عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

عافیت چشم مدار از منِ میخانه نشین / که دَم از خدمت رندان زده‌ام تا هستم - حافظ

عافیت‌سوزی

من سیدنوراله شاهرخی، عضو هیأت علمی دانشگاه لرستان، دکترای حقوق خصوصی دوره‌ی روزانه‌ دانشگاه علامه طباطبایی تهران (رتبه‌ی 13 آزمون دکتری)، کارشناسی ارشد حقوق خصوصی از همان دانشگاه (رتبه‌ی 21 آزمون ارشد)، پذیرفته شده‌ی نهایی آزمون قضاوت و وکیل پایه یک دادگستری هستم.

تحصیلات ابتدایی تا متوسطه خود را در شهر خرم‌آباد گذراندم، در دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد مشغول به تحصیل شده و با معدل 19.35 و به‌عنوان نفر برگزیده‌ی ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در آزمون کارشناسی ارشد با رتبه‌ی 21 در دانشگاه علامه طباطبایی تهران (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و با معدل 19.08 و به عنوان نفر اول ورودی فارغ‌التحصیل شدم. در این مقطع نمره‌ی رساله اینجانب نمره‌ی 20 (تحت راهنمایی شادروان حضرت استاد آقای دکتر کوروش کاویانی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی) بود.

پس از گذراندن خدمت مقدس سربازی و اخذ پروانه وکالت دادگستری، با رتبه‌ی 13 در آزمون دکتری (دوره‌ی روزانه بدون سهمیه) پذیرفته شده و در دانشگاه علامه طباطبایی تهران مشغول به تحصیل شدم. در این مقطع تحصیلی نیز تز دکترای خود را تحت راهنمایی حضرت استاد آقای دکتر حبیب الله رحیمی و مشاورت حضرت استاد آقای دکتر ایرج بابایی با نمره‌ی 19 دفاع نموده و فارغ‌التحصیل شدم. از این رساله تا کنون مقالات علمی پژوهشی متعددی (در زمان نگارش این متن چهار مقاله) استخراج و به جامعه‌ی علمی کشور عرضه شده است، مقالات متعدد دیگری نیز بر همین مبنا در دست تألیف است که در آینده ارائه خواهد شد.

از سال 1391 شروع به تدریس در دانشگاه کردم و از آن زمان تا کنون بصورت پیوسته در دانشگاه‌های متعددی نظیر دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه آیت الله بروجردی، دانشگاه لرستان، دانشگاه ملایر، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خرم‌آباد و بروجرد افتخار همکاری داشته‌ام. در نگارش و داوری رساله‌های کارشناسی ارشد متعددی هم به‌عنوان مشاور و داور همکاری داشته‌ام.

هم اکنون به عنوان عضو هیأت علمی گروه حقوق دانشگاه لرستان در کسوت معلمی، افتخار خدمت به جوانان این سرزمین را دارم.

***
***
در خصوص انتشار مجدد مطالب این وبلاگ در جاهای دیگر لطفاً قبل از انتشار ، موضوع را با من در میان بگذارید و آدرس سایت یا مجله‌ای که قرار است مطلب در آن منتشر شود را برایم بفرستید؛ (نقل مطالب، بدون کسب اجازه‌ی قبلی ممنوع است!)

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
۰۲
مرداد
۹۴

اینا رو ما نمیگیما ؛ خوداشون دارن میگن !!!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
مرداد
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

حقوق تجارت – مقطع ارشد

آزاد اسلامی

2 نفر

-

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  اسفناک !!!!

2 – سایت دانشگاه از دسترس خارج است ؛ بنا ب دلائلی ک بر من پوشیده است ؛ امکان وارد کردن نمرات از طریق سایت دانشگاه ، فراهم نشد ؛ تا شنبه ک پیگیری کنم ببینم مشکل از کجاست. آمار کلیِ نمرات ، البته همین‌‌هاست که معروض داشته‌ام.

3 - به کسانی که در همه‌ی جلسات حاضر بودند یک نمره اعطا شد ، نمره‌ی فعالیت‌ کلاسی و کنفرانس‌های ارائه شده نیز لحاظ شده است. 

4 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ اوراق با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است ؛ کسانی که علی‌رغم همه‌ی این موارد باز هم موفق به کسب نمره‌ی قبولی نشدند یا از نمره‌ی خود راضی نیستند و فکر می‌کنند باید نمره‌ی بیشتری کسب می‌کردند خودشان بدانند که در برگه‌ی امتحانی چه دسته‌گل‌هایی به آب سپرده‌اند !!!

موارد خاص :

اول : دو نفر از بزرگوارانی ک برگه‌هاشون ب دست من رسید رو من اصلن حضورن زیارت نکرده بودم در کلاس !!!!! و جالبه ک جزو حذف غیبتا هم اسمشون رو رد نکرده بودم ؛ چرا ؟ چون اصلن نمیدونستم ک این بزرگواران درس رو اضافه کردن !!!! با اعتماد ب نفس کااااامل ، بدون اینکه حتا یک جلسه در کلاس من حاضر باشن اومدن درس رو اضافه کردن و امتحان هم دادن !!!! متأسفانه هیچکدوم از این دو بزرگوار موفق ب اخذ نمره‌ی قبولی نشدن ؛ حتا نزدیک ب نمره‌ی قبولی هم نشدن ؛ عرض میکنم حضور در کلاس ، الزامیست واسه همینه !!!!!

دوم : با املای صحیح سه کلمه آشنا شویم : املای صحیحِ کلمه‌ی (ارتقاع) ، می‌شود (ارتقاء) ؛ نیز املای صحیح کلمات (واسته) و (تَوَسُت) می‌شود (واسطه) و (توسط) !!!!! بدون شرح !!!!! 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
مرداد
۹۴

1) چرا هر هفته ازما می‌پرسید به خصوص که بسیاری از ماها در خوابگاه ساکن هستیم و اشتغالاتِ زندگی خوابگاهی به ما اجازه نمی‌دهد که هر هفته درس شما رابخوانیم. وضعیت ما الان ، به نحوی شده که قادر به خواندنِ بقیه‌ی دروسِ خود ، نیستیم و تمام وقت ، فقط درس شما را میخوانیم.

اگر من مطمئن بودم ک قسمت عمده‌ی دانشجویانِ من در یک کلاس ، چنانچه درس من را نخوانند به بقیه‌ی دروس خود می‌رسند بدون تردید پرسش هفتگی را متوقف ، و دو هفته یا حتی سه هفته در میان می‌پرسیدم ؛ اما نه تنها از این موضوع ، خاطر جمع نیستم بلکه در مقابل ، یقین دارم که چنانچه من یک هفته در میان بپرسم قسمت عمده‌ی دانشجویان ، یک هفته هیچ درسی را نمی‌خوانند و یک هفته فقط درس من را می‌خوانند ؛ بسیاری از خودِ دانشجویان نیز لفظاً یا قلباً به این واقعیتِ تلخ ، اعتراف می‌کنند. این است که من ترجیح می‌دهم هر هفته بپرسم ؛ متأسفانه قسمتِ عمده‌ی دانشجویان عادت کرده‌اند درس‌ها را محول کنند به ایام فرجه‌ی قبل از امتحانات و در طول ترم ، به کلی مشغولِ انجام امور متفرقه !!! هستند ؛ این در حالیست که تجربه‌‌ی ترم‌های متمادی تدریس ، ب من ثابت کرده است که در صورت واگذاریِ دروسِ من به ایام فرجه ، به دلیلِ حجمِ زیادِ آنها ، افتادن در این دروس ، قطعی خواهد بود و در آن صورت خود دانشجویان و بیشتر ، خانواده‌ی محترمِ آنها متضرر خواهند شد.

دانشجوی گرامی طوری صحبت می‌فرمایید انگار فقط شما در خوابگاه زندگی می کنید از قضا خود من چون تجربه‌ی زندگی خوابگاهی را دارم  می‌دانم که با کمی برنامه‌ریزی وکاستن از امور متفرقه (مثل مکالمات و بعضی اوقات مشاجرات گروهی وبی‌حاصل) می توانید هم به درس‌های خود برسید وهم امور روزمره‌ی خود را انجام دهید.

 فکر کنید هر هفته، هفته قبل از امتحان است وباید ضمن انجام امور روزمره درس هم بخوانید مضافاً به اینکه انصاف دهید تا پرسش و پاسخی نباشد شما مطالب را مطالعه نکرده و همه را به شب امتحان موکول می‌نمایید که دیگر کار از کار گذشته است. قبلا تجربه‌ی این کار را داشته و نتیجه‌ی نامطلوب آن را بعینه دیده‌ام.

همین که برخی از دانشجویان محترم ازپرسش وپاسخ هفتگی اینقدر برآشفته می‌شوند و گاه ، حتی آن را در شأن خود نمی‌بینند ، نشا‌ن‌گر این است که قصد ندارند درس را بخوانند و برای شب امتحان برنامه‌ریزی کرده‌ند. قصد من مقابله با همین عادت ناصواب است. معمولاً دانشجویان در ابتدای ترم از این قبیل شکایات دارند، اندکی که صبر کنند و در طول ترم ، در مقابل ناملایمات ، استقامت ورزند ، در پایان ترم نتیجه‌ی مطلوب زحماتشان را خواهند دید.

2 ) حالا هم که می‌پرسید چرا منفی میذارید ؟ سیاست تشویقی داشته باشید ؛ شما فقط مثبت رو در نمره‌ی نهایی درس ، لحاظ کنید ؛ هر کی خواست در طول ترم خودش میخونه ، هر کسی هم نخواست واگذار کنه ب شب امتحان.

توجه دارید که هر قاعده‌ای تا ضمانت اجرا نداشته باشه رعایت نمیشه ؛ اگر من بگم پرسش دلبخواهی هست و فقط مثبت داره و هر کی جواب نده هیچ اشکالی نداره ، شاید فقط پنج درصد اعضای هر کلاس حاضر باشن در طول ترم واسه مثبت گرفتن درس بخونن ، بقیه شب امتحانی هستن و با توجه به حجم بالای درسایی ک من ارائه می‌کنم تازه اونموقع می‌فهمن ک چ بلایی ب سرشون اومده و دیگه فرصت جبرانش هم نیس ؛ درس رو پاس نمی‌کنن ، هم زحمت و عمر خودشون بر باد میره ، هم هزینه‌ی خونواده‌هاشون و هم تلاشی ک من در طول ترم کردم بی ثمر میمونه. این راه رو – ک پرسش اجباری نباشه – امتحان کردم و آثار سوء اون رو دیدم ؛ این نیست ک همینطوری الکی از پیش خودم یه حرفی بزنم.

 

 

 تجربه‌ی ترم‌های متوالی تدریس بهم ثابت کرده نه تنها پرسش کلاسی و منفی گذاشتن چیز بدی نیس ، بلکه در بسیاری از موارد باعث میشه بتونیم با ضریب اطمینان بالایی پیش‌بینی کنیم اون بزرگوارانی ک در پرسش کلاسی حضور فعالی ندارن در امتحان پایان ترم موفق نخواهند شد و اون بزرگوارانی ک در پرسش کلاسی حضور فعال دارن و بالاخره با استرس پرسش ب نحوی کنار میان ، نمیگم توی امتحان پایان ترم حتمن بیس میگیرن ، اما لااقل پاس میکنن درس رو ؛ بنابراین بر خلاف نظر اون بزرگوارانی ک میفرمودن این پرسش کلاسی و منفی گذاشتن باید متوقف بشه ، مشاهدات میدانی چیز دیگه‌ای رو ثابت میکنه ، چون اگر اون بزرگوارانی ک معتقدن پرسش کلاسی خوب نیس میخان صحت حرفشون رو اثبات کنن لااقل توی برگه باید نوزده یا بیست بگیرن بعد بگن ما با وجود اینکه در طول ترم درس نخوندیم یا در طول ترم خوندیم اما حاضر ب پاسخ دادن ب پرسش کلاسی نشدیم اما الان نوزده گرفتیم ، پس پرسش کلاسی چیز خوبی نیس !!! ولی نه تنها این اتفاق نیفتاده بلکه معمولاً کسانی پائین‌ترین نمرات رو در هر درس می‌گیرن ک در پرسش کلاسی ، بیشترین منفی‌ها رو دارن !!!! منفی زدن حداقل حُسنی ک داره اینه ک ب دانشجو تلنگر میزنه ک خانوم یا آقای دانشجوی محترم ، ترم داره شتابان میگذره و تو اون تلاشی ک باید و شاید رو نمیکنی ؛ اگر اوضاع ب همین منوال باشه آخر ترم انتظار قبولی نداشته باش. لااقل دانشجو حساب کارش میاد دستش.

3) چرا در حین تدریس از دانشجویان میپرسید و ازشون میخاید مطالبی رو که دقایقی قبل تدریس کرده‌اید دوباره تکرار کنند؟ این امر باعث وارد شدن استرس به دانشجوها میشه و باعث میشه به درستی درس رو یاد نگیرن.

اولاً من خودم در حین تدریس، هر مطلب رو چند بار و با عبارات مختلف توضیح میدم و اگر دانشجویان در حین تدریس، حواسشون کاملاً در کلاس باشه به راحتی میتونن مطالب تدریس شده رو دوباره تکرار کنن و کار اصلاً به وارد شدن استرس نکشه.

ثانیاً هدف من از پرسش در حین تدریس اینه که کلاس به صورت گفت و شنود دربیاد و من خودم متکلم وحده نباشم، بعلاوه بفهمم که آیا دانشجویان اصلاً متوجه عرائض من در حین تدریس شدن یا خیر تا اگر دیدم مبحث رو کسی متوجه نشده برای بار چندم هم که شده توضیحش بدم، مضاف بر اون از پرت شدن حواس دانشجویان و غوطه‌ور شدن در فکر و خیالاتِ خارج از کلاس جلوگیری کنم، همچنین با توجه به اینکه من عادت کردم به قلنبه سلنبه حرف زدن و واقعنم دست خودم نیست، خیلی وختا، زمانی که همون مطالب من رو کسی از دانشجویان مجدداً توضیح میده بسیار کمک میکنه به فهم دانشجویانی که متوجه جملات من نشدن.

ثالثاً چه در کلاس مختلط و چه در غیر اون، متوجه نشدن مطلب و عدم توان در پاسخگویی هیییییییییچ اشکالی نداره و دلیل بر ضعفِ چیزی در کسی نیست، طبیعی هست که فهم مطلب ممکنه نیاز به بارها تکرار مطلب داشته باشه، بنابراین پاسخ ندادن دلیلی بر شرمسار بودن نیست.

رابعاً من برای پرسشای حین تدریس، هیچ نمره‌ای قائل نیستم، بنابراین از این حیث هم دلیلی برای استرس وجود نداره.

 

 

4) چرا اصرار دارید کسانی که غیبت‌هاشان از مرز سه شانزدهم رد شده است را حذف کنید؟

در این مورد پاسخ من این است که تسلیم شدنِ من و حذف نکردن چنین دانشجویانی، معمولاً به نتیجه‌ی باب میل ایشان منتهی نمی‌شود، بنابراین من با توجه به تجربیات پیشین غالباً به سختی در برابر تقاضا مبنی بر حذف نشدن خودداری می‌کنم؛ هر چند این دانشجویان عمدتاً عنوان می‌کنند که مسؤولیت عدم قبولی در امتحان را خودشان قبول می‌کنند، اما باز تجربیات پیشین به من نشان داده است که اینچنین افرادی در صورت قبول نشدن، باز به سراغ معلم می‌آیند و این بار تقاضا می‌کنند که "کار را که کرد؟ آنکه تمام کرد؛ پس لطف کنید احسان خود را تمام کنید، نمره‌ی قبولی بدهید و خلاص!" من از عواقب چنین مواردی نیک، آگاهم و می‌دانم که چنین دانشجویانی حتی موفق به کسب نمره‌ی پنج! هم نمی‌شوند، وضعیت طرح سؤال، تصحیح سؤالات و نمره دادن خودم به نحوی است که احتمال قبولی اینان اندک است، من فَلّه‌ای نمره نمی‌دهم و استدلالات خودم را هم برای فلّه‌ای نمره ندادن دارم؛ توصیه‌ی من به این دوستان این است که به مصداق ترجیع‌بند بسیار زیبای شیخ اجل سعدی که فرمود:

بنشینم و صبر پیش گیرم                             دنباله‌ی کار خویش گیرم

بنشینند و صبر پیش گیرند و تا ترم بعد که درس را دوباره و ترجیحاً با استادی غیر از من انتخاب کنند، دنباله‌ی کار خویش گیرند!

5) آیا اگر پس از امتحان با شما تلفنی صحبت کنیم، امکان تغییر نمره وجود دارد؟

واکنش من در این موارد این است که در ایام قبل و پس از امتحان، هیچ شماره‌ی ناشناسی را جواب نمی‌دهم، و تلاش برای تماس تلفنی با معلم را برای کسب نمره، کاری ...... می‌دانم؛ نمی‌خواهم از لفظ "وقیح" استفاده کنم؛ ظاهراً از نظر برخی بازدیدکنندگان، این اصطلاح، یک اصطلاح شرم‌آور است که نباید از آن استفاده شود، اصطلاحاتی مثل " اَخ " و " بد " هم خیلی استرلیزه به نظر می‌رسند!

هیچ فرقی بین کسی که موفق شده با من تماس تلفنی بگیرد و بین کسی که به من دسترسی نداشته وجود ندارد؛ و چون امکان این وجود ندارد که همه‌ی رد شده‌ها را قبول کنم از قبول کردن کسی که موفق به گیر آوردن شماره تلفن من شده و تلفن زده هم معذورم.

6) آیا واسطه فرستادن (دوست، همسایه، فامیل) تأثیری در تغییر نمره دارد؟

چه فرقی دارد کسی دوست من، همسایه‌ی من، فامیل من، دوستِ دوست من یا فامیلِ فامیل من باشد یا نباشد، معیار، فعالیت کلاسی است و برگه‌ی امتحان و لا غیر؛ من آخرت خود را به دنیای دیگری نمی‌فروشم؛ یک نمره دادن به کسی که حق او نیست، مثلاً به این دلیل که دوستِ دوست من است یا به این دلیل که می‌خواهد ترفیع بگیرد و در نتیجه حقوقش افزایش یابد و در نتیجه وضعیت مالی‌اش بهتر شود، ظلم است در حق همه‌ی کسانی که با زحمت، درس خوانده‌اند و همان نمره را به شایستگی گرفته‌اند و ظلم است در حق کسانی که این فرد با چنین مدرکی، مسلط بر آنها می‌شود و ایشان، زیردست او قرار می‌گیرند؛ چنین نمره‌دادنی، آخرتْ‌سوز است.

حضرت علی به هنگام قبول خلافت، به کسانی که به دلیل سابقه‌ی جهادیِ خود، سهم بیشتری از بیت‌المال طلب می‌کردند فرمود "اجر جهاد شما نزد خداست که باید در دنیای دیگر از او بگیرید، به هنگام تقسیم غنائم، کسی به خاطر سابقه‌اش، مال بیشتری دریافت نخواهد کرد"، (از جمله در خطبه‌ی 205 نهج‌البلاغه به هنگام سرزنش طلحه و زبیر، به این موضوع، اشاراتی شده است) توقع نداشته باشید من به خاطر همسایگی، دوستی یا خویشاوندی به ناحق نمره‌ی بیشتری به کسی بدهم؛ حق همسایگی، دوستی و خویشاوندی در نگه داشتن احترام، ادب و خُلق خوش است؛ سعی من رعایت این نکات در حد توان است، اما این تلاشِ هر کسی است که میزان و معین‌کننده‌ی نمره‌ی او خواهد بود نه اموری از قبیل همسایگی، دوستی و خویشاوندی! مضافاً به اینکه به نظر، زیاد مناسب نمی‌رسد که کسی به خاطر همسایگی، دوستی و خویشاوندی از امتیازی بهره‌مند باشد و دیگران صرفاً به این خاطر که خانه‌شان در محله یا شهر دیگری است، یا دوست و خویشاوند من نیستند نتوانند از آن امتیاز برخوردار شوند!

7 ) ما در طول ترم، مشکلات خاصی داشته‌ایم و موفق به درس خواندن – آن طور که باید و شاید -  نشده‌ایم؛ آیا با تشریح این مشکلات برای شما امکان دارد نمره‌ی ما تغییر کند؟

چنین عذرهایی کم لطفی در حق بقیه‌ی دانشجویان است. این‌طور نیست که سایر اشخاص رد شده، از روی تنبلی درس نخوانده باشند؛ هیچ‌کس تا حالا به من نگفته "من حوصله نداشته‌ام و درس نخوانده‌ام، حالا که افتاده‌ام به من نمره بده"؛ خیر؛ هر کسی مشکلات خاص خودش را دارد؛ یکی متأهل است، دیگری در آستانه‌ی تأهل است، یکی بچه‌دار است، دیگری در آستانه‌ی بچه‌دار شدن است، یکی کار می‌کند تا بتواند هزینه‌های تحصیل خود را فراهم کند، من حتی دانشجویی هم داشته‌ام که می‌گفت من نظامی هستم و هر ساعتی که سر کلاس شما حاضر می‌شوم به خاطر ترک محل خدمت به طور غیر قانونی، بیست و چهار ساعت در بازداشتگاه، سَر می‌کنم، اما من حتی برای این شخص هم استثنایی قائل نشدم؛ دلائل این قضیه هم روشن است:

دلیل اول اینکه بالاخره ما باید یاد بگیریم که انتخاب کردن هر راهی در مسیر زندگی، الزامات خاص خود را دارد، اگر من پذیرفته‌ام که به هر علت دانشجو باشم – تفاوت نمی‌کند خواه برای افزایش حقوق، خواه برای کسب درآمد و خواه برای کسب علم یا هر علت دیگر – باید قبول کنم که به ملزومات انتخابم پایبند باشم، نمی‌شود از یک طرف بگویم دانشجو هستم و می‌خواهم از مزایای کسب مدرک علمی استفاده کنم و از طرف دیگر حاضر نباشم به هر علت موجه یا ناموجه، مصائب، سختی‌ها و شب‌نخوابی‌ها را تحمل کنم، پُز مدرک را بدهم اما درس نخوانم؛ با غرور و تبختر خودم را حقوقدان! معرفی کنم اما در پاسخ به بدیهی‌ترین مسائل حقوقی لَنگ بزنم؛

دلیل دوم هم این است که به واقع من هیچ مکانیسمی برای تشخیص صحت و سقم عذرهایی که برای درس نخواندن به من ارائه می‌شود ندارم؛ نه وقتش را دارم و نه ابزارش را و نه چنین وظیفه‌ای برای من تعریف شده است؛ به ناچار یا باید بنا را بر این بگذارم که همه‌ی عذرها صادقانه است و همه را قبول کنم که این هم توهین به زحمات خودم به هنگام تدریس است و هم توهین به کسانی که با هر مشقتی که بوده درس خوانده و زحمت خود را کشیده و نمره‌ی قبولی گرفته‌اند و باعث بی‌ارزش کردن کار آنان است، چون بین آنها و کسی که زحمتی نکشیده تفاوتی باقی نمی‌ماند و یا باید از طرف دیگر بنا را بر این بگذارم که عذرهای درس‌نخواندن هیچ تأثیری در نمره ندارد و من هستم و برگه‌ی دانشجو و فعالیت کلاسی؛ و من قطعاً همین راه دوم را انتخاب کرده‌ام.‌

8) چرا دانشجویانی که میفتن همه با نمره‌ی 9.75 میفتن؟

 

 

 صرفاً بخاطر جلوگیری از افت معدل اون ترم تحصیلی‌شون هست که من در ابتدا نمره‌ی واقعی خودشون رو وارد می‌کنم که دانشجویان، از میزان برآیند کارشون مطلع باشن و در نهایت نمره‌ی همهٔ قبول‌نشدگان رو به 9.75 ارتقاء میدم. در آخر کار، در معدل کل، این نمره، تأثیری نداره و همون نمره‌ای که باهاش در ترم بعد، درس رو قبول میشن محاسبه خواهد شد .

9 ) چرا همراه داشتن قانون در کلاس الزامی‌ست و همراه نداشتن آن ، منفی ب دنبال دارد ؟

در علم حقوق ، استناد ب قانون و آشنا شدن با متن قانون و حتا نحوه‌ی قرائت مواد قانونی ، نقش عمده و اساسی‌ای دارد ، قبل‌ترها هنگام تدریس با این مشکل بزرگ مواجه میشدم ک وقتی در درس ب ماده‌ی خاصی استناد میکنم و از بچه‌ها میخواهم آن ماده را قرائت کنند تا متن آن را توضیح دهم تعداد زیادی از برادران و خواهران دانشجو اصلا قانون را همراه نداشتند ، بعضی جلسات حتا مجبور میشدم تبلتم را بدهم ب یک نفر از بچه‌ها تا از روی تبلت ، ماده قرائت شود !!!!

 

 

این تازه اول ماجرا بود ، چون بقیه‌ی دانشجویان ، قانون همراه نداشتند وقتی ماده‌ی قانونی قرائت می‌شد بقیه تصور میکردند این بازه‌ی زمانی قرائت مواد ، جزو اوقات استراحتشان به شمار می‌رود !!! ب بیرون از پنجره خیره میشدند ، با موبایلشان ور میرفتند با بغل دستیشان حرف میزدند ووو !!! در بهترین حالت ، عقب ماندگیشان در جزوه‌ای ک لحظات قبل نوشته بودند را جبران میکردند ! ب هر حال هدف من ک آشنایی با مواد قانون و استناد ب قانون بود برآورده نمی‌شد ! هر چه هم به دانشجویان محترم عرض می‌کردم آقا خانم ، قانون همراه بیاورید ، قانون ، هویت شماست ، قانون ، شناسنامه‌ی شماست ، قانون ، همه چیز یک دانشجوی حقوق است ب خرجشان نمیرفت ک نمیرفت ، حتا بعضی از دانشجویان بزرگوار ، یک نگاه عاقل اندر سفیه هم ب من می‌انداختند ک معنایش این بود که « یارو گیر آورده ما رو ها !!!!»

