عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سید نورالله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری) ، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت، مدرس دانشگاه و وکیل پایه یک دادگستری هستم. این وبلاگ در وهله‌ی اول برای ارتباط با دانشجویان و دوستانم و در وهله‌ی بعد برای ارتباط با هر کسی که علاقمند به مباحث مطروحه در وبلاگ باشد طراحی شده است. سؤالات حقوقی شما را در حد دانش محدودم پاسخ‌گو هستم و در زمینه‌های گوناگون علوم انسانی به‌خصوص ادبیات و آموزش زبان انگلیسی و نیز در صورت تمایل، تجارب شما از زندگی و دید شما به زندگی علاقمند به تبادل نظر هستم.

***
***

جهت تجمیع سؤالات درسی و حقوقی و در یکجا و اجتناب از قرار گرفتن مطالب غیر مرتبط در ذیل پُستهای وبلاگ ، خواهشمند است سؤالات درسی و / یا حقوقی خود را در قسمت اظهار نظرهای مطلبی تحت همین عنوان (که از قسمت طبقه بندی موضوعی در ذیل همین ستون هم قابل دسترسی است) بپرسید. به سؤالات درسی و / یا حقوقی که در ذیل پُستهای دیگر وبلاگ پرسیده شود در کمال احترام ، پاسخ نخواهم داد. ضمناً توجه داشته باشید که امکان پاسخگویی به سؤالات ، از طریق ایمیل وجود ندارد.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!) قبلاً از همکاری شما متشکرم.

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

خاطرات تدریس در ایام کرونا 3: جشن تولد

پنجشنبه فروردين ۲۶ ۱۴۰۰، ۰۵:۱۷ ب.ظ

بهش میگم میکروفون رو باز کن و بگو چرا درس نخوندی؟ میگه آخه امروز روز تولدم بود. میگم ایشالا مبارک باشه. خب شما باید در طول هفته درس میخوندی که الان بتونی جواب بدی، فقط امروز که نبوده مهلتتون. میگه نه خب در تدارک تولد بودم :|||| میگم ایشالا هفته‌ی بعد مراسمی، جشنی، تولد دوستی، چیزی نیست؟ میگه نه. هفته‌ی بعد میخونم دیگه.

+ صداقتش قابل تحسین بود لااقل. مث خیلیا دروغ نگفت. 

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • پنجشنبه ۲۶ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۱۷ ب.ظ
  • سید نورالله شاهرخی

نظرات  (۱)

سلام 

امشب اومدم که بگم فکر نمیکردم به این زودیا ببخشمت ولی به احترام این شب عزیز اومدم بگم که بخشیدمت

خب لابد الان میگی چه بخششی؟ 

از اون  ترمی حرف میزنم که آیین دادرسی یک و تجارت چهار رو با شرط ضمن عقد برداشتیم و قول دادید که با ما مدارا کنید و در اخر زدید زیر قولتون 

نمیدونم چی شد که یهویی نظرت عوض شد و اجبارش کردی و من موندم حجم زیاد درسهایی که انباشته شده بود و مصادف شدنش با رمضان 

اون سال من مشتاق ترین بنده خدا بودم که لحظه شماری میکرد رمضان برسه 

چند سال قبلش بخاطر مشکل کبدی که داشتم نتونسته بودم روزه بگیرم 

و دکترم با سفارش و کلی دوا و درمون مجوز داد که روزه بگیرم 

نه روز اول که مجبورمون کردی به گرفتن دووووتااا میانترم و با قرص مسکن گذروندم و بعدش بیماریم وخیم شد بر اثر اون حجم استرس و میانترم و همزمان روزه داری و دیگه نه تنها روزه گرفتن کنسل شد حالمم بد تر شد 

تشخیص مصلحت برای من اون سال این نبود که حجم درس زیاد میشه و باید نصفش کنیم 

این بود که من بتونم رمضان رو روزه بگیرم و بعدم طبق توافق قبلی به امتحان شما برسم 

از آدمایی که توافق میکنند و بعد توافق رو به تشخیص خودشون به مصلحت نمیدونن متنفرم 

ولی فقط چون خدا به من زندگی رو بخشید میبخشمت تو این شب 

نه اینکه لایق بخشش باشی(از نظر بد عهدی) 

لطفا دیگه برای کسی تشخیص مصلحت نباش

مرسی که این تریبون رو قرار دادی که حرفامونو باهات در میون بزاریم 

 

 

 

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">