عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

خانم مرکل و معلمی!

پنجشنبه آذر ۸ ۱۳۹۷، ۰۹:۳۱ ب.ظ

یه بار آنگلا مرکل - اگر نمی‌شناسید ایشون سال‌هاست صدراعظم آلمان و قدرتمندترین زن زنده‌ی دنیاست - رفته بود توی یه مدرسه‌ای توی آلمان که مثلاً از این کارای نایس و کولی بکنه که سیاستمداران می‌کنن و خودشون رو به مردم نزدیک جلوه میدن و اینا. جریان دیدار هم خب از شبکه‌های تلویزیونی داشت پخش می‌شد. بحران پذیرش مهاجران توی اون روزا داغ بود.

توی مدرسه یه دختر فلسطینی اجازه گرفت و پا شد و حرف زد، با زبون آلمانی سلیس، گفت من و پدر و مادرم الان یه چند سالی میشه اینجا هستیم و از کمپ پناهندگان فلسطینی توی لبنان اومدیم و اینجا مدرسه میرم و خیلی اینجا رو دوس دارم و اینا، ولی الان میخوان به دلیل اینکه میگن ما شرایط پناهندگی نداریم دوباره ما رو برگردونن لبنان. یه کاری برای ما بکنید. 

احتمالاً هر سیاستمدار دیگه‌ای می‌بود مثلاً ژست حقوق بشری می‌گرفت که آره میدم پرونده‌تون رو دوباره بررسی کنن دختر گلم، تمام سعی‌ام رو می‌کنم تا برنگردید و از این صحبتا.

اما آنگلا مرکل دراومد گفت دخترم، سیاست، عرصه‌ی گرفتن تصمیم‌های سخته. اگر واقعاً معلوم بشه که باید برگردید و ما شما رو نگه داریم برای تو خوب میشه اما جواب اون صدها هزار پناهنده‌ی دیگه‌ای که اونا هم میخام بیان و از همین امتیازی که تو بهره‌مند شدی، بهره‌مند بشن رو چطور باید بدیم؟ میشه بگیم اون امتیاز فقط مخصوص تو بود؟ 

خانم مرکل بعد از اون به حرفاش ادامه داد، چند دقیقه بعد صدای گریه‌ی دختره دراومد، خانم مرکل وقتی می‌خواست خارج بشه رفت پیش دختره و دلداریش داد اما هیچ وعده‌ای بهش نداد. 

توی مطبوعات آلمان، خانم صدراعظم رو سنگدل و بی‌رحم دونستن به خاطر این برخورد. به نظر من اما عادلانه بود. 

ربطش به بحث معلمی چیه؟ معلم وقتی قواعدی میذاره برای اداره‌ی کلاس، برخی دانشجویان میان دقایق طولانی رو صرف میکنن برای اینکه به معلم ثابت کنن وضعیتشون خاصه و باید از اون قاعده مستثنی بشن، معتقدن هیچ کسی نه قبلاً و نه بعداً وضعیت اونا رو نخواهد داشت، جلسه‌ی دادرسی داشتم نیومدم کلاس، مامانم مریض بود، خودم مریض بودم، عروسیم بود، ماشینم خراب شد ووووو اونا فقط خودشون رو می‌بینن، اما معلمی عرصه‌ی گرفتن تصمیمات سخت هست، یا باید علیرغم میلت بر اجرای قوانین آموزشی پافشاری کنی تا بقیه حساب کار دستشون بیاد و کلاست کاروانسرا نشه و سر و شکلی داشته باشه یا اگر وا دادی و استثنایی قائل شدی، برای همه باید همون استثنا رو قائل بشی و استثنایی که برای همه باشه دیگه استثنا نیست، خودش یه قاعده‌س. اون قاعده اینه من یه قانون گذاشتم، اما تو بیا یه بهونه - ولو واقعی - بیار و از دست این قانون خودت رو خلاص کن!

من از بین این دو رویکرد، قطعاً اولی رو انتخاب می‌کنم! 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۳۱ ب.ظ
  • سید نورالله شاهرخی

نظرات  (۲)

کاملا موافقم . اگه همه مثل شما بودن دنیا گلستان میشد چون یه حس امنیت و آرامش هست وقتی بدونی همه چی شفاف هست و طبق قانون و دیگه کسی ازین قاعده استثنا هم نمیشه بخاطر چرب زبونی یا پارتی و یا چیزهای دیگه . و چقدر خوب گفتید که قابل پیش بینی بودن مسایل رو باعث میشه . 
اینم  درست میگید که همیشه اونایی که طبق مقررات میخوان عمل کنن آدم بده ی داستان میشن تو ناخداگاه ما کاملا جاافتاده که خودمون بالاتر از قانونیم .و مقاومت عجیبی نسبت به این جریان تو همه ی سطوح دیده میشه.  ان شاالله که درست بشه 
پاسخ:
إن شاء الله.
ممنونم از جنابعالی بابت اظهار نظری که بیان فرمودید. 
سلام بر شما . جالب بود این متن . میدونید دلیلش اینه که تو ذهن خیلی از ما قانون جا نیفتاده و قانون حکمفرما نیست توی روابط رسمی . مثلا جایی میریم برای کاری  بهمون میگن طبق مقررات ما   نه نمیشه .دوتا چونه میزنیم طرف میگه حالا ببینم و بیشتر اوقاتم نتیجه میگیریم . چون سیستم ما اینجوریه صرفا براساس قانون نیست . بر اساس روابط هست . اما تو کشورایی مثل المان قانون حرف اول رو میزنه . اراده ی من و شما بالاتر از قانون نیست اتفاقا اون خانم هم یه جورایی خودشیرینی کرده چون بر اساس پسند جامعه ی خودشون رفتار کرده که ببینید من حتی تو همجین موقعیتی هم حواسم هست و دنبال قانون هستم و عرف جامعه . اما مقررات و نظم عمومی برای ماها اونقدر جدی نیست و حسابی هم نمیبریم ازش . کلا انگار مقررات همیشه برای کسایی بجز ما هست و اراده ی خودمون رو بالاتر از مقررات میبینیم تو بیشتر مواقع . البته تقصیری هم نداریم چون تمام جامعه به همینصورت هست . اول رابطه است بعد ضابطه . مواردی مثل شما هم واقعا استثناست . اینجا قانون برای غریبه ها و اونایی که پارتی خاصی ندارن 😒

این خیلی خوبه که همه مقابل مقررات مساوی باشن حس امنیت و ارامش به آدم میده  و چی بهتر از این . 
پاسخ:
سلامٌ علیکم.
متنفففرم از رواج فرهنگ چونه‌زنی. کل قابل پیش بینی بودن سیستم رو می‌بره زیر سؤال و همه پیش خودشون فکر می‌کنن حالا فعلاً قانون رو میذاریم زیر پا بعداً با چونه‌زنی حلش می‌کنیم و واقعاً هم خیلی وختا میکنن! اونوخ من که با چونه‌زنی حرفمو عوض نمی‌کنم متهم میشم به لجبازی و خشک مغز بودن و غیر منعطف بودن و عدم توجه به شرایط و اوضاع و احوال! 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">