عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

آآآآآآفرین بر حافظ !

جمعه شهریور ۶ ۱۳۹۴، ۰۷:۲۱ ق.ظ


از سرِ کُشته‌ی‌ خود می‌گذرد همچون باد :: چه توان کرد که عُمر است و شتابی دارد

این بیت حسسسس عجیبی داره واسه من ؛ اگر ما بودیم  و همین یک بیت از حافظ ب ما رسیده بود کافی بود ک ب خاطر همین یک بیت ، او رو جزوِ بزرگانِ ادبیاتِ این سرزمین بدونیم.

از نظر آوایی :

ببینید این شعر ، داره معشوقی رو تصویر می‌کنه ک عاشقِ خودش رو کُشته و حالا بی اعتنا و دامن‌کِشان از سرِ جنازه‌ی او می‌گذره ؛ مثل یک نسیم ؛ حالا مصرعِ دوم رو آهنگین در ذهن خودتون بخونید ، با وزن (فَعَلاتُن فَعَلاتُن فَعَلاتُن فَعَلُن) ، اصلن خودِ این وزن ، مث نسیم میمونه ، نسیمِ خنک ، ک آروم از کنارِ آدم میگذره و دل و جججونش رو صفا میده ، و جالبه این نسیم ، اینجا ، معشوقی هست ک عاشقِ خودش رو کُشته و داره از کنار او میگذره ، مفهوم ، چقد ظالمانه‌س و آوا چقد لطیف ، و همین تضاد ، چقد زیبا و دلنشینه.

از نظر مفهومی :

معنای اول :

این بیت میتونه در وصف خودِ عُمر باشه ، ارزشمندترین داراییِ ما ، ک آروم ، مث باد ، از کنار میگذره و ما رو هر لحظه ب مرگ و پایان فرصت‌ها نزدیک‌تر میکنه. ما در واقع ، کُشته‌ی عمر هستیم.

معنای دوم :

همون معنایی ک در قسمت آوایی گفتم ؛ معشوقی ک عاشق خودش رو کُشته و حالا بی اعتنا و دامن‌کِشان از کنار او رد میشه ؛ معشوق ، در واقع ، به منزله‌ی جان و به مثابهِ عُمرِ عاشق هست و همونقد واسش عزیزه ؛ مثل عمر ، با همون سرعت و لطافت در حالیکه ما رو هر لحظه ب مرگ نزدیک میکنه از کنار ما رد میشه و ما چاره‌ای بجز قبول این واقعیت نداریم.

****

شعر حافظ ، همه بیت الغزل معرفت است :: آفرین بر نَفَسِ دلکش و لطف سخنش

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۲۱ ق.ظ
  • سید نورالله شاهرخی

نظرات  (۴)

زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست/ هرکسی نغمه ی خود خواند و از صحنه رود/صحنه پیوسته به جاست /خرم ان کس که ز او بسپارند یاد 
سلام.  حافظ حقیقت زندگی رو گفته که اصلا شیرین نیست  منظورم گذرا بودنه عمره .در عین حال زندگی خیلی قشنگه فقط کافیه اونو درست رقم بزنیم. 
پاسخ:
سلام ، بله ، همینطوره ، ممنونم از کامنت جنابعالی.
حافظ و مولوی جز، شاعرانی هستن که من با خوندن اشعارشون احساس شعف میکنم!
پاسخ:
ممنونم بابت اظهار نظرتون.
حافظ و مولوی جز، شاعرانی هستن که من با خوندن اشعارشون احساس شعف میکنم!
پاسخ:
ممنونم بابت اظهار نظرتون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">