روز
|
درس
|
خودخوان معرفی شده
|
تعداد ساعت برگزاری کلاس
|
شنبه (1394/06/28)
|
آیین دادرسی مدنی 2
|
شمارهی 146 تا 187
|
دو ساعت
|
شنبه (1394/06/28)
|
حقوق تجارت 4
|
صفحهی 194 تا 205
|
دو ساعت
|
شنبه (1394/06/28)
|
حقوق مدنی 3
|
صفحهی 13 تا 15 و 18 تا
22 و 248 تا 255
|
سه ساعت
|
شنبه (1394/06/28)
|
حقوق مدنی 1
|
از ابتدای باب اول تا
پایان غائب مفقودالاثر
|
یکساعت
|
شنبه (1394/06/28)
|
ادلهی اثبات دعوا
|
صفحهی 63 تا 76
|
دو ساعت
|
یکشنبه(1394/06/29)
|
آیین دادرسی مدنی 2
|
-
|
دو ساعت (فوقالعاده)
|
یکشنبه(1394/06/29)
|
حقوق تجارت 4
|
-
|
دو ساعت (فوقالعاده)
|
یکشنبه(1394/06/29)
|
حقوق مدنی 3
|
-
|
دو ساعت (فوقالعاده)
|
یکشنبه(1394/06/29)
|
ادلهی اثبات دعوا
|
-
|
دو ساعت (فوقالعاده)
|
منظور نوشت : جدول فوق ، جهت اطلاع بزرگوارانی ارائه شده ک ب هر دلیل تصمیم گرفتن هفتهی اول ، در کلاسای دانشگاه آیت الله العظمی بروجردی ، حضور نداشته باشن. گزارشِ کارِ ما ، در هفتهی جاری ، ب شکلی بود ک در فوق ملاحظه میفرمائید ؛ ب هر نحو ک صلاح میدونید نسبت ب جبران این عقب ماندگی ، اقدامات لازم رو مبذول بفرمائید.
حق نوشت : حق با کیاس ؟ اونایی ک زحمت کشیدن
تشریف آوردن کلاس یا اونایی ک ب هر دلیل (آماده نبودن خوابگاه و سلف وووو) موندن
خونه ؟ اینکه بگیم چون از یه کلاس بیس نفره چهار نفر اومده پس کلاس تشکیل نمیشه
ینی اینکه حق با اون شونزده نفری هست ک نیومدن و این چهار نفری ک اومدن بیخود وخت
گذاشتن و اومدن !!!! این ینی اینکه کارِ غیر قانونیِ غایبان ، منشأ حق شده واسشون
!!! این ینی اینکه ب جای اینکه ما متخلفین رو مجازات کنیم داریم قانونمداران رو
مجازات میکنیم !!!! همیشه توی زمان تحصیل خودم هم متنفر بودم از این نحوه ی استدلال
؛ دانشگاه رسمن شروع شده و دلیلی نداره ک ما منتظر اعلاحضرتان و علیا مخدراتی
باشیم ک ب هر دلیل نیومدن !!! خیر ؛ ما درسمون رو میدیم ، این اونا هستن ک باید
برسونن خودشون رو ! ما نباید منتظر اونا بمونیم !!! البته کلی گفتم این رو ؛ وگرنه
خدا رو شکر ، بچههای کلاس من اومده بودن ک همینجا هم تشکر میکنم ازشون ؛ ب
عنوان مثال از یک کلاس 27 نفره 17 نفر حاضر بود و از یه کلاس 14 نفره 12 نفر حاضر
بود.
اول مرغ بود یا تخم مرغ ؟ :
ب
دانشجوا میگیم چرا هفتهی اول نمیاید ؟ میگن چون سلف و خوابگاه نیست ؛ ب مسؤولین
سلف و خوابگاه میگیم چرا شما نیستید ؟ میگن ما ک نمیتونیم واسه کمتر از پنجاه نفر
پخت کنیم یا خوابگاه رو وا کنیم ؛ ما نیستیم چون دانشجو نیس !!!!
این معادله باید
ب هم بخوره ؛ اگر هر معلمی بگه در هر حال ولو با تعداد اندک ، کلاس من تشکیل میشه
، دانشجو واسه اینکه عقب نَمونه از درس ، میاد ، و وختی دانشجو بیاد و تعدادش ب حد
نصاب برسه سلف مجبوره پخت کنه و خوابگاه مجبوره وا بشه و سرویس مجبوره ب طور منظم
رفت و اومد داشته باشه.
نتیجهی اخلاقی : امیدوارم همهمون از معلم گرفته تا مسؤول
و دانشجو در وهلهی اول ب انجام وظیفهمون فکر کنیم و همش چشممون ب اینور و اونور
نباشه تا ببینیم بقیه وظیفشون رو انجام میدن یا نه. انجام وظیفه تا سر حدددد مرگ
!!! ممکنه ب نظرتون شعاری ، آرمانی یا خییییییلی چیزای دیگه برسه ولی عقیدهی من
اینه.
لذذذذت نوشت : با خودم فک میکنم اگه شغلم معلمی نبود
زندگیِ اجتماعی و کاریم چقـــــــــــد بیمعنا و مهمل ب نظر میرسید !!!!!