 

 

 

اینهمه درد سرتان دادم که عرض کنم بنا بر همین ملاحظات بود ک قانونی گذاشتم مبنی بر اینکه اگر دانشجویان ، قانون همراه نداشته باشند منفی میگیرند !!! هر جلسه یک منفی !! همه‌ی دانشجویان را هم در امر خواندن مواد قانونی شرکت میدهم تا با قرائت قانون آشنا شوند و شجاعت جلوی جمع حرف زدن با صدای بلند که در آینده‌ی شغلیشان مهارت بسیار بسیار کلیدی‌ای است را پیدا کنند !!! الان راضی هستم ، دیگر وقتی یک نفر از دانشجویان قانون میخواند بقیه ب امور متفرقه مشغول نیستند و سرشان توی قانون خودشان است !!! این مورد هم یکی از آن مواردی بود ک ب من ثابت کرد هر قانونی تا اخلاقیِ صرف باشد اجرا نمیشود و تا ضمانت‌اجرای قانونی - ینی منفی !!! - در کار نباشد ، رعایتی هم در کار نخواهد بود !!! با نگاه سنگین کردن و اخم کردن و گفتن جملاتی از این قبیل ک « انتظارم از شما بیشتر از اینا بود » و این قبیل موارد هم آب از آب تکان نمیخورد ک نمیخورد !!! 

 

 

 10 ) چرابخش هایی از کتاب law text را به عنوان منبع درس متون حقوقی معرفی نمی کنید باتوجه به اینکه درلیست منابع کارشناسی ارشد برای این درس همین کتاب ذکر شده وساده ساز هم از این کتاب تهیه شده است؟

دانشجویان گرامی توجه داشته باشید :

اولاً معرفی منبع درسی در دانشگاه برخلاف دبیرستان‌ها برعهده‌ی استاد واگذار شده است.

ثانیاً خیالتان را راحت کنم: درهیچک یک از آزمون‌های سنوات اخیر عیناً از متن کتاب law text سوالی نیامده است. اصولاً خیلی ساده‌انگاری است که فکر کنید طرحان سوال، کتاب law text راجلویشان می گذارند و از آن سوال طرح می‌کنند.

ثالثاً مهم این است که تسلط شما بر دستور زبان و دایره‌ی واژگانِ عمومی و حقوقی به حدی باشد که قادر باشید به نحو مطلوبی متن را درک کنید. این تسلط را در نتیجه‌ی مطالعه‌ی هر متنی به دست آورید تفاوتی ندارد.

رابعاً مهم این است کتابی معرفی شود که ترجمه‌ی آن در بازار وجود نداشته باشد تا شما مجبور باشید کمی سلول‌های خاکستری مغزتان ر ا به کار اندازید. ومتاسفانه بامعرفی کتاب Law text آن سلولها دست نخورده باقی خواهند ماند!

 نتیجتاً اینکه هر متنی رابخوانید تفاوت زیادی ندارد. زیاد وسواس به خرج ندهید اگر همین انرژی روانی‌ای که برای این هزینه می کنید که چرا فلان کتاب معرفی نشد را پای این صرف کنید که از همین منبع معرفی شده استفاده کنید نتیجه‌ی بهتری خواهید گرفت!

ودرپایان اگر معتعقدید خیلی به شما ظلم شده است یا تصمیم من از بنیان اشتباه است قضیه همانند موردی است که طرفین قرارداد (معلم و دانشجو) برسر اصول (از جمله منبع امتحان) با هم به توافق نرسند دراینصورت طبیعی است عقدی صورت نخواهد گرفت .(به عبارت دیگر می توانید درس راحذف کنید)

11 ) به نظرتون این درسته که کسی که میاد سمت این رشته دو حالت واسش وجود داره یا باید خشن باشه یاخشن بشه شما تغییری توی روحیاتتون احساس میکنید؟

من هم بسیار علاقمند به ادبیات بودم، راستش علاوه بر این از حقوق و قانون و از این قبیل متنفر هم بودم، انتخاب اولم هم ادبیات بود، الان هم عمده‌ی مطالعات غیر درسی و کتاب‌های غیر درسی که می‌خوانم ادبی یا تاریخی است اما پس از آمدن به حقوق و مطالعات عمیق و مستمر خدا رو شکر کردم که مرا به این سمت هدایت کرد. 

ادبیات و تاریخ به عنوان مطالعات غیر درسی و ذوقی _ که البته واقعاً درس زندگی است _ خیلی پرثمرتر است و بر دل و جان می‌نشیند تا یک شعر به شما بدهند و صرفنظر از محتوای آن از شما بخواهند بحر عروضی آن را تعیین کنید. یا به شما بگویند انوری ابیوردی در این بیت خود چه صنایعی استفاده کرده. به نظرم این‌ها توهین به ادبیات است. گاهی فکر می‌کنم کسانی که رشته‌شان ادبیات است زیاد از آن لذت نمی‌برند.

و اما ....در مورد حقوق....

حقوق، مخصوصاً آن قسمت که برگرفته از دین ما است یک life style یک سبک زندگی است.برای کسی که مطالعه‌ی ادبی دارد حتما لازم‌تر است از حقوق هم سررشته‌ای داشته باشد.

حقوق شیوه‌ی زندگی شما را عوض می‌کند.شما از خلال مطالبی که در این رشته می‌آموزید یاد می‌گیرید چگونه زندگی خود و اطرافیانتان را سامان ببخشید. بخصوص جنبه‌های اجتماعی این زندگی را.

در فقه در شرایط شهود آمده است _به زبان ساده عرض می‌کنم _هر کس زیاد هزلیات بگوید زیاد دری‌وری ببافد حتی اگر گفته‌های او مصداق گناه، مثلا غیبت، یا افترا نباشد، از عدالت ساقط و شهادت او در دادگاه شنیده و قبول نمی‌شود.می‌دانید دانستن همین یک نکته و عمل کردن به آن چه اثری در زندگی روزمره‌ی ما دارد.....و موارد ریادی از این دست. ادبیات به من میگوید عمرت را به بطالت نگذران اما من در فقه اثر عملی این قضیه را می‌بینم. می‌بینم که شرع مرا عادل نمی‌شناسد و بر سخنم وقعی نمی‌نهد. و بین پند و اندرز تا دیدن اثر در عمل تفاوت‌هاست.

 حقوق علم جلوگیری از خشونت است و کمک به محتاجین. نه تنها روحیه‌ی شما لازم نیست بلکه نباید خشن باشد.

اندکی صبر کنید. مطالعات مستمر در حقوق داشته باشید. ان شاءالله به نتیجه‌ی من خواهید رسید.

12 ) چرا کلاس شما خسته کننده است؟!

همه‌ی تلاش من این است که از طریق ارائه روش‌مند دروس وارائه‌ی مثال‌هایی مرتبط با زندگی روزمره از خسته کننده بودن مطالب جلوگیری کنم. علی‌رغم این از پیشنهادات شما در این زمینه استقبال می‌کنم. البته باید دانست دانشگاه ، ب هر حال محل تفریح و وقت‌گذرانی نیست و سوزاندن فسفرِ مغز ، برای چند ساعت متوالی ، از بسیاری کارهای بدنی ، بیشتر ایجاد خستگی می‌کند.

13) چرا سعی دارید کاری کنید که دانشجوها از شما متنفر باشند؟

اصولاً یا نباید اقدام به کاری کرد یا باید آن را درست و به تمامه انجام داد، هدف از پرسش و سایر سخت‌گیری‌ها انجام وظیفه است. برای من مهم نیست که آیا دانشجو طالب این سخت‌گیری هست یا نه، اصل تدریس یعنی یاد دادن و از دانشجو درس خواستن، اگر من مطمئن باشم دانشجو بدون پرسیدن درس می‌خوانَد ترجیحم این است که وقت کلاس را به پرسش اختصاص ندهم و بیشتر، مطالب سرفصل را تدریس کنم، اما مطمئنم اکثریت دانشجویان بدون پرسش هفتگی درس را نمی‌خوانند، به شب امتحان یا چند روز قبل از امتحان واگذار می‌کنند و آن موقع هم هیهات! به هر حال من برای تشکر آنها اقدام به کاری نمی‌کنم که با تنفر آنها از انجام آن کار دست بکشم، هر چند در تحلیل نهایی، اگر دوستان، منافع بلند مدت خود را در نظر بگیرند تصدیق خواهند کرد که همه‌ی این سخت‌گیری‌ها به نفع خود آنها است. ما اجر خود را از کس دیگری می‌خواهیم، بگذار همه به خون ما تشنه باشند!

14 ) چرا از روی تبلت درس می‌دهید؟ برخی معتقدند سواد شما در تبلت است!

 

 

بر خلاف بعضیا که معتقدن عالِم و دانشمند واقعی اونه که همه چی رو از حفظ بگه و با احترام کامل به اساتیدی که از حفظ و بدون مراجعه به دست‌نوشته‌های خودشون، درس میدن، من در نقطه مقابل معتقد هستم که مراجعه به نوشته برای یادآوری رئوس مطالب اصلاً چیز شرم‌آور و قبیحی نیست! به چند دلیل:

 

 

اولاً تدریس و تفهیم مطالب به دانشجویان، اونم در رشته‌ی ظریفی مثل حقوق، بسیار کار دقیقی هست، درست مث حرکت کردن روی یه طناب باریک در حد فاصل بین دو آسمون خراش!! معلم اگه کوچکترین لغزشی داشته باشه سقوط خواهد کرد، ینی اگه یه مطلب رو یا حتی گاه یه جمله رو فراموش کنه و چیزی در اون مورد نگه یا مطلب رو به نحو دیگری بیان کنه، دانشجو، مطلب رو دقیق و درست دریافت نمیکنه و متعاقب اون توی امتحان هم نمیتونه درست بنویسه و اونوخ کم کردن نمره از دانشجو، به خاطر مطلبی که بهش یاد ندادی، کار ناجوانمردانه ای خواهد بود.

 

 

ثانیاً توی حقوق نمیشه گُتره‌ای و ولنگ و واز حرف زد، مطالب و استدلالات، دقیق هستن و باید زنجیر وار به دنبال هم بیان بشن، نمیشه مقدمه‌ی استدلال رو بجای مؤخره بیان کرد یا بالعکس، وضعیت توی علم حقوق به نحوی هست که یه جمله رو اینور اونور کنی موضوعِ موردِ بحث، با یه قاعده دیگه یا یه مطلب دیگه تناقض پیدا میکنه و اونوخ مدام مورد سؤال دانشجو قرار خواهی گرفت که تو که اونجا اون حرفو زدی چرا اینجا اینو میگی و از این دست مسائل... بنابراین با توجه به حجم زیاد دروس مختلفی که هر معلم توی هر ترم میگه من بجای اینکه بخام اِفِه بذارم که همه چی رو از بَر هستم، راه صحیحتر رو این میبینم که تبلت رو بذارم جلوم و توی هر مبحث، با مراجعه به یاداشت‌هام بحث رو پیش ببرم و در آخر هر مطلب هم باز نگاهی به یادداشت هام بندازم تا اگه نکته‌ای ناگفته مونده بود یادآوری کنم.

 

 

 

ثالثاً من ادعای عالم بودن و ملا بودن نداشته و ندارم و از همه‌ی همکاران خودم هم کمتر بلد هستم و همیشه هم اینو رسا و با صدای بلند و بدون کوچکترین شرمندگی بیان کردم، اما گذشته از این، اصولاً توی ذهن برخی از دانشجویان بد جا افتاده که هر کی مطلب رو از حفظ تدریس کنه نشون‌دهنده‌ی اینه که مُلا تر هست، بر عکس، امروزه توی سمینارها و کنفرانس‌های علمی، اگه یه سخنران، پشت تریبون قرار بگیره و شروع کنه از حفظ، یه مطلب علمی رو توضیح بده، توهین به جمع تلقی میکنن!!! میگن اونقد سطح ما رو پایین فرض کرده که اومده شروع کرده همین جوری از حفظ، داره واسه خودش حرف میزنه، اصولاً سخنرانی‌های علمی، بدون خوندن - ینی روخوانی به معنای دقیق کلمه - امروزه ناممکن تلقی میشه از نظر خیلیا. 

 

 

15 ) چرا انننننقد در طراحی سؤالات امتحانی ، سخت‌گیر هستید ؟

ممکن است برخی از شما مایل باشید سؤالات به نحوی طرح شود که ظرف نیم‌ساعت ، حفظیات خود را بر روی برگه منتقل کرده و بدون هیچ دغدغه و تفکری با خیال راحت جلسه را ترک کنید. البته امکان طرح چنین سؤالاتی وجود دارد ولی در این صورت هیچ فرقی بین دانشجوی زحمت کش و  دانشجوی شب امتحانی باقی نمی‌ماند و مدرّس برآورد درستی از ازحماتی که خودش و دانشجو کشیده و میزان اشتیاق دانشجو به یادگیری به دست نمی‌آورد. کسی که چند جلسه بیشتر در کلاس حاضر نبوده و کسی که در تمام جلسات در کلاس حاضر بوده و با وظیفه شناسی و تعهد، تکلیف خود را انجام داده‌است در یک رده قرار می‌گیرد. به همین دلیل در طرح سؤالات باید به نحوی عمل شود که سؤالات در سه طبقه‌ی کلی قابل دسته بندی باشد :

1. سوالات مشکل که برای پاسخگویی نیاز به قوه‌ی تحلیل و ذکاوت دارد.

2.  سؤالات متوسط که برای پاسخ‌گویی نیاز به حضور مستمر در کلاس و به خاطر سپردن مطالب دارد.

3.  سؤالات آسان که برای پاسخ‌گویی به آنها مطالعه‌ی سطحی مطالب کفایت می‌کند.

بر همین اساس سعی کرده‌ام سؤالاتم در کلیه‌ی دروس در همین سه سطح، قابل طبقه بندی باشد.

مضافاً به اینکه سختی یا آسانیِ سؤالات، تا حدودی نِسبی است و بسته به سطح تلاش و مطالعات دانشجویان در طول ترم، نظر دانشجویانی که با سؤالات واحدی هم مواجه بوده‌اند متفاوت است؛ مثلا در یکی از امتحانات من یکی از دانشجویان محترم نوشته ممنونم، خوب بودن سؤالا، خوب میشه نمره‌م، دیگری نوشته اگه می‌دونستم اینهمه ساده میخای بیاری اینهمه شب بیداری نمی‌کشیدم!!!! یکی دیگه نوشته اونقد ساده آوردی ک من امتحانمو خراب کردم!!! نفر سوم نوشته استاد هیچوقت نمی‌بخشمت، این سخت‌ترین امتحانی بود ک در تمام طول عمرم دادم و این بدترین برگه‌ی امتحانی بود ک در تمام طول عمرم نوشتم!!!! نفر آخر هم بدون اینکه چیزی در خصوص این موارد نوشته باشه نمره‌ی امتحانش شد 2.75 !!!! حالا ببینید ک معلمِ بنده خدا چ باید بکنه با ایییینهمه تفاوت نظرات!!!! هیچ شخص ناراضی‌ای هم اشکال کار رو در خودش نمی‌بینه!!!!! همه معلم رو متهم و بلکه محکوم میکنن!!!!

16 ) چرا انننننقد در تصحیح اوراق سخت‌گیر هستید ؟

 

 

سخت‌گیر نیستم ؛ فقط جدی هستم ؛ چرا ؟ چون حقوق رشته‌ای است در حد پزشکی یا مهم‌تر حتی : در پزشکی حداکثر جسم و جان مردم در دست پزشک است در حقوق ، ناموس ، شرف و آبروی مردم در دست وکیل یا قاضی قرار می‌گیرد که این موارد (ناموس و شرف) از نظر بسیاری مردم ، مهم‌تر از جسم و جانشان است. به عبارت دیگر حقوق، رشته‌ای است که بعداً باعث خواهد شد جان، مال و ناموس مردم در اختیار شما قرار گیرد، چه وکیل باشید و چه قاضی، از من انتظار نداشته باشید به بهانه‌هایی نظیر دانشجوی شبانه یا دانشجوی دانشگاه آزاد، به صورت فله‌ای نمره بدهم.

 

 

17) نمره‌ام کم شده آیا امکان داره تحقیق ارائه بدم یا پاورپوینت درست کنم تا نمره‌م رو افزایش بدید ؟

 

 

من در طول ترم از طریق پرسش کلاسی، فرصت افزایش نمره‌ی امتحان را به صورت هفتگی در اختیار دانشجو قرار می‌دهم؛ اگر از این فرصت در جهت عکس استفاده کرده – منفی گرفته‌اید! – یا اصلاً استفاده نکرده‌اید و اکنون از نمره‌ی خود، راضی نیستید به نظر می‌رسد فقط خودتان را باید سرزنش کنید.

 

 

 اکنون (در پایان ترم) امکان افزایش نمره از طریق توسل به وسایلی نظیر ارائه‌ی تحقیق یا پاورپوینت وجود ندارد زیرا قرار نیست هر کس درسش را نخواند و نمره‌اش کم شد اقدام به ارائه‌ی تحقیق یا ساخت پاورپوینت کند و نمره‌اش را به حد قبولی برساند. تحقیق و پاورپوینت جای درس خواندن را نمی‌گیرد؛ اگر قرار بود به عنوان فعالیت کلاسی انجام شود باید در طول ترم پیشنهاد ارائه یا ساختش را می‌دادید، نه الان و به عنوان جبران کمبود نمره، الان وقت مناسبی برای پیشنهاد تحقیق یا ساخت پاورپوینت نیست، چون باید به همه‌ی کسانی که این شرایط را دارند این فرصت داده‌شود و از فردا من باید پاسخگوی خیل دانشجویانی باشم که نمره نگرفته‌اند و می‌خواهند تحقیق کنند یا پاورپوینت بسازند. نیز بعد از اعلام نمرات اگر قرار باشد این فرصت در اختیار همه قرار گیرد باید کسی هم که مثلاً 14 یا 10 یا 12 یا 18 برده این فرصت را داشته باشد که نمره ی خود را افزایش دهد و حتماً تصدیق می فرمایید که منطقی نیست همه صبر کنند ببینند نمره شان چند می شود و بعد به فراخور حال و نمره ی خود برای افزایش نمره اقدام به ارائه‌ی تحقیق یا ساخت پاورپوینت کنند. البته توجه داشته باشید که من از طریق پرسش و پاسخ هفتگی به طور مستمر فرصت افزایش نمره را در اختیار شما گذاشتم اما افسوس که بسیاری از شما خودتان استفاده نکردید و همه چیز را به امتحان پایان ترم موکول کردید.

 

 

18) من واسه امتحان شما فرجه نداشتم و چند امتحان هم همزمان داشتم آیا این موارد تأثیری داره توی افزایش نمره‌ی من ؟

 

 

 

شرائط امتحان ، تأثیری در افزایش نمره ندارد. اینکه در چه شرایطی امتحان داده‌اید- از قبیل فرجه نداشتن یا همزمان چند امتحان داشتن -  با توجه به اینکه بجز مسأله، من همه‌ی سؤالات دیگر را بارها و بارها در کلاس می‌پرسم، عذر موجه محسوب نمی‌شود.

19) چرا وقتی به نمره‌ی خودمان در سایت دانشگاه اعتراض می‌کنیم هیچ جواب مشروحی به ما نمی‌دهید و همان نمره‌ها را بدون ارائه‌ی هیچ توضیحی، تأیید می‌کنید ؟

از شما درخواست می‌کنم به این تجربه‌ی واقعی که من از سر گذراندم توجه بفرمائید :

توی یکی از امتحانات، مثلن اومدم خیر سرم احترام بذارم به ناراحتی‌های دانشجوام و جواب اعتراضاشون رو تشریحی بدم؛ رفتم توی سایت سما، برگه‌ی اون دانشجویانی ک اعتراض کرده بودن ب نمره‌شون رو آوردم گذاشتم جلوم و مشروحاً در فضایی ک واسه جواب استاد در نظر گرفته شده جواب دادم ک مثلن توی برگه نمره‌ت این بوده، مثبت نداشتی، غیبت داشتی، من منفی رو هم واست لحاظ نکردم وگرنه نمره‌ت کمتر می‌شد و اینا!!!!! حدود هف هَش نفر اعتراض کرده بودن منم یکی یکی جواب دادم، بعد رسیدم ب ثبت نمرات، دکمه‌ی ثبت نهایی رو زدم، میگه هیچ دانشجویی رو انتخاب نکردی واسه ثبت نهایی، یکی یکی بغلِ اسم دانشجوا رو تیک زدم بعد گزینه‌ی ثبت نهایی رو زدم، می‌بینم این پیغام ذیل رو نشون میده 

ینی سیستمشون انقد هوشمند طراحی نشده ک بفهمه من هنو توی همون صفحه هستم و دارم فعالیت می‌کنم!!!! هیچی دیگه، تصمیم گرفتم از خیر این احترام بگذرم! مجددن لاگ این کردم (وارد شدم) هیچ خبری از اووووونهمه توضیحاتی ک نوشته بودم نبود، اسامی رو تیک زدم و نمرات رو بدون هیچ توضیح اضافه‌ای ثبت نهایی کردم؛ مستحضر باشید ک تقصیر من نبود.

عذر نوشت: از همین الان از دانشجویان فعلی و آینده عذرخواهی میکنم که ب دلیل این مشکل نمی‌تونم توی سایت دانشگاه بطور مشروح ب اعتراضاتشون جواب بدم و مجبورم بدون ارائه‌ی پاسخ، همون نمرات رو تأیید کنم صرفن.

 

 

 

نتیجه‌ی اخلاقی: سیستم واسه افرادی مث من طراحی نشده!!!! در چنین حالتی چ اثری بر ثبت موقتِ نمرات و دادن فرصت اعتراض بار میشه؛ حالا می‌فهمم اون اساتیدی ک از همون اول، نمرات رو ثبت نهایی می‌کنن و فرصت اعتراض هم نمیدن همچین کارِ بدی هم نمی‌کنن!!!!!!!

20) چرا در دروسی که امتحان میان‌ترم برگزار می‌کنید نمرات میان ترم رو اعلام نمی‌کنید؟

 

 

بنا به دلائل ذیل امکان اعلام نمرات امتحان میان ترم به صورت انفرادی و نفر به نفر برای من وجود نداره :

 

 

اولاً کاری است وقت‌گیر؛

 

 

ثانیاً اعلام برخی نمرات، ممکنه اثر منفی داشته باشه بر روحیه‌ی افراد و در آستانه امتحانات پایان ترم باعث ناامیدی و تضعیف روحیه‌شون بشه، در حالی که اگر نمره‌ی میان‌ترم رو ندونن ممکنه بدون توجه به کم یا زیاد بودن نمره‌ی امتحان میا‌ترم، نهایت تلاششون رو بکنن و اگر هم نمره‌ی امتحان میا‌ترمشون کم شده باشه بتونن اون رو در امتحان پایان‌ترم جبران کنن؛

 

 

 

ثالثاً نمیخام در مورد کسانی که از نمره‌شون راضی نیستن، نهضت حذف پزشکیِ امتحان پایان ترم راه بیفته توی دانشگاه و هر کسی احتمال داد درسو قبول نشه یا از نمره‌ش راضی نبود بره و یه گواهی پزشکی دروغین ارائه کنه به آموزش دانشگاه. چون اوضاع خنده‌داری راه میفته توی دانشگاه، فک کنید مسؤولین دانشگاه میگن یه استادی توی دانشگاه هست که دانشجوا معمولاً سر امتحانات پایان ترم این استاد دچار مشکل سلامتی میشن!!!

 

 

 بنابراین چه در سمت نمره‌های خوب و چه در سمت نمره‌های بد، امکان اعلام نمرات از طریق فضای مجازی به هیچ وجه وجود نداره. پیام‌هایی با مضمون درخواست اعلام نمره یا از این قبیل، از سوی من پاسخ داده نخواهد شد، حمل بر بی ادبی یا بی اعتنایی نفرمائید و قبلاً از این بابت، عذرخواهی من رو پذیرا باشید.

 

 

21) پس چرا علی‌رغم اینکه نمرات میان ترم رو اعلام نمی‌کنید اما خبر تصحیح اوراق امتحانی میان ترم رو اعلام می‌کنید؟

 

 

ممکنه این ابهام در ذهن برخی از دانشجویان محترم به وجود بیاد که اگر بنا بر دلائلی که در پاسخ سؤال قبل گفتم قرار بر اعلام نمرات امتحان میان ترم نیست، اصولاً چرا اعلام می‌کنم که برگه‌های امتحانی میان ترم رو تصحیح کردم؟ گفتنش با نگفتنش چ فرقی داره؟

 

 

در پاسخ باید عرض کنم علت اعلام تصحیح اوراق امتحان میان ترم اینه که میخام بگم اگر بعد از گرفتن برگه‌های امتحانی پایان ترم، نمرات رو سریع‌تر از حد معمول اعلام کردم، این توهم در ذهن فعال برخی از دانشجویان محترم به وجود نیاد که چرا نمرات، انقد سریع اعلام شد و لابد برگه‌ها رو صحیح نکردم، علت اعلام سریع نمرات پایان‌ترم اینه که نصف کار رو قبلاً انجام دادم. ضمناً آمار کلی نمرات میان‌ترم رو در صورت امکان در پایان تصحیح اوراق امتحانی میان‌ترم هر درس، اعلام خواهم کرد.

 

 

 

پس به این علت هست که گرچه نمرات میان ترم رو اعلام نمی‌کنم اما اعلام می‌کنم که برگه‌های امتحانی میان ترم رو تصحیح کردم.

 

 

 

 

22) چرا توی سؤالات امتحانی، ما رو مجبور می‌کنید در صورت حذف یک سؤال، تمام قسمتاش رو حذف کنیم؟ این واقعاً غیر عادلانه و غیر منصفانه هست، چون ما ممکنه قسمتایی از اون سؤال حذف شده رو بلد باشیم و قسمتایی از سؤالی که حذف نشده رو بلد نباشیم.

