نزدیک با این کتاب آشنا بشن.

+ بازدیدکننده‌ی محترم (ناصر) هم لیستی از کتب خریداری شده‌ی خودشون از نمایشگاه کتاب رو ارسال کردن واسم ، لیست به دستم رسیده اما تصویری ک ارسال کردن آدرسش اشتباه هست و به دستم نرسیده ، در صورت تمایل ، مجددن ارسال کنن تصویر رو تا بذارم توی وبلاگ.

  • سید نورالله شاهرخی
۱۰
مرداد
۹۴

در راستای ترویج فرهنگ خرید و مطالعه‌ی کتاب ، (درسی یا غیر درسی فرق نمیکنه) قبلاً از بازدیدکنندگان محترم درخواست کرده بودم در صورت تمایل لطف کنن و تصویری از خریدایی ک از نمایشگاه کتاب کردن رو در اختیارم قرار بدن تا در وبلاگ قرار بدم. حالا یکی از بازدیدکنندگان محترم (اقلیما) لطف کردن و تصویر ذیل رو که خریدای ایشون توی نمایشگاه کتاب امسال هست در اختیار من قرار دادن تا با شما ب اشتراک بذارم. از ایشون سپاسگزارم.

اینم اسم کتابایی هست ک ایشون خریدن از نمایشگاه :

·        مسئولیت مدنی، دکتر صفایی و دکتر رحیمی

·        ترجمه ی لا مید سیمپل

·        تندیس های بی قرار باران

·        سه جلد دادرسی مدنی پیشرفته، دکتر شمس

·        5  جلد قواعد عمومی قراردادها، دکتر کاتوزیان.

·        شفعه ، وصیت و ارث کاتوزیان.

دو سؤال از ایشون دارم ک در صورت تمایل اگه جواب بدن ممنون میشم.

اول اینکه اون کتاب تندیس‌های ... موضوعش چی هست ؟ کتاب خوبیه ؟

دوم اینکه ان کتابا سرجمع چند تومن شد ؟ سه جلد شمس و 5 جلد قواعد عمومی چقد شد پولشون ؟

+ این بُن‌های کتاب ک بهتون میدن بذل و بخشش نکنید ب اطرافیان !!! نفروشید !!! خودتون کتاب بخرید ازش !!! مدیونی داره والا !!!!

++ بقیه‌ی دوستان هم اگه تصاویری از کتابایی ک خریدن رو ارسال کنن ، چ کتابایی ک توی نمایشگاه کتاب خریدن و چه غیر اون ، با کمال میل قرار میدم توی وبلاگ. ترجیحاً ب همراه مطلبی کوتاه در خصوص معرفی اون کتاب یا کتاب‌ها.

  • سید نورالله شاهرخی
۰۲
مرداد
۹۴

قسمت اول این مطلب ( یعنی بخش مربوط به نمایشگاه کتاب سال 1393 ) نخستین بار در جمعه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت 14:29 با شماره پست : 363 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.

قسمت اول مطلب - نمایشگاه کتاب سال 1393

این هفته بخاطر امتحان حقوق تجارت پیشرفته ( با دکتر پاسبـــــ.ـان ) رفتم تهران ؛ سؤالات امتحانی ایشون رو در ذیل می‌بینید. جالب است که سؤال شماره‌ی 3 ایشون رو من در کلاسای حقوق تجارت 2 ، عیناً تدریس می‌کنم و اون یادداشت‌هایی که زیر برگه نوشتم هم دقیقن اون دلایلی است که در کلاس تدریس می‌کنم ؛ نوشتم اون پایین که یادم نره احیانن.

 

این هم منم و دو تا از همکلاسا توی حیاط دانشکده که به طرز شگفت انگیزی پر بود از گل‌های سفید و قرمز محمدی؛ بسسسسسیااااار زیبا و روح‌افزا بود ؛ برای دیدن تصاویر ذیل در ابعاد بزرگ‌تر ، اینجا و اینجا را کلیک کنید.



این هم کلیه‌ی خریدهای من است از نمایشگاه کتاب امسال.


