عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

انسانم آرزوست !

جمعه شهریور ۶ ۱۳۹۴، ۰۴:۴۵ ب.ظ

یه کسی هست توی محله‌‌ای ک ما زندگی می‌کنیم ک اندکی روان‌پریش هست ، یا شایدم ما روان‌پریش هستیم ک همه رو با مقیاس خودمون اندازه می‌گیریم و ب هر کی مث ما نباشه خییییلی راحت میگیم روان‌پریش ، یا شایدم ما از نظر ایشون روان‌پریش هستیم ؛ ب هر حال .... حالا کارایی ک میکنه بماند ، اما بیشتر وختا توی یه پارک کوچیک ک نزدیک خونه‌ی ما هست ، گذرون میکنه ، تلاش مردم محل واسه اینکه نیروی انتظامی‌ای بهزیستی‌ای چیزی بیاد جَمِش کنه هم بنا ب دلائل مختلف ، ب جایی نرسیده ، زمستونا یه پتو مینداخت روی سرِ خودش و یه چوب دستی هم دستش بود ک احتیاجاتِ مختلفِ خودش رو باهاش برطرف میکرده لابد.

حالا اینا منظورِ نظر من نیس ، صرفن گفتم یه اطلاعات مقدماتی ب دست بیارین از پیش‌زمینه‌ی این موضوع. چیزی ک الان میخام بگم رو قبلن در موردش شنیده بودم ولی تا امروز خودم ندیدم ، باورم نشد ؛ واسه اینکه با مردم کمتر تعامل داشته باشه و شایدم کمتر مزاحمش بشن یا کمتر مزاحم مردم بشه ، یه کارتن کرده بود تویِ سرِ خودش و نشسته بود لبِ دیواره‌ی کنار رودخونه و پاهاشو از دیواره آویزون کرده بود پائین ، تصویرِ عجیبِ سوررئالیستی3 و مالیخولیایی‌ای بود ، تصویر مردی ک نشسته لب رود ، با یه کارتن توی سرش ! از اون تصویرا ک سالوادور دالی4 ، لابد میتونست یه نقاشیِ معرکه‌ی سوررئال دراره ازش ! با خودم فک کردم چقد کارِ ظریفی انجام داده ، کارتن کرده توی سر خودش تا از دستِ مردمِ این زمونه راحت بگیره و یاد این شعر مولانا افتادم که :

دی شیخ با چراغ همی گشت گِردِ شهر :: کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست1

حالا این بنده خدا لابد زیاد گشته و پیدا نکرده و ناامید شده و ترجیح داده دیگه توی همون تاریکیِ کارتونی ک تویِ سَرِ خودش میکنه زندگی کنه !!!! من ک یه جورایی حق میدم ب این بزرگوار. و فوری این بیت اومد توی ذهنم که : 

گفتند یافت می‌نشود گشته‌ایم ما :: گفت آنکه یافت می‌نشود آنم آرزوست2




1 و 2 - مولوی ؛ دیوان شمس ؛ غزلیات ؛ غزل شماره‌ی 441.

3 - "سور"(sur) در لغت به معنی "روی" و "رئال"(Real) به معنای "حقیقت" است. بنابراین سوررئالیسم به معنای "ورای واقعیت" یا "آن سوی واقعیت" است. سوررئالیسم مکتبی است "هنری و ادبی" که در فاصله جنگ‌های اول و دوم جهانی در "اروپا" شکل گرفت. زادگاه این مکتب کشور "فرانسه" بود. سوررئالیسم، در واقع عصیانی است در برابر تمدن غرب؛ چرا که اعضای این مکتب کسانی بودند که دوران نوجوانی آنها با جنگ جهانی اول مصادف شده بود. از نظر این افراد، تمدنی که عامل ایجاد جنگ و ویرانی است به هیچ وجه قابل اعتماد نبود. به همبن سبب، این نوجوانان با انقلابی فکری و هنری در قالب مکتب سوررئالیسم، اعتراض خود را به این تمدن و جهان صرفا "مادی" نشان دادند. مکتب سوررئالیسم توجه ویژه‌ای به قوای روحی انسان دارد. سوررئالیست‌ها می‌کوشیدند با کمک این نیروها، شرایط نابسامان زندگی خود را تغییر دهند. به عقیده آنها اگر نیروهای پنهان روح انسان آزاد گردد، دستیابی به یک زندگی بهتر چندان دور از انتظار نخواهد بود. آنها زندگی بر مبنای عقل را ناکار آمد می‌دانستند. سوررئالیست‌ها برای گریز از جهان واقعی به واقعیتی دیگر پناه بردند که در ورای واقعیت‌های ظاهری وجود داشت. این جنبش همه ارزش‌های انسانی را نفی نمی‌کرد، بلکه در پی یافتن ارزش‌های تازه‌ای بود که بتواند زندگی بهتری را به ارمغان آورد. آنها این واقعیت مطلق را در آزادسازی ذهن از همه قیود یافتند.