این سؤال پاسخ فرعی‌ای داره و پاسخ اصلی‌ای.

 

 

پاسخ فرعی اینه که اصولاً آوردن سؤال اختیاری، جزو اختیارات معلم هست. برخی از اساتید اصلاً سؤال اختیاری نمیارن. بنابراین با سؤال اختیاری نباید طوری برخورد بشه که انگار وظیفه‌ی معلم بوده سؤال اختیاری بده. سؤال اختیاری فقط برای ارفاق به دانشجوها هست و بس. من میتونم سؤال اختیاری ندم و در این صورت شما مجبور خواهید بود به کلیه‌ی قسمت‌های همه‌ی سؤالات، پاسخ بدید و اگر حتی یک قسمت رو هم بلد نباشید ازتون نمره کسر خواهد شد. بنابراین وقتی من از باب ارفاق، سؤال اختیاری میدم دیگه اینکه کسی از الفاظ غیر عادلانه و غیر منصفانه در موردش استفاده کنه، خودش کاری واقعاً غیر عادلانه و غیر منصفانه است K این از این.

 

 

اما پاسخ اصلی اینه که دلیل اینکه میگم یا باید به همه‌ی قسمتای سؤال پاسخ بدید یا همه‌ش رو حذف کنید اینه که نمیخوام یه سری از دانشجویان، تنبلی کنن و یک مبحث رو نخونن و با خودشون بگن ما این قسمت رو واگذار می‌کنیم به سؤالات اختیاری و هر سؤالی که از اون مبحث اومد رو حذف می کنیم. در واقع هر سؤال، همه یا قسمت عمده‌ای از مباحث رو پوشش میده و هدف من اینه که دانشجویان مجبور بشن همه‌ی مباحث رو بخونن. سؤال اختیاری فقط برای اینه که اگر کسی همه‌ی مباحث رو خوند، لکن در داخل هر مبحث، یک سؤال یا دو سؤال رو بلد نبود، بتونه کل اون سؤال رو حذف کنه و به سؤال دیگری پاسخ بده، ولی اگر قرار باشه دانشجو بتونه از هر سؤال، یک یا چند قسمت رو حذف کنه اوضاع به این شکل در میاد که دانشجوی محترم، یک مبحث رو کلاً نمیخونه و توی هر سؤالی که یک قسمتش به اون مبحث مربوط باشه اون قسمت از سؤال رو حذف می‌کنه؛ من نمیخام اینجوری بشه. میخوام همه‌ی مباحث خونده بشه. پس این کار رو نمی‌کنم.

23) این چه اصرار مسخره‌ای هست داری که ما درس بخونیم؟ آقا ما نخونیم خودمون ضرر می‌کنیم؛ تو هر کاری هم بکنی نمی‌تونی ما رو وادار کنی درس بخونیم!

 

 

 

این سخن مثل اینه که کسی بره پیش یه مکانیک که مکانیکی یاد بگیره، بعد مدام هدفون توی گوشش باشه مثلاً و موسیقی گوش بده، بعدم بگه خو اگر مکانیکی یاد نگیرم خودم ضرر می‌کنم. در این صورت اون مکانیک بهش میگه داداش اگر میخای یاد نگیری اصلاً پیش من نیا. شما رو هم که اجبار نکردن بیای دانشگاه، نمیخای درس بخونی نیا دانشگاه، بذار یه نفر دیگه بجات بیاد، خونواده‌های شما فکر میکنن شاخ شمشادهاشون رفتن دانشگاه دارن درس میخونن، اگر قراره بیاید دانشگاه و درس نخونید این ینی دارید به خونواده‌هاتون دروغ میگید، من توی این دروغگویی شرکت نمی‌کنم، کسی که میاد سر کلاس من یا درس میخونه و قبول میشه یا درس نمیخونه و میفته. اینکه بیاد بنشینه و سرش به امور متفرقه گرم باشه و ترم رو باری به هر جهت بگذرونه و آخر ترم هم با یک شب درس خوندن یه قبولی الکی بگیره و خونواده‌ش رو هم گول بزنه که من دارم درس می‌خونم، در کلاس من تا جایی که بتونم نمیذارم اتفاق بیفته. چون دوس ندارم توی خدعه و فریب و نیرنگ شریک باشم.

24) کلاس که پادگان نیست که. چرا در حین تدریس یا وقتی بین درس استراحت میدی اجازه نمیدی کسی بره بیرون؟ شاید کسی کار واجبی داشته باشه.

 

 

اولاً تایم استراحت، بعد از پایان کلاس هست، اون پنج دقیقه‌ای که من بین تدریس، استراحت میدم صرفاً برای رفع خستگی ذهن است، برای قدم زدن در راهرو یا جواب دادن تلفن یا آب خوردن یا امثال اینا نیست. چرا؟ چون اگر قرار باشه برای این موارد باشه، خودتون شاهد بودید که به محض اینکه یه نفر میره بیرون، جنبشی راه میفته و همه میخان برن بیرون، اونوقت اگر من بخام فقط به نفر اول یا دو سه نفر اول اجازه بدم برن بیرون، متهم میشم به قائل شدن تبعیض و پارتی بازی و اگر بخام به همه اجازه بدم برن بیرون، کلاس کلاً تعطیل میشه K مشکلش هم اینه که وقتی تعداد نفرات زیادی میرن بیرون، همه که با هم برنمیگردن، مث لشکر شکست خورده یکی یکی یا دو تا دو تا برمیگردن و کلاس مدام صحنه‌ی آمد و رفت میشه و نظم و تمرکز دانشجویان و من بر هم میخوره، مضافاً به اینکه دیده شده حتی تعدادی از دانشجویان وقتی میرن بیرون، با توجه به اینکه پرسش‌های کلاسی، در پایان کلاس و بعد از تدریس هست و با توجه به اینکه اول ساعت حاضریشون رو زدن، دیگه اصلاً برنمیگردن و به اصطلاح میخان از زیر پرسش، قِسِر در برن.

 

 

ثانیاً در مواردی که ببینم یکی از دانشجویان محترم واقعاً کار اضطراری داره و به دنبال کُشتنِ وقت کلاس یا سوءاستفاده نیست، همیشه اجازه دادم برن بیرون و مانعی قائل نشدم.

 

 

حاصل بحث اینکه علت برخوردهای من، متأسفانه سوءاستفاده‌هایی هست که برخی از دانشجویان محترم از هر قانون و قاعده‌ای میکنن.

 

 

25) چرا توی برخی از جلسات کلاس، به هنگام پرسش کلاسی، میگی هر کسی بگه بلدم و بعد بلد نباشه، دو منفی براش می‌زنم؟ این باعث استرس ما میشه و اگر هم درس رو بلد باشیم از ترس دو منفی جرأت نمی‌کنیم جواب بدیم و مدام، منفی روی منفی میاد، واااااااااااااااقعن بی انصاف هستی تو.

 

 

کم لطفی میفرمائید، بی انصاف نیستم. مجبورم اینجوری عمل کنم. چرا؟

 

 

اولاً اگر اینجوری عمل نکنم نمی‌رسم از همه‌ی دانشجویان کلاس بپرسم درس رو. هر جلسه با توجه به وقت 20 دقیقه‌ای پرسش، وقت نمی‌کنم از دو سه نفر بیشتر بپرسم؛ بنابراین اوضاع به این شکل درمیاد که 90 درصد از دانشجویان کلاس، پیش خودشون حساب می‌کنن که یا شانس و یا اقبال، درس نخونده میریم سر کلاس، إن شاء الله که ما جزو اون دو سه نفر نباشیم. در نتیجه همیشه اکثریت مطلق کلاس درس نمیخونن و آخر ترم براشون مشکل پیش میاد. به ناچار مجبورم ترتیبی بیندیشم که بتونم از همه بپرسم و همون وهله‌ی اول، ظرف دو سه دقیقه مشخص بشه کی خونده و کی نخونده و در وهله‌ی دوم بتونم فقط از اونایی که خوندن بپرسم.

 

 

ثانیاً من که فقط یک سؤال نمیپرسم که کسی بگه تصادفاً سؤالی که از من پرسیده شد رو بلد نبودم و دو منفی خوردم. خیر، من حداقل سه سؤال رو می‌پرسم و اگر یکیش رو هم بلد نباشید هیچ عیبی نداره، ولی اگر سه سؤال پرسیدم و هیچکدوم رو بلد نبودید پس دیگه معلومه خوب نخوندید و بخاطر اتلاف وقت کلاس چاره‌ای جز زدن دو منفی باقی نمی‌مونه.

 

 

علی‌رغم مطالبی که عرض کردم اگر پیشنهاد بهتری برای برآورده شدن این هدف دارید که بتونه در مدتی دو سه دقیقه‌ای مشخص کنه هر جلسه کی خونده و کی نخونده و ضمناً دانشجویان رو وادار کنه به راستگویی و متضمن زدن دو منفی هم نباشه، بفرمایید من استقبال می‌کنم.

 

 

26) چرا بجای هر جلسه پرسش امتحان کتبی نمی‌گیرید؟ پیشنهاد من اینه که به جای اینکه سر کلاس بپرسید هر دو جلسه یک بار امتحان کتبی بگیرید و یه ضمانت اجرا واسه اونایی که نمره بد گرفتن بذارید بهتر از اینه که بپرسید چون تو پرسش هم استرس هست هم مطالب قاطی میشن و باید روی سؤالا فکر کنیم اگه امکانش هست کتبیش کنید.

 

 

چند دلیل داره :

 

 

اولاً من عمداً به طور شفاهی می‌پرسم چون هدفم اینه که دانشجویان حقوق عادت کنن جلوی جمع و در شرایطی که استرس هم دارن بتونن سلیس و روان حرف بزنن و ترسشون بریزه. این هدف، بدون تمرین برآورده نمیشه. بهترین تمرین هم همین پرسش‌های کلاسی هست. دانشجویان حقوق، چه وکیل بشن، چه قاضی بشن و چه استاد دانشگاه بشن باید بتونن توی شرایط استرس‌زا حرفشون رو بزنن. این از این.

 

 

ثانیاً اگر من بخام هر دو هفته یا سه هفته یکبار امتحان بگیرم، هر ترم باید چهار پنج بار امتحان بگیرم و تعداد برگه‌های امتحانی که باید صحیح کنم در هر کلاس، پنج برابر میشه و فرض کنید اگر من هر ترم چهارصد دانشجو داشته باشم باید دو هزار برگه‌ی امتحانی صحیح کنم که واقعاً فراتر از حد توان و طاقت من هست، عملاً هم امکان‌پذیر نیست.

 

 

 

ثالثاً من شفاهی که سر کلاس میپرسم معمولاً سؤالات ساده و عین متن کتاب یا مباحث تدریس شده رو می‌پرسم و سؤالام پیچیده و مفهومی نیست و غالباً هم در پاسخگویی به دانشجویان کمک می‌کنم، بنابراین زیاد شرایط سخت و غیر قابل تحملی نیست. 

27) چرا اصرار دارید به ما چیزی یاد بدید؟ چرا مدام به ما تکلیف هفتگی و از اینجور چیزا میدید؟ ما اگر نخوایم چیز زیادی یاد بگیریم و فقط یه نمره‌ی قبولیِ معمولی بخوایم باید کی رو ببینیم؟

وظیفه‌ی معلم و عهدی که بین معلم و خدا هست اینه که تلاش کنه برای ارتقای سطح علمی دانشجویانش، ولو این تلاش به مذاق اونا خوش نیاد؛ این یک حق عمومی هست از نظر من، دارنده‌ی حق، منحصر به خودِ دانشجویان نیست که اگر اونا گفتن ما نمیخایم سطح علمی‌مون بره بالا معلم هم بگه خب چه بهتر، زحمت منم کم شد؛ بنابراین معلم باید سطح علمی دانشجویانش رو ببره بالا حتی اگر خودشون هم نخوان؛ چون جامعه‌ای که فردا پس فردا این دانشجویان درش دست به کار میشن هم در عالِم بودن دانشجویان، ذینفع هست و معلم اگر از حق دانشجویان بگذره، از حق جامعه که نمیتونه بگذره که. ممکنه به نظر خیلیا این یک دید شعاری، غیر واقع‌بینانه و ایده‌آل‌گرایانه به مسأله باشه؛ ولی ما سالهاست با همین به اصطلاح شعارها زنده‌ایم؛ نفس می‌کشیم؛ امیدواریم و به پیش میریم....

مثل اینه که یه داوطلب رانندگی مراجعه کنه به یه مؤسسه‌ی آموزش رانندگی و به معلم بگه من نمیخوام رانندگی رو کامل یاد بگیرم؛ دنده عقب و طریقه‌ی پارک کردن و اینا به درد من نمیخوره؛ تو به من یاد بده من ماشین رو روشن کنم، بزنم توی دنده و برم جلو؛ بقیه‌ش دیگه اضافه‌س؛ به نظر شما جواب اون معلم چه خواهد بود؟ میگه مگه فقط حق خودته؟ کامل یاد نگیری میزنی مردم رو لت و پار و شَل و پَل می‌کنی. یادگیری حقوق و سایر دروس هم همینه. یا نباید یادبگیری، یا باید کامل و تمام و کمال یاد بگیری.

28) من یک انتقاد درباره‌ی یکی از قوانین امتحانتون دارم و اون اینکه لطفاً این قانون که میگید اگه بیشتر از اون چیزی که سوال ازتون میخواد بنویسید، ازتون نمره کم میشه بخاطره گرفتن وقت استاد، رو حذف کنید، چون اولاً شما به عنوان یک استاد وظیفتونه یک تایمی رو واسه تصحیح برگه‌ها کنار بگذارید حالا چه یک روز باشه چه بیست روز و ثانیاً این قانونتون واقعاً غیر منطقیه مثه اینه که خداوند بگه اگه کسی علاوه بر واجبات، کار ثواب یا مستحبات رو  انجام بده مجازاتش میکنم، آیا این عادلانه است؟ اون دانشجوی بدبخت اگه چیزی بیشتر مینویسه واسه اینه که میخواد جایی رو کم نذاره تا مبادا نمرشو نگیره پس خواهشاً این قانون رو حذف کنید.

 

 

اولاً معلم، وظیفه‌ای به تصحیحِ مطالب غیر مرتبط نداره، معلم موظفه پاسخ همون سؤالی رو که داده تصحیح کنه، نه اینکه دانشجو بر فرض یک فصل از کتاب رو به صورت کامل حفظ کنه و بنویسه و معلم، موظف به خوندن اون فصل کامل باشه.

 

 

ثانیاً وقتی من بر فرض، حکم بیع رو میخام و دانشجو میاد حکم اجاره و جعاله رو هم می‌نویسه معلومه اصلاً متوجه نشده که بیع چیه، وگرنه بیع ربطی به اجاره و جعاله نداره و به دلیل همین عدم فهم تمایز بین موضوعات، سزاوار هست که ازش نمره کم بشه.

 

 

 

ثالثاً اون قیاسی هم که فرمودید به اصطلاح علم اصول فقه، قیاس مع الفارق هست و قابل قبول نیست، چون خداوند از قبل فرموده عمل مستحب انجام بدید، پس سزاوار هست که پاداش بده، ولی من دارم از قبل میگم که اضافه و غیر مرتبط ننویسید بنابراین حق دارم که عِقاب کنم.

29) شما یه جورایی خشونت علیه زن دارید. طوری از خانوما فاصله میگیرید انگار ما لولو هستیم. اینجوریشم خوب نیست دیگه. باید طبیعی باشه رفتار نه جوریکه ما خانما معذب بشیم.

 

 

از نظر من جنسیت دانشجو فی نفسه هیچ تأثیری در انجام وظائف معلمی من نداره، منتها در پاسخ اینکه فرمودید چرا رفتار من طبیعی نیست باید عرض کنم به طور خلاصه مشکل اینه که برخی از بانوان محترم به شکل طبیعی در دانشگاه حاضر نمیشن و همین باعث میشه رفتار من هم با این دانشجویان محترم، به شکل طبیعی نباشه. توضیح اینه که در برخورد با دانشجویان خانم هر معلمی و از جمله من باید چند نکته رو مد نظر قرار بده.

 

 

اولاً حفظ شؤون اسلامی در برخورد با جنس مخالف و بخصوص جلوگیری از مورد تهمت قرار گرفتن – به قول روایات : اجتناب از مواضع تهمت – اونم در دانشگاهی که همه مترصدن کوچکترین اشتباهی در این زمینه از استادی ببینن و همون بهانه‌ی ولو کوچیک رو بکنن تُک چوب و باهاش انتقام نمرات کمی که کسب کردن رو بگیرن! - باعث میشه در برخورد با دختران و بانوان مکرمه مواردی رعایت بشه که اون موارد در برخورد با آقایون، طبیعتاً وجود نداره.

 

 

ثانیاً چون حفظ حرمت حریم کلاس برای من در درجه‌ی اول اهمیت هست و ابایی هم از تذکر دادن در خصوص موارد مخالف حرمت کلاس ندارم اینم باعث دلخوری عمییییییییق برخی از بانوان محترم میشه. من به کسی که آئین‌نامه‌های آموزشی در خصوص پوشش رو رعایت نکنه – اعم از خانم و آقا – تذکر میدم و چون تخلف از مقررات پوشش، بیشتر از سوی خانوما اتفاق میفته طبیعتاً تذکرات من هم بیشتر متوجه خانوماست. اونوقت جالبیش اینجاست که دیده شده وقتی به برخی از ‌خانم‌ها در این زمینه تذکر داده میشه طرف، پشت سر من میگه اصلاً چرا استاد باید به من نگاه کنه که چیزی ببینه و بخاد تذکر بده! ینی طرف، تخلف میکنه، استاد رو هم بدهکار میکنه!  به هر حال حتی در مورد کسانی هم که تذکر میدم ذره‌ای تأثیر در مباحث مربوط به آموزش و نمره و این قبیل مسائل نداره.

 

 

ثالثاً متأسفانه چون بیشتر دانشجویان خانوم از حیث ظاهری، مقررات اسلامی رو در خصوص آرایش رعایت نمیکنن من به عنوان معلم، این محذوریت رو دارم که نمیتونم طولانی به چهره‌ی این بانوان محترم نگاه کنم و اون‌ها رو مستقیماً و به صورت طولانی طرف خطاب قرار بدم این مسأله هم باعث میشه برخی از دانشجویان محترم تصور بفرمایند که من بیشتر طرف خطابم آقایون هست و با بانوان مشکل دارم. در حالی که من شخصاً هییییچ مسأله‌ای با کسی ندارم حتی به کسانی هم که تذکر میدم صرفاً از باب رعایت حرمت کلاس و محیط آموزشی است و نه چیز دیگر.

 

 

بنابراین من به شدت تکذیب می‌کنم که جنسیت دانشجو در انجام وظایف معلمی من تأثیری داشته باشه یا به عنوان یک معلم، برتری خاصی قائل باشم برای آقایون نسبت به خانم‌ها. معیار برتری، جنسیت نیست. تقوی است. إنّ أکرمکم عندالله أتقیکم.

 

 

 

ممکنه این حرفا از نظر خیلی‌ها شعاز زدگی و جو گرفتگی یا ریاکاری به قصد کسب مقام و منصب باشه ولی خدا شاهده که اینجوری نیست. این سخنان فعلاً عقیده‌ی منه و من مطابق معمول هیچوقت بخاطر ترس از حرف مردم خودم رو سانسور نکردم بنابراین ابایی از بیان عقیده‌ی خودم نداشته و ندارم. 

30) این قواعدی که برای اداره‌ی کلاستون میذارید چرا تحت هیچ شرایطی ازش کوتاه نمیاید؟ آیا یا دانشجویان لجبازی می‌کنید یا می‌خواید قدرت‌نمایی کنید؟

 

 

یه بار آنگلا مرکل - اگر نمی‌شناسید ایشون سال‌هاست صدراعظم آلمان و قدرتمندترین زن زنده‌ی دنیاست - رفته بود توی یه مدرسه‌ای توی آلمان که مثلاً از این کارای نایس و کولی بکنه که سیاستمداران می‌کنن و خودشون رو به مردم نزدیک جلوه میدن و اینا. جریان دیدار هم خب از شبکه‌های تلویزیونی داشت پخش می‌شد. بحران پذیرش مهاجران توی اون روزا داغ بود.

 

 

توی مدرسه یه دختر فلسطینی اجازه گرفت و پا شد و حرف زد، با زبون آلمانی سلیس، گفت من و پدر و مادرم الان یه چند سالی میشه اینجا هستیم و از کمپ پناهندگان فلسطینی توی لبنان اومدیم و اینجا مدرسه میرم و خیلی اینجا رو دوس دارم و اینا، ولی الان میخوان به دلیل اینکه میگن ما شرایط پناهندگی نداریم دوباره ما رو برگردونن لبنان. یه کاری برای ما بکنید

 

 

احتمالاً هر سیاستمدار دیگه‌ای می‌بود مثلاً ژست حقوق بشری می‌گرفت که آره میدم پرونده‌تون رو دوباره بررسی کنن دختر گلم، تمام سعی‌ام رو می‌کنم تا برنگردید و از این صحبتا.

 

 

اما آنگلا مرکل دراومد گفت دخترم، سیاست، عرصه‌ی گرفتن تصمیم‌های سخته. اگر واقعاً معلوم بشه که باید برگردید و ما شما رو نگه داریم برای تو خوب میشه اما جواب اون صدها هزار پناهنده‌ی دیگه‌ای که اونا هم میخام بیان و از همین امتیازی که تو بهره‌مند شدی، بهره‌مند بشن رو چطور باید بدیم؟ میشه بگیم اون امتیاز فقط مخصوص تو بود؟ 

 

 

خانم مرکل بعد از اون به حرفاش ادامه داد، چند دقیقه بعد صدای گریه‌ی دختره دراومد، خانم مرکل وقتی می‌خواست خارج بشه رفت پیش دختره و دلداریش داد اما هیچ وعده‌ای بهش نداد

 

 

توی مطبوعات آلمان، خانم صدراعظم رو سنگدل و بی‌رحم دونستن به خاطر این برخورد. به نظر من اما عادلانه بود

 

 

ربطش به بحث معلمی چیه؟ معلم وقتی قواعدی میذاره برای اداره‌ی کلاس، برخی دانشجویان میان دقایق طولانی رو صرف میکنن برای اینکه به معلم ثابت کنن وضعیتشون خاصه و باید از اون قاعده مستثنی بشن، معتقدن هیچ کسی نه قبلاً و نه بعداً وضعیت اونا رو نخواهد داشت، جلسه‌ی دادرسی داشتم نیومدم کلاس، مامانم مریض بود، خودم مریض بودم، عروسیم بود، ماشینم خراب شد ووووو اونا فقط خودشون رو می‌بینن، اما معلمی عرصه‌ی گرفتن تصمیمات سخت هست، یا باید علیرغم میلت بر اجرای قوانین آموزشی پافشاری کنی تا بقیه حساب کار دستشون بیاد و کلاست کاروانسرا نشه و سر و شکلی داشته باشه یا اگر وا دادی و استثنایی قائل شدی، برای همه باید همون استثنا رو قائل بشی و استثنایی که برای همه باشه دیگه استثنا نیست، خودش یه قاعده‌س. اون قاعده اینه من یه قانون گذاشتم، اما تو بیا یه بهونه - ولو واقعی - بیار و از دست این قانون خودت رو خلاص کن!

 

من از بین این دو رویکرد، قطعاً اولی رو انتخاب می‌کنم

 

31) من واقعاً آدم راستگویی هستم، چرا وقتی به شما میگم من روز امتحان مشکل داشتم قبول نمی‌کنید از من امتحان مجدد بگیرید؟ 

جنابعالی خودتون و امثال خودتون رو در نظر نگیرید که آدمای صادقی هستید و از وجود قوانین سوءاستفاده نمی‌کنید، به مححححض اینکه من بگم هر کسی مشکل داشته من بهش نمره میدم یا ازش امتحان مجدد می‌گیرم یا به قول حضرتعالی "جوانب" رو در نظر می‌گیرم هررررر کسی که افتاده یا حتی نیفتاده ولی از نمره‌ی خودش راضی نیست شروع میکنه عذر و بهانه تراشیدن، بابام مریض بود، خودم بیمارستان بودم، بابا بزرگم فوت کرد، مامانم عمل جراحی داشت، جشن تولدم بود 😐 درگیر جنگ طایفه‌ای بودیم (اینا که گفتم مثال نبودا، همش عین واقعیته) همین ترم یکی از دانشجویان از ده کانال به من پیام داد که تو منو قبول کن، چرا؟ چون من درگیر جنگ طایفه‌ای بودم و نتونستم درس بخونم 😂 کاملنم جدی می‌گفتا، اصن حرف خودش به نظر خودش عجیب نمیومد.

من یا باید همه‌ی این بهانه‌ها رو قبول کنم و نمره بدم یا امتحان مجدد بگیرم که در این صورت راه کذب و دروغگویی رو باز کردم و در هر کلاس علاوه بر امتحان اصلی و رسمی باید ده‌ها امتحان مجدد بگیرم یا باید وارد زندگی خصوصی دانشجوا بشم و ازشون مطالبه‌ی دلیل و مدرک کنم که نه وقتش رو دارم و نه اجازه ش رو، یا باید همه رو رد کنم که این وسط ممکنه از بین ده‌ها نفر، یک نفر هم راست بگه ولی حرفش رد بشه ولی دیگه چاره‌ای نیست، چون شق دیگری رو نمیتونم انتخاب کنم و ضمناً هم قانون از من نخواسته به چنین معاذیری توجه کنم و از نظر اخلاقی هم نمی‌تونم وارد زندگی شخصی دانشجو بشم و بگم اوراق عمل جراحی بابات یا اوراق پزشکی خودت رو برای من ارسال کن و وقت بررسی همچین چیزایی رَم ندارم. بنابراین حضرتعالی هم قضیه رو فقط از سمت خودتون نبینید و بقیه‌ی "جوانب" که استاد باهاش درگیر هست رو مورد توجه قرار بدید.