بیشترشون حقوقی بود و البته چن تا هم کتاب مربوط به شعر و ادبیات ؛ برای دیدن تصویر این کتابا با کیفیت بالاتر ،اینجا رو کلیک کنین ؛ اسامیشون به ترتیب از چپ به راست از این قراره :

1.مکتب حافظ – منوچهر مرتضوی (دو جلد)

2.گنجینه‌ی آشنا – حسین الهی قمشه‌ای(365 روز با شاعران پارسی گو – گلچینی از شعر شاعران بزرگ پارسی گو بر اساس موضوع ، مرتب شده بر اساس 365 موضوع)(روز اول با یکی از دوستان رفتیم توی غرفه‌ی انتشارات سخن ؛ ناشر این کتاب ؛ با هم به این جمع‌بندی رسیدیم که با توجه به قیمت کتاب ، 50000 تومان ، این کتابو نخرم ؛ روز دوم دیدم نمیتونم نخرم ؛ (اینقد شعر قشنگْ قشنگ و به قول جناب حافظ ، " آب‌دار" توش هست که آدم دلش غَنج! میره) بنابراین با پوزش از اون دوست محترم (بی‌احترامی نشه به مشورت مشترکمون!) ، خواهش می‌کنم ایشون از دیدن این کتاب این جا ، جا نخورن !)

3.فردوسی و شاهنامه – منوچهر مرتضوی(هدیه برای پدرم ؛ که بسسسیار علاقمند شاهنامه است)

4.ضمان عقدی – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

5.رهن و صلح – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

6.حقوق اموال – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

7.تأثیر اراده در حقوق مدنی – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

8.حقوق تعهدات – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

9.مضاربه – دکتر لنگرودی - انتشارات کتابخانه‌ی گنج دانش

10.مختصر حقوق خانواده – دکتر صفایی و دکتر امامی

11.عقود مشارکتی، توثیقی و غیرلازم(مدنی7) – دکتر علیرضا باریکلو

12.اشخاص و حمایت‌های حقوقی آنان(مدنی1) – دکتر علیرضا باریکلو

13.حق شفعه، وصیت و ارث – دکتر سید مرتضی قاسم‌زاده - نشر دادگستر

14.اصول قراردادها و تعهدات – دکتر سید مرتضی قاسم‌زاده - نشر دادگستر

15.قواعد فقه – قاعده‌ی لاضرر – دکتر حمید بهرامی احمدی

16.کمک حافظه‌ی آیین دادرسی مدنی (دو جلد)

17.آزمون‌های حقوق مدنی – دکتر شهبازی (در نمایشگاه و باید بگم کلاً در تهران، این کتاب ، نایاب شده بود! اینو در محل اقامت خودم و پس از بازگشت از نمایشگاه خریدم ؛ اما چون قصد داشتم از نمایشگاه بخرمش گذاشتمش توی لیستای خرید نمایشگاه ! تعجب نکنین که من تست واسه چیمه؛ میخام توی تدریس ازش استفاده کنم ؛ یعنی به هنگام تدریس هر مطلب ، تستاش رو هم بگم ! آدم بیکار ندیدین عایا ؟ یا بهتره بگم آدم عاشق تدریس ندیدین عایا ؟)

چند پانوشت :

اول – فکر کنین من موقع حمل اینهمه کتاب از مسیر نمایشگاه به خوابگاه ، خوابگاه به ترمینال جنوب و ترمینال مقصد به خونه چه زجری کشیدم ! دلم نیومد کتابا رو بدم پست بیاره !اگه یه وخت این وسط مسطا گم شدن کسی پاسخگو بود عایا ؟ حسم مث یه بچه بود که واسش اسباب‌بازی خریدن بعد واسه اینکه وزنش اذیتش نکنه میخا ازش بگیرنش ! ینی اگه زیر بار له میشدم هم حاضر نبودم بدم کسی دیگه واسم بیاره!!!!

دوم – کتابای دکتر لنگرودی رو تا حالا نداشتم ؛ ا ن‌ ق ل اب کردم شروع کردم به خریدن ؛ چن تای دیگه‌شون مونده.

