عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

خاطرات تدریس 82 - معامله در معامله در معامله

سه شنبه خرداد ۸ ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ ب.ظ

یکی از دانشجویان محترم هست که سابقه‌ی خوبی در درس خوندن داشته اما بنا به دلایلی که من ازش بی اطلاع هستم درسای منو خوب نمیخونه، سابقاً هم یه درس با من داشت و توی اون درس، ملحق شد به خیل عظیم دانشجویانی که نرسیده به امتحان درس رو حذف کردن، همه‌ش هم هی میگه من اگر درس بخونم فلان و بهمان می‌کنم، ولی مهم همون (اگر) هست، (اگر) ی که توی 99 درصد موارد محقق نمی‌شه، کسانی که موفق میشن اونایی نیستن که استعداد دارن و همچنین اونایی نیستن که (اگر) بخونن فلان و بهمان میکنن، بلکه انسان‌های موفق اونا هستن که پشتکار دارن و واقعاً تلاش میکنن، بنابراین نازیدن به اینکه من خیلی استعداد دارم و اگر درس بخونم فلان میکنم هیچ دلیلی برای افتخار نیست. 

به هر حال این دانشجو، این ترم هم اونقد بر درس نخوندن اصرار ورزید که حتی برای امتحان میان‌ترم هم درس نخوند و امتحان میان‌ترم برگه‌ش رو کاملاً سفید تحویل داد و هشت نمره‌ی مربوط به امتحان میان‌ترمش مفت و مسلّم از دست رفت، بعد از امتحان میان‌ترم اومده بود اصرار و اصرار و اصرار که همزمان با امتحان پایان ترم از من یه امتحان میان‌ترم هم بگیر، ینی یه برگه‌ی 20 نمره‌ای در پایان ترم به من بده، بدیهی هست که من نپذیرفتم، باز دوباره اصرار و اصرار و اصرار که من با کلاس دیگری که همین امروز امتحان میان‌ترم داره بیام و امتحان بدم، بدیهی هست که من نپذیرفتم، باز دوباره اصرار و اصرار و اصرار که از مباحث خودخوان کم کن که من هفته‌ی بعد کل مباحث خودخوان و کل مباحث تدریس شده رو بخونم و دو تا مثبت بگیرم که یه کمی اوضاعم از بی ریختی دربیاد، دیگه برای اینکه دست از سرم برداره قبول کردم. 

هیچی دیگه، هفته‌ی بعد رسید، و همچنان که انتظار داشتم باز هم درس نخونده بود، بعد نمیدونم چطور شد به ذهنش رسید که بگه من که توی خونه، درس نخوندم، اما همین امروز تا عصر که تو توی دانشگاه هستی میرم و مباحث تدریس شده رو میخونم، عصر میام تو از من بپرس، اگر جواب ندادم دو تا منفی برام بذار، بعد هم قسم جلاله ینی قسم بخدا خورد که من توی خونه درس نخوندم و از همین الان که صبح هست تا عصر فقط میخام برم بخونم، یه جا هم در حین سوگندهایی که می‌خورد برای قسم اشاره کرد به اون (به نام خدا) یی که روی قسمت بالایی تابلو نوشته شده بود :-| 

به هر حال، من قاعدتاً نباید می‌پذیرفتم، چون پرسش هر کسی باید در کلاس مربوط به خودش باشه و دادن مهلت بیشتر به یکی از اعضای یک کلاس، قاعدتاً تبعیض تلقی می‌شد، بنابراین به شرط انجام یک معامله پذیرفتم، بهش گفتم قبوله عصر بیا، ولی اگر باز منفی بگیری برخلاف رویه‌ی معمولم که بخاطر منفی کسی نمی‌افته از درس، هر سه منفی‌ تو رو اثر میدم و اگر آخر ترم 12 نمره‌ی کامل رو هم بگیری باز با توجه به سه منفی‌ای که داری می‌افتی :-|

به دو شرط، این شرط منو قبول کرد، شد معامله در معامله، شرط اولش این بود که این قضیه رو توی کانال بنویسم :-| شاخ درآوردم، نمیدونستم ورود به خاطرات تدریس برای بعضی از دانشجویان انقد مهم هست، بش گفتم باشه، قبول، میخای به تالار افتخارات راه پیدا کنی؟ کلاس ترکید. شرط دومش این بود که اگر موفق شد جواب بده علاوه بر پاک کردن دو منفی یک نمره هم بهش بدم، روی نیم نمره، توافق کردیم! 

این وسط یکی دیگه از دانشجویان پرید وسطِ معامله‌ی ما دو نفر و گفت استاد اگر ایشون تونست ظرف این مدت تا عصر، همه‌ی مباحث تدریس شده رو بخونه و جواب بده، دو منفی برای من بذار، اگر هم جواب نداد یه مثبت برای من بذار، قبول نکردم، گفتم دو منفی رو قبول میکنم ،ولی اگر جواب نداد مثبت برات نمیذارم، فقط یه منفیت رو پاک می‌کنم! قبول کرد، شد معامله در معامله در معامله! 

عصر شد و ساعت مقرر رسید، دانشجوی مربوطه اومد در حالیکه بشدددت استرس داشت و یه حرفای بدی هم در مورد خودش میزد که چرا حاضر به انجام این معامله شده. ازش پرسیدم، در کل خوب نبود اما با توجه به اینکه فقط چند ساعت خونده بود، قابل قبول جواب می‌داد. خودمم هی کمکش می‌کردم توی جوابا. به هر حال در نهایت، دو منفی رو براش حذف کردم، نیم نمره رو بهش اضافه نکردم و از اون دانشجویی که در معامله‌ی ما دو نفر دخالت کرده بود نمره‌ای کسر نکردم. چون این دانشجوی اصل کاری هم خوب جواب نمی‌داد. حالا همین دانشجوی مداخله کننده که سرنوشتش به جواب دادنِ دانشجوی اصل کاری بستگی داشت توی تلگرام پیام داده و حسابی نگران بود که آیا دو نمره رو از دست داده یا نه! 


ینی میخام بگم توی کلاسای من، همچین معاملات پیچیده‌ای هم اتفاق میفته! این دانشجوی محترم هم بدین ترتیب با انتشار مطلب توی کانال، به شرطش عمل شد و به تالار افتخارات راه یافت! 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۴۲ ب.ظ
  • سید نورالله شاهرخی

نظرات  (۱)

سلام وقتتون بخیراستاد.تقریبا هرروزبه وبلاگ وکانالتون مراجعه می کنم و روزای زیادی خاطرات دانشگاه رو نوشتینه.هرروز ی داستان جدید براگفتن. خوش به حالتون هنوز توحال وهوای دانشگاه نفس میکشید.خاطرات دانشگاتون بامزه است. اماراستش مثه (ترین هادربرنامه نود )که به قول فردوسی پوربازیکن فقط میخادبزارنش توترین هاحتی به قیمت بدترین گل ازدست داده هفته ،دانشجویان شمام  این جورشدنه .چ کاریه !خطرازبیخ گوش این دوتادانشجو گذشت☺
پاسخ:
سلامٌ علیکم. بله. ما در حال و هوای دانشگاه نفس می‌کشیم و زنده‌ایم به همین هوا. در مورد دانشجویان هم چی بگم والا. بالاخره بعضی‌ها اهل ریسک هستن. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">