 

کسی هم نیاد بگه هزار تا مجرم مجازات نشن بهتره تا یه بی گناه مجازات بشه. قیاس، مع الفارق است. اینجا اولاً قانون تکلیف رو مشخص کرده و به استاد تکلیف نکرده که هر کس اومد یه عذری گفت تو موظفی ازش امتحان مجدد بگیری و در دانشگاه، اصل تفسیر به نفع دانشجو نداریم در حالی که در حقوق جزا، اصل، تفسیر به نفع متهم هست. ثانیاً برای معلم از نظر اخلاقی، امکان ورود به زندگی شخصی دانشجو وجود نداره در حالی که قاضی اختیار و حتی تکلیف چنین کاری رو داره، ثالثاً از نظر زمانی برای معلم امکان پذیر نیست که هر ترم در کنار هر امتحان اصلی و رسمی، ده‌ها امتحان تک‌نفره بگیره برای دادن شانس مجدد به دانشجویانی که اظهار میکنن عذر موجهی برای عدم شرکت در امتحان داشتن و امکان‌پذیر هم نیست که هر کس اومد یه عذری اظهار کرد معلم، بدون امتحان مجدد نمره‌ی ایشون رو افزایش بده.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
مرداد
۹۴

  • عَالِیَهُمْ ثِیَابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَ إِسْتَبْرَقٌ ۖ وَ حُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا 
  • بر تن ایشان, لباسهای ابریشم نازک سبز و دیبای ضخیم است, و با دستبندها و النگوهای سیمین, زیب و زینت شده‌اند, و پروردگارشان بدیشان شراب پاک می‌نوشاند .  
  • [[«عَالِیَهُمْ»: بر اندام ایشان است .  به تن ایشان است .  واژه عالی, حال ضمیر (هم) در (عَلَیْهِم), یا مفعول‌فیه است, هرچند که در قالب اسم فاعل است .  مثل: (خارج, داخل, باطن, ظاهر) .  می‌توان گفت: جَلَسْتُ خَارِجَ الدَّارِ .  «سُندُسٍ .  .  .  إِسْتَبْرَقٌ»: (نگا: کهف / 31, دخان / 53) .  «حُلُّوا»: آراسته گشته‌اند .  زینت شده‌اند .  فعل ماضی مجهول از مصدر تحلیه است .  «أَسَاوِرَ»: (نگا: کهف / 31, حجّ / 23, فاطر / 33) .  «طَهُوراً»: بسیار پاک و پاکیزه (نگا: فرقان / 48) .  این شراب عالی‌ترین نوع شراب بوده و غیر از شراب مذکور در آیات پنجم و هفدهم است . ]] 
  • سوره‌ی هل اتی :21.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 579 قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
مرداد
۹۴

رویه‌ی من این است که برای تسریع در نوشتن و استفاده‌ی بهینه از فضاها در نوشته‌هایم از علائم اختصاری استفاده‌ می‌کنم، به شما هم توصیه می‌کنم در یادداشت‌برداری‌های شخصی خود (و نه در متون رسمی!) از این شیوه استفاده کنید.

به هر حال اگر در طرح درس‌هایی که در وبلاگ قرار می‌دهم به این علائم اختصاری برخوردید - معمولا زیر علائم اختصاری خط کشیده‌ام - که معنای آن را نمی‌دانستید میتوانید با دانلود فرم مربوط به اختصارات که از این لینک(حجم 70 کیلو بایت)قابل دریافت است و دانشجوی محترم سرکار خانم بهرامی زحمت تهیه و تایپ آن را متقبل شده‌اند، معنای آن را پیدا کنید. 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۰۱
مرداد
۹۴

  • إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَ إِمَّا کَفُورًا
  • ما راه را بدو نموده‌ایم, چه او سپاسگزار باشد یا بسیار ناسپاس .  
  • [[«إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ»: خدا راه را به انسانها نشان داده است .  خرد را بدو بخشیده است, و کتاب هستی را در مقابل دیدگانش باز کرده است, و پیغمبرانی برای او روانه نموده است, و بالاخره راه خوب و راه بد را بدو نشان داده است (نگا: بلد / 10) .  این, انسان است که به اختیار و انتخاب خود راه سعادت یا راه شقاوت می‌پوید و بهشت یا دوزخ را می‌جوید (نگا: فصّلت / 17) .  «شَاکِراً»: حال ضمیر (ه) است .  برخی هم احتمال می‌دهند که خبر (یَکُونُ) محذوفی بوده و تقدیر چنین است: إمَّا یَکُونُ شَاکِراً وَ إمَّا یَکُونُ کَفُوراً . ]] 
  • سوره‌ی هل اتی :3.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 578 قرآن ، ب خط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۱
تیر
۹۴

  • تصحیح سؤال اول شروع شد (ساعت 17:15)
  • تصحیح سؤال اول تموم شد (ساعت 09:40 روز بعد !!!)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد (ساعت 10:27)
  • تصحیح سؤال دوم تموم شد (ساعت 11:00)
  • تصحیح سؤال سوم شروع شد (ساعت 14:15)
  • تصحیح سؤال سوم تموم شد (ساعت 15:20)
  • تصحیح سؤال چهارم شروع شد (ساعت 15:40)
  • تصحیح سؤال چهارم تموم شد (ساعت 16:15)
  • تصحیح سؤال آخر شروع شد (ساعت 16:45)
  • تصحیح سؤال آخر هم تموم شد.

  • + مونده فقط جمع زدن نمرات و اعمال نمرات مربوط ب کنفرانس‌های ارائه شده و فعالیتای کلاسی ، ریز نمراتِ این درس ، با یاری خدا حداکثر تا فردا قبل از اذان صبح ، از طریق سایت دانشگاه و آمار کلی نمرات از طریق همین وبلاگ در دسترس خواهد بود.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۰
تیر
۹۴

من کار ب این ندارم ک یه عده دنبال این هستن ک ب هررررر بهونه‌ای حرکات موزون و ناموزون از خودشون صادر کنن ، کار هم ب این ندارم ک یه عده‌ای هستن بدون توجه ب شعائر دینی و مذهبی و حتا عقلی ، از هر مناسبتی یه بهونه درست میکنن واسه اختلاط محرم با نا محرم و پشت بندش انجام حرکات موزون و نا موزون ، سیزده ب در و جشن توافق هسته‌ای و پیروزی والیبال ایران بر آمریکا و سایر مراسم هم هیچ فرقی نداره واسشون ، کار هم ب این ندارم ک چرا در برخی از افراد جامعه‌ی ما غریزه اوووونقد افسار گسیخته شده ک دیگه توی پستوی خونه پنهون نمیمونه و با کمال بی شرمی و وقاحت در مرئی و منظر عمومی ، رخ عیان میکنه..... اینا همه ب کنار .

جشن فارغ التحصیلی - اگه قبول کنیم ک فارغ التحصیلی نیاز ب جشن داره ؛ ک صد البته ب نظر من نداره ، دکتراش هم جشن نداره والا ، چ رسد ب جشن فارغ التحصیلیِ کارشناسی !!!! - قراره نمود این باشه ک بچه‌ی دبیرستانیِ مردم ، چار سال اومده دانشگاه در مرکز علم و ادب ، چی یاد گرفته ، قراره سمبل خرد و خردورزی باشه ، قراره نشون بده ک بچه‌ی مردم ، چقد از قواش رو تونسته عقلانی کنه ، بعد ب تأسی از فرهنگ برخی دانشگاه‌های اونوری ، ک بعضن جشن فارغ التحصیلی رو تبدیل کردن ب گودبای پارتی و سایر مسائلی ک زبون از گفتنش شرم داره ، اینجام دو سه سالیه مشاهده میشه ک در این قبیل جشنا در برخی از دانشگاه‌ها ، این جشن ، تبدیل شده ب عرصه‌ی ارائه‌ی حرکات موزون و ناموزون و سوت و کف و دست و هورا .... ب نظر من ایراد از مسؤولین اون دانشگاه‌ها هم هست ک با دعوت گروه ارکستر !!!!- عروسیه مگه آخه !!!!- زمینه‌ی این مسائل رو فراهم میکنن ، بعضیام ک توی کویر هم شناگرای ماهری هستن چ رسد ب اینکه یه استخر هم در اختیارشون قرار داده بشه !!!!

 آدم از بیرون سالن ک گوش میده صداهای این مراسم رو فک میکنه مثلن یکی از ( حذف مطلب ، آیکن خودسانسوری!!! ) هست !!!!! شرم آوره واقعن !!!! 

+ نتیجه‌ی اخلاقی : امیدوارم همه‌مون پیش بریم ب سمت عقلانیت ، و توی هر مراسمی ب هر بهونه‌ای جو گیر نشیم.

لباس نوشت : حاضرم قسم بخورم اگه ب موجب یک رسم سنتی یا شرعی یا عرفی یا محلیِ خودمون ، مقرر می‌شد ک دخترا و پسرا باید یه همچین لباس مفتضحی (همون لباس فارغ التحصیلی منظورم هست) بپوشن که از گوشه‌ی کلاهش یه منگوله !!!! آویزون هست که هی باید حواست باشه توی چِش و چالِت نره !!!!! هیشکی حاضر نمی‌شد بپوشه یه همچین لباسی رو و همه اونو نشونه‌ی ارتجاع و عقب موندگی میدونستن ، اما حالا چون این لباس رو غربیا پوشیدن مام با کمال میل می‌پوشیم و باهاش عکسِ افتخار هم میگیریم !!!! ینی میلیاردی بهم بدن حاضر نیستم یه همچین لباسی ک آدمو شبیه دلقکای سیرک میکنه بپوشم ؛ چ برسه ک باهاش عکس هم بگیرم ؛ نظر همه محترمه ؛ من فقط نظر خودمو میگم اینجا !


###

معکوس نوشت : ما ایرانیا بضی وختا خییییلی جدی و در کمال احترام از افعال معکوس استفاده می‌کنیم ؛ مثلن وختی فقط چهل دقیقه از کلاس گذشته و دانشجو میگه « خسته نباشید » منظورش این نیس ک ما خسته نیستیم ، ادامه بدید ؛ بلکه دقیقن منظورش اینه ک ماخسته هستیم تمومش کن ! وختی اسم نوعی خاص از مدارس رو گذاشتیم « غیر انتفاعی » منظورمون این نیس ک این مدرسه ب دنبال علم هست و پول واسش مهم نیس ؛ بلکه بر عکس منظورمون اینه ک تنها چیزی ک واسه این قبیل مدارس مهم هست همون پوله !!!! در همین راستا وختی اسم نوع خاصی از جشن رو گذاشتیم « جشن دانش آموختگی » منظورمون این نیس ک ما داریم آموختن دانش رو جشن می‌گیریم ؛ بلکه دقیقن بر عکس منظورمون اینه ک تا حالا دانش آموختید حالا امروز بیاید کارایی بکنید ک از هییییچ دانش آموخته‌ای سر نمیزنه !!!!!!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۰
تیر
۹۴

این مصاحبه جالب بود واسم ، امیدوارم از نظر شمام اینطور باشه ، در مورد تغییر جنسیت و مسائل حقوقی ناشی از اون کلیاتی بیان کرده ، در صورت تمایل ، مطالعه بفرمائید.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۰
تیر
۹۴

  • بَلْ یُرِیدُ الْإِنْسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ
  •  (انسان در قدرت خداوند بر گردآوردن استخوانها و زنده کردن مردگان تردیدی ندارد) بلکه هدف انسان (از انکار) این است که می‌خواهد در مدّت زمانی که در پیش دارد (تا زنده است) گناه کند .  
  • [[«لِیَفْجُرَ»: تا گناه کند .  علل گرایش به مادیگری و انکار مبدأ و معاد, غیر مقیّد بودن به چیزی, یعنی کسب آزادی برای انجام گناهان, و گریز از مسؤولیّتها, و اقناع کاذب وجدان است .  وگرنه کسی برای نفی مبدأ و معاد, ادلّه و براهینی در دست ندارد, و از درون به مادیگری خود قانع و راضی نمی‌باشد .  «أُمَامَهُ»: آینده‌ای را که در پیش دارد .  یعنی مادام که زنده است . ]] 
  • سوره‌ی القیامة :5.
  • این آیه ، آیه‌ی منتخب از صفحه‌ی 577 قرآن ، بخط عثمان طه است.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۳۰
تیر
۹۴

  • فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ
  •  آنان در باغهای بهشت بسر می‌برند, و (از دوزخیان) می‌پرسند .  
  • [[«یَتَسَآءَلُونَ»: می‌پرسند .  مورد پرسش, دو آیه بعدی است .  انتخاب باب تفاعل, برای تکثیر است .  برخی گفته‌اند: از یکدیگر درباره گناهکاران می‌پرسند . ]]
  • عَنِ الْمُجْرِمِینَ
  •  از بزهکاران و گناهکاران (می‌پرسند) .  
  • [[«عَنِ الْمُجْرِمِینَ»: از بزهکاران .  درباره گناهکاران . ]]
  • مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ
  •  چه چیزهائی شما را به دوزخ کشانده است و بدان انداخته است؟
  • [[«سَلَکَکُمْ»: داخل گردانده است شما را (نگا: حاقّه / 32, جنّ / 17) . ]]
  • قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ
  • می‌گویند: (در جهان) از زمره‌ی نمازگزاران نبوده‌ایم .  
  • [[«الْمُصَلِّینَ»: نمازگزاران . ]]
  • سوره‌ی مدّثّر : آیات 40 تا 43.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۹
تیر
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

حقوق مدنی (3)

لرستان

-

-

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  اسفناک !!!!

2 – به کسانی که در همه‌ی جلسات حاضر بودند یک نمره اعطا شد ، نمره‌ی فعالیت‌ کلاسی نیز لحاظ شده است. 

3 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ اوراق با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است ؛ کسانی که علی‌رغم همه‌ی این موارد باز هم موفق به کسب نمره‌ی قبولی نشدند یا از نمره‌ی خود راضی نیستند و فکر می‌کنند باید نمره‌ی بیشتری کسب می‌کردند خودشان بدانند که در برگه‌ی امتحانی چه دسته‌گل‌هایی به آب سپرده‌اند !!!

4 – حالا گیریم مسأله سخت بود – ک نبود البته – بقیه‌ی سؤالا رو چرا اونجور نوشته بودن بضیا ؟ با خوندن اوراق ، ب این نتیجه رسیدم ک برخی از دانشجویان محترم این درس ، جدی نگرفتن قضیه رو ؛ مثلن من نوشتم با ذکر استناد واستدلال بنویسید ؛ خیلی از بزرگواران ، فقط استدلال رو نوشتن ، اونم ب صورت ناقص ؛ اینا همه مستوجب کسر نمره‌س.

مورد خاص – توصیه میکنم دوستان ، بشینن و یه بار دیگه کتاب مدنی 3 رو بخونن ؛ اینطور برن بالا هم موجب سرشکستگیِ من نزد همکارانم خواهند بود و هم خودشون خیلی از مباحث مدنی‌های 5 تا 8 رو – ک یادگیریِ اون مباحث ، متوقف ، مشروط و منوط ب یادگیریِ کاملِ مباحث مدنی 3 هست – یاد نخواهند گرفت.

+ خودتون شاهد بودید ک من توی تدریس ، کم نذاشتم و همه‌ی تلاشمو کردم ؛ ..... بگذریم ؛ موفق باشید.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۹
تیر
۹۴

همین امروز دیروزا بود ک داشتم با خودم فک میکردم ک چقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد دلم واسه شنیدن صدای بارون تنگ شده ، واسه بوی بارون (ک توی شهر ، بوی بارون همیشه مخلوط میشه با بویِ قیرِ خشک و آب نخورده‌ی روی پشت بوما البته !) ، دلم تنگ شده بود و فک میکردم ک چ لذذذذتی داره شنیدن صدای بارون از پشت پنجره وووو

خدا رو شکر در کمااااالِ تعجبِ من امروز بارون اومد !!! وسسسسسطِ تابستون ، توی تیرماه ، گیرم ک حالا یه رگبار پراکنده بود و چن دقیقه‌ای هم بیشتر طول نکشید اما واسه دلتنگیِ من ، غنیمت بود ، دیدید آدم عطش داره ب چیزی (لواشکی ، تمری «= تمبر!!!» )یه تیکه هم ک بهش برسه عطشش آروم میشه ، این بارون واسه من همچین حالتی داشت ، ب دیدن از پنجره اکتفا نکردم ، رفتم درِ خونه رو باز کردم و اون منظره‌ی بدیع رو نگا نکردم ، با حرص بلعیدم در واقع !!!

+ رسمه ک اینطور وختایی میگن کاش چیز دیگه‌ای از خدا میخواستم ، من اما نمیگم اینو ، خدا رو شاکرم ک الان ، امروز ، اینو از خدا خواستم و خدا رو شاکرم ک انقد زود بهش رسیدم ، سوءتفاهم نشه یه وخت ، منظورم این نیس ک امروز اگه بارون اومد ب خاطر درخواست من بود !!!! منظورم اینه ک از اومدن بارون ، ک مصادف شده بود با دلتنگیِ من واسه بارون ، خییییلی خوشحال شدم ؛همین فقط !!!!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۹
تیر
۹۴

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۹
تیر
۹۴

  • تصحیح سؤال اول شروع شد (ساعت 05:17 صبح)
  • تصحیح سؤال اول تموم شد (ساعت 06:17 صبح)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد (ساعت 08:00 صبح)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد ساعت (08:33 صبح)
  • + اوضاع برگه‌ها توی این دو سؤال تعریفی نداره ، میتونم بگم اسفناکه حتا ، منتظر خبرای خوبی نباشن دانشجویانِ محترمِ این کلاس. همون سؤالایی ک عینن توی کتاب بودن و نیاز ب هیچ تحلیل و استنباطی هم نداشت رو بعضیا اشتباه نوشتن !!!!!!
  • تصحیح سؤال سوم تموم شد (ساعت 09:49 صبح)
  • ++ سؤالی ک پاسخش رو بلد نیستید ننویسید لطفن !
  • تصحیح سؤال چهارم شروع شد (ساعت 17:25)
  • تصحیح سؤال چهارم تموم شد (ساعت 18:10)
  • تصحیح سؤال آخر هم تموم شد (ساعت 19:48)
  • +++ مونده فقط جمع زدن نمرات و اعمال نمرات مربوط ب فعالیتای کلاسی ، ریز نمراتِ این درس ، با یاری خدا حداکثر تا فردا قبل از اذان صبح ، از طریق سایت دانشگاه و آمار کلی نمرات از طریق همین وبلاگ در دسترس خواهد بود.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۸
تیر
۹۴

  • وَ رَبَّکَ فَکَبِّرْ
  •  و تنها پروردگار خود را به بزرگی و کبریائی بستای (و تنها او را بزرگ بشمار) .  
  • [[«کَبِّرْ»: به عظمت و کبریائی یاد کن (نگا: اسراء / 111) . ]] 
  • سوره‌ی مدّثّر :3.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴


آنچه در پی می‌آید نوشته‌ی من نیست اما به نظرم حاوی نکات مفیدی برای خلاصه‌نویسی کردنِ مباحث درسی است ؛ کاری که به نظر من یکی از مهم‌ترین تکنیک‌ها برای یاد سپاری مطالب درسی ، استفاده‌ی بهینه از زمان و کوتاه‌کردنِ وقتِ مرور مطالب است ؛ 

1 – هدف از خلاصه‌‌نویسی را مدّ نظر داشته باشید :

ببینید برای هر کاری ابتدا باید هدف غایی از آن اقدام را برای خودمون حلاجی و تفهیم کنیم، حال به نظرتون هدف از خلاصه نویسی چیست؟ بلاشک هدف اصلی از این کار داشتن یک جمع بندی مناسب از مباحث هست تا داوطلب بتواند در مطالعات بعدی با هزینه کمترین زمان بیشترین بهره وری علمی رو از مطالبی که قبلا بطور تفصیلی و دقیق خونده، برداره مثلا؛ امروز داوطلبی اقدام به مطالعه جلد یک بنیادین میکنه حال اگر برای بار دوم بخواهد مطالب مربوط به آ.د.م یک رو مطالعه کنه، اگر کل کتاب رو از اول بخونه خب از نظر مطالعه آزمونی کار عاقلانه ای نیست چون وقت بیشتری صرف خواهد کرد... اما اگر در همان دور اول مطالعات یک نت برداری خوب از مطالب مهم داشته باشه در دور دوم مطالعاتش، با صرف کمترین زمان میتونه یک دوره و مرور جامع بر کل کتاب داشته باشه و البته تکرار همین نت برداری ها در دور های بعدی باز خالی از لطف نخواهد بود...

پس در کل در گام اول، خلاصه نویسی میکنیم تا در مرور بعدی بر این مباحث با صرف کمترین زمان بیشترین مطالب رو فهمیده باشیم...

2 – با توجه به موضوع ، خلاصه‌نویسی کنید

اما گام دوم، تشخیص این موضوع هستش که چه مباحثی رو برای خلاصه نویسی انتخاب کنیم؟

بینید این موضوع اولا بستگی به مطلبی داره که میخونیم ثانیا بستگی به خود داوطلب داره، گاها اتفاق میفته که مثلا داوطلب در درس اصول فقه تعریف و توضیحات رو خوب میفهمه و ارائه میده اما در تطبیق مثال ها دچار مشکل میشه خب در این فرض پیشنهاد اینه که داوطلب عنوان مطلب رو قید کنه و ذیل اون به بیان مثال های اون مورد اکتفا کنه و نهایتا یک تعریف خیلی جزیی هم از اون موضوع داشته باشه، فرض دیگر این هستش که شخص مثلا در بین تفهیم برخی مطالب که شباهت خاصی به هم دارند دچار مشکل میشه که این هم راهش اینه که این موضوعات رو در کنار هم در قالب جدول و یا خیلی ساده در پی هم بیان کنه و اقدام به مرور اون مطالب بکنه، ممکن است شخص در تعریفات دچار مشکل باشه که در این مورد هم شخص بدون نیاز به درج مثال ها و تعریفات اضافی میتونه صرفا اقدام به درج و مرور تعریفات بکنه....

3 – نکات لازم در خلاصه‌نویسی :

گام سوم، اینکه چطور اقدام به خلاصه نویسی بکنیم اهمیت زیادی داره.

گاه ،‌برخی خلاصه ها رو میبینیم که حجمشون بیشتر از حجم مطلب اصلی هستند و در عین حال بار علمی کمتری رو ارائه میدن و در حقیقت وقت شخص رو بیشتر تلف میکنند تا اینکه آموزنده باشند.

پیشنهاد میشه حین خلاصه برداری نکات زیر رو مدنظر قرار بدین؛

·        اشتباه رایج بین داوطلبین این هستش که خلاصه نویسی رو با رو نویسی اشتباه میگیرند، ببینید منظور از خلاصه نویسی رو نویسی یک مطلب نیست، در خلاصه نویسی داوطلب باید ابتدا مطلب رو جامع و کامل خوب بخونه و بفهمه و سپس چیزی که فهمیده رو به زبان خودش روی کاغذ پیاده کنه، خودم وقتی میخواستم مطلبی رو به این شکل بنویسم اول فرض میکردم که قرار است این موضوع رو در قالب کنفرانس ارائه بدم سپس در حقیقت گفته های کنفرانسم رو مینوشتم رو کاغذ....

·        برای یادداشت برداری حتما باید بلافاصله بعد از مطالعه دقیق یک بحث اقدام کنید مثلا وقتی بحث ضمان رو از مدنی خوندید بعد از اون سریعا اقدام به بیان مطلب و نوشتن خلاصه ها کنید و هر جا هم که نکته ای رو فراموش کردید از منبع اصلی مطالعه و درج کنید...

·        مطالعه تفصیلی با هدف خلاصه برداری از آن، باعث می شود تا داوطلب با تمرکز بیشتر و نگاه ریز بینانه تر اقدام به مطالعه مطالب کند...

·        خلاصه نوشته شده در عین کم حجم بودن باید مفهوم رو به شخص برساند و همچنین ذهن فرد را با مطالب بیان شده درگیر کند تا فرد بتواند نمونه ها و مثال هایی برای آن مورد پیدا کند، یادتون باشه که تنها خود شما مهم هستید نه دیگران، پس مهم نیست که نظر دیگران در مورد خلاصه های شما چیست مهم این هستش که شما بتونید با خلاصه ها تون دوره خوبی بر مباحث مطالعه شده باشید...

·        در خلاصه نویسی سعی کنید با استفاده از کمترین کلمات بیشترین مفهوم رو برسونید، به بیان ساده تر از عبارات طولانی استفاده نکنید...

·        در خلاصه نویسی خلاقیت به خرج بدید و از روش هایی مانند کشیدن جدول یا نمودار استفاده کنید و صرفا به نوشتن پی در پی مطالب اکتفا نکنید، بیان نموداری مطالب کمک میکنه تا شکل آن بحث در مغز فرد حفظ بشه و صرفا به یادآوری آن شکل میتوان به مطالب آن دست یافت، همچنین می توانید از راه های دیگری مانند کدگذاری یا ایجاد کلمات اختصاری برای حفظ مباحث استفاده کنید، مثلا؛ عقود عینی = روباه(رهن، رقف، بیع صرف، انتفاع، هبه)...

·        در برگه های که برای خلاصه نویسی انتخاب کردیم مقداری جای خالی برای درج نکات دیگه که ممکنه بعد ها ضروری باشه بگذاریم...

·        کلمات کلیدی رو خوب شناسایی کنیم و مثلا با کشیدن خط زیر آنها بطور ضمنی اعلام کنیم که بحث حول محور آن است...

4 – از خلاصه‌نویسی دیگران استفاده نکنید :

هرگز سعی نکنید از نکات و خلاصه های دیگران استفاده کنید چون خلاصه نویسی امری سلیقه ای است و در حقیقت می توان گفت خلاصه ها جزو وسایل شخصی هر داوطلب محسوب میشن، مگر در موارد خیلی محدود...