سوم – کتاب یه وسیله‌ی شخصیه ؛ چیزی مث مسواک یا حوله ! امانت داده نمی‌شود! با عرض پوزش از تمام امانت‌گیرندگان احتمالی !

اینم قسمتی از کتابخونه‌ی منه توی خونه ؛ بقیه‌ش توی کمد و کارتون و انواع و اقسام جاهاس اینا اون قسمتی از کتابامه که دلم نیومده از خودم دورشون کنم ! مدیونید فک کنید من همه‌ی اینا رو خوندم ها ..... گفته باشم !

قسمت دوم مطلب - نمایشگاه کتاب سال 1394

امسال نوشت : امسال هم بنا بود بعد از نمایشگا کتاب ، عکس خریدهامو بگیرم و همچنین هر کدوم از بازدیدکنندگان محترم هم ک تمایل داشتن کتابایی ک خریدن از نمایشگاه رو معرفی کنن ؛ اما همون پستی ک در این زمینه گذاشتم و دعوت ب همکاری کردم شد آخرین پست من در بلاگفا و بعدش اون فاجعه رخ داد و ششصد پست توی بلاگفا از دست رفت و بقیه‌ی ماجرا رو هم دیگه خودتون بهتر از من خبر دارین ؛ ب هر حال خریدای امسال من از نمایشگا اینا هستن ؛ همشون توی یه عکس جا نشدن گذاشتم توی دو عکس : (برای دیدن تصاویر در ابعاد واقعی و تشخیص مشخصات کتبِ خریداری شده ، روی تصاویر کوچک کلیک کنید.)


کتاب نوشت : عمده‌ش همون دوره‌ی سیزده جلدیِ تاریخ تمدنِ ویل دورانت بود (هر جلدش با تخفیف نمایشگاه افتاد تقریبن سی تومن) ؛ ک با توجه ب قیمتِ فعلیِ کتاب ، ارزونه واقعن ؛ این جزو برنامه‌های جاه‌طلبانه و بلند پروازانه‌ی قدیمیِ من بود ک تاریخ تمدن ویل دورانت رو بخرم ک خدا رو شکر امسال موفق شدم ب خریدشون ؛ده بیس سالی می‌شد ک وسوسه‌ی انجام این کار تو سرم بود !!!!! یه دوره‌ی کامل از تاریخِ کُلِ دنیاست. بعدشم اون پنج جلد ادب ، فِنای مقربان از آیةالله جوادی آملی ک شرح زیارت جامعه‌ی کبیره هست و عااااااالی نوشته واقعن ؛ چهار جلدش رو قبلا داشتم و هر سال در برابر وسوسه‌ی خرید مجلدات بعدیش مقاومت میکردم ک دیگه امسال دل ب دریا زدم و خریدم !!!! اون کتاب بررسی تطبیقی حقوق خانواده‌ی استاد صفایی هم کتاب خیییییللی خوبی هست. ب هر حال همینا بود ؛ امیدوارم مورد استفاده‌ی شمام قرار بگیره این لیست.

زحمت نوشت : دیدید یه بچه‌ای اسباب بازی میخره تا دو سه روز دوس نداره حتا یه متر هم از خودش جدا کنه اون اسباب بازیا رو ؟ و شب هم کنار اون اسباب بازیا میخابه حتا ؟ منم نسبت ب کتابی ک تازه میخرمشون عینن همین حس رو دارم ؛ واسه همینم علیرغم اینکه امکانش بود ک کتابایِ تازه خریداری شده رو از همون نمایشگاه پست کنم تا درِ خونه ، دلم نیومد و ترجیح دادم اییییینهمه بار رو بدون ماشین با خودم حمل کنم از نمایشگاه تا ترمینال جنوب و بعدشم تا خونه !!! و میتونید حدس بزنید جسمم چ مشقتی کشید !!! تا یه هفته کمرم درد میکرد !!!! روحم اما .... خیالش راحت بود ؛ مهم هم همون روح هست دیگه !!!!! نه ؟

  • سید نورالله شاهرخی