4 - سالوادور دالی خالق‌ نقاشی سورئالیسم‌ یکی از پیشگامان‌ هنر سورئالیسم‌ در دنیا است‌. نقاشیهای معروف‌سالوادور دالی نشان‌ دهنده‌ سبک‌ سورئالیسم‌ یافرا واقعی میباشد.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • جمعه ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۴۵ ب.ظ
  • سید نورالله شاهرخی

نظرات  (۴)

  1. سلام استاد
  2.  من اون موضوع ازدواج مجدد رو خوندم
  3. باید بگم ک اصلا موافق نبودم قانع نشدم دلایل قابل توجیحی واسه ازدواج مجدد مردان وجود نداره
  4. مگه میشه به صرف اینکه دخت از پسر زیاده تو جامعه این نسخه رو پیچید ک مردان باید زن دوم بگیرن تا دخترای مجرد به آرزو هاشون برسن رسیدن به ارزو به چ قیمت اخه ب قیمت ویران کردن زندگی ی نفر دیگه 
  5. اخه هم ما هم شما هم همه ی مردا خوب میدونن تو این دوره زمونه هیچ مردی نمیتونه عدالتو بین زناش برقرار کنه
  6.  اینو شواهد نشون داده اقوامی بودن ک این مصیبت سرشون اومده اخه همه که پیغمبر خدا تیستن ممکنه
  7. بعضی مردای فرصت طلب به گوششون برسه همچین مجوزی برن زن دوم بگیرم غافل از اینکه عدالت رو برقرار کنن
  8.  اگه تعداد دخترا از پسرا کمتر بود ایا روا بود این طور مجوزی داد......... 
پاسخ:
  1. سلام. با تشکر از اظهارنظر جنابعالی ، کاش لطف میفرمودید و ذیل همون مطلبی ک مربوط ب این اظهارنظر هست فرمایشات خودتونو بیان میفرمودید تا نظم و پیوستگی بین مطالب وبلاگ محفوظ بمونه ، لطفن اگه در این خصوص فرمایش دیگه‌ای داشتید ذیل مطلب مربوط ب تعدد زوجات بیان بفرمائید.
  2. صرفنظر از اینکه با مطالب این جزوه موافق بودید یا مخالف ، جا داره بابت اینکه وخت گذاشتید و اون مطالب رو مطالعه فرمودید از جنابعالی تشکر کنم.
  3. ما هم در مقدمه‌ی اون جزوه مشروحاً عرض کردیم ک ب هیچوجه معتقد نیستیم ک میتونیم با مطالب این جزوه همه‌ی مخالفین رو قانع کنیم.
  4. بله ، میشه ، یا باید این کار رو کرد یا همونطور ک نوشتیم نظاره‌گر گسترش فساد در جامعه بود.
  5. با عبارت « هیچ مردی » موافق نیستم ، بودن کسانی ک پیغمبر خدا یا معصوم هم نبودن ، آدم عادی بودن و عدالتِ مورد نظرِ شرع رو برقرار کردن.
  6. شواهدی بر خلافش هم وجود داره.
  7. اصولا ما پاسخ این فرمایشاتِ جنابعالی رو (از جمله همین فرمایشِ شماره‌ی هفت رو) در اون جزوه عرض کردیم ، جنابعالی کاااااملن حق دارید پاسخای ما رو قانع‌کننده ندونید ، این حق طبیعی هر کسی هست ک اون جزوه رو میخونه. ما هم معتقد نیستیم میتونیم همه رو قانع کنیم ، قرآنِ خدا ک برترین کلام هست هم نتونست در عهد پیامبر ، همه‌ی مخالفین رو قانع کنه ، این جزوه و مطالب مندرج در اون ک فرسنگ‌ها فاصله داره با کلام خدا دیگه وضعیتش مشخص و معلومه.
  8. این فرمایش رو سابقن یکی از بازدیدکنندگانِ محترم وبلاگ ، اینجا بیان فرمود ک ما هم  ب اون پاسخ دادیم ، لطفن در صورت تمایل مراجعه کنید و مطالعه بفرمائید.
  9. توصیه‌ی من ب جنابعالی این هست ک در صورت امکان ، لطف کنید و مطالبی ک در قسمت (تذکرات لازم) اون جزوه نوشته شده رو دقیق‌تر مطالعه بفرمائید. 
جالبه ، دید شما نسبت به زندگی گاهی زیادی معناگرا میشه
گاهی طوری حرف میزنین که آدم فکر میکنه از این دنیا و آدماش خسته این !!!!
آیا واقعاً خسته این ؟؟ یا من اینطور تصور کردم
گاهی فکر میکنم دلتون میخواد فرار کنید و برید جایی که هیچ کس نباشه
پاسخ:
این خط آخری ک نوشتین یکی از آرزوهای همیشگی من بوده ، هست و خواهد بود ، مث رابینسون کروزوئه مثلن ! ولی خب یکسری امور بین ما و این آرزوی محال ! حائل شدن و فاصله انداختن !
انسانم آرزوست!
باباابیات!!!!!1
پاسخ:
ممنونم از کامنت جنابعالی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">