5 – فواید خلاصه‌نویسی :

جا داره نگاهی تخصصی به فواید این خلاصه برداری ها بندازیم؛

·        یک خلاصه خوب؛ مرور مطالب اصلی رو آسانتر میکند و در حقیقت داوطلب با زبان خودمانن اقدام به مطالعه مباحث میکند.

·        یک خلاصه خوب؛ کمک میکنه تا مطالب بیشتر و بهتر یادآوری بشوند چون ذهن در زمان یادگیری درگیری بیشتری با مطالب داشته.

·        یک خلاصه خوب؛ سرعت مرور و تکرار بالاتر خواهد برد و حتی بعضا برخی مطالب خواه ناخواه ملکه ذهن شخص خواهد شد.

·        یک خلاصه خوب؛  کمک میکنه تا شخص رفته رفته تمرکز بیشتری در موضوع و همچنین یادآوری نکات آن موضوع داشته باشه و حتی با مشاهده برخی کلمات خاص کل مطلب رو تداعی کنه. 

6 – مثل هر کاری دیگری ، ماهر شدن در خلاصه نویسی نیاز به حوصله و ممارست دارد :

شاید در آغاز دقت در تهیه یک خلاصه خوب کمی سخت باشه اما رفته رفته داوطلب با مطالعه خوب و دقیق موضوع و شناخت کلمات کلیدی یک بحث ، توان نوشتن خلاصه ای خوب را کسب خواهد کرد.

منبع : این لینک

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴

این مطلب نخستین بار در پنجشنبه نهم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 2:57 با شماره پست : 487 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.


عید نوشت :

+ این قنوت نماز عید فطر هم شاهکاری است از هارمونی ، تناسب و زیبایی ؛ گوش‌نواز است واقعا ، معصوم علیه‌السلام چچچچه کرده در این متن کوتاه ؛ از همان اوّلش بگیر که چه کلماتی را گذاشته کنار هم،کبریاء و عظمت ، جود و جبروت را یکطرف و تقوی و مغفرت  و عفو و رحمت را هم طرف دیگر ! تا آخر این دعا وضعیت از همین قرار است، کلمات ، آنقدر درست کنار هم قرار گرفته‌اند که مشکل است تصور اینکه بتوان کلمه‌ای از آن کم کرد یا به آن افزود. سخت است در آن اجتماع عظیم انسانی که به رستخیزی می‌مانَد ، این متن را خواند و اشک به چشم نیاورد.........بسسسیار سخت است.        

++ دانشجویی تبریک عید فطر را برایم پیامک کرد ، آخرش هم اسم ننوشته بود ، فقط نوشته بود «از طرف یه دانشجو » خییییلی به دلم نشست ، دوست دارم این نیکی‌‌های بدون انتظار پس دادن را. متأسفانه ، الان وضعیت بدین شکل است که طرف ، کادوی عروسی می‌بَرَد ، کارتی هم رویش می‌چسباند که « از طرف ....» ؛ این « از طرف ....» یعنی : (چِشِت در بیاد ! خوب نگا کن ، ببین این کادو رو منننننن آوردم ؛ باید بهم پسش بدی ها ، یا باید همین اندازه برگردونی یا بیشترش کنی !!! فک نکن همین طوری بهت مجانی دادم !!!!)

+++ هر چقدر از آن پیامک بالایی خوشم آمد ، متنفرم از پیامک‌های مطنطن (= دارای طنین ؛ آهنگین) و مملو از آرایه‌های ادبی که کاملاً معلوم است فرستنده فقط متنی را کپی پیست (=  فوروارد/Forward)کرده و فرستاده؛ معتقدم کسی برایم بنویسد(عیدت مبارکو البته خودش با دستان خودش بنویسد خییییلی بهتر از این است که یک پیامک ششصد حرفی !!! بفرستد ولی حتی یک حرف از آن را هم خودش ننوشته باشد!

++++ از روز دوشنبه تا الان هر روز مسیر جاده‌ایِ تهران به شمال که یک مسیر سه ساعته است، با حداقل دوازده ساعت !!! قابل حرکت است ، و حتی امروز که چهارشنبه است و فقط دو روز دیگر تا پایان تعطیلات مانده، باز اوضاع از همین قرار است ؛ همه هم جمعه می‌خواهند برگردند !!!! کاش من میفهمیدم در ذهن برخی هموطنان ما چه خبر است !!!! 

شمال نوشت : والا ما یه بار تابستون رفتیم شمال ، واسه مصاحبه‌ی شفاهی آزمون دکترا ، دانشگاه بابلسر ، یه روز هم اونجا موندیم ، مثلاً دلی صفا بدیم ؛ ایییینقد هوا گرم و مرطوب بود و ایییینقدر کنار دریاش کثیف و شلوغ بود توبه کردم تا عمر دارم کنار دریا برم ! نمیدونم چطور بعضیا سرشونو میگیری پاشون شماله !!!

شرم نوشت : این اسرائیل هم رسمن شرم رو خورده ، حیا رو قی کرده !!! اونایی ک واسه یتیم شدن یه حیوون سینه چاک میدن کجان الان واقعن ؟ اونایی ک سینه چاک آمریکان و کعبه‌ی آمال خودشون قرارش دادن حالا بیان جواب بدن بینم این کعبه‌ی آمال ، چرا هیچ حرفی از این هولوکاست واقعی نمیزنه ؟شرم باد بر شما !

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

متون فقه (2)

لرستان

7 نفر

3

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  خوب.

2 – به کسانی که در همه‌ی جلسات حاضر بودند یک نمره اعطا شد ، نمره‌ی فعالیت‌ کلاسی نیز لحاظ شده است. 

3 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ اوراق با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است ؛ کسانی که علی‌رغم همه‌ی این موارد باز هم موفق به کسب نمره‌ی قبولی نشدند یا از نمره‌ی خود راضی نیستند و فکر می‌کنند باید نمره‌ی بیشتری کسب می‌کردند خودشان بدانند که در برگه‌ی امتحانی چه دسته‌گل‌هایی به آب سپرده‌اند !!!

4 – علیرغم تذکر شفاهی در جلسه و نوشتن در سربرگ سؤالات مبنی بر اینکه پاسخ ب سؤال یک و دو اجباری است و از سؤالات سه تا پنج باید ک مورد را حذف کنید دو سه نفر از بزرگواران همان سؤال یک را حذف کرده بودند !!!!! البته بعداً (خارج از جلسه‌ی امتحان) فرمودند که همان سؤال یک را برایشان حذف شده در نظر بگیرم ، که امکانش وجود نداشت ؛ ارتکاب هر اشتباه ، پرداختن بهایی را در پی خواهد داشت.

مورد خاص – چن تا از بزرگواران بودن که در کلاس ، حین پرسش کلاسی ، در هفته‌های متعدد ، هیچوخت حاضر ب پاسخگویی نبودن و یه طوری من حس میکردم ک انگار پاسخ دادن ب پرسشای کلاسی رو کسر شأن خودشون میدونن ؛ حس من این بود ؛ شایدم اشتباه میکنم ؛ منم البته هر بار ، هی واسشون منفی می‌زدم ؛ دو سه نفر از این بزرگواران ، جلسه‌ی آخر اومدن پیشم و فرمودن که ما توی امتحان بیس می‌گیریم و ثابت می‌کنیم که برای درس خوندن ، نیازی ب پرسش کلاسی نیس ؛ منم عرض کردم ایشالا ؛ حالا همه‌ی اون بزرگواران افتادن توی امتحان !!!! نیازی هم ب اعمال منفیا پیش نیومد ؛ توی همون برگه‌ی امتحانی افتادن !!!! و یه بار دیگه این تئوریِ من ثابت شد که در نود و نه درصدِ موارد ، قبول شدن توی امتحان پایان ترم ، ارتباط مستقیم داره با فعالیتِ مستمرِ کلاسی. دَرسای من یکی رو حداقل نمیشه واگذار کرد ب شب امتحان !!!!!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴

  • بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ یَا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ
  • ای جامه به خود پیچیده!
  • [[«الْمُزَّمِّلُ»: جامه به خود پیچیده .  گویا پیغمبر اسلام در وقت نزول وحی اغلب با جامه‌ای خود را می‌پوشاند .  در اینجا پیغمبر گرامی با همان حالتی مخاطب قرار می‌گیرد که به هنگام وحی پیدا می‌کرد, و چنین ندائی هم برای ملاطفت با او است; نه معاتبت و سرزنش .  اشاره‌ای هم به این دارد که هر مؤمنی که در دل شبها جامه به خود پیچیده است, بلند شود و خودسازی کند و اندوخته‌ای بیندوزد .  صورت اصلی این واژه (مُتَزَمِّل) و از باب تفعّل است . ]]
  •  سوره‌ی مزّمّل :1.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۷
تیر
۹۴

یه دوستی دارم ک خییییلی ، هم خودش و هم خونواده‌ش ، آدمای با صفا ، صاف و صادق ، مذهبی ، مقید و خودمونی هستن ، ینی وختی آدم میره خونه‌شون یا میان خونه‌ت هیچ احساس مهمونی رفتن یا مهمون اومدن نمیکنی ، بسکه اینا بی تکلف رفتار میکنن ، عصا قورت داده نیستن ، از اون خونواده‌هایی ک آدم ترجیح میده وختی پیششون هستی باهاشون اختلاط کنی نه اینکه خیره بشی ب تلویزیون و کانال عوض کنی. از اونا ک پدر خونواده - ک همین دوستِ من باشه - با اینکه توی تهران زندگی میکنن اما ترجیح میده همون یه شغلی ک داره رو انجام بده و بعد از ظهر بیاد خونه ، بالای سرِ زن و بچه‌ش باشه ، نه اینکه بعد از ظهر تا شب هم بره سر کار واسه اینکه بچه‌ش تبلت و فلان و بهمان داشته باشه ، از اونا ک آرامش معنویِ زندگیش واسش خییییییلی مهمتر هست از آسایش مادیِ افراطی...... خلاصه از اون آدمایی ک امروزه خییییلی کم گیر میان.

دیشب خونه‌مون بودن ، بعد مادر خانواده - ینی همسرِ همین دوست من - تعریف میکرد ک دخترش - ک مدرسه‌ی ابتدایی میره - بش گفته ک مامان ، وختی جلسه‌ی اولیا مربیان هست توی مدرسه تو نیا مدرسه !!! گفت خییییلی تعجب کردم از این حرف بچه ! ازش پرسیدم چرا آخه ؟ دراومده گفته مامانایِ دوستام همه‌شون با روسریِ شال میان مدرسه ، موهاشون خوشگله ، خودشونم خوشگل میکنن خودشونو ، بعد تو با چادر میای ، آرایش هم نمیکنی من خجالت میکشم !!!!! گفت دیگه خییییلی باهاش حرف زدم ، هم خودم هم معلمش ، ک این کار مورد رضایت خدا نیس و خدا وعده‌ی عذاب داده واسه همچین کارایی ووووو تا بالاخره‌ راضی شده ک دیگه این مسأله رو اینجوری نبینه !!!

مین نوشت : با خودم فک میکردم این روزا تربیت دختر ، توی این جامعه ، درست مث حرکت روی میدونِ مین با پای برهنه میمونه ، میدون مینی ک فقط یه مسیر مستقیم و خیییییلی باریک ب سمت رهایی داره ، میلی متری اینور یا اونور بلغزی دخترت از دست رفته ، کما اینکه همین الان می‌بینیم ک خیلی از دخترای خییییلی از خونواده‌ها از دست رفته‌ن رسمن ، منتها بعضیا فقط خودِ دخترا خبر دارن ک از دست رفتن و خونواده‌هاشون در کمااااال خوش خیالی هیچی نمیدونن ، بعضیا هم خونواده‌ها میدونن هم خودِ دختر خانوم ولی جامعه خبر نداره ، و بعضیا هم خودِ دختر خانوم و هم خونواده و هم جامعه میدونن ک این دختر توی ناملایمات روزگار از دست رفته و ب نظر من از دست رفتن اولاد ، چ پسر ، چ دختر ، بیشتر از هر چیزی در اثر تربیتِ ناصوابِ خونواده‌هاس تا عوامل فرهنگی ، اقتصادی یا اجتماعیِ دیگه ، منتها این بحثش مفصله ک دیگه الان اینجا جاش نیس.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۶
تیر
۹۴

این مطلب نخستین بار در دوشنبه ششم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 20:39  با شماره پست : 485 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.


من که روزه‌دار واقعی نبودم

شاید روزه‌دار هم نبودم حتا

عید بر شما روزه‌داران مبارک

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۶
تیر
۹۴

  • لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ ۚ وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ یَسْلُکْهُ عَذَابًا صَعَدًا
  • هدف این است که ما آنان را با این نعمت فراوان بیازمائیم, و هر کس از ذکر و یاد پروردگارش روی‌گردان گردد, او را به عذاب سخت و طاقت فرسائی داخل می‌گرداند .  
  • [[«یَسْلُکْهُ»: داخل می‌گرداند (نگا: قصص / 32, حاقّه / 32) .  «صَعَداً»: سخت .  غیر قابل تحمّل .  طاقت‌فرسا . ]]
  •  سوره‌ی الجنّ :17.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۵
تیر
۹۴

یکی از دانشجویان بزرگوار و محترم ک تصادفن جزو قشر بانوان هم هستن پیامک دادن و سؤالی رو مطرح کردن و در اون پیامک ، منو (سید) خطاب کردن ؛ بدون اینکه سابقه‌ی قوم و خویشی با من داشته باشن ؛ بگذریم ک از نظر من گیر آوردن شماره‌ی یه معلم بدون اینکه خودش اون شماره رو داده باشه یا اجازه‌ی برقراری ارتباط ب این نحو رو داده باشه کار اشتباهی ست و بگذریم ک این وبلاگ برای ارتباط در دسترس دانشجویان هست و من سؤالات رو در اسرع وخت ، پاسخ میدم ؛ اینا همه ب کنار ؛ از نظر من اینکه یه دانشجو (آقا یا خانم فرق نمیکنه ؛ ولی خب زشتی این کار از طرف یه خانم بیشتر هست) ب خودش اجازه بده معلم خودش رو با لفظی غیر از آقا یاد کنه از نظر من خیلی زشت هست.

 شیفته‌ی عناوین نیستم ؛ دوست هم ندارم بهم (استاد) گفته بشه ؛ چون واقعیت اینه ک « استاد » نیستم و همون عنوان شریف « معلم » هم از سرم زیاده ؛ از نظر من هنگام مخاطب قرار دادنم ، فامیلیم با یه عنوان (آقا) قبلش باشه کافیه ؛ اما اینکه مثل منی ک همیشه حواسش ب رفتارش هست ک یه دفه خودشو ب نحوی سبک نکنه ک مورد توهین قرار بگیره و اینکه مثل منی ک بچه‌ها معمولن در نظرخواهیهاشون بیشتر از اینکه از جوّ راحت کلاسم گِله داشته باشن از خشکیِ کلاس گِله دارن با عنوانی طرف خطاب قرار بگیره ک حکایت از نوعی خودمونی بودن داره واسم قابل فهم نیس ؛ چون با خودم فک میکنم مخصوصن در اون کلاس بخصوص ک این دانشجوی محترم عضوش هستن بنا ب دلائلی همیشه حواسم بوده ک شخصیت خودم وکلاس رو حفظ کنم و حتا ب قیمت خشک شدنِ کلاس چیزی نگم ک ب طرف مقابلم اجازه‌ی برخورد ناصواب داده بشه.

استاد نوشت : برخی از اساتیدم ک افتخار داشتم در دوره‌های کارشناسی و کارشناسی ارشد در محضرشون تلمذ کنم ، در سالیان بعد با من همکار شدن ؛ ولی من هیچوخت ب خودم اجازه ندادم و نمیدم ک حتا نام خانوادگیشون رو جلوی خودشون ببرم ؛ همیشه هم قبلن و هم الان فقط با عنوان (استاد) طرف خطاب قرارشون میدم ؛ نمیدونم چطور بعضیا همین الان ک من افتخار دارم معلمشون باشم ، شدم (سید) واسشون ؟

+ ترجیح دادم ب اون پیامک هیچ جوابی ندم ؛ البته ناگفته نماند سؤالی هم ک مطرح فرموده بودن جنبه‌ی علمی یا درسی نداشت.

++ اینم ک نوشتم هدفم خدای نکرده تخطئه‌ی اون شخص خاص ، نبود ، منظورم بیان این نکته بود ک هممون (اولیش خود من) حواسمون باشه ک جایگاه معلم ، یه جایگاه خاص هست و هر کسی در اون جایگاه قرار میگیره و ب ما چیزی یاد میده ولو ک ما ب هر دلیل ، فرق نمیکنه ب دلیل اخلاقش یا ب دلیل نحوه‌ی درس دادنش یا ب دلیل نمره‌ای ک ب ما داده ، دل خوشی هم ازش نداشته باشیم اما حداقل ، جلوی روش باید احترامش و حریمش رو نگه داریم.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۵
تیر
۹۴

  • بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا
  • (ای محمّد! به امت خود) بگو: به من وحی شده است که گروهی از قوم جن (به‌تلاوت قرآن من) گوش فرا داده‌اند و (پس از مراجعت به میان قوم خود, بدیشان) گفته‌اند: ما قرآن زیبا و شگفتی را شنیده‌ایم .  
  • [[«الْجِنّ»: آفریدگانی از آفریدگان خدا هستند که از آتش آفریده شده‌اند (نگا: حجر / 27) .  دارای عقل و شعور و فهم و درک, و تکلیف و مسؤولیّت, و آشنائی به زبان بوده, و مخاطب کتابهای آسمانی و از جمله قرآن می‌باشند (نگا: احقاف / 30), و موظّف به تبلیغ حق هستند .  آنها پیش از انسانها آفریده شده‌اند (نگا: حجر / 27) و می‌توانند برخی از کارهای مورد نیاز بشر را انجام دهند (نگا: سبأ / 12 و 13, نمل / 39) .  وجود جنّ حتمی و قطعی است, ولی ما چیزی از نحوه زندگی و ماهیّت ایشان - جز آنچه قرآن فرموده است - نمی‌دانیم .  لیکن باید انسان مؤمن به دنبال خرافات و موهومات راه نرود و ناآگاهانه افسانه‌هائی را درباره ایشان از خود نبافد .  این را هم بداند که جای تعجّب نیست که چه بسا انواع و اقسام موجودات زنده‌ای در این عالم وجود داشته باشند و ما با حواسّ محدود و دانش اندک خود با آنها آشنا نباشیم, همان گونه که رنگها و صداهای فراوانی در جهان ما است, ولی مقدار ناچیزی از آنها را می‌بینیم و می‌شنویم .  «نَفَرٌ»: گروه (نگا: اعراف / 27, احقاف / 29 - 32) .  «عَجَباً»: عجیب و بی‌نظیر .  یعنی این کلام, از نظر لفظ و معنی اعجاز انگیز است, و با سخنان دیگر متفاوت است .  مصدر است و برای مبالغه, صفت شده است . ]]
  • سوره‌ی الجنّ :1.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۵
تیر
۹۴

  •   تصحیح سؤال اول شروع شد (ساعت 10:45 صبح)
  • تصحیح سؤال اول تموم شد (ساعت 13:00)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد (ساعت 15:00)
  • تصحیح سؤال دوم تموم شد (ساعت 07:45 صبح)
  • تصحیح سؤال سوم شروع شد (ساعت 14:10)
  • تصحیح سؤال سوم تموم شد (ساعت 16:52)
  • تصحیح سؤال چهارم شروع شد (ساعت 18:00)
  • تصحیح سؤال چهارم تموم شد( ساعت 19:10)
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۵
تیر
۹۴


شاعر : ابوسعید ابوالخیر.


متن شعر :


از لطف تو هیچ بنده نومید نشد :: مقبولِ تو ، جز مُقبِلِ جاوید نشد
لطفت به کدام ذره پیوست دمی :: کان ذره به از هزار خورشید نشد


خط از : عبدالرشید دیلمی ؛ (درگذشت ۱۰۸۱ه‍.ق) وی از خوشنویسان و نستعلیق‌نویسان صاحب‌نام سده یازده هجری در ایران و هند به‌شمار می‌رود. او خواهرزاده و شاگرد میرعماد بود. در ایران معروف بهعبدالرشید و رشیدا و در هندوستان آقارشید و آقا خوانده می‌شد. او پس از قتل میرعماد از جمله خوشنویسان ایرانی بود که به هند رفت و در دربار شاه جهان و اورنگ زیب فعالیت کرد. وی در آگرا مناصب عالی داشت و مرفه زندگی می‌کرد.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۴
تیر
۹۴

  • وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا
  •  نوح (به دعای خود ادامه داد و) گفت: پروردگارا! هیچ احدی از کافران را بر روی زمین زنده باقی مگذار .  
  • [[«دَیَّاراً»: کسی .  فردی .  در اصل به معنی کسی است که بیاید و برود و بگردد و بچرخد .  یعنی جنبنده انسان نامی . ]]
  • إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا
  • که اگر ایشان را رها کنی, بندگانت را گمراه می‌سازند, و جز فرزندان بزهکار و کافرِ سرسخت نمی‌زایند و به دنیا نمی‌آورند .  
  • [[«کَفَّاراً»: بسیار کفر پیشه .  بسیار ناسپاس . ]]
  • سوره‌ی نوح : آیات 26 و 27.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۴
تیر
۹۴

حقوق مدنی

حقوق مدنی یک : (آزمون کارشناسی ارشد: اشخاص و محجورین، دکتر صفایی و دکتر قاسم زاده، انتشارات سمت) ، (آزمون وکالت: جلد اول حقوق مدنی اشخاص و اموال، دکتر صفایی، بخش اشخاص). 

حقوق مدنی دو : (آزمون کارشناسی ارشد: اموال و مالکیت، دکتر کاتوزیان، نشر میزان) ، (آزمون وکالت: جلد اول حقوق مدنی اشخاص و اموال، دکتر صفایی، بخش اموال).

حقوق مدنی سه : (آزمون کارشناسی ارشد: جلد دوم حقوق مدنی قواعد عمومی قراردادها، دکتر صفایی، انتشارات میزان/حقوق مدنی سه دکتر شهیدی، انتشارات مجد) ، (آزمون وکالت: جلد دوم حقوق مدنی قواعد عمومی قراردادها، دکتر صفایی، انتشارات میزان).

حقوق مدنی چهار : (آزمون کارشناسی ارشد و وکالت: مسؤولیت مدنی، دکتر صفایی و دکتر رحیمی، انتشارات سمت).

حقوق مدنی پنج : (آزمون کارشناسی ارشد و وکالت: مختصر حقوق خانواده، دکتر صفایی و دکتر امامی، نشر میزان).

حقوق مدنی شش : (آزمون کارشناسی ارشد: عقود معین، ج 1، دکتر کاتوزیان، دوره‌ی مفصل) ، (آزمون وکالت: دوره‌ی مقدماتی حقوق مدنی عقود معین جلد اول، دکتر کاتوزیان).

حقوق مدنی هفت : (آزمون کارشناسی ارشد: عقود معین، جلد 4، دکتر کاتوزیان، دوره‌ی مفصل (عقود اذنی و وثیقه‌های دین) ، (آزمون وکالت: دوره‌ی مقدماتی حقوق مدنی عقود معین جلد دوم، دکتر کاتوزیان).

حقوق مدنی هشت : (آزمون کارشناسی ارشد و وکالت: وصیت، ارث و شفعه، دکتر صفایی و شعبانی کندسری، انتشارات شرکت سهامی انتشار).

پس از خواندن همه‌ی منابع فوق : شرح جامع قانون مدنی، فرهاد و شیرین بیات. 

حقوق تجارت

مشترک بین آزمون کارشناسی ارشد و وکالت

حقوق تجارت یک : ج 1، دکتر اسکینی (کلیات)، انتشارات سمت.

حقوق تجارت دو : حقوق شرکت‌های تجارتی، دکتر اسکینی (2جلدی)، انتشارات سمتحقوق شرکت های تجارتی، دکتر کاویانی،(نشر میزان).

حقوق تجارت سه : اسناد تجارتی، دکتر اسکینی، انتشارات سمت/حقوق اسناد تجارتی، دکتر کاویانی، (نشر میزان)

حقوق تجارت چهار : ورشکستگی، دکتر اسکینی، انتشارات سمت.

پس از خواندن همه‌ی منابع فوق : قانون تجارت در نظم حقوق کنونی نوشته‌ی فرشید فرحناکیان.

آیین دادرسی مدنی

آزمون کارشناسی ارشد: سه جلد پیشرفته‌ی دکتر شمس، (انتشارات دراک)

آزمون وکالت: سه جلد بنیادین دکتر شمس، (انتشارات دراک)

پس از خواندن منابع فوق: قانون آیین دادرسی در نظم کنونی، علی عباس حیاتی، انتشارات میزان

در زمینه ی فهرست فوق به نکات ذیل توجه داشته باشید:

اول –آزمون ارشد و وکالت، منبع‌ِ از قبل معینی ندارد : آزمون ارشد و نیز سایر آزمون‌های حقوقی هیچ منبع از قبل معینی ندارند، با تهیه‌ی هر لیست و خواندن هر کتابی نمی‌توانید مطمئن باشید به صد در صد سوالات یک درس پاسخ خواهید داد ، نَه این فهرست و نَه هیچ فهرست دیگری که در اینترنت - ولو که ادعایی هم در این زمینه داشته باشند - نمی توانند در این زمینه اطمینان کامل به شما بدهند، همیشه در هر درس درصدی از سوالات (حدود ده تا پانزده درصد) را نگه دارید برای سوالات سلیقه‌ای، یا سوالاتی که از منابعی طرح شده‌اند که شما مطالعه نکرده اید.

دوم –این فهرست ، سلیقه‌ای است و به هیچ وجه ، جنبه‌ی رسمی ندارد : فهرست فوق صرفاٌ براساس سلیقه ی من طرح شده و مثل هر فهرست دیگری، ادعای کامل و بدون نقص بودن آن بی مورد و بلا وجه است.

سوم – نخست ، مطالعه و سپس خلاصه‌نویسی و در پایان ، تست زنی : خواندن کتب معروف به " در نظم " و نیز تست زنی قبل از مطالعه‌ی منابع اصلی ، کاری بی مورد و بدون فایده است. این دو آیتم به ترتیب برای یادآوری مطالب، و آزمایشِ آموخته‌های پیشین است. یادگیری از این طریق امکان‌پذیر نبوده و اتلاف وقت، انرژی و انگیزه را در پی خواهد داشت.

کتب خلاصه نویسی موسسات گوناگون که امروزه به وفور یافت می شوند نیز از قاعده ی فوق مستثنی نیستند.

چهارم –موفقیت ، راه میان‌بُر ندارد : برای موفقیت در آزمون ارشد، هیچ چاره ای جز تلاش شبانه روزی وجود ندارد. موفقیت، راه میان بُر ندارد.

پنجم –اگر قصد دارید برای دوره‌ی ارشد دانشگاه‌های غیر دولتی اقدام کنید نیاز نیست خود را به زحمت بیاندازید ، قبولی ، بی برو برگرد و حتمی است : برای موفقیت در آزمون ارشد دانشگاه‌های غیر دولتی نیازی به مطالعه‌ی هیچ یک از منابع فوق نمی‌باشد !!!!!!!!!!

ششم –متون فقه و متون حقوقی به زبان انگلیسی : اگر قصد دارید منابع پیشنهادی و شیوه‌ی مطالعه‌ی من برای درس متون حقوقی و زبان انگلیسی را ببینید ، اینجا و اگر قصد دارید منابع پیشنهادی و شیوه‌ی مطالعه‌ی من برای درس متون فقه را ببینید اینجا را کلیک کنید.

هفتم - دروس مربوط به حقوق جزا : به دلیل اینکه گرایش من در مقاطع ارشد و دکتری ، حقوق خصوصی است ، از ارائه‌ی منابع پیشنهادیِ دروسِ حقوق جزای عمومی ، حقوق جزای اختصاصی و آیین دادرسی کیفری معذورم.

هشتم - اصول فقه : در زمینه‌ی اصول فقه (برای آزمون وکالت) هم به نظرم کتاب سه جلدیِ اصول فقه کاربردی (انتشارات سمت) ؛ نوشته‌ی آقایان قافی و شریعتی ، کتاب خوبیست ؛ متنش ممکن است ب نظرتان غامض و پیچیده بیاید ؛ اما بخوانید ، در صورت لزوم خلاصه نویسی کنید و جلو بروید ؛ آنچه در ذهنتان از مطالب ، رسوب می‌کند کافی است.

نهم - تست‌ها : چون آشنایی خاصی با کتب تست ندارم از ارائه‌ی پیشنهاد در این زمینه نیز معذورم. تستهایی ک متعلق ب سنوات اخیر بوده و دارای پاسخ تشریحی باشند خوب هستند. کتاب تست حقوق مدنی شهبازی (انتشارات میزان) را دارم ؛ ب نظرم کتاب مستدل و خوبی است. بقیه‌ی کتب تست را مورد بررسی قرار نداده‌ام و نفیاً یا اثباتاً نظر خاصی در خصوص آنها ندارم.

با تشکر از بازدیدکننده‌ی محترمی که زحمت تایپ این مطلب را تقبل کردند.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۴
تیر
۹۴

برای مطالعه‌ی قسمت اول این مطلب (کلیات و نحوه‌ی مطالعه‌ی زبان انگلیسی) از این لینک استفاده کنید. ضمناً برای دیدن سایر مطالب مربوط به آزمون ارشد حقوق خصوصی از این لینک و برای خواندن مطالب مربوط به سایر آزمون‌های حقوقی (از جمله شیوه‌ها و تکنیک‌های تست‌زنی) از این لینک و این لینک (که ذیل آرشیو موضوعی هم قابل دسترسی است) استفاده کنید.

گفتیدکه جواب دادن به سوالات متون فقه پس از سوالات زبان انگلیسی از اهمیت بالایی برخوردار است، دلیل این اهمیت چیست؟

خواندن فقه از چند جنبه اهمیت دارد:

اول - همچنان که گفتم آزمون ارشد یک آزمون رقابتی است، و در رقابت آنچه شما را به پیش می‌راند ، این است که درمقام مقایسه با دیگر داوطلبان امتیاز بالاتری بیاورید؛ اینجا هم باز باید تکرار کنم چون متاسفانه اکثریت داوطلبان به سوالات درس متون فقه پاسخ نمی‌دهند پاسخ دادن به سوالات این درس، شما را از سایر رقبایتان جلو می‌اندازد. از تجربه‌ی خودم برای شما بگویم. به نظرم یکی از عوامل موفقیت من در آزمون ارشد – کسب رتبه‌‌ی بیست و یک کشوری - علاوه بر کسب درصد در سوالات زبان، پاسخ دادن به سوالات متون فقه بود، در سال اول شرکتم در آزمون ارشد، نود و دو درصد فقه زدم و در سال دوم هشتاد و هفت درصد. پس این یک جنبه از اهمیت درس متون فقه.

دوم - ویژگی دیگر فقه این است که هر چه روی فقه سرمایه‌گذاری کنید در واقع روی دروس تخصصی سرمایه‌گذاری کرده‌اید. (چه برای ارشد حقوق خصوصی و چه برای ارشد حقوق جزا، تفاوتی ندارد) زیرا می‌دانیم که منبع اصلی حقوق ما، فقه است و حتی در قانون اساسی و ماده 3 قانون آیین دادرسی مدنی آمده به هنگام سکوت قانون، باید به فتاوای معتبر یا منابع معتبر فقهی مراجعه کرد. وقتی ماده‌ای درقانون می‌بینیم، حکم مندرج در آن را می‌خوانیم، اما استدلال پشت این حکم را نمی‌دانیم ، بدون تردید به خاطر سپردن آن، امری نزدیک به محال خواهد بود. و نیز نقاط ابهام و سکوت بسیاری در قانون هست که برای پر کردن این جاهای خالی ،هیچ چاره‌ای جز رجوع به فقه نیست، مثلا ماده‌ی 263 قانون مدنی بیان داشته:

 "در معامله‌ی فضولی، اگر اصیل عالم به فضولی بودن معامله بوده و ثمن را به فضول داده باشد، اما مالک، بیع را اجازه نکند، اصیل حق دارد به فضول مراجعه کرده و ثمن را مطالبه کند."

خب، تا اینجا درست، اما فرض کنید ثمن یک عین معین بوده و بدون تقصیر فضول تلف شده است، آیا با توجه به اینکه اصیل با علم بر فضولی بودن معامله ثمن را به فضول داده باز هم حق رجوع اصیل به فضول باقی است؟ قانون مدنی ساکت است. هیچ چاره‌ای ندارید جز اینکه به سابقه‌ی بحث در فقه رجوع کنید، در شرح لمعه در این خصوص آمده است:

"و ان تلف قیل لا رجوع به مع العلم، لانّه سلّطه علی اتلافه مع علمه بعدم استحقاقه له، فیکون بمنزلة الاباحة، و هو مع بقاء العین فی غایة البعد و مع تلفه بعیدٌ مع توقع الاجازة، لانه حینئذٍ لم یبحْه مطلقاً، بل دفعه متوقعاً لکونه عوضاً عن المبیع، فیکون مضموناً له"(دوره سه جلدی ،ج2،ص23)

خلاصه‌ی بحث این است که می‌فرماید عده‌ای از فقها در این صورت گفته‌اند اگر مشتری بر فضولی بودن معامله علم داشته  وبا این حال ثمن را به فضول داده است، حال که این ثمن در ید فضول، تلف شده است اصیل، حق رجوع به فضول ندارد، چرا ؟ چون اصیل با علم بر عدم استحقاق فضول، به دریافت ثمن، این ثمن را در اختیار او گذاشته است و این به منزله‌‌ی این است که اصیل، ثمن را به فضول اباحه کرده و قضیه تابع حکم اباحه است (که درجای خود بحث شده است) اماشهید اول و شهید ثانی در پاسخ این قول می‌فرمایند چنین استدلالی (عدم وجود حق رجوع اصیل به فضول) اگر عین ثمن باقی باشد، که خیلی بعید است و اگر هم ثمن تلف شده باشد باز بعید است چنین استدلالی را بپذیریم زیرا درست است که اصیل، خودش، ثمن را به فضول داد ولی با این توقع داد که مالک، بیع را اجازه کرده و ثمن را در عوضِ مبیع خواهد برداشت حالا که این اتفاق رخ نداد(یعنی مالک، بیع را اجازه نکرده)، موجبی برای بقاء ثمن در دست فضول نیست و باید آن را برگرداند و حال که این ثمن در ید او تلف شده ضامن است و باید بدل آن را برگرداند.

حالا با خواندن این استدلالات و نظرات مختلف در فقه، آیا ممکن است این قضیه و حکم آن را در درس حقوق مدنی فراموش کنید؟ به نظرم غیر ممکن است، هر چیز را با استدلال یاد بگیرید بسیار بهتر آن را به ذهن خواهید سپرد.

فکر کنید در مصاحبه‌ی حضوری آزمون قضاوت یا دکتری، از شما بخواهند ماده‌‌ی 263 قانون مدنی را خوانده وسپس همین سوال را از شما بپرسند و شما با غرور همین دو نظر و استدلالات آن را با آب و تاب برایشان بگویید. چه شود؟!

سوم - خواندن فقه یک اهمیت دیگر هم دارد که به نظر من نه تنها اهمیتش از جنبه‌‌های قبل کمتر نیست، بلکه بیشتر هم هست. شاید به نظرتان عجیب باشد یا تا حالا از این جنبه به موضوع نگاه نکرده باشید اما فقه، درس زندگی است، نحوه‌ی معاشرت و زندگی در اجتماع را به شما می‌آموزد، به قول امروزی‌ها یک سبک زندگی (life style) است. مثلا دربیان مفهوم عدالت که یکی از شرایط شهود است، در بابِ شهاداتِ کتابِ شرحِ لمعه چنین آمده است:

"و هی هیئة نفسانیة راسخةً، تبعث علی ملازمة التقوی و المروة وتزول بالکبیرة مطلقاً و الاصرار علی الصغیرة و بترک المروة و هی التخلّق بخُلُق امثاله فی زمانه و مکانه، فکثرة السخریة والحکایات المضحکة و نحو ذلک یسقطها"

 شاهد باید عادل باشد، اما منظور از عدالت چیست؟ می‌فرماید آن صفت نفسانی است که در آدم مستقر شده و آدم را به حفظ تقوی و مروت بر‌می‌انگیزد، سپس توضیح می‌دهد که عدالت با انجام گناه کبیره، (هر گناهی باشد) یا اصرار بر انجام گناه صغیره یا ترک مروت ساقط می‌شود ، اما منظور از مروت چیست؟ می‌فرماید مروت این است که به اخلاق آدم‌های هم‌عصر و هم‌زمان و هم‌مکان خودش عمل کند- (یعنی به اصطلاح، ساختارشکنانه رفتار نکند) وبعد نکته‌ی کلیدی‌ای را بیان می‌کند، به زبان امروزی عرض می‌کنم زیاد مسخره بازی درآوردن و جوک گفتن و امثالهم مروت را ساقط کرده ،شاهد را از عدالت انداخته و سخن او در دادگاه مسموع نخواهد بود. می‌دانید یعنی چه؟ ما همین یک درس را یاد بگیریم برایمان کافی است. فکر نکنیم به اصطلاح فَشِن!(fashion) تیپ زدن و ساختارشکنانه لباس پوشیدن و به بطالت روزگار گذراندن، هیچ تاثیری در دید جامعه و شرع به ما ندارد. توجه کنید که می‌فرماید سَبُک و خلافِ عرفِ مردمِ مسلمانِ جامعه رفتار کردن هم عدالت را ساقط می‌کند، اینجا خدای نکرده سخن از دروغ، غیبت، شراب، زنا یا هر چیز دیگر نیست، فقط رعایت نکردن عرف جامعه‌ی مسلمان و سبک رفتار کردن کافی است که عدالت از بین برود و سخن شخص در دادگاه به عنوان شاهد مورد قبول قرار نگیرد.

ممکن است در ادبیات بارها همچنین توصیه‌هایی بخوانیم اما در اینجا و در فقه است که اثر عملی بی‌توجهی به این توصیه‌ها را می‌بینیم. خواندن فقه، هزاران هزار از این درس‌ها دارد که من به دلیل جلوگیری از طولانی شدن یحث از آنها عبور می‌کنم.

چهارم - فقه ورزش ذهن است. توصیه می‌کنم حتماً به سراغ آن بروید، من خودم بارها شده ساعات متوالی (4 یا 5 ساعت) فقه خوانده و اصلاً متوجه گذشت زمان نشده‌ام. خود را در دریای آن غرق کنید و لذت ببرید، شما را از دنیای پیرامونتان به کلی جدا می‌کند. اگر به هر دلیل در زندگی‌تان یا در یک روز بخصوص، مشکلی دارید که دوست دارید ساعاتی بدون فکر کردن به آن مشکل، وقتتان را بگذرانید، بهترین وسیله برای فارغ شدن از آن مشکل و سر حال آمدن، خواندن فقه است، فقه، مثل یک پزشک است که هر از چندی باید خودتان را برای یک چک‌آپ(check up)  به او نشان دهید، او شما را معاینه کرده و تنظیم خواهد کرد؛ من خودم چنین رابطه‌ای با فقه دارم؛ در زندگیم هر وقت خواسته‌ام از محیط پیرامونم جدا شوم بهترین پناهگاهم فقه بوده است؛ مثلاً در دوران سربازی! به نظرم در این زمینه کمتر بنویسم بهتر است، هر آن ممکن است مرا به جنون متهم کنید!

راستش من آن روزهایی که سوار بر دوچرخه با یک زیلو و کتاب شرح‌لمعه به پارکی در نزدیکی منزلمان می‌رفتم و با یکی از دوستانم که الان قاضی است، برای امتحان ارشد ابواب مختلف متون فقه را می‌خواندم جزو روزهای عمرم حساب نمی‌کنم؛ صبح و بعد از ظهر ؛ صبح از ساعت 9 تا 12 و عصر از ساعت 4 تا 8؛ چه روزهای پر استرسی بود؛ قضیه از آنجا دشوار می‌شد که اصلاً هیچ ذهنیتی نداشتیم که این کاری که داریم می‌کنیم بازدهی‌ای دارد یا نه؟ آیا با همه‌ی این تلاش‌ها روز کنکور موفق می‌شویم به تست‌ها پاسخ دهیم یا نه؟ فقط و فقط عشق بود که ما را به پیش می‌راند؛ با خود می‌گفتیم ما به خاطر علاقه‌مان است که داریم می‌خوانیم، موفق هم نشویم اشکالی ندارد، امیدوارم شما هم این حس را تجربه کنید؛ بسیار زیبا است. 

فقه را برای آزمون ارشد چگونه بخوانم؟

در خصوص متن عربی باید عرض کنم منبع اصلی آزمون ارشد در درس فقه، کتاب شریف " الروضة البهیّة فی شرح اللّمعة الدِّمَشقیّه " است که در عرف حوزه‌های علمیه آن را شرح لمعه می‌گویند. توجه داشته باشید که منابع دیگر نظیر تحریر الروضة، یا مباحث حقوقی شرح لمعه یا هر منبع دیگری، منابع دست دوم محسوب می‌شوند. شما باید خود کتاب شرح لمعه تالیف شهید ثانی را خریداری کنید. این در واقع متن عربی و  اصلی کتاب است؛ عجله نکنید به شرح هم خواهیم رسید. متن اصلی شرح لمعه به گونه‌های متفاوت، در مجلدات مختلف (2 جلدی، 3 جلدی، 4 جلدی، و 8 جلدی) منتشر شده است از بین همه‌ی اینها من دوره سه جلدی را توصیه می‌کنم که موسسه‌‌ی انتشارات دارالعلم آن را چاپ کرده است ( آدرس این مؤسسه در تهران این است: خیابان انقلاب، خ 12 فروردین، ساختمان تجاری ناشران، طبقه‌ی همکف، ش 18و 16،تلفن 021-66955405 و  21-66973809  و آدرس دفتر مرکزی آن در قم: خیابان ارم، مقابل کوچه 20، پلاک 357 تلفن 251-7744298-9 ). در زیر پیش‌نمایشی از صفحه‌ی عنوان این کتاب می‌بینید که می‌توانید برای دیدن آن در ابعاد بزرگتر روی این لینک کلیک کنید.


ویژگی اصلی این چاپ این است که متن کتاب، دارای اِعراب‌گذاری است، یعنی حرکات کلمات و حروف به طور کامل در متن نشان داده شده‌است که این امر هم در دریافت معنی به شما کمک می‌کند، هم در خواندن متن. در زیر پیش‌نمایشی کوچک از دو صفحه از متن کتاب را می‌بینید، که برای نمایش تصویر در ابعاد واقعی می‌توانید روی این لینک کلیک کنید.(در این تصویر، ص23، خط3، همان مطلبی است که پیش از این بحث آن را کردیم. یعنی حق رجوع اصیل به فضول برای دریافت بدل ثمن تلف شده.)


 اما درخصوص ترجمه‌ی شرح لمعه، واضح است که متن عربی به تنهایی برای ما کارساز نیست و ما نیاز به یک منبع فارسی داریم. متاسفانه ترجمه‌هایی که در بازار وجود دارد و دانشجویان حقوق معمولاً از آنها استفاده می‌کنند گاه، مشکلات متن عربی را که حل نمی‌کنند هیچ، خواندن خودشان هم نیاز به یک شارح دارد! شاعر فرمود: " تو که نوشم نه‌ای، نیشم چرایی؟ " به نحوی که من خیلی اوقات، متن عربی را که می‌خوانم متوجه می‌شوم، اما ترجمه‌ی فارسی را که می‌خوانم چیزی سر در نمی‌آورم! پس چاره چیست؟

 در این زمینه کتابی وجود دارد به اسم " النّضید فی شرح روضة الشّهید " تالیف شیخ حسن قاروبی تبریزی { نضید درعربی به معنای روی هم چیده شده، منظم، درست و استوار است} این کتاب را معمولاً طلاب علوم دینی به عنوان شرح فارسی بر شرح لمعه مطالعه می‌کنند و پسر عمه‌‌ی من که طلبه است مرا با این گنجینه‌ی بی‌نظیر آشنا کرد که بدون تردید جریان زندگیم را عوض کرد. به نحوی که می‌توانم بگویم حیات علمی من به دو قسمت قبل از این کتاب و پس از این کتاب تقسیم می‌شود! رویکرد این کتاب به این نحو است که به صورت مطلب به مطلب (مثلا در حد چند خط) متن شرح لمعه را توضیح داده و سپس در قسمت ترجمه و شرح عبارت، همان چند خطِ توضیح داده شده را بر روی متن عربی پیاده کرده وبه صورت تحت‌اللفظی ترجمه کرده و ضمیرها را به مرجع ضمیر برگردانده است. فقط این را بگویم: بی‌نظیر است. هر ترجمه یا شرح دیگری را فراموش کنید. مطالب، همچنان که از اسم کتاب بر‌می‌آید بسیار منظم و با استدلالات متقن و محکم توضیح داده شده، به نحوی که در ذهن آدم حک می‌شوند. امتیاز دیگر این کتاب همه‌فهم بودن آن است، اصلاً نیاز نیست دانشجوی حقوق بوده یا در فقه تبحری داشته باشید تا مطالب آن را بفهمید، فارسی بلد باشید کافی است. من فقه خودم را چه در آزمون ارشد چه در آزمون دکتری و نیز درس حقوق مدنی‌ام را مدیون این کتابم. آرزو دارم مولف این کتاب که اصلاً او را نمی‌شناسم با امام جعفر صادق، صاحب فقه جعفری، محشور شود. به راستی بدون اخلاص و بدون چشم‌داشت مادی، انجام چنین کاری غیر ممکن است. چه خوب است که هنوز پای تجاری‌کاری و کتاب‌سازی به حوزه‌های علمیه‌ی ما باز نشده است. در زیر پیش‌نمایشی از صفحه‌ی عنوان این کتاب می‌بینید که می‌توانید برای دیدن آن در ابعاد بزرگ‌تر روی این لینک کلیک کنید.


 و اینجا هم پیش‌نمایشی کوچک از دو صفحه از متن کتاب را می‌بینید، که برای نمایش تصویر در ابعاد واقعی می‌توانید روی این لینک کلیک کنید. (ص 184 از این تصویر، همان مطالبی است که پیش از این راجع به آن بحث کردیم: حق رجوع اصیل به فضول برای دریافت بدل ثمن تلف شده).


تا حالا بیست و دو جلد از این کتاب، بیرون آمده است از جلد 9 به بعد (باب قضا وشهادات) مربوط به مباحث حقوقی است که ما باید مطالعه کنیم، جلد 8 و قبل از آن مربوط به بحث عبادات است که در حوزه‌ی کاری ما قرار نمی‌گیرد. پس اگر خواستید کتاب را بخرید فعلاً باید از جلد 9 تا 22، بخرید، هر چه پول بابت چنین چیزهایی صرف کنید ارزشش را دارد. این کتاب، چون عموماً در حوزه‌های علمیه کاربرد دارد، در شهر تهران یا غیر آن پیدا نمی‌شود، فقط در قم می‌توانید آن را بخرید، آن هم در پاساژ قدس، که مرکز کتاب‌فروشی‌های قم است. پاساژ قدس، نزدیک حرم مطهر فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها) است. در خیابان ارم. از هر کس بپرسید شما را راهنمایی می‌کند، اما به هر حال مشخصات نشر این کتاب از قرار ذیل است: (انتشارات داوری قم- تلفن 02537732584  و 02537732178 ) فعلاً تقریبا تا آخر بحث نکاح از کتاب نضید بیرون آمده است.

برای مباحث بعد هم که از کتاب شرح لمعه باقی مانده و مباحث مهم و مورد سوالی است، (به خصوص بحث ارث، حدود، قصاص و دیات) منبع دیگری معرفی می‌کنم، و آن، کتابی است به نام "المباحث الفقهیّه فی شرح روضة البهیّه" تالیف سید جواد ذهنی تهرانی، این کتاب هم که یک کتاب قدیمی است تقریباً به همان شیوه‌ی کتاب النّضید، شرح لمعه را به فارسی تشریح نموده است و بسیار کتاب مفیدی است. این کتاب هم قاعدتاً فقط در قم پیدا می‌شود. در زیر پیش نمایشی از صفحه‌ی عنوان این کتاب را می‌بینید که می‌توانید برای دیدن تصویر بزرگ‌تر آن روی این لینک، کلیک کنید.


و اینجا هم پیش‌نمایشی کوچک از دو صفحه از متن کتاب را می‌بینید، که برای نمایش تصویر در ابعاد واقعی می‌توانید روی این لینک کلیک کنید.


من با محدودیت وقت مواجه هستم، چه ابوابی از فقه را دراولویت قرار دهم؟

اگر واقعاً وقت ندارید، گرچه توصیه‌ی من این است که از وقت سایر درس‌ها کم کنید – بجز زبان انگلیسی که قبلاً راجع به تأثیر آن در رتبه‌ی شما صحبت کردیم – و روی فقه سرمایه‌گذاری کنید، ولی اگر در همین حد هم وقت ندارید توصیه‌ی من این است اول، باب متاجر (جلد ده، یازده و دوازده کتاب النّضید) و ابواب حدود، قصاص و دیات را مطالعه کنید، هر چند در این زمینه قاعده‌ی کلی وجود ندارد، و هر سال تمرکز سوالات آزمون‌ها ممکن است با سوالات سنوات قبل متفاوت باشد اما تتبّع در کتاب‌های تست متون فقه در سال‌های متفاوت نشان می‌دهد معمولاً از ابواب متاجر، حدود، قصاص و دیات، بیشتر، سوال طرح شده است.

آیا در پایانِ مباحثِ مربوط به فقه ، توصیه‌ای مانده که به ما بگویید؟

بله؛

 نکته‌ی اول اینکه می‌توانید در کنار روش‌های پیش‌گفته، به یک روش دیگر هم فقه را بیاموزید و آن هم استفاده از فایل‌های صوتی است. خوشبختانه امروزه، با وجود وسائل جدید صوتی و تصویری ، امکاناتی در دست ما است که روزی فکرش را هم نمی‌کردیم؛ مثلاً می‌توانید در خانه‌ی خود باشید و در محضر بزرگ‌ترین اساتید فقه در حوزه‌ی علمیه‌ی قم، فقه بیاموزید؛ فایل‌های صوتی تدریس حوزویِ شرح لمعه ، امروزه با اندکی زحمت و هزینه در دسترس ماست که بسیار هم ذیقیمت هست. یکی از برترین مدرسین کتاب شرح لمعه در حوزه‌های علمیه ، آیت‌الله استاد وجدانی است که یکی از بهترین اساتید فقه در زمان خود بوده است – و وقتی فایل صوتی را شنیدید متوجه می‌شوید که لهجه‌ی ترکی بسیار شیرینی دارد – می‌توانید این فایل‌ها را خریداری کرده و در اوقات مرده، مثل زمانی که در اتومبیل هستید، خدای ناکرده به جای موسیقی‌های آنچنانی!، فقه بیاموزید.

برای تهیه‌ی این فایل‌ها ، به فروشگاه گنجینه‌ی معرفت رجوع کنید. ( در صورت تمایل، آدرس و تلفن این فروشگاه در تهران را از این لینک ببینید؛ این لینک هم سایت رسمی این فروشگاه است که در قالب یک فایل نرم‌افزاری لیست محصولات خود را ارائه نموده و این لیست از این لینک قابل دانلود است. این هم صفحه‌ای است که سی دی های مربوط به آیت‌الله وجدانی در آن معرفی شده است)

نکته‌ی دوم اینکه در مباحثی که مطالعه می‌کنید هنگامی که به مباحث مربوط به عبد و کنیز می‌رسید خودتان آنها راحذف کنید چون این امور در زمان ما موضوعیت ندارد، مورد سوال هم واقع نمی‌شوند. مباحث مربوط به مستحبات و مکروهات یا واجب و حرام هم چون مربوط به رابطه‌ی انسان و خدا است و از حقوق اجتماعی خارج است جز حذفیات محسوب می‌شود.

و نکته‌ی سوم و پایانی اینکه می‌توانید در پایان هر بابی که می‌خوانید تست‌های مربوط به آن را هم بزنید که در جریان نحوه‌ی طرح سوال قرار بگیرید. چون من چند سالی است که از آزمون ارشد فاصله گرفته‌ام و در سنوات اخیر، تست ‌ها را مطالعه نکرده‌ام در این زمینه نمی‌توانم مشاور  ‌خوبی برای شما باشم ؛ خودتان با نگاه کردن به تست‌ها دستگیرتان می‌شود که روی چه مباحثی باید تمرکز بیشتری داشته و مباحث را چگونه مطالعه کنید.

قسمت‌های بعدی این مطلب در خصوص نحوه‌ی مطالعه و منابع سایر دروس آزمون کارشناسی ارشد نیز در وقت مقتضی تایپ شده و روی وبلاگ قرار خواهد گرفت. 

مشتاق شنیدن نظراتتان هستم.

برای مطالعه‌ی قسمت اول این مطلب (کلیات و نحوه‌ی مطالعه‌ی زبان انگلیسی) از این لینک استفاده کنید. ضمناً برای دیدن سایر مطالب مربوط به آزمون ارشد از این لینک و برای خواندن مطالب مربوط به سایر آزمون‌های حقوقی (از جمله شیوه‌ها و تکنیک‌های تست‌زنی) از این لینک (که ذیل آرشیو موضوعی هم قابل دسترسی است) استفاده کنید.



  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۴
تیر
۹۴

آیت‌الله شهید دستغیب در کتاب 82 پرسش :


مادامی که در دل حب مدح و بغض ذم باشد مأمون از ریا نخواهد بود. و اگر طوری شود که اعمال عبادی ما جزء سیئات ما محسوب نشود، باید خیلی شکر نمود.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
تیر
۹۴

دانلود کنید ( حجم 900 کیلو بایت )

+ زبان متن ، انگلیسی هست اما هراس نکنید متنش ساده‌س ، 159 صفحه‌س ، حالا اون قسمتای فنیِ هسته‌ایش ب کنار ، اون قسمتای ســ. ــیاسیش فرصت خوبیه هم واسه اینکه زبانتون رو تقویت کنید و هم از طریق منبع دست اول ، در جریان اخبار قرار بگیرید و خودتون اوضا و احوال رو قضاوت کنید.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
تیر
۹۴

  • یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرْکُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى ۚ إِنَّ أَجَلَ اللَّهِ إِذَا جَاءَ لَا یُؤَخَّرُ ۖ لَوْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ 
  • (اگر دعوت مرا بپذیرید) خداوند گناهان شما را می‌آمرزد, و تا اجل نهائی مرگ شما را به تأخیر می‌اندازد .  امّا اگر متوجّه باشید, هنگامی که اجل نهائی الهی فرا رسد, تأخیر پیدا نمی‌کند . 
  •  [[«یُؤَخِّرْکُمْ»: شما را به تأخیر می‌اندازد .  مراد طول عمر بخشیدن و به آن برکت دادن است .  حکمت خدا مقتضی آن است که ملّتی که ایمان داشته باشد و جاده عدل و داد را در پیش گیرد, بیشتر زیست کند و از طول عمر برخوردار شود, و ملّتی که کفر و فساد و ظلم و زور را در پیش گیرد, هرچه زودتر نابود گردد (نگا: المصحف‌المیسّر) .  امّا در هر صورت, سر رسید عمر یا اجل نهائی در وقت خود فرا می‌رسد و پَسی و پیشی در آن نیست .  به عبارت دیگر, انسان دارای دو اجل است: یکی اجل معلّق, که مشروط به عوامل و اسباب بوده و قابل تغییر است, و دیگری اجل مُبْرَم, که حتمی است و مقیّد به چیزی نبوده و قابل تغییر و تعجیل و تأخیر نیست (نگا: نمونه .  التفسیر القرآنی للقرآن) .  «أَجَلٍ مُّسَمّیً»: (نگا: انعام / 2, اعراف / 34, یونس / 49, هود / 3) . ]] 
  • سوره‌ی نوح :4.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۳
تیر
۹۴

با خط درشت ، مفید ، کم حجم و مناسب واسه فصل تابستون دانشجوهایی که از درس یه مقدار فاصله میگیرند. (مناسب برای مطالعه در گوشی‌های هوشمند در اوقات فراغت !) - حجم 800 کیلوبایت.

برای دانلود کلیک کنید

نکته : جزوه توسط من نوشته نشده و از وجود اشکالات احتمالی در متن اون بی اطلاع هستم ؛ حواستون ب این نکته باشه.

با تشکر از بازدیدکننده‌ی محترم (خشایار) ؛ بابت ارائه‌ی این فایل ب وبلاگ.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۲
تیر
۹۴

  • یُبَصَّرُونَهُمْ ۚ یَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ یَفْتَدِی مِنْ عَذَابِ یَوْمِئِذٍ بِبَنِیهِ
  • (دوستان صمیمی و خویشاوندان نزدیک) به همدیگر نشان داده می‌شوند و معرّفی می‌گردند (امّا هر کس گرفتار کار خویشتن است, و هول و هراس بیش از آن است که کسی بتواند به دیگری بیندیشد .  وضع چنان است که) شخص گناهکار آرزو می‌کند کاش می‌شد برای رهائی خود از عذاب آن روز, پسران خود را فدا سازد .  [[«یَفْتَدِی»: فدا سازد و خویشتن را باز رهاند .  از ماده (فداء) به معنی حِفْظ کردن خود از مصائب و مشکلات, به وسیله پرداخت چیزی . ]]
  • سوره‌ی المعارج :11.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۲
تیر
۹۴

برای دانلود متن کامل این قانون در یک فایل پی دی اف کلیک کنید.


متن کامل قانون جدید نحوه‌ی اجرای محکومیت‌های مالی دیروز در روزنامه‌ی رسمی منتشر شد و از چارده روز دیگه لازم الاجراست ؛ این قانون ، قانون بسیار مهمی هست و تحولی در مسائل مربوط ب اعسار و توقیف اموال در نظام قضائی ما محسوب میشه.

 وجه اهمیت این قانون حداقل از دو جنبه قابل بررسی است :

اولاً ب موجب ماده‌ی 29 این قانون ، پس از لازم‌الاجرا شدن این قانون ، قانون نحوه اجرای محکومیت‌های مالی مصوب ۱۰/ ۸/ ۱۳۷۷ و قانون اعسار مصوب ۲۰/ ۹/ ۱۳۱۳ و ماده (۵۲۴) قانون آیین‌ دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب ۲۱/ ۱/ ۱۳۷۹ (در خصوص مستثنیات دین) نسخ می‌شود.  

ثانیاً برخی از مواد این قانون بسیار مهم و تأثیر گذار خواهند بود ؛ ذیلاً ب چند نمونه اشاره میکنم :

1 - وسیله‌ای نقلیه‌ای ک جزو ابزار کار محکومٌ‌علیه نباشه ، زین پس بر خلاف بند 2 م 524 دیگه جزو مستثنیات دین نیس.

2 - انتقال مال به دیگری به هر نحو به‌وسیله مدیون با انگیزه فرار از ادای دین به نحوی که باقیمانده اموال برای پرداخت دیون کافی نباشد، موجب حبس تعزیری یا جزای نقدی درجه شش یا جزای نقدی معادل نصف محکومٌ‌به یا هر دو مجازات می‌شود و در صورتی که منتقلٌ‌الیه نیز با علم به موضوع اقدام کرده باشد در حکم شریک جرم است. در این صورت عین آن مال و در صورت تلف یا انتقال، مثل یا قیمت آن از اموال انتقال‌گیرنده به عنوان جریمه اخذ و محکوم‌ٌبه از محل آن استیفاء خواهد شد. (ماده‌‌ی 21)

3 - مرجع اجراءکننده رأی باید به درخواست محکومٌ‌له به بانک مرکزی دستور دهد که فهرست کلیه حساب‌های محکومٌ‌علیه در بانک‌ها و مؤسسات مالی و اعتباری را برای توقیف به مرجع مذکور تسلیم کند. همچنین دادگاه باید به درخواست محکومٌ‌له یا خوانده دعوای اعسار به مراجع ذی‌ربط از قبیل ادارات ثبت محل و شهرداری‌ها دستور دهد که بر اساس نشانی کامل ملک یا نام مالک پلاک‌ ثبتی ملکی را که احتمال تعلق آن به محکومٌ‌علیه وجود دارد برای توقیف به دادگاه اعلام کند. این حکم در مورد تمامی مراجعی که به هر نحو اطلاعاتی در مورد اموال اشخاص دارند نیز مجری است. (ماده‌ی 19)

4 - در مواردی که وضعیت سابق مدیون دلالت بر ملائت وی داشته یا مدیون در عوض دین، مالی دریافت کرده یا به هر نحو تحصیل مال کرده باشد اثبات اعسار بر عهده اوست، مگر اینکه ثابت کند آن مال تلف حقیقی یا حکمی شده است در این‌ صورت و نیز در مواردی که مدیون در عوض دین، مالی دریافت نکرده یا تحصیل نکرده باشد هرگاه خوانده دعوای اعسار نتواند ملائت فعلی یا سابق او را ثابت کند یا ملائت فعلی یا سابق او نزد قاضی محرز نباشد ادعای اعسار با سوگند مدیون مطابق تشریفات مقرر در قانون آیین‌ دادرسی مدنی پذیرفته می‌شود. (ماده‌ی 7)


آزمون نوشت : واسه آزمونای امسال و سالای آتی ، ب احتمال قریب ب یقین از این قانون سؤال میاد ؛ حواستون باشه.


امکان پرسیدن سؤال حقوقی ، ذیل این مطلب ، وجود ندارد ؛ 

لطفن سؤالاتِ حقوقی خود را اینجا بپرسید و برای پاسخ خود هم ب همانجا مراجعه بفرمائید. 


+ برای دسترسیِ سریع‌تر به پاسخ خود ، در آنجا قبل از نوشتن سؤال ، نکاتی که رعایت آنها به هنگام پرسیدن سؤال لازم است و همانجا نوشته‌ام را بخوانید و رعایت کنید.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
تیر
۹۴

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
تیر
۹۴

  • وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ
  •  اگر پیغمبر پاره‌ای سخنان را به دروغ بر ما می‌بست .  
  • [[«الأَقَاوِیلِ»: جمع أَقْوال, و آن جمع قَوْل است همچون اَبابیت جمع اَبْیات, و اَناعیم جمع اَنْعام .  این واژه بیشتر به سخنان دروغین گفته می‌شود . ]]
  • لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ
  • ما دست راست او را می‌گرفتیم .  
  • [[«الْیَمِینِ»: دست راست .  مراد دست راست پیغمبر است (نگا: روح المعانی, روح البیان, کشّاف) .  منظور جلوگیری از تعدّی به کلام خدا است .  همان گونه که می‌گویند: جلو دستش را بگیرید . ]]
  • ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ
  • سپس رگ دلش را پاره می‌کردیم .  
  • [[«الْوَتِینَ»: شاهرگ قلب که خون را به تمام اعضاء بدن می‌رساند و اگر قطع شود مرگ انسان آنی و حتمی است . ]]
  • فَمَا مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ
  • و کسی از شما نمی‌توانست مانع (این کار ما در باره‌ی) او شود (و مرگ را از او باز دارد) . 
  •  [[«حَاجِزِینَ»: جمع حاجِز, به معنی مانِع و رادِع .  بازدارندگان .  جلوگیری کنندگان .  خبر (مَا) است . ]]
  • سوره‌ی الحاقّه :آیات 44 تا 47.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۱
تیر
۹۴

  • فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَیَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کِتَابِیَهْ
  • و امّا هر کس که نامه‌ی اعمالش به دست راست او داده شود, (فریاد شادی سر می‌دهد و) می‌گوید: (ای اهل محشر! بیائید) نامه‌ی اعمال مرا بگیرید و بخوانید!
  • [[«هَآؤُمُ»: بگیرید! .  (هَآء) اسم الفعل است و به معنی (بگیرید) .  واژه (م) بیانگر جمع بودن مخاطب است که افراد پیرامون او هستند .  «کِتَابِیَهْ»: حرف (ه) در آخر این واژه و واژه‌های: حِسَابِیَهْ, و مَالِیَهْ, و سُلْطَانِیَهْ در آیات بعدی, هاء سکته نامیده می‌شود و معنی خاصّی ندارد . ]]
  • وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتَابِیَهْ
  • و امّا کسی که نامه‌ی اعمالش به دست چپش داده شود, می‌گوید: ای کاش هرگز نامه‌ی اعمالم به من داده نمی‌شد!
  • [[«شِمَال»: دست چپ . ]]
  • سوره‌ی الحاقّه : آیات 19 و 25.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

یکی از فامیلامون رفته یه نهـــ.ـادی ک مسؤول انجام یکی از خدمات عمومی هست ، کار داشته اونجا ، ینی منظورم اینه ارباب رجوع بوده اونجا ، بعد ساعت یازدهِ صبح هم باشه. بعد گفت رفتم دیدم اونی ک من باش کار دارم خاب (= خواب !!!) تشیف دارن !!!! ب همین راحتی !!! بعد با عرض شرمندگیِ فراوون از خاب بیدارش کردم !!! گفت حسسسابی توپیده بهم ک این چ وختِ اومدن هست !!!! چرا الان ، این وخت ، اومدی !!!! گفت منم بهش گفتم تو تا ساعت دوی ظهر ، تایم کاریت هست ، معنا نداره الان گرفتی خابیدی !!! گفت اصن سَرِش نمیشده این حرفا !!!!

نتیجه‌ی اخلاقی : ما مردم ، خودمون هستیم ک کشورمون ، تمدنمون و آینده‌مون رو میسازیم ، خدا وعده داده ک تا ملتی خودش رو عوض نکنه ، سرنوشتش عوض نخواهد شد ، با اییییینهمه تنبلی ، بی مسؤولیتی ، از زیر کار در رویی و بی وجدانی ک برخی از مردم ما دارن متأسفانه ، خدا ب آخر عاقبت این تمدن و این ملت رحم کنه ، خدا کنه سرنوشت همه‌ی ملت ، در دستان این چنین افرادی قرار نگیره و خدا از روی دست اونا و ب خاطر اونا سرنوشت ملت رو رقم نزنه.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

حقوق مدنی (5)

آیت‌الله بروجردی

4 نفر

-

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  اسفناک !!!!

2 – به دلیل دستور دانشگاه ، مبنی بر تعیین تکلیف دروس معرفی به استاد که نیاز به تسریع در امرِ اعلام نمراتِ مقطعِ کارشناسیِ دانشگاه آیت الله بروجردی داشت ، نمرات ، به محض ورود در سایت دانشگاه ، نهایی شد و امکان درخواست تجدیدنظر مقدور نمی باشد. خیالتان رااااحتِ راحت ؛ اگر زیاد نمره نداده باشم ، قطعاً و حتماً کم نمره نداده ام.

3 - به کسانی که در همه‌ی جلسات حاضر بودند یک نمره اعطا شد ، نمره‌ی فعالیت‌ کلاسی نیز لحاظ شده است. 

4 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ اوراق با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است ؛ کسانی که علی‌رغم همه‌ی این موارد باز هم موفق به کسب نمره‌ی قبولی نشدند یا از نمره‌ی خود راضی نیستند و فکر می‌کنند باید نمره‌ی بیشتری کسب می‌کردند خودشان بدانند که در برگه‌ی امتحانی چه دسته‌گل‌هایی به آب سپرده‌اند !!!

5 – نمره ی درس مدنی شش و قبول شدن یا رد شدن در آن درس ، تأثیری بر نمرات این درس ندارد ؛ قبولی یا رد شدن در این درس ، مسأله ای است و قبول شدن یا رد شدن در درس مدنی شش ، مسأله ای دیگر ؛ هر کسی آن دِرَوَد عاقبتِ کار ، که کِشت.

مورد خاص – شگفتی توی نمراتِ این درس زیاد بود ، افرادی ک تا حالا ممتاز بودن و توی این درس ، کُمیتشون لنگ زد ؛ ( کُمِیت = اسب سرخ رنگ که رنگ آن به سیاهی زند ) ؛ جویای نامانی ک شگفتی ساز شدن و در عین ناباوری در خودِ برگه و بدون اِعمال نمرات فعالیتهای کلاسی نوزده گرفتن !!! (این یه مورد خستگی رو از تنم بیرون برد وااااقعن !!!) و ممتازهایی ک توی این امتحان هم بر سر عهد و پیمانِ خودشون موندن و نمره ی عالی گرفتن ؛ افرادی ک ب زحمت خودشون رو از پرتگاه رد شدن نجات دادن و افراد متوسطی ( سوء تفاهم نشه یه وخت ؛ منظورم از متوسط ، خدایی ناکرده توهین نیس ؛ منظورم بزرگوارانی هست ک معمولن در درسایی ک من در خدمتشون بودم نمرات متوسط می آوردن ؛ منظورم شخصیتشون نیس ؛ عرض میکردم : ) افراد متوسطی ک همیشه متوسط بودن و هستن و موندن ؛ البته توی امتحانی ک خیلی از مدعیان ، کم آوردن ، متوسط موندن هم خودش امتیاز بزرگی هست ؛ همه رقمه داشتیم خلاصه ! 

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

مقدمه

دو نفر از دانشجویان محترم ، لطف کردن ، بر من منت گذاشتن ، و نظر خودشون راجع ب من رو در اختیارم قرار دادن ک من هم هر دو مطلب رو تحت عنوان دو روایت ، در اختیار شما بزرگواران قرار میدم.

در روایت اول ، راوی معتقد هست که باید در کنارِ دانشگاه هایی ک من تدریس میکنم یه پمپ بنزین هم احداث بشه !!! تا اگر دانشجویان خواستن از دستِ سختگیریهای زائد الوصفِ من ، اقدام ب خودسوزی کنن ، ب راحتی و ب مقدار لازم ، دسترسی ب مواد اشتعال انگیز !!!! داشته باشن ؛ ک البته من معتقدم ایشون کم لطفی کردن ؛ باید ب جای پمپ بنزین ، پالایشگاه بنزین یا حتا چاهِ عمیقِ نفت رو میفرمودن که یه وخت در اثر کثرت تقاضا برای مواد لازم جهت خودسوزی ، عرضه با مشکل مواجه نشه !!! دعوایی ک علیه من اقامه شده در انتهای روایت اول ، منتهی ب صدور حکم میشه ک در انتها ، خودتون نتیجه ی پرونده رو مطالعه بفرمائید.

در روایت دوم ، راوی ک ظاهرن از دانشجویان سابق من هستن ، نظر لطفشون بیش از انداره شامل حال من شده و من رو در کنار بزرگان علم و اخلاق این سرزمین قرار دادن ؛ ضمن اینکه معتقدم در این روایت ، ب طرز شگرفی از صنعتِ ادبیِ اغراق ، استفاده شده !!! و خودم رو اصلن در این حد و اندازه ها ک هیچ ، در یک صدمِ این حد و اندازه ها هم نمی بینم اما فقط و فقط ب احترام اینکه ایشون زحمت کشیدن و این متن رو فرستادن اون رو در وبلاگ قرار میدم ؛ چیزی ک در متنِ نوشته شده توسط ایشون نمودِ ملموسی داره دایره ی واژگانِ وسیع ایشون و فخامت و استواری کلام هست ک نشونه ی مطالعات خوب ایشون در ادبیات کهنِ این سرزمین هست ؛ با تشکر از حُسنِ نظر ایشون.

همونطور ک سابقن عرض کرده بودم از هر مطلبی ک بازتاب دهنده ی نظر دانشجویان نسبت ب من باشه ، فرق نمیکنه در تمجید باشه یا در انتقاد ؛ ترجیحاً انتقادی باشه بهتره البته ؛ شدیدن استقبال کرده و با کمال میل از طریق همین وبلاگ ، منتشر خواهم کرد.

روایت اول

شرح پرونده :

اِهِم اِهِم! دستگیری استادی که به طور قاچاقی!!! کلاس تشکیل داد !!! (این قسمتِ تشکیلِ قاچاقیِ کلاس ، مربوط به یکی از خاطرات تدریس هست ک بعدن متنِ مربوط ب اون رو در این وبلاگ قرار خواهم داد – شاهرخی ؛ ببخشید مزاحم شدم ! ادامه ی متن رو مطالعه بفرمائید : ) در تحقیقات اولیه به این نتیجه رسیدیم که این استاد عاااااشق تدریس است و خون دانشجویان را در شیشه گرفته به نحوی که تعدادی از دانشجویان  تصمیم گرفتند به رئیس دانشگاه پیشنهاد بدهند یک پمپ بنزین !!!! در دانشگاه تأسیس کرده تا در مواقع لزوم برای آتش زدن خود به مواد لازم دسترسی داشته باشند!!!!!

در تحقیقات بعدی ثابت شد تعدادی از دانشجویان، مفقود شده و پس از مدتی با کاوش و تجسس پلیس در کوه و بیابان !!! پیدا شده و تحویل دارالمجانین!!!!!! داده شده اند! روانپزشکانی که وظیفه ی درمان این دانشجویان را بر عهده داشته اند معتقدند: اینان دچار یک نوع اختلال روانی نادر شده اند که هنوز موفق به کسب علت آن نشده ایم!

با تحقیق از خانواده های این دانشجویان این نتیجه حاصل شد: اینان در اثر اضطراب شدید ناشی از پرسش کلاسی دچار اختلالات روحی و همچنین اختلالاتی در خواب شده اند. به گفته ی خانواده های آنها این دانشجویان ظاهرا در خواب، عرق سردی!!!!!! بر پیشانیشان نمایان شده و در حالی که به شدت تکان میخوردند با صدای بلند فریاد میزدند: شاااااااااااااهرخیییییییییییی!!!!!!!!!! نه!!!! نه!!!!!! شااااااااااااااااهرخییییییییییییی !!!!!!!!! نه!!!!!!! نه!!!!!! و با اضطراب شدید از خواب پریده و به سمت کتابخانه حمله ور شده و کتاب معرفی شده از جانب این استاد را به بیرون از اتاق پرتاب کرده و در حالی که دستان خود را به لباس های خود میمالند (همانند قاتلی که آلت قتّاله را پرتاب میکند و دستان خون آلود خود را با لباسش تند تند پاک میکند!!!!!!!!!!!!!) روی زمین نشسته و به شدت گریه میکردند!
خانواده ی برخی دیگر ار دانشجویان نیز معتقدند زندگیشان مختل شده و فرزندشان شب و روز در حال خواندن درس است به نحوی که آرامش را از خانواده سلب کرده است!

این استاد به دلیل دیر تعطیل کردن کلاس باعث شده که تاریکی هوا بر روح و روان دانشجویان تاثیر سوء نهاده و حتی چند بار به علت دیر تعطیل شدن کلاس، دانشجویان در محوطه ی دانشگاه مورد حمله ی سگ!!!! قرار گرفته اند!!!!

آنچه که باعث تشدید مجازات برای این استاد میشود تأثیر سوئی است که این استاد بر روی سایر اساتید گذاشته و دانشجویان را بیچاره تر کرده است!!!! به نحوی که از وقتی ایشان وارد دانشگاه شده چند تن از اساتید دیگر از روش ایشان استفاده کرده و با سختگیری های به عمل آمده باعث آشفتگی در روح و همچنین در کارنامه ی!!! دانشجویان شده اند که این امر از موارد تشدید مجازات محسوب میشود!

عده ای از دانشجویان که با این استاد درس کارتحقیقی برداشته اند دچار مشکلاتی نظیر: اختلالات دو قطبی روانی!!!!! در اثر درگیری با حقوقدانان به منظور اعلام نظر یکی از آنها؛ سائیدگی مفاصل پا ناشی از رفت و آمد زیاد به کتابخانه و کافی نت؛ کوری از هر دو چشم در اثر زل زدن زیاد به صفحه ی مانیتور برای رسم نمودار!!!!!! و در نهایت، مرگ!!! ناشی از هیجان زیاد در اثر رد شدن کارتحقیقی توسط استاد مربوطه شده اند.

البته تعدادی از دانشجویان نیز به علت سه درسی بودن و برداشتن 8 واحد!!!!!! درس با این استاد، نشان شجاعت دریافت کرده اند!!!!!!

رای دادگاه : 

با توجه به جمیع جهات! علی رغم کنکاش فراوان در کتاب های قانون، رویه ی قضایی و... هیچ ماده یا حکم قانونی برای محکومیت این استاد یافت نشد!!! و با توجه به اصل قانونی بودن جرم و مجازات علی رغم میل باطنی دانشجویان!!!!! حکم به برائت این استاد عزیر میدهیم! 
اینجانب قاضی این پرونده تسلیت و همدردی صمیمانه ی خود را به قشر مظلوم دانشجو تقدیم میکنم! ما را در غم خود شریک بدانید!!!!!!!

روایت دوم

در طول ترم گذشته دانشجویان زیادی به ویژه آنهایی که ترم های دوم یا سوم تحصیل شان را می گذراندند به امثال ما که در ترم آخر تحصیل بودیم مراجعه می کردند و از ویژگی های شمایی که بر اثر بی مهری های عده ای قدر ناشناس برای نخستین ترم پس از سالهای طولانی دیگر در مقطع کارشناسی در مرکز محل تحصیل ما تدریس نداشتید پرسش هایی را مطرح می کردند مبنی بر اینکه ایشان چگونه منشی داشتند؟روش تدریس شان به چه شکل بود؟نگاه شان به حیات چگونه بود؟و... ما نیز به قدر بضاعت مزجاة خود به آنها پاسخهایی میدادیم تا اینکه تصمیم گرفتیم این متن را در معرفی شخصیت شما انچنان که ما درک نمودیم به رشته تحریر در آورده و از طریق همین وبلاگ به نمایش بگذاریم، چنانچه این متن مورد استفاده مشتاقان شخصیت والای شما قرار گیرد.

{از بخت شکر دارم و از روزگار هم}.

شاهرخی ، غزالی دیگر

آشنایی من با ایشان به ترم آغازین تحصیل ما در رشته حقوق که گویا ترم نخستین تدریس ایشان نیز بود باز می گردد. جوانی به تقریب 30ساله با ته ریشی نشانه ی ایمان به اسلام، نگاهی ارام و آهستگی و وقار بسیار و زبان ادیبانه ی با ادبانه داشت و هنوز هم دارد. او چنان که از بیان و بنانش برمی آمد، در کار علم آموزی یک طلبه و ملای تمام عیار بود

ادبیتی و عربیتی کامل داشت و معارف اسلامی را ، از فقه و کلام گرفته تا حکمت و ادبیات عرفانی ، به خوبی می شناخت و با حافظه ی شگرف خود بخش بزرگی از ادبیات آن را در لوح سینه داشت و هنوز دارد. با حقوق کلاسیک و مدرن اروپا نیز به خوبی اشنا بود. فرهنگ و پرورش ایمانی در او ریشه ای ژرف داشت و همچنان دارد. او که در نهاد ، مرد اهل ایمان است در نگاهش ارامشی هست و چهره ی نجیب اش آمیخته با اندکی غبار اندوه، که از تسلیم و رضای عارفانه ای حکایت دارد. اما این تسلیم و رضای ایمانی، که ریشه آن در دل است،سبب نمی شود که او بار سنگین وظیفه اجتماعی خود را فرو گذارد. اگر چه در آن دوران ایشان را به خاطر تلفیقی که بین فقه سنتی و حقوق مدرن ایجاد کرده بودند با مرحوم استاد دکتر سید حسن امامی قیاس می کردند، اما شاید بیش از هرکس او را با ابوحامد غزالی طوسی همانند می توان کرد. او نیز مانند ابوحامد غزالی والامنشی و گردن کشی ای دارد که از نزدیکی به بارگاه قدرت بازَش می دارد و در پی سوداهای خود به آوارگی نیز می کشاند. کشش او به قدرتِ معنوی است و در این راه، همچون ابو حامد،با قدرت قلم و پیشاهنگی برای اعتلای دانش، در جهت پدیدار کردن گوهر نیالوده علم ، می کوشد.

استعداد ادبی و زبان آوری او نیز ، اگر چه از استادان شعر فارسی بسیار مایه می گیرد ،بیش تر در همان راستای استعداد ادبی و زبان آوری ها ی غزالی است. و اگر چه به مولوی نیز بسیار ارادت می ورزد،سبک و روش و منش او بیش تر غزالی وار است و در وقار و سنگینی او چیزی از شور و شیدایی مولوی وار به چشم نمی خورد.با شعر سعدی و حافظ نیز اگر چه به خوبی آشناست و درباره ی آنان نیز سخن می گوید،اما به نظر نمی رسد که طبع گراینده به زهد وی با عرفان ایشان و شیوه سلوک بی پروای رندانه ی آنان میانه داشته باشد.

شاهرخی تا انجا که من توانسته ام که از محضر او کسب فیض کنم، به نظر من، بر روی هم میراثدار و پیرو تاویل عارفانه ی خراسانی از قرآن و شریعت اسلام است که کاشف جمال الهی و عاشق آن است.این تاویل در مولوی و آثار او عالی ترین تَن اوردگی خود را یافته است.اما در عالم رفتار و شیوه باز تاباندن اندیشه خود شباهت معنوی عمیق تری با دینداری غزالی نشان می دهد.

شاهرخی با منش و روش و شیوه ی اندیشه ی خویش از کسانی است که از نظر منطق تاریخی درست در سر جای خود پدیدار می شوند،زیرا که به وجودشان نیاز هست.دانشکده حقوق در زمان ما به چنین وجود گرانمایه ای نیاز داشت که در سیاه ترین روزهای آکنده از دود و دمِ جهالت،افق تازه ای را به دانشجویان راستین برای خروج از آن ظلمات، نشان دهد.من اگر چه در مواردی با او هم افق نیستم،اما ارج و اهمیت چنین وجود و حضوری را می فهمم و به آن احترام می گذارم.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

این مطلب نخستین بار در دوشنبه سیزدهم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 22:9 با شماره پست : 496 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.


+ آفرین ؛ گُل گفته واقعن ؛ از بُن دندان با این سخن موافقم ؛ خوشبختانه یا متأسفانه !

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۲۰
تیر
۹۴

این مطلب نخستین بار در دوشنبه بیستم مرداد ۱۳۹۳ ساعت 7:23 با شماره پست : 504 از طریق وبلاگ قبلی من در بلاگفا منتشر شده بود.

یکی از دانشجویان من لطف کردند و خاطرات خودشان را از کلاس‌های من ، برایم نوشتند و اجازه دادند که این خاطرات را در وبلاگ ، منتشر کنم ؛ ضمن تشکر از این دانشجوی محترم ، باید بگویم من از انتشار مطالب مشابه در این وبلاگ استقبال می‌کنم ؛ خصوصا از کلیه‌ی دانشجویانی که در مقطع خاصی از عمر شریفشان ، من کابوس بزرگ زندگی‌شان !!! بودم خواهشمند است خاطرات خود در این خصوص را ارسال کنند ؛ با کمال میل ، در وبلاگ ، منتشر خواهد شد.

این شما و این مطلب ایشان

برش اول - روز اول

روز اول هیچ رغبتی به دانشگاه اومدن نداشتم، چون هدف من دانشگاه تهران بود اما نشد بنابراین منم رغبت خاصی به دانشگاه اومدن نداشتم به طوری که وقتی از تاریخ شروع کلاس ها خبردار شدم که یک هفته از شروع کلاس ها گذشته بود و از قضا یک جلسه هم از کلاس استاد شاهرخی تشکیل شده بود و من جلسه‌ی اول غیبت کردم!! به هرحال وقتی داشتم میرفتم دانشگاه فکر میکردم با یک استاد پیر و خشن که حال و حوصله‌ی خودش رو هم نداره رو به رو خواهم شد!! از این اساتیدی که دستانشون به هنگان نوشتن میلرزه و یه عینکی هم روی نوک بینی خودشون دارن و هی مدام از بالای عینک به دانشجویان نگاه میکنن!!! اما وقتی استاد وارد کلاس شدند متوجه اشتباهم شدم! بعد از حضور و غیاب و اینکه چرا هفته‌ی گذشته خیلی از دانشجویان حاضر نبودند؟! بعد از اندک گفت و گویی طرح درسی رو استاد روی تابلو نوشتند و دانشجویان هم چیزهایی روی دفتر مینوشتند(که بعدا معلوم شد همون طرح درس بوده) من اما فقط به تابلو نگاه می‌کردم و غرق در فکر بودم! بدون هیچ خودکار و دفتر و کاغذی! استاد بعد از اینکه طرح درس رو نوشتند منتظر موندند که دانشجویان هم به نوشتن پایان بدن و بعد شروع به تدریس کنند که نگاهشون به من افتاد و با تعجب پرسید: شما چرا چیزی نمی‌نویسید؟؟!!! و من بدون هیچ معطلی و ترس و لرزش صدایی گفتم: من معمولا روز اول کلاس‌ها خودکار و دفتر با خودم نمیبرم !!! کلاس به یکباره رفت رو هوا !!! یکی از بچه ها می‌خواست خودکار و کاغذ بهم بده که با بی اعتنایی گفتم: نه! نیازی نیست! اصولا عادت ندارم روز اول کلاس چیزی بنویسم!! لبخندی بر لبان استاد نقش بست، نمیدونم! شاید با خودشون فکر می‌کردن " چه دانشجوی گستاخی!! " یا " ما رو باش دلمون خوشه دانشجو داریم!!" 

یا شاید چیزی در همین مایه ها و بعد شروع به تدریس کردند. مدتی از شروع کلاس گذشت که بحث آزاد پیش اومد، بحث درمورد قطع کردن انگشتان به علت دزدی بود، هرکس نظری می‌داد و استاد هم در جواب هرکدام چیزهایی می‌گفتند و در لابه‌لای پاسخ‌های ایشان نکاتی بود که نشان می‌داد استاد شاهرخی با سایرینی که من تا به اون موقع دیده بودم فرق داشت، پاسخ‌هایی از قبیل " من حتی تحمل ندارم یه مرغ جلوم سر ببرن" یا " نمی‌دونم برای بعضی از مردم دیدن صحنه‌ی اعدام یه مجرم چه لذتی می‌تونه داشته باشه!!" و... بعد از شنیدن این مدل پاسخ‌ها ، بیشتر به سخنان ایشون دقت کردم، حرف‌هایی که می‌زدند چنان به جانم می‌نشست که از رفتار چند دقیقه پیش خودم شرمنده شدم! بلاخره طاقت نیاوردم و من هم در بحث شرکت کردم، چند خطی از کتاب جامعه شناسی آنتونی گیدنز رو گفتم، انتظار داشتم با توجه به رفتاری که چند دقیقه پیش ازم سر زده بود استاد پاسخی کوتاه و سرد بدهند و یا حتی پاسخی ندهند! اما ایشون نه تنها این کار رو نکرد بلکه از گفته‌ی من استقبال کرد و با تصدیق آن، مطالبی هم به اون اضافه کردند و حرف‌های من رو کامل کردند! جان تازه‌ای گرفتم! شاید اون غمی که بر چهره داشتم و ناشی از عدم موفقیت در دانشگاه مورد نظرم بود به یکباره زدوده شد! وقتی دوباره استاد شروع به تدریس کردند خودکار و کاغذی از هم‌کلاسی‌م گرفتم و شروع به نوشتن کردم! بعد از مدتی استاد دوباره نگاهش به من افتاد و وقتی دیدند که مشغول نوشتن هستم دوباره لبخندی زدند و مشغول تدریس شدند

اون ترم همیشه دوست داشتم از استاد بیشتر و بیشتر یاد بگیرم، مطالبی که سر کلاس می‌گفتند رو با جان و دل گوش می‌دادم و مو به مو می‌نوشتم، سر کلاس‌های استاد به قول سعدی از پای تا به سر همه سمع و بصر می‌شدم، سایر هم‌کلاسی ها راحت تر از من با استاد حرف می‌زدند، بعد از کلاس دور تریبون حلقه می‌زدند و سوالاتی از ایشون می‌پرسیدند، من اما همیشه فاصله داشتم، نمیدونم چرا !! با وجود اینکه خیلی دوست داشتم بیشتر با افکار و عقایدشون آشنا بشم و بیشتر از ایشون یاد بگیرم اما نمیدونم چرا نمی‌تونستم مثل سایر هم‌کلاسی‌ها راحت حرف بزنم!

برش دوم - روز موعود !

به یاد دارم موقع پرسش کلاسی چنان آشوب و ترسی در دلم برپا بود که از شدت استرس خودکار رو نمیتونستم نگه دارم!!! بالاخره روز موعود !!!! فرا رسید، شتری ک توی کلاسای استاد شاهرخی ، حداقل یه بار در هر ترم ، در خونه‌ی هر دانشجویی می‌خوابه ! ممکنه تبدیل بشه به یه شانس برای افزایش نمره و کمک ب برگه‌ی امتحانی ، یا تبدیل بشه به یه پتک ، که با یادآوریش هر بار بر سر آدم فرود میاد !!! اینکه کدوم یکی از اینا میشه ، بستگی به خیلی چیزا داره ؛ مهم‌ترینش اینه که چقد درس خونده باشین در طول هفته‌ی قبلش و البته چقد شانس داشته باشین که سؤالی که از شما پرسیده میشه رو بلد باشین ! حالا البته اما نوبت من بود که به سوالات استاد پاسخ بدم، یک لحظه احساس کردم ایست قلبی کردم! کل سیستم بدنم به یکباره هنگ کرد! استاد سوالش را پرسید و من با تعجب فراوان گفتم: چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! استاد که خودشون می‌دونستن چه سوال سختی پرسیده خندید و دوباره سوالش رو تکرار کرد، تفاوت حقوق دریایی با حقوق دریا ها !!! یا خدا !!! سوالی بود از پاورقی کتاب!! شانس اوردم که من درس ها رو سرسری نمی‌خونم و موقع درس خوندن کل کتاب رو زیر و رو می‌کنم، بعد از نفس عمیقی با صدایی لرزان! پاسخ استاد رو دادم، انگار استاد انتظار نداشت پاسخ اون سوال رو بلد باشم، در بین پاسخ ، استاد چند بار حرفم رو قطع کرد و من درحالی که داشتم از ترس سکته می‌کردم با اعتراض گفتم: بزارین خودم بگم دیگه!!! استاد هم خندید و گفت : خو بفرمایید! اون سوال رو جواب دادم و استاد تشکر کرد و سوال دیگه‌ای از من نپرسید، بر خلاف سایرین که حداقل دو یا سه سوال از آنها می‌پرسید! دوستم می‌گفت چون همچین سوالی رو بلد بودی استاد مطمئن شده که درس خوندی! اون روز بعد از اون پرسش تا آخر کلاس از شدت استرسی که بهم وارد شده بود دستانم از لرزش نیفتاد و زمانی که جزوه می‌نوشتم لرزش دستانم به وضوح آشکار بود!! 

برش سوم - روز جزا !

نمیدونم چرا اون ترم اونقدر از استاد می‌ترسیدم! البته ترس خودم رو آشکار نمی‌کردم، اما در دل حسابی از ایشون حساب می‌بردم!! ترم تموم شد و موقع امتحان فرا رسید، اما عجب امتحانی!! من درس رو به خوبی خونده بودم اما امتحانات استاد شاهرخی با سایر اساتید زمین تا آسمون فرق داشت، من همه‌ی سوالات رو جواب دادم اما حس می‌کردم همه رو اشتباه جواب دادم!! در پایان برگه در بخش نظر خواهی عقده‌ی خودم رو خالی کردم و هرچه در دلم بود نوشتم!!! بعد از اعلام نمرات با دیدن نمره‌ی 20 خیلی تعجب کردم که اونهمه انتقادم در برگه‌ی امتحانی هیچ تاثیری در نمره‌ی من نداشت!! و این امر باعث شد بیش از پیش به استاد ارادتمند بشم! از اون موقع تا به امروز اسطوره‌ و الگوی من در زندگی ایشون هستند، هرچند که خیلی اذیت کردم، هرچند که خیلی از موارد شاید حتی بی احترامی کردم، و هرچند که شاید حاضرجوابی‌هام باعث رنجش ایشون شده باشه اما همین که افتخار شاگردی در محضر ایشون نصیب من شد از خداوند منان بسیار سپاس گزارم، امیدوارم روزی بتونم تمام زحمت های ایشون رو جبران کنم.        

پایان مطلب

  درس نوشت : درسی ک خوندن این مطلب ب من داد ، این بود که هر واکنش کوچک من در کلاس ، چ تأثیر عمیقی روی زندگی بچه‌ها !!!!! حتا ممکنه داشته باشه و من نباید هیچی رو در محیط کلاس سرسری بگیرم !!!!! حتا یه نگاه و حتا یه اخم یا یه لبخند!!!!!!!!!!

حواس جمع نوشت : همین جا بگم که من حواسم جَمع جَمعه و به هیچوجه خودمو در حد و اندازه‌هایی که این بزرگوار در سطور پایانی نوشته‌شون بیان کردن نه دید‌ه‌م و نه می‌بینم و نه خواهم دید !!! من جایگاه خودمو خوب میدونم و نیک ، آگاهم که کجای این دنیا ایستاده‌م ؛ چنین اظهار لطف‌هایی رو ذره‌ای هم در حق خودم جدی نمی‌گیرم حتا !!! اینا رو واسه خودم نوشتم فقط که یادم بمونه اوضاع از چه قراره !!!

ادامه نوشت : به زودی مطلب دیگری با همین موضوع ، در وبلاگ قرار خواهد گرفت ؛ ب قول برخی مجریانِ تلویزیونی : « با ما باشید » !!!!

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۹
تیر
۹۴

  • بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ الْحَاقَّةُ 
  • رخداد راستین!
  • [[«ألْحَآقَّةُ»: یکی از نامهای قیامت است .  از آنجا که قیامت حتماً و قطعاً فرا می‌رسد و حقیقت و واقعیّت دارد, بدین نام خوانده شده است . ]]
  • کَذَّبَتْ ثَمُودُ وَ عَادٌ بِالْقَارِعَةِ
  • قوم ثمود و قوم عاد (رخداد راستین) درهم کوبنده را تکذیب کردند .  
  • [[«الْقَارِعَةَ»: یکی از نامهای قیامت است .  از آنجا که جهان را در هم می‌کوبد و حوادث و اهوال آن مردمان را فرا می‌گیرد, بدان نام خوانده شده است . ]]
  • سوره‌ی الحاقّه : آیات 1 و 4
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۹
تیر
۹۴

  • تصحیح سؤال اول شروع شد. (ساعت 05:45 صبح)
  • آیا این کار درستی است ک چندین و چند نفر از دانشجویان محترمِ ترمِ پنجمِ حقوق ، در برگه‌های امتحانی خودشون ، مرقوم فرمودن ک سنّ بلوغ در دختران ، از نظر قانون مدنی ما ، سیزده سال است ؟ خیــــــــــــر. (فک کنم دلیلش اینه ک یک نفر ک جزوه رو اشتباه مینویسه ، باعث میشه یک کلاس ، ب چاه بیفتن !!!!!)
  • تصحیح سؤال اول تموم شد (ساعت 08:19 صبح)
  • تصحیح سؤال دوم شروع شد (ساعت 09:45 صبح)
  • تصحیح سؤال دوم تموم شد (ساعت 12:35 ظهر)
  • تصحیح سؤال سوم شروع شد (ساعت 04:55 صبح)
  • تصحیح سؤال سوم تموم شد (ساعت 05:40 صبح)
  • تصحیح سؤال چهارم شروع شد (ساعت 06:19 صبح)
  • تصحیح سؤال چهارم تموم شد (ساعت 07:50 صبح)
  • تصحیح سؤال پنجم شروع شد (ساعت 10:00 صبح)
  • تصحیح سؤال آخر هم تموم شد (ساعت 12:17 ظهر)

مونده فقط جمع زدن نمرات و اعمال نمرات مربوط ب فعالیتای کلاسی ، ریز نمراتِ این درس ، با یاری خدا حداکثر تا فردا قبل از اذان صبح ، از طریق سایت دانشگاه و آمار کلی نمرات از طریق همین وبلاگ در دسترس خواهد بود.

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۸
تیر
۹۴


  • احکام محتضر

  • مسلمانى را که محتضر است‏ یعنى در حال جان دادن مى‏‌باشد، مرد باشد یا زن، بزرگ باشد یا کوچک، باید به پشت بخوابانند به طورى که کف پاهایش به طرف قبله باشد. و اگر خواباندن او کاملا به این طور ممکن نیست، بنابر احتیاط واجب تا اندازه‌‏اى که ممکن است، باید به این دستور عمل کنند. و چنانچه خواباندن او به هیچ قسم ممکن نباشد به قصد احتیاط او را رو به قبله بنشانند. و اگر آن هم نشود، باز به قصد احتیاط او را به پهلوى راست‌ ‏یا به پهلوى چپ، رو به قبله بخوابانند.
  • احتیاط واجب آن است که تا وقتى او را از محل احتضار حرکت نداده‏‌اند، رو به قبله باشد، و بعد از حرکت دادن این احتیاط واجب نیست.
  •  رو به قبله کردن محتضر بر هر مسلمان واجب است، و اجازه گرفتن از ولى او لازم نیست.
  • مستحب است ‏شهادتین و اقرار به دوازده امام علیهم السلام و سایر عقاید حقه را، به کسى که در حال جان دادن است طورى تلقین کنند که بفهمد. و نیز مستحب است چیزهایى را که گفته شد، تا وقت مرگ تکرار کنند.
  • مستحب است این دعاها را طورى به محتضر تلقین کنند که بفهمد: "اللهم اغفر لى الکثیر من معاصیک و اقبل منى الیسیر من طاعتک یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منى الیسیر و اعف عنى الکثیر انک انت العفو الغفور اللهم ارحمنى فانک رحیم".
  • مستحب است کسى را که سخت جان مى‌‏دهد، اگر ناراحت نمى‏‌شود به جایى که نماز مى‏‌خوانده ببرند.
  • مستحب است براى راحت ‏شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه "یس" و"الصافات" و " احزاب" و "آیة الکرسى" و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
  • تنها گذاشتن محتضر و گذاشتن چیز سنگین روى شکم او و بودن جنب و حائض نزد او و همچنین حرف زدن زیاد، و گریه کردن و تنها گذاشتن زنها نزد او مکروه است.

  • احکام بعد از مرگ

  • بعد از مرگ مستحب است دهان میت را، هم بگذارند که باز نماند و چشمها و چانه میت را ببندند و دست و پاى او را دراز کنند و پارچه‌‏اى روى او بیندازند و اگر شب مرده است، در جایى که مرده، چراغ روشن کنند، و براى تشییع جنازه او مؤمنین را خبر کنند. و در دفن او عجله نمایند، ولى اگر یقین به مردن او ندارند، باید صبر کنند تا معلوم شود و نیز اگر میت‏ ، حامله باشد و بچه در شکم او زنده باشد باید به قدرى دفن را عقب بیندازند، که پهلوى چپ او را بشکافند و طفل را بیرون آورند و پهلو را بدوزند.


مرگ نوشت : 

+ همین خوندن این مطالب ، کافیه ک مو ب تن آدم ، سیخ کنه ، و بدبختی و تنهاییِ دَمِ مرگ رو واسه ما عینی و ملموس کنه ، بخصوص اونجا ک گفته اگه میت ، سخت جون میده تکونش بدن و ببرن بذارن اون جایی ک نماز میخونده همیشه ، خدایا ما هیچیم ، در سکرات ب فریادمون برس.
++ احکام ، بر گرفته از فتاوای امام خمینی است. 
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۸
تیر
۹۴

  • أَفَنَجْعَلُ الْمُسْلِمِینَ کَالْمُجْرِمِینَ

  • آیا فرمانبرداران را همچون گناهکاران یکسان می‌شماریم؟!
  •  [[«الْمُسْلِمِینَ»: فرمانبرداران .  تسلیم شوندگان فرمان یزدان (نگا: انعام / 163, اعراف / 126, یونس / 72) . ]] 
  • سوره‌ی القلم :35.
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۸
تیر
۹۴

نام درس

دانشگاه

20 ها

19 ها

افتاده

کار تحقیقی (1) - بانوان

آیت‌الله بروجردی

2 نفر

2 نفر

داشته


نکات :

1 – سطح نمرات :  خوب

2 – به دلیل دستور دانشگاه ، مبنی بر تعیین تکلیف دروس معرفی به استاد که نیاز به تسریع در امرِ اعلام نمراتِ مقطعِ کارشناسیِ دانشگاه آیت الله بروجردی داشت ، نمرات ، به محض ورود در سایت دانشگاه ، نهایی شد و امکان درخواست تجدیدنظر مقدور نمی باشد. خیالتان رااااحتِ راحت ؛ اگر زیاد نمره نداده باشم ، قطعاً و حتماً کم نمره نداده ام.

3 – نمره ی اضافی برای دانشجویان محترمی که در امتحان شفاهی هم شرکت کردند در نظر گرفته شد. 

4 - نمرات ، مقطوع و با رعایت تمامِ تخفیفاتِ ممکن و پس از تصحیحِ کار تحقیقی ها با دستِ باز و بالا و ارفاق وووو !!!!!! لحاظ شده است .

5 – به کسانی که کار تحقیقی خود را تحویل نداده و در ضمن ، درس را نیز به هر دلیل حذف نکردند یا موفق به حذف آن نشدند ، نمره ی صفر ، تعلق گرفت ؛ چون باید بین کسی که کار تحقیقی تحویل داده ولی به دلیل عدم رعایت معیارها موفق به اخذ نمره ی قبولی نشده و بین کسی که به کلی کار تحقیقی تحویل نداده تفاوتی وجود داشته باشد.

مورد خاص : یه بزرگواری اومده کار تحقیقی داده ، بعد کارش نه خلاصه نظرات داره ، نه نمودار داره ، نه بیان موارد اختلاف انگیز داره و نه نظر برگزیده ی محقق !!!!!!! بعد چقــــــــــــــد هم واسطه فرستاده ک فلانه و بهمانه و این شخص حتتتتتمن باید نمره ی قبولی بگیره !!!! هیچی دیگه .... نیازی ب گفتن نیس ک این دانشجوی بزرگوار ، موفق به اخذ نمره ی قبولی از دست من نشد !

  • دکتر سیدنوراله شاهرخی
۱۸
تیر
۹۴

  • وَ لَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ
  •  از فرومایه‌ای که بسیار سوگند می‌خورد, پیروی مکن .  
  • [[«حَلاّفٍ»: بسیار سوگند خورنده .  به حق یا به ناحق .  «مَهِینٍ»: خوار و پست .  رَذْل و حقیر . ]]
  • هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ
  • بسیار عیبجوئی که دائماً سخن‌چینی می‌کند .
  • [[«هَمَّازٍ»: بسیار عیبجو .  رخنه‌گر .  بسیار بدگو و بد زبان .  «مَشَّآءٍ»: پادو .  تیزرونده .  در اینجا با حرف (ب) متعدّی شده و به معنی بسیار بَرنده و نقل‌کننده است .  «مَشَّآءٍ بِنَمِیمٍ»: بسیار سخن چین .  کسی که سخن این را برای آن, و کلام آن را برای این, به منظور فساد و تباهی می‌آورد و می‌برد . ]]
  • سوره‌ی قلم : آیات شریفه‌ی 10 و 11
  • دکتر سیدنوراله شاهرخی